رهنوردان راه حسینی
تاریخ انسان صحنه بیکرانی است از نبرد حق و باطل، از ستیز ارتجاع و انقلاب و از درگیری ظلمت و نور. هرکجا سیاهی تباهی و ستم و استثمار، سایه شوم خود را گسترانده است، ستارگانی بودهاند که سینهی این سیاهی را شکافتهاند. هرکجا نمرودی برگرده مردم سوار بوده است، قامت ایستاده ابراهیم بت شکنی بساطش را در هم پیچیده و هرکجا فرعونی سربه طغیان برداشته، موسایی در دریای خشم خدا وخلق غرقش کرده است. هرزمان که یزیدی با دجالیت و فریب و دین فروشی، پرده جهالت و نکبت را بر سرملتی کشیده است حسینی هم بوده که با تمامی قیمت این پرده را از هم بدرد و پرچم رستگاری نوع انسان را برافراشته نگاه دارد.
تاریخ انسان با همین نبرد پرشکوه است که هویت پیدا میکند، نبردی که همواره راه خود را با ایستادگی و قیمت و خون باز کرده است. نبردی مستمر که رمز تداوم حرکت تکاملی انسان است.
این داستانی است بیپایان تا به امروز و فردا. داستانی که در هرزمان باید، ابراهیم و موسی و حسین آن را در برابر نمرود و فرعون و یزید شناخت والا انسان هرجا که میخواهد باشد وقتی در یکی از این دو جبهه نیست از مدار تکامل و انسانیت خارج است.
دو جبهه یکی با تمام شقاوت و پلشتی و دنائت و دجالیت و در مقابل جبههای با تمامی ایستادگی و سر فرازی و فداکاری بیحد و حصر.
نگاهی به تابلوی پرشکوه عاشورای حسینی شکوه این نبرد را بر بالابلندترین قله آن به نمایش میگذارد و چهره هر آنچه یزیدی است را برملا میکند
یزید و پدر او معاویه هر آنچه تبلیغ و لجنپراکنی در چنته داشتند علیه امام علی و امام حسن و امام حسین روا داشتند از لعن امام علی در اذان، ازخارج از دین خواندن امام حسین، ازفریب دادن عناصر سست عنصر و... تا نهایتاً کشتار و قتل امام حسین و یارانش را توجیه کنند. آنها خود را امیر مومنین میخواندند و با اهرم دین و مذهب و خدا و پیامبر تیغ خود را بر پیامبران آزادی تیز کردند
پس از قتلعام عاشورا هر آنچه توانستند بر سر زینب کبری و بازماندگان خاندان حسینی آوردند. هرچه داشتند و در توانشان بود بسیج کردند تا این کشتار را مشروع و حقانیت خون وندای حسین ویارانش را مخدوش و پایمال کنند و حتی یزید در حالیکه سربریده امام حسین را در برابر خود گذاشته بود و خیزران بر لب امام حسین مینواخت میگفت خدا خواست که ما پیروز شویم.
او در تمامی شهرهای تحت حاکمیتش آخوندهای مرتجع خود را به منابر فرستاد تا این سفاکیت را توجیه کنند و به خیال خودشان نور حسینی را خاموش کنند.
امام حسین و در پی او زینب کبری در برابر این همه دنائت و دجالیت در عمل یک پیام دادند و آن هم ایستادگی تا به آخر و به هرقیمت و با همه چیز. وقتی چاه باطل این میزان عمیق است پس بایدکه قله حق را بسا برافراشتهتر بر پاکرد. و این همان تابلوی تاریخی است که قیام حسینی آن را ترسیم کرد
واقعیت این است که یزیدیان هرچه توانستند کردند و به خیال خودش ان همه را کشتند و صحنه را پاکسازی کردند.
اما اگر مسیر و راه، خدایی و مردمی است، ابراهیم در آتش هم پیروز است و موسی به تنهایی در برابر فرعون با آن همه لشکرو.. سرفراز، اگر راه، راه تکامل انسان است محمد پیروز مکه است و علی بدر و احد و خندق را فتح میکند حالا به هر قیمتی این باید که بشود و حماسه حسینی نیز در همین راستا بهرغم خواست دشمن راه خودش را میپیماید.
یزید خواستش این بود که از زینب کبری و کودکان عاشورا نیز بر علیه و در راستای پایمال کردن خون امام حسین و یارانش سود و برد و سرمست از جنایتش صحنه بارگاه خودش را آراست تا در حضور زینب کبری تیر آخرش را شلیک کند. اما زینب یعنی آنکس که میداند مسیر کجاست و آرمان چیست و آنکس که میداند این همه آزمایش پرشکوه و زیبا، ضرورت پیشبرد آرمان حسینی است، در بارگاه یزید کاری میکند که او در ترس از تاثیر پیام خون حسین که بر زبان پاک زینب جاری میشد، به غلط کردن گویی بیفتد وسعی کند پای خودش را از این جنایت بیرون بکشد.
بعد از بنی امیه که تا اواخر امامت امام پنجم بر مسند خلافت بودند، عباسیان خلافت را در دست گرفتند. آنها با داعیه خونخواهی امام حسین ویارانش به صحنه آمدند و با سوارشدن روی همین مسأله توانستند بربنی امیه پیروز شوند.
بنی عباس که درسوگ خاندان علی وحسین سیاه میپوشیدند، کم کم آنچه را در درون داشتند برملا کردند. زیرا متوجه شدند که امامان شیعه و پیروان آنها، کسانی نیستند که اسیر فریب شیعه پناهی خلفای عباسی که قصدی جز غصب حاکمیت مردم و حذف خط انقلابی امامان شیعه نداشتند بشوند.
بنی عباس که با این واقعیت روبهرو شدند دریافتند که راه تثبیت حکومتشان جزبا کشتار و محو جنبش شیعیان و رهبران پاکباز آنها امکانپذیر نیست بر همین اساس بهاصطلاح حامیان امامان شیعه، خود امام کش شدند و درطول حاکمیت سراسر سرکوب و کشتارشان هرچه در توان داشتند بهکارگرفتند تا آرمان پیامبر و علی و حسین و امامان شیعه را دفن و حذف کنند آنها در این راستا حتی توان تحمل مزار امام حسین و شهیدان کربلا را نداشتند و حداقل دو بار زمین قبر امام حسین را به آب بستند و شخم زدند تا به خیال خام خود این جنبش انقلابی را هم بهطور معنوی وهم فیزیکی نابود کنند.
اما نتوانستند وآنچه امروز باقیمانده است این است که هیچ حرکت مردمی و انقلابی در تاریخ امروز نیست که از حماسه حسینی تاثیر نپذیرفته باشد. وقتی مسیر حق است و وقتی برای تحقق آن قیمت بیچشمداشت داده میشود پیروزی قطعی است
آری پیام و راز و رمز عاشورای حسینی این است که برای نبرد با ستم و دجالیت و با دین فروشان و جبارانی که میخواهند لباس ذلت را برتن ملتی کنند تنها راه برافراشتن پرچم هیهات، جنگ تمامعیار و فدای حداکثر است. این راز و رمز باطل السحر نمرود وفرعون ویزید و همه یزیدیان تاریخ است. این راه و نبردی است مستمر تا امروز تاریخ و فردای آن. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
بنابراین نبرد بین خط یزیدی و حسینی، بین دو پیام آزادی و ارتجاع در برابر هم و رودرروی هم ادامه یافته است نبردی سهم و سنگین از یکطرف شقاوت بیحد وحصر و از طرف دیگر ایستادگی و فدای حداکثر برای آرمان آزادی و رهایی. این پرچمی است که هر زمان بردوش پیشتاز انقلابی حمل شده است و هماورد و رسوا گر یزیدیان دینفروش و ستمگر شده است.
در رویارویی این دو جریان با پیشرفت جامعه بشری در علم وآگاهی، مبارزه وارد عرصه پیچیدهتر و عمیقتری شد. چنانچه دشمنان آزادی برای محو پیام جاودان آزادی و آزادگی به ابزار و سلاحهای جدیدی روی میآورند.
مشخصاً در دوران صفویه حاکمیت بهکلی تغییر لباس میدهد، پوستین ولایت ائمه را بهتن میکند و برای به حاشیه راندن پیام حماسه حسینی و اسلام علوی، خود را در موضع بزرگترین حامی و خونخواه امام حسین جا میزنند. بهعبارت دیگر روح خبیث یزیدی این بار به دجالیت هم مسلح میشود تا با این سلاح هر جنبشی را از صحنه خارج کند.
شاهان قاجار زیارت میرفتند و مراسم برگزا رمیکردند و ناصرالدین شاه در رثای امام حسین شعرها میسرود و اشکها میریخت و همزمان مردم ایران را سرکوب میکردند ومنافع آنها را بهراحتی به دشمن میفروختند. محمدعلی شاه از همین سلسله در حالی که در مجالس عزاداری حسین از شدت سینه زدن و قمه زدن بیهوش میشد، مجلس را در انقلاب مشروطه به توپ میبندد تا هر بارقه آزادیخواهی را محو کند. اما ستارخانی هست که با بیست نفر در محل امیرخیز با همان پرچمی که امام حسین برافراشت تن به ذلت نداد و صحنه را با ایستادگی تمامعیار به نفع مردم ایران چرخاند.
اما دشمن که در مسیر خود عرصههای خباثت و جنایت را یکی پس از دیگری در مینوردد ولی باز نمیتواند پرچم برافراشته حسینی را به زیر بکشد این بار درعصر ما اما، به حیلتی بسا پیچیدهتر و فریبکارانهتر دست میزند. این بار دشمن، شاه اسلام پناه و خونخواه حسین نیست. این بار بهاصطلاح یک روحانی نائب امام زمان و جانشین پیامبر و متصل به وحی است که داعیه آرمان حسین و یارانش را دارد. این بار با سلاح مذهب و دین، حقوق مردم پایمال و زیرپوش پرده دین، هر جنایتی مجاز و هر پردهای دریده میشود. این بار نه تنها شکنجه و تجاوز و اعدام زشت نیست، بلکه ثواب هم دارد و شکنجهگر و متجاوز به بهشت میرود. این بار مردم را زیر سلطه داشتن و بیاختیار کردن نه تنها ناشایست نیست بلکه منتی است که ولی مسلمین! برآنها دارد، ولایتی که حتی میتواند در خصوصیترین عرصههای زندگی مردم وارد شود و چنان قدرتی که میتواند عنداللزوم و برای حفظ حاکمیت دجالانهاش تحت عنوان اوجب واجبات حتی نماز و روزه... را متوقف کند. یک طرفه هر قراردادی را نقض و هر جنایتی را نه تنها مباح که به ثواب تبدیل کند. قدرت سرسام آوری که در آن مردم از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستند بلکه کودکانی هستند که نیازمند قیم میباشند و این مقام ولایت! است که بهدلیل جانشینی خدا وپیامبر این منت را بر سرمردم دارد که آن کودکان را سرپرستی کند.
آری این بار در ادامه جریان یزیدی، یک هیولای تاریخی با قدرت بیحد وحصر سر برآورد است، مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ که میتواند همه را اسیرخود کند و به وحشت اندازد. با دجالیت خود بفریبد و با سرکوبگری خود قلع وقمع کند. نیرویی که دیگر داخل مرزهای خود نمیتواند که بماند و چنگالهای خونین خود را برای حفظ نظام فاشیستی مذهبیاش تا هرکجا و هرسرزمینی که بتواند فرو میکند و خلقها را به گروگان حرص سیری ناپذیرش میگیرد.
اکنون این نیروی مهیب است که میخواهد با سوءاستفاده و استحاله بهغایت کثیف و دجالانه از تمامی مفاهیم والای عاشورای حسینی، آرمان آزادی و پیام حسینی را به مسلخ ارتجاع ببرد.
سنت تاریخ و منطق تکامل براین است که هرچه هم که چاه باطل عمیق باشد حتماً حق قله بالا بلند خود را برای نبرد با آن و بازکردن هر گونه راه عرضه خواهد کرد و تاریخ و جامعه درهیچ مرحلهای از ادامه دهندگان واقعی راه حسین خالی نخواهد بود اگر چه این بار ارتجاع حاکم هماوردی میخواهد که باطل السحردجالیت باشد و در برابر شقاوت و جنایت بیحد و حصر که خصیصه این نیروی مهیب است بایستد و صحنه را تسخیرکند وپیام حسینی و پرچم هیهات را هرچه بالابلندتر برافرازد.
یزیدیان درطول تاریخ همیشه شناخته شدهاند وامروز نیز ماهیت رژیم ارتجاعی خمینی را کمترکسی ونیرویی است که نشناسد حتی برای بسیاری از نیروهای داخلی خود این رژیم نیز این ماهیت ارتجاعی جای تردیدی نیست
اما آنچنان که یزیدیان تاریخ شناخته شده هستند آیا پرچمداران و رهپویان آرمان حسینی نیزشناخته شدهاند؟
خمینی و خمینی صفتان بیتردید دنباله تاریخی یزیدند، اما آنان که در برابر این هیولای مهیب قرونوسطایی و آزادی کش قد علم کردهاند و پرچم حسینی را در دست دارند کیستند وکجایند؟
بدون شک همچنان که یزید در دشمنی عمیق با امام حسین نشان داد که راهبر آزادی کیست، این بار نیز باید پرچمداران واقعی راه حسین را در جریانی جستجو کرد که رژیم خمینی طی سالیان حاکمیتش ازهیچ کشتارو شقاوت وقساوتی علیه آنها کوتاهی نکرده است. (تعرف الاشیاء به اضدادها)
جریانی که درهمان سه سال اول حاکمیت این رژیم فقط و فقط بهخاطراینکه نخواستند از آرمان آزادی مردم کوتاه بیایند، بیش از 50 شهید و هزاران مجروح در این مسیر فدا کردند.
سازمانی که اعضایش را این رژیم صد صد و بیش از آن را بدون اینکه حتی بعضًا نامشان را بداند در دهه 60 به تیراعدام بست. از دختر 13ساله تا مادر70ساله.
قهرمانان در زنجیری که ارتجاع حاکم با اعمال شقاوت بیحد وحصر در زندانها، قصد شکستنشان را کرد. ولی آنها در حماسهیی تاریخی حتی حاضر نشدند از اعلام هویت خودشان بهعنوان مجاهد خلق قدمی به عقب بگذارند و سی هزارشان سر بر دار آزادی سپردند و ذلت را به سخره گرفتند.
رژیم خمینی از روز اول بهخوبی فهمید که آنتیتز رژیم قرون وسطاییاش کیست. لذاست که هر چه در توان داشت انجام داد تا به خیال خودش آنها از صحنه محو کند. رژیم آخوندی در همدستی و توطئه آشکار با استعمار طرح حذف فیزیکی آنها را با سوءاستفاده ازوضعیت عراق در جنگ پیشبرد و تمامی پایگاهشان بهشدت زیر بمباران رفت. در توطئه جمعآوری سلاحهایشان شرکت کرد شاید که تمامشان کند و در فشار و جنگ روانی کثیف با بیش از 300 بلندگو آن هم به مدت بیش ازدو سال قصد نابودیشان را کرد.
وآنگاه که ازهیچکدام از اینها طرفی نسبت آشکارا با حملات وحشیانه مزدوران دستنشاندهاش در عراق دست به کشتار آنها زد.
به زندانی کوچک و محصور جابجایشان کرد تا سازمانشان را زیر حملات موشکی و فشار محاصره از هم بپاشد و در جنایتی بیسابقه با شبیخونی به مجاهدان بیسلاح در اشرف آنها را دست بسته تیر خلاص زد و بهدنبالش شادی و هلهله سرداد که گویا ضربهای کاربردی و استراتژیک وارد کرده است.
واخیراً هم گفته است اینها هرجا بروند خطرناکند و باید نابود شوند. بهراستی برای چه کسانی خطرناکند؟
آری اگر کسی یا جریانی ابهام دارد که پرچم سرخ حسینی امروز دردستان کیست میتواند همه نشانیها را از دشمن ضدبشری بهروشنی بگیرد. آیا آنچه به اختصار بسیارفوقا گفته شد این نشانی را نمیدهد؟
ایستادگی سرفرازانهٴ مجاهدین زیر این همه فشار و کشتار و قتلعام و جنگ کثیف روانی خانواده و... بدون چنگ زدن به پرچم هیهات مناالذله حسین (ع) ممکن نبود.
واقعیت این است که اگریزدیان نتوانستند بهرغم همه اقدامات کثیف و رذیلانه نور حسینی را خاموش کنند آری مجاهدین وآرمانشان نیز از بین رفتنی نیستند و با کشتن و کشتار آنها نه تنها تمام نمیشوند بلکه میجوشند و رویان، در مداری بالاتر درصحنه حاضرند.
به این ترتیب در عصر ما و در نسل ما کلمه عاشورا و عاشوراگونه با یک صد وبیست هزار جاودانهفروغ از یک واژه تبدیل بهعمل شد. عملی توأم با پرداخت قیمت که مجاهدین در همه سرفصلها و در همه پیشرفتهای مقاومت خیرات آن را به چشم دیدهاند. .
آری میتوان امام حسین و تمامی یارانش درصحنه کربلا و در طول تاریخ را کشت، میتوان خاک کربلا و اشرف را به خون همه سیراب کرد ولی نمیتوان عظمت یک آرمان را که منطبق بر مسیر تکامل و رهایی مردم است پوشاند. نمیتوان با کشتار و جنایت بر آرمانی خدایی و مردمی پیروز شد
این سنت تاریخ و تکامل است. این پیام جاری عاشورا در رگ تاریخ است
ایستادگی بر سرآرمان با جنگ تمامعیار و فدای حداکثر. این رمز حیات و ماندگاری است. این راز شکفتن و پویش یک مسیر و جنبش است. این درسی است برخاسته از عاشورای حسینی که مجاهدین با تاسی به آن توانستند این مسیر پرشکوه را طی کنند و طی خواهند کرد و پرچم هیهات حسینی را در برابر دجالیت و.. همچنان محکم و استوار بردوشهای خود حمل خواهند کرد.
تاریخ انسان صحنه بیکرانی است از نبرد حق و باطل، از ستیز ارتجاع و انقلاب و از درگیری ظلمت و نور. هرکجا سیاهی تباهی و ستم و استثمار، سایه شوم خود را گسترانده است، ستارگانی بودهاند که سینهی این سیاهی را شکافتهاند. هرکجا نمرودی برگرده مردم سوار بوده است، قامت ایستاده ابراهیم بت شکنی بساطش را در هم پیچیده و هرکجا فرعونی سربه طغیان برداشته، موسایی در دریای خشم خدا وخلق غرقش کرده است. هرزمان که یزیدی با دجالیت و فریب و دین فروشی، پرده جهالت و نکبت را بر سرملتی کشیده است حسینی هم بوده که با تمامی قیمت این پرده را از هم بدرد و پرچم رستگاری نوع انسان را برافراشته نگاه دارد.
تاریخ انسان با همین نبرد پرشکوه است که هویت پیدا میکند، نبردی که همواره راه خود را با ایستادگی و قیمت و خون باز کرده است. نبردی مستمر که رمز تداوم حرکت تکاملی انسان است.
این داستانی است بیپایان تا به امروز و فردا. داستانی که در هرزمان باید، ابراهیم و موسی و حسین آن را در برابر نمرود و فرعون و یزید شناخت والا انسان هرجا که میخواهد باشد وقتی در یکی از این دو جبهه نیست از مدار تکامل و انسانیت خارج است.
دو جبهه یکی با تمام شقاوت و پلشتی و دنائت و دجالیت و در مقابل جبههای با تمامی ایستادگی و سر فرازی و فداکاری بیحد و حصر.
نگاهی به تابلوی پرشکوه عاشورای حسینی شکوه این نبرد را بر بالابلندترین قله آن به نمایش میگذارد و چهره هر آنچه یزیدی است را برملا میکند
یزید و پدر او معاویه هر آنچه تبلیغ و لجنپراکنی در چنته داشتند علیه امام علی و امام حسن و امام حسین روا داشتند از لعن امام علی در اذان، ازخارج از دین خواندن امام حسین، ازفریب دادن عناصر سست عنصر و... تا نهایتاً کشتار و قتل امام حسین و یارانش را توجیه کنند. آنها خود را امیر مومنین میخواندند و با اهرم دین و مذهب و خدا و پیامبر تیغ خود را بر پیامبران آزادی تیز کردند
پس از قتلعام عاشورا هر آنچه توانستند بر سر زینب کبری و بازماندگان خاندان حسینی آوردند. هرچه داشتند و در توانشان بود بسیج کردند تا این کشتار را مشروع و حقانیت خون وندای حسین ویارانش را مخدوش و پایمال کنند و حتی یزید در حالیکه سربریده امام حسین را در برابر خود گذاشته بود و خیزران بر لب امام حسین مینواخت میگفت خدا خواست که ما پیروز شویم.
او در تمامی شهرهای تحت حاکمیتش آخوندهای مرتجع خود را به منابر فرستاد تا این سفاکیت را توجیه کنند و به خیال خودشان نور حسینی را خاموش کنند.
امام حسین و در پی او زینب کبری در برابر این همه دنائت و دجالیت در عمل یک پیام دادند و آن هم ایستادگی تا به آخر و به هرقیمت و با همه چیز. وقتی چاه باطل این میزان عمیق است پس بایدکه قله حق را بسا برافراشتهتر بر پاکرد. و این همان تابلوی تاریخی است که قیام حسینی آن را ترسیم کرد
واقعیت این است که یزیدیان هرچه توانستند کردند و به خیال خودش ان همه را کشتند و صحنه را پاکسازی کردند.
اما اگر مسیر و راه، خدایی و مردمی است، ابراهیم در آتش هم پیروز است و موسی به تنهایی در برابر فرعون با آن همه لشکرو.. سرفراز، اگر راه، راه تکامل انسان است محمد پیروز مکه است و علی بدر و احد و خندق را فتح میکند حالا به هر قیمتی این باید که بشود و حماسه حسینی نیز در همین راستا بهرغم خواست دشمن راه خودش را میپیماید.
یزید خواستش این بود که از زینب کبری و کودکان عاشورا نیز بر علیه و در راستای پایمال کردن خون امام حسین و یارانش سود و برد و سرمست از جنایتش صحنه بارگاه خودش را آراست تا در حضور زینب کبری تیر آخرش را شلیک کند. اما زینب یعنی آنکس که میداند مسیر کجاست و آرمان چیست و آنکس که میداند این همه آزمایش پرشکوه و زیبا، ضرورت پیشبرد آرمان حسینی است، در بارگاه یزید کاری میکند که او در ترس از تاثیر پیام خون حسین که بر زبان پاک زینب جاری میشد، به غلط کردن گویی بیفتد وسعی کند پای خودش را از این جنایت بیرون بکشد.
بعد از بنی امیه که تا اواخر امامت امام پنجم بر مسند خلافت بودند، عباسیان خلافت را در دست گرفتند. آنها با داعیه خونخواهی امام حسین ویارانش به صحنه آمدند و با سوارشدن روی همین مسأله توانستند بربنی امیه پیروز شوند.
بنی عباس که درسوگ خاندان علی وحسین سیاه میپوشیدند، کم کم آنچه را در درون داشتند برملا کردند. زیرا متوجه شدند که امامان شیعه و پیروان آنها، کسانی نیستند که اسیر فریب شیعه پناهی خلفای عباسی که قصدی جز غصب حاکمیت مردم و حذف خط انقلابی امامان شیعه نداشتند بشوند.
بنی عباس که با این واقعیت روبهرو شدند دریافتند که راه تثبیت حکومتشان جزبا کشتار و محو جنبش شیعیان و رهبران پاکباز آنها امکانپذیر نیست بر همین اساس بهاصطلاح حامیان امامان شیعه، خود امام کش شدند و درطول حاکمیت سراسر سرکوب و کشتارشان هرچه در توان داشتند بهکارگرفتند تا آرمان پیامبر و علی و حسین و امامان شیعه را دفن و حذف کنند آنها در این راستا حتی توان تحمل مزار امام حسین و شهیدان کربلا را نداشتند و حداقل دو بار زمین قبر امام حسین را به آب بستند و شخم زدند تا به خیال خام خود این جنبش انقلابی را هم بهطور معنوی وهم فیزیکی نابود کنند.
اما نتوانستند وآنچه امروز باقیمانده است این است که هیچ حرکت مردمی و انقلابی در تاریخ امروز نیست که از حماسه حسینی تاثیر نپذیرفته باشد. وقتی مسیر حق است و وقتی برای تحقق آن قیمت بیچشمداشت داده میشود پیروزی قطعی است
آری پیام و راز و رمز عاشورای حسینی این است که برای نبرد با ستم و دجالیت و با دین فروشان و جبارانی که میخواهند لباس ذلت را برتن ملتی کنند تنها راه برافراشتن پرچم هیهات، جنگ تمامعیار و فدای حداکثر است. این راز و رمز باطل السحر نمرود وفرعون ویزید و همه یزیدیان تاریخ است. این راه و نبردی است مستمر تا امروز تاریخ و فردای آن. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
بنابراین نبرد بین خط یزیدی و حسینی، بین دو پیام آزادی و ارتجاع در برابر هم و رودرروی هم ادامه یافته است نبردی سهم و سنگین از یکطرف شقاوت بیحد وحصر و از طرف دیگر ایستادگی و فدای حداکثر برای آرمان آزادی و رهایی. این پرچمی است که هر زمان بردوش پیشتاز انقلابی حمل شده است و هماورد و رسوا گر یزیدیان دینفروش و ستمگر شده است.
در رویارویی این دو جریان با پیشرفت جامعه بشری در علم وآگاهی، مبارزه وارد عرصه پیچیدهتر و عمیقتری شد. چنانچه دشمنان آزادی برای محو پیام جاودان آزادی و آزادگی به ابزار و سلاحهای جدیدی روی میآورند.
مشخصاً در دوران صفویه حاکمیت بهکلی تغییر لباس میدهد، پوستین ولایت ائمه را بهتن میکند و برای به حاشیه راندن پیام حماسه حسینی و اسلام علوی، خود را در موضع بزرگترین حامی و خونخواه امام حسین جا میزنند. بهعبارت دیگر روح خبیث یزیدی این بار به دجالیت هم مسلح میشود تا با این سلاح هر جنبشی را از صحنه خارج کند.
شاهان قاجار زیارت میرفتند و مراسم برگزا رمیکردند و ناصرالدین شاه در رثای امام حسین شعرها میسرود و اشکها میریخت و همزمان مردم ایران را سرکوب میکردند ومنافع آنها را بهراحتی به دشمن میفروختند. محمدعلی شاه از همین سلسله در حالی که در مجالس عزاداری حسین از شدت سینه زدن و قمه زدن بیهوش میشد، مجلس را در انقلاب مشروطه به توپ میبندد تا هر بارقه آزادیخواهی را محو کند. اما ستارخانی هست که با بیست نفر در محل امیرخیز با همان پرچمی که امام حسین برافراشت تن به ذلت نداد و صحنه را با ایستادگی تمامعیار به نفع مردم ایران چرخاند.
اما دشمن که در مسیر خود عرصههای خباثت و جنایت را یکی پس از دیگری در مینوردد ولی باز نمیتواند پرچم برافراشته حسینی را به زیر بکشد این بار درعصر ما اما، به حیلتی بسا پیچیدهتر و فریبکارانهتر دست میزند. این بار دشمن، شاه اسلام پناه و خونخواه حسین نیست. این بار بهاصطلاح یک روحانی نائب امام زمان و جانشین پیامبر و متصل به وحی است که داعیه آرمان حسین و یارانش را دارد. این بار با سلاح مذهب و دین، حقوق مردم پایمال و زیرپوش پرده دین، هر جنایتی مجاز و هر پردهای دریده میشود. این بار نه تنها شکنجه و تجاوز و اعدام زشت نیست، بلکه ثواب هم دارد و شکنجهگر و متجاوز به بهشت میرود. این بار مردم را زیر سلطه داشتن و بیاختیار کردن نه تنها ناشایست نیست بلکه منتی است که ولی مسلمین! برآنها دارد، ولایتی که حتی میتواند در خصوصیترین عرصههای زندگی مردم وارد شود و چنان قدرتی که میتواند عنداللزوم و برای حفظ حاکمیت دجالانهاش تحت عنوان اوجب واجبات حتی نماز و روزه... را متوقف کند. یک طرفه هر قراردادی را نقض و هر جنایتی را نه تنها مباح که به ثواب تبدیل کند. قدرت سرسام آوری که در آن مردم از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستند بلکه کودکانی هستند که نیازمند قیم میباشند و این مقام ولایت! است که بهدلیل جانشینی خدا وپیامبر این منت را بر سرمردم دارد که آن کودکان را سرپرستی کند.
آری این بار در ادامه جریان یزیدی، یک هیولای تاریخی با قدرت بیحد وحصر سر برآورد است، مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ که میتواند همه را اسیرخود کند و به وحشت اندازد. با دجالیت خود بفریبد و با سرکوبگری خود قلع وقمع کند. نیرویی که دیگر داخل مرزهای خود نمیتواند که بماند و چنگالهای خونین خود را برای حفظ نظام فاشیستی مذهبیاش تا هرکجا و هرسرزمینی که بتواند فرو میکند و خلقها را به گروگان حرص سیری ناپذیرش میگیرد.
اکنون این نیروی مهیب است که میخواهد با سوءاستفاده و استحاله بهغایت کثیف و دجالانه از تمامی مفاهیم والای عاشورای حسینی، آرمان آزادی و پیام حسینی را به مسلخ ارتجاع ببرد.
سنت تاریخ و منطق تکامل براین است که هرچه هم که چاه باطل عمیق باشد حتماً حق قله بالا بلند خود را برای نبرد با آن و بازکردن هر گونه راه عرضه خواهد کرد و تاریخ و جامعه درهیچ مرحلهای از ادامه دهندگان واقعی راه حسین خالی نخواهد بود اگر چه این بار ارتجاع حاکم هماوردی میخواهد که باطل السحردجالیت باشد و در برابر شقاوت و جنایت بیحد و حصر که خصیصه این نیروی مهیب است بایستد و صحنه را تسخیرکند وپیام حسینی و پرچم هیهات را هرچه بالابلندتر برافرازد.
یزیدیان درطول تاریخ همیشه شناخته شدهاند وامروز نیز ماهیت رژیم ارتجاعی خمینی را کمترکسی ونیرویی است که نشناسد حتی برای بسیاری از نیروهای داخلی خود این رژیم نیز این ماهیت ارتجاعی جای تردیدی نیست
اما آنچنان که یزیدیان تاریخ شناخته شده هستند آیا پرچمداران و رهپویان آرمان حسینی نیزشناخته شدهاند؟
خمینی و خمینی صفتان بیتردید دنباله تاریخی یزیدند، اما آنان که در برابر این هیولای مهیب قرونوسطایی و آزادی کش قد علم کردهاند و پرچم حسینی را در دست دارند کیستند وکجایند؟
بدون شک همچنان که یزید در دشمنی عمیق با امام حسین نشان داد که راهبر آزادی کیست، این بار نیز باید پرچمداران واقعی راه حسین را در جریانی جستجو کرد که رژیم خمینی طی سالیان حاکمیتش ازهیچ کشتارو شقاوت وقساوتی علیه آنها کوتاهی نکرده است. (تعرف الاشیاء به اضدادها)
جریانی که درهمان سه سال اول حاکمیت این رژیم فقط و فقط بهخاطراینکه نخواستند از آرمان آزادی مردم کوتاه بیایند، بیش از 50 شهید و هزاران مجروح در این مسیر فدا کردند.
سازمانی که اعضایش را این رژیم صد صد و بیش از آن را بدون اینکه حتی بعضًا نامشان را بداند در دهه 60 به تیراعدام بست. از دختر 13ساله تا مادر70ساله.
قهرمانان در زنجیری که ارتجاع حاکم با اعمال شقاوت بیحد وحصر در زندانها، قصد شکستنشان را کرد. ولی آنها در حماسهیی تاریخی حتی حاضر نشدند از اعلام هویت خودشان بهعنوان مجاهد خلق قدمی به عقب بگذارند و سی هزارشان سر بر دار آزادی سپردند و ذلت را به سخره گرفتند.
رژیم خمینی از روز اول بهخوبی فهمید که آنتیتز رژیم قرون وسطاییاش کیست. لذاست که هر چه در توان داشت انجام داد تا به خیال خودش آنها از صحنه محو کند. رژیم آخوندی در همدستی و توطئه آشکار با استعمار طرح حذف فیزیکی آنها را با سوءاستفاده ازوضعیت عراق در جنگ پیشبرد و تمامی پایگاهشان بهشدت زیر بمباران رفت. در توطئه جمعآوری سلاحهایشان شرکت کرد شاید که تمامشان کند و در فشار و جنگ روانی کثیف با بیش از 300 بلندگو آن هم به مدت بیش ازدو سال قصد نابودیشان را کرد.
وآنگاه که ازهیچکدام از اینها طرفی نسبت آشکارا با حملات وحشیانه مزدوران دستنشاندهاش در عراق دست به کشتار آنها زد.
به زندانی کوچک و محصور جابجایشان کرد تا سازمانشان را زیر حملات موشکی و فشار محاصره از هم بپاشد و در جنایتی بیسابقه با شبیخونی به مجاهدان بیسلاح در اشرف آنها را دست بسته تیر خلاص زد و بهدنبالش شادی و هلهله سرداد که گویا ضربهای کاربردی و استراتژیک وارد کرده است.
واخیراً هم گفته است اینها هرجا بروند خطرناکند و باید نابود شوند. بهراستی برای چه کسانی خطرناکند؟
آری اگر کسی یا جریانی ابهام دارد که پرچم سرخ حسینی امروز دردستان کیست میتواند همه نشانیها را از دشمن ضدبشری بهروشنی بگیرد. آیا آنچه به اختصار بسیارفوقا گفته شد این نشانی را نمیدهد؟
ایستادگی سرفرازانهٴ مجاهدین زیر این همه فشار و کشتار و قتلعام و جنگ کثیف روانی خانواده و... بدون چنگ زدن به پرچم هیهات مناالذله حسین (ع) ممکن نبود.
واقعیت این است که اگریزدیان نتوانستند بهرغم همه اقدامات کثیف و رذیلانه نور حسینی را خاموش کنند آری مجاهدین وآرمانشان نیز از بین رفتنی نیستند و با کشتن و کشتار آنها نه تنها تمام نمیشوند بلکه میجوشند و رویان، در مداری بالاتر درصحنه حاضرند.
به این ترتیب در عصر ما و در نسل ما کلمه عاشورا و عاشوراگونه با یک صد وبیست هزار جاودانهفروغ از یک واژه تبدیل بهعمل شد. عملی توأم با پرداخت قیمت که مجاهدین در همه سرفصلها و در همه پیشرفتهای مقاومت خیرات آن را به چشم دیدهاند. .
آری میتوان امام حسین و تمامی یارانش درصحنه کربلا و در طول تاریخ را کشت، میتوان خاک کربلا و اشرف را به خون همه سیراب کرد ولی نمیتوان عظمت یک آرمان را که منطبق بر مسیر تکامل و رهایی مردم است پوشاند. نمیتوان با کشتار و جنایت بر آرمانی خدایی و مردمی پیروز شد
این سنت تاریخ و تکامل است. این پیام جاری عاشورا در رگ تاریخ است
ایستادگی بر سرآرمان با جنگ تمامعیار و فدای حداکثر. این رمز حیات و ماندگاری است. این راز شکفتن و پویش یک مسیر و جنبش است. این درسی است برخاسته از عاشورای حسینی که مجاهدین با تاسی به آن توانستند این مسیر پرشکوه را طی کنند و طی خواهند کرد و پرچم هیهات حسینی را در برابر دجالیت و.. همچنان محکم و استوار بردوشهای خود حمل خواهند کرد.