زندانیان زندان مرکزی کرج در بدترین شرایط به بیگاری کشیده میشوند. مشکلات زندانیان در این زندان بسیار زیاد است. مسئولان زندان برای جان زندانیان مطلقاً ارزش قائل نیستند و با آنها مثل حیوان رفتار میکنند.
زندان مرکزی کرج برای ۲۰۰۰زندانی بنا شده اما در حال حاضر ۸۳۰۰زندانی در این زندان بهصورت متراکم گنجانده شدهاند. در یک اتاق به وسعت ۲۰متر مربع ۴۵نفر در تختهای سه طبقه رویهم چیده شدهاند.
رسیدگیهای پزشکی به زندانیان وجود ندارد. یکی از زندانیان که دندانش عفونت کرده و شرایط بحرانی داشته به وی گفته شده که باید با هزینه شخصی درمان شود. یکی دیگر از زندانیان که در ضرب و شتم توسط مأموران زندان دچار پارگی قرنیه چشم شده، در حال حاضر بدون مداوا مانده است.
وعدههای غذایی زندان بسیار بیکیفیت بوده و قابل خوردن نیست و این شرایط روزبهروز هم بدتر میشود. وقتی هم که اعتراض میکنند رئیس بند پاسخ میدهد مابازاء هر زندانی به ما ۳۷۰۰تومان پول میدهند و ما پولی برای تأمین مواد غذایی نداریم.
در ظاهر در قانون، حبس با اعمال شاقه وجود ندارد. اما عملاً از زندانیان بیگاری کشیده میشود. از بعضی از زندانیان سند گرفته میشود و آنان را در کارهای یدی بیرون از زندان بکار میگیرند. زندانیان از صبح تا بعد ازظهر کار میکنند. پول ماهیانهای که مابازاء این کار از ارگان مربوطه به زندانی داده میشود، به حساب زندان ریخته میشود. این ارگانها بهاصطلاح سازمان حامی شناخته میشوند. زندانی برای اینکه بتواند تسهیلاتی چون مرخصی بگیرد، مجبور است تن به این کار بدهد.
در کیلومتر۵ جاده آتشگاه کرج اتوبانی به سمت جاده چالوس در حال ساخت است که از نیروی ۳۰۰ تا ۳۵۰زندانی برای ساخت این اتوبان استفاده میکنند. بدون اینکه کمترین پولی به آنها پرداخت شود. همه پولها به حساب زندان ریخته میشود. این زندانیان مابازاء این بیگاری ماهیانه ۲-۳شب با گذاشتن سند، به مرخصی میروند. این تنها یک نمونه از بیگاری کشیدن از زندانیان در زندان مرکزی کرج است.
زندانیان در زندان مرکزی کرج، بهدلیل عدم رسیدگی به پروندههایشان مجبور به اعتصاب غذا و حتی دوختن لب میشوند. سیستم قضایی به وضعیت زندانیان رسیدگی نمیکند و علت را تعداد زیاد زندانیان عنوان میکند. زندانیانی هستند که حکم آنها به اتمام رسیده اما آنها را آزاد نمیکنند.
اعتراض به هر یک از این موارد برابر با ضرب و شتم و شکنجه برای زندانی است. هنگامی که یک زندانی به وضعیت کنونی اعتراض کرد، وی را زدند و پس از شکستن دست و بینی زندانی به وی اجازه ملاقات هم ندادند. حتی کارت تلفن او را هم گرفتند و به وی اجازه ندادند با خانوادهاش تماس داشته باشد و شکایت کند.