شوک هلاکت قاسم سلیمانی و ۱۰تن از جلادان سپاه جنایتکار پاسداران و شکستن خرمهرههای سرکوب و جنایت، مثل زلزلهای زمین را زیرپای جلادان لرزاند.
علمالهدی: «داغ یک سرباز رشید غیوری بر قلب نازنین مقام معظم رهبری خیلی سنگین آمد و دل ایشان آزرده شد».
البته این تنها خامنهای نبود که بیسپر شد. مزدوران سپاه هم بیپشت و بیپناه و یتیم شدند.
اشک مجری و سپاهی رژیم در تلویزیون آخوندی: «متشکرم همکارانم در پخش شما رو به خداوند سبحان میسپارم در خدمتتون خواهم بود با ادامه برنامه شبکه بینالمللی خبر».
یکی از سخنگویان خامنهای که هنوز از شوک بیرون نیامده و مرگ جلاد را باور ندارد، در همان پریشانی وعدهٔ فتوحات جدید را داد: «شهادت سردار دلها که هنوز در باور ما نمیگنجد هنوز سخت است برای ما بگوییم شهید سلیمانی [بغض] آغازی ست برای حرکت نوین مقاومت در منطقه و آغازی ست برای فتوحات جهان اسلام».(آخوند پناهیان)
سرکرده سابق سپاه، پاسدار جعفری هم اشکریزان به میدان آمد و از آرزوی پیوستن سردارش به صیاد شیرازی و لاجوردی گفت: «بعضی وقتها من بهش میگفتم اصرار نکن آنقدر انقلاب بهت نیاز داره آقا بهت نیاز داره و آنقدر اصرار نکن از خدا».
آن روی لرزهٔ بر ارکان نظام، جشن و پایکوبی مردم ایران و عراق است که شاهد گلولههای مزدوران سلیمانی بر قلب جوانان بودند. لبخند مادرانی است که کودکانشان را در بمبارانهای قاسم سلیمانی از دست دادند.