728 x 90

فرهنگ و ادبيات,

«ننه سرما! ننه آتش باش!»

-

شب یلدا89
شب یلدا89
از همه چیز باید برای روشنی فردای ایران، وسیله‌ای ساخت. این نه ابتکار امروز ما، که از قدیم و ندیم کار همه پیشینیان ما بوده. آنها شبی یافتند که طولانی بود، و سرد هم بود، همان را به سنتی تبدیل کردند، به جشنی و مناسبتی که در آن برای همه پیامی بدهند، بیدار بنشینند و قصه‌های شاد و قهرمانی بگویند، تا از تاریکی رها کنند و رها شوند.
امروز همه یلدای سیاسی و اجتماعی ما رو می‌شناسند. پس ما هم به روش پیشینیان خود رفتار کنیم. از این یلدا برای پیام امید برای روشنی فردای آزاد ایران بهره بگیریم.

«ننه سرما! ننه آتش باش!»
تیرگی طول کشیده است در این‌جا، یلدا!
دیرگاهی ست
ـ قریب سی سال ـ
پشت دیوار سیاهی
مانده فردا، یلدا!
یله داده ست تنش را
شب سرد،
روی این کوچهٴ از خاطره‌هایش خالی
پس
اگر می‌خواهی باز بیایی این‌جا
قصه این بار اگر خواهی گفتن
بهر کودکهامان
هیچ حرفی بجز از آتش و فردا نزنی!
سردی این شب را
یاد آتش در هم می‌شکند.
تو از آتش یادی کن
ننه سرمایت را با بهمن واهمن می‌گوی
تن این کوچه دگر منتظر برف زمستانی نیست
حرفی از آتش اگر داری بسم الله
قدمت بر چشمان
من دهانت را می‌بوسم
اگر از سرخی آتش گفتی
غیرآتش
غیر از آن اخگر سرخی که بکوبیش به شب
دل من منتظر چیزی نیست.
تو بیا با فرزندانت
منقلی آتش در دست
ـ دستهایت را می‌بوسم ـ
و بپاشش روی شب یخزدگی
دستهایم هم اگر تاول زد
من همه اخگرها را بر می‌دارم
تا که پرتاب کنم،
سوی سقف پر ترک تاریکی
ننه سرما!، ننه آتش باش این یک امسال
کوچه مان منتظر آتش توست.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/bcc1e501-fb2e-442c-820e-6a56da814012"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات