728 x 90

ماه رمضان,

اسلام پویا رودرروی درک ایستا و متحجر از اسلام - گفتگو با محمدرضا منانی (قسمت پنجم)

-

محمدرضا منانی
محمدرضا منانی
سؤال: دربارهٴ آیات محکم و آیات متشابه صحبت کردیم. اکنون اجازه بدهید به یکی دیگر از طبقه‌بندی آیات قرآن که حضرت علی در خطبهٴ معروف خود (خطبهٴ اول نهج‌البلاغه) از آن صحبت کرده، یعنی آیات ناسخ و منسوخ بپردازیم. نسخ چه پدیده‌یی است؟ فلسفه آن چیست؟ آیات ناسخ و آیات منسوخ چیست و مصداقهایشان کدامند؟

محمدرضا منانی:
نسخ در لغت به‌معنی لغو شدن یا زائل شدن است. نسخ در مورد آیات و احکام به‌معنی لغو حکم است.
یک آیه کلیدی قرآن که مسأله نسخ و ناسخ و منسوخ را مطرح کرده، این آیه است:
«ما ننسخ من آیةٍ أو ننسها نأت بخیرٍ مّنها أو مثلها ألم تعلم أنّ اللّه علی کلّ شیءٍ قدیر {بقره آیه 106}
هر آیه‌یی را که ملغی می‌کنیم یا کنار می‌گذاریم، آیه‌یی بهتر از آن یا مثل آن می‌آوریم.

کلمه ”آیه“ در این جا، چنان که در تفسیر المیزان هم خاطرنشان شده، هم به‌معنی عام کلمه است. که شامل هر پدیده مادی یا غیرمادی در سراسر هستی می‌شود چرا که هر پدیده‌یی آیه و نشانه‌یی است از خدا و هم ناظر به آیات قرآن است.

سؤال: وقتی گفته می‌شود که نسخ یک قانون عام است و در همهٴ هستی جاری است، یعنی چه؟ ممکن است بیشتر توضیح بدهید؟

محدرضا منانی:
جریان تکامل، چه در پهنهٴ طبیعت و چه در پهنهٴ جامعه، جریانی از نسخ پیوسته و دائم است. قران این حقیقت را در آیه 39 سوره رعد چنین بیان کرده است:
یمحو اللّه ما یشاء ویثبت وعنده أمّ الکتاب
خدا آنچه را که می‌خواهد محو می‌کند و آنچه را که می‌خواهد تثبیت می‌کند که نزد او در ام‌الکتاب است. این آیه هم در رابطه با کتاب و نزول آیات است و هم مبین یک قانونمندی عام نیز هست که بر جریان تحول و تکامل پدیده‌ها حاکم است.

سوال: نسخ در پهنه اجتماعی چگونه عمل می‌کند

محمدرضا منانی:
مصداق نسخ در قلمرو حرکت اجتماعی هم ناشی از این است که جامعه همواره در حال تغییر و تحول و عرضه کردن پدیده‌ها و مسائل نوین است. تحولاتی که طی آن در کلیه شئؤن جامعه، امور و پدیده‌ها و مناسباتی کهنه می‌شوند و جای آنها را امور و پدیده‌ها و مناسبات نوینی می‌گیرند.
به‌عنوان یکی از مظاهر ساده و واضح، ابزار و وسایلی را در نظر بگیریم که هر روز تولید و به بازار عرضه می‌شوند و در خدمت رفع نیازمندیهای بشر قرار می‌گیرند و موجب تغییرات و تاثیراتی در کلیه شئؤن و حرکت اجتماعی می‌شوند. مثلاً طی همین سالهای اخیر، ورود کامپیوتر یا اینترنت چطور همهٴ عرصه‌های زندگی از آموزش، تا تبلیغات، تا هنر، تا تجارت و غیره را دستخوش تغییر اساسی کرده است.
طبیعی است که ابزار، وسایل و سیستمهای قبلی منسوخ می‌شود و وسایل و پدیده‌های جدید جای آنها را می‌گیرند. طبعاً پدیده‌ها و سیستمهای جدید، مناسبات جدید اجتماعی را با خود به همراه می‌آورد.

سؤال: با این توضیح، آیا می‌شود نتیجه گرفت که اگر می‌گوییم قرآن کتاب هستی است و اگر می‌گوییم راهنمای عمل و هدایت کننده جامعه بشری است، پس لاجرم باید همین قانونمندی عام، یعنی نسخ هم در آن بازتاب داشته باشد. این طور نیست؟

محمدرضا منانی:
بله، دقیقاً همین طور است. خیلی طبیعی است که وقتی جامعه دستخوش تغییر اساسی می‌شود، صورت‌بندی‌اش به‌کلی عوض می‌شود، مثلاً برده‌داری می‌شود فئودالیسم و بعد بورژوازی و غیره…
عنصر هدایت کننده که رهبری جامعه را به عهده می‌گیرد باید بتواند همراه و همگام با این تحولات روشهای کهنه را دور بریزد و از شیوه‌های نوینی برای حل مسایل استفاده کند. به همین دلیل قران که هدایت حرکت اجتماعی را تعهد کرده است، دارای ناسخ و منسوخ است. آیات و مضامین منسوخ از احکامی صحبت می‌کنند که در یک شرایط مشخص، قابل اجرا بوده، اما با تغییر شرایط، دیگر قابل اجرا نیست پس آیاتی شامل رهنمودهای جدید نازل شده که ناسخ آیات قبلی بودند و آن آیات را منسوخ و منتفی کرده‌اند.

سوال: خوب برگردیم به بحث آیات ناسخ و منسوخ، سابقه آیات در قرآن چی بود؟

محمدرضا منانی:
ما در طول 23سال رسالت پیامبر، با پدیده‌ای به نام آیات منسوخ روبه‌رو هستیم. یعنی برخی از آیات مربوط به احکام اجتماعی و اقتصادی است که در سالهای اول دعوت پیامبر آمده و بعد متناسب با تغییرات اجتماعی و پیشرفت فرهنگ و مناسبات جامعه تغییر کرده و در سالهای آخر رسالت پیامبر آیات جدیدی با احکام پیشرفته‌تری در آن موارد نازل شده است.

سؤال: با توجه به این‌که مقولهٴ نسخ و وجود آیات ناسخ و آیات منسوخ در قرآن، به‌طور خیلی بارزی با اندیشهٴ ایستا دیدن قرآن و اسلام و احکام آن در تعارض است، تئوریسینها و مدافعان این تفکر، این آیات را و اصلاً پدیده نسخ را چطور توجیه می‌کنند؟

محمدرضا منانی:
ببینید، آنها باز هم فقط آن موارد خاصی را که زمان پیامبر بوده، به‌عنوان مصداق نسخ قبول می‌کنند و از آن به حکمت و فلسفهٴ نسخ راه نمی‌برند. در کتابهای تفسیر اگر نگاه کنید، در توضیح پیرامون آیات نسخ، به تبدیل قبله اول مسلمانان از بیت‌المقدس به کعبه اشاره می‌کنند، در حالی که نماز خواندن به سمت بیت‌المقدس در آیات قرآن نیامده بوده، بنابراین آیهٴ منسوخ محسوب نمی‌شود، بلکه سنت پیامبر بوده که این سنت با آیه و دستور قرآن منسوخ شده و قرار شد که مسلمانان از آن پس رو به خانهٴ کعبه نماز بگزارند.

یک مورد دیگر که به‌عنوان مصداق ذکر می‌کنند رهنمودهای مختلفی است که قرآن در برخورد با مشرکان و اهل کتاب در اوایل دعوت پیامبر و زمانی که مسلمانان قدرت پیدا کرده بودند، به پیامبر و مسلمانان می‌دهد. یعنی ناسخ و منسوخ هر دو در زمان پیامبرند و به پس از آن سر نمی‌زند.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیهٴ «و ماننسخ…» پس از آن که نکاتی را درباره نسخ و ناسخ و منسوخ خاطرنشان می‌کند، می‌نویسد: «اگر پیغمبری از دنیا برود، و پیغمبری دیگر مبعوث شود، دو مصداق از آیت خدا هستند که یکی ناسخ دیگری است.
اما از دنیا رفتن پیغمبر اول که خود بر طبق جریان ناموس طبیعت است که افرادی بدنیا آیند، و در مدتی معین روزی بخورند و سپس هنگام فرا رسیدن اجل از دنیا بروند و اما آمدن پیغمبری دیگر و نسخ احکام دینی آن پیغمبر، این نیز بر طبق مقتضای اختلافی است که در دوره‌های بشریت است، چون بشر رو به تکامل است و بنابراین وقتی یک حکم دینی به‌وسیله حکمی دیگر نسخ می‌شود، از آنجا که هر دو مشتمل بر مصلحت است و علاوه بر این حکم پیامبر دوم برای مردم پیامبر اول صلاحیت ندارد، بلکه برای آنان حکم پیغمبر خودشان صالح‌تر است و برای مردم دوران دوم حکم پیامبر دوم صالح‌تر است، لذا هیچ تناقضی میان این احکام نیست».
ملاحظه می‌کنید؟ نسخ و آیات ناسخ و منسوخ را بین احکام متفاوت دو پیامبر جستجو می‌کند و آن را توضیح می‌دهد. البته به درستی می‌گوید: «این اختلاف بر طبق مقتضای اختلافی است که در دوره‌های بشریت است، چون بشر رو به تکامل است…».
اگر واقعاً قبول است که «بشر رو به تکامل است» و اگر قبول است که اختلاف احکام دو پیامبر بر طبق مقتضای اختلاف دوره‌های بشریت است. خب چرا همین منطق درست عقلی و منطقی را دربارهٴ احکام یک پیامبر و در این‌جا پیامبر اسلام مورد نظر است، در نظر نمی‌گیرند؟ آیا تکامل بشریت با آمدن پیامبر خاتم متوقف شده؟ و یا جامعه بشری بعد از پیامبر خاتم دیگر تغییر نمی‌کند؟ در حالی که تغییر جامعه بشری از زمان حضرت محمد تا الآن هزار بار بیش از تغییر جامعه زمان حضرت موسی و حضرت عیسی تا زمان حضرت محمد است.

سوال: یعنی در واقع مرتجعین ناسخ و منسوخ را فقط مربوط به دوره پیامبر می‌دانند و بعد از آن را انگار که هیچ تحولی نشده و نخواهد شد و ناسخ و منسوخی که قرآن از آن صحبت می‌کند انگار متوقف می‌شود؟

محمدرض منانی:
بله

سؤال: ناسخ و منسوخ در روایات و در آموزه‌های پیشوایان برحق اسلام، حضرت علی و ائمه چطور توضیح داده شده است.

محمدرضا منانی:
سخنان علی (ع) را در قسمتهای قبلی این نوشته‌ها در خطبهٴ اول نهج‌البلاغه دیدیم، اما جا دارد الآن که بحث ناسخ و منسوخ است، آن قسمت را یک بار دیگر به‌اشاره یادآوری کنم. می‌گوید: «بین مثبت فی‌الکتاب فرضه، و معلوم فی‌السنه نسخه، و واجب فی‌السنه اخذه، و مرخص فی‌الکتاب ترکه، و بین واجب بوقته، و زائل فی مستقبله…». یعنی «چیزی که در کتاب واجب و ضروری می‌نماید، اما در سنت، نسخ و رفع آن معلوم شده است و آنچه در سنت واجب می‌نماید، اما در کتاب، ترک آن مجاز است. و آنچه در زمان خود واجب اما در آینده زائل و منتفی می‌شود».
ببینید چقدر جامع و چقدر روشن سخن می‌گوید! یک بار دیگر تکرار می‌کنم، توجه کنید: «آنچه در زمان خود واجب، اما در آینده زائل و منتفی می‌شود».
حالا شما این اندیشهٴ بلند را مقایسه کنید با خزعبلات آخوندها و آخوندزاده‌های حاکم. مثلاً ببینید یکی از این موجودات که نمایندهٴ مجلس است به نام علی مطهری، دربارهٴ مجازاتهای ضدانسانی و سنگسار و قطع دست و اینها چه می‌گوید.
به‌نقل از خبرگزاری حکومتی ایسنا 19مرداد 1378 برایتان می‌خوانم: «زمزمه‌هایی که این روزها برای تغییر قانون مجازات اسلامی (!) به گوش می‌رسد نشان می‌دهد که برخی به بهانه‌های واهی، درصدد حذف برخی احکام مسلم اسلامی (!)، چون رجم، سنگسار و تعدد زوجات هستند. این امر، مایهٴ نگرانی است.
وی افزود: «این روشنفکریها و غرب زدگیها امروز کیان انقلاب اسلامی را تهدید می‌کند».
راست می‌گوید: از آنجا که موجودیت این استبداد وحشی قرون‌وسطایی تنها با ارعاب از طریق اعمال این مجازاتهای وحشیانهٴ متعلق به عصر بربریت بشر تأمین می‌شود. با زیر سؤال رفتن و تعطیل آنها، کیان و موجودیت این رژیم هم مورد تهدید قرار می‌گیرد.

در همان گزارش ایسنا به‌نقل از یکی دیگر از اعضای باند جنایتکار حاکم به نام کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان آخوندها این طور آمده است: ”آنچه من در رسانه‌ها خواندم این است که طی بخشنامه رئیس قوه قضاییه اجرای حکم سنگسار موقتاً معلق شده است. (به‌خاطر شدت انزجار داخلی و بین‌المللی) به هر حال نسخه جدید قانون مجازات اسلامی در حال بررسی در مجلس شورای اسلامی است و باید ببینیم چه چیزی به تصویب می‌رسد“.
روشن است که رژیم هرگز از این احکام مسلم (!) به‌خاطر موجودیت خودش دست برنمی‌دارد. اما اینها هیچ ربطی به اسلام و قرآن و ائمه ندارد.

سؤال: شما از نهج‌البلاغه و سخنان حضرت علی گفتید، که به‌روشنی و وضوح از این مقوله صحبت کردند اجازه بدهید یکبار دیگر تکرار کنم، «‌و بین واجب بوقته، و زائل فی مستقبله… آنچه در زمان خود واجب اما در آینده زائل و منتفی می‌شود». که بیان دینامیزم و پویایی قرآن و احکام و همگام بودن اونها با تکامل اجتماعی هست، بسیار قابل‌توجه بود
اما از سایر ائمه در این مورد چه روایاتی نقل شده؟

محمدرضا منانی:
آنچه از ائمه نقل شده، گویای دیدگاه باز آنها در این زمینه، اشاره به فلسفه نسخ و نشان‌دادن ریشه‌های آن هم هست. از جمله یک نفر از امام صادق دربارهٴ احادیث و سخنانی از ایشان که متفاوت و مخالف با احادیث رسیده از پیامبر است پرسید و امام صادق فرمود «ان الحدیث ینسخ کما ینسخ القرآن» - هم‌چنان که قران نسخ می‌شود، حدیث نیز نسخ می‌شود (ص 83 اصول کافی).
باز هم برای آن که همین دیدگاه را نشان بدهم، اجازه بدهید به یک مورد از حضرت علی اشاره کنم که اگر‌ چه ممکن است نمونهٴ چندان مهمی جلوه نکند، اما به جهت نشان‌دادن دیدگاه و طرز برخورد پویا و دینامیک حضرت علی و ائمه با این مقولات، جالب و آموزنده است.
این مورد در نهج‌البلاغه هم ثبت شده است که یکی از همین ظاهربینها به حضرت علی ایراد گرفت که چرا به سنت پیامبر عمل نمی‌کند؟ پیامبر خضاب می‌کردند، (یعنی موهای خودشون رو رنگ می‌کردند)، شما چرا نمی‌کنید؟ (عیناً مشابه مرتجعین کنونی که آنها هم سنت پیامبر را در همین ظواهر می‌بینند و از فلسفه و دلیل آن غافلند)
حضرت علی توضیح داد: آن موقع مسلمانها در اقلیت و در موضع ضعف بودند، برای این‌که در جنگها سن و سال و کهولت آنها مشخص نشود و دشمن بر آنها دلیر نشود، موهای خودشان را رنگ می‌کردند، ما که الآن دیگر در چنان موقعیتی نیستیم.
این بینش و این دیدگاه را مقایسه کنید با دیدگاه متحجر مرتجعان که می‌خواهند تمام احکام مدنی و الگوهای رفتاری و پوششی جامعه زمان پیامبر را به‌زور به جامعه ما تحمیل کنند.
آقای مسعود رجوی در یکی از سخنرانیهایشان در این زمینه صحبت کرده‌اند، اجازه بدید قسمتی از آن را این‌جا مرور کنیم. سخنان آقای رجوی است در مراسم عید فطر سال 1376:
«… در تشیع و اسلام انقلابی و در اسلام مجاهدین، نخستین ویژگی پویایی و دینامیسم آن است. اسلام یک شریعت خشک و منجمد نیست. اگر این دین مربوط به هزاره‌های پیشین است، خوب دیگر چرا باید به آن چسبید؟ ولش کنید. بنابراین، از مرتجعان باید پرسید چرا از یک‌طرف نان اجتهاد را می‌خورید و از‌ طرف دیگر سنگسار می‌کنید و در ملأعام تازیانه می‌زنید. آخوندها جنایتهای خود را به‌نام اسلام به جهان معرفی می‌کنند. ضمناً همه می‌دانند که این کارها هدف غاییش ایجاد رعب اجتماعی و سیاسی است، عجبا، اگر اسلام این است، پس بفرمایید ارتجاع و جاهلیت چیست؟ پس قساوت و سنگدلی را تعریف کنید. اگر راست می‌گویید یک نمونه از حضرت علی یا پیغمبر بیاورید که این کار را کرده باشند، چون سنگسار اصلاً مجازات اسلامی نیست. بسیاری از مجازاتهای آن روزگار ریشه در قوانین تلمود دارد یا مثل این‌ یکی سوابقش به یهودیت برمی‌گردد. وانگهی، چطور است که آخوندها از آخرین دستاوردهای فنی، علمی و حرفه‌یی و تخصصی پایان قرن بیستم استفاده می‌کنند، اما جزائیات و قصاص رژیمشان متعلق به‌هزاره‌های پیشین است؟
از آخوندها بپرسید چرا دنبال موشکهای میان‌برد و دور‌برد و سلاحهای شیمیایی و اتمی و میکروبی هستید و دنبال همان چرخ و چاه و اسب و منجنیق نیستید؟
چرا از یک‌طرف، برای بقای رژیم خود از کیسه ملت ایران، از آخرین پیشرفتهای فنی و تخصصی مربوط به فازهای پایانی دوران رشد سرمایه‌داری استفاده می‌کنید؟ اما از طرف دیگر تابع جزائیات هزاره‌های پیشین مثل سنگسار هستید و دست‌ و پا می‌برید؟ یا از روی بلندی پرتاب می‌کنید؟ کدام را باور کنیم؟
این آخوندها تا دهه سی و چهل و سالهای1350 ریش‌تراشیدن را هم حرام می‌دانستند. خمینی به‌صراحت این را می‌گفت. حتماً یادتان هست برخی از آخوندها تلفن، ماشین، قطار و رادیو و تلویزیون را هم حرام می‌دانستند. نه‌ حرفهای تلویزیون، بلکه خود دستگاه تلویزیون را هم حرام می‌دانستند. چون‌که اگر ملاک حلالی و حرامی حرفهایی که زده می‌شود، باشد؛ تلویزیون رژیم از هر تلویزیونی حرامتر و ننگ‌آلود‌تر است. چون لکه‌یی بر دامن قرآن و اسلام است، ارتجاع و شرک و جاهلیت را تبلیغ می‌کند. مجاهدین برای همینها در‌ برابر آخوندها به‌پا خاسته‌اند. دلیل خلّص ایدئولوژیکی، در ورای همه دلایل سیاسی و اجتماعی، برای مبارزه عنصر مجاهد خلق با حاکمیت آخوندی همین است که خمینی و رژیمش بدترین لکه بر دامان اسلام است. دلیلی افزون بر دلایل سیاسی و اجتماعی که به پلیدی و نجس بودن این رژیم در تمامیتش مربوط می‌شود. این است مفهوم «کل‌سوء» و «کل‌شر». مجاهد از همه می‌پرسد شاخص اسلام حضرت علی است یا مرتجعان خوارج؟ امام حسین است یا یزید؟ ائمه اطهار هستند یا خلفای جبّار؟
خب، حالا ما در مورد آخوندها کدام را باور کنیم؟ سطح تولید و قوای مولده یک‌هزار و چهارصدسال پیش را باور کنیم یا این روزگار را؟
مگر خمینی نبود که در سال41 در برابر اصلاحات بورژوایی شاه با حق رأی زنان مخالف بود؟
شاه می‌خواست در چارچوب یک رژیم بورژوایی وابسته، عمر رژیمش را طولانی کند و کرد. بنابراین دربار بوروژا‌ملاک بعد‌ از یک‌ دهه که از کودتای 28مرداد گذشت، به‌جانب سرمایه‌داری وابسته و آن هم وابسته به آمریکا میل کرد. به‌طور صوری شعار اصلاحات ارضی و آزادی زنان و اعطای حق رأی به زنها را می‌داد و خمینی مخالف هر دو بود. بسیاری از دانشجویان مترقی در آن اوایل اطلاعیه‌های خمینی را در دانشگاه آتش می‌زدند. مخالفت خمینی با شاه از این موضع بود که می‌گفت دادن حق رأی به زنها فتنه و فساد را زیاد می‌کند و جنبش دانشجویی از خمینی می‌خواست که با استبداد و وابستگی اعلان مخالفت کند. البته وقتی خمینی به‌ حاکمیت رسید، دید هوا پس است، عقب نشست و فرصت‌طلبانه در‌برابر حق‌رأی زنان کوتاه آمد. زنان ایران در انقلاب ضدسلطنتی سهم خود را ادا کرده بودند. قبل از آن زنان پیشتازی که در چارچوب سازمانهای انقلابی راهی محبسها و شکنجه‌گاهها شده بودند، راه را باز کرده بودند (یاد مجاهد شهید فاطمه امینی به‌خیر). خمینی در مورد اصلاحات ارضی و تقسیم زمین بین دهقانان هم به‌طور اصولی مخالف بود. مقایسه‌ کنید با شعار مجاهدین که از روز اول بنا بر اظهار‌نظر صریح ائمه اطهار این بود که الزرع للزارع… محصول مال کسی است که روی زمین کار می‌کند.
همین آخوندها، آخوندهای مرتجع خمینی‌صفت، با مدرسه رفتن دخترها در زمان ما مخالف بودند، در دهه بیست و سی.
به‌قول پدر طالقانی، همینها با تفسیر قرآن هم مخالف بودند. قرآن فقط برای قبرستانها بود. در‌ حالی‌که قرآن این همه می‌گوید: تدبر، تعقل، فکر کردن و…
پس ما با رژیمی مواجه هستیم که در آستانه قرن بیست‌ویکم، از بیت‌المال و کیسه مردم ایران، همه دستاوردهای فنی و تخصصی را برای بقای خودش در حاکمیت به‌خدمت می‌گیرد و این‌طوری نیست که مثلاً برای یک تهاجم نظامی دنبال اسب و استر بگردد. این‌طوری نیست که پیامهایش را فقط از طریق منبر بدهد. بلکه علاوه‌بر منبر و همه وسایل سنتی، از ماهواره هم استفاده می‌کند…».

ادامه دارد...
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/511689dd-9fc8-48b9-a06b-1754f86bce6e"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات