خوردن زهر آتشبس توسط خمینی نگرانی رژیم از تکرار همان شرایط مرگبار و تحمیل زهر اتمی به خامنهای
مجاهدین آمدند مهران را گرفتند و از آن طرف، طرح مهران تا تهران را در سر داشتند!
بعد از ارتحال امام
اولین خطری که حس میشد، حمله مجاهدین بود!
بعد از ارتحال امام
اولین خطری که حس میشد، حمله مجاهدین بود!
پاسدار جعفری سرکرده پاسداران، وحشت رژیم ولایتفقیه را از سرنگونی و لرزه مستمر نظام از مجاهدین و ارتش آزادی برملا کرد و با یادآوری ترس و لرز رژیم در مقطع زهرخوردن خمینی و آتشبس تحمیلی و همچنین در مقطع مرگ خمینی گفت: بعد از ارتحال امام، اولین خطری که حس میشد، حمله مجاهدین بود. این احتمال وجود داشت و به همین دلیل سپاه در جبههها آمادهباش اعلام کرد. من به کرمانشاه رفتم تا بر آمادهباش نظارت داشته باشم.
سرکرده سپاه پاسداران رژیم در مورد عملیات ارتش آزادیبخش علیه نیروهای رژیم طی سالهای 66 و 67 نیز گفت: «حدود یک سال قبل از پذیرش قطعنامه (آتش بس) که در جبهههای غرب میجنگیدیم، یک حسی به من دست داده بود که یک اتفاقاتی در راه است و جنگ ادامه پیدا نخواهد کرد. در واقع این پیشبینی از اول سال 67 وجود داشت و در نهایت قطعنامه مورد پذیرش قرار گرفت.
پاسدار جعفری در توصیف حال و روز خودش و سایر پاسداران رژیم افزود: پذیرش قطعنامه و عقبنشینی برای ما با اشک و ناله و گریه همراه بود اما همه موظف بودیم در ظاهر روحیه خود را حفظ کنیم.
منصوری لاریجانی از مهرههای بسیجی دوران جنگ ضدمیهنی رژیم با عراق نیز، به ضرباتی که نیروهای رژیم در سالهای پایانی جنگ از ارتش آزادیبخش متحمل شدند، اذعان کرد و گفت: اگر آدم بخواهد روزهای آخر جنگ را بازگو کند، خیلی دردآور است. مجاهدین آمدند مهران را گرفتند و از آن طرف، طرح مهران تا تهران را در سر داشتند!
وی در مورد فشاری که رژیم بر مردم طی سالیان جنگ وارد کرد گفت: در آن دوران هر مشکلی که کشور داشت را به گردن جنگ انداختیم و این تبدیل به یک فشار روانی عمومی علیه دفاع مقدس شد. یعنی جنگی که در رأس امور بود، در ذیل همه امور قرار گرفت و مردم اصلاً توجهی به جنگ نمیکردند.
این مزدور بسیجی به بحران ریزش و بریدگی نیروهای باند خامنهای اذعان کرد و خطاب به آنان گفت: عزیزان حزباللهی که سرباز واقعی برای ولایت هستید، ما باید خودمان را از زیر علم سیاسیون خارج کنیم و خودمان باید پرچم و کتل داشته باشیم. سیاست زدگی بزرگترین آفت است و یکی از ضربههای مهلک را از همین زاویه خوردهایم، لذا باید حواسمان جمع باشد.
سرکرده سپاه پاسداران رژیم در مورد عملیات ارتش آزادیبخش علیه نیروهای رژیم طی سالهای 66 و 67 نیز گفت: «حدود یک سال قبل از پذیرش قطعنامه (آتش بس) که در جبهههای غرب میجنگیدیم، یک حسی به من دست داده بود که یک اتفاقاتی در راه است و جنگ ادامه پیدا نخواهد کرد. در واقع این پیشبینی از اول سال 67 وجود داشت و در نهایت قطعنامه مورد پذیرش قرار گرفت.
پاسدار جعفری در توصیف حال و روز خودش و سایر پاسداران رژیم افزود: پذیرش قطعنامه و عقبنشینی برای ما با اشک و ناله و گریه همراه بود اما همه موظف بودیم در ظاهر روحیه خود را حفظ کنیم.
منصوری لاریجانی از مهرههای بسیجی دوران جنگ ضدمیهنی رژیم با عراق نیز، به ضرباتی که نیروهای رژیم در سالهای پایانی جنگ از ارتش آزادیبخش متحمل شدند، اذعان کرد و گفت: اگر آدم بخواهد روزهای آخر جنگ را بازگو کند، خیلی دردآور است. مجاهدین آمدند مهران را گرفتند و از آن طرف، طرح مهران تا تهران را در سر داشتند!
وی در مورد فشاری که رژیم بر مردم طی سالیان جنگ وارد کرد گفت: در آن دوران هر مشکلی که کشور داشت را به گردن جنگ انداختیم و این تبدیل به یک فشار روانی عمومی علیه دفاع مقدس شد. یعنی جنگی که در رأس امور بود، در ذیل همه امور قرار گرفت و مردم اصلاً توجهی به جنگ نمیکردند.
این مزدور بسیجی به بحران ریزش و بریدگی نیروهای باند خامنهای اذعان کرد و خطاب به آنان گفت: عزیزان حزباللهی که سرباز واقعی برای ولایت هستید، ما باید خودمان را از زیر علم سیاسیون خارج کنیم و خودمان باید پرچم و کتل داشته باشیم. سیاست زدگی بزرگترین آفت است و یکی از ضربههای مهلک را از همین زاویه خوردهایم، لذا باید حواسمان جمع باشد.