خامنهای در روز ۱۹ بهمن حرف آخر را زد و به صراحت گفت که قصد مذاکره با آمریکا را ندارد:
خامنهای: با یک چنین دولتی مذاکره نباید کرد مذاکره کردن عاقلانه نیست هوشمندانه نیست شرافتمندانه نیست.
بعد هم اوباش بسیجی را راهی نماز جمعهها کرد تا آب پاکی را روی دست باند رقیب بریزند و چنین عربدههایی بکشند:
راستی آیا خامنهای فراموش کرده است که رافائل گروسی در گزارش اخیر خود از افزایش ذخایر اورانیوم غنی شده رژیم خبر داده بود و اعلام کرده بود که مقدار ذخایر تا ۶۰درصد غنی شده رژیم به ۱۸۲کیلو گرم رسیده است؟
آیا خامنهای در جریان اولتیماتوم تروئیکای اروپایی برای چکاندن ماشه اسنپ بک نیست؟ و نمیداند که این بهمعنی فعال شدن تمامی قطعنامههای تحریم علیه رژیم در سازمان ملل قبل از اکتبر ۲۰۲۵ خواهد بود؟
راستی خامنهای چه درکی از فشار حداکثری ترامپ دارد؟ همان یادداشتی که اخیراً توسط رئیسجمهور آمریکا امضاء شد و اولین تحریم هم به کار افتاد:
یکی از اهداف سیاست فشار حداکثری آمریکا، به صفر رساندن صدور نفت ایران است. آیا خامنهای نمیداند که در ادامه این مسیر، راهی جز گرانسازی هر چه بیشتر نخواهد داشت و باید به گران کردن بنزین روی بیاورد؟!...
رحمانی فضلی: الآن موضوع سوخت فقط یک مسأله اقتصادی نیست، الآن تبدیل شده به یک مسأله سیاسی تبدیل شد به یک مسأله اجتماعی با حوادث نود و هشت برای دشمنان یک مسأله امنیتی هم است. الآن شرایط قابل مقایسه با نود و هشت نیست، نه قیمت ارزون زمان این بود، نه تورم اون زمان این بود، نه تهدیدات دشمن اون زمان اینقدر بود، نه حادثه ۴۰۱ را پشت سر گذرانده بودیم. پس اگر از من بپرسند که بستر و بیس و اساس اجرای نسبت الآن به سال ۹۸ چیه، من میگم الآن خیلی خیلی شرایط نگرانکنندهتر است و نارضایتی انباشتن خیلی زیاده
واقعیت این است که خامنهای غرق در بحران، بیش از هرکس دیگری پاسخ این سؤالات را میداند. اما او یک واقعیت دیگر را هم میداند و آن این است که بعد از قیامهای بنیانکن مردم ایران و بعد از فرو ریختن عمق استراتژیک رژیم در منطقه، مذاکره یعنی تسلیم و سرکشیدن جامزهری که نتیجهاش پایان هژمونی ولایت و شعلهور شدن قیام است. در نتیجه خامنهای در دوراهی خودکشی و مرگ، مرگ را انتخاب کرده و این همان سرنوشتی است که بشار اسد به آن دچار شد.