728 x 90

خروج از ليست تروريستي,ليبرتي,

سمپوزیوم در واشینگتن، تعهدات دولت آمریکا و سازمان ملل‌متحد برای حفاظت و تضمین حقوق ساکنان اشرف - لیبرتی (۳)

-

وسلی مارتین
وسلی مارتین
تام تانکردو: برخی از ما این فرصت را داشته‌ایم که برای مدت کوتاهی از عراق دیدن کنیم. من چند بار تلاش کردم که به عراق بروم و از اشرف دیدن کنم ولی هیچ‌وقت اجازه آن به من داده نشد و به من ویزا ندادند. ولی ما کسی را داریم که مدتی آنجا ناظر بوده و می‌تواند درباره شرایط از آن نقطه‌نظر با شما صحبت کند. اسم او سرهنگ مارتین است.

آقای تانکردو: ظاهراً شما او را می‌شناسید.

سرهنگ مارتین: برادران و خواهران من
جمعیت: ما شما را دوست داریم.
سرهنگ مارتین: من شما را دوست دارم.
جمعیت: خدا نگهدار شما باشد.

سرهنگ مارتین:
متشکرم دوستان من. مایلم امروز یکبار دیگر از طرف خواهران و برادرانم در اشرف صحبت کنم.
آدم فکر می‌کند با این همه رهبران بزرگ آمریکایی برای دموکراسی که صحبت کرده‌اند و گفته‌اند که وزارت خارجه! شما اشتباه می‌کنید که مجاهدین را در لیست نگه میدارید. در حالی که ما مردانی مثل جان بولتون و تام ریج، لویی فری، داریم و این لیست ادامه دارد.
من وقتی که ستوان دوم بودم، یاد گرفتم که اگر کسی به شما چیزی می‌گوید و شما طور دیگری فکر می‌کنید، شاید شما اشتباه می‌کنید و باید تنظیم کنید و به نتیجه‌گیری بهتری برسید. با این‌حال به‌نظر می‌رسد بوروکراتهای وزارت‌خارجه این پیام را نمی‌گیرند.
مالکی هر روز خود را بیشتر به تهران نزدیک می‌کند در حالی‌که دولت آمریکا این ارتباط را کم اهمیت جلوه می‌دهد.
این‌که ادعا کنیم، همان‌طور که معاون رئیس‌جمهور جو بایدن اخیراً مدعی شد، که نفوذ رژیم ایران بزرگنمایی شده، بی‌اعتبار کردن همه نیروهای ائتلاف است که در عراق جنگیدند و کشته شدند و خون دادند و همه شهروندان عراقی و ساکنان اشرف که بهای آن را پرداخته‌اند.

رهبری مجاهدین برای این‌که بخشی از راه‌حل باشد و در پروسه بازتأیید موقعیت پناهندگی سازمان ملل حسن‌نیت نشان دهد انتقال از اشرف به لیبرتی را قبول کرد.
حالا همان‌طور که همه می‌دانیم ۲۰۰۰نفر این انتقال را انجام داده‌اند. انتقال با مشکلات عدیده‌ای مواجه بوده است. مستمراً سازمان ملل‌متحد و وزارت‌خارجه آمریکا فراخوان می‌دهند که این انتقال نیازمند همکاری همه طرفهای مربوطه است. متأسفانه طرفی که همیشه باید این همکاری را بکند، مجاهدین خلق هستند.
دولت عراق یکی پس از دیگری مشکل ایجاد کرده است. نباید فراموش کرد که این دولت عراق بود که مانع شد سازمان ملل‌متحد بیاید و پروسه را در کمپ اشرف انجام دهد. علاوه بر این، افسر مسئول این مأموریت انتقال همان شخصی است که حملات ارتش عراق در ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ به کمپ اشرف را فرماندهی کرد، به نام کاظم.
کمپ لیبرتی که اندازه‌اش کمتر از نیم مایل مربع است، به درستی توسط رودی جولیانی به‌عنوان یک اردوگاه کار اجباری توصیف شده است. قبل از ورود اولین اتوبوس از اشرف، کمپ لیبرتی توسط ارتش عراق غارت شده بود. کابینتهایی که می‌توانست برای انبار کردن استفاده شود عامدانه خراب شدند.
مخزن فاضلاب به‌خاطر عدم اقدامات حفظ و نگهداری توسط دولت عراق، روز اول سوراخ شد. تأسیسات تصفیه آب که در سال ۲۰۰۶ توسط ارتش آمریکا ساخته شده بود توسط عراقیها تخریب شد. حالا مجاهدین باید پول بدهند که آب آورده شود. میزان آب هرگز نیازهای جمعیتی که آنجا هستند را برآورده نکرده است.
غالباً بخشی از مشکل خود سفیر سازمان ملل‌متحد یعنی کوبلر بوده است. او ثابت کرده که در پذیرش حرف مالکی تقریباً در هر موردی بسیار سریع بوده است. حتی اطمینان دادن به همه که لیبرتی وضعیت خوبی دارد.
عکسهای خوبی که او در حمایت از ادعایش نشان می‌داد همان تأسیساتی نبودند که برادران و خواهران ما هنگام ورود یافتند.
حتی رفتن از اشرف به لیبرتی پر از مشکل بوده است. دولت عراق توافقنامه‌های رسمی را رعایت نکرده است. این شامل ژنراتورهای برق، خودروها برای حمل و نقل افراد مجروح، تجهیزات پزشکی و اموال منقول شخصی است.
از تجربه شخصیم در کار با دولت عراق و همچنین کار با ارتش آزادیبخش ملی مجاهدین می‌توانم بفهمم چه چیزی اتفاق افتاده است. محروم کردن ساکنان از تجهیزات و امکانات، زندگی را برای ساکنان بسیار سخت‌تر می‌کند.
همچنین هر اندازه اموال بیشتری در اشرف باقی بماند دولت عراق بیشتر می‌تواند دزدی کند. در آخرین کاروان دو کامیون لباس‌شخصی ناپدید شدند. وقتی رهبران مجاهدین مستقیماً ژنرال کاظم را در این رابطه مورد سؤال قرار دادند او پاسخ داد لباسها متعلق به دفتر نخست‌وزیری است. همین بازرسیها و بازرسی افراد در کاروان قبل از عزیمت، تمرینهای اذیت و آزار و وحشیگری بوده است. مواردی که مورد بازرسی قرار گرفته باز هم مورد بازرسی قرار می‌گیرد. این روند یک روز و نیم بی‌وقفه ادامه دارد. در همین پروسه بود که یک دوست خوب، بردیا، یک مهندس 48ساله در اثر سکته جان باخت.
در یک زمان دیگر ارتش عراق ساکنان اشرف را از جمله با باتون مورد ضرب قرار داد که در نتیجه 29عضو مجاهدین مجروح شدند. به‌رغم همه این مشکلات و سالها در مشکل بودن، برادران و خواهران ما در اشرف صفوف خود را نشکسته‌اند. این خودش گویاست و نسبت به تعهد آنها به دموکراسی و تعهدشان به آرمانشان گواهی می‌دهد.
در زمان ادای شهادت در برابر کنگره در فوریه گذشته، وزیر کلینتون گفت که مسائل جزیی در ارتباط با انتقال به کمپ لیبرتی وجود داشته‌اند. در همان ادای شهادت، وقتی از وی درباره خروج از لیست سؤال شد، وزیر کلینتون گفت که این مستقیماً به حرکت از اشرف به لیبرتی ربط دارد.
مجدداً ، این اثبات می‌کند که هیلاری کلینتون و وزارت‌خارجه نمی‌توانند ارتش آزادیبخش ملی را فهم کنند. ارتش آزادیبخش بازوی نظامی مجاهدین و تنها با یک هدف بود: درگیر مستقیم نظامی با رژیم ایران و نه ایالات متحده و نه هیچ‌کس دیگری و نه دولت اسراییل. فقط رژیم ایران. این ارتش هرگز مأموریت دیگری نداشته است.
اعضای ارتش آزادیبخش تک‌تک سلاحهای خود را تحویل دادند و رهبری آنها یک توافق آتش‌بس با ارتش آمریکا امضا کرد. شما از من چندین بار شنیده‌اید که در گذشته گفتم هیچ‌کس از جنگ بیشتر از جنگجو متنفر نیست. هیچ‌کس از شکستن آتش‌بسی و یا تحویل سلاح که خود جنگجو تضمین کرده است و برایش تلاش کرده است، متنفر نیست. ولی ما مشاهده کرده‌ایم که وزارت‌خارجه ما دقیقاً همین کار را برخلاف شرف و حیثیت ارتش ایالات متحده انجام داده است.
این‌که وزیر کلینتون حرکت از اشرف به لیبرتی را به‌عنوان بخشی از ضرورتهای خروج از لیست مجاهدین ارائه کرده است ضروری می‌سازد که او معتقد باشد که مجاهدین قادرند از کمپ اشرف و لیبرتی با وجود همه نیروهای امنیتی عراق، به فرودگاه بین‌المللی بغداد بروند و یک حمله را علیه ایالات متحده ترتیب دهند. این غیرممکن است.
در آوریل، وزارت‌خارجه و سفیر بنجامین در برابر کنگره گفتند که لیست‌گذاری مجاهدین مبتنی بر این است که ببینند مجاهدین هنوز چه تسلیحاتی را در اشرف دارند؟ این بار دیگر تکرار شد و رابرت لوب در دادگاه استیناف به آن اشاره کرد که آنها باید صبر کنند تا دولت عراق وارد کمپ بشود تا به‌دنبال آن تسلیحات بگردد.
دیوید فیلیپس قبلاً شهادت داده است، من شهادت داده‌ام، سرهنگ لئو مکلاسکی شهادت داده است که ما بارها این کمپ را گشته‌ایم. هیچ تسلیحاتی در کمپ اشرف وجود ندارد و این حرف که اظهارات دولت فاسد عراق مرجح بر حرف افسران آمریکایی است که در آنجا خدمت کردند، چیزی جز انزجار‌آور نیست.
وقتی که کمپ اشرف از مجاهدین تخلیه شود، عراقیها وارد خواهند شد و همه چیز را درست مانند کاری که در لیبرتی زمانی که آمریکاییها آن را ترک کردند، و پس از سرنگونی صدام حسین، انجام دادند، غارت خواهند کرد.
و سپس به مدرک سازی خواهند پرداخت. به ناگهان آنها به مجموعه‌یی از سلاح دست خواهند یافت و اعلام خواهند کرد که آنها را در اشرف پیدا کرده‌اند و وزارت‌خارجه هم این را مانند مادری که طفلی را بغل می‌کند، خواهد پذیرفت و می‌گوید اوه، این یک فاکت است که ما دنبال آن بوده‌ایم.
متخصصان اطلاعاتی وزارت‌خارجه و خود هیلاری کلینتون ادعا می‌کنند که اطلاعات بسیار محرمانه‌ای در مورد فعالیتهای تروریستی مجاهدین دارند و هیچ‌یک از آن اطلاعات را برای بررسی عموم نمی‌گذارند. امروز، ما، سفیر بولتون، تام ریج و من، مشترکاً وزارت‌خارجه را به چالش می‌طلبیم که اطلاعات خودش را رو کند و در اختیار ما که دارای اجازه‌های خیلی بالا و سابقه تحقیقات داریم بگذارد.
در 23مارس سناتور بلانت گفت فاکتها را به من نشان دهید، مدارک را نشان دهید. او هنوز در انتظار است. تا این نقطه، وزارت‌خارجه مستمراً به کنگره اطمینان داده است که آنها به‌طور فعال روی موضوع لیست‌گذاری کار می‌کنند و از حکم دادگاه تبعیت خواهند کرد. 24ماه طول کشیده است که به حکمی که 6ماه وقت داده است گردن بگذاریم، تبعیت نیست. بدیهی است که وزارت‌خارجه تعریف دیگری از فعالانه کار کردن که متفاوت از وزارت دفاع است دارد. ارتش آمریکا روی جنگ جهانی اول کمتر از وقتی که وزارت‌خارجه روی این تصمیم صرف کرده است، صرف کرد.
همان‌طور که اشاره شد، بخش اطلاعات وزارت‌خارجه مدعی است که اطلاعات محرمانه دارد که نمی‌تواند با کس دیگری شریک شود. اینها دقیقاً همان افرادی هستند که می‌گفتند صدام حسین تسلیحات کشتار جمعی دارد. آنها به چلبی 33 میلیون دلار برای این اطلاعات دادند. و حالاً ۴۵۰۰ جنگجوی آمریکایی کشته شده‌اند و بخش اطلاعات وزارت‌خارجه کارش را برای هیلاری کلینتون، بهتر از آنچه که برای کالین پاول کرد، انجام نمی‌دهد.
من همچنین اذعان می‌کنم که بخش اجرایی ملل متحد، قوه مجریه ایالات متحده و ملل متحد، کارشان در حمایت از یک راه‌حل مؤثر برای وضعیت اشرف، هیچ بهتر از کاری نیست که هر یک از آنها برای حمایت از نبرد قهرمانانه ژنرال دالیر جهت پایان دادن به نسل‌کشی در رواندا انجام دادند. متأسفانه، من شاهد سرنوشت مشابهی هستم که در حال شکل‌گیری است.
اما، وزارت‌خارجه ما به ارائه استمالت (به رژیم ایران) مابه ازای مذاکراتی که هیچ سرانجامی ندارد، ادامه می‌دهد. قربانیان نهایی این استمالتها خود مردم ایران هستند.
به‌نحوی، بروکراتهای وزارت‌خارجه فکر می‌کنند که استمرار شیطان‌سازی مجاهدین تحت عنوان تروریست رژیم ایران را ترغیب خواهد کرد که مشکل ساز نباشد. آنها این منطق را نمی‌فهمند. رژیم ایران دارای توانایی تسلیحات اتمی است. آنها طرح قتل سفیر عربستان را در خاک آمریکا داشتند. این رژیم حامی اصلی تروریسم از طریق رژیم سوریه است. کوهنوردان آمریکایی را ما به ازای نیم میلیون دلار برای هر یک ربود. یک شهروند کانادایی را به اتهام جاسوسی به مرگ محکوم کرد و 12مسیحی ایرانی را در روز عروج مسیح به مرگ محکوم کرد و لیست ادامه دارد.
زمان پایان دادن به استمالت از رژیم بنیادگرای ایران و حمایت از انسانیت فرا رسیده است. برای رفع نگرانیها در اشرف بهترین کاری که ایالات متحده می‌تواند بکند این است که مجاهدین را از لیست خارج کند و دولت مالکی را مسئول خلافکاریهایش بداند و اعضای ارتش آزادیبخش ملی را به یک محل امن بیاورد.
اکنون، وزارت‌خارجه می‌گوید باشد، ما حاضریم 100نفر را به ایالات متحده بیاوریم. و من حالا در برابر شما می‌گویم که من آماده‌ام که در خانه‌ام در غرب نیویورک 10عضو مجاهدین را پذیرا شوم. با تشکر.

آقای تانکردو: متشکرم،
آقای «دیک موریس» برای اولین بار زمانی مورد توجه همگانی قرار گرفت که استراتژی انتخاب مجدد کلینتون را در سال ۱۹۹۶ زمانی‌که او جلوداری و کنترل کنگره را در سال ۱۹۹۴ از دست داده بود، مدیریت کرد. «مجله تایم مگزین» او را مؤثرترین شهروند آمریکا خطاب کرد. موریس، کلینتون را در ابتکاراتش در بالانس کردن بودجه و اصلاحات رفاه عمومی هدایت کرد. و او به‌ خاطر روشنگری، تفسیر شفاف و قاطعیتش معروف است. موریس پیروزی کمپین بیش از 30 فرماندار و سناتور در داخل کشور را مدیریت کرده است.
من امیدوارم به‌زودی تلفن خود را بردارم و ببینم:
«اخبار دیک موریس» : سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست خارج شده است.

آقای موریس: اوباما می‌گوید تحریمها مؤثر خواهند بود. درحالی که او این تحریمها را به اجرا نگذاشت تا مجلس سنا به رهبری «مارک کرک» و «باب منندز» از نیوجرسی او را با دو لایحه کنگره به این کار وادار کردند. و رهبر اکثریت سنا با دستور او بیشتر وقتش را در تضعیف قطعنامه‌های تحریمات مصوبه صرف می‌کند. او اکنون مانند شرکتهای سیگار است که می‌گویند از ما شکایت نکنید؛ ما روی پاکتهای سیگار بیماری زا بودن آن را گوشزد کرده‌ایم، البته بعد از سالها مبارزه علیه خودداری شرکتهای سیگار از چاپ این علامتها.
اوباما می‌گوید تحریمهایی را که با آن مخالف بودم به اجرا در نیاوردم تا این‌که مجبور شدم، خیلی شگفت‌انگیز هستند، فقط به آن زمان بدهید تا اثر کنند، آنها مؤثر خواهند بود.
و وزیر خارجه یکبار گفت، او با تحریمها علیه رژیم ایران مخالف است، چون: «تحریمها روی مردم ایران فشار می‌آورد».
اما از نظر دیگر برای این‌که فکر کنیم تحریمها اثر می‌گذارند، باید فرض کنیم که مقامات رژیم تهران برای مردم ایران پشیزی ارزش قائل هستند، اما ما دیده‌ایم که آنها ارزشی برای مردم قائل نیستند. آنها چندین میلیون از مردم را به قتلگاه جنگ بی‌فایده، و مسخره بین ایران و عراق فرستادند.
رژیم ایران شهروندان خود را در خیابانها در تظاهرات به قتل رسانده است، آیا ما واقعاً باور می‌کنیم که این رژیم برای احتیاجات و نگرانیهای شهروندان ارزشی قائل می‌شود. آیا ما باور می‌کنیم که نگرانیهای این رژیم به‌اندازه‌یی خواهد بود تا آنها را از ادامه فعالیتهای اتمیش بازدارد؟
سپس ما کسانی را داریم که می‌گویند بگذار آنها به اورانیوم بیست درصدی برسند، خیلی نزدیک به سلاح اتمی، اما تا زمانی که آنها این نقاط را به هم وصل نمی‌کنند، ما مشکلی نخواهیم داشت. مثل این است که به کسی اجازه دهیم اسلحه پر شده‌اش را از ضامن خارج کرده و آن را بر شق یقه ما بگذارد و ما بگوییم من به تو اطمینان می‌کنم که شلیک نخواهی کرد.
و آنگاه کسانی هستند که می‌گویند، خب، بگذار اسلحه‌شان را بسازند، با مهار کردن، مثل جنگ سرد، جلویشان را خواهیم گرفت. مهار جلوی حمله شوروی به آمریکا را گرفت. مبارزه منفی، جلوی حمله چین را به آمریکا گرفت، پس چرا در مورد رژیم ایران کار نکند؟ مثل این‌که برای نوابغ در وزارت‌خارجه هنوز روشن نشده است که تو نمی‌توانی بمب‌گذار انتحاری را با تهدیدکردن وی که یا از این کار دست‌بردار یا تو را می‌کشم، مهار کنی
اینها مذاکره نیستند، اینها تاکتیک به تأخیر انداختن هستند. این‌که حسن‌نیت نیست اجازه دهیم رژیم ایران به اسلحه اتمی برسد، این تلاشی است که ما موضوع را همین‌طور منجمد نگهداریم تا بعد از انتخابات. این یک تخیل صلح طلبی است تا قیمت بنزین را آن‌قدر پایین نگهداریم تا رئیس‌جمهور بار دیگر انتخاب شود. اما این کارایی نخواهد داشت چون ما در هفتم نوامبر متوجه خواهیم شد که او مردم آمریکا را نمی‌تواند فریب دهد.
حالا در مورد وضعیت کمپ اشرف، این چه حرف بی‌معنی است که بگوئیم ما باید روی مالکی فشار بیاوریم؟ ما خودمان دولت مالکی هستیم.
انگار من گفته باشم: من هر چه در توان داشته‌ام به پاهایم فشار آوردم که وقتی که سخنرانی تمام شد بر گردم و روی صندلی‌ام بنشینم و من آرام نخواهم نشست تا این‌که موفق شوم.
دولت مالکی ساخته آمریکاست، این حقیقت که اوامر تهران را انجام می‌دهد چیزی است که بوش باید قبل از به قدرت رساندن او به آن توجه می‌کرد، و اوباما باید زمانی که نیروها را از عراق خارج می‌کرد به آن توجه می‌کرد.
اما بیائید ماهیت معامله بین اوباما و مالکی را فهم کنیم. چنین است: تو همه چیز را آرام نگه‌دار و بگذار تا من نیروها را بدون وارد شدن خدشه به یاد سربازانی که کشته شدند، از عراق خارج کنم، تو همه چیز را سرپا نگه‌دار تا من بتوانم در این مورد تبلیغات کنم. در این میان هر آنچه که دوست داری در داخل عراق انجام بده.
اما این تغییر نخواهد کرد، تا این‌که رژیم در دو کشور تغییر کند.
(پایان قسمت سوم)
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/74c188be-de8f-40a1-8091-906ae7814d8c"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات