728 x 90

قیام ۳۰تیر مردم ایران در سال ۱۳۳۱ در حمایت از دکتر مصدق در برابر شاه خائن

قیام ۳۰تیر  مردم ایران در حمایت از دکتر مصدق
قیام ۳۰تیر مردم ایران در حمایت از دکتر مصدق
 

«روز ۳۰تیر ۱۳۳۱ روز تجلی اراده خلق

در آن‌روز، خلق بر ننـگ تسلیم پیروز شد

در آینده از این روزهای طلایی بسیار خواهیم داشت»

(مسعود رجوی در دادگاه نظامی - بهمن ۱۳۵۰)

 

سالروز قیام ملی مردم ایران علیه دیکتاتوری سلطنتی با شعار یا مرگ یا مصدق

در قیام ۳۰تیر ۱۳۳۱ مردم تهران از دل و جان فریاد «یا‌ مرگ، یا‌ مصدق» سرمی‌دادند و در حمایت پرشور خود از او، اراده یک ملت بپاخاسته را علیه سلطه استعمار و ارتجاع سلطنتی بازتاب می‌نمودند. بی‌جهت نبود که وصیت فرمود پیکرش در کنار شهیدان ۳۰تیر به‌خاک سپرده شود. هم‌چنان‌که در سال ۱۳۴۰، با اشاره به تجربه ارتش آزادیبخش الجزایر، پیام خود را با‌ صراحت به نسل‌های بعد رساند و نوشت: «ملتی هم هست که در راه آزادی و استقلال از همه چیز می‌گذرد و دیگران هم اگر علاقه به وطن دارند باید از همین راه بروند و آن را انتخاب نمایند»(قسمتی از مقالهٔ رهبر مقاومت در نشریهٔ مجاهد ۴۰۱ ـ ۲۰مرداد ۱۳۷۷).

 

در تاریخ مردم میهن ما، روزهای فراموشی‌ناپذیر مختلفی به‌ثبت رسیده که روزهای سرنوشت‌ساز محسوب می‌شوند. روزهایی که عموم مردم ما در غم‌ها و شادی‌های آن با یکدیگر سهیم بوده‌اند‌. روز ۳۰تیر ۱۳۳۱ یکی از همین روزهاست‌. روزی که مردم ایران یکپارچه بپاخاستند و در برابر دیکتاتوری سلطنتی یکصدا خواستار بازگشت دکتر مصدق پیشوای نهضت ملی و نخست‌وزیر تنها حکومت ملی ایران شدند. مردم غارت‌شده‌یی که بر روی دریای نفت زندگی می‌کردند اما حاصل رنج‌شان را قدرت‌های استعماری و دربار وابسته به‌ آنها به‌یغما می‌بردند و مردم ایران در فقری جانکاه به‌سر می‌بردند.
مصدق
کبیر خود درباره قیام ۳۰تیر مردم ایران گفت:

«روز سی‌ام تیر در تاریخ مبارزات ممتد ملت ایران فراموش‌نشدنی نیست زیرا در این روز تمام افراد ملت از هر طبقه و مقام در مقابل تحریکات اجانب یک‌دل و یک‌زبان قیام و اقدام کردند».

 

طلای سیاه یا بلای خانمان‌سوز

۵سال قبل از انقلاب مشروطیت ایران، یعنی در سال ۱۲۸۰ شمسی(۱۹۰۱ میلادی)، امتیازنامه ‌ننگین «دارسی» برای بهره‌برداری از منابع نفتی تمام خاک ایران به‌استثنای ۵ایالت شمالی، برای مدت ۶۰سال در کاخ صاحب‌قرانیه به‌امضای مظفرالدین‌شاه رسید. به‌موجب این قرارداد، صاحب امتیاز انگلیسی، حق انحصاری استخراج، حمل و نقل، تصفیه و فروش نفت، لوله‌کشی تا خلیج‌فارس، استفاده‌ مجانی از زمین‌های بایر دولتی، معافیت مالیاتی و گمرکی و غیره را به‌دست آورد. مطابق این قرارداد فقط ۱۶درصد از منافع خالص کمپانی می‌بایست ب ه‌دولت ایران پرداخت می‌شد که عملاً هم به‌ کمتر از ۱۳درصد می‌رسید. این ۱۳درصد هم هزینه دربار قاجار می‌شد.

به‌دنبال جنگ جهانی اول و با توجه به‌ اهمیتی که نفت برای انگلیس پیدا کرد، دولت انگلیس از طریق عامل خود رضاخان قلدر و با صحنه‌سازی و فریبکاری خائنانه و تحت عنوان ابطال قرارداد دارسی، در هفتم خرداد ۱۳۱۲ قرارداد دیگری را که به‌ قرارداد ننگین ۱۹۳۳ معروف است را به‌مدت ۶۰سال به‌امضا رساند. طبق برآورد شرکت انگلیسی در آن زمان، ۶۰سال بعد زمانی بود که چاه‌های نفت ایران ته‌می‌کشید. در حالی‌که عایدات نفت برای انگلیس صدها میلیون دلار در سال بود، مردم ایران به‌خصوص کارگران شرکت نفت از هستی ساقط بودند‌.

 
قیام ۳۰تیر در حمایت از دکتر محمد مصدق
 

اولین خروش مصدق علیه قرارداد ننگین نفتی

دکتر مصدق که رهبر فراکسیون اقلیت در مجلس چهاردهم بود، طی نطقی در آبانماه سال ۱۳۲۳ به‌ افشاگری علیه قرارداد ننگین ۱۹۳۳ پرداخت و به‌شدت به‌ رضاخان حمله کرد. مصدق گفت: ”شاید مادر روزگار نزاید کسی را که به‌ بیگانه چنین خدمتی کند”.
از آن پس
دولت‌های وابسته بعدی نیز هرکدام به‌نوعی تلاش داشتند قرارداد استعماری را در موقعیت مناسبی به‌تصویب برسانند. از‌ جمله گلشائیان، وزیر دارایی شاه در زمان نخست‌وزیری ساعد، طی یک الحاقیه به‌ قرارداد قبلی آن‌ را با قید فوریت به‌ مجلس برد. اما با تلاش دکتر مصدق این لایحه نیز به‌تصویب نرسید و تلاش استعمار و مهره‌هایش به‌شکست انجامید. اما این لایحه پیوسته توسط نخست‌وزیران دست‌نشانده شاه رجبعلی منصور و رزم‌آرا و به خواست ‌دولت انگلیس در مجلس مطرح می‌شد. اما باز هم این مصدق بود که سرفراز و استوار ایستادگی کرد و هر بار طرح آنان را به‌ شکست می‌کشاند.
 

مصدق رهبر مبارزات ضداستعماری ملت ایران

دکتر مصدق، با شعار ملی‌شدن صنعت نفت، مبارزات بسیار پررنج و خطری را جهت استیفای حقوق ملت ایران رهبری کرد. وی سرانجام در تاریخ ۲۹اسفند سال ۱۳۲۹ قانون ملی‌شدن نفت را از تصویب مجلس گذراند. دکتر مصدق در کمتر از ۴۰روز بعد، قانون خلع‌ید از شرکت انگلیسی را نیز به‌تصویب رساند. مصدق اقدامات خود را با حمایت توده‌های مردم و تظاهرات و اعتصابات گسترده نفت‌گران خوزستان به‌پیش می‌برد. چنین بود که در اردیبهشت ۱۳۳۰ نخست‌وزیری مصدق به‌ مجلس و رژیم شاه تحمیل شد. اما اقدامات ملی و مردمی دکتر مصدق به‌ مذاق دربار ارتجاعی و استعمار انگلیس خوشایند نبود، از این‌رو شروع به ‌توطئه علیه دکترمصدق کردند.
 

مصدق صلاحیت دادگاه لاهه را رد کرد

در هفتم خرداد سال ۱۳۳۱، دکتر مصدق صلاحیت دادگاه لاهه را که برای بررسی شکایت انگلیس علیه ایران تشکیل شده بود، رد کرد. دولت انگلیس در پی شکست‌های متعدد در رویارویی مستقیم با جنبش ضداستعماری مردم ایران و نیز پس از ناکامی‌های پی‌درپی در صحنه سیاست بین‌المللی، بر آن شد تا توطئه‌های خود را توسط مهره‌ها و مزدوران سرسپرده خویش و در رأس آنها شاه و دربار سلطنتی عملی سازد و دولت ملی مصدق را ساقط کند.
 

گام دیگری علیه دربار

دکتر مصدق برای کوتاه کردن دست شاه و دربار و خنثی‌ ساختن توطئه‌های استعمار، از یک‌سو و پیش بردن اصلاحات اجتماعی و اقتصادی از سوی دیگر، خواستار آن شد که پست وزارت جنگ را که تا آن زمان در دست شاه بود و همواره از آن به‌عنوان ابزار اعمال فشار و اجرای توطئه‌ علیه جنبش ضداستعماری مردم و پیشوای آن استفاده می‌کرد، بر عهده بگیرد. وی اعلام کرد که در صورت تن‌ندادن شاه به‌ این شرط، از نخست‌وزیری استعفا خواهد داد.
شاه که بقایای سلطنت خودکامه و فاسد خود را در خطر می‌دید، شدیداً با سپردن وزارت جنگ به‌ مصدق مخالفت کرد.
 

استعفای مصدق

دکتر مصدق در روز ۲۵تیر ۱۳۳۱، از نخست‌وزیری استعفا داد. با استعفای مصدق، شاه فرصت را غنیمت شمرده و قوام‌السلطنه، کهنه‌کارترین مهره ‌رژیم فئودالی و دربار استعماری را به‌ نخست‌وزیری برگزید.
پس از دریافت این فرمان، قوام‌ طی اعلامیه‌ٔ شدیداللحنی مردم را تهدید به‌ کشتار نمود و اخطار کرد که هر کس دست به‌ مخالفت با دولت او بزند، با شدیدترین عکس‌العمل مواجه خواهد شد. در همان روزها، مأمورین انتظامی و یکان‌های ارتشی با تانک و زرهپوش به‌ خیابان‌ها ریختند.

 

قیام ۳۰تیر در حمایت از دکتر محمد مصدق

ایران بپا‌می‌خیزد

اقدامات و تهدیدات قوام نتیجه‌بخش نبود. موج اعتراضات توده‌ای علیه انتصاب قوام به‌ نخست‌وزیری از تهران و سایر نقاط کشور برخاست و سیل تلگراف‌ها و نامه‌ها در حمایت و پشتیبانی از دکتر مصدق از سراسر ایران به‌سوی تهران سرازیر شد. سرانجام صبح روز سی‌ام تیرماه سال ۱۳۳۱، شهر تهران به‌حالت تعطیل درآمده بود و تظاهرات اعتراضی عظیمی در حال شکل‌گیری بود. کارگران کارخانه‌ها و کارگاه‌ها و هم‌چنین بازار و مغازه‌داران و رانندگان اتوبوس‌های شهری، همه دست از کار کشیدند و به‌ صفوف تظاهرکنندگان پیوستند. انبوه مردم با فریادها و شعارهای "یا مرگ یا مصدق"، "مصدق پیروز است" و "مرگ بر قوام"، با نیروهای ارتش و شهربانی به‌مقابله برخاستند...
از ساعت ۷صبح، یک جمعیت انبوه و متراکم از نقاط مختلف تهران به‌سمت بهارستان به‌حرکت درآمد. شاه در وحشت از دست دادن کنترل اوضاع به‌ ارتش فرمان آتش‌ گشودن به‌روی مردم بی‌دفاع را داد. خون ده‌ها تن از مردم بیگناه، شعله قیام ۳۰تیر را برافروخته‌تر کرد، حالا تنها صدایی که در شهر شنیده می‌شد، طنین فریادهای یا مرگ یا مصدق بود.

تهران ـ‌۳۰تیر ۱۳۳۱

قیام ۳۰تیر در حمایت از دکتر محمد مصدق

شهدای ۳۰تیر

قیام مردمی با شدت و حدت ادامه پیدا کرد و سرانجام پس از شهید و مجروح‌شدن قریب به ۸۰۰نفر از مردم تهران، شاه که خود را در برابر عزم سازش‌ناپذیر مردم و حمایت بی‌دریغ‌شان از پیشوای نهضت ملی شکست‌خورده یافته بود، فرمان نخست‌وزیری قوام را لغو کرد و به‌ خواسته دکتر مصدق گردن گذاشت.
این رستاخیز عظیم ملی ثابت کرد که مردم ایران با واقع‌بینی و توجه کامل به‌ مصالح خویش راه خود را انتخاب کرده و از آن باز نخواهند گشت.

شییع شهیدان ۳۰تیر در ابن‌بابویه

تشییع شهیدان ۳۰تیر در ابن‌بابویه

مصدق در آغوش خلق

ساعت ۵ و ۳۰دقیقه بعدازظهر ۳۰تیر انبوه مردم مقاومی که اینک با قیام خونین خود دکتر مصدق را به‌ نخست‌وزیری برگزیده بودند، به‌جانب خانه مصدق روانه شدند.
ساعتی بعد مصدق کبیر که بر بالکن خانه ظاهر شده بود در پاسخ به‌ احساسات بی‌شائبه مردم با یاد شهدای قیام ملی ۳۰تیر، در حالی‌که اشک می‌ریخت، با کلامی بریده‌بریده گفت:
«ای
کاش مرده بودم، و ملت ایران را این‌طور عزا‌دار نمی‌دیدم. ای مردم من به‌جرأت می‌گویم که استقلال ایران از دست رفته بود ولی شما با رشادت خود ‌آن‌ را‌ گرفتید».
 

وصیت دکتر مصدق

به این ترتیب روز ۳۰تیر ۱۳۳۱، به‌عنوان روز قیام مردم علیه دربار ضدمردمی و علیه غارتگری‌های استعماری و به‌عنوان روز دفاع از نهضت ملی و پیشوای سازش‌ناپذیرش دکتر مصدق در تاریخ معاصر میهن‌مان به‌ثبت رسید.
دکتر مصدق همواره از شهدای این قیام با اشک یاد می‌کرد و وصیت کرده بود که خود نیز در کنار مزار آنان دفن شود.

مزار شهیدان ۳۰تیر ـ ابن‌بابویه

مزار شهیدان ۳۰تیر ـ ابن‌بابویه

ارتجاع آخوندی، رودرروی مصدق و حاکمیت ملی

کاشانی(سلف سیاسی خمینی) و دیگر آخوندهای ارتجاعی، در جریان نهضت ملی ایران، رودرروی مصدق و حاکمیت ملت قرار داشتند‌. آنها در جبهه دربار انگلیسی، به‌نحو هیستریک با مصدق عناد می‌ورزیدند‌. خمینی خود در آن روزگار در جبهه مخالف مصدق بود. او به‌گفته خودش از «سیلی خوردن» مصدق، شیرین‌کام بود و از هیچ رذیلت و اهانتی در حق پیشوای نهضت ملی مردم ایران فروگذار نمی‌کرد‌.
خمینی در ۵خرداد ۱۳۵۸ در یک واکنش به‌غایت
حقیرانه و حسادت‌آمیز نسبت به‌ بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد گفت:
«اینها
می‌خواهند سرپوش بگذارند روی مقاصد خودشان‌. آن مقاصدی که برخلاف مسیر ماست، با اسم یک‌نفری که ملی است. مسیر ما مسیر نفت نیست، ملی‌کردن نفت پیش ما مطرح نیست‌. این اشتباه است‌. ما اسلام را می‌خواهیم، اسلام که آمد نفت هم مال خودمان می‌شود، مقصد ما اسلام است، مقصد ما نفت نیست که اگر یک‌نفر نفت را ملی کرده است، اسلام را کنار بگذارند و برای او سینه بزنند برای هر استخوانی میتینگ راه‌انداختن به‌دنبال آن با اسلام مخالفت کردن، قابل تحمل نیست».
خمینی در همین سخنرانی با صراحتی فوق‌ارتجاعی، آخوند و اسلام را یکی دانست و اعلام کرد: «آخوند یعنی اسلام، روحانیون با اسلام در هم مُدْغَمَند‌.‌..».
روزنامه‌ٔ رسالت آخوندی در سوم بهمن ۱۳۷۷ حرف دل خمینی و خمینی‌صفتان در باره مصدق را چنین فرموله کرد:
«تاریخ معاصر، او(مصدق) را بی‌ریخت‌ترین سیاستمدار ایرانی ثبت کرده
است. کسی که اوج سابقه مبارزاتی و مسلمانی‌اش ۲بار خودکشی در راه بیرجند بوده است‌!‌... مگر او چه گلی بر سر ملت زده است که بر او درود می‌فرستند‌؟ طرح چهره بی‌رمق مصدق که جز رسوایی در تاریخ معاصر چیزی نداشته‌... در برابر شخصیت عظیمی چون امام که رهبر یک نهضت اسلامی و بنیانگذار یک نظام پرقدرت است، با چه اهدافی صورت می‌گیرد‌؟‌... از یک سیاستمدار چروکیده و استخوان‌پوسیده که حتی در اوج قدرت در ایران عددی نبود، می‌خواهند به‌عنوان امام‌زاده‌یی که دردهای بی‌درمان‌شان را درمان کند استفاده نمایند»‌.
آقای مسعود رجوی در مهرماه ۱۳۶۰، تخفیف مصدق و توهین به‌ پیشوای فقید نهضت ملی ایران از سوی خمینی و الگوسازی از مرتجعان قهاری مانند شیخ فضل‌الله و کاشانی را بارزترین نمود منکوب کردن همه ارزش‌های ملی و میهنی بر سر راه دیکتاتوری ارتجاعی توصیف کرده است.
 

پیام دکتر محمد مصدق در اولین سالگرد قیام ملی ۳۰تیر

هموطنان عزیزم، به‌مناسبت تصادف با روز سی‌ام تیر به‌ یادبود شهیدانی که جان خود را در راه استقلال و عظمت کشور فدا کرده‌اند، مراسمی برپا خواهید کرد که هم مراتب تکریم و احترام قلبی خود را به روح پاک این سربازان مجاهد راه حریت و آزادی تقدیم کنید و هم به‌دین‌ وسیله ایمان و علاقهٔ باطنی خودش را به ادامهٔ مبارزه‌یی که این رادمردان فداکار در راه آن شربت شهادت نوشیده‌اند، ابراز و اظهار نمایید. روز سی‌ام تیر در تاریخ مبارزات ممتد ملت ایران فراموش‌نشدنی است، زیرا در این روز تمام افراد ملت، از هر طبقه و مقام، در مقابل تحریکات اجانب یک‌دل و یک‌زبان قیام و اقدام کردند و تا به‌ مقصود نرسیدند از پای ننشستند. در این روز تاریخی عده‌یی از گرامی‌ترین فرزندان ما به افتخار شهادت نائل شدند و با خون پاک خود نهال آمال ملت را آبیاری کردند (مصدق به گریه می‌افتد) تا به همت آیندگان، روزی بارور و سایه‌گستر شود و ملت ایران از نعمت امن و آسایش و استقلال واقعی و آزادی حقیقی برخوردار گردد.

حادثهٔ سی‌ام تیر بوتهٔ امتحانی شد که ملت ایران را در خود گداخت و زر خالص او را از عیار فساد و تباهی جدا کرد و محک تجربه‌یی بود که افراد بی‌اراده و سست‌عنصر و هم‌چنین خیانتکاران به مصالح ملی و دست‌نشاندگان سیاست اجنبی از آن آلوده و رسوا بیرون آمدند. پس اگر در این حادثه عده‌یی از عزیزترین فرزندان ما به درجهٔ شهادت رسیدند، برای وصول به هدف مقدسی بود که این قیام ملی در پیش داشت.

هموطنان عزیز،

نهضت مقدس سی‌ام تیر نشان داد که ملت ایران در مبارزهٔ با اجانب به پایداری و استقامت مصمم است و ثابت کرد که این ملت، آن‌جا که پای شرافت و استقلال مملکت در میان باشد،‌ مرگ را بر زندگانی آلوده به ننگ و رسوایی ترجیح می‌دهد و به هیچ‌قیمت از ادامهٔ نهضتی که آن را به‌بهای خون فرزندان خود خریده است، باز نخواهد ایستاد.

اگر زندگانی توأم با آزادی و استقلال نباشد به‌قدر پشیزی ارزش نخواهد داشت. برای رسیدن به این هدف عالی، تاریخ زندگانی ملل بزرگ عالم شاهد مبارزات و مجاهدات و گذشت‌ها و فداکاری‌هاست. سرنوشت ملت ایران نیز در طول تاریخ خود همواره با این‌گونه محرومیت‌ها و مصائب توأم و همراه بوده است و در همهٔ این موارد ملت ما موانع و مشکلات را با بردباری و شکیبایی و تحمل و تلقی کرده و سرانجام از آن پیروز و سربلند بیرون آمده است. جای تأسف نیست که جمعی از برادران و فرزندان گرامی ما در واقعهٔ سی‌ام‌تیر (مصدق به گریه می‌افتد) جان خود را در حفظ سعادت و عظمت ملت ایران فدا کردند و با این فداکاری سرمایهٔ افتخار جاوید برای خود و خاندان خویش اندوختند. جای تعجب موقعی خواهد بود که خدای ناخواسته ملت نتواند از این فداکاری‌های بی‌دریغ فرزندان خود نتیجه‌یی که لازم است به‌دست آورد و از این خون‌های مقدس که ریخته شده، بهره‌یی که شایسته است نتواند تحصیل کند؛ آن‌ هم یقین دارم که با حس تشخیص و موقع‌شناسی ملت ایران هرگز پیش نیاید و آرزوی ما در حفظ استقلال و تجدید دوران مجد و عظمت دیرین این کشور باستانی هر چه زودتر تحقق پیدا کند.

 

ادامه راه مصدق در مداری بالاتر

هر چند که دشمنان قسم‌خورده آزادی و استقلال ایران از پای ننشستند و یک سال بعد از قیام ۳۰تیر ۱۳۳۱، با اجرای یک کودتای ننگین استعماری در ۲۸مرداد سال ۱۳۳۲، تنها حکومت قانونی مردم ایران را سرنگون کردند و حاکمیت دیکتاتوری و سرکوب را دوباره تحکیم نمودند، اما هم‌چنان‌که مصدق خود در پیامش به‌مناسبت اولین سالگرد ۳۰تیر تأکید کرده بود، نهالی که در روز سی‌ام تیرماه کاشته شد، به‌همت آیندگان بارور گردید. جوانانی که از همه چیز خود گذشته بودند، برخاستند تا راهی را که پیشوای نهضت ملی آغاز کرده بود، در مداری متکامل‌تر و در هیأت یک تشکل انقلابی و یک جایگزین و بدیل مردمی و دموکراتیک(شورای ملی مقاومت) و پایداری پرشکوه مجاهدین و رزم‌آوران آزادی به‌ سرانجام و مقصود نهایی برسانند.

میدان بهارستان اولین سالگرد قیام ۳۰تیر ۱۳۳۱

میدان بهارستان اولین سالگرد قیام ۳۰تیر ۱۳۳۱

 

مسعود رجوی:

در قیام ۳۰تیر ۱۳۳۱ مردم تهران از دل و جان فریاد «یا‌ مرگ، یا‌ مصدق» سرمی‌دادند و در حمایت پرشور خود از او، ارادهٔ یک ملت به‌پاخاسته را علیه سلطهٔ استعمار و ارتجاع سلطنتی بازتاب می‌نمودند. بی‌جهت نبود که وصیت فرمود پیکرش در کنار شهیدان ۳۰تیر به‌خاک سپرده شود. هم‌چنان‌که در سال ۱۳۴۰، با اشاره به تجربهٔ ارتش آزادیبخش الجزایر، پیام خود را با‌صراحت به نسل‌های بعد رساند و نوشت: «ملتی هم هست که در راه آزادی و استقلال از همه چیز می‌گذرد و دیگران هم اگر علاقه به وطن دارند باید از همین راه بروند و آن را انتخاب نمایند».

این وصیت‌ تاریخی نیز از همان درد وطن و غیرت ملی و میهنی مایه می‌گیرد و مصدق را از ورای حَصر و تبعید شاه و شیخ، با نسل‌های بعــدی پیوند می‌دهد. او به‌خــوبی می‌دانست کــــه چنین انتخابی مستلزم فداکاری و از‌خودگذشتگی است. از‌ این‌رو، در همان یادداشت کوتاهش در حاشیهٔ کتاب «الجزایر و مردان مجاهد»، تأکید کرد که «باری، حرف زیاد است و مستمع به تمام معنی فداکار کم. چه می‌شود کرد، بلکه خدا بخواهد که این نقیصه در ما رفع شود و ما هم بتوانیم بگوییم مملکت و وطنی داریم و در راه آزادی و استقلال آن، از همه چیز می‌گذریم».

آری، تأسیس شورای ملی مقاومت ایران در سالروز قیام تاریخی ۳۰تیر، در یک‌کلام، تداوم و تکامل تاریخی راه مصدق است. این، یک تعهد واقعی است که بر «فداکاری به تمام معنا» و بر «گذشتن از همه چیز در راه آزادی و استقلال ایران» بنا‌ شده و نه تنها در حیطهٔ نظر، بلکه در میدان عمل هم کاملاً قابل سنجش و ارزیابی است. ملاک این سنجش همانا مقابله و مخاصمه(نه مفاهمه و مذاکره و مصالحه)، در برابر دشمنان آزادی و استقلال ایران است.

وقتی مصدق درگیر قضیهٔ ملی کردن صنعت نفت شده بود و این پیشنهاد در کمیسیون نفت مجلس ابتدا مورد موافقت قرار نگرفت، به‌درستی و از روی ایمان و همان درد وطن گفت: «اگر خود را نمایندهٔ ملت می‌دانید، راهی برای شما جز استیفای کامل حقوق ملت ایران از راه ملی‌کردن صنعت نفت در تمام ایران وجود ندارد. در صورتی‌که در انجام این وظیفهٔ وجدانی تعلّل و تردید به‌خرج دهید، دیگر هیچ اسمی بر آن نمی‌توان گذارد و یقین است که هیچ‌یک از افراد ملت گرسنه و فقیر ایران این گناه را بر ما و اعقاب ما نخواهد بخشید…».

امروز هم ما درگیر سرنگونی حاکمیت غاصب و نامشروع آخوندی و احراز حاکمیت ملت و برقراری آزادی هستیم و بر‌آنیم که هیچ راهی جز این، برای استیفای حقوق ملت ایران وجود ندارد. ما و ملت ما بر این کار شایسته و تواناییم و در‌مقابل همهٔ تلاش‌های جبههٔ استحاله و حفظ این رژیم و شُبَهاتی که القا می‌کند، حرف اول و آخرمان این است مگر در جامعهٔ ایران شرف، پایداری، رسم جوانمردی و عیاری مرده است؟ مگر یک ملت ۷۰میلیونی از خودش مقاومتی، شرفی، سرفـرازی و افتخاری ندارد که این‌طور موضوع پاس‌کاری شاه و شیخ و شیخ و شاه قرار بگیرد؟ به‌نحوی که باید به تنقید انقلاب بر ضد شاه و شیخ و بازسازی مشروعیت دو دیکتاتوی سابق و لاحق پرداخت؟

هیهات که چنین نیست! به‌ویژه اکنون که پس از ایستادگی و مقاومت سالیان دست‌وپنجه نرم کردن بلاوقفه با ارتجاع خون‌آشام و متحدان آن، بر همگان واضح شده است که رژیم آخوندی هماورد و جایگزینی جز شورای ملی مقاومت ایران ندارد؛ تنها جایگزین دموکراتیک و میهنی که با شایستگی ارادهٔ ملت ایران را برای کسب آزادی و حاکمیت مردم، بازتاب می‌کند(مسعود رجوی ـ نشریه مجاهد شماره ۴۰۱ سال ۱۳۷۷).

 

درسی از قیام ۳۰تیر

۵۷سال قبل، وقتی مردم ایران برای احقاق حقوق خود قیام کردند و در برابر دیکتاتوری شاه، دکتر مصدق را مجددا بر کرسی نخست‌وزیری و رهبری مبارزات ضداستعماری ملت علیه شاه نشاندند، ثابت کردند که عزم و اراده‌ سترگ ملت ایران برای آزادی و رهایی، خاموشی‌ناپذیر است، مشعلی که پدران ما برافروختند و یکی از فرازهای تابناک آن در قیام ۳۰تیر سال ۱۳۳۱ شعله‌ور شد، امروز با آگاهی عمیق‌تر فرزندان ملت ایران، هر چه شعله‌ورتر بنیان دیکتاتوری مذهبی حاکم بر این میهن را خواهد سوزاند.
یادواره قیام ۳۰تیر را با نقل جملاتی چند از سخنان تاریخی دکتر مصدق پیشوای نهضت ملی و ضداستعماری مردم ایران در بزرگداشت قیام قهرمانانه ۳۰تیر به‌پایان می‌بریم:
«در این روز تاریخی، عده‌یی از گرامی‌ترین فرزندان ما به‌ افتخار شهادت نائل شدند و با خون پاک خود نهال آمال ملت را آبیاری کردند تا به‌همت آیندگان، روزی بارور و سایه‌گستر شود و ملت ایران از نعمت امن، آسایش و استقلال واقعی و آزادی حقیقی برخوردار گردند».
«ما نباید زندگانی را به هر صورت و کیفیت که به‌ ما عرضه می‌شود دوست بداریم و بدان قانع و خرسند باشیم. اگر زندگانی توأم با آزادی و استقلال نباشد، به‌قدر پشیزی ارزش نخواهد داشت. برای رسیدن به‌ این هدف عالی، تاریخ زندگانی ملل بزرگ عالم شاهد مبارزات و مجاهدات و گذشت‌ها و فداکاری‌هاست. سرنوشت ملت ایران نیز در طول تاریخ خود همواره با این‌گونه محرومیت‌ها و مصائب توأم بوده است».

پیام دکتر مصدق پیرامون قیام ۳۰تیر ۱۳۳۱

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ba943db0-69ce-4b09-b190-49f2084c6cc2"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات