مجری: با سلام به شما میخواستم در مورد شاکیان و شاهدان دادگاه حمید نوری دژخیم بپرسم که آیا همه شاکیان و شاهدان از جانب دادگاه پذیرفته شدند؟ چه تعداد از زندانیان مجاهدین و زندانیان هوادار مجاهدین جزو شاهدان بودند؟ علت اینکه میگویند که برخی از شکایتها که خیلی هم در واقع جدی و واقعی بوده پذیرفته نشده است چیست؟
محمد محدثین: با سلام و درود به همه هم میهنان
اطلاعات دقیق موضوع شاکیان و شاهدان و فعالیتهایی که مجاهدین و مقاومت ایران در ارتباط با این دادگاه بهعمل آوردند البته به اختصار در سه گزارش مشروح کمسیون قضایی شورای ملی مقاومت و همچنین در یک کتاب و گزارش تحقیقی مفصل کمیسیون قضایی آمده است. البته خوب وجوه بسیار زیادی دارد که باید بیشتر به آن پرداخت. با این حال چون به برادر عزیزم دکتر زاهدی وصل در سفر است، من آنچه را که میدانم خیلی به اختصار به اطلاع هم میهنان میرسانم تا فرصتی باشد که خود دکتر زاهدی مستقیماً توضیحات کاملتر را بدهد.
همانطوری که هموطنانمان میدانند در اشرف۳ در آلبانی حدود هزار زندانی سیاسی زندانهای شیخ و شاه هستند. بیش از ۱۰۰نفر از آنها زندانیان زمان شاه هستند و بقیه زندانیان زمان رژیم آخوندی، زمان خمینی و خامنهای و هر کدام پروندهیی و داستانی و ماجرای شنیدنی دارند که باشد روزی همه دنیا و همه هممیهنانمان از آن مطلع بشوند.
این دادگاهی که در سوئد هست، فقط و فقط کسانی را بهعنوان شاکی میپذیرد که در مقطع قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷ در زندان گوهردشت و در راهروی مرگ بوده باشند. کسانی که در این مقطع یعنی در ماههای تیر و مرداد و شهریور سال۶۷ در اون زندان بودند و از راهرو مرگ عبور کرده باشند آنها را بهعنوان شاکی میپذیرد و لاغیر. در حالی که همه میدانند که در همان زمان در زمان قتلعام صدها زندان رسمی و غیررسمی و خانه امن در میهنمان بوده و درصد و اندی شهر قتلعام صورت گرفته و در برخی از شهرها چند زندان. بنابراین نباید تصور کرد که این دادگاه که از روز سهشنبه ۱۹مرداد در استکهلم میشود تمام گستره قتلعام را در برمیگیرد. فقط یک زندان و آن هم در مقطع قتلعام و راهرو مرگ.
در حالی که جنایات رژیم در جریان قتلعام در شهرهای مختلف بوده در زندانهای مختلف بوده و در ضمن جنایتها از سال۶۰ تا ۶۷ مستمراً ادامه داشته است. بهعنوان مثال از شهر قم که من خودم از آنجا میآیم.
ما در مقطع قتلعام یعنی در سال۶۷ حدود ۱۵۰ زندانی سیاسی که اکثر قریب به اتفاقشان هواداران و اعضای سازمان مجاهدین بودند در این زندان بودند و هیچ اثر و خبری از این زندانیان نیست و حتی یک نفر از این زندانیها از این زندان جان سالم بدر نبرده، در حالیکه ما خبر زیادی از آنها نداریم و تنها اسامی و مشخصات ۸نفر آنها را بهدست آوردهایم.
مهمتر اینکه دادگاه سوئد شامل شاکیان و شاهدان زندانهای تهران و بهطور خاص زندان اوین که بیشترین شهیدان قتلعام در آنجا هستند و جاهای دیگری که در تهران زندانی سیاسی نگه داشته میشده نمیشود.
با این حال شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین تا آنجا که من میدانم از همان ابتدا در واقع درصدد تقویت این پرونده و اینکه اجازه ندهند که این دژخیم جان بدر ببرد بودند و به همین خاطر در روز ۲۲نوامبر ۲۰۱۹ یعنی اول آذر ۹۸ کمتر از دو هفته بعد از دستگیری این دژخیم، اولین لیست زندانیان شاهد را از طریق سازمانهای بینالمللی در اختیار قضاییه سوئد گذاشتند. طبعاً این لیستها با مشورت وکلا و در برگیرنده مواردی بود که همه استانداردهای مورد نظر دادستانی و قضاییه سوئد را در مورد این دژخیم تأمین بکند.
علاوه بر این در ۲۵نوامبر چند روز بعد دومین لیست و در ۳۰نوامبر یعنی ۵آذر و ۹آذر سومین لیست را هم که مربوط به هواداران سازمان مجاهدین که در زندان بودند در کشورهای مختلف و همینطور لیستی که مربوط به خانوادهها و بستگان قتلعام شده در زندان گوهردشت. برای مقامات قضایی و دادستانی سوئد از طریق سازمانهای بینالمللی ارسال شد.
یعنی در عرض یک هفته سازمان مجاهدین لیست از شاهدان و شاکیان را در اختیار مراجع قضاییه سوئد گذاشت.
یک لیست چهارم هم در ۱۶دسامبر ۲۰۱۹ فرستاده شد که شاهدان و شاکیانش حی و حاضرند. و برخی از آنها هم الآن در همین دادگاه جزو شاکیان و شاهدان هستند.
در این دادگاه علاوه بر کسانی که در جریان قتلعام در زندان گوهردشت بودند و از راهرو مرگ عبور کرده بودند، خویشاوندان درجه یک مانند خواهر و برادر کسانیکه که در قتلعام در گوهردشت بهشهادت رسیده بودند هم بهعنوان شاکی پذیرفته میشدند.
بنابراین همانطور که ملاحظه میکنید از میان هزاران هزار قربانی زندانهای رژیم، یک برش بسیار محدودی پذیرفته شده است.
علاوه بر این از آنجایی که قضاییه و دادستانی سوئد برای مصاحبه با شاکیان و شاهدان مقیم آلبانی در اشرف۳، طبق قانون شناخته شده بینالمللی میبایست از طریق قضاییه آلبانی وارد میشد، از این طریق با این افراد مصاحبه میکردند و شهادت اونها رو ثبت میکردند.
بنابراین ما باید لیست شاکیان و شاهدانی که در اشرف۳ بودند را هم مورد به مورد به دادستانی آلبانی ارائه دادیم.
نتیجه اینکه امیدوارم من توانسته باشم این نکته را که یک نکته محوری و موضوع اساسی در رابطه با دادگاه سوئد است به اطلاعتان برسانم که پرونده منحصر به شاهدان و شاکیان قتلعام فقط در گوهردشت در مقطع قتلعام است، و دیگر اینکه همه آنها را در بر نمیگیرد. این هم موضوع مهمی است به این معنی که اینطور نیست که هرکس در زمان قتلعام در گوهردشت بوده و از راهروی مرگ هم عبور کرده، حتماً بهعنوان شاهد و شاکی پذیرفته شده باشد. چون دادستانی سوئد از یک نقطهای اعلام کرد که دیگر دادگاه ظرفیت قبول شاکی و شاهد بیشتری را ندارد. به اندازه کافی شاهد و شاکی هست و دیگر نیازی به شاهد و شاکی بیشتری نیست و ظرفیت پذیرش ندارد. بهعنوان مثال تعداد قابل توجهی از شاکیان را در جریان هستم، برادران و خواهرانی که در جریان این قتلعام بودهاند، یا خودشان تجربه کردهاند و یا از بستگان شهیدان سرفراز قتلعام هستند، اطلاعات و نکات بسیار مهم و دست اولی دارند، اما دادستانی بهرغم همه اقدامات ما گفت که ظرفیت ندارد.
یعنی ابعاد جنایت فقط در مورد یک شکنجهگر و یک زندان آن هم در مقطع قتلعام و نه در ۷سال، نه سال۶۰، نه سال۶۱، فقط در تابستان۶۷، به حدی است که دادستانی سوئد هم به ستوه آمده و میگوید دیگر ما ظرفیت نداریم. ببینید که ابعاد جنایات این رژیم تا چه حدی است.
اجازه بدهید من اصلاً اینجا اسامی چند تا از دوستان و همرزمان عزیزم را که شاهد مثال همین هستند، که اطلاعات و شهادتهای بسیار ارزشمندی دارند را خدمتتان بگویم. تا اگر سیمای آزادی هم فرصتی شد با آنها مصاحبهیی ترتیب بدهد تا هموطنانمان شمهای از این حرفها را بشنوند. مقصودم کسانی و برادرانی هست که شاکی بودند، با استانداردهای شاکی بودن، با استانداردهای شاهد بودن در این پرونده کاملاً همخوانی داشتند، ولی با اینحال دادستانی سوئد گفته که دیگر ما نمیتوانیم بپذیریم. از جمله رسول تبریزی، هوادار سازمان مجاهدین، از زندانیان آزاد شده از زندانیانی که ۱۰سال زندان بوده و در دوران قتلعام در گوهردشت بوده و راهروی مرگ را تجربه کرده، این از کسانی بود که دادستانی سوئد بهرغم اینکه همه اطلاعاتش را هم داشت و ما در اختیار دادستانی سوئد گذاشته بودیم گفت دیگر فرصت و امکانش را نداریم.
و یا هوادار دیگر مجاهدین برادرمان فاضل کوزانی که او هم مانند رسول، سالها در زندان بوده، و همان پروسه را طی کرده و همان تجارب را دارد، باز هم دادگاه و دادستانی از پذیرش او معذرتخواهی کرده و گفت دیگر امکان پذیرش نداریم.
نمونه دیگر برادر مجاهدمان حیدر یوسفلی است که ۱۴سال زندان بوده و الآن در اشرف۳ هست و در مقطع قتلعام در گوهردشت و در راهروی مرگ بوده است و او را هم بهرغم اطلاعات و تجارب زیاد، دادستانی سوئد نپذیرفت.
و برادر مجاهد دیگر مان محمد سرخیلی است که ۹سال زندان بوده که او هم در دوران قتلعام در گوهردشت بوده است.
و یک نمونه تکان دهنده و قابل توجه دیگر که از نظر شهادت و شکایت نمونه برجستهای است، برادر مجاهدمان مجتبی اخگر است،
که علاوه بر پروسهیی که سایر برادران زندانیمان در گوهردشت در راهروی مرگ طی کردند، او حتی بعد از قتلعامها، توسط قاضی ضد شرع بهخاطر دروغ گفتن به بیدادگاه آخوندی به همراه مجاهد شهید جواد تقوی به ۱۵۰ضربه شلاق محکوم شد که دژخیم حمید نوری و آخوند جنایتکار مقیسهای این ضربات شلاق را به آنها زدند.
جواد تقوی مجاهد شهیدی است که در مورد او میگویند گفته میشود که یا عمداً توسط رژیم بعد از آزادی سربه نیست شده تا شاهدی برای جنایتهای رژیم، نباشد و یا گفته میشود که میخواسته به اشرف بیاید به ارتش آزادی بپیوندد، و او را در مسیر سر به نیست کردند.
یک نمونه دیگر از برادرانی که دادستانی اجازه ندادن که شکایتش به جریان بیفتد،، برادرمان آزادعلی حاجیلویی است که او هم در دوران قتلعام در زندان بوده و در زندان گوهردشت بوده و در راهرو مرگ. اما چنین فرصتی او هم پیدا نکرد.
علاوه بر اینها مجاهدین و شاکیان و شاهدانی که بهاصطلاح پذیرفته نشدند باز هم زیاد هست خیلی اسباب تعجب هم هست چرا که نمونههای بسیار زیادی هستند با تجربههای ذیقیمت، با شهادتهای تکان دهنده، افرادی مانند برادرانمان مجاهد خلق اکبر شفقت، مجاهد خلق محمد راپوتام، مجاهد خلق مسعود ابویی که همه در واقع ماجراها و تجارب بسیار گرانبها و تکان دهندهای دارند.
موقعی که این برادران، برادرانی که اسم بردم و برادرانی که الآن برخیشان شاهد و شاکی هستند سه دهه پیش به اشرف آمدند با مکافات و ریسکهای فراوان خودشان را به اشرف رساندند من خودم خیلی از آنها را دیدم و ساعتها با آنها صحبت کردم. و تجاربشان را و احوالشان را از ماجرای قتلعام و قهرمانیهای مجاهدان سربدار، شهیدان سرفراز این مقاومت مستقیم شنیدم و از شما چه پنهان که اشکهایم را هم نمیتوانستم کنترل کنم و الآن هم که انسان یاد اینها میافتد منقلب میشود و احساس میکند که چه مسئولیت سنگینی هست چه بار سنگینی هست بر دوش تکتک ما، چه آنهایی که شاهد هستند و شاکی هستند و چه آنهایی که مثل این برادران نتوانستند شاکی باشند و چه امثال من که اصلاً در آن پروسه نبودیم.
از ۳دهه پیش تا همین امروز که برخی از این برادران مجاهد همواره در سنگر مقاومت و دفاع از همان ارزشها و آن خونها بودند و برخی از خاطرات و شهادتهایشان را هم در دهه۷۰ در کشورهای مختلف، در دادگاههای مردمی که با حضور هموطنانمان تشکیل میشد و اسنادش هم هست و در نشریه مجاهد هم همان زمان در شمارههای مختلف منعکس میشد دیدیم و خواندیم که جزو در واقع مطالب به یاد ماندنی این مقاومت است
نشریه مجاهد ۱۶اسفند ۱۳۷۹
اما اجازه بدهید که برگردم به مطلب اصلی که شما گفتید. شاهد و شاکی کم نیست، در همین اشرف۳ بسیار زیاد است. در همین کشورهای مختلفی که زندانیان سیاسی آزاد شده هستند در هر کدام تعداد زیادی هستند که شاهد این صحنهها بودند ولی مشکل در ظرفیت دادگاه است. از همه لیستهایی که همه شرایط مقطع قتلعام را در گوهردشت داشتند از همه آن لیستهایی که من عرض کردم که دادیم در اختیار مقامات قضایی سوئد قرار گرفته و با جزییات به وکلا دادیم، به مقامات قضایی سوئد دادیم، به دادستانی آلبانی دادیم، به سازمانهای بینالمللی دادیم از همه آنها از همه آن لیستها دست آخر فقط ۲۲نفر را بهعنوان شاکی و شاهد پذیرفتند که در این دادگاه شهادت بدهند.
البته ناگفته نماند که برای یک چنین دادگاهی ۲۲شاهد و شاکی هم عدد بسیار بالایی هست. آنچه که این عدد را کم نشان میدهد ابعاد جنایت و ابعاد زندانیان و ابعاد قربانیان این رژیم هست.
آخرین نکته هم که اجازه بدهید اینجا بگویم، جدای از بحث دادگاه و مستقل از موضوع دادگاهی که الآن در جریان هست امیدوارم سیمای آزادی این فرصت را داشته باشد و این امکان را داشته باشد خودش بالاستقلال شهادتهای این زندانیان را برای اطلاع هموطنانمان و مخصوصاً به اطلاع نسل جوان این میهن برساند تا با تاریخ معاصر ایران و آنچه گذشته آشنا شوند. جریاناتی که جزء لاینفک تاریخ میهن ما بهخصوص چند دهه اخیر هست. بههرحال امیدوارم که توانسته باشم در غیاب برادر عزیزم سنابرق بخشی از اونچه که باید را به اطلاع شما رسانده باشم.