«او یک شخصیت استثنایی است
. اعتقاد او به تغییر پذیری انسان نفسها را در سینه حبس میکند»
لرد راسل جانستون فقید
شرایط فوقالعاده
شرایط در میهن ما و در منطقهٴ ما بسیار خطیر و فوقالعاده است. همهٴ نشانهها حاکی از این است که یک دگرگونی عظیم و عمیق سیاسی و اجتماعی در شرف وقوع است. رژیم حاکم 25سال پس از خوردن زهر آتشبس توسط خمینی، در یک سرفصل بسیار خطرناکتر، بر سر یک بزنگاه تاریخی و دو راهی بود و نبود قرار گرفته؛ اینکه زهر اتمی را سر بکشد یا نه؟ خوردن زهر، یعنی اینکه سودای تبدیل شدن به قدرت اتمی را رها کند و در نتیجه خطر فروپاشی از درون را به جان بخرد. خودداری از نخوردن زهر هم یعنی ادامه خط انقباض و ادامه تلاش برای رسیدن به بمب اتمی؛ اما این یکی، خطر رویارویی با جامعه بینالمللی و تشدید تحریمهای خفهکننده را بهدنبال دارد که نتیجه آن، منفجر شدن جامعه است؛ جامعهای که نشانهها تماماً گویای آن است که به آستانهٴ انفجار رسیده است. فرجام هر دو راه، برای رژیم سقوط است. راستی ولیفقیه کدام راه را در پیش خواهد گرفت؟
بوی زهر، رژیم را پاره پاره کرده
صرفنظر از آن که ولیفقیه نهایتاً کدام راه را در پیش میگیرد، عجالتاً رژیم بر سر این دوراهی شقه شده است. رفسنجانی سر برآورده، ارگان اصلی نگهدارندهٴ آن، سپاه پاسداران شکاف برداشته و رژیم کیفاً تضعیف شده است.
وضعیت اقتصادی
اقتصاد کشور، بر اثر تحریمها بهکلی فرو پاشیده است. چرخة فروپاشی اقتصادی، با سرعتی مرگبار به حرکت درآمده و آثار آن، یکی پس از دیگری ظاهر میشود. روند رو به گسترش انهدام همهٴ رشتههای تولید، به رقم وحشتناک رشد منفی تولید را به ۵.۴ رسانده، تورم رسمی بالای 40درصد که ایران را رکورددار تورم در جهان کرده و این در حالی است که کارشناسان اقتصادی نرخ واقعی تورم را بالای 70درصد ارزیابی میکنند. در نتیجه بیش از 5میلیون نفر از مردم بهمعنی دقیق کلمه گرسنهاند و هر روز و هر ساعت بهشمار آنان اضافه میشودت
وضعیت منطقهیی رژیم
رژیم در منطقه نیز در معرض توفانهای بنیانکن است. در سوریه، بهرغم کشتار و سرکوب خونینی که دو سال و نیم است بیوقفه ادامه دارد، مردم قهرمان سوریه مصمم و استوار به سمت ساقط کردن دیکتاتور دستنشاندهٴ ملاها، بشار اسد پیش میروند. رژیم ایران بهرغم صرف هزینههای هنگفت مادی و سیاسی قادر به جلوگیری از آن نیست. بلافاصله پس از سقوط اسد جنایتکار در دمشق، جغرافیای سیاسی منطقه تغییر میکند و در اولین گام، رژیم آخوندی یک گام کیفی به سرنوشت محتومش نزدیکتر میشود.
در عراق هم، خروش و خیزش مردم به جان آمده، زمین را زیر پای، دیگر دیکتاتور دستنشانده رژیم در بغداد به لرزه در آورده است.
بارزترین نمود وضعیت سرنگونی رژیم
در یک کلام، رژیم بهلحاظ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نیز بهلحاظ معادلات منطقهیی و بینالمللی در موقعیت سرنگونی قرار گرفته، قتلعام مجاهدین اشرفی و زدن تیر خلاص به 52تن از این قهرمانان، توسط عوامل و مزدورانش در دولت عراق بارزترین نمود این موقعیت است. ظاهراً این مجاهدین هستند که هدف حمله و کشتار قرار گرفتهاند و این رژیم آخوندی است که ساز و دهل فتح و پیروزی میزند، اما در یک نگاه ژرفتر، این خود رژیم است که در وحشت عمیق از سقوط، خیز برداشت تا به خیال خود، نیرویی را که قادر به سمت دادن تحولات به سوی سرنگونی قطعی است از میان بردارد.
عملیاتی دارای اثر استراتژیک وسیع در ابعادی عظیم
در پی قتلعام و اعدام جمعی 52قهرمان اشرفی، بالاترین مهرهها و سرکردگان رژیم این اقدام جنایتکارانه را با عملیات فروغ جاویدان مقایسه کردند و حتی آن را بالاتر و برای رژیم حیاتیتر از مقابله با عملیات فروغ جاویدان دانستند و گفتند که در «تحولات آیندهٴ منطقه، دارای اثر استراتژیک وسیع در ابعادی عظیم» است.
پاسدار جنایتکار قاسم سلیمانی سرکرده نیروی تروریستی قدس سپاه پاسداران، چند روز پیش از این حمله، دستور قتلعام 10شهریور اشرفیان را به مالکی ابلاغ کرد. وی پس از انجام این جنایت، روز 12شهریور، در جلسه مجلس خبرگان حضور یافت و درباره این حمله جنایتکارانه، به اعضای خبگان توضیح داد. پاسدار سلیمانی تأکید کرد که: «این قضیه، مهمتر از حمله مرصاد بود». (خبرگزاری سپاه پاسداران ـ فارس ـ 13شهریور).
بسیج تبلیغاتی گسترده رژیم
به مدت چند هفته تبلیغات دربارهٴ قتلعام اشرف، موضوع خطبههای جمعهبازارهای سراسر کشور و دستگاههای تبلیغاتی رسمی و غیررسمی رژیم بود.
آخوند احمد خاتمی در نمایش جمعه تهران ـ (15شهریور 92) گفت:
«… تشکر و تقدیر میکنم از فرزندان غیور انتفاضه شعبانیه که به منافقان خیانتکار در پادگان اشرف حمله کردهاند. کار، کار بسیار بزرگی بود از نظر کیفی از عملیات مرصاد کمتر نبود.
70نفر از سران منافقین در عملیات شعبانیه به درک واصل شدند همین طور فرمانده ترور شهید صیاد شیرازی نیز به جهنم واصل شد. این دست انتقام خدا بود که از آستین فرزندان غیور عراق بیرون آمد. عملیات بسیار خوبی بود».
«دارای تأثیرات راهبردی بسیار وسیع در تحولات آیندهٴ منطقه»
پاسدار حسین سلامی جانشین سرکرده کل سپاه پاسداران رژیم در یک برنامه تلویزیونی (16شهریور) یک ساعته به تشریح اهمیت و ابعاد قتلعام اشرف پرداخت و گفت:
«یکی از اتفاقاتی که هفته گذشته افتاد و این اتفاق دارای تأثیرات راهبردی بسیار وسیعی در تحولات آیندهٴ منطقه خواهد بود و ابعاد بسیار عظیمی داره این عملیات که بهدلیل تحتالشعاع قرار گرفتن این عملیات در حمله احتمالی آمریکا به سوریه، فرصت ظهور و بازتاب خبری گستردهیی پیدا نکرد، همین واقعهٴ حمله جوانان عراقی بود که به اردوگاه اشرف اتفاق افتاد و منجر به کشته شدن تعداد زیادی از کادرهای اصلی و اعضای شورای رهبری و شورای ملی مقاومت سازمان مجاهدین شد که این عملیات از لحاظ مقیاس تأثیر بسیار بزرگتر از بسیاری از عملیاتیی است که در حجمهای وسیع در گذشته اتفاق افتاده، یعنی شاید بشه گفت که تأثیر راهبردی این عملیات در ادامه حیات منافقین بسیار بیش از عملیات مرصاده، هر چند حجم عملیات بسیار کمتر از حجم اون عملیاته». ”مجاهدین“ خطر اصلی و منشأ همهٴ بحرانهای گریبانگیر رژیم
پیام این تبلیغات سرسامآور و اظهارات بالاترین سرکردگان سپاه پاسداران یک چیز است و آن اینکه در میان همهٴ بحرانها و تهدیدهایی که رژیم آخوندی را احاطه کرده، یک خطر و یک تهدید، اصلی است و آن خطر مجاهدین و مقاومت ایران برای رژیم است. از بحران اتمی، تا تضاد با جامعه بینالمللی و آمریکا، همه اولاً قابل مذاکره هستند، ثانیاً به گفته همین مهرهها، این بحرانها خود زاییده وجود و فعالیت مقاومت و سازمان مجاهدین خلق است.
پاسدار حسین سلامی در ادامه همان اظهارات بالا در تلویزیون رژیم گفت:
«اینها بودند که با جاسوسی در محیط هستهیی ما بخشی از اطلاعات مستند رو با بخشی از اطلاعات غیرواقعی ترکیب کردند یک فضای موهومی و خیالی و تصنعی در سطح بینالملل نسبت به فعالیت هستهیی ما ایجاد کردند و هر آنچه که امروز ملت ایران از تحریم، از کاهش تعاملات جهانی و تأثیرات اون میبینه همه ناشی از خیانتهایی است که اینها به ملت ایران کردند».
بعداً مهرههای رژیم در خلال صحبتها و دود و دمهایشان درباره قتلعام اشرف گفتند که وجود مجاهدین آن چنان تهدیدی است که آخوندها باید در «سراسر کره زمین» با آن مقابله کنند. آنها همچنین از همهٴ دولتها خواستند که از پذیرش مجاهدین در کشورشان خودداری کنند. چرا که آنها خط قرمز نظام هستند. این مهرهها پا را از این هم فراتر گذاشته و آشکارا هر کشوری را که به مجاهدین پناه بدهد و آنها را بپذیرد، تهدید کردند و گفتند «باید اینها را به جمهوری اسلامی تحویل دهند... هر کشوری که به مجاهدین پناهندگی بدهد باید منتظر عواقب سیاسی و اقتصادی و احیاناً امنیتی آن نیز باشد».
پیام اصلی قتلعام اشرف
اما مهمتر و گویاتر از این اظهارات، خود واقعهٴ 10شهریور است که تنها با قتلعام زندانیان مجاهد در سال 67 قابل مقایسه است. این واقعه برای هیچکس، جای هیچ شکی باقی نمیگذارد که رژیم آخوندی تهدید اصلی برای موجودیتش را و نیروی جایگزین و آلترناتیو خود را مجاهدین و مقاومت ایران میداند! این پیامی است که همه در سراسر جهان بهوضوح تمام آن را گرفتند:
در همین رابطه دکتر الخو ویدال کوادراس- نایبرئیس پارلمان اروپا ـ طی سخنانی در اجلاس کمیته دوستان ایران آزاد در پارلمان اروپا (استراسبورگ ـ 11سپتامبر 2013 ـ 20شهریور 92) گفت:
«من با رهبر تاریخی آپوزیسیون مسعود رجوی موافقم وقتی که میگوید: با دست زدن بهحملات بر روی اشرف و کمپ لیبرتی، ملاها صراحتاً به ما میگویند که اپوزیسیون اصلی رژیم کیست. این یک بینه است برای کسانی که در اروپا سعی بر کوچک نمودن نقش شورای ملی مقاومت میکنند».
رمز شکستناپذیری و ضربهناپذیری مجاهدین؟
نه تنها ماندگاری بلکه رشد و ارتقای مجاهدین در توفان توطئهها و فتنههایی که بهخصوص طی 10سال اخیر سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش در قلب و کانون آنها بوده، بسیار شگفتآور است و معجزه آسا مینماید. اما این معجزه نه یک استثنا، بلکه به یک امر مکرر و به یک روال تبدیل شده است. این روال که مجاهدین از پس هر ابتلایی، رویانتر و شکوفاتر و قدرتمندتر و منسجمتر بیرون میآیند و از شر کثیر، خیر عظیم درو میکنند. این واقعیت چنان نمایان است که دوست و دشمن به آن اذعان میکنند.
آقای اندی یآوخ عضو هیأترئیسه پارلمان برلین در کنوانسیون جوامع ایرانیان در آلمان ـ برلین 13مهر 1392 ـ در این باره گفت:
«این منعکسکننده کیفیت این جنبش است. نشاندهندهٴ استعداد این جنبش برای مواجهه با چالشهایی است که در ادارهٴ کشور بعد از سرنگونی رژیم مذهبی، در مسیرش قرار دارند. این نشاندهندهٴ قدرت اپوزیسیون ایران در جهان است و برملا میکند که چرا این قدر ملاها از آنها وحشت دارند.
برای ارزیابی میزان و ابعاد قدرت این مقاومت، باید اول، تصویری از ابعاد امکانات دشمن و همچنین ابعاد فشارهایی که برای در همشکستن این مقاومت وارد میکند، داشته باشیم.
رژیم آخوندی رژیمی است که از اختصاص تمام منابع و امکانات بیکران کشوری با غنای ایران، برای نابودی و ضربه زدن به دشمن اصلی و نیروی سرنگون کننده خود، یعنی مجاهدین، ابایی ندارد؛ کما اینکه بسیاری از توطئهها علیه این مقاومت را هم با زد و بندهای چند میلیارد دلاری از طریق قدرتهای غربی پیش برده است از قرار دادن نام مجاهدین در لیستهای تروریستی تا 17ژوئن و از مهیبترین بمبارانها، تا خلعسلاح ارتش آزادیبخش، از سپردن حفاظت اشرفیها به قاتلانشان و مزدوران عراقی رژیم، تا اعمال یکی از بیرحمانهترین محاصرهها و اعمال محدودیتهایی، بسا سختتر از هر زندان رسمی در دنیا، تا محاصره غذایی و دارویی و تا اعمال شکنجه روانی با 300بلندگو به مدت دو سال بهطور 24ساعته و شبانهروزی… و با 5فقره حمله و هجوم و کشتار، توسط نیروی پیاده و نیروی زرهی و حملات موشکی و سرانجام با قتلعام و اعدام جمعی. بهطور خلاصه، در یک طرف رژیمی است که چون فنای خود را در بقای مجاهدین و این مقاومت میبیند، با تمام قوا و با بهکار گرفتن همهٴ ظرفیت خود در توطئه و ترور و کشتار و قساوت، کمر به نابودی مجاهدین و تشکیلاتشان بسته است. فشارها و توطئههایی که یک صدم آن اگر به هر رژیم مقتدری وارد میآمد، آن را خرد و ساقط میکرد. در طرف دیگر اما مقاومتی قرار دارد که با اینکه از ملأ و نیروی اجتماعی خود جدا شده، با اینکه در منتهای پراکندگی جغرافیایی است، با اینکه او را از سلاحش و قرارگاهش محروم کردهاند، با اینکه در یک محیط مسدود محاصرهاش کردهاند و… اما در اوج وحدت و انسجام، همچنان بیمحابا میجنگد و دشمنش را به ستوه آورده، آن را شقه و پاره پاره کرده، در دنیا رسوا و بیآبرو و منزوی ساخته و در سراشیب سرنگونی انداخته است.
مجاهدین، قدرتی نوین، قدرتی از نوع دیگر
سؤال این است که این چگونه سازمانی است و به چه قدرتی تکیه دارد که میتواند از پس این همه فشار برآید؟ و نه تنها خرد نشود و حتی تضعیف نشود، بلکه دشمن غدارش را در آستانهٴ سرنگونی قرار دهد؟
روشن است که در جهان مادی، هر نیرویی را با معادل آن نیرو میتوان خنثی کرد و با بیشتر از آن نیرو میتوان در همشکست. بنابراین باید اندیشید که قدرت مجاهدین و مقاومت ایران در چیست؟ ماهیت این قدرت چیست و منشأ آن کجاست؟
این قدرتی که از آن صحبت میکنیم، نمیتواند از نوع و جنس قدرت و تواناییهای طرف مقابل باشد، یعنی نمیتواند از جنس پول و سلاح و حمایت قدرتهای بینالمللی باشد، چون در این صورت در تعادل قوا، بیتردید مغلوب خصم میشد، چرا که رژیم در هر یک از این مؤلفهها بهطور غیرقابل قیاس، دست بالا را دارد.
قدرت نوین، برخاسته از گوهر انسانی
این قدرتی نوین است که اساساً برخاسته از انسان و گوهر انسانی است و بر ایمان، انگیزه و ارادهٴ انسان تکیه دارد. در هر یک از کارزارهای مجاهدین با دشمن ضدبشری، رویارویی این دو قدرت ماهیتاً و عمیقاً متضاد را میتوان به عیان دید. یک طرف پول بیکران است و سلاح و توطئه و زد و بند و زندان و شکنجه و اعدام و تیر خلاص؛ طرف دیگر، فدای بیکران است و خون و شهادت و اسارت و اعتصابغذا و اراده و ایمان و آرمان؛ البته در متکاملترین شکل آن، یعنی تشکیلاتی بسیار منسجم و مستحکم.
منشأ و ماهیت توانایی مجاهدین
دکتر منوچهر هزارخانی از نخستین حامیان مقاومت و از قدیمیترین اعضا و مسئولان شورای ملی مقاومت طی سخنانی در مراسم بزرگداشت 52 اشرفی در شهریور 92، درباره منشأ توانایی مجاهدین و محتوا و شکل آن میگوید:
«گمان میکنم که از این پیشتر، در انتقادی از مجاهدین در جای دیگری گفته و یا نوشتهام که آنها دو نقطه ضعف بزرگ دارند، اول اینکه تا بن استخوان آرمانگرایند. دوم اینکه سازمانی بینظیر در عزم و اراده بینظیر دارند.
اولی به آنها امکان میدهد، زندگیشان را هدفمند کنند و دومی راه تحق هدف را بر آنها میگشاید. از این پیشتر چه میخواهید برای آن که مورد نفرت آخوندهای بیاصل و ریشه، پاسداران مزدور و سیاستبازان نان به نرخ روز خود باشید».
پس از این گواهی از درون مقاومت، خوب است گواهی یک ناظر خارجی و دوست مجاهدین و مقاومت ایران را هم بشنویم. فیلیپ دوست بلازی معاون دبیرکل مللمتحد ـ وزیر خارجه پیشین فرانسه (در کنفرانس بینالمللی پاریس ـ22بهمن 1390)
«امروز میخواهم در مورد اشرف و ساکنانش صحبت کنم. این مردان و زنان، با سرنوشتی شگفت که به ندرت میوان طی عمر، مشابه آنها را دید، مگر در صفحات تاریخ، آنها به سینهٴ ناامیدی دست رد زدهاند، آنها از مرزها عبور کردند، آنها به اشرف رسیدند، آن کانون امید و آنها با شجاعت به مقاومت ادامه دادند.
انگیزهٴ این انسانهای عدالتجو که حاضر نیستند ایمان خود بهآرمانشان را رها کنند، چیست؟ فقط یک پاسخ یافتم: این مردان و این زنان، دیوانهٴ عشق به هموطنانشان هستند و احترام عمیقی برای نوع انسان قائلند که میتوانند این میزان ابتلا را تحمل کنند».
تشکیلات، ظرف بروز و تجسم قدرت نوین
یکی از مهمترین پایههای قدرت مقاومت ایران، همچنان که دکتر هزارخانی هم اشاره کرد، تشکیلات و «سازمان بینظیر مجاهدین» است. میدانیم که قدرت و استحکام هر تشکلی، همانگونه که آقای «دوست بلازی» هم بر آن تأکید کرد، برآمده از افراد آن تشکل است. اینکه افراد تشکل مورد نظر، تا چه اندازه مستحکم، آگاه و به راه و آرمانشان و به سازمان و تشکیلاتشان مؤمناند. کیفیت اعضای مجاهدین و جنبش مقاومت، طبعاً بارزترین عنصری است که در وهلهٴ اول توجه هر ناظری را جلب میکند. کسانی که نه روی تخت شکنجه و نه پای چوبهٴ دار، حاضر به تسلیم و گفتن یک کلمه مطلوب دژخیم نیستند. افرادی که از جان و از مشروعترین علایق فردی در راه تحقق آرمان خود دست شستهاند. این واقعیتی است که چشم هر انسانی را خیره میکند؛ دوست، زبان به تحسین و ستایش میگشاید و دشمن هم حتی با غیظ به آن اذعان میکند.
لارش ریسه دبیرکلکمیته نروژی دوستان ایران آزاد، (در کنفرانس بینالمللی در پاریس ـ 22بهمن 1390) :
«من این افتخار را دارم که در زندگی این فرصت را پیدا کردم تا شما ساکنان اشرف را ملاقات کنم و با چنین قهرمانانی آشنا شوم. شما ناجیان واقعی ملت ایران هستید و کسانی هستید که ایران را از خشونت آخوندها نجات خواهید داد. مبارزه شما نه تنها به ملت خودتان امید بخشیده، بلکه به نقطه امیدی برای خلقهای منطقه و جهان تبدیل شده است».
تام ریج اولین وزیر امنیت آمریکا (در کنفرانس واشینگتن ـ 10خرداد1391) :
«بی تعارف باید گفت که شما نیرومندترین و پایدارترین مدافعانی هستید که یک گروه مشتاق فعالیتهای انساندوستانه میتواند داشته باشد، به نظر من در طول تاریخ جهان…».
ویلیام بوردون وکیل برجستهٴ فرانسوی نیز (در کنفرانس پاریس 20ژانویه 2012 ـ 30دی 90) میگوید:
«… ساکنان اشرف به نوعی و شاید بدون اینکه خواسته باشند به سمبل مبارزه برای بشریت معاصر مبدل شدهاند».
هدایت و رهبری
البته کیفیت افراد تشکیل دهنده یک سازمان و تشکل مهم است، اما مهمتر از آن، عاملی است که این انسانها را گردهم میآورد، آموزش میدهد. سازمان میدهد و در یک راستای واحد، در راستای آرمان، به حرکت در میآورد، هدایت میکند و پیش میبرد. این، آن موهبت یگانه و بیبدیلی است که مجاهدین و مقاومت ایران از آن برخوردارند. موهبتی که نامش «مریم رجوی» است.
اکنون روشنتر میتوان پاسخ داد که سازمان مجاهدین و مقاومت ایران، چگونه، با چه ساختاری و با چه مکانیسمی تا کنون پیش رفته؟ چگونه توانسته پیروزیهای خارقالعادهیی همچون خروج از لیست تروریستی را محقق کند؟ چگونه از تندپیچهای خطیری که یکی پس از دیگری بر سر راهش ظاهر شدهاند، بگذرد؟ عامل یگانهساز این سازمان چیست؟ منشأ قدرتش در کجاست؟
این واقعیت از چشم ناظران و دوستان خارجی مقاومت ایران که هر کدام تجارب پرباری در سیاست و در کار با نخبگان و طیفهای مختلف اجتماعی دارند، پوشیده نمانده است.
رودی جولیانی شهردار سابق نیویورک و کاندیدای ریاستجمهوری میگوید: (کنفرانس واشینگتن-9فوریه 2013)
«… تحت رهبری خانم رجوی سازمان شما، منجر به یک ایران آزاد و دموکراتیک، ایرانی میشود که به حقوقبشر احترام میگذارد، صلحجو و غیرهستهیی است».
ژان فرانسوآ لوگاره؛ شهردار منطقه یک پاریس نیز خطاب به خانم مریم رجوی میگوید: (، کنفرانس نمایندگان کنگره آمریکا- پاریس-17فوریه 2013) میگوید: «شما برای تمام جهان، جهان آزاد، سمبل گفتگو، درایت، تفاهم و صلح هستید»
و ژان پیر برار نمایندهٴ مجلس ملی فرانسه (در کنفرانس 2فوریه 2013 پاریس) میگوید:
مردمانی هستند که در تاریخشان شخصیتهای فوقالعاده دارند: نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی ما ژنرال دو گل را داشتیم و شما مریم رجوی را دارید. و اینها شخصیتهایی هستند که تاریخ را تغییر میدهند.
آری، در صدر هر انقلاب پیروزمندی لزوماً یک رهبر و یک شخصیت استثنایی قرار دارد. اما ویژگی مریم رجوی که او را از سایر رهبران محبوب سیاسی و پیشوایان انقلابی ممتاز میکند، ایمان خللناپذیر او به انسان و تواناییهای بیکران انسان و تکیة او بر عنصر انسانی است. انسان فارغ از جنس، نژاد، دین و مکتب. از اینرو دامنهٴ تأثیر پیام مریم رجوی، از مجاهدین و حتی ایرانیان فراتر میرود و هر انسان مسئول و هر وجدان بیداری را، از انسانهای عادی تا برجستهترین و قدرتمندترین شخصیتها تحت تأثیر قرار میدهد و برمیانگیزد. این چنین است که در جبهه جهانی مقاومت ایران در برابر فاشیسم دینی حاکم بر ایران، علاوه بر تودههای انبوه مردم در کشورهای مختلف از آمریکا و اروپا و خاورمیانه، لشکری از برجستهترین شخصیتهای سیاسی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی را میبینیم که با تمام توش و توان و عشق و اعتقاد به یاری و همراهی با این مقاومت برخاستهاند و در این مسیر گاه به منافع خود از مقام و شغل تا موقعیت سیاسی و اجتماعی پشت میکنند و بسا که در برابر نظام و حکومتی که خود جزیی از آن هستند، ایستاده و علیه آن موضع میگیرند. این تأثیرات، در کانونیترین نقطهٴ خود، یعنی در مجاهدین و اشرفنشانها به اوج خود میرسد و منشأ آتشفشانی از عشق و شور انسانی میگردد که خاستگاه آن گوهر ناب انسانی است. نوشههای شهیدان کهکشان اشرف میتواند شاهد مثالهای خوبی در این باب باشد:
«ما عهد بستهایم که با تمسک به انقلاب خواهر مریم و با زدودن تمام ذرات باقیمانده از هر نوع ایدئولوژی استثماری و منفعت طلبانهٴ فردی و زدودن ناخالصیها، در صفوفمان و بنیان ریختن تشکیلاتی نوین، درسی زرین از حماسه پایداری بهجای بگذاریم» (از نقشه مسیر مجاهد قهرمان شهید مجید فردی شیویاری ـ مرداد92).
«خواهر مریم… با انقلاب شما، با صدق و فدای بیکران شما و مجاهدان بیبدیل و نوامیس و تکیهگاههای آرمانی، در این 10سال، گام به گام بر ایمانم افزودید و درسی دیگر برای انسان بودن و مبارز ماندن و مجاهدت کردن را به من آموختید…» (از نامه مجاهد قهرمان شهید حسن جباری به خانم مریم رجوی ـ خرداد91).
سخنان این پروردگان مکتب مریم رجوی که صرفاً بهعنوان نمونه در اینجا آمد، رمزگشای معمای منشأ قدرت مجاهدین است، قدرتی که چشم دنیا را خیره کرده است. اینها بهروشنی بیان میکنند که مجاهدین با اتکا به چه چیزی میتوانند تا فراسوی طاقت انسان، فشارها را تاب بیاورند و از توفان بنیانکن حوادث و از جگرسوزترین ابتلاها، سرشارتر و توانمندتر عبور کنند و پرشورتر و رزمآورتر به نبرد برخیزند. پاسخ را میتوان در یک عبارت، خلاصه کرد: مریم و ایمان مریم به انسان و آزادی انسان! این ایمان در نبرد بیامان با رژیم ضدانسانی ولایتفقیه، بیتردید پیروز خواهد شد. در آیندهیی نه دور، بلکه نزدیک، بسیار نزدیک!
. اعتقاد او به تغییر پذیری انسان نفسها را در سینه حبس میکند»
لرد راسل جانستون فقید
شرایط فوقالعاده
شرایط در میهن ما و در منطقهٴ ما بسیار خطیر و فوقالعاده است. همهٴ نشانهها حاکی از این است که یک دگرگونی عظیم و عمیق سیاسی و اجتماعی در شرف وقوع است. رژیم حاکم 25سال پس از خوردن زهر آتشبس توسط خمینی، در یک سرفصل بسیار خطرناکتر، بر سر یک بزنگاه تاریخی و دو راهی بود و نبود قرار گرفته؛ اینکه زهر اتمی را سر بکشد یا نه؟ خوردن زهر، یعنی اینکه سودای تبدیل شدن به قدرت اتمی را رها کند و در نتیجه خطر فروپاشی از درون را به جان بخرد. خودداری از نخوردن زهر هم یعنی ادامه خط انقباض و ادامه تلاش برای رسیدن به بمب اتمی؛ اما این یکی، خطر رویارویی با جامعه بینالمللی و تشدید تحریمهای خفهکننده را بهدنبال دارد که نتیجه آن، منفجر شدن جامعه است؛ جامعهای که نشانهها تماماً گویای آن است که به آستانهٴ انفجار رسیده است. فرجام هر دو راه، برای رژیم سقوط است. راستی ولیفقیه کدام راه را در پیش خواهد گرفت؟
بوی زهر، رژیم را پاره پاره کرده
صرفنظر از آن که ولیفقیه نهایتاً کدام راه را در پیش میگیرد، عجالتاً رژیم بر سر این دوراهی شقه شده است. رفسنجانی سر برآورده، ارگان اصلی نگهدارندهٴ آن، سپاه پاسداران شکاف برداشته و رژیم کیفاً تضعیف شده است.
وضعیت اقتصادی
اقتصاد کشور، بر اثر تحریمها بهکلی فرو پاشیده است. چرخة فروپاشی اقتصادی، با سرعتی مرگبار به حرکت درآمده و آثار آن، یکی پس از دیگری ظاهر میشود. روند رو به گسترش انهدام همهٴ رشتههای تولید، به رقم وحشتناک رشد منفی تولید را به ۵.۴ رسانده، تورم رسمی بالای 40درصد که ایران را رکورددار تورم در جهان کرده و این در حالی است که کارشناسان اقتصادی نرخ واقعی تورم را بالای 70درصد ارزیابی میکنند. در نتیجه بیش از 5میلیون نفر از مردم بهمعنی دقیق کلمه گرسنهاند و هر روز و هر ساعت بهشمار آنان اضافه میشودت
وضعیت منطقهیی رژیم
رژیم در منطقه نیز در معرض توفانهای بنیانکن است. در سوریه، بهرغم کشتار و سرکوب خونینی که دو سال و نیم است بیوقفه ادامه دارد، مردم قهرمان سوریه مصمم و استوار به سمت ساقط کردن دیکتاتور دستنشاندهٴ ملاها، بشار اسد پیش میروند. رژیم ایران بهرغم صرف هزینههای هنگفت مادی و سیاسی قادر به جلوگیری از آن نیست. بلافاصله پس از سقوط اسد جنایتکار در دمشق، جغرافیای سیاسی منطقه تغییر میکند و در اولین گام، رژیم آخوندی یک گام کیفی به سرنوشت محتومش نزدیکتر میشود.
در عراق هم، خروش و خیزش مردم به جان آمده، زمین را زیر پای، دیگر دیکتاتور دستنشانده رژیم در بغداد به لرزه در آورده است.
بارزترین نمود وضعیت سرنگونی رژیم
در یک کلام، رژیم بهلحاظ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نیز بهلحاظ معادلات منطقهیی و بینالمللی در موقعیت سرنگونی قرار گرفته، قتلعام مجاهدین اشرفی و زدن تیر خلاص به 52تن از این قهرمانان، توسط عوامل و مزدورانش در دولت عراق بارزترین نمود این موقعیت است. ظاهراً این مجاهدین هستند که هدف حمله و کشتار قرار گرفتهاند و این رژیم آخوندی است که ساز و دهل فتح و پیروزی میزند، اما در یک نگاه ژرفتر، این خود رژیم است که در وحشت عمیق از سقوط، خیز برداشت تا به خیال خود، نیرویی را که قادر به سمت دادن تحولات به سوی سرنگونی قطعی است از میان بردارد.
عملیاتی دارای اثر استراتژیک وسیع در ابعادی عظیم
در پی قتلعام و اعدام جمعی 52قهرمان اشرفی، بالاترین مهرهها و سرکردگان رژیم این اقدام جنایتکارانه را با عملیات فروغ جاویدان مقایسه کردند و حتی آن را بالاتر و برای رژیم حیاتیتر از مقابله با عملیات فروغ جاویدان دانستند و گفتند که در «تحولات آیندهٴ منطقه، دارای اثر استراتژیک وسیع در ابعادی عظیم» است.
پاسدار جنایتکار قاسم سلیمانی سرکرده نیروی تروریستی قدس سپاه پاسداران، چند روز پیش از این حمله، دستور قتلعام 10شهریور اشرفیان را به مالکی ابلاغ کرد. وی پس از انجام این جنایت، روز 12شهریور، در جلسه مجلس خبرگان حضور یافت و درباره این حمله جنایتکارانه، به اعضای خبگان توضیح داد. پاسدار سلیمانی تأکید کرد که: «این قضیه، مهمتر از حمله مرصاد بود». (خبرگزاری سپاه پاسداران ـ فارس ـ 13شهریور).
بسیج تبلیغاتی گسترده رژیم
به مدت چند هفته تبلیغات دربارهٴ قتلعام اشرف، موضوع خطبههای جمعهبازارهای سراسر کشور و دستگاههای تبلیغاتی رسمی و غیررسمی رژیم بود.
آخوند احمد خاتمی در نمایش جمعه تهران ـ (15شهریور 92) گفت:
«… تشکر و تقدیر میکنم از فرزندان غیور انتفاضه شعبانیه که به منافقان خیانتکار در پادگان اشرف حمله کردهاند. کار، کار بسیار بزرگی بود از نظر کیفی از عملیات مرصاد کمتر نبود.
70نفر از سران منافقین در عملیات شعبانیه به درک واصل شدند همین طور فرمانده ترور شهید صیاد شیرازی نیز به جهنم واصل شد. این دست انتقام خدا بود که از آستین فرزندان غیور عراق بیرون آمد. عملیات بسیار خوبی بود».
«دارای تأثیرات راهبردی بسیار وسیع در تحولات آیندهٴ منطقه»
پاسدار حسین سلامی جانشین سرکرده کل سپاه پاسداران رژیم در یک برنامه تلویزیونی (16شهریور) یک ساعته به تشریح اهمیت و ابعاد قتلعام اشرف پرداخت و گفت:
«یکی از اتفاقاتی که هفته گذشته افتاد و این اتفاق دارای تأثیرات راهبردی بسیار وسیعی در تحولات آیندهٴ منطقه خواهد بود و ابعاد بسیار عظیمی داره این عملیات که بهدلیل تحتالشعاع قرار گرفتن این عملیات در حمله احتمالی آمریکا به سوریه، فرصت ظهور و بازتاب خبری گستردهیی پیدا نکرد، همین واقعهٴ حمله جوانان عراقی بود که به اردوگاه اشرف اتفاق افتاد و منجر به کشته شدن تعداد زیادی از کادرهای اصلی و اعضای شورای رهبری و شورای ملی مقاومت سازمان مجاهدین شد که این عملیات از لحاظ مقیاس تأثیر بسیار بزرگتر از بسیاری از عملیاتیی است که در حجمهای وسیع در گذشته اتفاق افتاده، یعنی شاید بشه گفت که تأثیر راهبردی این عملیات در ادامه حیات منافقین بسیار بیش از عملیات مرصاده، هر چند حجم عملیات بسیار کمتر از حجم اون عملیاته». ”مجاهدین“ خطر اصلی و منشأ همهٴ بحرانهای گریبانگیر رژیم
پیام این تبلیغات سرسامآور و اظهارات بالاترین سرکردگان سپاه پاسداران یک چیز است و آن اینکه در میان همهٴ بحرانها و تهدیدهایی که رژیم آخوندی را احاطه کرده، یک خطر و یک تهدید، اصلی است و آن خطر مجاهدین و مقاومت ایران برای رژیم است. از بحران اتمی، تا تضاد با جامعه بینالمللی و آمریکا، همه اولاً قابل مذاکره هستند، ثانیاً به گفته همین مهرهها، این بحرانها خود زاییده وجود و فعالیت مقاومت و سازمان مجاهدین خلق است.
پاسدار حسین سلامی در ادامه همان اظهارات بالا در تلویزیون رژیم گفت:
«اینها بودند که با جاسوسی در محیط هستهیی ما بخشی از اطلاعات مستند رو با بخشی از اطلاعات غیرواقعی ترکیب کردند یک فضای موهومی و خیالی و تصنعی در سطح بینالملل نسبت به فعالیت هستهیی ما ایجاد کردند و هر آنچه که امروز ملت ایران از تحریم، از کاهش تعاملات جهانی و تأثیرات اون میبینه همه ناشی از خیانتهایی است که اینها به ملت ایران کردند».
بعداً مهرههای رژیم در خلال صحبتها و دود و دمهایشان درباره قتلعام اشرف گفتند که وجود مجاهدین آن چنان تهدیدی است که آخوندها باید در «سراسر کره زمین» با آن مقابله کنند. آنها همچنین از همهٴ دولتها خواستند که از پذیرش مجاهدین در کشورشان خودداری کنند. چرا که آنها خط قرمز نظام هستند. این مهرهها پا را از این هم فراتر گذاشته و آشکارا هر کشوری را که به مجاهدین پناه بدهد و آنها را بپذیرد، تهدید کردند و گفتند «باید اینها را به جمهوری اسلامی تحویل دهند... هر کشوری که به مجاهدین پناهندگی بدهد باید منتظر عواقب سیاسی و اقتصادی و احیاناً امنیتی آن نیز باشد».
پیام اصلی قتلعام اشرف
اما مهمتر و گویاتر از این اظهارات، خود واقعهٴ 10شهریور است که تنها با قتلعام زندانیان مجاهد در سال 67 قابل مقایسه است. این واقعه برای هیچکس، جای هیچ شکی باقی نمیگذارد که رژیم آخوندی تهدید اصلی برای موجودیتش را و نیروی جایگزین و آلترناتیو خود را مجاهدین و مقاومت ایران میداند! این پیامی است که همه در سراسر جهان بهوضوح تمام آن را گرفتند:
در همین رابطه دکتر الخو ویدال کوادراس- نایبرئیس پارلمان اروپا ـ طی سخنانی در اجلاس کمیته دوستان ایران آزاد در پارلمان اروپا (استراسبورگ ـ 11سپتامبر 2013 ـ 20شهریور 92) گفت:
«من با رهبر تاریخی آپوزیسیون مسعود رجوی موافقم وقتی که میگوید: با دست زدن بهحملات بر روی اشرف و کمپ لیبرتی، ملاها صراحتاً به ما میگویند که اپوزیسیون اصلی رژیم کیست. این یک بینه است برای کسانی که در اروپا سعی بر کوچک نمودن نقش شورای ملی مقاومت میکنند».
رمز شکستناپذیری و ضربهناپذیری مجاهدین؟
نه تنها ماندگاری بلکه رشد و ارتقای مجاهدین در توفان توطئهها و فتنههایی که بهخصوص طی 10سال اخیر سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش در قلب و کانون آنها بوده، بسیار شگفتآور است و معجزه آسا مینماید. اما این معجزه نه یک استثنا، بلکه به یک امر مکرر و به یک روال تبدیل شده است. این روال که مجاهدین از پس هر ابتلایی، رویانتر و شکوفاتر و قدرتمندتر و منسجمتر بیرون میآیند و از شر کثیر، خیر عظیم درو میکنند. این واقعیت چنان نمایان است که دوست و دشمن به آن اذعان میکنند.
آقای اندی یآوخ عضو هیأترئیسه پارلمان برلین در کنوانسیون جوامع ایرانیان در آلمان ـ برلین 13مهر 1392 ـ در این باره گفت:
«این منعکسکننده کیفیت این جنبش است. نشاندهندهٴ استعداد این جنبش برای مواجهه با چالشهایی است که در ادارهٴ کشور بعد از سرنگونی رژیم مذهبی، در مسیرش قرار دارند. این نشاندهندهٴ قدرت اپوزیسیون ایران در جهان است و برملا میکند که چرا این قدر ملاها از آنها وحشت دارند.
برای ارزیابی میزان و ابعاد قدرت این مقاومت، باید اول، تصویری از ابعاد امکانات دشمن و همچنین ابعاد فشارهایی که برای در همشکستن این مقاومت وارد میکند، داشته باشیم.
رژیم آخوندی رژیمی است که از اختصاص تمام منابع و امکانات بیکران کشوری با غنای ایران، برای نابودی و ضربه زدن به دشمن اصلی و نیروی سرنگون کننده خود، یعنی مجاهدین، ابایی ندارد؛ کما اینکه بسیاری از توطئهها علیه این مقاومت را هم با زد و بندهای چند میلیارد دلاری از طریق قدرتهای غربی پیش برده است از قرار دادن نام مجاهدین در لیستهای تروریستی تا 17ژوئن و از مهیبترین بمبارانها، تا خلعسلاح ارتش آزادیبخش، از سپردن حفاظت اشرفیها به قاتلانشان و مزدوران عراقی رژیم، تا اعمال یکی از بیرحمانهترین محاصرهها و اعمال محدودیتهایی، بسا سختتر از هر زندان رسمی در دنیا، تا محاصره غذایی و دارویی و تا اعمال شکنجه روانی با 300بلندگو به مدت دو سال بهطور 24ساعته و شبانهروزی… و با 5فقره حمله و هجوم و کشتار، توسط نیروی پیاده و نیروی زرهی و حملات موشکی و سرانجام با قتلعام و اعدام جمعی. بهطور خلاصه، در یک طرف رژیمی است که چون فنای خود را در بقای مجاهدین و این مقاومت میبیند، با تمام قوا و با بهکار گرفتن همهٴ ظرفیت خود در توطئه و ترور و کشتار و قساوت، کمر به نابودی مجاهدین و تشکیلاتشان بسته است. فشارها و توطئههایی که یک صدم آن اگر به هر رژیم مقتدری وارد میآمد، آن را خرد و ساقط میکرد. در طرف دیگر اما مقاومتی قرار دارد که با اینکه از ملأ و نیروی اجتماعی خود جدا شده، با اینکه در منتهای پراکندگی جغرافیایی است، با اینکه او را از سلاحش و قرارگاهش محروم کردهاند، با اینکه در یک محیط مسدود محاصرهاش کردهاند و… اما در اوج وحدت و انسجام، همچنان بیمحابا میجنگد و دشمنش را به ستوه آورده، آن را شقه و پاره پاره کرده، در دنیا رسوا و بیآبرو و منزوی ساخته و در سراشیب سرنگونی انداخته است.
مجاهدین، قدرتی نوین، قدرتی از نوع دیگر
سؤال این است که این چگونه سازمانی است و به چه قدرتی تکیه دارد که میتواند از پس این همه فشار برآید؟ و نه تنها خرد نشود و حتی تضعیف نشود، بلکه دشمن غدارش را در آستانهٴ سرنگونی قرار دهد؟
روشن است که در جهان مادی، هر نیرویی را با معادل آن نیرو میتوان خنثی کرد و با بیشتر از آن نیرو میتوان در همشکست. بنابراین باید اندیشید که قدرت مجاهدین و مقاومت ایران در چیست؟ ماهیت این قدرت چیست و منشأ آن کجاست؟
این قدرتی که از آن صحبت میکنیم، نمیتواند از نوع و جنس قدرت و تواناییهای طرف مقابل باشد، یعنی نمیتواند از جنس پول و سلاح و حمایت قدرتهای بینالمللی باشد، چون در این صورت در تعادل قوا، بیتردید مغلوب خصم میشد، چرا که رژیم در هر یک از این مؤلفهها بهطور غیرقابل قیاس، دست بالا را دارد.
قدرت نوین، برخاسته از گوهر انسانی
این قدرتی نوین است که اساساً برخاسته از انسان و گوهر انسانی است و بر ایمان، انگیزه و ارادهٴ انسان تکیه دارد. در هر یک از کارزارهای مجاهدین با دشمن ضدبشری، رویارویی این دو قدرت ماهیتاً و عمیقاً متضاد را میتوان به عیان دید. یک طرف پول بیکران است و سلاح و توطئه و زد و بند و زندان و شکنجه و اعدام و تیر خلاص؛ طرف دیگر، فدای بیکران است و خون و شهادت و اسارت و اعتصابغذا و اراده و ایمان و آرمان؛ البته در متکاملترین شکل آن، یعنی تشکیلاتی بسیار منسجم و مستحکم.
منشأ و ماهیت توانایی مجاهدین
دکتر منوچهر هزارخانی از نخستین حامیان مقاومت و از قدیمیترین اعضا و مسئولان شورای ملی مقاومت طی سخنانی در مراسم بزرگداشت 52 اشرفی در شهریور 92، درباره منشأ توانایی مجاهدین و محتوا و شکل آن میگوید:
«گمان میکنم که از این پیشتر، در انتقادی از مجاهدین در جای دیگری گفته و یا نوشتهام که آنها دو نقطه ضعف بزرگ دارند، اول اینکه تا بن استخوان آرمانگرایند. دوم اینکه سازمانی بینظیر در عزم و اراده بینظیر دارند.
اولی به آنها امکان میدهد، زندگیشان را هدفمند کنند و دومی راه تحق هدف را بر آنها میگشاید. از این پیشتر چه میخواهید برای آن که مورد نفرت آخوندهای بیاصل و ریشه، پاسداران مزدور و سیاستبازان نان به نرخ روز خود باشید».
پس از این گواهی از درون مقاومت، خوب است گواهی یک ناظر خارجی و دوست مجاهدین و مقاومت ایران را هم بشنویم. فیلیپ دوست بلازی معاون دبیرکل مللمتحد ـ وزیر خارجه پیشین فرانسه (در کنفرانس بینالمللی پاریس ـ22بهمن 1390)
«امروز میخواهم در مورد اشرف و ساکنانش صحبت کنم. این مردان و زنان، با سرنوشتی شگفت که به ندرت میوان طی عمر، مشابه آنها را دید، مگر در صفحات تاریخ، آنها به سینهٴ ناامیدی دست رد زدهاند، آنها از مرزها عبور کردند، آنها به اشرف رسیدند، آن کانون امید و آنها با شجاعت به مقاومت ادامه دادند.
انگیزهٴ این انسانهای عدالتجو که حاضر نیستند ایمان خود بهآرمانشان را رها کنند، چیست؟ فقط یک پاسخ یافتم: این مردان و این زنان، دیوانهٴ عشق به هموطنانشان هستند و احترام عمیقی برای نوع انسان قائلند که میتوانند این میزان ابتلا را تحمل کنند».
تشکیلات، ظرف بروز و تجسم قدرت نوین
یکی از مهمترین پایههای قدرت مقاومت ایران، همچنان که دکتر هزارخانی هم اشاره کرد، تشکیلات و «سازمان بینظیر مجاهدین» است. میدانیم که قدرت و استحکام هر تشکلی، همانگونه که آقای «دوست بلازی» هم بر آن تأکید کرد، برآمده از افراد آن تشکل است. اینکه افراد تشکل مورد نظر، تا چه اندازه مستحکم، آگاه و به راه و آرمانشان و به سازمان و تشکیلاتشان مؤمناند. کیفیت اعضای مجاهدین و جنبش مقاومت، طبعاً بارزترین عنصری است که در وهلهٴ اول توجه هر ناظری را جلب میکند. کسانی که نه روی تخت شکنجه و نه پای چوبهٴ دار، حاضر به تسلیم و گفتن یک کلمه مطلوب دژخیم نیستند. افرادی که از جان و از مشروعترین علایق فردی در راه تحقق آرمان خود دست شستهاند. این واقعیتی است که چشم هر انسانی را خیره میکند؛ دوست، زبان به تحسین و ستایش میگشاید و دشمن هم حتی با غیظ به آن اذعان میکند.
لارش ریسه دبیرکلکمیته نروژی دوستان ایران آزاد، (در کنفرانس بینالمللی در پاریس ـ 22بهمن 1390) :
«من این افتخار را دارم که در زندگی این فرصت را پیدا کردم تا شما ساکنان اشرف را ملاقات کنم و با چنین قهرمانانی آشنا شوم. شما ناجیان واقعی ملت ایران هستید و کسانی هستید که ایران را از خشونت آخوندها نجات خواهید داد. مبارزه شما نه تنها به ملت خودتان امید بخشیده، بلکه به نقطه امیدی برای خلقهای منطقه و جهان تبدیل شده است».
تام ریج اولین وزیر امنیت آمریکا (در کنفرانس واشینگتن ـ 10خرداد1391) :
«بی تعارف باید گفت که شما نیرومندترین و پایدارترین مدافعانی هستید که یک گروه مشتاق فعالیتهای انساندوستانه میتواند داشته باشد، به نظر من در طول تاریخ جهان…».
ویلیام بوردون وکیل برجستهٴ فرانسوی نیز (در کنفرانس پاریس 20ژانویه 2012 ـ 30دی 90) میگوید:
«… ساکنان اشرف به نوعی و شاید بدون اینکه خواسته باشند به سمبل مبارزه برای بشریت معاصر مبدل شدهاند».
هدایت و رهبری
البته کیفیت افراد تشکیل دهنده یک سازمان و تشکل مهم است، اما مهمتر از آن، عاملی است که این انسانها را گردهم میآورد، آموزش میدهد. سازمان میدهد و در یک راستای واحد، در راستای آرمان، به حرکت در میآورد، هدایت میکند و پیش میبرد. این، آن موهبت یگانه و بیبدیلی است که مجاهدین و مقاومت ایران از آن برخوردارند. موهبتی که نامش «مریم رجوی» است.
اکنون روشنتر میتوان پاسخ داد که سازمان مجاهدین و مقاومت ایران، چگونه، با چه ساختاری و با چه مکانیسمی تا کنون پیش رفته؟ چگونه توانسته پیروزیهای خارقالعادهیی همچون خروج از لیست تروریستی را محقق کند؟ چگونه از تندپیچهای خطیری که یکی پس از دیگری بر سر راهش ظاهر شدهاند، بگذرد؟ عامل یگانهساز این سازمان چیست؟ منشأ قدرتش در کجاست؟
این واقعیت از چشم ناظران و دوستان خارجی مقاومت ایران که هر کدام تجارب پرباری در سیاست و در کار با نخبگان و طیفهای مختلف اجتماعی دارند، پوشیده نمانده است.
رودی جولیانی شهردار سابق نیویورک و کاندیدای ریاستجمهوری میگوید: (کنفرانس واشینگتن-9فوریه 2013)
«… تحت رهبری خانم رجوی سازمان شما، منجر به یک ایران آزاد و دموکراتیک، ایرانی میشود که به حقوقبشر احترام میگذارد، صلحجو و غیرهستهیی است».
ژان فرانسوآ لوگاره؛ شهردار منطقه یک پاریس نیز خطاب به خانم مریم رجوی میگوید: (، کنفرانس نمایندگان کنگره آمریکا- پاریس-17فوریه 2013) میگوید: «شما برای تمام جهان، جهان آزاد، سمبل گفتگو، درایت، تفاهم و صلح هستید»
و ژان پیر برار نمایندهٴ مجلس ملی فرانسه (در کنفرانس 2فوریه 2013 پاریس) میگوید:
مردمانی هستند که در تاریخشان شخصیتهای فوقالعاده دارند: نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی ما ژنرال دو گل را داشتیم و شما مریم رجوی را دارید. و اینها شخصیتهایی هستند که تاریخ را تغییر میدهند.
آری، در صدر هر انقلاب پیروزمندی لزوماً یک رهبر و یک شخصیت استثنایی قرار دارد. اما ویژگی مریم رجوی که او را از سایر رهبران محبوب سیاسی و پیشوایان انقلابی ممتاز میکند، ایمان خللناپذیر او به انسان و تواناییهای بیکران انسان و تکیة او بر عنصر انسانی است. انسان فارغ از جنس، نژاد، دین و مکتب. از اینرو دامنهٴ تأثیر پیام مریم رجوی، از مجاهدین و حتی ایرانیان فراتر میرود و هر انسان مسئول و هر وجدان بیداری را، از انسانهای عادی تا برجستهترین و قدرتمندترین شخصیتها تحت تأثیر قرار میدهد و برمیانگیزد. این چنین است که در جبهه جهانی مقاومت ایران در برابر فاشیسم دینی حاکم بر ایران، علاوه بر تودههای انبوه مردم در کشورهای مختلف از آمریکا و اروپا و خاورمیانه، لشکری از برجستهترین شخصیتهای سیاسی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی را میبینیم که با تمام توش و توان و عشق و اعتقاد به یاری و همراهی با این مقاومت برخاستهاند و در این مسیر گاه به منافع خود از مقام و شغل تا موقعیت سیاسی و اجتماعی پشت میکنند و بسا که در برابر نظام و حکومتی که خود جزیی از آن هستند، ایستاده و علیه آن موضع میگیرند. این تأثیرات، در کانونیترین نقطهٴ خود، یعنی در مجاهدین و اشرفنشانها به اوج خود میرسد و منشأ آتشفشانی از عشق و شور انسانی میگردد که خاستگاه آن گوهر ناب انسانی است. نوشههای شهیدان کهکشان اشرف میتواند شاهد مثالهای خوبی در این باب باشد:
«ما عهد بستهایم که با تمسک به انقلاب خواهر مریم و با زدودن تمام ذرات باقیمانده از هر نوع ایدئولوژی استثماری و منفعت طلبانهٴ فردی و زدودن ناخالصیها، در صفوفمان و بنیان ریختن تشکیلاتی نوین، درسی زرین از حماسه پایداری بهجای بگذاریم» (از نقشه مسیر مجاهد قهرمان شهید مجید فردی شیویاری ـ مرداد92).
«خواهر مریم… با انقلاب شما، با صدق و فدای بیکران شما و مجاهدان بیبدیل و نوامیس و تکیهگاههای آرمانی، در این 10سال، گام به گام بر ایمانم افزودید و درسی دیگر برای انسان بودن و مبارز ماندن و مجاهدت کردن را به من آموختید…» (از نامه مجاهد قهرمان شهید حسن جباری به خانم مریم رجوی ـ خرداد91).
سخنان این پروردگان مکتب مریم رجوی که صرفاً بهعنوان نمونه در اینجا آمد، رمزگشای معمای منشأ قدرت مجاهدین است، قدرتی که چشم دنیا را خیره کرده است. اینها بهروشنی بیان میکنند که مجاهدین با اتکا به چه چیزی میتوانند تا فراسوی طاقت انسان، فشارها را تاب بیاورند و از توفان بنیانکن حوادث و از جگرسوزترین ابتلاها، سرشارتر و توانمندتر عبور کنند و پرشورتر و رزمآورتر به نبرد برخیزند. پاسخ را میتوان در یک عبارت، خلاصه کرد: مریم و ایمان مریم به انسان و آزادی انسان! این ایمان در نبرد بیامان با رژیم ضدانسانی ولایتفقیه، بیتردید پیروز خواهد شد. در آیندهیی نه دور، بلکه نزدیک، بسیار نزدیک!