آیا عاشورا یک جنبش آزادیخواهانه علیه ظلم و ستم در یکهزار و سیصد و هفتاد و چهار سال قبل بود، یا درسی بود برای همهٴ جنبشهای آزادیبخش؟
آیا پیام حسین محدود به دوران خود بود یا ناظر بر حرکت انسان در مسیر تکاملی خود از جبر کور به سمت رهایی و آزادی بود؟ آیا پیام حسین فقط محدود به شیعیان و پیروانش بود یا تمامی مسلمانان و بلکه تمامی انسانهای آزاده در طول تاریخ؟
فلسفهٴ قیام حسین چه بود و چه کسانی پیروان راستین او هستند؟ آیا این کلام امام حسین (ع) که ”کلّ حیٍ سالک سبیلی“، هر زندهای این راه را خواهد رفت. فقط منحصر به دورهای خاص از تاریخ است؟ و یا کلام دیگرش که میگوید: ”ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم“، ”اگر دین ندارید و از روز حسابرسی ترسی ندارید، در دنیای خود آزاده باشید“ ؛ منحصر به عقیده یا مرام خاصی است یا بر روی مهمترین فلسفهٴ وجودی انسان یعنی حرکت از قلمرو ضرورتها به قلمرو آزادی نظر دارد؟!
برای پاسخ دادن به سؤالات بالا باید تحولات مواقعی و ملموس تاریخی را که از این حماسه سرچشمه گرفتهاند با دقت مورد بررسی قرار داد و ابعاد تأثیراتی که عاشورا در شکلگیری، پیشرفت و رقم خوردن فرجام نهایی آنها داشته است را مشخص کرد. این البته کاری است که محققان بسیاری به آن پرداختهاند و بررسی آن در مجال این نوشتار نیست. در اینجا فقط نگاهی گذار به برخی از جنبشهای اجتماعی ایران میکنیم و نقش حماسه عاشورا را در آنها را از نظر میگذرانیم. اما در ابتدا نگاهی به وضعیت حکومت اموی بعد از قیام عاشورا ضروری است.
وضعیت حکومت اموی بعد از عاشورا
بهدنبال شهادت امام حسین و افشاگریهای حضرت زینب و امام سجاد، ابتدا اعتراضات اجتماعی در شهرهای مختلف و حتی از مجلس ابن زیاد و یزید علیه این جنایت بزرگ آغاز شد. در مدینه شورش بزرگی بر پاخاست که به قتلعام مردم توسط حکومت یزید انجامید. در شورش دیگری که در مکه انجام گرفت به دستور یزید خانهٴ کعبه و مسجدالحرام به آتش کشیده شد و کعبه ویران گردید. اما این جنایات مردم را به مبارزه بیشتر علیه حکومت یزیدی برانگیخت. در کوفه 4سال پس از شهادت امام حسین قیامهای بزرگی برپا شد که دهها هزار نفر در خلال آنها کشته شدند. از جمله میتوان از قیامهای سلیمان ابن صرد خزاعی، مختاربن ابی عبیده ثقفی، ابراهیم ابن مالک اشتر نخعی و قیامهایی که تحت نظر محمد حنفیه برادر کوچکتر امام حسین در همان چند سال اول بهوقوع پیوست نام برد که هر چند اساساً توسط امویان سرکوب شدند. اما چهرهٴ دجالگرانهٴ امویان را نیز افشا کرده و مشروعیت آنان را تحت عنوان خلیفهٴ مسلمین بهشدت زیر سؤال بردند. بسیاری از علویان بر اثر فشارهای حکومتهای اموی به ایران هجرت کردند و از آنجا که ایرانیان نیز زیر ظلم و ستم بنی امیه بودند، به همکاری و همراهی با علویان برخاستند. در تمامی این قیامها انگیزهٴ اصلی خونخواهی حسین بن علی علیهالسلام بود. در قرن دوم هجری زید فرزند امام سجاد نیز قیام بزرگی را در کوفه به خونخواهی امام حسین به راه انداخت که توسط بنی امیه شدیداً سرکوب شد و هزاران کشته به جای نهاد.
انتقام خون حسین (ع) آنچنان انگیزهٴ پرقدرتی بود که شدیدترین سرکوبیها نمیتوانست آن را از میان ببرد این انگیزه بهویژه رنجبران و ستمدیدگان را گرد هر کس که داعیه خونخواهی حسین را داشت جمع میکرد. سرانجام تمامی این قیامها به سرنگونی حکومت بنی امیه منجر شد.
استقرار حکومت بنی عباس
در این میان عباسیان که فرصتطلبانه خود را انقلابی و هوادار خاندان حسین (ع) جا میزدند، حاکمیت را ربودند و حکومت ظالمانهٴ خود را تحت عنوان اسلام گستردند. عباسیان در ابتدا خود را از پیروان حسین علیهالسلام معرفی میکردند و در زمان هارون الرشید بنایی نیز برای مزار شهیدان کربلا و امام حسین (ع) درست کردند اما دیری نگذشت، که ظلم و ستم عباسیان از یکسو و داشتن الگوی آزادیخواهی همچون حسین ابن علی از سوی دیگر، ستمدیدگان ایران را به کنار زدن پرده دجالیت از حاکمیت عباسی برانگیخت و مبارزات علویان علیه حکومتهای عباسی آغاز شد.
آغاز حرکتهای اجتماعی ایرانیان
در قرن سوم هجری فرزندان زید که پسر امام سجاد (ع) بود در شمال ایران و طبرستان و خراسان قیامهای بزرگی برپا کردند و دولت علویان را در طبرستان تأسیس نمودند که تا قرن ششم ادامه یافت. در قرن هشتم هجری نهضت سربداران علیه حکومت مغول با انگیزشهای بسیار قوی از قیام عاشورا در خراسان ایجاد شد.
به این ترتیب نزدیک به 10 قرن با تمام فراز و نشیبها حرکت امام حسین راهگشای مبارزان راه آزادی بهخصوص در ایران بود. پیام حسینی چه در برابر حاکمان زورگوی بهاصطلاح مسلمان و چه در برابر دشمنان خارجی همچون مغولها، انگیزه قیام و حرکت میداد دین فروشان زمان همان حاکمان زورگو و مستبدی که خود را مدعی امام حسین و شیفته او معرفی میکردند، تنها راه مقابله با پیام ظلمستیز حسین (ع) را در تهی کردن حماسه عاشورا از روح ظلمستیز واقعیش و استحاله بزرگداشت امام حسین (ع) به مصیبت و روضهخوانی بیسمت و سو دانستند.
در قرن دهم هجری سلسله صفویه برای اولین بار حکومت شیعی را در ایران برپا کرد و برای اولین بار حاکم شیعی خودش به زیارت سید الشهدا رفت و برای بنای کربلا مخارج زیادی کرد. از شاه اسماعیل صفوی تا شاه عباس و شاه سلطان حسین، صفویان تکایا و حسینیههای زیادی بهراه انداختند و بالکل عشق و علاقه به امام حسین (ع) را در عزاداری خلاصه کردند تا فلسفهٴ قیام حسینی به فراموشی سپرده شود و این رویکرد تا اواخر دوران قاجاریه و طی نزدیک به دو قرن ادامه یافت.
زنده شدن روح پیام عاشورا همراه با بیداری ایرانیان در شروع قرن19
استبداد قاجار و فشارهایی که به مردم ایران وارد میکرد، تا حدودی به زنده شدن روح پیام امام حسین (ع) منجر شد و بار دیگر بزرگداشت عاشورا به موضوع انگیزش علیه حاکمان ستمگر ولی این بار شیعه تبدیل شد. با اینکه شاهان قاجار تکیهٴ دولت راه میانداختند و محمدعلیشاه در ایام عاشورا بر سر و سینه میکوفت اما مردم تمامی آنها را دجالگری و فریب میخواندند و دیگر حنای آنان برای مردم رنگی نداشت.
در کتاب تهران عهد ناصری صفحه 270 آمده است: تکیه دولت را ناصرالدین شاه بنا کرد و در زمان مظفر الدین شاه تکمیل گردید. اتاق مخصوص شاه قاجار در تکیه دولت یکی از غرفههای بالایی بود که جلوی آن پردهای مشکی آویخته بودند. اطراف منبر تکیه، متجاوز از سیصد روضهخوان و واعظ گرد میآمدند و برای اجرای مراسم مذهبی یکی پس از دیگری بر فراز منبر میرفتند... شبیه خوانی در تکیه دولت تا اواخر دورهٴ قاجاریه کم و بیش برگزار میشد ولی در این اواخر دیگر آن رونق و جلوه سابق را نداشت تا اینکه تدریجا به علت انقلاب مشروطیت... متروک گردید. در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان صفحه 280 در احوال محمدعلی شاه قاجار این پادشاه مستبد که مجلس منتخب مردم را به توپ بست آمده است: ”نسبت به حضرت سیدالشهداء امام حسین ارواحنا فداه اظهار ارادت و عقیدت میکرد چنانچه در روز عاشورا قمه و قداره بهسر میزد و خون سرش را به روی صورتش میمالید و در شب عاشورا هزار و یک عدد شمع در اتاقش روشن میکرد و شمع چهل منبر را روشن میکرد اما احترام ماه محرم را منظور نداشت. در ایام عاشورا بود که تلگراف حمله به تبریز را مخابره کرد و حکم داد اهل تبریز را در حالتی که مشغول عزاداری بودند قتل و اسیر و غارت نمایند. در روز عاشورا آنقدر خون از سرخود جاری میکرد که بحالت غش میافتاد. “..
در سال 1284شمسی و قبل از انقلاب مشروطه وقتی شیخ محمد واعظ که از مشروطه خواهان بهنام بود توسط نیروهای عین الدوله دستگیر شد سربازان برای ایجاد رعب و وحشت در مردم در اطراف او شلیک میکردند. این عمل مورد اعتراض جوانی بهنام عبدالحمید قرار گرفت. یکی از نیروهای عینالدوله به اسم عبدالمجید او را هدف قرار داد و وی در دم کشته شد. . مردم در تشییع عبدالحمید به عزاداری پرداخته و شاعری در مورد او گفت:
تیرش به سینه خورد به مظلومی حسین
قلبش بگشت پاره به مجروحی حسن
از نو حسین کشته ز جور یزید شد
عبدالحمید کشته عبدالمجید شد
به این ترتیب مردم، رژیم استبدادی قاجار را در موضع یزید و مشروطه خواهان و مخالفان قاجاریه را در مظلومیت و حقانیت پیرو حسین علیهالسلام میدانستند.
دیگر دکان اسلام پناهی قاجاری در ضدیت و سرکوب مشروطه خواهان دردی را دوا نمیکرد و در هر مراسمی استبداد قاجار را با حکومت بنی امیه و ستمگریهای آنان مقایسه میکردند.
در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان آمده است: در نظر مردم عوام محقق بود که قاجاریه از اولاد بنی امیه میباشند و این عقیده به حدی در مردم رسوخ دارد که میگویند خنجری که با آن سر حضرت سیدالشهداء (ع) را بریدهاند به خانوادهٴ علاءالدوله (فرماندار نظامی تهران در زمان مشروطه) به ارث رسیده است و الیوم در خانهٴ علاء الدوله است.
روحیه ظلم ستیزی و الهام از پیام سیدالشهدا حسین علیهالسلام برای مبارزه علیه ظلم و بیداد در دوران انقلاب مشروطه، موردتوجه بسیاری از مستشرقین یعنی پژوهشگران آن دوران قرار گرفت.
نیکلسن، شرق شناس مشهور نوشته است: همه مورخان مسلمان [بجز گروهی بسیار اندک] بر ضدامویان همسخنند. حسین بن علی را شهید میدانند و یزید بن معاویه را سفاک و ستمگر میشمارند. نیکلسن در جای دیگری درباره قیام کربلا مینویسد: حادثه کربلا مایه پشیمانی [و تأسف] امویان شد زیرا این واقعه شیعیان را متحد کرد و برای انتقام حسین همصدا شدند و صدای آنها در همه جا و مخصوصاً نزد ایرانیان انعکاس یافت.
پروفسور براون شرق شناس مشهور دیگر درباره حادثه کربلا مینویسد: گروه شیعه یا طرفدار علی، پس از رخداد کربلا دگرگون شد و خاطرهٴ زمین کربلا که بخون فرزند پیغمبر آغشته بود و یادآوری عطش سخت وی و پیکرهای نزدیکانش که اطراف او روی زمین ریخته بود، کافی بود که عواطف مردم را به هیجان آورد و روح آنان را غمگین کند، چندان که نسبت به رنج و خطر و حتی مرگ بیاعتنا شوند».
تأثیر قیام عاشورا در مبارزه آزادیخواهانهٴ مردم ایران علیه دیکتاتوری شاه
پس از انقلاب مشروطه دامنهٴ تأثیرات قیام عاشورا در ایرانیان آزاده نمود بسیاری پیدا کرد و به انگیزشهای مبارزاتی علیه رژیمهای ستمگر افزود. این روح آزادیخواهی در ایران تحت حاکمیت دیکتاتوری سلطنتی پهلوی ثبت شده است.
دکتر مصدق پیشوای فقید نهضت ملی ایران در یکی از جلسات بیدادگاه شاه فریاد کشید: «مسلک من مسلک حضرت سیدالشهدا است. یعنی آنجایی که حق در کار باشد با هر قوهای مخالفت میکنم. از همه چیز میگذرم. نه زن دارم، نه پسر دارم نه دختر، هیچ چیز ندارم. مگر وطنم را در جلو چشم دارم. ... .. اعدام توسط شما برای من بزرگترین افتخار است. تا هزار مثل من در راه آزادی فدا نشوند وطن عزیز ما ایران روی آزادی و استقلال را نخواهد دید. به خدای لایزال قسم وقتی که منزل من از چهار طرف بمباران میشد میگفتم باید من کشته شوم تا هدف ملت از بین نرود. من از حکمی که شما بدهید نه تقاضای تجدیدنظر میکنم و نه هرگاه شاه عفو نمود آن را قبول مینمایم».
(نقل از سناریوی دفاعیات دکتر مصدق)
یکی از انقلابیون مارکسیست ایران، خسرو گلسرخی در بیدادگاه رژیم شاه تأثیر پذیری خود از سرور آزادگان حسین بن علی را این چنین میگوید:
”زندگی امام حسین نمودار زندگی کنونی ماست که جان بر کف برای خلقهای محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه میشویم. او در اقلیت بود و یزید، بارگاه، قشون، حکومت و قدرت داشت. او ایستاد و شهید شد، هر چند که یزید گوشهیی از تاریخ را اشغال کرد ولی آنچه که در تداوم تاریخ تکرار شد، راه حسین و پایداری او بود، نه حکومت یزید. آنچه را که خلقها تکرار کردند و میکنند، راه حسین است…»
خسرو گلسرخی در تاریخ بیست و نهم بهمنماه سال 1352 همراه با همرزمش کرامتالله دانشیان توسط دژخیمان شاه بهشهادت رسیدند. گلسرخی در زندان شدیداً تحت تأثیر اخلاق و روحیات انقلابی مجاهد قهرمان کاظم ذوالانوار قرار گرفته بود.
بهدنبال سرکوبی قیام خونین 15خرداد سال 1342 که اتفاقاً در روز عاشورای حسینی هم بود و انگیزشهای زیادی هم همین روز در مردم به وجود آورده بود، ترس، تسلیمطلبی و سازش سراپای رهبران آن زمان جامعه را فراگرفت و دیکتاتوری سلطنتی سایهٴ سیاه اختناق را بر ایران گستراند. اما دو سال بعد محمد حنیفنژاد با ایدئولوژی اسلام انقلابی و با الهام از عاشورای حسینی سازمان مجاهدین خلق ایران را بنیان گذاشت و در حالیکه یأس و سرخوردگی رهبران رفرمیست آن روز جامعه را فراگرفته بود، بنبست تاریخی مبارزات مردم ایران را گشود. اینکه چگونه حنیف کبیر جنبشی درخشان را بر اساس پیام عاشورا بنیان گذاشت که بیش از 40سال تاریخ مبارزات مردم ایران را رقم زده و با عبور از اتاقهای شکنجه و میدانهای اعدام و 7دریای آتش و خون، به امید بیبدیل و تاریخی مردم ایران برای برقراری آزادی پایدار در میهنمان بدل شده است، موضوعی است که در نامه دیگری به آن خواهیم پرداخت.
آیا پیام حسین محدود به دوران خود بود یا ناظر بر حرکت انسان در مسیر تکاملی خود از جبر کور به سمت رهایی و آزادی بود؟ آیا پیام حسین فقط محدود به شیعیان و پیروانش بود یا تمامی مسلمانان و بلکه تمامی انسانهای آزاده در طول تاریخ؟
فلسفهٴ قیام حسین چه بود و چه کسانی پیروان راستین او هستند؟ آیا این کلام امام حسین (ع) که ”کلّ حیٍ سالک سبیلی“، هر زندهای این راه را خواهد رفت. فقط منحصر به دورهای خاص از تاریخ است؟ و یا کلام دیگرش که میگوید: ”ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم“، ”اگر دین ندارید و از روز حسابرسی ترسی ندارید، در دنیای خود آزاده باشید“ ؛ منحصر به عقیده یا مرام خاصی است یا بر روی مهمترین فلسفهٴ وجودی انسان یعنی حرکت از قلمرو ضرورتها به قلمرو آزادی نظر دارد؟!
برای پاسخ دادن به سؤالات بالا باید تحولات مواقعی و ملموس تاریخی را که از این حماسه سرچشمه گرفتهاند با دقت مورد بررسی قرار داد و ابعاد تأثیراتی که عاشورا در شکلگیری، پیشرفت و رقم خوردن فرجام نهایی آنها داشته است را مشخص کرد. این البته کاری است که محققان بسیاری به آن پرداختهاند و بررسی آن در مجال این نوشتار نیست. در اینجا فقط نگاهی گذار به برخی از جنبشهای اجتماعی ایران میکنیم و نقش حماسه عاشورا را در آنها را از نظر میگذرانیم. اما در ابتدا نگاهی به وضعیت حکومت اموی بعد از قیام عاشورا ضروری است.
وضعیت حکومت اموی بعد از عاشورا
بهدنبال شهادت امام حسین و افشاگریهای حضرت زینب و امام سجاد، ابتدا اعتراضات اجتماعی در شهرهای مختلف و حتی از مجلس ابن زیاد و یزید علیه این جنایت بزرگ آغاز شد. در مدینه شورش بزرگی بر پاخاست که به قتلعام مردم توسط حکومت یزید انجامید. در شورش دیگری که در مکه انجام گرفت به دستور یزید خانهٴ کعبه و مسجدالحرام به آتش کشیده شد و کعبه ویران گردید. اما این جنایات مردم را به مبارزه بیشتر علیه حکومت یزیدی برانگیخت. در کوفه 4سال پس از شهادت امام حسین قیامهای بزرگی برپا شد که دهها هزار نفر در خلال آنها کشته شدند. از جمله میتوان از قیامهای سلیمان ابن صرد خزاعی، مختاربن ابی عبیده ثقفی، ابراهیم ابن مالک اشتر نخعی و قیامهایی که تحت نظر محمد حنفیه برادر کوچکتر امام حسین در همان چند سال اول بهوقوع پیوست نام برد که هر چند اساساً توسط امویان سرکوب شدند. اما چهرهٴ دجالگرانهٴ امویان را نیز افشا کرده و مشروعیت آنان را تحت عنوان خلیفهٴ مسلمین بهشدت زیر سؤال بردند. بسیاری از علویان بر اثر فشارهای حکومتهای اموی به ایران هجرت کردند و از آنجا که ایرانیان نیز زیر ظلم و ستم بنی امیه بودند، به همکاری و همراهی با علویان برخاستند. در تمامی این قیامها انگیزهٴ اصلی خونخواهی حسین بن علی علیهالسلام بود. در قرن دوم هجری زید فرزند امام سجاد نیز قیام بزرگی را در کوفه به خونخواهی امام حسین به راه انداخت که توسط بنی امیه شدیداً سرکوب شد و هزاران کشته به جای نهاد.
انتقام خون حسین (ع) آنچنان انگیزهٴ پرقدرتی بود که شدیدترین سرکوبیها نمیتوانست آن را از میان ببرد این انگیزه بهویژه رنجبران و ستمدیدگان را گرد هر کس که داعیه خونخواهی حسین را داشت جمع میکرد. سرانجام تمامی این قیامها به سرنگونی حکومت بنی امیه منجر شد.
استقرار حکومت بنی عباس
در این میان عباسیان که فرصتطلبانه خود را انقلابی و هوادار خاندان حسین (ع) جا میزدند، حاکمیت را ربودند و حکومت ظالمانهٴ خود را تحت عنوان اسلام گستردند. عباسیان در ابتدا خود را از پیروان حسین علیهالسلام معرفی میکردند و در زمان هارون الرشید بنایی نیز برای مزار شهیدان کربلا و امام حسین (ع) درست کردند اما دیری نگذشت، که ظلم و ستم عباسیان از یکسو و داشتن الگوی آزادیخواهی همچون حسین ابن علی از سوی دیگر، ستمدیدگان ایران را به کنار زدن پرده دجالیت از حاکمیت عباسی برانگیخت و مبارزات علویان علیه حکومتهای عباسی آغاز شد.
آغاز حرکتهای اجتماعی ایرانیان
در قرن سوم هجری فرزندان زید که پسر امام سجاد (ع) بود در شمال ایران و طبرستان و خراسان قیامهای بزرگی برپا کردند و دولت علویان را در طبرستان تأسیس نمودند که تا قرن ششم ادامه یافت. در قرن هشتم هجری نهضت سربداران علیه حکومت مغول با انگیزشهای بسیار قوی از قیام عاشورا در خراسان ایجاد شد.
به این ترتیب نزدیک به 10 قرن با تمام فراز و نشیبها حرکت امام حسین راهگشای مبارزان راه آزادی بهخصوص در ایران بود. پیام حسینی چه در برابر حاکمان زورگوی بهاصطلاح مسلمان و چه در برابر دشمنان خارجی همچون مغولها، انگیزه قیام و حرکت میداد دین فروشان زمان همان حاکمان زورگو و مستبدی که خود را مدعی امام حسین و شیفته او معرفی میکردند، تنها راه مقابله با پیام ظلمستیز حسین (ع) را در تهی کردن حماسه عاشورا از روح ظلمستیز واقعیش و استحاله بزرگداشت امام حسین (ع) به مصیبت و روضهخوانی بیسمت و سو دانستند.
در قرن دهم هجری سلسله صفویه برای اولین بار حکومت شیعی را در ایران برپا کرد و برای اولین بار حاکم شیعی خودش به زیارت سید الشهدا رفت و برای بنای کربلا مخارج زیادی کرد. از شاه اسماعیل صفوی تا شاه عباس و شاه سلطان حسین، صفویان تکایا و حسینیههای زیادی بهراه انداختند و بالکل عشق و علاقه به امام حسین (ع) را در عزاداری خلاصه کردند تا فلسفهٴ قیام حسینی به فراموشی سپرده شود و این رویکرد تا اواخر دوران قاجاریه و طی نزدیک به دو قرن ادامه یافت.
زنده شدن روح پیام عاشورا همراه با بیداری ایرانیان در شروع قرن19
استبداد قاجار و فشارهایی که به مردم ایران وارد میکرد، تا حدودی به زنده شدن روح پیام امام حسین (ع) منجر شد و بار دیگر بزرگداشت عاشورا به موضوع انگیزش علیه حاکمان ستمگر ولی این بار شیعه تبدیل شد. با اینکه شاهان قاجار تکیهٴ دولت راه میانداختند و محمدعلیشاه در ایام عاشورا بر سر و سینه میکوفت اما مردم تمامی آنها را دجالگری و فریب میخواندند و دیگر حنای آنان برای مردم رنگی نداشت.
در کتاب تهران عهد ناصری صفحه 270 آمده است: تکیه دولت را ناصرالدین شاه بنا کرد و در زمان مظفر الدین شاه تکمیل گردید. اتاق مخصوص شاه قاجار در تکیه دولت یکی از غرفههای بالایی بود که جلوی آن پردهای مشکی آویخته بودند. اطراف منبر تکیه، متجاوز از سیصد روضهخوان و واعظ گرد میآمدند و برای اجرای مراسم مذهبی یکی پس از دیگری بر فراز منبر میرفتند... شبیه خوانی در تکیه دولت تا اواخر دورهٴ قاجاریه کم و بیش برگزار میشد ولی در این اواخر دیگر آن رونق و جلوه سابق را نداشت تا اینکه تدریجا به علت انقلاب مشروطیت... متروک گردید. در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان صفحه 280 در احوال محمدعلی شاه قاجار این پادشاه مستبد که مجلس منتخب مردم را به توپ بست آمده است: ”نسبت به حضرت سیدالشهداء امام حسین ارواحنا فداه اظهار ارادت و عقیدت میکرد چنانچه در روز عاشورا قمه و قداره بهسر میزد و خون سرش را به روی صورتش میمالید و در شب عاشورا هزار و یک عدد شمع در اتاقش روشن میکرد و شمع چهل منبر را روشن میکرد اما احترام ماه محرم را منظور نداشت. در ایام عاشورا بود که تلگراف حمله به تبریز را مخابره کرد و حکم داد اهل تبریز را در حالتی که مشغول عزاداری بودند قتل و اسیر و غارت نمایند. در روز عاشورا آنقدر خون از سرخود جاری میکرد که بحالت غش میافتاد. “..
در سال 1284شمسی و قبل از انقلاب مشروطه وقتی شیخ محمد واعظ که از مشروطه خواهان بهنام بود توسط نیروهای عین الدوله دستگیر شد سربازان برای ایجاد رعب و وحشت در مردم در اطراف او شلیک میکردند. این عمل مورد اعتراض جوانی بهنام عبدالحمید قرار گرفت. یکی از نیروهای عینالدوله به اسم عبدالمجید او را هدف قرار داد و وی در دم کشته شد. . مردم در تشییع عبدالحمید به عزاداری پرداخته و شاعری در مورد او گفت:
تیرش به سینه خورد به مظلومی حسین
قلبش بگشت پاره به مجروحی حسن
از نو حسین کشته ز جور یزید شد
عبدالحمید کشته عبدالمجید شد
به این ترتیب مردم، رژیم استبدادی قاجار را در موضع یزید و مشروطه خواهان و مخالفان قاجاریه را در مظلومیت و حقانیت پیرو حسین علیهالسلام میدانستند.
دیگر دکان اسلام پناهی قاجاری در ضدیت و سرکوب مشروطه خواهان دردی را دوا نمیکرد و در هر مراسمی استبداد قاجار را با حکومت بنی امیه و ستمگریهای آنان مقایسه میکردند.
در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان آمده است: در نظر مردم عوام محقق بود که قاجاریه از اولاد بنی امیه میباشند و این عقیده به حدی در مردم رسوخ دارد که میگویند خنجری که با آن سر حضرت سیدالشهداء (ع) را بریدهاند به خانوادهٴ علاءالدوله (فرماندار نظامی تهران در زمان مشروطه) به ارث رسیده است و الیوم در خانهٴ علاء الدوله است.
روحیه ظلم ستیزی و الهام از پیام سیدالشهدا حسین علیهالسلام برای مبارزه علیه ظلم و بیداد در دوران انقلاب مشروطه، موردتوجه بسیاری از مستشرقین یعنی پژوهشگران آن دوران قرار گرفت.
نیکلسن، شرق شناس مشهور نوشته است: همه مورخان مسلمان [بجز گروهی بسیار اندک] بر ضدامویان همسخنند. حسین بن علی را شهید میدانند و یزید بن معاویه را سفاک و ستمگر میشمارند. نیکلسن در جای دیگری درباره قیام کربلا مینویسد: حادثه کربلا مایه پشیمانی [و تأسف] امویان شد زیرا این واقعه شیعیان را متحد کرد و برای انتقام حسین همصدا شدند و صدای آنها در همه جا و مخصوصاً نزد ایرانیان انعکاس یافت.
پروفسور براون شرق شناس مشهور دیگر درباره حادثه کربلا مینویسد: گروه شیعه یا طرفدار علی، پس از رخداد کربلا دگرگون شد و خاطرهٴ زمین کربلا که بخون فرزند پیغمبر آغشته بود و یادآوری عطش سخت وی و پیکرهای نزدیکانش که اطراف او روی زمین ریخته بود، کافی بود که عواطف مردم را به هیجان آورد و روح آنان را غمگین کند، چندان که نسبت به رنج و خطر و حتی مرگ بیاعتنا شوند».
تأثیر قیام عاشورا در مبارزه آزادیخواهانهٴ مردم ایران علیه دیکتاتوری شاه
پس از انقلاب مشروطه دامنهٴ تأثیرات قیام عاشورا در ایرانیان آزاده نمود بسیاری پیدا کرد و به انگیزشهای مبارزاتی علیه رژیمهای ستمگر افزود. این روح آزادیخواهی در ایران تحت حاکمیت دیکتاتوری سلطنتی پهلوی ثبت شده است.
دکتر مصدق پیشوای فقید نهضت ملی ایران در یکی از جلسات بیدادگاه شاه فریاد کشید: «مسلک من مسلک حضرت سیدالشهدا است. یعنی آنجایی که حق در کار باشد با هر قوهای مخالفت میکنم. از همه چیز میگذرم. نه زن دارم، نه پسر دارم نه دختر، هیچ چیز ندارم. مگر وطنم را در جلو چشم دارم. ... .. اعدام توسط شما برای من بزرگترین افتخار است. تا هزار مثل من در راه آزادی فدا نشوند وطن عزیز ما ایران روی آزادی و استقلال را نخواهد دید. به خدای لایزال قسم وقتی که منزل من از چهار طرف بمباران میشد میگفتم باید من کشته شوم تا هدف ملت از بین نرود. من از حکمی که شما بدهید نه تقاضای تجدیدنظر میکنم و نه هرگاه شاه عفو نمود آن را قبول مینمایم».
(نقل از سناریوی دفاعیات دکتر مصدق)
یکی از انقلابیون مارکسیست ایران، خسرو گلسرخی در بیدادگاه رژیم شاه تأثیر پذیری خود از سرور آزادگان حسین بن علی را این چنین میگوید:
”زندگی امام حسین نمودار زندگی کنونی ماست که جان بر کف برای خلقهای محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه میشویم. او در اقلیت بود و یزید، بارگاه، قشون، حکومت و قدرت داشت. او ایستاد و شهید شد، هر چند که یزید گوشهیی از تاریخ را اشغال کرد ولی آنچه که در تداوم تاریخ تکرار شد، راه حسین و پایداری او بود، نه حکومت یزید. آنچه را که خلقها تکرار کردند و میکنند، راه حسین است…»
خسرو گلسرخی در تاریخ بیست و نهم بهمنماه سال 1352 همراه با همرزمش کرامتالله دانشیان توسط دژخیمان شاه بهشهادت رسیدند. گلسرخی در زندان شدیداً تحت تأثیر اخلاق و روحیات انقلابی مجاهد قهرمان کاظم ذوالانوار قرار گرفته بود.
بهدنبال سرکوبی قیام خونین 15خرداد سال 1342 که اتفاقاً در روز عاشورای حسینی هم بود و انگیزشهای زیادی هم همین روز در مردم به وجود آورده بود، ترس، تسلیمطلبی و سازش سراپای رهبران آن زمان جامعه را فراگرفت و دیکتاتوری سلطنتی سایهٴ سیاه اختناق را بر ایران گستراند. اما دو سال بعد محمد حنیفنژاد با ایدئولوژی اسلام انقلابی و با الهام از عاشورای حسینی سازمان مجاهدین خلق ایران را بنیان گذاشت و در حالیکه یأس و سرخوردگی رهبران رفرمیست آن روز جامعه را فراگرفته بود، بنبست تاریخی مبارزات مردم ایران را گشود. اینکه چگونه حنیف کبیر جنبشی درخشان را بر اساس پیام عاشورا بنیان گذاشت که بیش از 40سال تاریخ مبارزات مردم ایران را رقم زده و با عبور از اتاقهای شکنجه و میدانهای اعدام و 7دریای آتش و خون، به امید بیبدیل و تاریخی مردم ایران برای برقراری آزادی پایدار در میهنمان بدل شده است، موضوعی است که در نامه دیگری به آن خواهیم پرداخت.