کلیپی از کشور سوئد، یک پلهبرقی در یک فروشگاه بسیار بزرگ را نشان میداد که بهصورت ارگ بزرگ طراحی شده بود.
مردم که از این پلهبرقی بالا میرفتند یک ملودی مینواخت.
بعضیها با حالت دویدن روی آن حرکت میکردند که ریتم خاصی به آهنگ آن میداد. وقتی به بالا میرسیدند سیر نمیشدند دوباره برمیگشتند و میرفتند و با خوشحالی فراوان از آن لذت میبردند.
اما در کشور ما چطور؟ من وقتی به خیابان میروم اغلب مالباختگانی را میبینم که خشمآگین و پلاکارد بهدست اعتراض میکنند که پول ما را پس بدهید!
چند روز پیش حوالی میدان خراسان گشت نیروهای امنیتی را دیدم که به چند خانم حمله کرده بودند. آنها داشتند یک خانم را دستگیر میکردند او هم مقاومت میکرد. ۲مأمور دستش را گرفته و بهزور داخل خودرو پرت کردند آن هم با توهین و ناسزا.
کودکان بسیاری را میبینم که دنبال ماشینها میدوند میخواهند گل یا فال حافظ بفروشند. اصلاً آیندهیی برای این کودکان وجود دارد؟
برخی از کودکان هم از رهگذران منت میکشند که کفششان را واکس بزنند تا پولی بهدست آورند. ایران به کجا رسیده است که منظره روزانه آن، این صحنههاست؟!.
آنها از کودکی انسانیت خود را میکُشند، خود را تحقیر میکنند که زنده بمانند.
تلویزیون را باز میکنم، هیچ آثاری از شادی نیست. خبرهای آن هم یا دروغ است یا تعریف از کسانی که در دستگاه حکومت هستند.
بسیاری از جوانان و دوستان من که تحصیلکرده دانشگاه هستند بیکارند یا دستفروشی میکنند و در فقر بهسر میبرند اما در تلویزیون واقعیت را قلب میکنند.
صدا و سیما از برنامهها و تلاشهای نظام در مورد ایجاد شغلهای بسیار در سال 96 صحبت میکند!
یکی از بزرگترین جشنهای تاریخی مردم ایران، جشن چهارشنبه سوری است. تلویزیون ما همیشه در مذمت آن میگوید. پلیس میآید تهدید میکند اگر این کار و آن کار را بکنید در تمام ایام نوروزی مهمان پلیس هستید! یعنی بازداشت میشوید.
فلان روحانی به تلویزیون میآید و میگوید چهارشنبه سوری آتشپرستی است و ربطی به اسلام ندارد.
گویا همه چیز را باید به مذهبی که آقایان میگویند وصل کرد.
چهارشنبه سوری مفاهیم زیادی را در پی خود دارد، همه بدیها، ناراحتیها، کینهها اگر وجود داشته را میسوزانیم و دوستی و یکرنگی را جایگزین میکنیم.
عصر و شب تاریک را با روشنایی آتش، نورانی میکنیم، این نمادی از روشن شدن دلهایمان است.
همه مردم از زن و مرد و پیر و جوان در آن شرکت میکنند. این خود همبستگی همه اقشار و همه مردم را در سنین مختلف نشان میدهد، پس مظهر دوستی و وحدت هست.
اما حکومت مانع برگزاری چنین مراسمی میشود چرا؟
چرا ملت شادی میکنند نیروهای امنیتی میآیند که جلوی آن را بگیرند؟
این موضوع چه ربطی به دولت، نیروی انتظامی، امنیتی دارد؟
چرا هر سنت و جشنی را ملت میخواهند اجرا کنند باید با حمله و هجوم حکومت همراه باشند؟
دولت مراسمهای خود را مرتب تبلیغ و اجرا میکند اما با اجرای مراسم و جشنهای ملی مخالفت میکند!
در خارج از ایران، دولتها، تلویزیونها بیشترین پشتیبانی و تبلیغ را مثلاًًً برای کریسمس، جشن هالوین انجام میدهند. چرا در کشور ما همیشه موانع را میبینیم؟
هر سال من بهطور معمول در چهارشنبه سوری شرکت میکردم چون بهطور طبیعی در من انگیزه شادی و تحرک ایجاد میکرد.
از اینکه میدیدم چقدر مردم و جوانان هم با شرکت در آن خوشحال میشوند و بهطور موقت هم ناراحتی و مشکلات خود را فراموش میکنند، من هم خوشحال بودم.
امسال تصمیم گرفتم با یک نگاه دیگر در آن شرکت کنم. امسال میخواهم با آتشزدن عکس خامنهای که عامل اندوه و افسردگی ۸۰میلیون ایرانی است شاد شوم.
میخواهم با سوزاندن دستان تاریکی، قلب همان کودکان کار و دختران و مادران گرسنه را شاد کنم. میخواهم از همین آتش برای روشنایی و گرمای خودم و دوستانم و مردمم استفاده کنم.
اگر نیروهای انتظامی و لباسشخصیها که با شادی مردم مخالفند و میخواهند غم و اندوه و ناراحتی را در دل مردم بکارند، من با فریاد مرگ بر دیکتاتور و ایجاد هراس در دل همان ستمگران، لبخند و شادی را در دل مظلومان ایجاد کنم.
دیگر نباید گذاشت که حکومت هر بلایی خواست سر ما بیاورد. وقتی که در مقابل هجوم آنها سر ما پایین باشد، توی سرمان میزنند.
تصمیم گرفتم امسال اگر بخواهند مزاحم ما بشوند، من هم به همراه دیگر جوانان در مقابل آنها بایستم.
چهارشنبه سوری امسال باید سمبلی باشد از رودررویی جوانان آگاه مبارز با نیروهای سرکوبگر که اختناق، یاس و ناامیدی را برای ما آوردند.
همانها که سینا، سارو، نعمتالله، محسن، عادل را بهخاطر حقخواهی بهقتل رساندند.
وضعیت کنونی را فقط خودمان میتوانیم عوض کنیم این فقط همت و غیرت وطنپرست بودن میخواهد.
سعید صداقت
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند