بقلم محمد سیدی کاشانی
امروزه دیگر به خوبی مشخص شده است که شناخت صرفاً منطقی اشیاء و پدیدهها، شناختی است ناکامل و معرفت هیچ پدیدهیی به سرانجام نمیرسد، مگر اینکه شناخت، هم منطقی و هم عاطفی باشد. این حقیقت اساساً بدین خاطر است که انسان، تک ساحتی نیست و هم با عقل و هم با احساس خویش، پدیدهها را میشناسد.
در صورتیکه پدیدهیی را تنها بهلحاظ منطقی تعریف کنیم، بخشی از واقعیت آن ناگفته میماند. فیالمثل وقتی گیاهی را مورد مطالعه قرار میدهیم، در صورتیکه تنها فیزیولوژی آن را بررسی کنیم و در شناخت دیالکتیکی آن، کلیه سلولها، بافتها و جریان نشو و نما و تولد و حیات و مرگش را نیز بشناسیم، این شناخت تنها از یک جنبه است. مگر اینکه احساسی را که از بوئیدن و دیدن آن به انسان دست میدهد - جنبه زیبایی شناسانه آن - را نیز مورد توجه قرار دهیم.
در این زمینه در کتاب زمینه جامعه شناسی تالیف آریانپور – صفحه 8 - چنین آمده است: ”میدانیم که شناخت انسانی در هر مورد دو وجه جدائیناپذیر دارد: وجه ادراکی و وجه عاطفی. وجه ادراکی خبر از محیط میدهد و وجه عاطفی نمایشگر حالات درونی ارگانیسم است. شناخت علمی به ناگزیر شامل هر دو وجه است: ادراک محض نیست بلکه جنبه عاطفی نیز دارد...
شناخت هنری – چنان که در بیان علم ذکر شد اگر برای دریافت واقعیت پا به مرحله شناخت منطقی بگذاریم و به لفظ دیگر بر جنبه ادراکی شناخت تأکید ورزیم به شناخت علمی دست مییابیم و با کمیت سر و کار پیدا میکنیم. حال اگر در مرحله اول شناخت یعنی شناخت حسی درنگ کنیم و جنبه عاطفی شناخت را مورد تأکید قرار دهیم به شناخت هنری میرسیم. همچنان که دانشمند با تکیه بر مفاهیم کلی انتزاعی واقعیت بیرونی را تا حد امکان از حالات ارگانیسم انتزاع میکند و به زبانی کمی، باز میگوید؛ هنرمند با تکیه بر نگارهای جزیی ذهنی واقعیت درونی را تا اندازهای از واقعیت بیرونی تجرید میکند و به زبان کیفی گزارش میدهد“.
عشق، سرچشمه فدا:
هیچ فدایی بدون عشق به یک آرمان یا هدف صورت نمیپذیرد عامل تاثیرگذار و انگیزاننده در سرودها و ترانههای انقلابی نیز بعد عاطفی وجود انسان است.
هنر، بهویژه موسیقی، احساسات و عواطف انسان را با ادراک او میآمیزند. و از این طریق در انسانها انگیزش ایجاد میکنند. بعبارت دیگر ترانه و سرود، که برآیند شعر و موسیقی، هستند، وقتی مضمون و روح انقلابی و مردمی داشته باشند، احساسات و عشق و عاطفه را در انسان برمیانگیزند. انگیزشی که ضرورت تصمیم، انتخاب، و تعهد و پایبندی به میثاقی برای طی مسیر مبارزه در راه رهایی است. به این ترتیب نقش هنر و فرهنگ انقلابی و جزیی از آن که در این برنامهها صحبت میکنیم یعنی «ترانهها و سرودها» بیشتر ملموس میشود. یاری رساندن به آگاهی و ادراک انسان و تقویت انگیزهها و تشجیع و نیرو رساندن به قلب انسان برای پیش رفتن در مسیر رهایی.
هنر انقلابی که یکی از عناصرش سرود هست، در همه انقلابها و جنبشهای رهاییبخش از جایگاه و تأثیر شایان توجهی برخوردار است. به همین دلیل در قرون اخیر همراه با وقوع انقلابها و جنبشها، کارهای هنری مؤثر و ماندگار و مشهوری در زمینه فرهنگ انقلابی و میهنی ومردمی در سطح جهان خلق شد. از جمله در انقلاب مشروطه خودمان و انقلاب ضدسلطنتی، مبارزات ضدفاشیسم هیتلری، انقلاب کبیر فرانسه، مقاومت مردم یونان علیه دیکتاتوری سرهنگها، در جنبش مردم لیبی علیه سرهنگ قذافی و قیام مردم دلیر سوریه علیه حکومت خونریز حاکمش و خلاصه تمامی انقلابات بزرگ و جنبشهای آزادیبخش، آثاری خلق شده که علاوه بر محتوای عمیق، شکلی هنرمندانه دارند.
از این مجموعه میتوان از ترانه مرغ سحر و ترانه خون جوانان وطن و سرود معروف MARCEYES (مارسییز) که در جریان انقلاب فرانسه خلق شد نام برد که الآن سرود ملی فرانسه است و در جریان انقلاب کبیر فرانسه، رمز و کد انقلابیون بوده و هر کس آن را میخوانده بهعنوان شورشی اعدام میشده است
در جریان مقاومت ملی فرانسه علیه فاشیسم هیتلری سرود پارتیزان از سرودهای رایج بوده و اعضای نهضت مقاومت ملی در مراسم و راهپیماییهاشان آن را میخواندند و از رادیوی مقاومت که در لندن قرار داشت مکرر پخش میشده است.
بخشی از سرود پارتیزان:
سرود پارتیزان
ای دوست آیا میشنوی؟
پرواز سیاه کلاغها را بر روی دشتهایمان؟
ای دوست آیا میشنوی؟
فریاد در گلو خفه شده خلقی را که به زنجیر میکشند
ای پارتیزان، کارگر و کشاورز
آژیر به صدا درآمده
امشب دشمن خونها را، اشکها را خواهد فهمید
از معدنها بیرون بیایید
از تپه ها پایین بیایید و رفقا
از زیر کاهها تفنگ، مسلسل، نارنجکها را بیرون بیاورید…
در مقاومت مردم لهستان علیه اشغال آلمان نازی در جنگ جهانی دوم شوپن آهنگساز مشهور لهستان ترانهها و موزیکهای انقلابیساخته بوده که مورد استقبال عام مردم قرار گرفته است.
در صورتیکه پدیدهیی را تنها بهلحاظ منطقی تعریف کنیم، بخشی از واقعیت آن ناگفته میماند. فیالمثل وقتی گیاهی را مورد مطالعه قرار میدهیم، در صورتیکه تنها فیزیولوژی آن را بررسی کنیم و در شناخت دیالکتیکی آن، کلیه سلولها، بافتها و جریان نشو و نما و تولد و حیات و مرگش را نیز بشناسیم، این شناخت تنها از یک جنبه است. مگر اینکه احساسی را که از بوئیدن و دیدن آن به انسان دست میدهد - جنبه زیبایی شناسانه آن - را نیز مورد توجه قرار دهیم.
در این زمینه در کتاب زمینه جامعه شناسی تالیف آریانپور – صفحه 8 - چنین آمده است: ”میدانیم که شناخت انسانی در هر مورد دو وجه جدائیناپذیر دارد: وجه ادراکی و وجه عاطفی. وجه ادراکی خبر از محیط میدهد و وجه عاطفی نمایشگر حالات درونی ارگانیسم است. شناخت علمی به ناگزیر شامل هر دو وجه است: ادراک محض نیست بلکه جنبه عاطفی نیز دارد...
شناخت هنری – چنان که در بیان علم ذکر شد اگر برای دریافت واقعیت پا به مرحله شناخت منطقی بگذاریم و به لفظ دیگر بر جنبه ادراکی شناخت تأکید ورزیم به شناخت علمی دست مییابیم و با کمیت سر و کار پیدا میکنیم. حال اگر در مرحله اول شناخت یعنی شناخت حسی درنگ کنیم و جنبه عاطفی شناخت را مورد تأکید قرار دهیم به شناخت هنری میرسیم. همچنان که دانشمند با تکیه بر مفاهیم کلی انتزاعی واقعیت بیرونی را تا حد امکان از حالات ارگانیسم انتزاع میکند و به زبانی کمی، باز میگوید؛ هنرمند با تکیه بر نگارهای جزیی ذهنی واقعیت درونی را تا اندازهای از واقعیت بیرونی تجرید میکند و به زبان کیفی گزارش میدهد“.
عشق، سرچشمه فدا:
هیچ فدایی بدون عشق به یک آرمان یا هدف صورت نمیپذیرد عامل تاثیرگذار و انگیزاننده در سرودها و ترانههای انقلابی نیز بعد عاطفی وجود انسان است.
هنر، بهویژه موسیقی، احساسات و عواطف انسان را با ادراک او میآمیزند. و از این طریق در انسانها انگیزش ایجاد میکنند. بعبارت دیگر ترانه و سرود، که برآیند شعر و موسیقی، هستند، وقتی مضمون و روح انقلابی و مردمی داشته باشند، احساسات و عشق و عاطفه را در انسان برمیانگیزند. انگیزشی که ضرورت تصمیم، انتخاب، و تعهد و پایبندی به میثاقی برای طی مسیر مبارزه در راه رهایی است. به این ترتیب نقش هنر و فرهنگ انقلابی و جزیی از آن که در این برنامهها صحبت میکنیم یعنی «ترانهها و سرودها» بیشتر ملموس میشود. یاری رساندن به آگاهی و ادراک انسان و تقویت انگیزهها و تشجیع و نیرو رساندن به قلب انسان برای پیش رفتن در مسیر رهایی.
هنر انقلابی که یکی از عناصرش سرود هست، در همه انقلابها و جنبشهای رهاییبخش از جایگاه و تأثیر شایان توجهی برخوردار است. به همین دلیل در قرون اخیر همراه با وقوع انقلابها و جنبشها، کارهای هنری مؤثر و ماندگار و مشهوری در زمینه فرهنگ انقلابی و میهنی ومردمی در سطح جهان خلق شد. از جمله در انقلاب مشروطه خودمان و انقلاب ضدسلطنتی، مبارزات ضدفاشیسم هیتلری، انقلاب کبیر فرانسه، مقاومت مردم یونان علیه دیکتاتوری سرهنگها، در جنبش مردم لیبی علیه سرهنگ قذافی و قیام مردم دلیر سوریه علیه حکومت خونریز حاکمش و خلاصه تمامی انقلابات بزرگ و جنبشهای آزادیبخش، آثاری خلق شده که علاوه بر محتوای عمیق، شکلی هنرمندانه دارند.
از این مجموعه میتوان از ترانه مرغ سحر و ترانه خون جوانان وطن و سرود معروف MARCEYES (مارسییز) که در جریان انقلاب فرانسه خلق شد نام برد که الآن سرود ملی فرانسه است و در جریان انقلاب کبیر فرانسه، رمز و کد انقلابیون بوده و هر کس آن را میخوانده بهعنوان شورشی اعدام میشده است
در جریان مقاومت ملی فرانسه علیه فاشیسم هیتلری سرود پارتیزان از سرودهای رایج بوده و اعضای نهضت مقاومت ملی در مراسم و راهپیماییهاشان آن را میخواندند و از رادیوی مقاومت که در لندن قرار داشت مکرر پخش میشده است.
بخشی از سرود پارتیزان:
سرود پارتیزان
ای دوست آیا میشنوی؟
پرواز سیاه کلاغها را بر روی دشتهایمان؟
ای دوست آیا میشنوی؟
فریاد در گلو خفه شده خلقی را که به زنجیر میکشند
ای پارتیزان، کارگر و کشاورز
آژیر به صدا درآمده
امشب دشمن خونها را، اشکها را خواهد فهمید
از معدنها بیرون بیایید
از تپه ها پایین بیایید و رفقا
از زیر کاهها تفنگ، مسلسل، نارنجکها را بیرون بیاورید…
در مقاومت مردم لهستان علیه اشغال آلمان نازی در جنگ جهانی دوم شوپن آهنگساز مشهور لهستان ترانهها و موزیکهای انقلابیساخته بوده که مورد استقبال عام مردم قرار گرفته است.