بهتدریج، بیشتر و بیشتر روشن میشود که دخیل بستن به آمریکا و کرنش و درخواست برای ایجاد رابطه با آن، مضمون همان عبارت مسخرهٴ «نرمش قهرمانانه» ی ولیفقیه است. امروز این مضمون در مهمترین نمایشهای حکومتی (نماز جمعه) در تهران و قم، نمود کاملاً آشکاری داشت و امام جمعهها در هر دو جا از روحانی و هیأت همراهش بهخاطر مواضع و اظهاراتشان در سفر به آمریکا تقدیر و تمجید کردند.
اما واضحتر از آنها، صفار هرندی بود که امروز بهعنوان سخنران پیش از خطبهها صحبت کرد. پیش از نقل سخنان او، باید توجه کنیم که صفار هرندی کیست و در کدام صفبندی و باندی قرار دارد؟ او سردار سرتیپ سپاه است و در دولت احمدینژاد وزیر ارشاد بود که بعد توسط او کنار گذاشته شد. اما صفار هرندی همواره از مهرههای باند خامنهای بوده و در حال حاضر، هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است و هم مشاور فرهنگی فرمانده کل سپاه پاسداران. اما شاید بیش از این سوابق، یادآوری این نکته که او یکی از سرمقالهنویسان کیهان و از نزدیکان حسین شریعتمداری است به درک درست موضع او در رژیم کمک کند.
اما اظهارات صفار هرندی بهنقل از خبرگزاری مهر آخوندی (12/7) :
«برخی، القائاتی را به جامعه وارد میکنند که رفتن ما به سراغ آمریکا برای سخن گفتن به گونه دیگر، از منظر احتیاج داشتن ما به آمریکا است. من واقعبینانه عرض میکنم که بله ما نیز به تعامل کردن با دنیا احتیاج داریم و اینکه بگوییم ما هیچ احتیاجی نداریم غیرمعقول است چرا که حداقل برای دفع برخی از شرارتهای آنان که تحمیل شرایط ظالمانه تحریمهای متنوع است، نیازمند این تعامل هستیم».
«کاروانی که به سازمان ملل رفت، بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی با مسئولیت عالی رئیسجمهور، با تکیه بر اعتماد رهبر معظم انقلاب اسلامی، با اختیاراتی که از سوی وجدان بیدار انقلاب و با تکیه بر آراء مردمی بود؛ لذا اگر ما این را درست بشناسیم که آیا آقای روحانی بهعنوان رئیسجمهور ایران تدبیر تازهیی که برای سخن گفتن با جهان یافته است، معامله بر سر مبانی و اصول نظام و انقلاب اسلامی است یا خیر، میبینیم که همگی معتقدند که آیین اصلی و مبانی نظام به هیچوجه تغییر نکرده است».
«این روش، روشی است که اسلام هم آن را منع نکرده است و در جای خود پیغمبر (ص) و ائمه ما در مقاطعی متوسل به یک راه متفاوت برای تحقق خواستههای اصیل خود بودند. وی در عینحال متذکر شد: دشمنان برای تحریک افکار عمومی و اینکه القا کنند نظام در برابر فشارهای بینالمللی بالاخره تن به تسلیم و سازش داده است، در بوقهای تبلیغاتی خود به شکل دیگری این را وانمود میکنند، اما عیبی ندارد چرا که مهم این است که آیا در این اتفاقی که افتاده ما فقط کسانی هستیم که از سر ناگزیری و ناچاری رویکرد جدیدی را داشتیم یا در دنیا اتفاقات دیگری هم افتاده است؟».
وقتی رهبری انقلاب بر چیزی صحه میگذارندیعنی این حرف نظام است بنابراین نرمش با قید قهرمانانه موضع امروز نظام است… وقتی رئیسجمهور ما به طرف مقابل میگوید من با اختیار تام آمدهام یعنی اختیار تام در چارچوب آن قراری که ما برای پیگیری پرونده هستهیی داشتیم که این چارچوب، در نظر گرفتن خط قرمزهاست».
پس از اظهارات صفار هرندی و اشارههای آشکار امام جمعههای تهران و قم و مقالات روزنامههای طیف باند ولیفقیه که همه مضمون واحدی دارند، جای این سؤال باقی میماند که پس داستان لنگهکفش و تخممرغ گندیده چه بود؟ جواب را بایستی در طلسمشکستگی ولیفقیه و ناتوانی او در جمعوجور کردن وحوش بیت ولایت جستجو کرد.
اما واضحتر از آنها، صفار هرندی بود که امروز بهعنوان سخنران پیش از خطبهها صحبت کرد. پیش از نقل سخنان او، باید توجه کنیم که صفار هرندی کیست و در کدام صفبندی و باندی قرار دارد؟ او سردار سرتیپ سپاه است و در دولت احمدینژاد وزیر ارشاد بود که بعد توسط او کنار گذاشته شد. اما صفار هرندی همواره از مهرههای باند خامنهای بوده و در حال حاضر، هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است و هم مشاور فرهنگی فرمانده کل سپاه پاسداران. اما شاید بیش از این سوابق، یادآوری این نکته که او یکی از سرمقالهنویسان کیهان و از نزدیکان حسین شریعتمداری است به درک درست موضع او در رژیم کمک کند.
اما اظهارات صفار هرندی بهنقل از خبرگزاری مهر آخوندی (12/7) :
«برخی، القائاتی را به جامعه وارد میکنند که رفتن ما به سراغ آمریکا برای سخن گفتن به گونه دیگر، از منظر احتیاج داشتن ما به آمریکا است. من واقعبینانه عرض میکنم که بله ما نیز به تعامل کردن با دنیا احتیاج داریم و اینکه بگوییم ما هیچ احتیاجی نداریم غیرمعقول است چرا که حداقل برای دفع برخی از شرارتهای آنان که تحمیل شرایط ظالمانه تحریمهای متنوع است، نیازمند این تعامل هستیم».
«کاروانی که به سازمان ملل رفت، بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی با مسئولیت عالی رئیسجمهور، با تکیه بر اعتماد رهبر معظم انقلاب اسلامی، با اختیاراتی که از سوی وجدان بیدار انقلاب و با تکیه بر آراء مردمی بود؛ لذا اگر ما این را درست بشناسیم که آیا آقای روحانی بهعنوان رئیسجمهور ایران تدبیر تازهیی که برای سخن گفتن با جهان یافته است، معامله بر سر مبانی و اصول نظام و انقلاب اسلامی است یا خیر، میبینیم که همگی معتقدند که آیین اصلی و مبانی نظام به هیچوجه تغییر نکرده است».
«این روش، روشی است که اسلام هم آن را منع نکرده است و در جای خود پیغمبر (ص) و ائمه ما در مقاطعی متوسل به یک راه متفاوت برای تحقق خواستههای اصیل خود بودند. وی در عینحال متذکر شد: دشمنان برای تحریک افکار عمومی و اینکه القا کنند نظام در برابر فشارهای بینالمللی بالاخره تن به تسلیم و سازش داده است، در بوقهای تبلیغاتی خود به شکل دیگری این را وانمود میکنند، اما عیبی ندارد چرا که مهم این است که آیا در این اتفاقی که افتاده ما فقط کسانی هستیم که از سر ناگزیری و ناچاری رویکرد جدیدی را داشتیم یا در دنیا اتفاقات دیگری هم افتاده است؟».
وقتی رهبری انقلاب بر چیزی صحه میگذارندیعنی این حرف نظام است بنابراین نرمش با قید قهرمانانه موضع امروز نظام است… وقتی رئیسجمهور ما به طرف مقابل میگوید من با اختیار تام آمدهام یعنی اختیار تام در چارچوب آن قراری که ما برای پیگیری پرونده هستهیی داشتیم که این چارچوب، در نظر گرفتن خط قرمزهاست».
پس از اظهارات صفار هرندی و اشارههای آشکار امام جمعههای تهران و قم و مقالات روزنامههای طیف باند ولیفقیه که همه مضمون واحدی دارند، جای این سؤال باقی میماند که پس داستان لنگهکفش و تخممرغ گندیده چه بود؟ جواب را بایستی در طلسمشکستگی ولیفقیه و ناتوانی او در جمعوجور کردن وحوش بیت ولایت جستجو کرد.