باز روز عاشورای حسین آمد! باز یاد شما زنده شده. یاد اون عاشورای آتشین! توی اوج قیام 88. همه توی فکر شما هستند. با شماها هستند ای شهیدان! از ورای چهار سال صدایتان میکنند. امروز هم عاشورا است. آن سال عاشورا در ششم دی ماه بود. آن سال خروشها. و چه غوغایی توی خیابانها بود. همه دوست دارند اسامیتان را صدا بزنند. دوست دارند یادتان کنند. البته همه یادتان میکنند. چون شما در روز حسین شهید شدید. برای آزادی هم شهید شدید. پس کسی نمیتواند یادتان نکند. همین الآن اطلاعیه دادهاند که روز پنجشنبه 23آبان همزمان با عاشورای حسینی، مراسم یادبود سالگرد شهادت شهرام فرج زاده تارانی بر سر مزارش در بهشت زهرا برگزار میشه. هر روز یکی از این یادبودها هست. مردم هر فرصتی پیدا میکنند میخروشند و یاد شما میکنند.
پس آهای شهیدان! شبنم سهرابی! علی موسوی حبیبی! مصطفی کریم بیگی! شهرام فرج زاده!
آهای شاهر خ رحمانی! محمدعلی راسخی نیا! امیر ارشد تاجمیر! مهدی فرهادی راد! آهای جهانبخت پازوکی! سلام! سلام بر شما شهیدان روز عاشورای قیام 88!
لابد اون روز صبح که از خونه بیرون رفتین، شما هم به یزیدهای زمانهٴ فکر میکردین. لابد وقتی پاشنهٴ کفشتون رو میکشیدین و از خونه بیرون میرفتین، با خودتون گفتین: «اگه اتفاقی برام بیفته، برای من هم همونجوری میشه که برای همراهان امام حسین شد». بعد به خودتون گفتین: «مگه شهادت فقط باید برای امام حسین و یارانش باشه؟»
بعد که با همین احساس اومدین تو خیابونای پر جوش و خروش. راستی عجب خروشی بپا کردین اونروز! تموم دنیا داشت نگاهتون میکرد و تحسین میکرد. همه به هم میگفتند ببین! ببین! یزیدها گیر مردم افتاده ان! عجب عاشورایی!؟ ایندفعه یزیدها هستن که دارن میخورند!».
هر کدومتون تیر میخوردین یا زیر ماشین میرفتین، همه یاد شهیدای کربلا میافتادیم. میگفتیم «این هم رفت پیش امام حسین!»
نمیدونین اون روز خامنهای یزید و آدمکشهاش، چقدر لرزیدند وترسیدند. آخه تموم شهر پر از غوغای شما بود. گولّه گولّه نیروهای انتظامی توی محاصره شما افتاده بودند.
نمیدونین اونروز چه غوغایی… ! چی دارم میگم؟! یقین اشتباه میکنم. شما حتماً می دونین! چون شما شهیدین! شما شاهدین! شما گواه شدین! و همه چیز رو میبینین!
آره. میبینین که بعد از اونروز چه کسایی به خون شما خیانت کردند. می دونین که حالا چه کسایی روی خون شما پا گذاشتند. … . بازم دارم اشتباه میکنم. کسی روی خون شما نمیتونه پا بذاره. هر کس به شما خیانت کنه، روی تموم موجودیت خودش پا گذاشته. روی شرف خودش پا گذاشته. چون خون شما میجوشه. میجوشه و قیام بپا میکنه. عین خون امام حسین که یکسال بعد از عاشورا یزید رو سرنگون کرد. حالا باز هم روزهای قیامه. باز هم روزهای بپاخاستنه. از آن سال تا امروز، خون شما همه جا و همه روز جوشیده. توی رگهای جوانان. توی زندانها، توی اشرف. از اون سال تا حالا، چند بار دیگه قیام شده. اشرف چندحماسه بزرگ در پایداری آفریده. حماسه پایداری نوزده فروردین سال 90. و این حماسه اخیر. حماسه دهم شهریور. که توش 52 مجاهد خلق شهید شدند. هفت گروگان هم هنوز توی دستهای جلادانه. میخوام بگم که راه ادامه داره. الآن چندین جای عالم اعتصاب غذاست. و امروز روز هفتاد و سوم اعتصاب غذاست.
توی ایران هم خیلی شهرها بپا خاستهاند. درکردستان، در بلوچستان. در اهواز و خوزستان. در هرمزگان. دانشگاهها هم هر روز غوغایی دارند. آخر امسال یزید یعنی خامنهای، حسابی توی تله است. از زور بحرانها و افلاس رژیمش داره با تمامی عوامل ونهادهای حکومتش خفه میشه. مجبوره جام زهر اتمی رو میخوره.
از طرف دیگه همهٴ سازشکارها و خائنا هم رسوا شدهاند. بنابراین… چشمانداز مرگ اون کسی که شما رو کشت، چشمانداز آزادی مردممون، چشمانداز تحقق آرزوهای شما نزدیک شده.
ای شهیدان روز عاشورا، ای کسانی که به آستان حسین سر فرودآوردین! السلام علیکم ایها الشهدا. و السلام علی الارواح التی حلّت بفنائک.
پس آهای شهیدان! شبنم سهرابی! علی موسوی حبیبی! مصطفی کریم بیگی! شهرام فرج زاده!
آهای شاهر خ رحمانی! محمدعلی راسخی نیا! امیر ارشد تاجمیر! مهدی فرهادی راد! آهای جهانبخت پازوکی! سلام! سلام بر شما شهیدان روز عاشورای قیام 88!
لابد اون روز صبح که از خونه بیرون رفتین، شما هم به یزیدهای زمانهٴ فکر میکردین. لابد وقتی پاشنهٴ کفشتون رو میکشیدین و از خونه بیرون میرفتین، با خودتون گفتین: «اگه اتفاقی برام بیفته، برای من هم همونجوری میشه که برای همراهان امام حسین شد». بعد به خودتون گفتین: «مگه شهادت فقط باید برای امام حسین و یارانش باشه؟»
بعد که با همین احساس اومدین تو خیابونای پر جوش و خروش. راستی عجب خروشی بپا کردین اونروز! تموم دنیا داشت نگاهتون میکرد و تحسین میکرد. همه به هم میگفتند ببین! ببین! یزیدها گیر مردم افتاده ان! عجب عاشورایی!؟ ایندفعه یزیدها هستن که دارن میخورند!».
هر کدومتون تیر میخوردین یا زیر ماشین میرفتین، همه یاد شهیدای کربلا میافتادیم. میگفتیم «این هم رفت پیش امام حسین!»
نمیدونین اون روز خامنهای یزید و آدمکشهاش، چقدر لرزیدند وترسیدند. آخه تموم شهر پر از غوغای شما بود. گولّه گولّه نیروهای انتظامی توی محاصره شما افتاده بودند.
نمیدونین اونروز چه غوغایی… ! چی دارم میگم؟! یقین اشتباه میکنم. شما حتماً می دونین! چون شما شهیدین! شما شاهدین! شما گواه شدین! و همه چیز رو میبینین!
آره. میبینین که بعد از اونروز چه کسایی به خون شما خیانت کردند. می دونین که حالا چه کسایی روی خون شما پا گذاشتند. … . بازم دارم اشتباه میکنم. کسی روی خون شما نمیتونه پا بذاره. هر کس به شما خیانت کنه، روی تموم موجودیت خودش پا گذاشته. روی شرف خودش پا گذاشته. چون خون شما میجوشه. میجوشه و قیام بپا میکنه. عین خون امام حسین که یکسال بعد از عاشورا یزید رو سرنگون کرد. حالا باز هم روزهای قیامه. باز هم روزهای بپاخاستنه. از آن سال تا امروز، خون شما همه جا و همه روز جوشیده. توی رگهای جوانان. توی زندانها، توی اشرف. از اون سال تا حالا، چند بار دیگه قیام شده. اشرف چندحماسه بزرگ در پایداری آفریده. حماسه پایداری نوزده فروردین سال 90. و این حماسه اخیر. حماسه دهم شهریور. که توش 52 مجاهد خلق شهید شدند. هفت گروگان هم هنوز توی دستهای جلادانه. میخوام بگم که راه ادامه داره. الآن چندین جای عالم اعتصاب غذاست. و امروز روز هفتاد و سوم اعتصاب غذاست.
توی ایران هم خیلی شهرها بپا خاستهاند. درکردستان، در بلوچستان. در اهواز و خوزستان. در هرمزگان. دانشگاهها هم هر روز غوغایی دارند. آخر امسال یزید یعنی خامنهای، حسابی توی تله است. از زور بحرانها و افلاس رژیمش داره با تمامی عوامل ونهادهای حکومتش خفه میشه. مجبوره جام زهر اتمی رو میخوره.
از طرف دیگه همهٴ سازشکارها و خائنا هم رسوا شدهاند. بنابراین… چشمانداز مرگ اون کسی که شما رو کشت، چشمانداز آزادی مردممون، چشمانداز تحقق آرزوهای شما نزدیک شده.
ای شهیدان روز عاشورا، ای کسانی که به آستان حسین سر فرودآوردین! السلام علیکم ایها الشهدا. و السلام علی الارواح التی حلّت بفنائک.