بیانیهٔ
سی و نهمین سالگرد تأسیس شورای ملی مقاومت ایران
یک سال دیگر از عمر شورای ملی مقاومت ایران گذشت؛ سالی پرتلاطم و سرشار از مبارزه و مقاومت؛ سالی که با قیام سترگ آبان ۱۳۹۸ زنگ سرنگونی استبداد مذهبی به صدا درآمد و مقاومت رهایی بخش مردم ایران را با تداوم مبارزه و پیکار روزانهٔ خلق و با اعتلای مبارزه نیروهای شورشی پیشتاز وارد مرحله نوینی کرد.
شورا با گذر از ۳۹سال پیکار، در شرایطی وارد چهلمین سال حیات خود میشود که شوق رهایی و عزم مبارزاتی ملت ایران علیه بیدادگری، درصد و چهاردهمین سالگرد انقلاب مشروطه، همچنان در پیکر جامعه جریان دارد و نیروهای جنبش مقاومت سازمانیافته با در دست گرفتن پرچم استقلال، آزادی و دفاع از عدالت، راه پیشتازان اولین انقلاب ملی - دموکراتیک ایران را با مرزبندی با شاه و شیخ ادامه میدهند.
برای شورا جای بسی افتخار است که با تمام توان علیه وارثان شیخ فضلالله نوری، یعنی خمینی و خامنهای، قیام کرده و با حضور تمام قد در تحولات کشور، راه هر گونه توطئه استعماری ـ ارتجاعی، مانند کودتای رضا خان قلدر در سوم اسفند ۱۲۹۹ را مسدود کرده است.
شورا در آغاز چهلمین سال حیات خود، شصت و هشتمین سالگرد قیام۳۰ تیر سال۱۳۳۱ در دفاع از نهضت ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق را گرامی میدارد و خود را ادامه دهندهٔ دومین جنبش قدرتمند ملی ـ دموکراتیک ایران علیه توطئهٔ استعمار (انگلیس و آمریکا) و ارتجاع داخلی (دربار سلطنتی و آخوندهای مرتجع همچون کاشانی) میداند.
با وجود قیامها و جنبشهای تودهیی، با وجود کانونهای شورشی در سراسر کشور و با وجود آلترناتیو شورا که در ۳۰تیر ۱۳۶۰ به ابتکار مسعود رجوی پایهگذاری شد، راست این است که تلاشهای مبارزان مشروطه و جنبش ملی شدن صنعت نفت به هدر نرفته، جانبازیهای آنها فراموش نمیشود و میراث گرانبهای خون شهیدان آنها، هر روز در هر کوی و برزن ایرانزمین بازنویسی و بازخوانی میشود.
مبارزه غرور آفرین زنان و مردان ایرانزمین و پیکار سترگی که در نقطهعطف ۳۰خرداد ۱۳۶۰ وارد دوران نوینی شد، در مسیر حرکت پر فراز و نشیب خود، با همهٔ رنجها و سختیها، با قیام ۳۰خرداد سال۱۳۸۸، با قیام ۶دی سال۱۳۸۸ (روز عاشورا)، با قیام دیماه ۱۳۹۶، با قیام هفتهٔ آخر آبان ۱۳۹۸، با قیام دیماه ۱۳۹۸، با چند دههزار جنبش، خیزش و شورش، و با پرداخت هزینههای سنگین، توانسته است رژیم ولایت فقیه را در مسیر درماندگی و نابودی سوق دهد.
در قیام خلق محبوب ما در آبان ۱۳۹۸ کانونها و جوانان شورشی در شهرهای سراسر میهن به سراپای حاکمیت آخوندها تهاجم کردند و فقط در یک روز (۲۵آبان) بیش از تمام قیام دیماه ۱۳۹۶ مراکز سرکوب و غارت رژیم را به آتش کشیدند. پس از طنین شعارهای «اصلاح طلب – اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» در قیام دیماه ۹۶ که بیهوده بودن نظریه «اصلاحات از درون حاکمیت» و ایجاد ترس و توهم در مورد «جنگ داخلی»، «تجزیه ایران» و «سوریهای شدن» را اثبات کرد؛ در قیامهای آبان و دیماه ۹۸ استراتژی کانونهای شورشی در شهرهای میهن شکوفا شد و شعارهای «مرگ بر ستمگر- چه شاه باشه چه رهبر»، اصالت جایگزین دموکراتیک، مرزبندی «نه شاه - نه شیخ» و سمتگیری انقلابی جامعه شورشی ایران برای نیل به آزادی و عدالت اجتماعی را به همگان نشان داد.
این کلان دستاورد و این پیروزی بزرگ البته با پرداخت هزینههای زیادی همراه بوده و فقط در قیام آبان سال گذشته، شهادت دستکم ۱۵۰۰زن و مرد ایرانزمین را در برداشت. شهیدانی که شمار آنان را هم همین شورا به ثبت داد والا رژیم به کمترین میزان میرساند.
شورا یاد تمامی شهیدان قیام آتشین آبان و خاطرهٔ همهٔ زنان و مردانی را که در ۱۱۴سال گذشته، برای عدالت اجتماعی و استقلال و حاکمیت مردمی و برای «نان، کار، آزادی» جان فدا کردند، گرامی میدارد.
ما به مقاومت دلیرانهٔ زندانیان سیاسی درود میفرستیم و همبستگی خود را با تمامی یاران و بستگان شهیدان و زندانیان سیاسی که راه و رسم مقاومت و آزادیخواهی، آنها را در مسیر دادخواهی تداوم میبخشند، اعلام میکنیم.
ما خاطرهٔ سه عضو درگذشتهٔ شورا، مهندس یزدان حاج حمزه (زندانی سیاسی رژیم شاه)، مجاهد خلق مهندس صمد ساجدیان (زندانی سیاسی رژیم شاه) و مجاهد خلق مهندس حسین شهیدزاده (فرمانده حسام) و همچنین خاطرهٔ هنرمند محبوب و ارزندهٔ کشورمان، خانم مرجان و یاد خانم معصومه جوشقانی را گرامی میداریم که هر دو از زندانیان سیاسی مقاوم رژیم آخوندی و از ناظران اجلاسهای شورا بودند.
شورا بهطور قاطع و مداوم از مبارزات و خیزشهای مردمی، جنبشهای خاموشی ناپذیر کارگران، معلمان، کشاورزان، بازاریان و کسبه، اعتراضات بیوقفهٔ زنان، جوانان، پزشکان، پرستاران و کادر پزشکی و حرکتهای حقطلبانهٔ ملیتها و مردم به پاخاسته میهنمان، که در چارگوشهٔ ایران درفش مبارزه برای سرنگونی استبداد دینی و تحقق استقلال و آزادی و نفی هر گونه تبعیض جنسی، ملی و مذهبی را، با قبول همهٔ مخاطرات و هزینههای آن، برافراشته نگهداشتهاند؛ حمایت کرده و برای رساندن صدای این جنبشها به گوش عموم مردم ایران و جهان بهغایت کوشیده است.
شورا از تلاشهای خستگیناپذیر خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیدهٔ شورا برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران، در حمایت بیوقفه از قیامها و خیزشهای مردمی، در افشا و محکومیت بینالمللی جنایات سرکوبگرانه و اعدامها و شکنجههای رژیم آخوندی، در رویارویی با بنیادگرایی و تروریسم برخاسته از خلافت خمینی و خامنهای و در همبستگی با ملتهای رنج دیده از این پدیدهٔ شوم، قدردانی میکند.
مردم ایران از زمستان ۹۸ با همهگیری ویروس کرونا روبهرو شدند. این ویروس مهلک که تا اواخر مرداد ۹۹ منجر به جانباختن بیش از نود هزار تن از هموطنان ما به شمول صدها تن از پزشکان، پرستاران و کادر درمانی شده است، ماهیت ضدمردمی و ضدانسانی رژیم حاکم را بیشازپیش برملا کرد. اعترافهای تکاندهندهٔ برخی از کارگزاران حکومتی پیرامون ابعاد همهگیری این ویروس و افشاگریهای سازمان مجاهدین خلق ایران نشان میدهد که آن چه برای حکام ایران و بهخصوص خامنهای و روحانی ارزش ندارد، جان هموطنان ماست. رژیم در حالی که میلیاردها دلار برای سرکوب، ساختن بمب اتمی و صدور تروریسم و بنیادگرایی اسلامی هزینه میکند، برای جلوگیری از همهگیری کرونا اقدام جدی انجام نداده و مردم را بهحال خود رها کرده یا عمداً به قربانگاه فرستاده است.
شورا مراتب همدردی و تسلیت خود را به خانوادههای جانباختگان ویروس کرونا اعلام کرده و برای همهٔ کسانی که با این بیماری درگیر هستند آرزوی سلامتی و بهبودی میکند.
در سال گذشته سپاه منفور پاسداران، در یک اقدام جنایتکارانه، هواپیمای مسافربری اوکراینی را با شلیک دو موشک متلاشی کرد که منجر به جانباختن تمامی خدمه و سرنشینان آن شد. از ابتدا روشن بود که این اقدام عمدی بوده است، اما اکنون نوار مکالمات منتشر شده و نشان میدهد که رژیم در وضعیت آمادهباش جنگی و برای رد گم کردن، فضای ایران را برای پرواز باز و آزاد گذاشته بود. شورا از همان لحظهٔ وقوع این رویداد دست به افشاگری زد . دانشجویان و جوانان ایران برای محکومیت این اقدام جنایتکارانه، در همدردی با خانوادهها و بستگان قربانیان به پاخاستند و تنفر و انزجارشان را با خیزشی قدرتمند، نشان دادند.
شورا خواهان رسیدگی قضایی به این موضوع از جانب یک نهاد حقوقی جهانی، مشخص شدن و محاکمه آمران و عاملان و پرداخت غرامت به خانوادههای قربانیان این جنایت بر اساس معیارهای بینالمللی است. ما همچنین مراتب همدردی و تسلیت خود را به بازماندگان قربانیان این جنایت ابراز میکنیم.
هموطنان،
در یک سال گذشته حاکمیت تبهکار آخوندها زندگی مردم ایران را باز هم به سوی فلاکت و تباهی سوق داد. با تعرض ولایت خامنهای به زندگی و معیشت مردم، سفرهٔ لاغر شدهٔ زحمتکشان و محرومان به کلی خالی شده است. بحران اقتصادی عمیق، رشد منفی اقتصادی، کسری بودجه، رشد سرسامآور نقدینگی، افزایش نرخ تورم، سقوط بیدنده و ترمز ارزش ریال، افزایش موج بیکاری، تعطیلی واحدهای تولیدی، بیآبی، تخریب محیطزیست، آتشسوزی جنگلها، فساد حکومتی، اختلاس، غارتگری و چپاول ثروتهای مردم و کشور موجب ویرانی میهن و متلاشی شدن زندگی مردم شده است.
از دست رفتن کلان درآمدهای نفت، نپذیرفتن پیمان پالرمو که راه کمک آشکار رژیم به گروههای تروریستی را بهطور نسبی مسدود میکرد، خفگی بانکی و مسدود شدن ذخایر ارزی در بانکهای خارجی، بحران اقتصادی را تشدید کرده و رژیم را هر چه بیشتر در گرداب بحرانها و چالشهای داخلی و جهانی فرو برده است.
ولیفقیه در برابر این بحرانها و برای جلوگیری از فوران خشم و نارضایتی اقشار گوناگون مردم سیاست سرکوب و انقباض در پیش گرفته و بهمنظور یک دست کردن ولایتش با انجام یک نمایش شکستخورده انتخاباتی، مجلسی صددرصد گوش به فرمان به سرکردگی پاسدار قالیباف به راه انداخته است. نقشه خامنهای این است که از سکوی مجلس برای به کرسی نشاندن یک گماشته از نوع دلواپسان در مسند ریاستجمهوری استفاده کند و اگر شرایط را مناسب تشخیص دهد، با تغییر قانون اساسی، تعیین رئیسجمهور را در شمار وظایف مجلس قرار دهد. البته سیاست انقباضی و یک دست سازی برای خامنهای راهی هموار و بدون چالش نبوده و نامهٔ موسوی خوئینیها نشان میدهد که شرکای سابق و لاحق بهراحتی دست از سهمخواهی در قدرت و ثروت بر نخواهند داشت.
در یک سال گذشته، بحران در عمق استراتژیک نظام بهخصوص پس از هلاکت قاسم سلیمانی به شکل بیسابقه تشدید شد. مردم رنجدیده عراق علیه مداخله گری ولایت خامنهای و برای استقلال و آزادی و خاتمه اشغال عراق اقدام به یک سلسله قیامهای پرشور کردند که هنوز هم در شرایط کرونایی ادامه دارد. فشار خیزشهای مردم عراق گروههای شریک در حاکمیت این کشور را با چالشهای روزافزونی روبهرو کرده و به تنفر و انزجار از گروههای تحتامر رژیم ولایت فقیه دامن زده است. در این شرایط، گروههای تروریستی حشدالشعبی، که حنایشان در بین مردم عراق و بهخصوص شیعیان این کشور به کلی رنگ باخته، ”به فرمودهٔ“ ولیفقیه، به سرکوب و ترور مبادرت میکنند. شورا ضمن حمایت از مبارزه مردم عراق برای استقلال، آزادی و حاکمیت مردمی، خواستار خلع ید کامل ار رژیم ولایت فقیه در عراق است. همزمان، مردم لبنان برای خواستهای برحق خود بپا خاسته و دارو دسته مزدور حسن نصرالله را زیر ضرب گرفتهاند. وضعیت در سوریه نیز برای رژیم آخوندها مطلوب نیست. خامنهای با خفت و خواری در مقابل بمباران پیدرپی پایگاههای سپاه پاسداران سکوت کرده و جلاد دمشق در بیم از دست دادن حکومت است.
مجموعه بحرانهای اقتصادی و سیاسی، تشدید تضادهای درون هرم قدرت، کنشهای جهانی و منطقهای و بهویژه جنبشها و خیزشها و قیامهای مداوم مردم نشان میدهد که بحران و شرایط انقلابی وارد اعتلای بیسابقهیی شده است.آتش قیامهای دو سال گذشته در زیر پوست جامعه، انفجار بزرگی را بشارت میدهد.تضاد بین مردم ایران با رژیم ولایت فقیه در اوج شدت و حدت خود قرار دارد. تداوم وضعیت انفجاری جامعه، تشدید تضاد در هرم قدرت و بالاخره تکامل قطببندی سیاسی بین مقاومت سازمانیافته و استبداد دینی در زمینهٔ سیاسی و اجتماعی روند تعمیق و اعتلا را طی میکند. در این کشاکش سرنوشت ساز، نیروهای طالب «نان، کار، آزادی»، جنبش مقاومت سازمانیافته و کانونهای شورشی برای مداخله اثرگذار در مبارزه تودهها و سمت دادن تحولات به جانب سرنگونی تلاش میکنند. این تلاشها در قیام آبان ماه سال گذشته به اعتلای انقلابی کیفیتی جدید بخشید.
اکنون که میهن ما بیش از هر زمان دیگری در وضعیت انقلابی است، شورا کماکان سرنگونی رژیم ولایت فقیه با همه دستهبندیها و باندهای درونی آن و پیروزی انقلاب دموکراتیک مردم ایران را وظیفه مبرم خود میشناسد.
شورا از طریق انتشار نتیجهٔ بحثهای اجلاسهای خود، از طریق روشنگریهای کمیسیونها و سازمانها و شخصیتهای عضو شورا و بهویژه از طریق سخنرانیها و موضعگیریهای خانم رجوی، مواضع خود را به اطلاع عموم رسانده است.
بیانیهٔ حاضر، شرح مهمترین وقایع یکسال گذشته و جمعبندی فشردهیی از ارزیابی ما پیرامون تحولات مهمی است که با سرنوشت مردم و مقاومت سازمانیافتهٔ ایران پیوند دارد.
فصل اول:
قیام آتشین آبان و اعتلای بحران انقلابی
۱-از شامگاه روز جمعه ۲۴آبان ۹۸ قیام سراسری مردم ایران علیه بیداد حکومت شروع شد و به مدت یک هفته ادامه پیدا کرد. خروش شکوهمند و بیسابقه زنان و مردان ایرانزمین در سراسر کشور توسعه یافت و با رزم دلیرانه قیام کنندگان، بنیاد رژیم و مظاهر حاکمیت آخوندی مورد تهاجمهای شدید مردم قرار گرفت. این قیام خواستها و نیازهای برآورده نشدهٔ مردم ایران را از دریچه گرانی بنزین نمایان کرد و کنش متحد خلق استبداد سیاسی - مذهبی و ماشین سرکوبشان را درهم کوبید.
از بامداد شنبه ۲۵آبان با وجود بارش برف و باران در شهرهای مختلف، مردم با آتشزدن لاستیک و وسایل مختلف، جادههای ورودی به شهرها و خیابانهای شهرها را بستند. قیام مردم بهسرعت به شهرهای مختلف گسترش پیدا کرد و شعارها رادیکالتر شد. مردم شعار میدادند: «مرگ بر خامنهای»، «مرگ بر دیکتاتور»، «دیکتاتور حیا کن، مملکتو رها کن»، «توپ تانک فشفشه، آخوند باید کشته شه».
در این روز اعتراضات در بیشتر از ۱۶۰شهر شکل گرفت. مردم به بانکها، پمپ بنزینها، کلانتریها، استانداریها، فرمانداریها، بخشداریها، کانکسهای نیروی انتظامی، خودروها و موتورهای نیروهای سرکوبگر، پایگاههای بسیج و سپاه، فروشگاههای بزرگ متعلق به سپاه پاسداران، مراکز حوزه علمیه، دفاتر ائمه جمعه، عابربانکها، صندوقهای کمیته امداد، مراکز دولتی و هر آنچه متعلق به رژیم بود، تهاجم کردند و آنها را به آتش کشیدند. ولی به هیچ محل یا مکان مربوط به مردم عادی، آسیبی وارد نکردند. در این قیام بیشترین درگیریها در شهریار، شهرقدس، شیراز، بهبهان، اصفهان و تهران بود.
آخوند علیرضا ادیانی، مسئول عقیدتی سیاسی نیروی سرکوبگر انتظامی و نمایندهٔ ولیفقیه در این نیرو در مورد همگانی شدن شورش مردم در روز پنجشنبه ۳۰آبان گفت: «حوادث چند روز اخیر کشور نسبت به حوادث سال۷۸، ۸۸ و ۹۶ پیچیدهتر و فجایع آن عمیقتر بود... . در یک روز ۱۶۵شهر در ۲۵استان و در ۹۰۰نقطه کشور ناامنی بهوجود آمد که از نظر وسعت و شدت بهمراتب، خشنتر و تا حدی متفاوت تر از فتنه های سالهای گذشته بود چرا که تا حدودی انگیزههای سیاسی در بستر اعتراضات اقتصادی شکل گرفت» (بسیج نیوز). در همین روز سرکردهٔ عملیات بسیج، پاسدار سرتیپ سالار آبنوش گفت: «بهعنوان کسی که در صحنه بودم معتقدم فقط خدا ما را نجات داد!» (ایسنا).
پاسدار دریادار علی فدوی، جانشین سرکرده سپاه در روز جمعه اول آذر گفت: «روز اول ۲۸استان و ۱۰۰ محله و شهر درگیر این موضوع بودند... در برخی مواقع این اغتشاشات انسان را یاد کربلای ۴ میانداخت» (بصیرت).
پاسدار یدالله جوانی، معاون سیاسی سپاه پاسداران گفت: «این وقایع با این گستردگی و ابعاد در طول عمر چهل سالهٔ انقلاب اسلامی در نوع خود بینظیر بود... . مسأله یی گسترده و جدید بود که گرچه نمونه هایی از آن، مانند حمله به حوزه بسیج و آتش زدن آن و آتش زدن بانکها و مراکز دولتی در اغتشاشات سال۸۸ و ۹۶ دیدیم اما بهلحاظ گستردگی در ابعادی بسیار کوچک تر از حوادث اخیر قرار دارد. اعتراضات از روز جمعه به صورت محدود شروع شد و در روزهای شنبه و یکشنبه بهصورت گسترده و در ۲۹استان و در صدها شهر ادامه یافت. یکی از این استانها استان اصفهان بود که در ۱۱۰نقطه از استان اعتراضات و درگیریها رخ داد و از حیث تجمعات بعد از استانهای فارس و تهران رتبه سوم را در کشور در اختیار دارد» (تسنیم، جمعه ۸آذر ۱۳۹۸)
۲-آخوند ذوالنوری رئیس کمیسیون امنیت مجلس رژیم در روز یکشنبه ۳آذر در مصاحبه با تلویزیون حکومتی گفت: «فقط در روز یکشنبه ۲۶آبان در تهران ۱۴۷ درگیری و در سراسر کشور هم در ۸۰۰نقطه درگیری بوده است و ۹۰۰پمپ بنزین در کشور آتش زده شد... دشمن طراحی کرده بود برای پایان دیماه و اوایل بهمنماه، که این بحران را در کشور درست کنند، طراحی کرده بودند، ما اطلاع داریم، این اتفاقی که افتاد آن موضوع را جلو انداخت. هول شدند و آمدند جلو از این بستر استفاده کردند. خوب، مقام رهبری آب را ریخت روی آتش و این صف جدا شد. کسی در اطراف بهارستان مسلح دستگیر شد که محل اختفای ۵۰ کلت را لو داد. به یک پایگاه بسیج ۵۰ نارنجک اشکآور زدند تا بتوانند تسخیر کنند، اینها آموزش دیده بودند، تیمهای ۴نفر تا ۸نفره، اینها مأمور بودند و خمیرهای خاصی داشتند، وقتی به ستون یا دیوار میزدند دیوار را میشکافت، ستون را از کار میانداخت و تخریب میکرد. تیمهایی که بهشمار سه بتوانند قفل را بشکنند بروند تو، یک تیم میآمد این کارها را انجام میداد، تیم بعدی می آمد کار بعدی را انجام می داد. طرف می آمد تو خیابان یک شعار را جلوی ماشین را می گرفت همین که چهل - پنجاه نفر جمع می شد جیم می شدند از داخل جمعیت میرفتند».
روز سهشنبه ۵آذر، عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور، گفت: «در پنج استان درگیر بحران شدیدتری بودیم... بیشترین خسارتها در ملارد، بهارستان، شهر قدس و اسلامشهر بود ... [روز] شنبه [۲۵ آبان] در تهران صد نقطه دچار حادثه و درگیری بود... بیش از پنجاه مورد پایگاه و پاسگاه نظامی مورد حمله قرار گرفتند... به آقای علی عسگری زنگ زدم و گفتم ۵۰۰نفر از اشرار در حال حرکت به صدا و سیما هستند. البته با ورود به موقع نیروهای انتظامی، حتی نگذاشتیم آنها به سه کیلومتری صدا و سیما برسند... مجبور شدیم اینترنت را بهصورت مقطعی و موضعی قطع کنیم. دستور دادیم نخست، محدودسازی شد و بعد، نتیجه گرفتیم که باید مسدودسازی شود» (ایرنا).
۳-از خراسان تا خوزستان، از بلوچستان تا آذربایجان، از گیلان و مازندران تا سواحل خلیجفارس و از کردستان تا اصفهان و شیراز، مردم مصمم و بدون تردید، با شعار مرگ بر دیکتاتوری، مرگ بر خامنهای، وارد نبردی شدند که سرنوشت مردم و حاکمیت را ورق زد. بنا به اعتراف سرکردگان سپاه و گماشتگان خامنهای درگیری در بیش از هزار نقطه جریان داشت. مردم به میدان آمدند تا دایره محدود جنبشهای مطالباتی روزانه را درهم شکسته و طی یک هفته پیکار، بساط حاکمیت منحط را جمع کنند.
شهرهای آبادان، اهواز، اسلامشهر، اصفهان، ایرانشهر، ایلام، بهارستان، بوکان، بوشهر، بهبهان، بندر ریگ، تبریز، تهران، جوانرود، خرمآباد، رشت، رباط کریم، سنندج، ساری، سیرجان، شاهین شهر، شیراز، شادگان، شهریار، شهر قدس، شوشتر، قم، کمال شهر، کازرون، کرمانشاه، کرج، کرمان، کنگان، گچساران، گرگان، گوهردشت، مریوان، مشهد، ماهشهر، مهرشهر، ملارد و دهها شهر دیگر در همهٔ استانهای کشور، شاهد خروش پرتوان لشکر فرودستان و به حاشیه رانده شدگانی بود که رژیم ارتجاعی را با تمام هستی خود به چالش کشیدند. قیام مردم آن چنان توانمند بود که در دو روز اول نیروی سرکوب را فرسوده کرد و آنان را واداشت که برای دریافت نیروی تقویتی التماس کنند.
در رأس شهرهای شورشی، شیراز قرار داشت که در سیل فروردین همان سال بهشدت داغدار بود. در شیراز، در روز اول و دوم قیام دست کم ۱۲۰ مرکز و مقر بسیج و نیروی انتظامی و حوزههای علمیه و پادگان و بانک و پمپبنزین توسط مردم و جوانان شورشگر در هم کوبیده شد. روز شنبه ۲آذر یک کارشناس امنیتی رژیم که نخواست نامش فاش شود، به خبرگزاری حکومتی ایرنا گفت: «شهر شیراز در کنار تهران، اصفهان، تبریز و اهواز دارای بیشترین سطح تحرکات گسترده اشرار و مرتبطان منافقین بود. حجم سنگین خسارات وارده به بانکها، پمپبنزینها و تأسیسات شهری، تعداد نقاط درگیری و طراحی برای فلج کردن شهر شیراز از طریق بستن شاهراههای حیاتی دسترسی شیراز به خارج شهر، بسیار خطرناک و گستردهتر از سایر شهرهای کشور بوده است... اقتدار [بخوانید سرکوب وحشیانه] نیروهای انتظامی، سپاه و بسیج و همکاری با مجموعهٔ ادارهٔ کل اطلاعات در مجموع باعث شد شهر شیراز از یک خطر بسیار جدی [بخوانید آزاد شدن شهر] مصونیت پیدا کند... و با دستگیری لیدرهای اصلی جریان مرتبط با منافقین ... آرامش و امنیت بهطور کامل در استان فارس و شهر شیراز محقق شود» .
۴-قیام سرنوشتساز آبان، برجستهترین و صریحترین شکل بروز اعتلای شرایط انقلابی را نمایان کرد و تهیدستان با خیزشی سترگ در شهرهای کوچک و بزرگ وارد عمیقترین مبارزه برای «نان، کار، آزادی» شدند. این قیام در هنگامی رخ داد که عمق استراتژیک رژیم با قیامهای مردم عراق و لبنان زیر ضرب رفته بود . جهانیان دیدند و شنیدند که زنان و مردان ایرانزمین چگونه کانون ام القرا و باندهای فاسد و تبهکار حاکم را با قیام رهایی بخش خود؛ با فروزان کردن شعلههای خشم و نفرت خود؛ با به آتش کشیدن مراکز ستم و ارتجاع؛ با شعار «بجنگ تا بجنگیم»؛ با بستن جادهها و بزرگراهها، با تهاجم و به آتش کشیدن بانکها و مراکز غارت و سرکوب، با آتش زدن ساختمانهای دولتی و دفاتر امام جمعهها و تصاویر خامنهای؛ با فتح مراکز سرکوب و کلانتریها و آزادسازی بخشهایی از شهرها، دچار لرزه سرنگونی کردند .
حجم خسارتهای ناشی از قیام توسط کارگزاران رژیم۲۰ هزار میلیارد تومان و خسارات ناشی از بستن اینترنت حدود یک ونیم میلیارد دلار ارزیابی شده است. در مجموع، بیش از ۱۸۹۰ مرکز سرکوب و غارت و چپاول و تبلیع ارتجاع، به شرح زیر مورد تهاجم قیامکنندگان قرار گرفت:
بانکها بیش از ۱۰۰۰ شعبه، پمپبنزینها بیش از ۲۰۰جایگاه، مراکز نظامی (انتظامی و سپاه و...) بیش از ۴۱مرکز، دفاتر امام جمعهها و حوزههای جهل و خرافات بیش از ۱۹مرکز، مراکز دولتی و سایر نهادهای رژیم بیش از ۱۸۲ مرکز، فروشگاههای زنجیرهیی بیش از ۸۰ واحد، خودروهای نیروهای سرکوبگر بیش از ۱۲۰دستگاه و تعداد زیادی خودروهای عمومی که برای انتقال نیروهای سرکوبگر مورد استفاده قرار میگرفت.
بنا به اعتراف کارگزاران رژیم، نیروی انتظامی با وجود آمادهباش قبلی، توان سرکوب قیام را نداشت و از صحنه فرار میکرد.بنابراین از ساعت ۱۴روز شنبه۲۵ آبان، سپاه پاسداران فرماندهی صحنه سرکوب را در دست گرفت. در تهران، فرماندهی به عهدهٔ قرارگاه ثارالله، و در استانها، به عهدهٔ فرماندهی سپاه بود.
روز ۲۶آبان خامنهای گفت: «در این دو روز، تقریباً یعنی دو شب و یک روزی که از این قضایا گذشته همهٔ مراکز شرارت دنیا علیه ما این کارها را تشویق کردند، از خانوادهٔ منحوس خبیث خاندان پهلوی تا مجموعهٔ خبیث و جنایتکار منافقین، اینها دارند مرتباً در فضای مجازی و در جاهای دیگر دارند تشویق میکنند ترغیب میکنند که این شرارتها انجام بگیرد».
مسئول شورا بلادرنگ اعلام کرد: «خامنهای بیهوده تلاش میکند با قرار دادن بقایای شاه در کنار مجاهدین و مقاومت ایران گذشته را با آینده درهم آمیزد تا به نفع حال (یعنی حاکمیت شیخ) تمام بشود. اما هیهات که زمان و عقربههای ساعت به عقب برنمیگردد. در دیماه ۹۶ میگفت که نقشه را آمریکا کشیده و پول را عربستان داده و اجرا برعهده مجاهدین است. این بار اما جرقه را خودش با بنزین زده و پول گرفتن مجاهدین از عربستان هم به برگ سوخته تبدیل شده است» (اطلاعیه ۲۶آبان).
۵- ولیفقیه روز یکشنبه ۲۶آبان با غیظ و غضب و به تکرار و تأکید دستور سرکوب داد و گفت: «اینها اشرارند» و «مسئولان حفظ امنیت کشور به وظایفشان عمل کنند». خامنهای گفت: «اینها اشرارند. این آتش زدن و خراب کردن و ویران کردن و دعوا کردن و ناامنی ایجاد کردن مال چه کسی است؟ این را بفهمند توجه کنند که میفهمند مردم هم ملتفتند و از اینها فاصله بگیرند. این آن توصیهٔ ماست، مسئولان کشور به وظایفشان بهطور جدی عمل کنند».
این سخنان خامنهای ترس و وحشت او را از خطر برافتادن نظام برملا میکند و از روی آن میتوان عمق، وسعت و بالندگی خیزش آبان را دریافت. او با صدور فرمان سرکوب بیمحابا، دست مزدورانش را برای کشتار باز کرد و آنها با وحشیگری و قساوتی کم نظیر دستکم ۱۵۰۰تن از مردم محروم و شورشگر ایران را با شلیک مستقیم گلوله بهشهادت رساندند شمار شهیدان، گواه عمق و ارتقای قیام مردم ایران، از خیزش ۱۳۸۸ و شورش ۱۳۹۶ تا آبان ۱۳۹۸ است. دبیرخانه شورا در برابر لاپوشانی رژیم، بهطور مداوم اسامی و تصاویر شهیدان قیام را منتشر کرد.
بعد از دستور سرکوب بیمحابا از جانب خامنهای، شلیک به سر تظاهر کنندگان برای بالا بردن تعداد تلفات و ایجاد رعب و وحشت یک تاکتیک رایج شد. دستگیریهای کور و گسترده در کف خیابانها، مراجعه به بیمارستانها و کنترل کردن مجروحان، خارج کردن اجساد شهدا از سردخانه گورستانها، کنترل سیستم کامپیوتری پزشک قانونی بهمنظور پنهان ماندن آمار واقعی شهدا از دیگر شیوههای سرکوب و شقاوت علیه مردم به پاخاسته و پنهانسازی جنایتهای ارتکابی بود. اسناد سازمان اورژانس کشور در تهران در مورد انتقال مجروحان قیام شامل اسامی و مشخصات و نحوه تیر خوردن آنها که توسط کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا در ۷ نوبت در خرداد و تیر ماه منتشر شد گواه انکارناپذیر همین حقایق است.
مزدوران ولایت خامنهای برای مهار قیام از تمامی ابزار سرکوب، از باتون و گاز اشک آور تا کلت و سلاحهای خودکار استفاده کردند. در برخی از مناطق مانند ماهشهر از ماشین زرهی، هلیکوپتر و تیراندازی با دوشکا نیز استفاده کردند. در ماهشهر، مأموران مسلح رژیم جوانان را تعقیب کردند و آنها به ناگزیر وارد یک نیزار شدند. سپس سرکوبگران، با دوشکا به سمت جوانانی که در نیزار پناه گرفته بودند، شلیک کردند و عده زیادی را کشتند.
یکی دیگر از شیوههای وحشیانه و ضدانسانی، نفوذ پاسداران به داخل صفوف تظاهرات و شناسایی افراد و شلیک مستقیم با کلت و از فاصله یک متری به تظاهر کنندگان بود. علی فدوی جانشین سپاه سعی کرد تا این اقدام را به تظاهر کنندگان نسبت دهد که گویا با کلت دارای صداخفهکن شلیک کردهاند.
خامنهای در روز سهشنبه ۲۸آبان، بار دیگر درباره سرکوب قیام صحبت کرد و این بار صورت سرخ شده از سیلی مردم را علامت پیروزی قلمداد و اعلام کرد که «دشمن را عقب زدیم». گرچه کشتار وحشیانه قیامکنندگان به بهانه «امنیت عمومی جامعه [بخوانید امنیت نظام]» شیوهٔ همیشگی حاکمیت بوده، اما ابعاد سرکوب دد منشانه نظام در هفته آخر آبان بدون تردید کشتاری بیسابقه در خیابان طی دوران حاکمیت آخوندهاست.
میشل باشله کمیسر عالی حقوقبشر سازمان ملل متحد روز ۶دسامبر ۲۰۱۹ (۱۵آذر۹۸) در بارهٔ سرکوب و کشتار تظاهر کنندگان در ایران اعلام کرد: «بنا بر گزارشها از شروع اعتراضات گسترده در ۱۵نوامبر (۲۴آبان)، دست کم ۷۰۰۰نفر در ۲۸استان از ۳۱استان بازداشت شدهاند. نیروهای امنیتی در برخی موارد به معترضان غیرمسلح که هیچگونه تهدید فوری جانی یا آسیب جدی محسوب نمیشدهاند، تیراندازی کردند. بنا بر گزارشها، نیروهای بسیج و نیروهای سپاه پاسداران در تیراندازی علیه معترضان نقش داشتهاند. نیروهای امنیتی با اسلحه از پشتبام ساختمان دادگستری در یک شهر، و از هلیکوپتر در شهر دیگر به معترضان تیراندازی کردهاند. تصاویری نشان میدهد که نیروهای امنیتی به معترضان در حال فرار از پشت سر تیراندازی میکنند یا بهطور مستقیم بهصورت و اعضای حیاتی معترضان تیراندازی میکنند، به عبارت دیگر تیراندازی به قصد کشتن. این موارد، نقض آشکار تعهدات و اصول بینالمللی استفاده از زور، و نقض وخیم حقوقبشر است».
کمیسر عالی حقوقبشر اضافه میکند: «در میدان جراحی در ماهشهر نیروهای امنیتی ایران علیه تظاهر کنندگان – از جمله افرادی که در حال فرار بودند و افرادی که در نیزار نزدیکی میدان پنهان شده بودند – از سلاحهای سنگین استفاده کردند که به کشته شدن دست کم ۲۳نفر، و احتمالاً بسیار بیش از آن، منجر شده است»
۶-قیام آبان ۹۸ در مقایسه با خیزشهای سال۸۸ و ۹۶، سازمانیافتهتر بود و کانونهای شورشی بهمثابه نیروهای پیشتاز در آن مداخله جدی داشتند. زنان قهرمان و ستمدیده ایران در خیزش آبان نقش بسیار برجسته داشتند و در رهبری عملی و در کف خیابان جسارت و سرعت عمل زیاد که لازم هر قیام است از خود نشان دادند. سخنان گوناگون کارگزاران نظام به این سازمان یافتگی مهر تأیید میزند.
سخنگوی سپاه منفور پاسداران، رمضان شریف به این واقعیت اعتراف کرد و گفت: «خشونت بالا و سازماندهی و بهرهگیری از خانمها برای ایجاد درگیری اول تجربه جدیدی بود» (خبر فوری، دوشنبه ۴آذر ۱۳۹۸)
حسن روحانی در روز ۱۳آذر ۱۳۹۸ طی سخنانی تهدید آمیز، مردم قیامکننده را «آشوبگران» نامید که «سازمان یافته، برنامه ریزی شده و مسلح بودند» و اضافه کرد: «آنهایی که سازمانیافته در این داستان آمدند توی اعترافاتشان که حالا در آینده پخش میشود و شما خواهید دید، برنامهریزی اینها بیش از دو سال است، دو سال است اینها برنامهریزی کرده بودند، پارسال در یک مقطعی میخواستند زمان مناسب نبوده، امسال میخواستند در یک مقطعی مناسب بیشتر هم به فکر مثلاً آخر دی و بهمن یا نزدیکی انتخابات در آن ایام، اینها برنامهریزی کرده بودند، وقتی که این مسأله اعلام شد آنها اربابانشان از خارج بهشان گفتند الآن موقع آن هست اون را اجرا کنید، آن طرحی که بنا بود آمدند بیرون، خوب باید با اینها برخورد بشود».
پاسدار جنایتکار، علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت رژیم، عصر روز یکشنبه ۲۶آبان در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «این افراد به دولتها و مجاهدین وصل بودند... . فکر میکنم ۳۴نفر از مجاهدین تاکنون دستگیر شدند و یک شبکه وسیعی از کانالهایی که نه به اسم مجاهدین بلکه با خط و مشی مجاهدین عمل میکردند نیز شناسایی شدند». روز بعد او در جلسه غیرعلنی مجلس گفت: «تعدادی از افراد که اقدام به تحریک مردم در خیابانها میکردند، مشخص شد که با سازمان مجاهدین در ارتباط هستند». (اطلاعیه دبیرخانه شورا، دوشنبه ۴آذر ۱۳۹۸)
حسین نقوی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس رژیم در روز دوشنبه ۴آذر بهنقل از نمایندگان وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی که در جلسهٔ محرمانهٔ کمیسیون شرکت کرده بودند گفت: «در این جلسه نمایندهٔ اطلاعات سپاه بیان داشت که در این حادثه همهٔ ظرفیتهای ضد انقلاب و معاند که سالها تدارک دیده بودند به صحنه آمده و با سو استفاده از اعتراضهای مردم سعی کردند آشوب ایجاد کنند» (ایسنا).
حسام الدین آشنا رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک و مشاور سیاسی روحانی و معاون سابق وزارت بدنام اطلاعات، قیام سراسری آبان را «عملیات فروغ جاویدان۲» توصیف کرد و روز پنجشنبه ۳۰آبان در حساب توئیتری خود نوشت: «خیال کردند عملیات فروغ جاویدان ۲ را کلید زدهاند ولی حالا بهخوبی فهمیدند که در واقع عملیات مرصاد ۲ کلید خورده است» (ایرنا).
آخوند احمد سالک کاشانی، عضو فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس در روز چهارشنبه ۲۹آبان گفت: «اتفاقاتی که در لبنان و عراق اتفاق افتاده بود، مقدمهیی برای انجام اتفاقات در ایران بوده است. ... و الآن کسانی که دستگیر شدند به نوعی ارتباط با منافقین و عناصر بیگانه دارند. آنها هم آموزشهای لازم را در طول دو سال اخیر دیده بودند برای اینکه این اتفاقات را رقم بزنند» (افکار نیوز).
۷-اعترافهای ناگزیر کارگزاران نظام نشان داد که راهبرد کانونهای شورشی در جنبش ضددیکتاتوری درست بوده است. اگر در دیماه ۱۳۹۶، حرف اصلی در کف خیابان پایان ماجرای بازی درون رژیم بود، این بار پیام کف خیابان، آغاز مسیر شورش و قیام برای تحقق یک جایگزین دموکراتیک بهمثابه تنها راهحل و مسیر رو به پیش و کارساز است. این نکته با خطوط درشت و با رنگ سرخ در سرلوحه قطعنامه خیابان آبان ۱۳۹۸ نوشته شد.
در این باره، مسئول شورای ملی مقاومت در نگاهی به دو موضعگیری ولیفقیه، میگوید: «قیام خلق از داخل، زنگها را در ۱۹۰نقطه در پیکر این خلق و این میهن به صدا در آورده است. در ۲۶آبان خامنهای از مصیبت ناامنی و از مجاهدین تحت عنوان ”مجموعهٔ خبیث و جنایتکار“ شکوه میکرد که گوئیا با بقایای شاه به“ شرارت“ ترغیب میکنند... اما اکنون در کمتر از دو ماه با برملا شدن جزئیات قیام خلق و شمهیی از اسامی و آمار و ارقام شهیدان، در درس ”دشمنشناسی“ که درس پایهیی حوزه و رژیم ولایت است، پس از فروکش کردن دود و دمها و نمایشات پوشالی انتقام گیری سخت از آمریکا، خامنهای پرده را درباره دشمن اصلی کنار میزند و عقدهگشایی علیه مجاهدین و مقاومت ایران را تا خالی کردن دقدل بر روی آلبانی امتداد میدهد. گوش کنید.
خامنهای ۱۸دی ۹۸ : ”آنچه که وظیفه ما بهعنوان مردم بهعنوان آحاد جمهوری اسلامی است اولاً دشمنشناسی دشمن را در شناخت دشمن اشتباه نکنید نگویید که خب همه میدانیم بله شما میدانید که دشمن کی هست دشمن استکبار است دشمن صهیونیزم است دشمن آمریکاست اینها را میدانید شما، اما تلاش وسیعی دارد انجام میگیرد برای اینکه این قضیه را به عکس کنند نظر مردم را عوض کنند با شیوههای پیچیده تبلیغاتی همه باید مراقب باشند دشمنشناسی بسیار مهم هست یکی این، بعد دانستن نقشه دشمن، دشمن چه کار دارد میکند، چه کار میخواهد بکند، و بعد، دانستن شیوهٔ مقابله با نقشهٔ دشمن، این را باید مردم ما بدانند... . در میدان مسائل امنیتی، چند روز قبل از قضایای آبانماه، این قضایای مربوط به بنزین و این حرفها، در یک کشور اروپایی، یک کشور کوچک اما شریر واقعاً خبیث در اروپا، یک عنصر آمریکایی با یک تعداد ایرانی مزدور، وطنفروش، جمع شدند دورهم علیه جمهوری اسلامی بنا کردند برنامهریزی کردن و نقشه درست کردن. نقشه هم همان چیزی بود که ما چند روز بعدش در قضایای بنزین دیدیم یعنی مردم از حادثه بنزین اوقاتشان تلخ بود یک عدهیی از مردم آمدند بیرون بهعنوان اعتراض، به مجرد اینکه مردم، یک تعدادی از مردم البته خیلی هم نبودند وارد میدان شدند این فریب خوردگان، این مغرضین، این عمال دشمن، همان برنامه را شروع کردند اجرا کردن. یعنی بیایند تخریب کنند آتش بزنند آدم بکشند ویران کنند هم مراکز دولتی را هم مراکز مردمی را، جنگ راه بیندازند. این نقشه قبلی بود. البته اینکه میگویم چند روز قبل از این، این چند روز، تجدید نقشه بود. این کارهایی بود که از قبل کرده بودند افراد را آماده کرده بودند یک عده مزدور را پول داده بودند. این کارها را هم میکنند. هر چه بتوانند انجام میدهند“ .
خامنهای درست میگوید خلق ما و مقاومت ما، با مجاهدان پیشتاز و جوانان و کانونهای شورشگرش، آنچه را بتوانند برای سرنگونی این رژیم و دستیابی به آزادی و حاکمیت جمهور مردم انجام میدهند. با این تفاوت که مزد و مزدوری که منطق ارتجاع و غارتگری است و میخواهد بر روی ما فرافکنی کند وصلهٔ ناچسب است و کسی باور نمیکند.
لجنپراکنی فرو خورده علیه آلبانی، یکسال پس از اخراج سفیر رژیم نیز یادآور خوابهای پنبهدانه خامنهای و همریشان و همریشگان است که گوئیا مجاهدین که از عراق بروند بهسرعت در خارجه و در دنیای بورژوازی مضمحل و بیخطر میشوند و بهقول کارشناسان اطلاعاتی و امنیتی رژیم ”صورتمسأله“ که“ تشکیلات“ آنها باشد، در وادی جنسیت و فردیت خودپرستانه، غرق میشود!» (۱۸دی ۹۸).
۸-مردم با رزم کم سابقهٔ خود و با شعارهای صریح، شفاف و قاطع خود نشان دادند که جنبش آزادیخواهی و رهایی بخش مردم ایران وارد مرحله جدیدی شده و رژیم ولایت فقیه با همه دستهبندیها و باندهای درونی آنکه عامل اصلی مشکلات و دشواریهای جامعه و مردم است در کانون ستیز با مردم قرار دارد. حاکمیت، زندگی و کرامت مردم را به سخره گرفته و لگدمال میکند و جامعه با خیزش خود برای تغییر بنیادی بهپاخاسته تا بساط حاکمیت را به زبالهدان تاریخ بریزند.
مسئول شورا در ۶ آذر۹۸ اعلام کرد: «استراتژی ظفرنمون ارتش آزادی در کانونها و محله ها و شهرهای شورشی محک خورد. مردم و مقاومت ایران با بهای سنگین و خونین به جهشی عظیم و بازگشت ناپذیر دست یافتند. بار دیگر ثابت شد که این رژیم زبانی جز قهر و قدرت و قاطعیت نمیفهمد. باقی، فریب و فسانه است... این، بیمه نامه ما در تحولات آینده است... از فردای قیام دیماه ۹۶ گفته بودیم که این قیام تداوم دارد، گسترش و عمق پیدا میکند. با مقاومت سازمانیافته پیوند و پشتوانه دارد. رژیم در برابر آن هیچ راهحل و برونرفت و برگ برنده ندارد»
مسئول شورا «نسبت دادن رزمآوران ارتش آزادی به «دستگاههای امنیتی غربی و سعودی» را «یاوهگویی اطلاعات آخوندی» خواند و اضافه کرد: «دستگاههای امنیتی غربی کجا و از چه موقع در فکر سرنگونی رژیم و آزاد کردن محلههای شیراز بودهاند؟! عربستان سعودی هم اگر میتوانست به حملات موشکی و پهپادی رژیم به تأسیسات نفتی خودش و به سلسله حملات زنجیرهیی به فرودگاهها و شهرهایش، پاسخی درخور میداد. ناراحتی رژیم از این کشور، جدای از بحث منطقه و آمریکا، عمدتاً بهخاطر حمایت از برخی گروههای قومی و حمایت و پوشش تبلیغاتی برای بقایای شاه و ریزشیهای شیخ است و البته در این میان اطلاعات آخوندها بهوضوح کار کرد و نفوذ عوامل خود را دارد تا درباره تأمین هزینههای مجاهدین توسط عربستان سعودی داستانسرایی و یاوهگویی کنند».
مزدوران خدابنده و مصداقی-تلویزیون ایران اینترنشنال ۹تیر ۹۷ همزمان با توطئه تروریستی رژیم در ویلپنت:
«مصداقی: در طول لااقل سه دهه گذشته مشخصاً عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیجفارس بخشی از هزینههای مجاهدین را تأمین کردند...
خدابنده: من سه تا کامیون طلا، من خودم از ریاض آوردم...
- چه زمانی بود دقیقاً اینکه میفرمائید؟
خدابنده: کمی قبل از جنگ اول خلیج، یعنی اون موقع که تازه شکرآب شده بود رابطه [مجاهدین] با صدام... هنوز ولی بد نشده بود تا اون حد، رابطه با عربستان بوده! پول همین الآن هم میرسه!... باز من برمیگردم به این مسأله که ایشون [مصداقی] هم گفتند. »...
۹-در شب یلدا که همزمان با چهلم شهدا بود، مردم در تهران و سایر شهرها با گذاشتن شمع و تصاویری از شهیدان، یاد آنها را در خیابانها گرامی داشتند. عدهیی بر سر مزار شهیدان رفتند و مراسم برگزار کردند.
بعد از اینکه در فضای اینترنت، برگزاری مراسم چهلم شهدای قیام آبان۹۸ پخش شد، رژیم در وحشت از شکل گیری مجدد اعتراض و قیام و بروز خشم و نفرت عمومی، اجازه برگزاری هیچگونه مراسم و تجمعی را برای چهلم شهیدان نداد و در سطح شهرهای مختلف و بهطور خاص در نقاطی که اعلام شده بود مراسم شهدا شکل میگیرد، دست به اقدامات پیشگیرانه و سرکوبگرانه زد. با اینحال، مردم برای گرامیداشت یاد شهیدان به مزار آنان شتافتند و مراسم گرامیداشت آنها در نقاطی شکل گرفت. رژیم به شماری از مراسم حمله و تعدادی را دستگیر کرد.
در میان پرشمار شعارهای مردم، همگانیترین و گستردهترین آنها چنین بود: «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «مرگ بر خامنهای»، «خامنهای قاتله ولایتش باطله»، «روحانی حیا کن مملکتو رها کن»، «سیدعلی ببخشین، دیگه باید بلند شین»، «مرگ بر این ولایت، این همه سال جنایت»، «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، «بیزیم دوشمن بوردادی، یالاندی آمریکادی/دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست»، «پول نفت گم شده، خرج بسیجی شده»، «توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه»، «ما مردمیم نه اوباش»، «بنزین باید آرزون شه»، «بردهداری کافیه، ملت ما عاصیه»، «ننگ ما ننگ ما، رهبر الدنگ ما»، «به من نگو فتنهگر، فتنه تویی، ستمگر».
۱۰-در مراسم گرامیداشت چهلم شهیدان قیام آبان ۹۸ در اشرف۳ خانم مریم رجوی گفت: «این مراسم بزرگداشت شهیدان از سوی مادری است که در پی پیکر متلاشی شده فرزندش میدوید و فریاد میکشید که این پسر من است. و از سوی پدرانی است که مجبورشان میکنند پول تیرهایی را بپردازند که بر سر و قلب فرزندانشان نشست.
این مراسمی است از سوی خانوادههای دختران و پسران سیزده ـ چهارده ساله که توسط پاسداران به قتل رسیدند. و این مراسمی است برای دادخواهی خون شهیدان و آتشباری به شقاوت خلافت خامنهای خونخوار در ایران اشغال شده... بنابه گزارشهایی که تا امروز بهدست آمده، شمار شهیدان قطعاً بیشتر از ۱۵۰۰نفر است. البته تعداد واقعی بسا بیشتر است. اما تا همینجا هم رژیم دستکم ۶۰بار بیشتر از قیام دیماه ۹۶ کشتار کرده و جوانان ایران را بهشهادت رسانده و تعداد بسیار بیشتری را مجروح و مصدوم کرده است. با تیغ و تبر و گلولههای ساچمهای...
جهان میبیند که رژیم آخوندها حتی از کشتار کودکان و نوجوانان ۱۳ ـ ۱۴ساله ابا نمیکند. امیر رضا عبداللهی نوجوان ۱۳ساله در اسلام شهر، نیکتا اسفندانی ۱۴ساله در خیابان ستارخان تهران، آرمین قادری ۱۵ساله، در محله دولت آباد کرمانشاه و خالد غزلاوی۱۶ ساله در خرمشهر و رضا نیسی، ۱۶ساله، در منطقه پاستوریزه اهواز. تازه اینها بخشی از نوجوانان شهید ما در این قیاماند. راستی، امیررضا و نیکتا و آرمین بهچه گناهی کشته شدند؟ خالد و رضا چرا خونشان بر زمین ریخت؟ فریاد به آسمان رفته خون آنها این است که بِأَی ذَنبٍ قُتِلَتْ ؟ به کدامین گناه کشته شدیم؟ در بین شهیدان سرفراز قیام، نامهای زنان دلیر ایران را میبینیم. آنها که پاسداران را مغلوب شور و جنگاوریشان کردند و بارها رژیم به نقش تعیینکننده آنها در این قیام یعنی قیام آبان۹۸ اعتراف کرد. همهٔ شهیدان قیام چه آنها که در سنین نوجوانی بودند یا آنها که مادر چند فرزند بودند یا آنها که از فرزندان مردم بسیار زحمتکش و محروم ما هستند، و در ابتدای دوران جوانی خود هستند، بله همه در یک ویژگی مشترکاند و آن مظلومیت آنهاست. این عزیزان در روزهای قیام در مقابل هیولای سنگدلی و بیرحمی بیدفاع و دست خالی بودند.
چه بسیار سرهای پرشور و قلبهای بیآلایش آنها که هدف گلولههای جنگی قرار گرفت. و بسیاری از آنها هنوز اجسادشان ناپیداست. اما بگذارید تأکید کنم رژیمی که این جوانان و نوجوانان برای سرنگونیاش به خیابانها آمدهاند غیرممکن است که دیگر بتواند خود را سرپا نگهدارد. اگر خامنهای و پاسداراناش فکر میکنند با پر کردن نیزارهای ماهشهر از پیکرها و خون مردم بیدفاع ما، میتوانند بهحکومت خود ادامه دهند سخت در اشتباهند.
اگر فکر میکنند با به خاک و خون کشیدن جعفرآباد و دولتآباد کرمانشاه یا صدرا و معالی آباد شیراز یا بهبهان و مریوان میتوانند این رژیم پوسیده را حفظ کنند سخت در اشتباهاند... این قهرمانان و این شهیدان سرفراز ما هستند که خامنهای را بهعنوان دستور دهنده اصلی این کشتار بزرگ در خیابانهای ایران به منفورترین دیکتاتور خونآشام این زمانه تبدیل کردند».
۱۱-جمعبندی
یکم- قیام بهسرعت شکل گرفت و مردم و محرومان در شهرهای مختلف در سراسر ایران علیه رژیم بهپا خاستند.
دوم- شعارها بهسرعت رادیکال شده و خامنهای را نشانه رفت (مرگ بر خامنهای، مرگ بر دیکتاتور).
سوم- نسل جدید که در این رژیم متولد شده و پیوسته در معرض تبلیغات و القائات همین رژیم مخصوصاً علیه مقاومت بوده، هسته مرکزی خیزش بود.
چهارم- نقش زنان بهعنوان نیروی پیشتاز و رهبری کننده این قیام، بسیار چشمگیر و تأثیرگذار بود.
پنجم- در این قیام تمامی مراکز دولتی، نظامی و وابسته به رژیم مورد حمله و تخریب مردم قرار گرفت. به هیچ وسیله یا اماکنی که مربوط به مردم بود، آسیبی وارد نشد. هر چه بود، توسط مأموران رژیم بود که به خودروها و امکان مردم آسیب رساندند.
ششم- باند مغلوب یا اصلاحطلبان کاملاً همراه با باند غالب برای سرکوب مردم بودند. در این قیام اصلاح طلبان بهطور کامل سوختند.
هفتم- در خیابان و میدان عمل هیچ نشانی از شاهدوستان و دیگر مدعیان «خشونت پرهیز» نبود.
هشتم- استراتژی کانونهای شورشی و شهرهای شورشی، در صحنه عمل، آزمایش خود را پس داد.
نهم- بهلحاظ تاکتیکی کانونهای شورشی به بهترین شکل فرماندهی را در صحنه به دست گرفتند.
دهم-هیچ یک از افراد و گروهها و رسانههای دور و نزدیک که سالها علیه مقاومت ایران و استراتژی و مواضع آن حرف میزدند به روی خود نیاوردند که اکنون کدام خط مشی در خیابان جریان دارد و کدام استراتژی است که سخن میگوید.
فصل دوم:
هلاکت قاسم سلیمانی، فروپاشی عمق استراتژیک ولایت فقیه
۱۲-در ساعت ۱ بامداد جمعه ۱۳دی ۹۸ پاسدار قاسم سلیمانی، سرکرده نیروی تروریستی قدس سپاه پاسداران ولایت فقیه، با هواپیما از دمشق وارد فرودگاه بغداد شد و سپس همراه با ابومهدی مهندس، سرکردهٔ بسیجیان حشدالشعبی عراق، و تیم حفاظتیاش با خودرو از فرودگاه بغداد خارج شدند.
خودرو آنها پس از خروج از فرودگاه، هدف موشک پرتاب شده از پهپاد آمریکایی قرار گرفت. هر دو نفر و ۹نفر از همراهان و محافظانشان در جا به هلاکت رسیدند. با هلاکت قاسم سلیمانی، فصل جدیدی در روابط رژیم و آمریکا و عراق آغاز شد. رئیسجمهور آمریکا اعلام کرد که این عملیات به دستور او صورت گرفته است.
کمیته سازماندهنده تظاهرات انقلاب اکتبر در عراق، از این اقدام آمریکا استقبال کرد.
خامنهای بالطبع، آن را محکوم کرد و گفت: «انتقام سختی» خواهد گرفت.
مسئول شورا در همان روز۱۳دی۹۸ اعلام کرد: «قاسم سلیمانی آن روی سکهٔ ابوبکر بغدادی است. دوقلوهای همزاد بهاصطلاح شیعه و سنی با پدرخواندهٴ واحد که همانا ولایت فقیه است. هلاکت قاسم سلیمانی ترسیم کننده مرزهای دوست و دشمن در منطقه است. کسانی که با رژیم و قاسم سلیمانی هستند ماهیت ارتجاعی خود را برملا میکنند و نیروهای میرا و محوشونده هستند».
مسعود رجوی در پیام ۱۸دی ۹۸ نیز گفت: «اگر خامنهای در سوز و سوگ سرپاسدار ولایتش دقمرگ میشد عجب نبود. جای این یکی را، که به راستی شماره ۲ واقعی و بیجانشین رژیم بود، کسی نمیتواند پر کند. عمق استراتژیکی و حفاظتی نظام ولایت فقیه، که در عراق و لبنان به لرزه در آمده بود، اکنون در سیاهچالهای فرو رفته که انتهای آن سرنگونی است. جنگافروزی و صدور ارتجاع و تروریسم از آغاز سپر حفاظتی و لازمهٔ بقای ولایت فقیه بوده است. از اینرو ذلت و ماتم را در چهرهٔ منحوس خامنهای بهوضوح میتوان دید. بهخصوص که قیام خلق از داخل زنگها را در۱۹۰ نقطه در پیکر این خلق و این میهن به صدا در آورده است».
شایان یادآوری است که جمال جعفر محمدعلی الابراهیمی، ملقب به ابو مهدی مهندس، با نام ایرانی جمال ابراهیمی سالها در تهران و در شهرک سازمانی سپاه در کرمانشاه (مفتح) سکونت داشت. او گماشتهٔ سپاه پاسداران در سپاه ۹ بدر و تحتامر پاسدار سرتیپ فروزنده جانشین قرارگاه رمضان نیروی قدس و سپس تحتامر پاسدار قاسم سلیمانی بود. او در عملیات فروغ جاویدان در سال۱۳۶۷ و در انفجار قرارگاه حبیب در سال۱۳۷۸ و بسیاری جنایتهای تروریستی دیگر علیه مجاهدین در خاک عراق شرکت داشت و در همان سالها بارها افشا شده بود. مدتی سرکرده سپاه ۹ بدر و سپس سرکردهٔ شبهنظامیان موسوم به کتائب حزبالله در عراق بود. مقاومت ایران در سال۱۳۸۴ او را در لیست ۳۲هزار نفره مزدوران نیروی قدس در عراق با حقوق ماهانه ۲۶۰هزار تومان با کد حقوقی ۳۸۲۹۷۷۰ افشا کرده بود.
۱۳- روز بعد از هلاکت قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس، خامنهای اسماعیل قاآنی را که جانشین نیروی قدس بود به فرماندهی این نیرو منصوب کرد تا جای خالی قاسم سلیمانی را در منطقه پر کند. اما سه ماه بعد وقتی در اولین سفر خود به عراق وارد بغداد شد تا گروههای مزدور رژیم را برای انتخاب نخستوزیر همنظر کند، موفق به انجام این کار نشد. قاآنی در دومین دیدارش از عراق در ۱۴خرداد ۹۹ به دستور نخستوزیر عراق مجبور شد برخلاف رویه قاسم سلیمانی، با ویزای رسمی وزارتخارجه عراق وارد این کشور شود.
بعد از هلاکت ابومهدی مهندس، رژیم آخوندی تلاش بسیاری برای انتخاب یک مهرهٔ خود بهعنوان جانشین او بهعمل آورد تا انسجام حشدالشعبی را حفظ کند اما موفق نشد. ظرف کمتر از دو ماه پس از هلاکت سلیمانی و ابومهدی مهندس، در اوایل اسفند ۹۸ گزارشهایی در مورد جدا شدن چهار تیپ حشدالشعبی در رسانهها منتشر شد.
روز ۱۸اسفند خامنهای علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی رژیم را برای یک دیدار دو روزه روانه بغداد کرد. هدف این سفر همآهنگ کردن گروههای عراقی برای انتخاب نخست وزیر بود. او با همهٔ سران دولت عراق و سرکردگان حشد شعبی دیدار و گفتگو کرد. ولی در نهایت دست خالی به تهران بازگشت.
۱۴-پیش از هلاکت قاسم سلیمانی، جنبش آزادیخواهی در کشورهایی که برای رژیم ولایت فقیه عمق استراتژیک شمرده میشد، ابعاد نوینی پیدا کرد و خیزشهای مردم عراق و لبنان بسیاری از سنگرهای دفاعی رژیم را ویران کرد. همزمان، ضربات هوایی و موشکی مداوم به نیروهای سپاه پاسداران در سوریه عمق استراتژیک رژیم را به لرزه در آورد.
در عراق، که پس از اشغال آمریکا در سال۲۰۰۳ در عمل به جولانگاه رژیم ایران تبدیل شد، از همان هنگام، کشتار، ترور و تصفیه افراد و جریانهایی که با اشغال کشورشان، بهویژه با اشغال پنهان از طریق رژیم ولایت فقیه مخالف بودند، شروع شد. حاکمیت فرقهای و طایفهای در عراق کاملاً در کنترل سپاه تروریستی قدس قرار داشت و این نیروی تحتامر خامنهای اقدام به ایجاد جریانهای مزدور خود کرد و اغلب نیروهای سیاسی دیگر را با تهدید و تطمیع از مخالفت بازداشت. حذف شخصیتهای ترقیخواه و سکولار، مدافعان حقوق زنان، فعالان سندیکایی، مارکسیستها و دگر اندیشان، از راهکارهای مزدوران خامنهای در عراق است.
مردم رنجدیده عراق بارها و بارها و به شیوههای مختلف برای کسب دموکراسی، استقلال و عدالت به پاخاستند و هر بار بهشدت سرکوب شدند. قبل از اکتبر ۲۰۱۹، تظاهرات مسالمتآمیز مردم ماهها در میدانهای۱۰ استان در جنوب و مرکز عراق و همچنین میدان تحریر بغداد ادامه داشت. بهدلیل بیجواب ماندن مطالبات مردم، در روز اول اکتبر ۲۰۱۹ تظاهرات سراسری و قیام در عراق آغاز شد که تاکنون ادامه دارد. جرقهٔ قیام در ظاهر امر بهخاطر برکناری عبدالوهاب الساعدی، فرمانده نیروهای مبارزه با تروریسم، زده شد ولی در واقع امر، لشگر گرسنگان بود که علیه کلیت دستگاه حکومتی در عراق قیام کرد. در ۳۱اکتبر، استان دیالی نیز به جمع استانهای بپاخاسته پیوست. بدین ترتیب تظاهرات در ۱۱ استان عراق شامل: دیالی، بغداد، واسط، میسان، بصره، ذیقار، قادسیه، بابل، المثنی، کربلا و نجف ادامه یافت.
مهم این بود که قیام این بار در استانهای شیعهنشین عراق علیه رژیم ولایت فقیه و مزدورانش شعله کشید، استانهایی که خامنهای تلاش میکرد آنها را ملک طلق خودش جا بزند. در چهل سال گذشته عراق مرکز ثقل جنگافروزی و سکوی پرش سیاست صدور ارتجاع رژیم ولایت فقیه بود. سرمایهگذاری گسترده بر روی نیروهای نظامی و سیاسی و مذهبی عراقی و ایجاد تشکلهای مزدور و دستنشانده در این کشور بخشی از همین سیاست است. در شرایط بعد از اشغال عراق توسط آمریکا، رژیم آخوندها توانست هژمونی سیاسی، امنیتی، نظامی و حتی اقتصادی عراق را به دست بگیرد.
با چنین سابقهای، وقتی از اکتبر سال گذشته مردم مظلوم عراق بپا خاستند و نظام فاسد حاکم بر کشورشان را بهخاطر تبعیت از نظام ولایت فقیه هدف دادند، بساط صدور تروریسم و بنیادگرایی خامنهای به لرزه افتاد. تصویر هزاران هزار تن از شیعیان عراقی که علیه خامنهای شعار میدهند و جوانان عراقی که با کفش به عکسهای خامنهای و قاسم سلیمانی میکوبند، کابوس وحشتناکی برای خامنهای و نیروی تروریستی قدس است که از هیچ جنایتی در حق جوانان قیام آفرین، زنان، روشنفکران و خبرنگاران عراقی خودداری نکردند. با این همه قیام همچنان پر خروش ادامه دارد. قیامی که با خودش فرهنگی جدید و در واقع عراقی جدید به ارمغان آورده است. به این ترتیب خون جوانان شورشگر عراقی با خون جوانان شورشگر و قیامآفرین در ایران در هم میآمیزد و چشمانداز آزادی ودمکراسی در دو کشور و افق صلح و دوستی و برادری را در منطقه نوید میدهد.
۱۵-تظاهر کنندگان عراقی، اولین بار در تاریخ ۴نوامبر ۲۰۱۹، به کنسولگری رژیم در کربلا تهاجم کردند و تلاش کردند آن را تصرف کنند. در ادامه، طی روزهای ۵، ۱۴ و ۱۵نوامبر، این تهاجم تکرار شد. قسمتهایی از دیوار کنسولگری تخریب و به آتش کشیده شد. آنها شعارهایی علیه دخالت رژیم آخوندها در عراق سر دادند و خواستار اخراج و خلع ید از این رژیم شدند. از اول تا سوم دسامبر، کنسولگری رژیم در نجف، سه بار مورد حمله تظاهر کنندگان قرار گرفت و به آتش کشیده شدند.
در ۴ژانویه (۱۴ دی ۱۳۹۸) باز هم تظاهر کنندگان به کنسولگریهای رژیم در نجف و کربلا، تهاجم کردند و آنها را به آتش کشیدند. تقریباً هیچ دفتر و مرکز متعلق به احزاب و شبه نظامیان وابسته به رژیم مانند حزب الدعوه، بدر، نجبا، عصائب، کتائب و. . . در استانهای جنوب و مرکز عراق باقی نماند که تظاهر کنندگان به آتش نکشیده باشند. این دفاتر در عمده استانها بهویژه میسان، بصره و ناصریه چندین بار به آتش کشیده شد. بهطوریکه هیچ چیز از آنها باقی نماند.
۱۶-اولین زمزمههای استعفای عادل عبدالمهدی از منصب نخستوزیری در ۳۱اکتبر ۲۰۱۹، بعد از رشد تظاهرات، از طرف برهم صالح، رئیسجمهور عراق، شنیده شد. او گفت عبدالمهدی حاضر به استعفاست، بهشرطی که فرد مناسبی جانشین او شود. رژیم ایران سعی در انتخاب یکی از مزدوران خود از جمله عزت شابندر، ابراهیم بحرالعلوم و. . . به جای عادل عبدالمهدی کرد ولی موفق نشد.
در ۲۹نوامبر ۲۰۱۹، ساعاتی پس از انتشار پیامی از طرف آیتالله سیستانی که در آن خواستار استعفای عادل عبدالمهدی شده بود، وی استعفای خود را تحویل پارلمان داد. پارلمان در اول دسامبر استعفا را پذیرفت و از او خواست تا زمان انتخاب نخستوزیر بعدی، عنوان «نخستوزیر پیشبرد امور» وظایفش را دنبال کند. اما کمیتهٴسازمانده تظاهرات انقلاب اکتبر اعلام کرد تمامی افرادی که بعد از ۲۰۰۳ بر سرکار بودهاند، باید از مناصب خود اخراج شوند. از این تاریخ تقریباً به مدت ۵ماه، احزاب عراق، کاندیداهای متعددی برای منصب نخستوزیری معرفی کردند زیرا طبق قانون اساسی سال۲۰۰۳ عراق، فراکسیون بزرگتر شیعیان باید نخستوزیر را معرفی کند. این کاندیداها، یکی بعد از دیگری رد شدند تا نوبت به مصطفی کاظمی رسید.
کتائب حزبالله در ۲مارس، نسبت به احتمال کاندیداتوری مصطفی الکاظمی برای سمت نخست وزیری، واکنش نشان داد و طی بیانیهای اعلام کرد که کاظمی اطلاعات قاسم سلیمانی را که منجر بهقتل او شد به آمریکاییها داده است. در ادامه، کتائب حزب الله، تهدید کرد که جنگ داخلی در عراق راه خواهد انداخت.
مصطفی الکاظمی، در برنامه پیشنهادی خود، از جمله، بازداشت قاتلان تظاهر کنندگان، برگزاری انتخابات طی یک سال را در صدر برنامه های خود قرار داد. در حالیکه مزدوران رژیم، مأموریت اصلی او را «اجرای مصوبهٔ پارلمان یعنی اخراج نیروهای آمریکا از عراق»، قرار داده اند، او اشاره ای به این موضوع نکرد.
۱۷- هلاکت قاسم سلیمانی در ۱۳دی ۹۸ تأثیرات قابل توجهی در نیروهای رژیم در سوریه نیز به جا گذاشته است. بمبارانهای مستمر مراکز و اهداف وابسته به رژیم ایران در سوریه، در حقیقت توان نظامی رژیم را کاهش داده و هزینه زیادی روی دست رژیم گذاشته است. این موضوع، سیاست اعلام شده اسراییل است و ادامه خواهد یافت. این در حالی است که برای رژیم ولایت فقیه حفظ رژیم سوریه بهطور عام و حفظ بشار اسد در قدرت بهطور خاص، اهمیت استراتژیک دارد. سوریه عمق استراتژی امنیت ولایت فقیه را تا مدیترانه ادامه داده و اتحاد استراتژیک با رژیم ورد زبان بالاترین مقامات سوریه است. یکی از اعضای هیات رئیسهٔ مجلس سوریه در این باره گفته است «هیچکس نمیتواند حدی برای رابطه بین رژیم ایران و سوریه بگذارد. زیرا این رابطه فوق استراتژیک است. نیروهای ایران به درخواست رسمی دولت دمشق وارد سوریه شدهاند و تا زمانی که اعلام نشده، باقی میمانند».
۱۸-طی یک سال گذشته، هواپیماهای اسراییل و آمریکا، مجموعاً ۳۱بار مراکز نیرویی، فرماندهی، ستونها، تجهیزات و تسلیحات سپاه پاسداران، شبهنظامیان عراقی وابسته به رژیم، حزبالله و ارتش سوریه را بمباران کردهاند، تعداد زیادی از عناصر آنها را به هلاکت رساندهاند و خسارات زیادی به آنها وارد کردهاند. در یک محاسبه اولیه، تقریباً هر ۱۰روز، این مراکز مورد تهاجم قرار گرفتهاند. این مراکز در سراسر جغرافیای سوریه، از استانهای جنوبی یعنی قنیطره و سویدا شروع شده، تا دمشق، آلبوکمال و دیرالزور در شرق تا فرودگاه تی فور در مرکز و استان حلب در شمال سوریه را شامل میشوند.
از ۶مه ۲۰۲۰، پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، و وزیر دفاع اسرائیل، موضع جدیدی درباره حضور نیروهای رژیم در سوریه اتخاذ و اعلام کردند. آنها در یک مصاحبه مطبوعاتی گفتند رژیم ایران هیچ کاری در سوریه ندارد و باید خاک این کشور را ترک کند.
۱۹- لبنان و در مرکز آن دار و دسته حسن نصرالله نقش بسیار مهمی برای رژیم ولایت فقیه دارند. لبنان مرز غربی «عمق استراتژیک» ولایت خامنهای و نقطه کانونی «محور مقاومت ارتجاع» یا جبهه رژیم در منطقه محسوب میشود. در دوران خلافت خامنهای، میلیاردها دلار برای حفظ این نقطه از جانب رژیم ایران هزینه شده است. حسن نصرالله با صراحت اعلام کرده که کلیه هزینههای دار و دسته او توسط «جمهوری اسلامی» تأمین میشود: «بودجه حزبالله از ایران میرسد و هیچ طرفی ارتباطی با این موضوع ندارد. پول از ایران میرسد، مانند موشکهایی که با آن اسراییل را تهدید میکنیم. از حضرت امام خامنهای، دولت ایران و رئیسجمهوری آن بهخاطر حمایت بیدریغ از ما در سالهای گذشته تشکر میکنیم. ما حقوقها را میپردازیم و مشکلی در این زمینه نداریم. . . تا زمانی که ایران پول دارد ما هم پول داریم. هیچ قانونی نمیتواند مانع این دریافت شود. . . بودجه حزبالله از همان طریقی به وسیلهٔ ایران به دست ما میرسد که تجهیزات نظامی و دیگر نیازمندیها. . . ما در خصوص بودجه حزبالله شفاف هستیم، درآمدهایش، هزینههایش، هرآنچه که خورده و نوشیده میشود، موشکها و راکتهایش همه از ایران دریافت میشود» (ایسنا، ۴تیر۱۳۹۵).
از اواخر مهرماه ۹۸ مردم لبنان در اعتراض به افزایش مالیاتها علیه دستگاه فاسد حاکمیت که بهشدت تحت نفوذ حزبالله است قیام کردند. قیام لبنان که بهدنبال قیام عراق کلان ضربه دیگری در عمق استراتژیک رژیم ولایت فقیه بود، در متنی از بیثباتی سیاسی در این کشور با افت و خیزهایی همچنان ادامه دارد.
۲۰-در روز ۲۶ مهر۹۸ خبرگزاریها از لبنان گزارش کردند دهها هزار معترض در سراسر لبنان خواستار برکناری طبقه سیاسی شدند و گفتند هیأت حاکمه با سوءمدیریت و فساد اقتصاد لبنان را در آستانه ورشکستگی قرار داده است. معترضان با شعارهای «انقلاب - انقلاب» و «مردم سرنگونی رژیم را میخواهند»، جادهها را بستند و در مقابل ساختمانهای دولتی تجمع کردند.
در مرکز بیروت تظاهر کنندگان طبقه سیاسی را دزد و فاسد خواندند و با آتش زدن لاستیک، راههای منتهی به فرودگاه و نواحی مختلف اطراف پایتخت را مسدود کردند. مردم شهر نبطیه در جنوب لبنان دفاتر و خانههای تعدادی از مقامهای حزبالله و امل را به آتش کشیدند.
فواد سینیوره، نخستوزیر پیشین لبنان، در مصاحبه با اسکای نیوز گفت علت بحرانی که لبنان با آن مواجه است سیطره حزبالله بر این کشور است. چنگ انداختن حزبالله بر حکومت لبنان موجب اخلال در قانون اساسی و توافقنامه طائف شده و اقتصاد لبنان از سال۲۰۱۱ تاکنون بهدلیل نفوذ حزبالله در نهادهای اصلی دولت لبنان روزبهروز بدتر شده است. سمیر جعجع رهبر حزب نیروهای لبنانی گفت: آنچه در لبنان در حال وقوع است انقلاب مردمی حقیقی است. وی حزبالله را مسئول نابسامانی در لبنان دانست و گفت: حزبالله خیلی نگران است و بخشی از هوادارانش علیه این حزب قیام کردهاند.
دومین موج بزرگ خیزشها در اردیبهشت ۹۹ باز هم با شعارهای سرنگونی نظام در سراسر لبنان، به شمول مناطق شیعهنشین و تحت نفوذ حزبالله، بالا گرفت. تظاهر کنندگان در بیروت، طرابلس، صیدا، صور، نبطیه و بعلبک در اعتراض به وخامت وضعیت معیشتی، گران شدن مواد غذایی و افت شدید ارزش پول ملی که به پایینترین حد خود یعنی چهار هزار لیر در مقابل یک دلار رسیده بود، به خیابانها ریختند. تظاهر کنندگان که با نیروهای امنیتی درگیر شدند، شعار میدادند: «انقلاب، انقلاب، انقلاب»، «این انقلابی است علیه سرکوب و گرسنگی» و «حزبالله تروریست است».
۲۱-سومین موج اعتراضات بهدنبال انفجار مهیب سهشنبه۱۴مرداد در بندر بیروت بالا گرفت. انفجاری که بندر بیروت و بخشهای بزرگی از شهر را ویران کرد. شمار کشتهها تا ۲۰۰تن و شمار مجروحان بیش از ۴۰۰۰تن و شمار بیخانمانها بیش از ۳۰۰هزار نفر برآورد شده است. ناظران سیاسی این رخداد را سرفصلی در تحولات سیاسی لبنان ارزیابی کردند که در بحبوحه فروپاشی اقتصادی لبنان، سراپای دستگاه سیاسی حاکم را لرزاند و ناکارآمدی و بیکفایتی آن را به اثبات رساند. برخی از رسانههای حکومتی در ایران «این انفجار را تیرخلاصی بر دولت حسان دیاب که رابطه خوبی با حزبالله دارد» توصیف کردند.
در هنگام دیدار رئیسجمهور فرانسه از ویرانههای بیروت در روز پنجشنبه ۱۷مرداد، مردمی که همه چیز خود را از دست داده بودند، گریان و فریاد زنان از او و جامعه جهانی خواستار نجات کشور شان از دست حاکمیت نالایق و فاسد شدند. مردم و جوانان خشمگین در میان تمامی مصائب ناشی از انفجار، در بیروت و سایر شهرهای لبنان دست به تظاهرات و قیام زدند
روز شنبه ۱۸مرداد۹۹ تظاهر کنندگان لبنانی در حال تشییع سمبلیک پیکرهای کشتهشدگان انفجار بیروت، چوبههای دار با خود حمل میکردند و بر روی آنها خطاب به حاکمان نوشته بودند: بین استعفا یا چوبهدار یکی را انتخاب کنید. تظاهر کنندگان خواستار استعفای رئیسجمهور، نخستوزیر، رئیس و نمایندگان پارلمان شدند و گفتند آنها عامل ویرانی لبنان و آواره شدن صدها هزار تن هستند. آنها همچنین شعار میدادند: انقلابی، آزاده، راه را تا به آخر ادامه خواهیم داد.
استمرار خیزشها و موجی از ریزش و کنارهگیری در میان سفیران و وزیران و نمایندگان پارلمان ظرف کمتر از یک هفته سرانجام به استعفای حسن دیاب نخستوزیر و سقوط کابینه او در ۲۰مرداد۹۹ منجر شد.
فصل سوم:
قیام دیماه ۱۳۹۸
پس از سرنگونی هواپیمای اوکراینی
۲۲-در اولین ساعات چهارشنبه ۱۸دی ۱۳۹۸ (۸ ژانویه ۲۰۲۰)، همزمان با کارناوال مرده گردانی تابوت قاسم سلیمانی، سپاه پاسداران به فرمان خامنهای و در واکنش به هلاکت سلیمانی، پایگاه عینالاسد در استان الانبار عراق را با ۱۲ موشک، هدف قرار داد. در این حمله هیچکس کشته نشد. جواد ظریف گفت همه را از قبل به مقامات عراقی اطلاع داده بودیم. واضح است که مقامات عراقی هم به آمریکاییها اطلاع داده بودند.
سپاه پاسداران در اطلاعیه خود ادعا کرد که در عملیات به نام سلیمانی دهها موشک شلیک کرده و اگر آمریکا مجدداً «شرارت کند با پاسخ کوبنده تر مواجه خواهد شد» در اطلاعیهٔ سپاه پاسداران به شکل مسخرهیی از مردم آمریکا خواسته شده بود که «سربازان آمریکایی را از منطقه فرا بخوانند»!
ظریف از ترس واکنش آمریکا سریعاً اعلام کرد: «حمله انجام شد و تمام شد. [رژیم] ایران اقدام متناسب را در دفاع از خود بر اساس ماده ۵۱ سازمان ملل انجام داد و تمام کرد. . . ما بهدنبال افزایش تنش یا جنگ نیستیم». خامنهای که از پاسخ ضعیف ولایتش آگاه بود، مسأله خروج نیروهای آمریکا از عراق را بهعنوان انتقام اصلی رژیم پیرامون هلاکت قاسم سلیمانی عنوان کرد.
۲۳-همزمان با حمله به پایگاه آمریکا، سپاه پاسداران در بامداد چهارشنبه ۱۸دی به یک هواپیمای مسافربری که از فرودگاه تهران بلند شده بود موشک شلیک کرد و باعث سرنگونی آن و کشته شدن تمامی سرنشینان آنکه ۱۷۶تن بودند شد. تعداد زیادی از مسافران، ایرانیان شاغل یا دانشجو در کشورهای اروپایی و کانادا بودند. ساکنان منطقه پرند اعلام کردند «ما موشکهایی را در آسمان پرند دیدیم و صدای سه انفجار شدید را شنیدیم به شکلی که خانههایمان لرزید».
این که در چنین شرایط جنگی چرا اجازهٔ پرواز به هواپیما داده شده، نکتهیی است که به مرور روشن شد. ارزیابی سپاه این بوده که اگر آسمان تهران پروازممنوع اعلام شود، آمریکاییها از آن مطلع میشوند و بنابراین با توجه بهعملیات مربوط به قاسم سلیمانی بهعملیات انتقامی پی برده و آمادگی بیشتر پیدا میکنند. چندی پیش نیز شبکه کانادایی سی. بی. سی یک فایل صوتی منتشر کرد که «نشان میدهد مقامات ارشد [رژیم] ایران در زمان حمله موشکی به یک پایگاه میزبان نیروهای آمریکایی در عراق، آسمان ایران را به روی پرواز تجاری باز گذاشتند تا برنامه حمله موشکی به پایگاه عین الاسد در عراق، لو نرود» (رادیو فردا). این راهکار جنایتکارانهٴ سپاه بدون تردید با چراغ سبز خامنهای اجرا شده است.
خانم مریم رجوی بلادرنگ اعلام کرد: سرنگونی هواپیمای مسافری جنایت بزرگ رژیم است مردم نه میبخشند و نه فراموش میکنند. مقصر اصلی خامنهای، روحانی و سرکردگان پاسداران هستند و باید محاکمه و مجازات شوند. دبیرخانه شورا در اطلاعیه ۲۱دی ۹۸ خاطرنشان کرد: «حسن روحانی، رئیسجمهور ارتجاع و ستاد فرماندهی نیروهای مسلح رژیم پس از ۷۲ساعت تأخیر و تعلل و صحنهسازی و دروغپردازی، زیر ضرب روشنگریها و عکسهای منتشر شده، به ناچار اعتراف کردند که هواپیمای مسافری اوکراینی با شلیک موشکهای سپاه پاسداران سرنگون شده است. »
۲۴-دولتهای کانادا و اوکراین مدارکی در دست داشتند که ثابت میکرد شلیک بهطور عمدی انجام شده و بنابراین خواهان دریافت جعبه سیاه و یک تحقیق مستقل شدند. خانوادههای جانباختگان سقوط هواپیمای اوکراینی هم پس از مدتی به تأسیس «انجمن خانواده های جانباختگان هواپیمای مسافربری اوکراینی»اقدام کردند و خواستار انجام تحقیقات بیطرفانه و جامع درباره جنایت سرنگونی این هواپیما و حضور نماینده از آنان در جریان بازخوانی اطلاعات جعبه سیاه شدند.
کارگزاران نظام در ارسال جعبه سیاه چند ماه تعلل کردند و سرانجام در ۲۷ تیر۹۹ (۱۷ ژوئیه) پس از ۶ماه تأخیر جعبه سیاه هواپیمای مسافربری بویینگ ۷۳۷ متعلق به شرکت هواپیمایی اوکراینی به پاریس منتقل و ۳روز بعد بازخوانی اطلاعات آن انجام شد و چند روز طول کشید. اما هنوز هیچ گزارش رسمی در این مورد منتشر نشده است.
خامنهای و روحانی و سرکردگان سپاه که بهمحض شلیک موشک از فاجعهیی که رخ داده بود مطلع بودند، سه شبانه روز آن را کتمان و انکار کردند. در این اثناء خشم و التهاب عمومی به اوج رسید بهطوریکه دیگر جایی برای حاشا کردن نبود و پاسدار حاجیزاده سرکردهٔ هوافضای سپاه در یک سناریوی مضحک اعلام کرد «یکی از عناصر ما خبط و خطا کرده» و هواپیما با موشک سپاه سرنگون شده است.
۲۵-بهدنبال اعتراف سپاه پاسداران قیامی دیگر در تهران و چندین شهر کشور با پیشگامی دانشجویان شکل کرفت. دانشگاه که رژیم سالها تلاش کرده بود با پاسداران و بسیجیان و انجمنهای رنگارنگ حکومتی و اداره حراست آن را خنثی کند، بار دیگر به کانون شورش و انقلاب تبدیل شد. دانشگاه که جوش و خروش آن یادآور مبارزات مردم علیه نظام سلطنتی بود، اینک صحنه رویارویی با نظام ولایت فقیه شده بود.
هزاران نفر از مردم تهران برای همدردی با خانواده های جانباختگان و اعتراض به سپاه در مقابل دانشگاه صنعتی شریف، که تعدادی از دانشجویانش در این هواپیما جانباخته بودند، تجمع کردند. همزمان هزاران نفر از مردم تهران در مقابل دانشگاه امیرکبیر، دانشگاه تهران، دانشکده اقتصاد، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه هنر، دانشگاه ملی، دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، دانشگاه الزهرا و خیابانهای مختلف تهران از جمله خیابان حافظ، تقاطع خیابان طالقانی و حافظ، چهارراه ولیعصر دست به اعتراض زدند. در سایر شهرها از جمله اصفهان، کرمان، سنندج، ایوانکی، بندرعباس، رشت، لاهیجان و دانشگاه صنعتی اصفهان، دانشگاه دامغان، دانشگاه مشهد، دانشگاه مازندران نیز مردم و دانشجویان تجمعات اعتراضی علیه خامنهای و سپاه برگزار کردند.
قیام دیماه۹۸ با پیشگامی دانشجویان و با حمایت و شرکت مردم سه روز متوالی در تهران و ۱۸استان دیگر ادامه یافت و نیروهای سرکوبگر انتظامی و پاسداران برای مقابله با آن به حمله و هجوم و تیراندازی و دستگیری شمار زیادی ار دانشجویان مبادرت کردند.
۲۶-یک ویژگی برجسته این قیام تمرکز شعارهای قیام روی ولیفقیه و تمامیت رژیم بود و نشان داد که باندهای حاشیه و متن رژیم دیگر در اعتراضها و قیامها محلی از اعراب ندارند و خیابان و قیام به نیروهای واقعاً انقلابی تعلق گرفته که خصوصیت ویژهٔ شان مرزبندی با شیخ و شاه است.
دانشجویان شعار میدادند: «غلط کردند، خطا کردند»/ «مرگ بر خامنهای»/ «مرگ بر دیکتاتور»/ «فرمانده کل قوا استعفا استعفا»/ «سپاه جنایت میکند، رهبر حمایت میکند»/ «دانشجو بیدار است از سیدعلی بیزار است»/ «بسیجی بیغیرت عامل قتل ملت»/ «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر»/ «نه شاه میخوایم نه رهبر، نه بد میخوایم نه بدتر»/ «حکومت سپاهی نمیخواهیم»/ «کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل را ستایش کنیم» «ننگ ما ننگ ما، رهبر الدنگ ما»/ «خامنهای حیا کن، مملکتو رها کن»/ «مرگ بر این ولایت، این همه سال جنایت»/ «سپاهی حیا کن، مملکتو رها کن»/ «دانشجو بیدار است، از سیدعلی بیزار است»/ «می کشم میکشم، آن که برادرم کشت»، «برادر شهیدم، خونتو پس میگیرم»/ «مرگ بر دروغگو»/ «به من نگو فتنه گر، فتنه تویی ستمگر»/ «سپاه بیکفایت، مایه ننگ ملت»، «سپاه بیکفایت، عامل قتل ملت»/ «سلیمانی قاتله رهبرش هم قاتله»/ «نه تاج و نه عمامه، آخوند کارت تمامه» و. . .
جوانان شورشی عکسها و بیلبردهای قاسم سلیمانی را پایین کشیده و سوزاندند. مراسم تدفین کشتهشدگان بعد از چند روز در شهرهای مختلف برگزار شد. در اغلب موارد خانواده جانباختگان اجازه ندادند روی تابوتهای اقوام و بستگان شان، پرچم رژیم انداخته شود.
۲۷- قیام دیماه ۹۸ دو پیام ویژه داشت. نخست اینکه کمتر از دو ماه پس از قیام آبان، و بهرغم آن سرکوب وحشیانه و کشتار بیسابقه در خیابان، بحران انقلابی و ضرورت قیام و سرنگونی و آمادگی شرایط سیاسی و اجتماعی را بهطور مضاعف اثبات کرد. دوم اینکه بساط دجالبازیهای خامنهای با مرده گردانی قاسم سلیمانی و تبلیغات پرهزینه حول آن را به کلی درهم ریخت. آن هم در حالی که رژیم شبکه خبرنگاران دوست خود و امثال اردشیر زاهدی را به خدمت گرفته بود تا جلاد خلقهای منطقه را «سردار ایران اسلامی» و «چه گوارای ولایی» قلمداد کند. اما به زیر کشیدن عکسهای این دژخیم توسط کانونهای شورشی و دختران و پسران دانشجو و دانشآموز در خیابانها در قیام دیماه ۹۸ آه از نهاد دشمن برآورد. پیش از آن جوانان شورشگر عراقی عکسهای منحوس سلیمانی و خامنهای را در میدان آزادی بغداد و در شهرهای شورشی و اغلب شیعهنشین عراق لگدکوب کرده و به آتش میکشیدند. روز ۲۴دی ۹۸ علمالهدی امام جمعه و نماینده خامنهای در مشهد با خشم و درماندگی خطاب به بسیجیان پای منبرش گفت: «عزیزان ما داریم امتحان میشویم حاج قاسم سلیمانی رفت، سفره امتحان برای ما پهن است تا کجا ایستادهایم و تا آنجا ایستادهایم که ستون خیمه این نظام مورد تهاجم قرار بگیرد و بعد شما از کنارش بیتفاوت رد بشوید؟! در شهری که ۷میلیون جنازه حاج قاسم تشییع کننده داشته هنوز هفتم خاکسپاری او نرسیده توی این شهر میآیند عکس حاج قاسم را پاره کنند آتش بزنند یعنی از آن ۷میلیون آیا ۱۰هزار نفر نبود بیاید جلوی این قضیه بگیرد؟ این مایه مصیبت است».
فصل چهارم:
یک دست سازی از طریق انقباض
۲۸-جناحبندی و جنگ قدرت بین دزدان و غارتگران مردم و کشور ایران از ابتدای حاکمیت خمینی تا امروز بوده و تا سرنگونی هم ادامه دارد. از سال۱۳۸۴ و با برآمد مهندسی شده احمدینژاد، جدال درون باندهای نظام ابعاد جدیدی پیدا کرد. اما از قیام دی ماه ۹۶ فراتر از جنگ قدرت، جنگ برای بقای نظام به دغدغه عمده باندها بهویژه دو باند اصلی (دولت - اصلاح طلبان با حاکمیت - خامنهای و سپاه) تبدیل شده است. زیرا هر دو باند رژیم مبنای قیامهای دی ۹۶ و آبان ۹۸ را به صفر نزدیک شدن اعتماد اجتماعی و تنفر و نارضایتی لااقل از دهک هفتم به پایین از کل نظام میدانند و خطر براندازی در قیام بعدی را جدی ارزیابی میکنند.
روحانی و اصلاح طلبان سیاست راهبردی را در تغییر رفتار یعنی در مماشات بینالمللی و حل مسأله معیشت و اقتصاد و رفرم توزیع منابع و قدرت میبینند تا بهزعم خودشان مقداری اعتماد اجتماعی را برگردانند و از این طریق مانع براندازی شوند. روحانی این تضاد را اینگونه بیان کرد: «مسأله اصلی این است که استراتژی ما باید تعامل سازنده و یا تقابل مستمر باشد» .
خامنهای و باندش به صراحت تغییر رفتار را خودکشی قبل از مرگ میبینند و تنها راه را در قدرتیابی (از طریق تروریسم و سلاحهای کشتار جمعی) و جلوگیری از ریزش نیروهای اخص خود (سپاه و بسیج و. . . ) و سرکوب جامعه به وسیله این نیروها ارزیابی میکنند.
خامنهای بعد از قیام آبان ۹۸، ضربه هلاکت قاسم سلیمانی و اعتراضات دی ماه ۹۸ در ۲۶دی ماه، راه حل را در قدرتمند شدن عنوان کرد. اما روزنامه اقتصاد (از باند روحانی) در ۷اردیبهشت ۹۹ این سیاست را با عنوان «غولی با پاهای چوبی» تعریف کرد و نوشت: «کسانی که فکر میکنند بدون وجود و بی توجه به اقتصادی قدرتمند، فقط با اتکا به قدرت نظامی میتوان در بلندمدت امنیت را برای کشور تأمین کرد، به یاد داشته باشند شوروی با حمله ارتشی بیگانه از هم فرو نپاشید، این حمله ارتش اقتصاد ناکارآمد خودشان بود که بدون شلیک حتی یک گلوله باعث شکست آنان شد».
۲۹-در سال۹۸ تا تشکیل مجلس یازدهم در ۷خرداد ۹۹ جنگ دو خط انبساط و انقباض بین خامنهای و جناحش با روحانی و اصلاح طلبان بیوقفه ادامه داشت تا به مجلس کاملاً انقباضی در ۷خرداد ۹۹ انجامید و هر روز این جنگ عمیق تر شد. خامنهای در ۲۶شهریور ۹۸ در جلسه به اصطلاح درس خارج فقه گفت: «ملت ایران در مواجهه با موج تبلیغاتی گسترده، عظیم و عمیق دشمن علیه کشور و مقدسات در حال تصمیم گیری است. همه باید بدانند که مذاکره ترفند است. سیاست دولت آمریکا، تنها راه مواجهه با ایران، فشار حداکثری میبیند، هدف آنها از مذاکره این است که به همه ثابت کنند فشار حداکثری جواب داد. اگر دشمن توانست اثبات کند که فشار حداکثری علاج کار و مؤثر بر روی [رژیم] ایران است، [رژیم] ایران دیگر روی آسایش را نخواهند دید، چون پشت سر همه سیاستهای مستکبرانه آمریکا این سیاست قرار خواهد گرفت».
روحانی در ۲۴مهر در دانشگاه تهران با تأکید بر اینکه «سرنوشت آینده کشور را انتخابات تعیین میکند» بر روی محور اصلی تضاد در رژیم انگشت گذاشت و با طرح این سؤال که پیشرفت و آینده کشور در سایه تعامل یا تقابل با دنیاست؟ گفت: «این مسأله ای راهبردی است که ۴۱سال است به جواب روشن و قاطع در این زمینه نرسیده ایم. یک عده بر تعامل سازنده وعدهای نیز بر تقابل مستمر با جهان تأکید دارند. یک عده معتقدند که مشکلات موجود جز با قدرت نمایی و شکستن دشمن میسر نیست و یک عده نیز معتقدند میتوان بسیاری از مشکلات را با گفتگو حل و فصل کرد. لذا مسأله اصلی این است که استراتژی ما باید تعامل سازنده و یا تقابل مستمر باشد. عده ای عنوان میکنند که مذاکره با خارجیها وقت تلف کردن است و باید با آنها تقابل کنیم، در این صورت است که روزی در مقابل ما کوتاه خواهند آمد و در مقابل یک عده هم معتقدند که با جنگ و تقابل به جایی نمیرسیم، بدون تعامل و رابطه با دنیا شاید بتوان زندگی را گذراند اما دستیابی به رشد و توسعه چطور؟ برای موضوعاتی که بیش از۴۰ سال است راجع به آنها بحث میکنیم به نتیجه نرسیدهایم، باید همه پرسی کنیم».
۳۰- خامنهای که ۲۴بهمن ۹۷ در بیانیهٔ «گام دوم انقلاب» سیاست انقباض را در مقابل خط سازش و مذاکره اعلام کرده بود، پس از مهره چین کردن مجلس یازدهم از طریق مهندسی نمایش انتخابات، در سخنرانی روز ۲۹اردیبهشت ۹۹ خط سیاسی خود را در قالب ضرورت دولت جوان (با شاخص قاسم سلیمانی) مطرح کرد.
قالیباف که روز شنبه ۱۰خرداد با توافق باندهای بهاصطلاح اصولگرا به ریاست مجلس رژیم رسید، روز بعد در جلسه افتتاحیه مجلس روی محورهای همین خطوط تأکید کرد. همزمان سعید جلیلی در نامهیی به قالیباف که با تیتر «ردپای دولت سایه در نامه سعید جلیلی به محمدباقر قالیباف» که در خبر آنلاین ۱۲خرداد ۹۹درج شده است، به تعیین اولویتهای مجلس جدید پرداخت و با استناد به حرفهای قاسم سلیمانی نوشت «مجلس با انبوهی از موضوعات و مسائل مواجه است که پرداختن به هر کدام آنها میتواند توجیه داشته باشد. اما انتظار منطقی مردم، پرداختن به اولویتها است».
سپس خامنه ای در روز چهارشنبه ۱۴خرداد در سالمرگ خمینی، از او بهعنوان یک «تحول خواه» یاد کرد و برای قالب کردن خط انقباضی مورد نظرش به سرکردگان ولایت، تلاش کرد که آن را تحول خواهی مورد نظر خمینی قلمداد کند. سیاست انقباضی ولیفقیه شامل؛ یک پایه کردن رژیم با محورهای زیر است:
-تضعیف کیفی دولت روحانی (البته تا مرز برکناری)
- جا انداختن جانشینی آخوند رئیسی برای مقام ولیفقیه
-جا انداختن جلیلی برای ریاست جمهوری
-تشدید خط سرکوب داخلی و اعدام دستگیر شدگان قیام و فعالان کانونهای شورشی
- طراحی چند وجهی بهمنظور تبلیغ مجاهدین بهعنوان خطر اصلی برای همه اجزای نظام و متحدان نظام
-تشدید فعالیت نرم افزاری و توطئههای تروریستی علیه مجاهدین و مقاومت ایران
-تشدید تضادهای بینالمللی با افزایش دخالتهای منطقهای، افزایش فعالیتهای موشکی، سرعت دادن به غنیسازی هستهیی و قلمداد کردن آن بهعنوان نتیجه تحریمهای ترامپ و حفظ پلهای ارتباطی با اروپا و سرمایهگذاری روی شکست ترامپ و روی کار آمدن بایدن در آمریکا
این سیاست ریسک انزوای رژیم و مماشاتگران را در سطح بینالمللی و ریسک ریزشهای سنگین در درون رژیم را در بردارد. ولی خامنهای سعی میکند با تأکید بر حفظ دولت روحانی تا روز آخر با سیاست یکی به نعل و یکی به میخ در رابطه با برجام و طرفهای اروپایی این ریسک را کاهش دهد.
۳۱-خامنهای در سال۸۴ سرمست از جنگهای عراق و افغانستان، با ریاستجمهوری احمدی نژاد، رفسنجانی و باندهای اعتدالی و اصلاحاتی داخل رژیمش را کنار زد و نظام ولایت را یکدست کرد. در سال۸۸ تلاش کرد طیف مخالفان یکسرگی نظام (از ناطق نوری تا رفسنجانی و موسوی و کروبی) را یک جا از دور خارج کند، که منجر به خیزشهای سال۸۸ و درهم شکسته شدن اتوریته ولایتش در کف خیابان شد. در سال۹۲ برای جلوگیری از دو سر شدن ولایت حتی رفسنجانی را رد صلاحیت کرد، اما شکسته شدن اتوریتهاش، تشدید تضاد در باند خودش به ویژه در سپاه بین سلیمانی و جعفری، مهندسی اش را به شکست کشاند و روحانی روی کارآمد.
روزنامهٔ تهران امروز، ارگان شهرداری تهران، که مدافع قالیباف بود، در سرمقالهٔ روز ۲۶ خرداد۹۲ درباره شکست مهندسی ولیفقیه خطاب به جلیلی که کاندید مورد نظر خامنهای بود، نوشت: «آقای جلیلی شما بهقول خودتان و حامیان دو آتشهتان، به تکلیفتان عمل کردید؟ فقط پرسش ما از شما این است که واقعاً به تکلیفتان عمل کردید که انتخابات ریاست قوه اجرایی را به یک رفراندوم هسته یی تبدیل کردید؟!»
خامنهای برخلاف تمامی انتخابات قبلی در نظام، این بار حتی به روحانی تبریک هم نگفت و بهرغم سازشهای روحانی با خامنهای و سپاه در چیدمان کابینه، با تشکیل دولت سایه به ریاست سعید جلیلی مقابله با روحانی را شروع کرد، حمیدرضا آصفی (سفیر اسبق رژیم در فرانسه) در مصاحبه یی در ۲۴شهریور ۹۷ گفت: «دولت پنهان قدرت زیادی دارد اما پاسخگو نیست. آنها برای شکست برجام و سرنگونی دولت روحانی، تلاشها کرده اند» .
با چراغ سبز خامنه ای، آخوند ذوالنور در ۲۸بهمن ۹۷ روحانی را تهدید به استیضاح و شروع به جمع آوری امضا کرد و دهقان نماینده دیگر باند خامنهای در ۶اسفند ۹۷ در ضرورت این استیضاح گفت: «در چند سال اخیر دولت راهی را شروع کرد که به بن بست رسیده است. اما به بن بست رسیدن برخی مسئولان غربگرا بهمعنای به بن بست رسیدن کشور و ملت ایران نیست. افرادی که ۶سال مسیر اشتباه را طی کردهاند، بعید است بتوانند مسیر دولت را تغییر دهند».
در واکنش به این تهاجمها، روحانی در ۷اسفند ۹۷ برای اعتراض به خامنهای و باندش در رابطه با FATF گفت: «. . . . . . نمیشود کشور را به ۱۰- ۲۰نفر داده و بگوییم که هر تصمیمی آنها بگیرند، ما نیز تابع هستیم؛ چنین نیست و صاحب این کشور، ملت بزرگ ایران هستند» و بهدنبال آن در ۱۵اسفند ۹۷ گفت: «در جلسات با رهبر معظم انقلاب گفتم که در این مرحله نیاز به یک فرمانده داریم تا همه مردم و ارکان نظام با یک فرماندهی واحد دشمن را شکست دهند و پیشنهاد دادم که ایشان به عنوان رهبر نظام، فرماندهی جنگ اقتصادی را برعهده بگیرند اما رهبری گفتند الآن شرایط جنگ است و نیاز به فرمانده این جنگ داریم که باید فرمانده آن رئیسجمهور باشد». این نشاندهنده کوتاهآمدن مجدد خامنهای بود.
۳۲-در ۱۹فروردین ۹۸ سپاه در لیست تروریستی آمریکا قرار گرفت و در ۸اردیبهشت ۹۸، ترامپ معافیت ۸کشور از تحریم نفتی رژیم را لغو کرد. خامنهای که در یک سال گذشته با کنار آمدن با روحانی، به او امتیاز مماشات با اروپا را به امید یافتن راهی برای کم کردن فشار تحریمها داده بود، مذاکره در تعادلقوای فعلی را مساوی تسلیم اعلام کرد و با این تحلیل که آمریکا وارد جنگ نمیشود، انفجار ۴ نفتکش دریای عمان و ساقط کردن پهپاد آمریکایی و. . . حمله به آرامکو در عربستان را انجام داد.
با اوجگیری تضاد خامنهای -روحانی، عباس عبدی در ۱۷آذر ۹۸ با اشاره بهوجود تنش در ساختار قدرت پیشنهاد انتخابات زودرس ریاستجمهوری را داد و گفت: هیچ حکومت و دولتی حتی در شرایط عادی نیز نمیتواند و مجاز نیست که با این حد از تنش مدیریت خود را تداوم دهد.
به گزارش روزنامه انتخاب در ۲۸آذر ۹۸، محسن هاشمی رفسنجانی، رئیس شورای شهر تهران، در کنگره حزب همبستگی گفت: افراطیها با افزایش قیمت بنزین، طرح دوفوریتی برای بازگرداندن قیمت و طرح استیضاح وزرا را پیش کشیدند ولی حکم حکومتی از طرف رهبری به مجلس، باعث عقب نشینی تندروها شد. . .
سپس در مراسم ۹دی ۹۸ آخوند حاج صادقی نمایندهٔ خامنهای در سپاه خواهان برکناری دولت روحانی شد و گفت: مردم نمیپذیرند افرادی که در فتنه ۸۸ نقش داشتند در پست و سمت باشند؛ باید مراقب نفوذ در دستگاه حاکمیتی باشیم. آخوند مصباح یزدی در مدرسهٔ فیضیه پیشنهاد مذاکره با دشمن در خفا را احمقانه نامید. در این مراسم پلاکاردهایی علیه روحانی را به نمایش گذاشتند از جمله: «کودتای بنزینی، خیانت و خودبینی»، «وزیر ارتباطات سورپرایز داریم برات».
بعد از هلاکت قاسم سلیمانی و ماجرای موشک پرانی به پایگاه آمریکاییها در عراق و بهدنبال ماجرای شلیک موشک به هواپیمای اوکراینی و شورش بعد از آن، و به ویژه شعارهای سرتاسری دانشجویان علیه کلیت نظام، خامنهای بعد از ۸سال، در ۲۶دی ماه ۹۸ به نماز جمعه آمد و بعد از تعریف و تمجید از قاسم سلیمانی و بدون حتی یک تسلیت به خانوادههای قربانیان هواپیمای اوکراینی و با رد کردن مجدد راه حل مذاکره، راه حل را «قوی شدن» اعلام کرد و گفت: «در یک کلمه؛ ملت [بخوانید ولایت] ایران باید همتشان این باشد که قوی باشند. تنها راه این است که قوی بشویم. ما از مذاکره هم ابایی نداریم» .
شایان یادآوری است که در این اثنا، در اوایل زمستان، در دیماه ۹۸ ویروس کرونا وارد ایران شده بود اما آمادهسازی برای نمایشهای ۲۲بهمن و شعبده انتخابات، باعث پنهانکاری و پرده کشیدن بر این خطر مهلک گردیده بود.
۳۳-روحانی قبل سخنرانی خامنهای در ۲۶دی و قبل از اعلام نهایی نتایج رد صلاحیتها در نمایش انتخابات مجلس، خواهان آشتی ملی شد و تصریح کرد که اگر آشتی ملی انجام شود بر مشکلات پیروز میشویم والا شکست میخوریم و شاخص مشخص آن را هم بازگشت رد صلاحیتها دانست. خامنهای در ۲۶دی جوابی به روحانی نداد و بدون توجه به مواضع و اخطارهای روحانی، با تیغ شورای نگهبان در رد صلاحیتها، و بهنحوی متفاوت با تمامی انتخابات قبلی، ۵۸درصد کاندیداها را رد صلاحیت کرد که عمدتاً از سران و بدنه اصلاحاتیها بودند. خامنهای به این ترتیب انتخاباتی کاملاً مهندسی شده برگزار کرد، بهطوری که در ۱۵۷ حوزه هیچ کاندیدای اصلاحاتی باقی نگذاشت.
در مقابل، روحانی در اوایل بهمن ۹۸ یک مهمانی ترتیب داد که در آن محمد خاتمی، ناطق نوری، حسن خمینی، اسحاق جهانگیری و تعدادی از سران اصلاح طلبان شرکت داشتند. رسانه های باند خامنهای آن را جلسه انتخاباتی نامیدند. در این جلسه تصمیم گرفته شد که اگر شورای نگهبان در رد صلاحیتها تجدیدنظر نکنند، برخلاف تمامی نمایشهای انتخاباتی قبلی، به نام اصلاح طلبان از هیچ لیستی حمایت نشود.
روحانی در ۷بهمن ۹۸ در همایش استانداران و فرمانداران سراسر کشور، علیه شورای نگهبان و باند خامنهای و رد صلاحیت و عدم تصویب FATF موضعگیری تندی کرد که باند خامنهای آن را با موضع گیری وی در انتخاب ۹۶ علیه رئیسی، که از «۳۸ سال اعدام و زندان» سخن گفت، مقایسه کردند. روحانی گفت: «بزرگترین خطر برای دموکراسی و حاکمیت ملی روزی است که انتخابات تبدیل به تشریفات شود و جای دیگری انتصاب کنند و مردم پای صندوق بروند و تشریفات انتخابات را انجام دهند. در زمان رژیم گذشته در حوزه های انتخابیه عده ای کاندیدا میشدند اما همه میدانستند که وکیل چه کسی است و در شهرستانها میگفتند فلانی از تهران تعیینشده؛ مردم هم می دانستند که به هر کسی که رأی بدهند همان آقایی که از تهران تعیین شده نامش از صندوقها خارج می شد و این خطر بزرگی بود که ملت ما را تهدید میکند باید به مردم اعتماد بدهیم که نظام ما نظامی تک حزبی و کمونیستی نیست. ما نظام شاه نیستیم و فقط حزب رستاخیز و کمونیست نداریم بلکه ما نظامی چند حزبی هستیم. . . باید حواسمان به آنهایی که میخواهند اعتماد مردم را ترور کنند جمع باشد. او در ادامه گفت: می ترسم روزی این کلمه جمهوریت نیز تبدیل به جرم شود. نامه هایی که لازم بوده را نوشته و مصلحت ندیدم که این نامه ها را منتشر کنم».
۳۴-باند خامنهای در واکنش به سخنان روحانی، از پخش مستقیم سخنانش در رادیو تلویزیون حکومتی خودداری کرد و روزنامه جوان، ارگان سپاه، در ۸بهمن ۹۸، با عنوان «آقای روحانی شما را به خدا یک چیزی برای این نظام باقی بگذارید» نوشت: «چقدر خوب بود که اگر رئیسجمهور اشکالی میدید روحیه، تواضع و قدرت نفوذی داشت که جلسه میگذاشت، گفتگو میکرد، اما خود او نیز می داند که ارکان نظامی که وی به ۳۸سال اعدام و زندان متهم می کند، گوشی برای شنود سخنان ایشان ندارند. . . . رئیسجمهور هفته پیش از آشتی ملی گفت، اما حال او رسماً ژست اپوزیسیون می گیرد. تلویحاً انتخابات کنونی در ایران را با انتخابات زمان پهلوی و انتخابات پس از انحراف انقلاب مشروطه قیاس میکند».
خامنهای در ۱۶بهمن ۹۸ در حمایت کامل از مهندسی انتخابات مجلس یازدهم علیه روحانی صحبت کرد. سخنان خامنهای بیانگر تصمیم نظام به تشکیل یک مجلس یک دست از باند خامنه ای با از جناح نظامی - امنیتی بود. خامنه ای بدون نام بردن از روحانی گفت: «نباید جوری اظهارنظر کنند که دشمن با بزرگنمایی حرف آنها، برای دلسرد کردن مردم، خوراک گیرش بیاید. وقتی شما به دروغ میگویید این انتخابات مهندسی شده و یا اینکه انتخابات نیست انتصابات است، مردم دلسرد میشوند. . . . حمله به شورای نگهبان از غلطترین کارهاست».
در مقابل، روحانی در ۱۷بهمن ۹۸ در پی نامه حزب اتحاد ملت ایران اسلامی (اصلاحاتی، از اعضای مشارکت سابق) به رئیسجمهوری و درخواست ارائه لایحه قانونی به مجلس برای همه پرسی در خصوص نظریهٔ تفسیری شورای نگهبان از اصل ۹۹ قانون اساسی، دستور داد «لایحهای برای اصلاح بخش نظارت» توسط وزیر کشور و دو نفر دیگر تهیه و ارائه شود.
به گزارش انتخاب (اصلاحاتی) در همان روز ۱۷بهمن ۹۸، آخوند رئیسی گفت: «هرکس با هر انگیزهیی جریان انتخابات را زیر سؤال ببرد، بداند یا نداند، بخواهد یا نخواهد، با تضعیف جریان انتخابات در جبهه دشمن قرار میگیرد. راهبرد دشمن آن است که مردم را مأیوس ناامید کند و راهبرد دشمن، در مردم ایجاد دغدغه و تزلزل است».
در این کشمکشها شورای نگهبان چند نفر از سران اصلاحاتی را تأیید صلاحیت کرد تا قادر شوند لیستی در تهران و بعضی از شهرستانها بدهند و شورای اصلاح طلبان و محمد خاتمی مانند انتخابات قبلی، حمایت کنند، اما آنها لیست ارائه نکردند.
در ۲۲بهمن ۹۸ روحانی مجدداً به نقشه انتخاباتی خامنهای حمله کرد و گفت: «اگر پیش از انقلاب به مردم اجازه انتخاب داده میشد نیاز به انقلاب نبود. . . این پدران، مادران، خواهران و برادران ما بودند که راه انقلاب را باز کردند آیا امروز هم ناچاریم دنباله رو راه ۴۱سال پیش باشیم؟ و بعد با اشاره به حرفهای خمینی در ۱۲بهمن ۵۷ در بهشتزهرا، گفت: آنچه انقلاب را استحکام بخشیده حضور مردم و رأی مردم است، هر چه مردم از ما میخواهند باید به آن عمل کنیم».
۳۵-سرانجام انتخابات مهندسی شده توسط شورای نگهبان در روز ۲اسفند ۹۸ برگزار شد. خامنهای برای گرم کردن کارناوال حکومتی ۲۲بهمن و شعبده بازی روز ۲اسفند، ورود ویروس کرونا را تا روز قبل از نمایش انتخابات پنهان کرد. شعبده بازی انتخابات به شکل بیسابقهیی مورد تحریم قاطبه مردم ایران قرار گرفت. قالیباف در اولین جلسه علنی، این مجلس را در راستای گام دوم انقلاب، که خامنهای اعلام کرده بود، و بهعنوان مجلس جوان حزباللهی اعلام کرد.
برای داشتن تصویری از وضعیت و تعادل کنونی در مجلس رژیم، ترکیب و تقسیمبندی ۲۶۵نفر از ۲۹۰ نماینده منصوب شورای نگهبان را در مجلس ارتجاع یادآوری میکنیم:
نو اصولگریان حامیان قالیباف: ۴۵ کرسی
تحول خواهان (رهپویان و ایثارگران): ۴۰ کرسی
جبهه پایداری: ۳۵ کرسی
مدیران احمدی نژاد: ۳۰ تا ۵۰ کرسی
اصولگرایان سنتی (مؤتلفه روحانیت مبارز): ۴۰ کرسی
اصلاحاتی: ۲۰ کرسی
به اصطلاح مستقل: ۳۵ کرسی
تفکیک دقیق نمایندگان حامی احمدی نژاد از جبهه موسوم به پایداری ممکن نیست زیرا نزدیک به هم و روی هم رفته ۸۵نفر هستند. تعداد بهاصطلاح مستقلها هم مورد بحث است اما عموماً از مرتجعین ولایی موسوم به اصولگرا هستند و البته تعدادی از آنها در لیست اصلاحاتیها هم بودهاند.
این آمار و این ترکیب بهروشنی گویای خط انقباضی خامنهای در دوران پایانی برای مهار اوضاع و ممانعت از فروپاشی است.
۳۶-درحالیکه اکثریت قاطع مجلس نشینان از باند خامنهای هستند، اما از انسجام و یکدستی در میان آنها خبری نیست. ۸ماه پیش از انتخابات، خامنهای به حداد عادل مأموریت داد کلیه احزاب و افراد اصولگرا را همآهنگ کند و او نهادی با عنوان شورای ائتلاف نیروهای انقلاب (شانا) تشکیل داد. اما بین دار و دستههای مختلف بر سر گنجاندن نفرات در لیستها تا شب قبل از انتخابات (جمعه ۲اسفند) درگیریهای مستمر وجود داشت. بالاترین درگیری بین جبهه پایداری با شورای ائتلاف نیروهای انقلاب در لیست تهران بود. «شانا» تأکید داشت که فقط برای تهران یک لیست به سر لیستی پاسدار باقر قالیباف بدهند، ولی جبهه پایداری میخواست آخوند آقا تهرانی، دبیرکل جبهه پایداری، سر لیست باشد و پیشنهاد نهایی اش دادن دو لیست بود که ۲۷نفر مشترک و ۳نفر متفاوت باشند. سرلیستی شانا قالیباف و سر لیست جبهه پایداری هم آقا تهرانی باشد. حداد عادل این را قبول نداشت و لیستی جدا از جبهه پایداری اعلام کرد اما در نهایت در ساعات اولیه صبح اول اسفند (به احتمال قوی با دخالت مستقیم خامنه ای) جبهه پایداری کوتاه آمد و با لیست مشترک موافقت کرد.
این جنگ بعد از انتخابات نیز بر سر رئیس و هیات رئیسه مجلس بالا گرفت و در آخرین ساعات توافق کردند که برای یک سال رئیس قالیباف، نایب رئیس اول از جبهه پایداری و نایب رئیس دوم از وزرای احمدینژاد باشد و اعضای هیأترئیسه را هم بین خودشان تقسیم کردند. در این توافق مصطفی میرسلیم (از مؤتلفه) که نفر دوم لیست تهران بود مخالف بود و بهعنوان کاندیدای ریاست وارد رقابت شد، ولی فقط ۱۲ رأی آورد. برخی از کارشناسان حکومتی این ماجرا را پایان دوران جریانهای سنتی اصولگرایان تفسیر کردند که شاخص آن در ۱۲سال گذشته ریاست علی لاریجانی بود. این کارشناسان حکومتی مجلس یازدهم رژیم را نقطه عطفی بر پایان قدرت جریانهایی نظیر مؤتلفه، جامعه روحانیت مبارز و جبهه پیروان خط امام میدانند و میگویند اصولگرایی از این پس توسط نو اصولگرایی قالیباف، احمدی نژادیها و جبهه پایداری مدیریت میشود. همه چیز در این رژیم خبر از مرگ و میرایی و به سر آمدن عهد عناصر متشکلهٔ آن میدهد.
از ۱۲ عضو هیات رئیسه مجلس ارتجاع ۷نفر از فرماندهان سپاه و بسیج هستند. حداقل ۲۴ سرکرده و مسئول ارشد سپاه و بسیج با درجههای سرتیپی و سرهنگی بر کرسیهای این مجلس نشستهاند. اکثریت اعضاء این مجلس دارای سابقه سپاهی و بسیجی و ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی هستند.
۳۷-گروههای تشکیل دهنده اصلاحطلبان که در مجلس قبلی فراکسیون امید را در ائتلاف با باند میانی (روحانی) تشکیل داده بودند، از مسجد رانده از میخانه مانده شدند. پرونده آنان در قیام دیماه ۹۶ در خیابان بسته شد و با تبدیل شدن به زائده باند میانی، در این انتخابات فاقد قدرت تاثیرگذاری شدند. پس از آنکه شورای نگهبان اکثر قریب به اتفاق کاندیداهای آنان را رد صلاحیت کرد، شورای عالی اصلاح طلبان تصمیم گرفت برای اولین بار بعد از سال۷۶ از لیستی در انتخابات حمایت نکند ولی باندهای اصلاحاتی را برای حمایت از کاندیداهایی که دارند آزاد گذاشت. محمد خاتمی هم، که همواره از لیست اصلاحطلبان حمایت میکرد و در کشمکشهای جنگ قدرت از سال۹۲ به بعد در پیروزی روحانی و باند اصلاحات نقش عمده داشت، اعلام کرد از لیستی حمایت نمیکند. ترفند شورای نگهبان از تأیید مجدد صلاحیت چند نفر از اصلاح طلبان برای تغییر این تصمیم گیری نیز شکست خورد.
باندهای اصلاحاتی که در نمایش انتخابات کاندیدا معرفی کردند، عبارت بودند از: حزب مردم سالاری، حزب اسلامی کار، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی، خانه کارگر، انجمن اسلامی معلمان، حزب همبستگی دانشآموختگان ایران، حزب وحدت و همکاری، حزب آزادی و کارگزاران. اما شکست کامل لیست اصلاح طلبان بهویژه در تهران (که سر لیست آنها آخوند مجید انصاری بود) باعث اختلاف و دودستگی در میان آنها شده است.
۳۸-در چند سال گذشته، با درهم شکسته شدن اتوریته ولیفقیه در اثر قیامها، شکاف در درون باند اصول گرایان وابسته به خامنهای هر روز شدیدتر میشود. تضاد باند احمدینژاد با لاریجانیها، تضاد بین اصولگرایان سنتی با جبهه موسوم به پایداری و احمدینژادیها از آن جملهاند. اما تضاد مهمی که بین آخوندهای تحتامر خامنهای در سال گذشته بروز علنی پیدا کرد، تضاد بین آخوند ابراهیم رئیسی و آخوند صادق لاریجانی بر سر جایگزینی ولایت فقیه بود.
در۱۶ اسفند ۹۷ رئیسی رئیس قوه قضاییه و لاریجانی رئیس تشخیص مصلحت نظام شدند. در ۲۳اسفند ۹۷ رئیسی اکبر طبری را از کارش برکنار کرد. طبری در زمان شاهرودی مدیرکل امور مالی قوه قضاییه بود و صادق لاریجانی او را «مدیرکل امور مالی و معاون اجرایی حوزه ریاست» کرد. طبری ۲۰سال در بالاترین درجات در قضاییه رژیم بود. در اوایل خرداد ۹۸ زاکانی، نماینده مجلس یازدهم، اکبر طبری را «بیچاره کننده دو رئیس قوه قضاییه» و «مایه بدنامی» و «زد و بند» نامید و در تیر ۹۸ خبر از حضور علی اکبر طبری در دفتر لاریجانی در مجمع داد. دفتر صادق لاریجانی در بیانیه تهدیدآمیز در ۷تیر ۹۸، ضمن تکذیب حضور طبری در مجمع تشخیص، تصریح کرد برخی از اتهامات مطرح در مورد طبری «قبلاً در دادسرا بررسیشده و کذب بودن آن محرز شده» است.
در ۲۳تیر ۹۸، نوروزی، نماینده مجلس دهم رژیم، خبر داد که علیاکبر طبری به دستور مستقیم رئیسی دستگیر شده است. نخستین دادگاه طبری در ۱۸خرداد ۹۹ تشکیل شد. این پرونده ۲۲متهم دارد و لیست اتهامات بر اساس کیفرخواستی که دادستان مطرح کرد. شامل موارد زیر است: «مشارکت در تشکیل شبکه چند نفری در ارتشا، با وصف سردستگی»، «اخذ رشوه از حسن نجفی بهمبلغ بیش از ۸۰میلیارد ریال وجه نقد»، «اخذ زمین به مساحت ۳۰۰ متر مربع در خیابان کریمخان»، «اخذ زمینی مشجر به مساحت هزار و ۶۵۷ متر مربع واقع در قریه نجارکلای لواسان»، «اخذ آپارتمان اداری به مساحت ۱۰۸ متر مربع در مجتمع سانا»، «تسهیل وجه نقد بهمبلغ ۱۰۰هزار یورو»، «پول شویی از طریق تبدیل وجه نقد به سهام شرکت سیمان بهمبلغ ۴۲میلیارد ریال»، «دریافت رشوه از رسول دانیالزاده بهمبلغ ۱۸۳میلیارد و ۲۳۳میلیون و ۳۰۰هزار ریال» و «دریافت رشوه از مصطفی نیاز آذری».
۳۹-بهدنبال دستگیری طبری از طرف صادق لاریجانی یک نامه اعتراضی به خامنهای منتشر شد. در این نامه آمده بود: «مستحضرید که از ابتدا تمایل به ریاست در قوه قضاییه نداشتم، اما با اصرار جنابعالی این مسئولیت خطیر را پذیرفتم. . . . با این که در کل دوره بهخاطر صیانت از حریم نظام با شدیدترین وجه به فتنه گران و جریان انحرافی برخورد کردم. امروز متأسفانه این جانب و همکارانم از جمله آقای ”اکبر طبری پور“ مظلوم، با همان چماقی از سوی برخی نزدیکان و اطرافیان و سازمانهای تحتامر جنابعالی نواخته میشویم که قبل از آن، امثال احمدی نژاد ملعون و جریان انحرافی فاسد بر من و خانواده ام نواخته بودند. سکوت جنابعالی در پرونده سازیهای اطلاعات سپاه و مصاحبه های مکرر زاکانی و کریمی قدوسی را اگر به دستور برندارم، چارهای نیست که به رضایت جنابعالی تفسیر شود. در صورتی که چنین است اقدامات این حقیر در جمهوری اسلامی، حتی در حد یک دهداری هم مشروعیت ندارد، چه رسد به ریاست در عالیترین نهاد قانون گذاری کشور. . . از ادارهٔ جلسات معذورم و ترجیح این است باقیماندهٴ عمر را زبان بریده، به کنجی نشینم صم و بکم و به درس و بحث در حوزه نجف. . . بگذرانم. صادق لاریجانی آملی/ ۱۵ ذی القعده ۱۴۴۰ (تلگرام همشهری۲۷ تیرماه ۹۸)».
سایت الف (متعلق به احمد توکلی) در ۲۷مرداد ۹۸ نوشت: «صادق لاریجانی مدعی بود و هست که شرایط کنونی پیشآمده، برایش مهندسیشده و مدیریت میشود».
آخوند محمد یزدی، رئیس اسبق قوه قضاییه و رئیس جامعه مدرسین، به نیابت از خامنهای پاسخ صادق لاریجانی را داد. محمد یزدی در جلسهای با مسئولان مرکز بسیج اساتید و نخبگان حوزه علمیه قم در ۲۲مرداد ۹۸، خطاب به صادق لاریجانی گفت: «فلانی میگوید اگر این کار را نکنید نجف میروم! خب بروید، آیا با رفتن شما قم به هم میخورد؟ شما در قم بودنتان هم خیلی مؤثر نبود؛ چه رسد که نجف بروید. رئیس دفتری که ۱۰سال، جای مهمی را اداره کرده دستگیر میشود، بعد اعتراض میکند که چرا گرفتید؟! به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند! آیا ارث پدرت بود؛ از کجا آوردی ساختی؟» (خبر آنلاین ۲۶مرداد ۹۸).
در ۲۶مرداد ۹۸ صادق لاریجانی به یزدی پاسخ داد: «سینه ام خزانهالاسرار اتهامات مجموعهای از معاونان، قائم مقامان و آقازاده های مسئولان و شخصیتهاست. . . . آیا جز با صدای بلند و داد و قال، به بزرگان توهین کردن و افترا زدن، کار دیگری هم کرده اید؟. . چرا به خودتان اجازه میدهید به همه توهین کنید؟ قبلاً هم مکرر، مطالبی از این دست بیان کرده اید که سکوت کردم. سکوت من باعث تنبه جنابعالی نشده؛ توهین هم میکنید. . . . چه انگیزهای دارید که آن دروغ را تکرار میکنید؟ هیچ گاه نگفته ام اگر فلانی را دستگیر کنید نجف میروم» (تسنیم۲۷مرداد۹۸).
در وحشت از تهدید آخوند لاریجانی به افشاگری، خامنهای از عواملش در حوزه مانند مکارم شیرازی و آخوند همدانی گرفته تا شریعتمداری نماینده ولیفقیه در کیهان، برای جلوگیری از افشاگری به دست و پا افتاد و در نهایت با واسطه آخوند جنتی یک آشتی صوری بین محمد یزدی و علی لاریجانی را رسانهیی کردند ولی پرونده علی اکبر طبری همچنان دنبال میشود.
۴۰- با شروع دادگاه طبری در ۱۸خرداد ۹۹ و ماجرای فرار غلامرضا منصوری متهم ردیف ۹ این پرونده و نقشه بازگرداندن او به ایران، و سپس قتل منصوری در رومانی، در طرح و برنامه ابراهیم رئیسی برای از دور خارج کردن لاریجانی در جنگ جانشینی، صفحه سیاه دیگری گشوده شد.
در این جنگ آخوند جلاد ابراهیم رئیسی (کاندیدای خامنهای در انتخابات ریاستجمهوری در سال۱۳۹۶) به اشاره خامنهای، برای از دور خارج کردن آخوند صادق لاریجانی رئیس قبلی قضاییه رژیم و رئیس کنونی مصلحت نظام، به قطع دست راست لاریجانی یعنی اکبر طبری روی آورد که معاونت اجرایی امپراتوری قضاییه رژیم را به عهده داشت. سناریویی که یادآور محاکمهٔ کرباسچی شهردار تهران در سال۱۳۷۷ به دستور خامنهای برای چیدن پر و بال رفسنجانی است.
در این باره پاسدار حسن عباسی از سرچماقداران خامنهای در ۲۳خرداد ۹۹پرده را کنار زد و گفت: «در پروژه اکبر طبری ما شخص اکبر طبری را بهعنوان یک پدیده مخرب بهعنوان یک مفسدی که عادی بوده مطالعه نمیکنیم. در محاکمه اکبر طبری حتماً باید آقای آملی لاریجانی بیاید پاسخگو باشد در دستگاه قضایی. ایشان بهعنوان یک کسی که شاهد بوده در این ماجرا (باید) بیاید در صندلی متهم بنشیند» (اصلاحات نیوز، ۲۳خرداد ۹۹).
۴۱-در روز ۱۸خرداد همزمان با شروع دادگاه اکبر طبری به جرم اختلاس، رسول قهرمانی نماینده دادستان گفت: «متهم ردیف نهم، غلامرضا منصوری، که از کشور متواری شده به دریافت رشوه بالغ بر ۵۰۰هزار یورو متهم است». روز بعد، اصفهان نیوز نوشت: «منصوری در دادگاه حضور نداشت. ظاهراً او نیز فراری است. چندی پیش اخباری درباره حضورش در آلمان منتشر شده بود».
در همان روز ۱۹خرداد، رئیسی در مقام رئیس قضاییه رژیم، گفت: «در پروندههای فساد اقتصادی مطرح میشود که افرادی متواری شدند به خارج از کشور. خب یک سؤال این است که اصلاً نه بحث فساد اقتصادی، چرا کشورهای غربی پناه باشند برای مجرمان، برای مفسدان، برای منافقین، منافقینی که اینجا ترور کردند، ۱۷هزار نفر از مردم کوچه و بازار، از بهترینها را بهشهادت رساندند. چرا پناه میدهند به اینها. . . یکی از بحثهایی که مورد سؤال جدی است همین کسانی که متهم شدند اینها، در معرض اتهام هستند، مجرم اقتصادی هستند، پولهای حرام را برداشتند بردند توی حسابهایشان در خارج کشور و بخواهند پناهنده بشوند به غربی ها».
پس از انتشار حرفهای رئیسی، یک کلیپ تصویری از غلامرضا منصوری منتشر شد که در آن میگوید: «چند روز قبل مطلع شدم، کیفر خواستی علیه من صادر و به دادگاه ارسال شده است. از وکیلم خواستم که به دادگاه مراجعه کند من صددرصد با باز شدن مرزها به کشور برمیگردم. . . من به جمهوری اسلامی و رهبری عزیز و عدالت دستگاه قضایی ایمان کامل و اعتقاد راسخ دارم و خداوند را شاکرم که توفیق عنایت فرمود حدود ۳۰سال در دستگاه قضایی خدمت کنم و به این خدمتم افتخار میکنم. . . مرزها هنوز بسته است. از دیروز هم هر چه تلاش کردم نتوانستم مسیری برای برگشت پیدا کنم. ولیکن فردا حتماً به سفارت جمهوری اسلامی مراجعه میکنم تا مقدمات برگشتم به کشور و شرکت در جلسه دادگاه و دفاع را فراهم کنم».
برادر زاده منصوری میگوید او در روز ۲۱ خرداد۹۹ به سفارت ایران در بخارست مراجعه کرده و متقاضی برگشتن به ایران و حضور در دادگاه بوده است.
۴۲-روز ۲۴ خرداد۹۹ غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قضاییه آخوندها، گفت: «منصوری اعلام کرده بود که ”من دارم به ایران بر میگردم و در جلسه شرکت خواهم کرد“ اما با بررسیهایی که ما انجام دادیم دیدیم این اعلام خیلی جدی نیست و بیشتر یک برنامه تبلیغاتی است به همین جهت با اقدامی که از ناحیه مرجع قضایی انجام شد، مراتب به پلیس بینالملل کشورمان و اینترپل رومانی اعلام شد و از دیشب این فرد در اختیار پلیس اینترپل قرار گرفته و دستور بازداشتش در کشور رومانی صادر شده است اما بهدلیل محدودیتهای پروازی ناشی از بیماری کرونا، انتقال وی به ایران و حضور او در جلسه دادگاه فعلاً ممکن نیست ولی در روزهای آینده این کار انجام میشود».
غروب همان روز از بخارست خبر رسید که پلیس محلی غلامرضا منصوری را بازداشت کرده اما دادگاه او را تا تاریخ ۲۰ تیر۹۹ آزاد کرده است تا رژیم فرصت ارائه مدارک استرداد را داشته باشد.
تا اینجا فرض ما بر این بود که در جنگ گرگها بر سر جانشینی، باند غالب نقشهٴ بازگرداندن و به چنگ آوردن قاضی فراری را دارد. اما وقایع بعدی ثابت کرد که باند حاکم بیاعتناء به خدمات پیشین قاضی خودش، بسا فراتر از آنچه انتظار میرفت، با شقاوت فوق تصور نقشهٴ قتل و ”خودکشی“ منصوری را داشته و اسباب کار را با تمام الزامات آن، جزء به جزء فراهم کرده است.
در قتل منصوری جای تردید نیست هر چند مزدوران رژیم از قبیل مصداقی در این قبیل موارد مأموریت دارند با قسم ملا، دم خروس را حاشا و خودکشی سوژه را ادعا کنند یا مانند قتل دلیلی (راهنمای حمله ۱۰شهریور ۹۲ به اشرف) به گردن مجاهدین بیاندازند.
۴۳-روز جمعه ۳۰خرداد ۹۹ پلیس و رسانههای رومانی گزارش کردند که غلامرضا منصوری قاضی فراری رژیم در ساعت دو و نیم بعدازظهر از طبقه پنجم ساختمان هتل به پایین افتاد و مرده است.
پلیس بخارست اعلام کرد: او بر اساس گواهی اینترپل که بعد از ورود او به کشور فعال شده بود، توسط پلیس دستگیر و یک هفته پیش در روز جمعه (۲۳ خرداد) در مقابل دادگاه قرار گرفت. دادگاه استیناف بخارست او را آزاد کرد، ولی تحت کنترل قضایی قرار داد.
در همان روز ۳۰خرداد ۱۳۹۹ کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت با صدور اطلاعیهیی اعلام کرد: اطلاعات سپاه، کشتن غلامرضا منصوری را به گردن مجاهدین میاندازد . اما همه شواهد حاکی از قتل او توسط رژیم است و هیچ انگیزه و دلیل مشخصی برای خودکشی وجود ندارد . در این اطلاعیه آمده است که ساعتی پس از هلاکت غلامرضا منصوری، سپاه پاسداران سریعاً بهنقل از یک «کارشناس مسایل بینالملل» اعلام کرد: «اگر واقعاً ماجرای قتلی در میان باشد، باید سرنخ ماجرا را در میان ضدانقلاب و منافقین که از قاضی منصوری زخمخورده بودند جستجو کرد».
اطلاعیه میافزاید: «این سرعت عمل در پیدا کردن سرنخ مجازی یادآور سرعت عمل خامنهای پس از انفجار حرم امام رضا در ۳۰خرداد ۱۳۷۳ است که ساعتی بعد از ماجرا شخصاً آن را به مجاهدین نسبت داد. اما همه شواهد و قرائن حاکی از این است که آخوند منصوری با همان شیوههایی سر به نیست شده که دستگاههای اطلاعاتی رژیم در آن تخصص دارند و قتلهای زنجیرهیی و سربه نیست کردن مهرههایی مانند سعید امامی و مسعود دلیلی و همچنین ترور مسعود مولوی را تداعی میکند. رویترز در ۱۴فروردین ۹۹ خبر داد دو افسر اطلاعات در کنسولگری ایران در استانبول ترور مولوی (در ۲۳آبان ۹۸) را ترتیب داده بودند. اکنون حسام الدین آشنا مشاور روحانی رئیسجمهور رژیم و معاون پیشین وزارت اطلاعات در مورد غلامرضا منصوری بیپرده سناریوی ”خودکشی شدن“ سعید امامی را در توئیت خود یادآوری میکند».
اطلاعیه کمیسیون، برگههای عبور دو زندانی عادی که قرار بود غلامرضا منصوری هم با آنها به تهران برگردانده شود را به ضمیمه منتشر کرده و یادآوری میکند، در اطلاعیههای ۲۴ و ۲۷ و ۲۹خرداد طرح و برنامههای اطلاعات سپاه در مورد غلامرضا منصوری را برملا و خاطرنشان کرده است: «زیر ضرب تحریم و کرونا، جنگ گرگها در درون رژیم بر سر جانشینی بالا میگیرد و مهرهها و نفرات جدیدی ”هزینه“ و قربانی میشوند که در فرهنگ سپاه و اطلاعات ولایت ”عملیات پیچیده چند وجهی“ خوانده میشود».
در روز اول تیر زاکانی نماینده مجلس ارتجاع از قم هواداری اکبر طبری در ابتدای انقلاب از مجاهدین را به رخ کشید و بدون اشاره به پشیمانی و تواب شدن هوادار نادمی که بعداً به دژخیم وزارت اطلاعات تبدیل شده است، گفت: «اکبر طبری در ابتدای انقلاب بهدلیل فعالیت در گروهک منافقان زندانی شد اما بعد از آزادی از زندان و با سادهانگاری عدهیی، فرماندار شهرستان نور در مازندران شد و بعد از آن نیز با زبان بازی و رابطه وارد نهاد قضایی گردید. این فرد با فساد شبکهای و ارتباطاتی که داشت خود را تا معاونت قوه قضاییه نیز رسانده است» (سایت انتخاب، اول تیر ۹۹).
سرانجام کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا در اطلاعیه ۱۴مرداد با انتشار عکس و سند فاش کرد که غلامرضا منصوری در دام یک زن مأمور به نام فرناز افتخاری به رومانی کشانده شده و زن مزبور پس از دستگیری منصوری در همان روز سریعاً رومانی را ترک کرده و به فرانسه رفته است. استفاده گستردهٔ سپاه و اطلاعات کثیف آخوندها از این قبیل زنان برای دامگذاری و شکار و «مأموریتهای چندوجهی» در داخل و خارج کشور صنعت شناخته شدهٔ این رژیم و شایان بحث جداگانه اطلاعاتی و امنیتی است. کمیسیون امنیت و ضدتروریسم در اطلاعیه در اطلاعیههای ۲۰آبان و ۱۶دی ۹۷ خاطرنشان کرده است: «دام پهن کردن اطلاعات کثیف آخوندی از طریق زنان مأمور، یک شیوه شناخته شده رژیم در نروژ و کشورهای دیگر است» و «اطلاعات آخوندها بارها از آن استفاده است».
۴۴- واقعیتهایی که در این بخش برشمردیم، نشان میدهد که در بحرانهای دوران سرنگونی راه یک دست سازی برای خامنهای هموار نبوده و با چالشهای گوناگون روبهرو میشود. وجود بحران و شرایط انقلابی، انباشت خشم و نفرت تودهیی و جنبشهای اجتماعی، فعالیتهای مستمر مقاومت سازمانیافته و کانونهای شورشی، وجود باندهای گوناگون در درون و بیرون ولایت، تحریمهای کمرشکن، فروپاشی عمق استراتژیک نظام و. . . موانع پیش رو برای سیاست یکدستسازی است.
نشان واضح این بحران، کشمکشهای پیدرپی مجلس انقباضی ولایت است که هنوز از راه نرسیده وضعیت مجلس فرمایشی شاه در مقطع پایانی را تداعی میکند. بعد از بالاگرفتن موضوع استیضاح و برکناری روحانی در مجلس قالیباف در تیرماه، ولیفقیه که با ملاحظه بحرانهای نظام، احساس خطر کرده بود، دستور بر چیدن بساط استیضاح را داد. خبرگزاری رسمی رژیم روز ۲۲تیر ۹۹نوشت: «خامنهای در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس یازدهم گفت: دولت باید تا روز آخر وظایف خود را انجام دهد». بعد از این دستور صریح، مجلس تحتامر چند روزی دم فروبست ولی یک ماه بعد درست در روز ۲۲مرداد۹۹ وحوش مجلس فرمایشی در حملاتی بیسابقه به رئیسجمهور ولایت، نه فقط وزیر پیشنهادی او برای وزارت صنعت و معدن و تجارت (مدرسخیابانی) را در پایان فرصت سه ماههٔ روحانی برای معرفی وزیر، رد کردند، بلکه استیضاح دو وزیر دیگر را هم علم کردند. روز بعد (۲۳مرداد)، روزنامه حکومتی شرق نوشت: «رأینیاوردن مدرسخیابانی در شرایطی است که دو وزیر روحانی در صف انتظار استیضاح قرار دارند و همهٔ اینها یعنی مجلس چراغ قرمزش را برای روحانی روشن کرده و تعارضی که قابل پیشبینی بود، نمایان شده است».
هفته بعد در جلسه روز سهشنبه ۲۹مرداد۹۹ پروند استیضاح و برکناری روحانی که خامنهای با دستور آن را بسته بود دوباره باز شد. کوچکینژاد به قالیباف گفت: «با توجه به اینکه حدود ۲۰۰نفر از نمایندگان بر اساس آئیننامه امضا کردند سؤال از آقای رئیسجمهور را، آقای رئیس گوش کن! سؤال از رئیسجمهور که یک حقی ست و امروز یکی از ضروریات است. در مجلس دهم بهرغم اینکه مجلس همآهنگ بود با دولت ولی سؤال را هیأترئیسه اعلام وصول کرد قانون و آییننامه میگوید که شما یک هفته فرصت دارید که این سؤال را ارجاع بدهید به چه علت آئیننامه را اجرا نکردید؟ نمیدانم به چه علت آقای رئیس شما این آئیننامه را اجرا نمیکنید؟».
احمدی بیغش گفت: «چندی هست که نمایندهها بیش از ۲۰۰ امضا را جمع کردند برای سؤال از رئیسجمهور متأسفانه با تذکرات پیدرپی هیأترئیسه هیچ اقدامی برای اعلام وصول نمیکند چندی پیش استیضاح وزیر کشور را عدهیی از نمایندهها امضا کردند و تحویل هیأترئیسه دادند متأسفانه اعلام وصول نمیشود این تحقیر نماینده است. تذکر به این دولت هیچ ارزشی ندارد چون دولت گوش شنوا ندارد آقای رئیسجمهور محترم گوش شنوا ندارد».
آصفری هم گفت: «آن امضای ۲۰۰نفر از نمایندگان که یکماه و نیم پیش به حضرتعالی دادیم یک مطالعه بفرمایید شما ۵ تا سؤال کلیدی تویش هست مهمترینش حوزه اقتصادی و مسائل گرانی و تورم و تعطیلی کارخانهها هست. . . . چه دستوری ویژهتر و مهمتر از حل مشکلات و مسائل معیشتی و اقتصادی مردم است».
پیداست که تضاد اصلی بین مردم و رژیم به درون حاکمیت میریزد و بحرانهای دوران سرنگونی چندان فرصتی به خامنهای در یک دست سازی رژیم نمیدهد.
فصل پنجم:
هم جبهه شدن رژیم با کرونا و استراتژی کلان تلفات
کارزار بیوقفه مقاومت برای درهم شکستن کرونای ولایت
۴۵-برای همه روشن است که رژیم ولایت فقیه با چند اقدام جنایتکارانه، عامل اصلی شیوع گسترده و سریع همهگیری ویروس کرونا در ایران شد. ولیفقیه بهخاطر تظاهرات فرمایشی۲۲ بهمن و گرم کردن تنور شعبده انتخابات، ورود ویروس به ایران را پنهان کرد. او با وجود هشدارها و اخطارهای صریح برخی از کارگزاران نظام در این اندیشه ضدانسانی بود که کرونا را نعمت معرفی کند و از آن بهمثابه یک فرصت (مشابه جنگ ضدمردمی ایران و عراق) استفاده کند. سرانجام در روز پنجشنبه اول اسفند کارگزاران خامنهای با اعلام دو فوت در شهر قم بر اثر ابتلا به کرونا مجبور به پذیرش ورود کرونا به ایران شدند، اما کماکان تاریخ ورود و پنهانکاری عمدی خود را لاپوشانی کردند و به جای شفافیت و اطلاعرسانی به موقع و اتخاذ سیاستی به سود مردم، با کرونا یک جبهه متحد تشکیل دادند. جبهه ویروس کرونا و ولایت.
تلویزیون حکومتی در روز یکشنبه ۴اسفند ۹۸ سخنان وقیحانه خامنهای را پخش کرد که از تحریم گستردهٔ انتخابات بهشدت عصبانی بود و همزمان به پنهانکاری در مورد ویروس کرونا ادامه داد. خامنهای گفت: «شب پنجشنبه که جمعهاش انتخابات بود خبر بروز این ویروس و این بیماری مثلا در فلان شهر، در قم مثلا، داده شد شب پنجشنبه سحر پنجشنبه شروع کردند تبلیغات کردن که مردم مبادا بروید توی صف انتخابات بایستید، توی صف رأی دادن بایستید، آنجا چنین است، چنان است، بیماری هست مرض هست ویروس هست، ببینید یعنی از کمترین فرصتی استفاده کردند نگذاشتند حتی چند ساعت هدر برود. . . . ببینید دشمن به کجاها کار دارد».
روز سهشنبه ۱۳اسفند ۹۸ خامنهای ماهیت ضدانسانی خودش را برای استفاده از فرصت کرونا برملا کرد و گفت: «این بلا بهنظر ما بلای آن چنان بزرگی نیست، از این بلاها بزرگتر هم وجود داشته و دارد، خودمان هم در کشور مواردی را مشاهده کردیم. . . . و مطلب آخر هم این است که مسأله یک مسأله گذراست، یک چیز فوقالعاده نیست، از این حوادث در کشور پیش میآید، البته من نمیخواهم مسأله را خیلی کوچک بگیرم، اما خیلی هم بزرگش نکنیم مسأله را. یک قضیهیی است پیش آمده، یک مدتی که انشاالله خیلی طولانی نخواهد بود، این برای کشور وجود خواهد داشت بعد همه رخت برمی بندد و میرود و میتواند تجربیاتی که ما در این زمینه بهدست می آوریم و فعالیتی که مردم میکنند، دستگاهها می کنند و در واقع یک رزمایشی، رزمایش عمومی در این زمینه انجام می گیرد، این می تواند یک دستاورد باشد. اگر این دستآوردها را داشته باشیم، بلا برای ما تبدیل میشود به نعمت، تهدید تبدیل میشود به فرصت». اینچنین است که برای خلیفهٴ ارتجاع هر مرگ یک فرصت و یک نعمت است.
خودداری رژیم از قرنطینه قم، سبب همهگیری بیدنده و ترمز ویروس در سراسر ایران از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب شد و ایران را به کانون شیوع کرونا از عراق تا لبنان و افغانستان و حتی کانادا و آمریکا و سوئد تبدیل کرد.
۴۶-در حالی که از زمان شیوع کرونا در چین سازمان جهانی بهداشت و پزشکان و متخصصان اتفاقنظر داشتند که «اطلاعرسانی عمومی» و «قرنطینه» دو رکن بنیادین مقابله با این ویروس نا شناخته، خطرناک و سریعالانتقال است، رژیم هرگز به این دو رکن اساسی پایبند نبود و بهطور عمدی برعکس عمل کرد.
رژیم ابتدا از اعلام ورود کرونا به ایران خودداری کرد. سپس اطلاعرسانی و بیان آمار و ارقام را به ملاحظات امنیتی و حفظ نظام مشروط کرد. بخشنامهها و دستورالعملهای حکومتی برای مهندسی آمار و اطلاعرسانی در مورد شیوع کرونا که بارها توسط کارگزاران رسمی رژیم هم بیان شده، سند ارتکاب جرم و جنایت علیه بشریت است. در مورد قرنطینه هم، جدای از عملکرد مجرمانه رژیم در مورد قم بهعنوان یکی از اولین کانونهای شیوع کرونا و خودداری رژیم از صرف کمترین هزینه برای تأمین الزامات قرنطینه و تأمین حداقلهای معیشتی محرومان، روحانی در روز ۲۵اسفند ۹۸ با وقاحت گفت: «چیزی به نام قرنطینه نداریم، اینکه شایع شده در تهران یا بعضی شهرها برخی فروشگاهها و برخی مشاغل قرنطینه هستند، اصلاً چنین چیزی وجود ندارد. نه امروز قرنطینه است، نه ایام نوروز، نه بعد و قبلش و همه در کسب و کار و فعالیت خود آزادند».
روزنامه ستاره صبح، روز ۷اردیبهشت حرفهای محبوب فر، عضو کمیتهٔ پیشگیری و مقابله با کرونا، را پوشش داده است که میگوید: «دولت ایران بهدلیل عدم قرنطینه و محدودیتهای ضروری اجتماعی، تاکنون از بسیاری از کشورها عقب است. در حالی که به محض شناسایی ویروس کرونا در کشور باید قرنطینه و محدودیتهایی ایجاد و برای مقابله و مهار بیماری برنامه ریزی صورت میگرفت، اما متأسفانه به دلایل سیاسی این محدودیتها به ویژه در کانونهای انتشار [بخوانید قُم] صورت نگرفت؛ آمار. . . با واقعیت مطابق نیست و تعداد مبتلایان و جانباختگان بیشتر است. متأسفانه در گواهی فوت بسیاری از افراد مبتلا به کرونا، علت مرگ بیماریهای زمینهای ذکر میشود تا آمار فوتیها پایین نگاه داشته شود»
البته موضوع فقط قرنطینه قم در تاریخ اعلام شده رژیم برای ورود ویروس کرونا نبود. بعدها معلوم شد که کرونا تنها از قم شروع نشده است، با اسناد منتشر شده از سوی کمیسیون امنیت و اطلاعیههای دبیرخانه شورا روشن شد که کرونا مستقیماً از چین لااقل به سه مرکز قم و تهران و گیلان وارد شده اما رژیم همه را مخفی کرده است.
خانم رجوی در ۴اردیبهشت خاطرنشان کرد وزیر بهداشت روحانی میگوید «از اواخر دی یعنی دست کم یکماه قبل از ۳۰بهمن که روحانی مدعیست، تقاضای تشکیل جلسه اورژانس در مورد قطع پروازها با چین داشته و خواهان ”تعطیلی دانشگاهها، مدارس، اجتماعات، نمازهای جمعه، مراسم عروسی و عزا، اعتکاف، راهیان نور، آستانهای مقدس، سینماها، تئاترها، ورزشگاهها و غیره“ بوده است. همینطور، جلالی، سرکرده پدافند غیرعامل رژیم، در تلویزیون رژیم (در ۲۸فروردین) گفت که وقتی کرونا در چین شیوع پیدا کرد ما ”در دیماه جلسات داخلی داشتیم جمعبندی کردیم اوضاع را رصد کردیم چه اتفاقی میافتد وضعیت داخل کشور را بررسی کردیم که چه کار باید انجام بشود. در پنجم بهمن اولین جلسه رسمی را گذاشتیم همه دستگاههای ذیربط را دعوت کردیم“».
۴۷-روز سهشنبه ۶اسفند ۹۸ روحانی شیاد ادعا کرد که: «همان گونه که از بیماری دشوار آنفلوانزای (اچ ۱ و ان ۱) عبور کردیم از کرونا نیز عبور خواهیم کرد و از شنبه همه چیز به روال عادی برمی گردد. . . یکی از نقشهها و توطئه های دشمنان ما این است که با هراس افکنی زیاد در جامعه، کشور را به تعطیلی بکشانند. . . مردم باید به وزارت بهداشت، که از طریق صدا و سیما درباره بیماری کرونا اطلاعرسانی میکند، اعتماد کنند. به فضای مجازی و برخی رسانه های معاند در دنیا که حرفهای عجیب غریب میزنند، توجه نکنند و مسئولانی که در زمینه فضای مجازی مسئولیت دارند، مسئولیتشان را انجام دهند. بحمدالله تا امروز کمبود تخت، پرستار و پزشک نداشتیم حتی در بخشهای مراقبتهای ویژه در اکثر شهرها و استانهای ما بخش اضافی داریم».
دروغ درمانی آخوند روحانی که روز شنبه ۱۷اسفند را روز کنترل کرونا و عادی شدن اوضاع اعلام کرد به موضوع جدال درون نظام تبدیل شده و در این کشمکشها باندها و مهرههای حکومتی به رویکرد ضدمردمی رژیم و عملکرد کرونای ولایت اذعان میکنند. یک عضو شورای حکومتی شهر تهران که در تیول باند روحانی است، گفت: «در این روزها» «از روحانی و معاونش خبری نیست. ظاهراً همه از شنبه سر کار رفتهاند و دولت به تعطیلات» (امانی، ۲۰اسفند ۹۸).
یک رسانه حکومتی نوشت: «رئیسجمهور یکی دو هفته پیش در اظهارنظری عجیب گفت از شنبه [۱۷ اسفند] شرایط بهحالت عادی برمیگردد. . . [اکنون] برای اینکه وانمود شود شرایط عادی است، ساعات کار به روال معمول برگشت ولی همزمان در اقدامی متناقض همچنان به مردم توصیه میشد و میشود که در خانه بمانند و خود قرنطینگی را اختیار کنند» (سایت فرهیختگان، ۲۱اسفند ۹۸).
ماهها از این وعده ضدانسانی میگذرد، ولی هنوز شنبه موعود شیاد نیامده و در عوض آمار جانباختگان هر روز افزایش مییابد. روحانی و خامنهای پیش از مراسم ماه محرم، آشکارا برای جان مردم تحت عنوان «ضرورت برگزاری با عظمت و شکوه» عزاداریهای ماه محرم نقشه کشیده بودند. و این در حالی است که بسیاری از کارشناسان به شمول حکومتیها اعلام کردهاند که در مراسم ماه محرم امکان رعایت پروتکلهای بهداشتی (ماسک و رعایت فاصله) وجود ندارد.
روز یکشنبه ۲۱اردیبهشت خامنهای در ارتباط تصویری با ستاد مبارزه با کرونا که با حضور اعضای این ستاد و استانداران ۳۱استان کشور برگزار شد، مدعی «توفیق بزرگ» در مبارزه با ویروس کرونا شد و از حرکت «مؤمنانه و حیرت انگیز» کارگزاران نظام تشکر کرد. اما چند ماه پس از این بهاصطلاح توفیق بزرگ، همهگیری کرونا ابعاد گستردهیی پیدا کرده است.
در حقیقت معنای اعلام دوبارهٔ مقررات محدود کننده در تهران و چندین استان دیگر آنست که طاعون مدرن، کشور را سخت و محکم در چنگ خود دارد و این شوربختانه تحول جدیدی نیست. آنچه که حاکمیت، اول با پنهانکاری ورود ویروس به کشور، سپس بیاهمیت و محدود جلوه دادن آن و دست آخر خودداری از اعمال تدابیر مؤثر پیشگیرانه آغاز کرد، در مسیر طبیعی خویش پیش میرود و با هر گام، سخت جان تر و خسارت انسانی و اقتصادیاش گستردهتر میشود.
۴۸- جنایت علیه مردم ایران توسط ماهان ایر، و ابسته به سپاه پاسداران و پروازهای بیحساب و کتاب پاسداران و مهرهای دیگر رژیم به چین، برگ شرمآور دیگری از عملکرد مجرمانه خامنهای و سپاه ولایت اوست.
روز ۳اسفند ۹۸، یک کارشناس حکومتی گفت: «بیش از پنج ماه این ویروس به ایران ورود کرده چون ما بیشترین مراوده تجاری و توریستی را با کشور چین داریم. هنوز ایرلاین ماهان در تردد با چین است ویروس به ایران ورود کرد، ماسک نایاب شده است آن وقت ما به چین کمک بشردوستانه میکنیم؟» (روزنامه حکومتی جهان صنعت)
روز ۸اسفند، وزارتخارجه رژیم اعلام کرد: قرار است اولین محموله کمک چین برای مقابله با ویروس کرونا روز جمعه با هواپیمای ماهان وارد شود (حقنیوز). . روز ۹اسفند، کانال حکومتی رویداد ۲۴ اعلام کرد؛ شمار پروازهای ماهان ایر از ۱۱بهمن تاکنون به حدود ۶۰ پرواز رسیده است. در این زمان اکثر کشورهای جهان ارتباط هوایی و زمینی خود را با چین قطع کرده بودند، اما رژیم آخوندی که در انزوای بینالمللی و محاصره بحرانها به حفظ ارتباط با چین نیاز داشت، به پروازهای ماهان ایر سپاه پاسداران ادامه میداد.
روزنامه حکومتی آرمان در شماره روز ۶اسفند ۹۸ نوشت: «انگشت اتهام مردم برای شیوع کرونا به سمت شرکتهای هواپیمایی داخلی نشانه رفته و با وجود همه انتقادها، هنوز پروازهای شرکت هواپیمایی ماهان به چین ادامه دارد. این در حالی است که کشورهای دیگر مرزهای خود را بر روی ایران بسته اند. »
روزنامه حکومتی مستقل نیز در روز ۶اسفند نوشت: «در نیمه اول بهمن، مقامات وزارت بهداشت از هواپیمایی ماهان درخواست کردند که این شرکت کلیه پروازها به چین را لغو نماید. پس از امتناع ماهان، انتظار میرفت وزارت بهداشت روی مسافران و محموله های وارداتی از چین، نظارت سختگیرانهای انجام دهد، اما ظاهراً مسئولان در این مرحله هم اهمال کردند و اوضاع وخیمتر شد».
رسانه های حکومتی از جمله سایت آفتاب در ۲۱اسفند با اعلام ادامه پروازهای هواپیمایی ماهان به چین نوشتند: «ماهان؛ این روزها حتی به طعنه در تاکسیها هم مقصر اصلی ورود کرونا به ایران شناخته میشود».
یک مهماندار سابق این شرکت در مورد پنهانکاری رژیم گفت: پروازی که پیشتر به ووهان رفته بود، چندی بعد به دوبی رفت و پس از لندینگ در فرودگاه، توسط پرسنل فرودگاه مقصد، تست سلامت انجام شد و در این میان مشخص شد جواب آزمایش یکی از مهمانداران و تعدادی از مسافران، مثبت بوده است. مهماندار سابق شرکت ماهان ایر که اظهاراتش در رسانه های حکومتی منتشر شده، میافزاید: «بسیاری از مهمانداران به هر نحوی با پیام و تماس با من ارتباط گرفتند. نمیتوانند حرف بزنند، نمیگذارند که حرف بزنند».
به دنبال بالاگرفتن اعتراضها در مورد ادامه پروازها به چین، ماهان ایر مجبور به صدور بیانیه شد و اعلام کرد: «پروازها بر اثر درخواستهای مکرر وزارتخانه های خارجه و بهداشت و سازمان هواپیمایی کشور و برای بازگرداندن ایرانیان گرفتار آمده در چین» صورت گرفته است. پارسایی، سخنگوی وقت کمیسیون اصل ۹۰ مجلس رژیم، در ۲۳اسفند ۹۸ گفت: «قطعاً سازمان هواپیمایی کشور که مانع انجام پرواز به چین نشد، در کنار ایرلاین ماهان، از متهمان ردیف اول [ورود ویروس به ایران] است» (ایسنا).
۴۹- آش دروغگوییهای آخوندها پیرامون ابعاد همهگیری ویروس، آن قدر شور است که صدای کارگزاران و رسانههای حکومتی را هم در آورده است.
روز ۳اسفند ۹۸، روزنامه حکومتی جهان صنعت نوشت: «بهدلیل عدم شفافیت، هیچ کس به دولت اعتماد نمیکند. وزارت بهداشت از گفتن آمارهای دقیق واهمه دارد و این دروغگویی، موجب بیاعتمادی مردم به نظام شده است در حال حاضر این بیاعتمادی به ۹۰درصد رسیده است».
در همین روز، یک عضو کمیته آنفلوآنزا در وزارت بهداشت اعلام کرد: آمار اعلام شده از تعداد مبتلایان تنها ٥درصد واقعیت است (روزنامه شهروند).
روز جمعه ۹اسفند ۹۸، جعفرزاده، عضو سابق مجلس رژیم از رشت گفت: «مکرر آمار را از مردم پنهان میکنند و به صراحت میگویم که آمارهای ارائه شده تاکنون هنوز واقعی نیست. من از بهشت زهرا، تازه آباد و باغ رضوان رشت آماری در خصوص جانباختگان بر اثر کرونا گرفتم و باید بگویم که آمار، خیلی بیشتر از این حرفهاست» (روزنامه امتداد).
روز ۱۰اسفند ۹۸، دبیرکل نهاد حکومتی خانه پرستار اعلام کرد: «آمار مربوط به پرستاران مبتلا را نمیتوانیم اعلام کنیم. آمارها کاملاً امنیتی هستند و به کسی ارائه نمیشود، حتی شاید رئیس بیمارستان هم آمار بیماران کرونا را نداشته باشد» (روزنامه رسالت).
پارسایی، عضو سابق مجلس رژیم، گفت: «آماری که در حال حاضر داده میشود با توجه به جامعه آماری و از لحاظ درصد شیوع و کشندگی واقعی بهنظر نمیرسد. . . . و. . . مسأله اعتماد عمومی. . . از زمان شیوع این بیماری واگیردار بار دیگر رخ نمایی کرد» (روزنامه حکومتی اعتماد، ۱۰اسفند ۹۸).
روز ۱۲اسفند ۹۸، محمود صادقی، نماینده دوره قبل مجلس رژیم، در توئیتر خود نوشت: «پس از پنهانکاری درباره کشتهشدگان اعتراضات آبان، ”سه روز دروغگویی“ درباره شلیک به هواپیمای اوکراینی، حالا شیوع یک بیماری مسری را پنهان میکنند».
یدالله اسلامی، عضو سابق مجلس ارتجاع اعتراف کرد: «جامعه ما با پنهانکاریهای سازمانیافته روبهروست. این امر از رخدادهای آبان و سرنگونی هواپیما روندی رو به افزایش داشته و در کاهش مشارکت در انتخابات بهخوبی دیده میشود» (روزنامه حکومتی مستقل، ۱۷اسفند ۹۸).
۵۰-به سخره گرفتن آمار دروغ رژیم در مورد همهگیری ویروس کرونا، حسن روحانی را مجبور کرد تا به ابعاد این فاجعه اعتراف کند. وی در جلسه ستاد مقابله با کرونا در روز ۲۸تیر با خواندن یک گزارش گفت: «تخمین ما بر این است که تاکنون ۲۵میلیون ایرانی به این ویروس مبتلا شدهاند و قریب حدود ۱۴هزار نفر هم عمرشان را در این مدت از دست داده اند. . . ما باید این احتمال را بدهیم که ۳۰ تا ۳۵میلیون نفر در معرض ابتلا خواهند بود. پیشبینی شده است تعداد بستریهایی که در آینده باید پیشبینی کنیم حدود دو برابر آن مقداری است که ما در ۱۵۰روز شاهد آن بوده ایم. خودمان را باید از نظر درمان و تختهای بیمارستانی آماده و با شرایط پیش رو مقابله کنیم».
دکتر مردانی، فوق تخصص بیماریهای عفونی و عضو کمیته علمی ستاد مبارزه با کرونا، در روز ۲۹تیر ۹۹ در گفت و گو با خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران گفت: «اکنون ۲۸میلیون نفر از جمعیت ایران یعنی ۳۰درصد جمعیت کشور به این ویروس مبتلا شدهاند».
معاون آموزشی و پژوهشی سازمان نظام پزشکی اعتراف کرد که «۶ هزار نفر از کادر درمان تهران به کرونا مبتلا شدهاند و تاکنون ۱۵۰نفر آنها جان خود را از دست داده اند» (ایلنا، ۱۵مرداد ۹۹).
روز ۶اردیبهشت ۹۹، یونسیان عضو هیأتعلمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، در گفت و گو با روزنامه حکومتی ستاره صبح گفت: «آمارها به شکل سیستماتیک بسیار کمتر از واقعیت موجود است. . . . میتوان گفت آمار واقعی حدوداً ۲۰برابر آن چیزی است که گزارش میشود».
به گزارش جهان صنعت (۱۹ اردیبهشت ۹۹) سراج زاده، از کارشناسان حکومتی و رئیس انجمن جامعهشناسی به دولت روحانی هشدار داد و گفت: «همه ما درون یک کشتی زندگی میکنیم و با کوچکترین اتفاقی همگی غرق خواهیم شد. تعداد مبتلایان و فوتیها که وزارت بهداشت رسماً اعلام میکند، صحیح نیست. پنهانکاری دولت در این زمینه یک نقطه ضعف دیگر بر عملکردش محسوب میشود. زیرا این عمل باعث شده اعتماد مردم به دولت کمتر از قبل و عمق این شکاف هر روز بیشتر از دیروز شود. در این گیرودار مردم هیچ چارهای جز خود مراقبتی ندارند. . . دولت بهخاطر فشارهای اقتصادی قرنطینه را شکست، در صورتی که بهتر بود دولت این مسئولیت خطیر را به عهده میگرفت و با منابع مالی مختلفی که در اختیار داشت به یاری تکتک مردم میشتافت. . . . می توان پیشبینی کرد با ترکیب فشارهای اقتصادی و مطالبات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی موج تازهای از نارضایتیها ایجاد خواهد شد. اگر دولت در سیاستهایش بازنگری نکند. مردم همانند آتش فشانی در حال فوران هستند».
۵۱- از همان ابتدا روشن بود که حکومت نمیخواهد پولهای غارت شده از مردم را در شرایط بحرانی کرونا برای مردم هزینه کند. حکومت به جای توزیع امکانات بهداشتی و درمانی در میان مردم به ترفندهای کهنه شده، وعدههای تو خالی و، همزمان، هزینه کردن برای سرکوب و صدور تروریسم، اقدام کرد. بارزترین و البته ضدانسانیترین راهکار خامنهای تشکیل ستاد کمکهای مردمی برای چاپیدن مردم به جای کمک به مردم بود.
مسئول شورا، آقای مسعود رجوی در پیام روز ۱۷اسفند ۱۳۹۸ اعلام کرد:
«خامنهای باید ۱۰۰میلیارد دلار سرمایه و داراییهای ”ستاد اجرایی فرمان خمینی“ ملعون و ثروت عظیم انباشته در تعاونیهای سپاه و بسیج و نیروی انتظامی و بنیاد مستضعفان و پولهایی را که در عراق و سوریه و یمن و غزه و لبنان هزینه میکند به بهداشت و درمان مردم ایران اختصاص دهد.
-رژیم با همین سرمایه و پول میتواند از طریق سازمان بهداشت جهانی و صلیبسرخ بینالمللی بدون هیچ محدودیتی برای مقابله با کرونا دارو و تجهیزات پزشکی تهیه کند و در اختیار بیمارستانها و مردم قرار بدهد.
-بودجه اتمی و موشکی رژیم و سرمایهها و امکانات هلالاحمر، که برای صدور ارتجاع و تروریسم مراکز متعددی در خاورمیانه و آفریقا دایر کرده است، باید صرف درمان مبتلایان کرونا و بیماران محروم شود.
- حقوق معوقهٔ پرستاران و کادر پزشکی و کارکنان زحمتکش بیمارستانها باید بلادرنگ از بودجه و کلان سرمایههای سپاه پاسداران پرداخت شود.
-داراییهای آستان قدس رضوی در خراسان که با موقوفات نجومی به نام امام رضا در چنگ خامنهای است، پول و سرمایه عظیمی دارد که هماکنون میتواند در آستانهٴ سال نو دستمزدها و حقوق پرداخت نشده کارگران و معلمان و کارمندان و هزینه درمان آنها را تأدیه کند. سیاست ظالمانه و ضدانسانی پرداخت نکردن حقوق بهشمار عظیم کارگرانی که در بحران کرونا اخراج شده یا به مرخصی اجباری فرستاده شدهاند باید متوقف شود».
۵۲-آخوند مسیح مهاجری، که از سال۱۳۶۰ تاکنون مدیر روزنامه جمهوری اسلامی به صاحب امتیازی علی خامنه ای و در دولتهای رفسنجانی و خاتمی، مشاور رئیسجمهور نظام بوده است، روز ۲۴فروردین، یک روز پس از شروع طرح جنایتکارانه و سرکوبگرانه ولیفقیه، در مقالهٔ تکاندهندهیی به باند غالب نظام و بنیادهای تحت کنترل خامنهای هشدار داد و نوشت: «کمک مردمی هر قدر هم که گسترده باشد نمیتواند پاسخگوی نیازهایی باشد که در اثر رکود اقتصادی ناشی از کرونا پدید آمده است. این کمک میتواند بخشی از زخمها را التیام ببخشد ولی نمیتواند تمام مشکلات را حل کند. برای حل قطعی مشکلات باید قدرتهای مالی بزرگی به صحنه بیایند که از تمکن بسیار بالایی برخوردارند و اموال آنها متعلق به مردم است.
این قدرتهای مالی عبارتند از ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد مستضعفان و آستان قدس رضوی. امکانات و منابع مالی گسترده ای که در اختیار این مراکز وجود دارند اگر به عرصه کمک به اقشار آسیبدیده از کرونا آورده شوند، مشکلات این اقشار در کوتاهترین زمان و بهصورت کامل برطرف خواهد شد. این اموال و امکانات متعلق به مردم هستند و دقیقاً در چنین موقعیتهایی باید از آنها برای حل مشکل مردم استفاده شود.
وقتی سخنان مسئولان این مراکز قدرت مالی را درباره اقداماتشان برای کمک به اقشار آسیب دیده می شنویم، به این نتیجه می رسیم که آنها یا از ابعاد گسترده ضربهای که در این شرایط به مردم وارد شده اطلاع درستی ندارند و یا نمیخواهند پولهایی که در اختیار دارند را برای کمک به آنان هزینه کنند.
ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد مستضعفان و آستان قدس اگر پولشان را برای مردم مستضعف هزینه نکنند به چه کاری میآیند؟» (سایت خبر فوری، ۲۴فروردین ۹۹).
در حالی که حکومت و در رأس آن خامنهای از در اختیار گذاشتن امکانات خودداری میکند، رسانه های حکومتی اعتراف میکنند که سران و کارگزاران رژیم در اولویت استفاده از امکانات پزشکی برای مقابله با کرونا قرار دارند. روزنامه جهان صنعت در شماره ۸اسفند ۹۸ نوشت: «طبق گفته شاهدان عینی انستیتو پاستور که محل اصلی تست کروناست، در ابتدای امر از مسئولان و آقازاده ها آزمایش گرفتند، در صورتی که بهعلت کمبود کیت، اول باید افرادی که بیشتر در معرض خطر هستند مانند پزشکان و پرستاران را مورد آزمایش قرار دهند».
حباب یک میلیارد بودجه برای مقابله با کرونا هم خیلی زود ترکید. به گزارش روز ۴تیر خبرگزاری سپاه پاسداران، سعید نمکی وزیر بهداشت، در اولین جلسه کمیسیون بهداشت و درمان دورهٴ یازدهم مجلس ارتجاع گفت: «آمریکاییها 111میلیارد دلار و انگلیسیها 22میلیارد پوند فقط برای بخش سلامت و مقابله با کرونا هزینه کردند اما در ایران با موافقت مقام معظم رهبری حدود یک میلیارد یورو برای مقابله با کرونا در نظر گرفته شد که بعد از سه ماه و نیم کمتر از 30درصد از آن را دریافت کردهایم که سه هفته پیش در بین دانشگاهها و دانشکدههای علوم پزشکی توزیع شد».
۵۳-بهدنبال دستور خامنهای به پاسدار باقری برای ایجاد قرارگاه سرکوب و جنایت و غارت تحت عنوان قرارگاه کرونا، غلظت حضور نیروهای نظامی و سرکوبگر در شهرها و در فضای مجازی بالا رفت.
روز ۱۰اردیبهشت، وبسایت فردا نیوز، سخنان پاسدار شکارچی، سخنگوی نیروهای مسلح رژیم را منتشر کرد. او گفت: «در خصوص اقدامات صورت گرفته برای مقابله با شایعه پراکنان در فضای مجازی، پلیس فتا اقدامات بسیار خوبی در مسیر مقابله با شایعه پراکنان انجام دادند. ۳۶۰۰نفر از افرادی که در فضای مجازی شایعهپراکنی کردند توسط نیروی انتظامی و بسیج دستگیر شدند».
حسین اشتری، فرمانده نیروی سرکوبگر انتظامی، هم بنابه توصیه خامنهای «پای کار» آمد و اعلام کرد که: «پلیس فتا از روزهای اول شیوع کرونا با افرادی که در فضای مجازی با شایعهپراکنی باعث نگرانی و تشویش اذهان عمومی میشدند، برخورد قاطع و قانونی کرده و بیش از ۱۳۰۰ تارنما را شناسایی و ۳۲۰نفر را نیز بازداشت کرد» (ایلنا، ۲۰اردیبهشت).
۵۴-مسئول شورا در ۲۳فروردین ۱۳۹۹ اعلام کرد که: «اگر برای رژیم ولایت فقیه هر مرگ یک فرصت و یک نعمت است، ما باید با شورش و جنگ صد برابر آن را به تیک تاک قیام و ناقوس سرنگونی تبدیل کنیم. فرصت استبداد دینی و رژیم دجال و ضدبشری به پایان رسیده است». او خطاب به هم میهنانمان گفت: «وضعیت و شرایط ایران و خطی را که رژیم در فاجعهٔ کرونا در پیش گرفته با سایر کشورها مقایسه نکنید. اینجا صحبت از مدل چینی یا اروپایی و آمریکایی، بیراهه رفتن است. خامنهای در ۱۳اسفند به صراحت گفت بر آن است از بلا و تهدید کرونا، نعمت و فرصت بسازد. منظورش این است که کرونا را بر ضد سرنگونی رژیم ولایت فقیه با تلفات کلان انسانی برای حفظ این رژیم به کار گیرد».
اطلاعیههای روزانه دبیرخانه شورا، که بر اساس دادههای سازمان مجاهدین منتشر میشود، سیاست تبهکارانه رژیم مبنی بر پنهانکاری و ارائه آمار دروغ را برملا کرده است. موفقیت این کارزار افشاگرانه موجب آن شده که موضوع ۵برابر بودن جانباختگان نسبت به آمار رسمی رژیم تثبیت شود.
مسئول شورا در ۱۵اسفند ۹۸ اعلام کرد که «جنگ مردم ایران با کرونا بخشی از جنگ سرنوشت با خامنهای و رژیم دجال و ضدبشری ولایت فقیه است». سپس در روز ۱۷خرداد ۹۹ در شرایطی که شمار جانباختگان کرونا در ایران از پنجاه هزار تن گذشت، اعلام کرد: «در استراتژی کلان تلفات و سپر انسانی در برابر خطر قیام و سرنگونی. . . در ۱۱۰روزی که گذشت روزانه به طور متوسط بیش از ۴۵۰نفر جانباخته اند. با تلخی و تلخکامی بسیار، این آن روی سکه و تداعی کننده چند صد اعدام و تیرباران در شبانه روز در سال۱۳۶۰ است. رژیم اول کرونا را حاشا کرد، بعد گفت گذراست، رگ است و رد میشود. حالا آخوند روحانی میگوید ”جامعه باید باور داشته باشد که آینده ویروس کرونا نامشخص است بنابراین مردم باید زندگی خود را با این ویروس در هر شرایطی سازگار کنند“ مبادا به تبلیغات بیگانه توجه کنید، به جایش به آمریکا بنگرید تا دریابید که چه ظلم بزرگی به سیاهپوستان آمریکا میشود و به آنهایی که در آمریکا زندگی میکنند و از کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند! روز قبل از آن هم خلیفه ارتجاع به مناسبت سالمرگ دجال برای مردم و سیاهپوستان آمریکا و نقض حقوقبشر سیاهپوستان اشک تمساح ریخت».
۵۵-در همین پیام مسئول شورا درباره دعاوی شیادانه روحانی و خامنهای نوشت: «خدا لعنت کند و به کیفر دنیا و عذاب آخرت گرفتار کند هر کس را که به سیاهان آمریکا و آفریقا و مسلمانان میانمار و اهل غزه و لبنان و سوریه و عراق و یمن و افغانستان ستم کرد و میکند و خواهد کرد. اما بگویید ببینیم که بود آنکه پناهندگان افغان را زد و در منتهای قساوت به رودخانه افکند؟ که بود آنکه به روی خودرو مهاجران افغان آتش گشود و برخی از آنها زنده زنده در آتش سوختند؟آیا از یاد بردهاید که وحوش ولایت در عراق تحتامر قاسم سلیمانی عراقیان بیگناه بهویژه اهل تسنن را در جرف الصخر چگونه زنده به گور میکردند و یا در الانبار به رودخانه میانداختند؟
دستکم ۱۵۰۰تن از فرزندان ایران را چه کسی در قیام آبان کشت؟
قتلعام مجاهدین و دیگران زندانیان در سال۶۷ را چه کسی انجام داد؟
قتلعام مجاهدین، مجاهدین مجروح و دست بسته در اشرف در شهریور۹۲ را چه کسی انجام داد؟. . .
در موضوع کرونا هم، مجاهدین و مقاومت ایران در دفاع از خلق مظلوم شان هماوردی خود با رژیم را به منتها درجه نشان دادند و از روز اول اسفند تا امروز گریبان رژیم دجال و ضدبشری ولایت فقیه را سفت و سخت و بیامان گرفته و آنرا به ستوه آورده اند. روزمره، تمامعیار و گسترده. . .
آنقدر که درخواستهای ما برای اختصاص دادن دارایی و سرمایه های بنیادها و مؤسسات تحت کنترل خامنهای به بهداشت و درمان مردم و تأمین حقوق زحمتکشان به یک خواست عمومی تبدیل شده و حتی به داخل صفوف و رسانه های رژیم راه برده است.
آنقدر که در ۱۲اسفند جیغ ارگان سازمان تبلیغات آخوندی درآمد و اعلام کرد «در مسابقه کشته سازی» [بخوانید آمار قربانیان کرونا] ”مریم رجوی گوی سبقت را از سایرین ربوده است“ . آنقدر که ترکان، مشاور روحانی و وزیر دفاع رفسنجانی، با وحشت زوزه سر داد ”ما الآن با ۲ ویروس طرف هستیم، یک ویروس کروناست و یک ویروس تیراناست که پایتخت آلبانی است که در آن جا ۱۵۰۰مجاهد را در سالنهایی تجهیز کردهاند. . . ما هم کرونا و هم تیرانا را داریم و آنها دارند به این ترتیب اعتماد [به نظام] را از بین میبرند، سال۹۹سال سختی خواهد بود“ .
پس جست و خیزهای دلتنگان رژیم برای رفتن به آلبانی با طومار ۸هزار نفری و لجن پراکنی مزدوران و مزدور بچگان همزاد آنها در خارجه بیحکمت نبود. میبینید که خامنهای و روحانی تا کجا برای حقوقبشر در آمریکا و اروپا و مخصوصاً در اشرف۳ در آلبانی دل نازک شدهاند؟! این درجه از هزل و ابتذال ناشی از منتهای درماندگی و فشار است. آنقدر که باند فاشیستی مؤتلفه در اول اردیبهشت یک فهرست طولانی و روزبه روز از بیانیه ها و اقدامات مریم رجوی برای مقابله با پنهان کاری جمهوری اسلامی، برای بازدید سازمان بهداشت جهانی، برای قرار گرفتن امکانات در اختیار پزشکان و پرستاران، برای بازدید از زندانها و حفظ جان و سلامت زندانیان، برای شورش در زندانها، برای اعتراض به حاکمان و خنثی کردن پنهان کاریهای آنان و برای اعزام هیأتهای بینالمللی به ایران ارائه میدهد.
باند فاشیستی مؤتلفه خاطرنشان میکند که مجاهدین یک آرزو دارند و آن هم فروپاشی و سرنگونی نظام است و از اینروست که آمار دروغ از مبتلایان به کرونا در ایران ارائه میدهند، سپاه را به قاچاق متهم میکنند، وضعیت بیمارستانها را اسفناک جلوه میدهند و این که نظام در پذیرش و رسیدگی به بیماران کاملاً ناتوان است. از این رو مریم رجوی، خواستار خارج کردن امکانات پزشکی و بهداشتی از انحصار پاسداران و در اختیار قرار دادن پزشکان و بیمارستانها و مردم می شود. مردم را به شورش علیه نظام فرا می خواند و بر ضرورت ابراز انزجار از رژیم و اعتراض و اعتصاب تا هرکجا که امکانپذیر است تأکید می کند. نسبت به شیوع کرونا در زندانهای ایران هشدار میدهد و از دبیرکل، شورای حقوقبشر و کمیسر عالی حقوقبشر مللمتحد و دیگر مراجع بینالمللی مدافع حقوقبشر برای نجات جان و سلامت زندانیان و جلوگیری از یک فاجعه بزرگ انسانی استمداد میطلبد.
آیا منتهای درماندگی رژیم را میبینید؟. . .
اکنون پس از ۴ماه استراتژی رژیم ولایت فقیه مبنی بر کلان تلفات و سپر انسانی در برابر خطر قیام و سرنگونی به اثبات رسیده است. صورت مسأله این است که رژیم در کلان بازی مرگ، کلان برنده است یا کلان بازنده؟
کلان برنده یعنی این که میخواهد و میتواند با گرد مرگ و یأس، راهبندی برای سرنگونی بسازد و جامعه را منفعل و منجمد کند. در خوابهای خون سرشته و پریشان ولایت فقیه می توان مانند ایلغار مغول، ۳۰۰سال ایران را سرکوب و منکوب و میخکوب کرد.
کلان بازنده یعنی که خامنهای و روحانی بر سر شاخ و بن میبرند. رژیم شان را موریانه کرونا و بحرانها از درون خورده و وعده خدا حق است. برخلاف تصور آنها جانهایی که از دست میرود نه عامل بقای رژیم بلکه تیک تاک فنا و پایان است».
فصل ششم:
تبهکاری چهل ساله در اقتصاد و قتلعام طبیعت
باز تولید فقر و بیکاری و گرسنگی
۵۶- در بیانیه سال گذشته ما بر این حقیقت تأکید کردیم که دستاورد چهل سال حاکمیت استبداد مذهبی برای اکثریت قاطع مردم ایران چیزی جز فقر و فلاکت نبوده و رژیم ولایت فقیه بهطور روزانه به سطح زندگی و معیشت شهروندان یورش برده است. بحران ساختاری اقتصادی، هزینههای سرسامآور نظامی و امنیتی، چپاول و غارت اموال مردم و سرمایههای کشور، بحران بیآبی و تخریب طبیعت و محیطزیست، فساد کاملاً نهادینه شده، گسترش رانت، صعود نرخ تورم، افزایش قاچاق، بیکاری، زندگی اشرافی صاحبان قدرت و ثروت که در برجهای لوکس و مناطق مولتی میلیاردها زندگی میکنند و تشدید شکاف طبقاتی، سیاهچالهیی از فقر، بیخانمانی، تنگدستی و فلاکت برای مردم ایران و بهویژه برای نیروهای گوناگون کار، ایجاد کرده که بهطور روزمره فرودستان را قربانی میکند. در یک سال گذشته دو عامل تحریم و کرونا این روند ویرانگر و بحران ساختاری و ورشکستگی اقتصادی را تشدید کرده است.
اقتصاد رژیم ایران که در بنیادهای خود فلج بود، زیر تأثیر تحریمها به حالت اغما افتاده است. درآمدهای کشور برای امنیت نظام هزینه میشود و البته زیر خیمه ولایت، وابستگان به باندهای درونی نظام، به فراخور قدرت و نفوذشان سرمایههای کشور را غارت و جیب مردم را خالی میکنند. ما اکنون شاهد حکومت یک خلیفه اعظم و دهها سلطان از جمله سلطان سکه، سلطان شکر، سلطان مسکن، سلطان قیر و حتی سلطان قبر هستیم . در مقابل، زندگی و معیشت مردم مرزهای فاجعه را درنوردیده و اکثریت مردم در عرصه مسکن، خوراک، پوشاک، سلامت و آموزش هر روز محتاج تر از روز پیش میشوند.
راغفر از کارشناسان اقتصادی رژیم تحت عنوان «نابودی طبقه متوسط با افزایش فاصله طبقاتی» مینویسد: «در حال حاضر در شمال تهران برج میسازند متری ۱۵۰میلیون تومان، پول این خانه را چه کسی میخواهد پرداخت کند. در حالیکه در جنوب شهر افراد برای امرار معاش کودکان خود را میفروشند، معلوم است که در چنین شرایطی جامعه آرام نخواهد بود، روزبهروز بر شدت فاصله طبقاتی افزوده شده و طبقه متوسط در حال نابودی و محو شدن است» (۵۵ آنلاین، ۱تیر ۹۹).
آخوندهای تبهکار مردم را به فقر و فلاکت کشانده و با رویکردی اشغالگرانه زیست بوم آنها را، از خزر و خلیجفارس تا منابع زیر زمینی آب و از جنگلها و مراتع تا اراضی عمومی و کوهپایهها، و حتی فضای شهرها را عرصهٔ سودجویی، غارتگری و وطنفروشی کردهاند. رسوایی طرح قرارداد وطنفروشانه خامنهای با سران حکومت چین و فضیحت دستاندازی اوقاف به کوه دماوند برگهای سیاه دیگری از این کارنامه ننگین است.
۵۷-پاسداران ولایت خامنهای که نوروز و بهار سال۹۸ را با سیلابهای ویرانگر و فاجعه دروازه قرآن شیراز به عزا تبدیل کردند، بهار امسال را هم با آتشسوزیهای گسترده در جنگلها و مراتع در نقاط مختلف کشور در دود و اندوه فرو بردند و فاجعه دیگری را برای محیطزیست کشور رقم زدند. بسیاری این آتش سوزیها را مشکوک و دست حکومت، بهویژه سپاه پاسداران، را در آن میدیدند. اما مهمتر از این مسأله ناتوانی رژیم و کارگزاران رژیم در حفاظت از جنگلها، فقدان امکانات کافی برای رودرویی با آتشسوزی در جنگلهاست.
بهنوشته رسانههای رژیم، کل بودجه در نظر گرفته شده برای سازمان حفاظت مراتع و جنگلها در لایحه بودجه سال جاری برابر ۲۸۳میلیارد و ۲۳۵میلیون تومان است. این بودجه قرار است در برنامه های آبخیزداری و حفاظت خاک، احیا، توسعه و بهرهبرداری اصولی از جنگلها، ترویج و توانمند سازی جوامع محلی و بهره برداران، حفاظت و حمایت از منابع طبیعی کشور و موارد دیگر صرف شود. منطقه جنگلی زاگرس بین ۱۱استان ایران پراکنده شده است و نزدیک به ۴۰درصد کل پوشش جنگلی ایران را شامل میشود (همشهری، ۵ بهمن۹۸).
در حالی که صدها هکتار از جنگلهای بلوط در کوههای زاگرس طعمه حریق شده و ثروت کلانی از مردم و کشور در آتش سوخته است، سرکرده یگان حفاظت محیطزیست اعتراف میکند که سازمان محیطزیست هلیکوپتر مجهز برای کنترل حریق در اختیار ندارد. میتوان ابعاد جنایت رژیم را که میلیاردها دلار صرف آشوبگری و کمک به تروریستها میکند از نبودن هلیکوپتر برای مبارزه با حریق دریافت.
مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری استان گلستان اعتراف کرده که «۳۰۰ هزار هکتار از عرصه های منابع طبیعی گلستان در معرض بیابانی شدن قرار گرفته است. . . . با اعتباری که اکنون برای مقابله با بیابان زایی گلستان اختصاص مییابد، نجات ۳۰۰هزار هکتار عرصه منابع طبیعی فعلی از بیابان شدن، یک قرن به طول خواهد انجامید» (ایرنا، ۲۸خرداد ۹۹).
دبیر کمیته حقوقی انجمن دوستداران طبیعت و محیطزیست استان خوزستان و از وکلای محیطزیستی استان درباره آتش افتاده به جان مناطق حفاظتشدهٔ خائیز، گفت: «آتش از ساعت ۳ بعدازظهر در منطقه آزاد آغاز شده و روی سطح زمین بوده و به منطقه حفاظت شده خائیز در حوزه شهرستان بهبهان میرسد و آتش از تنگه شیخ و چمران به سمت چاه ریگک و از ارتفاعات به سمت شهرستان دهدشت و روستای آب کاسه و از طرف دیگر به سمت پادوک (حدفاصل گچساران و دهدشت) گسترده شده است. چندین هزار هکتار در بهبهان و چندین هزار هکتار در دهدشت در سایه بیکفایتی مسئولان سوخته و تا این لحظه که با شما صحبت میکنم خبری از بالگرد آبپاش نیست. حتی یک دمنده و آتش کوبی نداریم» (اسکان نیوز۱۰خرداد۹۹).
سرهنگ عباس نژاد، سرکرده یگان حفاظت سازمان جنگلها در ایران، میگوید که از ابتدای سال جاری خورشیدی تا روز یکشنبه ۸تیر، حدود ۱۱۰۰مورد آتش سوزی در جنگلها و مراتع کشور بهوقوع پیوسته است. گزارش سازمان دیده بان جهانی جنگل که بر اساس نقشه های ماهواره های مختلف ناسا تنظیم شده، نشان میدهد که استانهای خوزستان، فارس، بوشهر، ایلام و اصفهان بیشترین موارد آتش سوزی را داشته اند. کهگیلویه و بویراحمد، هرمزگان، خراسان رضوی، تهران و کرمانشاه در رتبه های بعدی هستند (دویچه وله بهنقل از ایسنا۸تیر۹۹).
سه تن از فعالان محیطزیست هنگام خاموش کردن آتش در منطقه حفاظتشده اورامانات بهشهادت رسیدند. سازمان حقوقبشری «هه نگاو» گزارش کرد که این سه نفر بر اثر انفجار مین جانباخته اند. یکشنبه شب ۸تیر، شماری از مردم پاوه مرکز اورامانات، به استقبال آمبولانس حامل جانباختگان رفته و شعار «شهید نمیمیرد» سر دادند. تجمعکنندگان عکس سه فعال محیطزیست، مختار خندانی نوسود، از اعضای هیأت مؤسس و سخنگوی انجمن محیطزیستی ژیوای، یاسین کریمی، عضو دیگر این انجمن و بلال امینی، از فعالان محیطزیست، را در دست داشتند.
۵۸- از شروع دهه۱۳۹۰ اقتصاد کشور دچار یک انسداد ساختاری شده و عوامل این وضعیت، انحصار بخش مؤثر اقتصاد کشور توسط بیت خامنهای و سپاه پاسداران است. آنها به صورت یک طرفه مکندههای منابع اقتصادی و زیستمحیطیاند و چیزی به اقتصاد کشور برنمی گردانند. رشد عجیب و غریب سوداگری مالی (از جمله با ۶۳۰۰ مؤسسه مالی و اعتباری غیرقانونی) بهصورت پیوسته و دائم میزان نقدینگی را بالا میبرد و قیمت کالاها را چنان افزایش داده که سفره لاغر مردم را تهی کرده است.
انسداد اقتصادی خود را در مختل شدن انباشت سرمایه، توقف یا به حداقل رسیدن باز تولید اجتماعی، گسترش فوقالعاده جمعیت غیرفعال (دست کم ۴۰درصد جمعیت کشور)، ناچیز شدن یا به صفر رسیدن توان ایجاد اشتغال، گسترش جمعیت زیر خط فقر (حداقل ۶۰میلیون نفر)، زوال تقریبی ارزش پول رسمی کشور و. . . نشان میدهد
بر اساس آخرین رتبه بندی بنیاد هریتیج از آزادی اقتصادی در جهان در سال۲۰۲۰، ایران در جایگاه ۱۶۴ در بین ۱۸۰کشور قرار گرفته و جزء اقتصادهای بسته طبقه بندی شده است.
رتبه ایران در مقایسه با رتبه بندی سال گذشته، ۹ پله بدتر شده است. ایران در میان ۱۴کشور منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در رتبه ۱۳ و قبل از الجزایر که بستهترین اقتصاد در این منطقه است جای گرفته است. امارات متحده عربی آزادترین اقتصاد در این منطقه عنوان شده است. از بین همسایگان ایران، تنها ترکمنستان رتبهای پایینتر از ایران دارد و کشورهای افغانستان و پاکستان حدوداً ۳۰ رتبه بالاتر از ایران هستند (مردمسالاری آنلاین، ۲۱ژوئن ۲۰۲۰).
هدایتالله خادمی، از مجلس نشینان قبلی، در ۱۶اردیبهشت ۹۹ گفت: «متأسفانه طی چند ده سال گذشته گروهی مدیر نوکیسه و تازه به دوران رسیده ناکارآمد و منفعتطلب بر امور اجرایی و دولتها چنبره زدند و نتیجه عملکردشان باعث گسترش فقر شدید، فاصله طبقاتی، کودکان خیابانی، بیکاری و افسردگی جوانان، عادی شدن اختلاس، گسترش مصرف مواد مخدر و دهها مشکل دیگر شده است. این گروه منفعتطلب از یک جریان خاص نیستند گرچه شاید سهم جریانی کمتر یا بیشتر شود؛ گاهی چپ هستند و گاهی راست، همانند فصول سال چهار فصل هستند نقطه اشتراک همه آنها اختلاس و حیف و میل منابع کشور است به همین دلیل است که خاوریها به وجود آمدند و راحت رفتند، برای همین است که خبری از چهار و هشت دهم میلیارد دلاری و هزاران میلیارد دلار نیست و تازه میخواهند ۵میلیارد دلار دیگر هم بگیرند و مردم فقیر را بدهکار کنند. هیچکس جرأت حرف زدن در مورد کرسنت را ندارد و مسکوت میماند حتی منتقدان خود کرسنت، کرسنتیها را به صدارت مینشانند. برای همین است که از مجلس نهم تعدادی از آنها وارد مجلس یازدهم شدند به کرسنتیها رأی دادند تا افتضاح توتال و آی پی سی و توقف خط لوله صلح را به وجود بیاورند برای همین است که مجلس دهم هم باز به کرسنتیها رأی داد برای همین است که منابع مالی کشور به خودروسازان داده میشود تا مشتی قوطی حلبی چرخدار تولید و به کشتن مردم ادامه دهند عجب داستانی است» (رادیو فرهنگ).
۵۹-رژیم ولایت فقیه از همان ابتدای غصب حاکمیت مردم، با دو نرخه کردن ارز، مسیر بزرگترین غارت و چپاول از ثروتهای ملی و دسترنج یک خلق را برای چند دهه گشود. این مسیر باعث شد که:
اولاً- به جای کالاهایی که در ایران تولید میشد، کالا از خارج وارد شود. وارد کنندگان کالاها که از دارو دسته های رژیم بودند، ارز را به قیمت رسمی (بسیار ارزانتر از بازار آزاد) از بانک مرکزی میگرفتند و کالا را وارد می کردند و چون قیمت کالاها در بازار با قیمت آزاد ارز در بازار تراز می شد، سود زیادی برای واردکنندگان کالاهای مختلف داشت و در نتیجه تولیدکنندگان داخلی نمیتوانستند در تولیدات خود، با کالاهای خارجی رقابت کنند و تولید را تعطیل میکردند.
ثانیاً- نهادهای مالی چپاول بهسرعت شکل گرفت و سرمایه ها از تولید به سمت نهادهای مالی سرازیر شدند.
نتیجه این شد که تولیداتی مانند کشت پنبه، کارخانه های پنبه پاک کنی، نساجی و بافندگی و. . . از دور خارج شوند و به تبع آن کارگران و کشاورزان زیادی بیکار میشدند. در همین رابطه در رسانه های رژیم میخوانیم که: «در بخش تولیدات دامی ٨٥درصد خوراک مورد نیاز دامها از واردات تأمین میشود و درصد کمی تولید داخل است یا بالای ٩٠درصد بازار روغن خوراکی ایران به واردات وابسته است. . . تقریباً هر سال محصولات کشاورزی جزو ١٠قلم عمده کالای وارداتی به ایران هستند. بر اساس گزارش گمرک، میزان واردات محصولات اساسی کشاورزی در یک دهه گذشته به طور میانگین ٧، ٩میلیارد دلار طبق آمار گمرک ایران بوده است» (شهروند ۴اردیبهشت ۹۹).
تقریباً ۸میلیارد دلار واردات محصولات کشاورزی، یعنی از دور خارج کردن حداقل ۸۰۰هزار کشاورز که با خانواده خود حدود ۵میلیون نفر میشوند و اجباراً به حاشیه کلانشهرها رانده میشوند. بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس رژیم: «اقتصاد ایران در سالهای ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ به ترتیب با رشد اقتصادی ۵ و ۷درصدی منفی» مواجه بود (جهان صنعت ۲۰اردیبهشت ۹۹).
کار به جایی رسیده که رسانه های حکومتی نوشتند: «آنچه در ایران قطعیت دارد مهیا نبودن شرایط کشور برای رشد تولیدات صنعتی و کشاورزی است» (جهان صنعت ۱۲خرداد ۹۹).
البته ۱۵ماه قبل از این آمارها، در مجلس رژیم هم گفته شد: «سوءاستفاده از ارز دولتی به نام واردات کالاهای اساسی. رانت گسترده در واردات محصولات کشاورزی و صنعتی. رانت در توزیع کالاهای اساسی و مورد نیاز مردم تعمیم فساد و رانت. . در طول یک سال دو سال به ثروتهای افسانه ای دست یافتهاند و فقر گسترده و گرانی کمرشکن جامعه ما را فراگرفته است» (رادیو فرهنگ، ۲۶اسفند ۹۷).
وقتی صحبت از «رانت گسترده» و دست یافتن «به ثروتهای افسانه ای» میشود، این حرف بدون در نظر گرفتن دزدیهای آشکاری است که سران رژیم انجام میدهند. دیوان محاسبات رژیم گزارش داده که «۴. ۸میلیارد دلار از ارزهای دولتی ما به ازای واردات کالا نداشته» و یا «در سال۹۷ بیش از ۱۱هزار میلیارد تومان انحراف در خصوصی سازی وجود داشته است» (روزنامه شرق ۲۷فروردین ۹۹).
۶۰-خروجی این سیاست اقتصادی ضدمردمی و ضدایرانی، افزایش بیسابقهٔ اختلاف طبقاتی، پیوستن میلیونها ایرانی به ارتش بیکاران و رو آوردن انبوهی از مردم به کارهای سخت و طاقت فرسایی مانند کولبری، مسافرکشی، دستفروشی و. . . برای به دست آوردن لقمه نانی است.
در حالی که بانک مرکزی تورم متوسط در سال۹۸ را بیش از ۴۱درصد اعلام کرده بود، به حداقل دستمزد کارگران، فقط ۲۱درصد افزوده شد. ناصرچمنی، نمایندهٔ کارگران در شورای عالی کار، گفت: جامعهٔ کارگری مصوبهٔ حداقل دستمزد را امضا نکردند. یعنی کارگران منتظر بازنگری در دستمزد هستند و مصوبه را قبول ندارند. ما بهدنبال این هستیم که افزایش در پایهٔ حقوق محقق شود. در حالی که قیمتها واقعاً پرواز میکنند.
«دستمزد کارگر در این ۴۰سال حدود ۹۰۰برابر شده است، در حالی که قیمت بنزین ۳هزار برابر، قیمت نان ۳هزار برابر، قیمت خودرو ۳هزار برابر، قیمت مسکن ۶هزار برابر و قیمت سکه ۱۰هزار برابر شده است» (ستاره صبح ۱۳اردیبهشت ۹۹). بنابراین قدرت خرید کارگران حدود ۴بار کمتر شده است. وضعیت معیشتی کارگران، یعنی گرسنگی کارگران و خانواده شان، آنها را علیه رژیم بسیار عاصی کرده و از هر امکانی برای تحقق خواسته های برحق خود استفاده میکنند.
خوانساری، رئیس اتاق بازرگانی تهران در جلسهٔ اتاق بازرگانی، با اشاره به رشد ۷برابری قیمت سکه و ۵. ۲برابر شدن قیمت دلار، از احتمال وجود آمدن «ابر تورم» سخن گفت و اضافه کرد که: «اکنون ۶ دهک زیر خط فقر قرار گرفته اند» (ایلنا، سهشنبه ۳۱تیر ۹۹).
در چهل سال گذشته، با وجود درآمدهای کلانی که از فروش نفت، میعانات و صادرات نفتی به جیب رژیم رفته، نه تنها یک دلار هم برای مردم هزینه نشده، بلکه آن درآمدها را علیه مردم در سیاست صدور تروریسم و سرکوب به کار گرفته است. نمازی، نایبرئیس مجمع نمایندگان ادوار مجلس، گفت: «در این ۳۰سال» از میزان «هزینه ۳۰۰۰میلیارد دلار درآمد نفتی» چیزی به مردم نرسیده است (آرمان ۲۳فروردین ۹۹).
یعنی رژیم بهطور متوسط هر سال۱۰۰میلیارد دلار درآمد از صادرات نفتی داشته است. اما از موقعی که تحریمها علیه رژیم اجرایی شدند، رژیم در تنگنای شدیدی قرار گرفت. رژیم فکر میکرد میتواند با استفاده از شکافهای مختلفی که بین کشورها وجود دارند، باز هم درآمد هنگفتی داشته باشد. به این دلیل «در بودجه سال۹۹ پیش بینی شده که ایران در روز حداقل یک میلیون بشکه نفت به فروش برساند». قیمتی که برای هر بشکه نفت در بودجه دولت در نظر گرفته شده، برای هر بشکه ۵۰دلار است. اما در حال حاضر «فروش نفت به زیر ۱۰۰هزار بشکه رسیده است» (آرمان ۱۰خرداد ۹۹).
۶۱-هزینههای سرکوب و صدور تروریسم و هزینه های فوق اشرافی که در بودجه هر ساله برای پاسداران، نهادهای مروج ارتجاع و سران رژیم در نظر گرفته میشود، با سیاستهای بهغایت کثیف زیر تأمین میشود:
یکم- چاپ اسکناس بدون پشتوانه، یعنی غارت از جیب و سفره مردم. این امر در دوران آخوند روحانی شیاد رکورد جدیدی بر جای گذاشته است. «بر اساس آمارهای رسمی، حجم نقدینگی کشور در سال۱۳۹۳ کمی بیش از ۷۸۲هزار میلیارد تومان بوده است» (روزنامه شرق ۳خرداد ۹۹). در پایان خرداد ۱۳۹۹ نقدینگی به ۲۶۵۱تریلیون تومان رسیده و این رقم لحظه به لحظه در حال افزایش است (گزارش بانک مرکزی، تیر ۱۳۹۹) یعنی در دوران روحانی به حجم نقدینگی بیش از ۱۸۶۹تریلیون تومان اضافه شده و حجم نقدینگی بیش از سه برابر شده است. این افزایش با قیمت رسمی تقریباً معادل ۴۵۰میلیارد دلار میشود که از جیب و سفره مردم غارت شده است.
دوم-استقراض «در حال حاضر حدود ۵۰۰هزار میلیارد تومان بدهی دولت و ۵۲۵هزار میلیارد تومان بدهی شرکتهای دولتی برآورد میشود» (خبرگزاری مجلس، ۱۱خرداد ۹۹) در هیچ شرایطی دولت نمیتواند ۱۰۲۵تریلیون تومان را بازپرداخت کند. یعنی دولت یک دولت ورشکسته است. علاوه بر قرضهای فوقالذکر، هماکنون «کسری بودجه ۱۸۵هزار میلیارد تومانی دولت در سال۹۹» است (همان منبع).
کسری بودجه را رژیم از خودیهای ثروتمند تأمین نمیکند بلکه دست در جیب مردم میکند. مطابق نوشتهٔ یک متخصص «۷۵ درصد این نقدینگی، نزد بانکها سپرده شده و روزانه یک تریلیون تومان – تا قبل از کاهش بهره بانکها- بهره دریافت میکردند و گفته میشود ۵۰۰نفر، بخش عمدهٔ این حجم نقدینگی را در اختیار دارند. اگر نصف سود روزانه بهعنوان مالیات اخذ گردد، هرماه ۱۵هزار میلیارد تومان حاصل» میشود (روزنامه مستقل ۱۲خرداد ۹۹).
علاوه بر آن «ثروت کلیه ی نهادهای اقتصادی بیت ولیفقیه، معادل هزار میلیارد دلار میشود. سود ده درصدی این ثروت، یکصد میلیارد دلار است» (همان منبع).
ملاحظه میشود که چگونه ثروتهای ملی و سرمایههای مردم دست کسانی است که مطلقاً برای هزینههای سرسامآور و سیاستهای ضدبشری خود یک تومان هم نمیپردازند و آن هزینه ها را از مردم غارت می کنند.
۶۲-روز ۳اردیبهشت آخوند روحانی اعلام کرد که «خبرهای خوبی از بورس در هفته آینده خواهد شنید». چند روز بعد شرکت «شستا»، که زیر مجموعهٔ وزارت رفاه و تأمین اجتماعی است، «بیش از ۶هزار میلیارد تومان به بازار بورس تزریق» کرد (سایت داتیکان ۲۱اردیبهشت ۹۹). اسحاق جهانگیری، معاون اول روحانی، گفت: «امروز حدود ۵۰میلیون نفر از جامعه دارای سهام شرکتهای مختلف در قالب سهام عدالت هستند که فقط ارزش شرکتهایی که در بورس هستند به تنهایی ۴۰۰هزار میلیارد تومان است» (خبرگزاری فارس، ۲۲اردیبهشت ۹۹). هر معامله در بورس «نیم درصد ارزشش میرود تو جیب دولت بهعنوان مالیات، دیروز حدود ۲۵هزار میلیارد تومان معامله در بورس انجام شد، نیم درصدش میشه ۱۲۵میلیارد تومان» (سایت خبر ثریا، ۲۶اردیبهشت ۹۹) همچنین «روزانه نزدیک به یکهزار و ۵۰۰میلیارد تومان نقدینگی جدید وارد بورس میشود» (سیاست روز ۶خرداد ۹۹).
بنابراین، رژیم با شیادی و نیرنگ و حیله گری تمام، کسری بودجه ی خود را از جیب مردم تأمین میکند. «کاهش درآمدهای نفتی و مالیاتی منجر به کسری بودجه حدوداً ۲۰۰۰هزار میلیارد ریالی [۲۰۰ تریلیون تومان]» میشود (جهان صنعت، ۲۰اردیبهشت ۹۹).
اما کارشناسان گفتند، که این غارتگری رژیم بهسرعت علیه خودش برخواهد گشت و برخی کارشناسان رژیم کار بورسبازی رژیم را خطرناک توصیف کرده اند. «برای آن که به خطرناک بودن این کار بیشتر پی ببریم، تأکید میکنیم که صنایع بزرگی مانند پتروشیمیها و پالایشیها به یکی از مهمترین پیشتازان جذب تقاضا و رشد قیمت سهام در بورس تهران بدل شده اند، حال آن که این صنایع بهدلیل سقوط بهای نفت و کاهش تقاضا، در وضعیت متزلزلی قرار دارند. یا شرکتهایی که با زیان انباشته بسیار بالا مواجهاند یا حتی شرکتهایی با بدهیهای بسیار سنگین و در مرز ورشکستگی، رشد ناباورانه قیمت سهام خود را تجربه میکنند» (جهان صنعت، ۲۰اردیبهشت ۹۹).
یعنی مشخص است که دولت با حیله گری کامل پولهای مردم را میگیرد اما سهام شرکتهایی را به آنها می فرو شد که در مرز ورشکستگی هستند.
برخی از کارشناسان اقتصادی رژیم، اقدامات رژیم در بازار بورس را شبیه «حباب» میدانند که بهزودی خواهد ترکید. بهخصوص که «بانک مرکزی در پایان سال۹۸ تورم را ۴۱درصد» اعلام کرد و از طرف دیگر سود سپرده ها را در «اردیبهشت سال جاری به ۱۵درصد» کاهش داد. یه این ترتیب سپرده های افراد زیادی را در بانکها به اجبار به سمت بورس تهران کشاندند.
از نظر برخی کارشناسان ترکیدن «حباب» بازار بورس قریبالوقوع است. دبیر کانون نهادهای سرمایهگذاری میگوید: «تا زمانی که بازارهای جایگزین در رکود به سر میبرند و فقط یک بازار در مسیر افزایش ارزش قرار میگیرد بیشک می تواند باعث ایجاد یک حباب جدی در بازار شود».
۶۳-پیشبینیها در مورد ترکیدن حباب بورس خیلی زود به واقعیت تبدیل شد. روز یکشنبه ۲۶مرداد۹۹ رسانههای حکومتی خبر دادند که شاخص بورس تهران، در ادامهٔ روند نزولی خود با ریزش تاریخی ۸۹هزار واحدی به یک میلیون و ۹۰۳هزار واحد رسید و شاهد خروج ۸۷۵میلیارد تومان پول از بازار توسط حقیقیها بودیم. شاخص بورس تهران که تا عدد ۲میلیون و ۸۰هزار واحد هم صعود کرده بود، در جریان معاملات یکشنبه در ادامه ریزشهای روزهای گذشته در محدوده ورود به کانال یک میلیون و ۷۰۰هزار واحد قرار دارد. شاخص کل بورس تهران در معاملات یکشنبه با ریزش سنگین ۸۹هزار و ۶۹۳ واحد (بیشترین کاهش در یک روز) به یک میلیون و ۸۱۳هزار و ۵۷۴ واحد رسید تا سهامداران شاهد بیشترین کاهش مقداری و سومین کاهش درصدی (منفی ۴. ۷۱درصد) شاخص کل در تاریخ بازار سرمایه باشند (دانانیوز ۲۶مرداد ۹۹).
در پی ریزش بیسابقه بازار بورس، کاربران شبکه اجتماعی توئیتر با پیوستن به هشتگ بورس نسبت به آن واکنش نشان داده و آن را در ترند جهانی قرار دادند. برخی از پیامهای هشتگ بورس چنین بود:
-کاری که وعده گشایش روحانی با بورس کرد، جهانگیری با دلار نکرد.
-به جمهوری اسلامی اعتماد نکنید. پولتان را به دزد نسپارید.
-جمهوری اسلامی حتی نمیتواند هر بشکه نفت را ۱۰دلار بفروشد ولی با وقاحت تمام میخواهد هر بشکه را ۹۴۵هزار تومان (معادل۴۲ دلار) در بورس به مردم قالب کند. بشکه نفت برابر ۱۵۹لیتر است یعنی هر لیتر نفت برای خریداران ۶هزار تومان (دو برابر بنزین) آب میخورد، گول این شارلاتانها را نخورید.
-بازار میداند که با فعال شدن مکانیزم ماشه توسط آمریکا تحریمهای سازمان ملل حداکثر ظرف دو ماه برمیگردد و فشارها چند برابر خواهد شد.
-بازار بورس ایران در انتظار انفجاری بزرگتر از انفجار بندر بیروت است.
-فتیله بازار بورس آتش گرفته و در حال رسیدن به چاشنی باروت است. این یعنی احتمال انفجار بازار بورس با همان ریزش.
-به این میگویند کلاهبرداری و رانتخواری. این نتیجه سرمایهگذاری در جمهوری اسلامی است. ریزش امروز در بورس مساوی بود با کل ارزش این بازار در سال۹۶.
-کاهش تاریخی شاخص بورس تهران، که بیشترین کاهش مقداری در تاریخ بازار سرمایه به حساب میآید، زنگ خطری جدی از نوع افزایش قیمت یکشبهٴ بنزین است!
۶۴- فاجعه کرونا که به دست رژیم گسترش یافت، وضعیت مردم فقیر را از نظر معیشتی، در تنگنای بیشتری قرار داد. با وجود آنکه تمامی ثروتها و سرمایه های ملی و همچنین غارت دسترنج مردم، دست رژیم انباشته شده است، اما رژیم هیچ کمکی به مردم ستمدیده نکرده و نمیکند. وضعیت کارگران و حاشیهنشینهای کلانشهرها روزبهروز وخیم تر شده است. این امر باعث شده از یکطرف مردم روزبهروز خشمگین تر و گاه نترس تر شوند و از طرف دیگر، رژیم بهشدت از جرقه قیام وحشت داشته باشد. در جامعه امروز، صفبندی بین رژیم و مردم، بهخصوص فقرا، در شدیدترین درجه رسیده است.
کارگران، زنان سرپرست خانواده، بیکاران، حاشیهنشینان و کودکان کار بیشترین آسیب از این شرایط را دیدهاند و میبینند. آماری که رسانه های رژیم منتشر میکنند بسیار دردناک است: «تست کرونای ۳۷ کارگر کارخانه پتروشیمی ارومیه مثبت شده است. در این کارخانه ۸۲مورد تست کرونا گرفته شده، یعنی ۴۵درصد کارگران مثبت اعلام شده است» (شرق، ۸اردیبهشت ۹۹).
«ما از سه هزار نفر از کارگران ساختمانی سؤال کردیم و حدود دو هزار و سیصد نفر پاسخ دادند که قبل از عید درآمدی نداشته اند. بنابراین صدمات جبران ناپذیری تا مرز گرسنگی به کارگران فصلی و ساختمانی وارد شده است» (ستاره صبح، ۳اردیبهشت ۹۹).
«در ۱۰روز گذشته دستکم صد هزار کارگر در سه استان مازندران، گلستان و لرستان از کار بیکار شدهاند (شرق، ۸اردیبهشت ۹۹).
«مطابق آمار، جمعیت کارگر در کشور ٧، ٥میلیون خانوارند حدود ١٢میلیون کودک یعنی حدود نیمی از کودکان کشور در این خانواده ها زندگی میکنند» (شهروند، ۱۳ اردیبهشت ۹۹).
«در تهران ۱۴هزار زباله گرد مشغول ارتزاقاند که از این تعداد ۴۶۰۰نفر کودک هستند. نیم ملیون نفر کودک کار در ایران وجود دارد که اگر کار نکنند و به خیابان گردی رو نیاورند روند طبیعی زندگی شان دچار بحران عمیق خواهد شد» (روزنامه مستقل، ۲۱اردیبهشت ۹۹).
«آمار رسمی میگوید زنان سرپرست خانوار ۳میلیون و ۶۰۰هزار نفر هستند، اما بعید نیست اینجا هم آمار غیررسمی وجود داشته باشد؛ آماری که همیشه از آمارهای رسمی بیشتر است» (جوان، ۸اردیبهشت ۹۹).
در ۹مرداد ۱۳۹۶ وزارت راه و شهرسازی، تعداد حاشیه نشینان در ایران را ۱۹میلیون نفر و حاشیهنشینهای تهران را ۴میلیون و ۲۰۰هزار نفر اعلام کرد.
اکنون تعداد حاشیهنشینان «افزایش یافته و رقمی معادل ۳۲میلیون نفر از جمعیت ۸۵میلیون نفری ایران را تشکیل میدهند. در تهران جمعیت حاشیه نشین تا ۱۱میلیون نفر افزایش یافته است. . . جامعه متشتت، فقدان نظام تولیدی، وجود انبوه مشاغل خرد و خدماتی، تراکم فقرا و مهاجران و حاشیه نشینان در سطح کشور بسان یک بمب اجتماعی است که میتواند هر لحظه منفجر و منجر به ناآرامی اجتماعی شود» (آرمان، ۲۴فروردین ۹۹).
این آمار هر روز افزایش پیدا میکند. حاشیهنشینان از هیچ امکان زیرساختی برای زندگی برخوردار نیستند. اکثریت حاشیهنشینان ساکن کلانشهرها هستند.
فروش در مغازه ها و بازار اساساً راکد است. به غیر از فروشگاههای مواد غذایی، بقیه فروشگاهها فروش اندکی دارند. مثلا فروشگاههای لوازم برقی یا اثاث خانگی، موبایل فروشیها، لباس فروشیها و. . . تقریباً فروشی ندارند.
فصل هفتم:
خشم مهارناپذیر مردم
صفبندی کانونهای شورشی در مقابل رژیم
۶۵- وضعیت وخیم اقتصادی که با کرونا و تحریمها هر روز عمیقتر میشود، با توجه به قیامهای پیاپی آبان ۹۸ و دی ۹۸، جامعه را در شرایط انفجار قرار داده و در چنین شرایطی نیروی پیشتار و انقلابی و بهطور مشخص کانونهای شورشی برای رژیم مهمترین تهدیدند. برای پی بردن به نقشی که دشمنان ولایت خامنهای بهطور عام و کانونهای شورشی بهطور خاص، در شعلهور کردن هر چه بیشتر جنبشهای تودهیی و جهت دادن به این جنبشها دارند باید به سخنرانی خود او در روز یکشنبه ۲۸اردیبهشت برای دانشجویان بسیجی مراجعه کرد. خامنهای سه تهدید برای حکومت را برشمرد. او بدون آوردن اسم سازمان مجاهدین خلق، گفت: «ما در اوایل انقلاب جوانهایی را داشتیم که اینها مردمان مسلمانی بودند و برای اسلام وارد میدان شده بودند، امّا چون مبانی معرفتیشان ضعیف بود، پایههای معرفتیشان محکم نبود ــ حالا به هر دلیلی محکم نبود ــ اینها جذب گروههای التقاطی شدند و آن فجایع را، آن جنایات را بهوجود آوردند؛ آخر هم سر از زیر پرچم صدّام درآوردند. همه به این توجّه داشته باشند که آنها روی جوان ما کار میکنند، سعی میکنند که از جوان ما سوءاستفاده کنند، آنها همه این را دنبال میکنند و برای این برنامهریزی میکنند برنامهریزی میکنند… . » (سایت خامنهای)
ولیفقیه به دانشجویان بسیجی هشدار داد که «اگر توجه نکنند این تهدید ها برای کشور [ولایت فقیه] بسیار گران تمام خواهد شد»
خامنهای در مورد بریدههای درون نظام گفت: «برخی افراد در ابتدای انقلاب بسیار انقلابی عمل میکردند اما بهدلیل مبانی ضعیف معرفتی، اکنون جزو پشیمانها هستند که یکی از مسائل انقلاب اکنون همین حضرات پشیمان شده هستند. » (همان جا)
سپس به چپ پرداخت و گفت: «جریان چپ مارکسیستی دیگر در دنیا آبرویی ندارد و از فقر اندیشه ورزی، فقر سیاسی و فقر نیروی میدانی کارآمد در رنج است. اما به هرحال همیشه ممکن است عدهیی با تصاحب شعارهای خوب، سوءاستفاده کنند. » (همان جا)
در همین سخنرانی خامنهای تأکید کرد که «منافق جذب نکنید» و ادامه داد «مکرر به مسئولان توصیه کردهام بروند با دانشگاهها صحبت کنند، منتها آنها در جواب میگویند که وقتی ما میرویم، هدف این جوانهایی که آنجا جمع میشوند، فهمیدن مسائل و روشن شدن مسائل نیست، هدفشان تخریب کردن است. » (همان حا)
خامنهای که رویدادهای دی ۹۶ تا دی ۹۸ را رصد کرده و گزارشهای دقیق از قیام آبان ۹۸ دارد و برای مثال میداند که فقط در روز شنبه ۲۵آبان ۹۸ بیش از تمام قیام دیماه ۹۶، مراکز سرکوب و غارت حکومت در هم کوبیده و به آتش کشیده شدند به دانشجویان بسیجی توصیه میکند که: «جذب کنید و یارگیری کنید ولی منافق جذب نکنید» و ادامه میدهد «نگذارید این مطالبهی شما و اعتراض شما اعتراض به نظام اسلامی تلقی بشه؛ این مهمه؛ دشمن منتظر اینه. دشمن از نحوهٔ اعتراض شما اعتراض به نظام را تلقی میکند یا القا میکند که این اعتراض به نظام بود؛ این را نگذارید؛ این را جداً مانع بشوید و نگذارید که دشمن چنین فرصتی پیدا کند که از مطالبهی شما، از اعتراض شما یک چنین تلقی ای به دست بیاورد یا چنین تلقیای را بتواند به مخاطب القا کند.
اگر شما این پرچم را زمین گذاشتید کسانی ممکن است این پرچم را بردارند که هدف شان رفع مشکلات مردم نیست هدفشان معارضه و مبارزه با اسلام و با جمهوری اسلامی و با نظام اسلامی ست این را نگذارید. » (همان جا)
۶۶- پس از دو قیام آبان و دی ۹۸ مردم ایران با تحریم قاطع نمایش انتخاباتی رژیم در ۲اسفند۹۸ یکی از بزرگترین حرکتهای اعتراضی در چهار دهه حاکمیت آخوندها را شکل دادند و رژیم را مجبور کردند که رسماً اعلام کند مشارکت در انتخابات بسیار پایین بوده است. در چنین شرایطی، سرکردگان و کارشناسان رژیم با توجه به ورشکستگی کامل اقتصادی و سقوط آسانسوری ارزش ریال و تلفات فزاینده کرونا بهطور مرتب دربارهٔ خطر انقلاب و قیامهای بنیانکن هشدارمیدهند:
-محمدرضا مرتضوی، رئیس انجمن آردسازان ایران و رئیس کانون انجمنهای صنایع غذایی ایران، در ۵ خرداد۹۹ در یک اعتراف تکاندهنده گفت: «جاهایی را دیدم که پول آسانسورش به اندازه همه ثروت ۴۰ کارگر است، اینها تبعیض و پولهای دزدی است… این بغض از گلوی کارگر فرو نمیرود و منجر به انقلابات کارگری میشود… این بغض اجتماعی که گلوی طبقات متوسط را گرفته، یکی از عوامل بازدارنده رونق در کشور است… چون این بغض تبدیل به یک کینه اجتماعی میشود… .
روزی که انقلاب شد من یادم میاد یک عدهیی به خانهها میریختند و خانهها را میگرفتند و در خانهها و آپارتمانها مینشستند و… میگفتند چه کسی گفته متعلق به آنهاست؟ من آن روز را میبینم و مثل روز برایم روشن است میبینم که این باستی هیلز را میریزند میگیرند یعنی من، بهعنوان کسی که جامعه را میشناسم و دارم نگاه میکنم، میبینم که این بغض متراکم میشود… خدمات مالیات نمیدهد، حسابهای بانکی بهره میگیرند و بدون زحمت مالیات نمیدهند، طلا میخرند، ۲۵هزار تا ۳۰هزار میخرند، مالیات نمیدهند، آپارتمان و مسکن میخرند مالیات نمیدهند، کی مالیات میده؟ کارگران. کی مالیات میده؟ کارمندان… این اشرافیتی که در ایران میبینم، در هیچ جای دنیا نمیبینیم!… این پارتیهای شبانهای که من دیدم در هیچ جای دنیا نمیبینیم… . .
معلم فقیر! کارگر را میگیرند شلاق میزنند که آمده میگوید حقوق مرا نمیدهند، کسی که حقوق کارگر را نمیدهد صاحب کاخ است!… امضاهای طلایی ناموس این مملکت را فروخته است. این فقر برای تقسیم ناعادلانه ثروت است… . کاخ شاه در مقابل چیزهایی که اینها میسازند صفر است… شاهد باشید من گفتم، روزی فقرا این خانهها را آتش میزنند (اعتماد آنلاین).
-محبوب فر، عضو کمیتهٔ حکومتی پیشگیری از کرونا، در ۲۴خرداد ۹۹در جهان صنعت نوشت: «ضمن فراخوانی اتاقهای فکر امنیتی و اطلاعاتی درون حاکمیت جمهوری اسلامی به بازسازی ساختارهای درون خود، از این نهادها دعوت میشود در این برهه حساس به ایفای نقش تاریخی خود در جهت خروج از شرایط بحرانی فعلی کشور بپردازند». وی نوشت: «شرایط اقتصادی و مالی کشور ایران در دوران کرونا اکنون تبعات اجتماعی خودش را در درون جامعه نشان داده و قتلهای ناموسی خانوادگی و خودکشیهای سریالی اخیر در کشور تنها بخش اندکی از تبعات اجتماعی کروناست… بازگشت محدودیتها و ممنوعیتهای گذشته به کشور و سوءمدیریت در ساختارهای اقتصادی کشور و افزایش فسادهای مالی و اقتصادی سیستماتیک در ساختارهای فعلی نهادهای حاکمیتی و رشد افزایش قیمت ارز و به تبع آن افزایش غیرقابل کنترل و چندبرابری قیمت کالاهای اساسی مردم و افزایش قیمت خرید و اجاره مسکن، تاب و تحمل اجتماعی را بهطور محسوس و معناداری کاهش خواهد داد… بخش کوچکی از اعتراضات اجتماعی اکنون در کشور بهصورت خشونت، قتلهای ناموسی و خودکشیهای سریالی شکل گرفته و بخش اعظم آن بهزودی میتواند بسان اعتراضات سالهای ۹۶ و ۹۸ درآمده و به سراسر کشور با دامنه گستردهتر و تشدید خشونتها منتقل شود. اگر در آبان سال۹۸ نام چهار استان دارای شاخص فلاکت بالا بر سر زبانها بود، این بار شاخص فلاکت مختص بخش کوچکی از کشور نیست و تقریباً کل کشور با بحرانهای مالی و اقتصادی دست به گریبان است و کاسه چه کنم چه کنم در دست گرفته است».
۶۷- نمکی، وزیر بهداشت، در ۱۸تیر به صراحت گفت: «گزارش دوستان امنیتی برای ما میآید اینکه مردم از فقر و تهیدستی رو به سمت طغیان میبرند این بحث بحث جدی هست رئیسجمهور این مملکت باید به این معیشت فکر کنند دولت این مملکت و نیروهای امنیتی نظامی و انتظامی باید به این معیشت و عدم شکلگیری یک طغیان فکر کند… من یک دکهدار را که نمیتوانم شب به شب در خانهاش پول ببرم، یک راننده تاکسی که مسافرکشی میکند من نمیتوانم، یک مغازه داری که چکبرگشتی او دارد وادار میکند ایشان را به خودکشی، نمیتوانم جور دیگری به او کمک کنم مجبورم بگویم باز کن… اقتصاددانان مملکت شماها باید راهکار به من ارائه میکردید که من چگونه میتوانم این مملکت را در شرایط سخت کرونا، بهگونهیی اداره کنم که طغیان ناشی از گرسنگی و فقر هم نداشته باشم» (تلویزیون شبکه خبر).
۶۸-روز ۲۱مرداد۹۹ رسانهٔ حکومتی عصر ایران با اشاره به انفجار مهیب در بیروت بر اثر انباشت حجم عظیمی از «نیترات آمونیوم» و تظاهرات خشمگینانه مردم برای برکناری هیأت حاکمه، به سرکردگان ولایت خامنهای هشدار داد «مراقب بیروتی شدن ایران باشید». در این هشدار که با عنوان «نیترات نارضایتی» و با عبارت «سخنی صریح با مسئولان» نوشته شده، آمده است:
«به نفع نظام، مردم و کشور است که به جای مسیر ”ناراضی - معترض – برانداز“، راه عقلانی ”ناراضی - راضی – حامی“ انتخاب شود. اما این راه معقول چگونه پیموده میشود؟ بهنظر میرسد تنها راه این است: شنیدن صدای مردم و تمکین عملی در برابر گفتمان غالب بر جامعه. نیترات آمونیوم انباشته شده در گمرک بیروت، سالها بدون صدا در انبار شماره ۱۲ خاک میخورد و کسی هم به آن توجه نمیکرد؛ اصلاً یادشان رفته بود که یک بمب ۲۷۵۰ تنی بیخ گوش شان است با بیاعتنایی از کنارش میگذشتند. بناگاه اما جرقهای کوچک، آن انبار خاموش را به انفجاری مهیب بدل کرد و بیروت، با تمام زیبایی و شکوهش در چند لحظه کوتاه فرو ریخت. بهقول مرحوم عمران صلاحی، ”حالا حکایت ماست“ و انبار بزرگی که در ایران وجود دارد و هر لحظه ممکن است منفجر شود و هر آنچه هست را با خاک یکسان کند: ”نیترات نارضایتی“ نه تعارف بردار است و نه قابل کتمان؛ هم فرد فرد مردم میدانند و هم آمارهای مسئولان دلالت بر آن دارد: مردم ایران در ناراضیترین وضعیت دهههای اخیر هستند. ابعاد این نارضایتی هم گسترده است: از اقتصاد گرفته تا سیاست و از دین تا فرهنگ و از همه جا تا همه جا. حکومتها در برابر افراد ناراضی - بهویژه اگر در اکثریت باشند - دو راه دارند: یا باید با اصلاحات جدی، آنها را به راضی یا حداقل امیدوار تبدیل کنند یا آنکه با استمرار سیاستهای منجر به نارضایتی، ناراضیها را به ”معترض“ بدل کنند… . . واقعیت این است که امروز اصل ضدیت با نظام در همین فاصلهگذاری بین حکومت و مردم است و خود همین افراد، بیش از بقیه شایسته وصف برانداز بودن هستند. جمهوری اسلامی ایران در بزنگاهی تاریخی قرار گرفته است و راه معقول و ثبات آفرین، تبدیل ناراضیان به راضیان و حامیان است و الّا نیترات نارضایتی، هر آن ممکن است منفجر شود و بشود آنچه نباید بشود».
۶۹-بهدلیل شدت غارت و چپاول سرمایهها و دسترنج مردم که رژیم در چهار دهه علیه مردم بکار گرفته و هر اعتراضی را با سرکوب پاسخ داده، وقتی اعتراض گستردهیی در جایی صورت میگیرد، بهسرعت تبدیل به درگیری میان مردم و نیروهای سرکوبگر رژیم میشود.
در سال گذشته دامنه اعتراضهای تودهیی در شهرهای مختلف کشور هر روز افزایش داشته است. بر اساس ترازنامهای که سازمان چریکهای فدایی خلق ایران برای سال۱۳۹۸منتشر کرده، تعداد ٣٢٢٠ حرکت اعتراضی که از طرف کارگران، کشاورزان، معلمان، بازنشستگان، پرستاران، کامیونداران، بیکاران، بازاریان، مدافعان حفاظت از محیطزیست و خیزشهای تودهیی صورت گرفته که ١٥٠٠مورد آن مربوط به قیام آیان و خیزش دیماه است. بدیهی است که بیلان حرکتهای اعتراضی بسیار بیشتر است.
از آغاز سال۱۳۹۹ با وجود اینکه بحران ویروس کرونا از اسفند ۹۸ در اولین اوج خود در ایران بود، حرکتهای اعتراضی اقشار زحمتکش بهطور مستمر ادامه داشت و روزانه بهطور متوسط ۸حرکت اعتراضی صورت میگرفت.
در فاصله زمانی ۱۴روز از ۲۹اسفند ۹۸ تا ۱۳فروردین ۹۹ زندانیان عادی، با محکومیتهای سنگین، حبس ابد و اعدام در ۱۲زندان (زندانهای پارسیلون خرمآباد، الیگودرز، مرکزی تبریز، سقز، الوند همدان، تهران بزرگ، مهاباد، عادلآباد شیراز، پیربنو، سپیدار اهواز، شیبان اهواز و زندان مرکزی یزد)، دست به شورش و اعتراض زدند. این پدیده در طول حاکمیت رژیم آخوندی، بیسابقه بود.
از اواخر اردیبهشت ماه۹۹، مردم استان خوزستان، بهویژه منطقه غیزانیه با بیآبی مواجه شدند. مردم در اعتراض، جاده اصلی را مسدود کردند. نیروهای سرکوبگر مردم را مورد ضرب و شتم قرار دادند. اما مردم در مقابل آنها مقاومت کردند. حرف مردم این بود که در منطقه ما ۳۰۰ چاه نفت است چرا باید از آب شرب سالم محروم باشیم؟ منطقه غزانیه بیش از ۸۰روستا دارد. درگیریهای نیروهای سرکوبگر با مردم در اوایل خرداد ماه ادامه داشت، اما مردم آنها را عقب نشاندند. مقامات محلی رژیم در وحشت از گسترش اعتراض شدید مردم، از مردم عذرخواهی کردند. در جریان تجمع اعتراضی مردم چهارمحال بختیاری، بیشتر کشاورزان، کفن پوشیده و شعار میدادند، میمیریم میمیریم ذلت نمیپذیریم.
۷۰-پنجشنبه شب ۲۶تیر ۹۹مردم بهبهان برای اعتراض به وضعیت زندگی و معیشت نابسامان خود و صدور حکم اعدام برای بازداشت شدگان قیام آبان سال گذشته، اقدام به برگزاری تجمع اعتراضی در میدان بانک ملی کردند. قیامکنندگان با سر دادن شعارهایی چون «خامنهای قاتله ولایتش باطله/ بسیجی بیشرف/ مرگ بر دیکتاتور/ حکومت آخوندی، نمیخوایم نمیخوایم/ توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه/ نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران/ ایرانی میمیرد ذلت نمیپذیرد و…» نفرت و انزجار از رژیم را نشان دادند. خیزش مردم بهبهان توسط نیروهای امنیتی و نظامی بهشدت سرکوب شد. نیروی سرکوبگر انتظامی با شلیک گاز اشکآور و تیراندازی مردم را مورد تهاجم قرار داده و تعداد زیادی را دستگیر کرد.
خانم رجوی در سخنرانیاش در گردهمایی جهانی ایران آزاد، که همزمان با تظاهرات مردم بهبهان و توفان توئیت علیه احکام اعدام سه جوان قیامی جریان داشت، گفت: «به همه شما درود میفرستم. بهخصوص به شهر شهیدان، به مردم بپاخاسته بهبهان و همچنین میلیونها هموطن برانگیخته و غیرتمند که علیه احکام ضدانسانی اعدام جوانان قیام با توفان عظیم توئیت و اعتراضات گسترده اینترنتی، سد بستند».
بهدنبال خیزش مردم و جوانان شورشگر، رژیم در وحشت از گسترش قیام به دیگر شهرها و مناطق کشور به لشکرکشی و ضدتظاهرات نمایشی روی آورد و امت همیشه در صحنهٔ بسیج و سپاه و ساندیس خواران نظام را برای شعار دادن علیه مجاهدین در ساندویچ شعار علیه اسراییل و آل سعود به صحنه آورد. در این نمایش رسوا، که مشتی آخوند و بسیجی صحنه گردان آن بودند، پلاکاردهایی علیه رئیسجمهور برگزیده مقاومت با پرچم آمریکا بلند کردند تا دق دل نظام را از گردهمایی جهانی ایران آزاد و سخنرانی خانم رجوی و بازتاب گسترده آن در داخل ایران، خالی کنند.
تجمع و بسیج سراسیمه حکومت آخوندی برای ترتیب دادن این ضدتظاهرات و حمله به رئیسجمهور برگزیده مقاومت در حالی بود که وزارت کشور رژیم رسماً هر گونه تجمع را ممنوع و اعلام کرده بود که با تصویب کمیته امنیتی، اجتماعی و انتظامی بهخاطر شیوع مجدد کرونا، برگزار کردن هر گونه همایش و گردهمایی در سطح کشور مطلقاً ممنوع است.
در مرداد ماه کارگران مقاوم پالایشگاههای نفت و گاز و پتروشیمی و نیروگاههای سیکل ترکیبی در نقاط مختلف کشور، تبریز، مشهد، آبادان، اهواز، ماهشهر، خرمشهر، اصفهان، اردبیل، ارومیه، هریس، مهران، ایلام، بندر کنگان، عسلویه، روستای تنبک، شیروان، هویزه، دشت آزادگان، لامرد، مْهر، ایرانشهر، زرندیه و قشم دست به اعتصاب و اعتراض زدند . کارگران اعتصابی در بیش از۵۰ مرکز و کانون کارگری بر خواستهای خود که عبارت بودند از پرداخت منظم و به موقع دستمزدها، پرداخت حق بیمه و سایر مزایای کاری، توقف اخراج کارگران، کاهش ساعات کار، رعایت قانون اقماری ۱۴روز کار، ۱۴روز استراحت، ارائه تسهیلات بانکی، برکناری پیمانکاران، دادن اجازه برای تشکیل سندیکای کارگری و تشکیل هیأت نظارتکننده حقوقی، پای فشردند.
علاوه بر نمونههای جمعی و گستردهٔ اعتراضاتی که اشاره کردیم، حرکتهای اعتراضی زحمتکشان و محرومان به دلایل گوناگون، از جمله بهخاطر تخریب مغازهها و خانهها، یا کمبود آب و زمینخواری و تخریب و تصرف مراتع و جنگلها و آلودگی هوا و تخریب محیطزیست، و بهخصوص عدم پرداخت حقوق و دستمزد پزشکان و پرستاران و کادر پزشکی، بهرغم کار طاقتفرسا و پرخطر در شیوع کرونا و همچنین عدم پرداخت بازنشستگان؛ صورت گرفته است.
فصل هشتم:
قطعنامه سرفصلی اکثریت نمایندگان منتخب مردم آمریکا
گردهماییهای جهانی ایران آزاد و اجلاس شورای ملی مقاومت
در آغاز چهلمین سال تأسیس شورا و سالگرد قیام ملی ۳۰تیر
۷۱- بهرغم محدودیتهای فراگیر ناشی از همهگیری ویروس کرونا در همه کشورها، اعضا و هواداران مقاومت ایران به موازات فعالیتهای کانونها و جوانان شورشی در داخل میهن اسیر، در عرصه سیاسی و در خارج کشور با ابتکار و خلاقیت نه تنها از فعالیتهای خود نکاستند بلکه به کارزار سیاسی و بینالمللی خود علیه رژیم شتاب جدیدی بخشیدند. قطعنامه سرفصلی اکثریت نمایندگان منتخب مردم آمریکا در آستانهٔ ۳۰خرداد که یک پیام ماندگار تاریخی به مردم ایران است، ثمرهٔ تلاشهای وقفهناپذیر مقاومت و پشتیبانان آنها با رژیم آخوندی در عرصهٔ بینالمللی است. کارزار عظیم سیاسی و بینالمللی مقاومت در آستانهٔ ۳۰تیر در گردهمایی سه روزه جهانی ”ایران آزاد“ به اوج رسید و سپس با اجلاس سه روزه شورای ملی مقاومت، تنها جایگزین دموکراتیک و مستقل، تکمیل گردید.
در آستانهٔ ۳۰خرداد ۹۹ قطعنامه دو حزبی اکثریت نمایندگان منتخب مردم آمریکا در کنگره این کشور در حمایت از قیام مردم ایران، طرح ۱۰ مادهای خانم مریم رجوی و برقراری یک جمهوری دموکراتیک، غیرمذهبی و غیراتمی منتشر شد. این قطعنامه توسط ۲۲۱ نماینده شامل ۱۰تن رؤسای دموکرات کمیتههای مجلس نمایندگان و همترازان جمهوریخواه آنها و ۱۱۳تن رؤسای دموکرات زیرکمیتهها و همترازان جمهوریخواه امضا شده است. این قطعنامه با اشاره به توطئه انفجار گردهمایی مقاومت ایران در پاریس در ۹تیر ۱۳۹۷ از جمله تصریح میکند: «از آنجا که در ۲ژوئیه ۲۰۱۸ دادستان فدرال در بلژیک اعلام کرد یک توطئه تروریستی علیه گردهمایی ”ایران آزاد-آلترناتیو“ در روز ۳۰ژوئن ۲۰۱۸ برای حمایت از مبارزه مردم ایران برای آزادی را در هم شکسته است؛
از آنجا که یک دیپلمات ارشد رژیم ایران مستقر در سفارت ایران در وین، پایتخت اتریش، در ارتباط با توطئه تروریستی طراحی شده، در حالیکه در آلمان بود، دستگیر شده است؛
از آنجا که گردهمایی ایران آزاد برای ابراز حمایت از طرح ۱۰ مادهای رهبر اپوزیسیون ایران خانم مریم رجوی برگزار شده بود که برای آینده ایران خواهان حق جهانی رأی دادن، انتخابات آزاد، اقتصاد آزاد، برابری زنان و مذاهب و ملیتها، سیاست خارجی بر پایه همزیستی مسالمتآمیز و یک ایران غیراتمی است؛
از آنجا که در اوت ۲۰۱۸ دولت ایالات متحده دو ایرانی را طبق شکایت دادگستری فدرال دستگیر کرد که در خدمت وزارت اطلاعات ایران بودند و علیه دو تن از مسئولان شورای ملی مقاومت ایران در آمریکا با مجموعهیی از اهداف اعم از ربودن، عضوگیری، سوءاستفاده سایبری، یا عملیات دستگیری و کشتن، تعقیب و مراقبت مخفی میکردند؛
از آنجا که، مطابق گزارش منتخب فعالیتهای رژیم ایران در اروپا که توسط وزارتخارجه آمریکا در تاریخ ۵ جولای، منتشر شد، ”دو ایرانی مأمور رژیم ایران توسط مقامات آلبانی به اتهام تروریسم“ برای بمبگذاری علیه مراسم سال نو هزاران عضو مخالف ایرانی در تیرانا دستگیر شدند؛
از آنجا که دولت آلبانی در دسامبر ۲۰۱۸، سفیر رژیم ایران غلامحسین محمدینیا و مصطفی رودکی، نماینده ویژه وزارت اطلاعات در آلبانی برای طراحی و اجرای اعمال تروریستی علیه مخالفان ایرانی و اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران را اخراج کرد؛
از آنجا که مردم ایران از حقوق اولیه آزادی محروم بوده و به همین دلیل دیکتاتوری سلطنتی را رد کرده و مخالف دیکتاتوری مذهبی هستند،
و از آنجا که در کنگره ۱۱۵ مجلس نمایندگان آمریکا در قطعنامه مصوب ۴۷۴۴ از ایالات متحده خواستار ”محکوم کردن نقض حقوقبشر علیه مخالفان ایرانی در قتلعام ۱۹۸۸ و در سرکوب تظاهر کنندگان در سالهای ۱۹۹۹، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۷ و فشار بر رژیم ایران برای دادن اطلاعات کامل به بستگان شهیدان در مورد محل دفن آنها شده است“ اکنون مقرر میکند:
۱-حملات تروریستی حمایت شده توسط رژیم ایران در گذشته و حال علیه شهروندان آمریکایی، مقامات آمریکا و مخالفان ایرانی، شامل عملیات تروریستی علیه شرکتکنندگان مخالف ایرانی در گردهمایی ”ایران آزاد“ در سال۲۰۱۸در پاریس محکوم گردد.
۲-به آژانسهای مرتبط با دولت آمریکا فراخوان میدهد که با متحدان اروپایی، شامل کشورهای بالکان کار کنند تا رژیم ایران را بهخاطر تخطی از پروتکلهای دیپلماتیک مورد حسابرسی قرار دهند.
همچنین از دولتها میخواهد که از فعالیتهای مخرب هیئتهای دیپلماتیک رژیم ایران جلوگیری کنند و به بستن سفارتهای آن از جمله بستن سفارت رژیم ایران در آلبانی اقدام نمایند.
۳-کنگره در کنار مردم ایران که به تظاهرات صلحجویانه و مشروع خود علیه رژیم سرکوبگر و فاسد حاکم ادامه میدهند، میایستد.
۴- کنگره حق مردم ایران را برای برقراری یک جمهوری دمکراتیک، غیرمذهبی و غیراتمی بهرسمیت میشناسد».
نمایندگان کنگره آمریکا در روز ۱۷ژوئن ۲۰۲۰ در یک کنفرانس اینترنتی قطعنامه اکثریت اعضای مجلس نمایندگان را اعلام کردند.
۷۲-در روزهای ۲۷و ۲۹ و ۳۰ تیرماه ۱۳۹۹، گردهمایی جهانی ایران آزاد برگزار شد. این کنفرانس هموطنان را در ۳۰هزار نقطه در ایران و ۱۰۰کشور جهان در ارتباط مستقیم با مجاهدین در اشرف۳ گردهم آورد. در این گردهمایی که همزمان با ۳۰تیر، سالگرد قیام تاریخی مردم ایران علیه ارتجاع و استعمار، برای بازگرداندن دولت ملی و دموکراتیک دکتر محمد مصدق در سال۱۳۳۱ و همچنین سالگرد تأسیس شورای ملی مقاومت تنها جایگزین مستقل و دموکراتیک در سال۱۳۶۰ با شرکت گسترده و استقبال هموطنانمان برگزار شد، بیش از هزار تن از رهبران سیاسی، پارلمانترها و شخصیتهای مختلف از آمریکا، کانادا، کشورهای اروپایی و عربی و اسلامی در آن شرکت و شماری از آنها سخنرانی کردند. برخی از این شخصیتها عبارتند از:
-نخست وزیران پیشین کشورهای کانادا، الجزایر و آلبانی: آقایان استیون هارپر، سید احمد غزالی، سالی بریشا و پاندلی مایکو
-اعضای سنای آمریکا:
سناتور مارکو روبیو (رئیس کمیته اطلاعات)، سناتور بن کاردین (رئیس دمکراتها در کمیته مشاغل)، سناتور رابرت منندز (رئیس دمکراتها در کمیته خارجی)، سناتور جان کورنین، سناتور مایک براون، سناتور تادیانگ، سناتور جان بوزمن و سناتور مارتا مک سالی
و نمایندگان کنگره: آقایان پال گوسار، لنس گودن، ماریو دیاز بالارت، دنی دیویس، دان بیکن، تیم بورچت، دونالد پین، دیوید ترون، رالف نورمن، تام امر، تام مک کلینتاش، تد دویچ، حکیم جفریز، وخانم شیلا جکسون لی
-وزرای خارجه پیشین فرانسه، ایتالیا، کانادا، لهستان، آلبانی، اسلواکی و یمن: خانم میشل آلیوماری و آقایان جولیو ترتزی، جان برد، آنا فوتیگا، لولزیم باشا، ادوارد کوکان، ریاض یاسین و خالد الیمانی
همچنین آقای نیوت گینگریچ، رئیس پیشین کنگره آمریکا، بارونس بوتروید رئیس پیشین پارلمان انگلستان، مایکل کامینسکی و گابریلا موراوسکا نایبرئیسان سنای لهستان
۷۳-در این گردهمایی که در همبستگی با قیام مردم ایران و حمایت از کانونهایشورشی و ارتش آزادی برگزار شد، خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده شورا برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران طی سخنانی به تحلیل شرایط و راهکارهای نجات مردم ایران از رژیم ولایت فقیه پرداخت و گفت: «امروز زمین و زمان فریاد میزند که رژیم ولایت فقیه در موقعیت سرنگونی است. هر چند ویروس فاشیسم دینی (ولایت فقیه) و ویروس متحد آن کرونا دست به دست هم دادهاند تا مردم و جامعه ما را مأیوس و منفعل کنند، اما در توفان آبان به چشم دیدیم که آتش قیامها به ناگهان در ۹۰۰نقطه کشور شعلهور شد و الگوی درخشانی از عملیات بزرگ سرنگونی خلق کرد. این قیامها از دی ۹۶ تا آبان و دی ۹۸، در پی اصلاح رژیم نیست؛ حرفی با آخوندها ندارد؛ چیزی از آنها نمیخواهد؛ بلکه میخواهد حکومتشان را سرنگون کند… مقاومت ایران با گزارشهای دقیق و مستند عدد ۱۵۰۰ شهید را در قیام آبان، به ثبت داد. اما واقعیت بیش از اینهاست. انبوه اسناد افشا شده توسط کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت از سازمان اورژانس کشور که فقط اندکی از بسیار، آنهم فقط در تهران است، این را ثابت میکند. از این قیامها، پاسداران سیاسی، مبلغان، لابیها و ریزهخواران ولایت فقیه نیز، همه مات شدند. زیرا تمام رشتههای فریب و دروغشان پنبه شد. میگفتند دیگر متصور نیست که مردم ایران به قیام و انقلاب برای سرنگونی دست بزنند. میگفتند تحولی در ایران رخ نمیدهد مگر از درون همین رژیم. و بارها این پندار آخوندساخته را تکرار میکردند که مجاهدین پایگاهی در میان مردم ندارند. در جستجوی مجاهدین جوان و نوجوان بودند که بهناگاه جاریشدن سیلآسای آنها را در خیابانهای شهرهای سراسر ایران به چشم دیدند و وقتی کار به دستگیری دانشجویان پیشرو و پیشتاز رسید، دیگر برنتابیدند. اینکه آخوندها و خیل بازجوها و مستخدمانشان این طور علیه مقاومت و مجاهدین افسار گسیختهاند، بههمین دلیل است. آنها رژیمشان را در موقعیت سرنگونی میبینند و از این واقعیت بهخود میپیچند که قیامها و جوانان شورشی مسیر و استراتژی مجاهدین را در پیش گرفتهاند».
خانم رجوی در بخش دیگری از سخنرانی خود، پس از اعلام یک دقیقه سکوت به یاد هموطنان جانباخته در اثر شیوع کرونا، درباره رویکرد شوم آخوندها برای فرصت سازی از کرونا با فرستادن مردم به قربانگاه و استراتژی کلان تلفات، گفت: «این کشتار بیش از هر زمانی پرده از این واقعیت هولناک برداشته که چگونه آخوندها، بنیادهای بهداشت و درمان و تغذیه و رفاه جامعه را ویران کردهاند و بیش از هر کشوری در جهان، مردم ما را در برابر کرونا آسیبپذیر کردهاند. نباید وضعیت کرونا در ایران را با سایر کشورها مقایسه کرد. خامنهای در اسفندماه گذشته به صراحت گفت که میخواهد از کرونا برای رژیم فرصت و نعمت بسازد. من بارها از جانب مقاومت ایران اعلام کردهام که روند نامتعارف افزایش شمار قربانیان کرونا، حاصل سیاستهای جنایتکارانه و چپاولگرانه خامنهای و روحانی است. استراتژی اجساد و کلانتلفات انسانی برای سد بستن در برابر خطر قیام و سرنگونی و برای منفعل کردن، مأیوس کردن و بیحرکتی جامعه ایران است. آنها مردم را بدون هر گونه کمک در پیشگیری و درمان، به سرکار میفرستند و در عینحال آنها را بهدلیل عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی، مقصر و عامل شیوع کرونا معرفی میکنند.
کارگزاران رژیم میگویند در ماه تیر بیماری شبیخون زده است و «پرستاران مثل برگ پاییزی میریزند» و دستکم ۱۵هزار تن از کادر درمانی به کرونا مبتلا شدهاند.
درودهای بیکران به پزشکان و پرستاران فداکار که در این ماهها با درد و رنج فراوان و مایهگذاری از جانشان برای نجات هموطنانمان یک دم آرام و قرار نداشتند. برای تقدیر از آنها یک دقیقه کف میزنیم…
در همین شرایط بحرانی آخوندهای حاکم از تخصیص بودجه برای مقابله با بیماری و حتی پرداخت حقوق پرستاران خودداری میکنند. وزیر بهداشت همین رژیم میگوید از اول شیوع کرونا بهرغم درخواستهای مکررش برای اولین بار در خرداد ماه، فقط ۳۰۰میلیون یورو، یعنی ما به ازاء هر ایرانی ۳. ۵یورو، به این وزارتخانه برای مقابله با کرونا پرداخت شده که قابل مقایسه با هیچ کشوری در جهان نیست. البته همین پول هم، در چرخ دنده فساد فراگیر حکومتی حیف و میل میشود. این در حالی است که مجلس آخوندی پس از هلاکت سلیمانی یک طرح سه فوریتی به تصویب رساند تا ۲۰۰میلیون یورو از «صندوق توسعهٔ ملی» به فعالیتهای نیروی تروریستی قدس اختصاص داده شود (ایرنا، ۱۷دی ۹۸).
آخوندها همچنین در حین بحران نفسگیر کرونا به فرستادن یک ماهواره پرهزینه به فضا ادامه دادند. همزمان، فعالیت جنگی و تروریستی در عراق و سوریه و یمن را ادامه دادند و فعالیتهای شوم هستهیی را به سطح بالاتری رساندند. وزیر دفاع رژیم اخیراً در مجلس ارتجاع گفت: ”در چهار سال گذشته… تقریباً به اندازه ۱۰سال قبل، ما موشک تولید کردهایم“ . راستی مخارج این فعالیتها از کجا تأمین میشود؛ جز با خالی کردن سفره مردم محروم؟».
۷۴- خبرگزاری رویترز در شامگاه ۱۷ تیر۹۹ نوشت: «یک گروه اپوزیسیون ایرانی در تبعید که هدف بمبگذاری خنثی شده در فرانسه دو سال پیش بود روز جمعه گردهمایی در اینترنت برگزار کرد و با وجود شیوع ویروس کرونا بهدنبال فشار بر دولت تهران بود. شورای ملی مقاومت ایران، جناح فراگیر گروه اپوزیسیون تبعیدی که بهدنبال پایان دادن به حکومت شیعی مسلمان در ایران است، سنتاً گردهمایی انبوهی هر ساله در حومه پایتخت فرانسه برگزار میکرد. ۱۸ سناتور کنونی آمریکا در میان کسانی بودند که روز جمعه سخنرانی کردند. همچنین رودی جولیانی، وکیل شخصی پرزیدنت دونالد ترامپ، که مکرراً از این گروه حمایت کرده سخنرانی کرد. شورای ملی مقاومت گفت این گردهمایی به ۳۰هزار مکان در ایران و ۱۰۰کشور در سراسر جهان وصل بود. مریم رجوی رهبر این گروه در خلال این گردهمایی ۶ ساعته گفت: ”مأموریت نسل ما سرنگونی رژیم جنایتکار آخوندها و احیای حقوق پایمال شده تمامی مردم ایران است“ . این گردهمایی مجازی درست دو روز بعد از آن بود که در بلژیک به یک دیپلمات رژیم ایران (اسدالله اسدی) و سه نفر دیگر دستور داده شد بهخاطر نقش آنها در توطئه خنثی شده برای حمله بمبگذاری در گردهمایی شورای ملی مقاومت در نزدیکی پاریس در سال۲۰۱۸، محاکمه شوند».
خبرگزاری فرانسه گزارش کرد: «گروه اپوزیسیون ایرانی در تبعید روز جمعه با حامیان معروف خود از اروپا و آمریکا، کنفرانس اینترنتی سالانه برای پافشاری بر قیام و تغییر رژیم در تهران برگزار کرد… مریم رجوی پرزیدنت شورای ملی مقاومت گفت: ”اولین تعهد مردم و مقاومت ایران این است که این رژیم مذهبی را سرنگون کنیم و ایران را پس بگیریم“ . او گفت: ”حرف آخر این است که آخوندها هیچ راهحلی ندارند و رژیم آنها در تمامیت خود محکوم به سرنگونی است“ . او گفت هواداران این سازمان ”جان خود را فدا میکنند تا شعلههای قیام را روشن نگه دارند“ .
سخنرانان خارجی از جمله متیو آفورد، نمایندهٔ پارلمان انگلستان، و فیلیپ گوسلن، نماینده پارلمان فرانسه، و آنا فوتیگا، وزیر خارجه پیشین لهستان، بر پیام خانم رجوی تأکید میکردند. رودی جولیانی گفت: ”این رژیم در آستانه سقوط است“ . او گفت: ”تغییر رژیم در دسترس است به نومیدان گوش نکنید“».
واشنگتن تایمز ۳۰تیر ۹۹نوشت: «این گردهمایی که توسط شورای ملی مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران سازماندهی و برگزار شد، تقریباً یک شاهکار تکنولوژیکی را رقم زد زیرا دهها هزار شرکتکننده از ۱۰۲کشور و ۳۰هزار نقطه مختلف در دنیا را از طریق زوم به هم وصل میکرد. برخی از فعالان مقاومت ایران حتی از داخل ایران به گردهمایی وصل شدند و خطر جانی برای خود خریدند زیرا رژیم خامنهای کارنامهای مملو از سرکوب سبعانه علیه اپوزیسیون داخلی را دارد. در پس این پیروزی لجستیکی یک پیام ساده از سوی شورای ملی مقاومت ایران مطرح شد و آن اینکه دوران حاکمیت آخوندها و پشتیبانان تروریست آنها به سر آمده است. یک عضو مجلس آلمان، مارتین پاتسلت، گفت: مردم ایران خواهان تغییر و دمکراسی، و حقوقبشر و رونق اقتصادی هستند و دیگر گرسنگی نمیخواهند. ارادهٔ این ملت بسیار قویتر از هر گونه اقدام سرکوبگرانهٔ رژیم ایران است. سناتور لیبرمن گفت: قرارداد هستهیی و سایر سیاستها در میان همهٔ تلاشها برای ایجاد رفرم در رژیم تهران شکستخوردهاند و تنها راهحل باقیمانده قیام مردم ایران برای استقرار دولتی جدید است. بعد از همهٔ تلاشهای بیثمر برای تغییر در رفتار این باند جنایتکار، که مردم و تاریخ و فرهنگ ایران را به گروگان گرفتهاند، تغییر از سوی کانونهای شورشی در ایران ایجاد خواهد شد. هنگامی که آنها مقاومت را تبدیل به شورش کنند، ما و سایر کشورهای جهان- مخصوصاً آمریکا - باید در کنار آنها بایستیم و از آنها حمایت کنیم. من مطمئنم که این روز نزدیک است».
در مورد «شاهکار تکنولوژیکی» مورد اشاره واشنگتن تایمز، رژیم و مزدورانش که بهشدت گزیده شده بودند، به انواع تشبثات از جمله مراجعه به شرکتهای ترتیب دهنده کنفرانس مبادرت کردند تا چیزی برای تخطئه و انکار ۳۰هزار نقطهٔ وصل پیدا کرده و آن را علیه مقاومت ایران مصرف و در بوق کنند. اما ساعتها در پخش زنده، در هر لحظه ۴۸ میتینگ آنلاین که هر کدام ۴۹ نقطهٔ وصل را نشان میداد و ۱۳ یا ۱۴بار پشت سر هم میچرخید و تعویض میشد و برای مدعی جز سرافکندگی چیزی باقی نگذاشت. آمار دقیق نقاط وصل مورد تأیید شرکتهای ترتیب دهنده کنفرانس در مجموع ۳۱، ۲۲۲نقطه بود که عکس و فیلم و اسناد آن در دبیرخانه شورا موجود و مجدداً قابل ارائه و انتشار است. سایبری رژیم در حین پخش برنامه با هزاران حمله قصد اخلال داشت اما با تدابیر بازدارندهٔ متخصصان و ترتیبدهندگان کنفرانس خنثی و در هم کوبیده شد.
۷۵- خانم رجوی در دومین کنفرانس گردهمایی ایران آزاد تحت عنوان «سی و دومین سالگرد قتلعام ۶۷، جنایت مجازات ناشده علیه بشریت»، ضمن تبریک بهخاطر وادار کردن قضاییه جلادان به یک گام عقبنشینی و توقف در اعدام ۳جوان قیامی گفت: «خشم و اعتراض مردم ایران تا سرنگونی رژیم و پیروزی نهایی ادامه دارد. این جوانان و تمام زندانیان قیام باید هر چه سریعتر آزاد شوند… رژیم آخوندی چهار دهه است که میخواهد با شیطانسازی و با اعدام و قتلعام و تروریسم، آلترناتیو خود یعنی آنچه را که باید باشد، نابود کند. میخواهد دنیا را متقاعد کند که این رژیم آلترناتیوی ندارد و باید به آن تن داد. وقتی هم نتواند مجاهدین و شورای ملی مقاومت را نابود کند، تلاش میکند نشان بدهد که آنها بدتر از این رژیم هستند و در نتیجه باز هم باید با همین رژیم ساخت. نتیجهٔ وضع موجود هم روشن است؛ از یکطرف کشتار جوانان ایران، از طرف دیگر غارت دارایی مردم و چوب حراجزدن به خزر و خلیجفارس و جزایرش در معاملات و قراردادهای وطنفروشانه که این روزها صحبتش زیاد است. آخوندها، قدرت پوسیده را به این صورت حفظ کردهاند که البته دوام نخواهد آورد. در۴۰ سالی که میگذرد، رژیم بیوقفه اعلام کرده که مجاهدین و مقاومت ایران را دشمن اصلی و نخستین مرز سرخ خود میداند. بنابراین، در این رویارویی تاریخی میتوان جایگاه و نقطه قرار گرفتن همه نیروها و جریانهای را مشخص کرد. در یکطرف، بقایای شیخ و شاه و افراد و جریانهایی هستند که بهطور آشکار و بیپرده و یا شرمگینانه و در پرده، همین رژیم را بر شورای ملی مقاومت و مخصوصاً بر مجاهدین ترجیح میدادند و میدهند. مثلاً در سیاست صلح و جنبش صلح در جنگ ۸ساله، در بحث هویت و ماهیت رژیم بعد از مرگ خمینی و مطرح شدن سراب میانهروی رفسنجانی و در برابر توهم اصلاحات آخوند خاتمی. پس، ما با افراد و جریانهایی روبهرو هستیم که یا با همین رژیم هستند، یا متحد بالفعل رژیماند و یا به درجات با همین رژیم همسو هستند، برای مثال بر سر تحریمها و همچنین برنامههای هستهیی و موشکی رژیم یا درباره فعال شدن مکانیزم ماشه در ۶ قطعنامه بلوکهشدهٔ شورای امنیت علیه این رژیم، یا بر سر نامگذاری تروریستی سپاه پاسداران و یا در موضوع قاسم سلیمانی و دخالتهای رژیم در سوریه و لبنان و یمن. بله، بر سر همه این مسائل با رژیم همسویی و همزبانی میکنند؛ اما در طرف دیگر آنهایی قرار دارند که رو در روی رژیم ایستادهاند و بنابراین با ما هستند یا همسو با مقاومت ایراناند. این نخستین، مهمترین و بزرگترین جبههبندی در ایران امروز است.
در واقع این شورا و این آلترناتیو، شاخص و آئینه تمام نمای مبارزات۴۰ ساله است. و این حقیقت را روشن میسازد که چرا شیطانسازی و خصومت رژیم با مجاهدین و تروریسم علیه این مقاومت، در چنین ابعاد گستردهیی جریان دارد و هدف آن چیست؟».
۷۶- در جریان گردهمایی ایران آزاد ۳۱ شخصیت آمریکایی در بیانیه مشترکی، ضمن اشاره به کارنامهٔ جنایات رژیم ایران در داخل و خارج کشور، نوشتند: «… برخلاف بسیاری دولتها، چهرههای اصلی در این رژیم شیطانی سالها و حتی دههها در مناصب مسئول بودهاند. مقامات ارشدی که به دستور آنها پلیس شهروندان را در خیابانها بهقتل میرساند و مردم بیگناه را بهناحق دستگیر میکند، و مقامات زندان شهروندانی که تنها جرمشان ابراز خواستشان برای آزادی سیاسی و مذهبی بوده است را شکنجه و اعدام میکنند، و قضاتی که استبداد دولتی را میسر کرده و حکومت قانون را تحریف میکنند میباید اکنون مورد حسابرسی قرار گیرند. این جنایتکاران از امتیاز بودن در حاکمیت برای گریز از مجازات جنایاتشان علیه بشریت سوءاستفاده کردهاند. در این چشمانداز تیره یک نقطه امید وجود دارد. تنها سازمانی که بیشتر از هر موجودیت دیگری از جمله دولتها، برای آزاد کردن شهروندان ایرانی از دست استبداد و جهان از تروریسم برانگیخته از بنیادگرایی عمل کرده، شورای ملی مقاومت ایران است. شورای ملی مقاومت بهطور خستگیناپذیر تلاش میکند تا تضمین کند که امید برای دمکراسی و نقطه پایان بر بیعدالتی در ایران زنده بماند.
بهعلاوه، این شورا با تداوم ارتباطات رسانهیی، انتشارات و جلسات، توجه بینالمللی به تهاجمی که علیه بشریت در جریان است را زنده نگه داشته است. ما کشورهایی که با اصول دموکراتیک زندگی میکنند را فرا میخوانیم تا برای یک ابتکارعمل همآهنگ، برای به حسابرسی کشاندن افرادی که مسئولیت نقض فاحش حقوقبشر را برعهده دارند عمل کنند. شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین شرایط دهشتناک وصف ناپذیری را از سوی رژیم ایران تحمل کردهاند و اسناد بسیار کاملی از جنایاتی که علیه خودشان و مردم ایران صورت گرفته است را حفظ کردهاند. موزه اشرف۳ مجاهدین در آلبانی، یک نمایشگاه و گنجینهٔ چشمگیر از مدارکی را گردآوری کرده که توسط قربانیانی که شخصاً شاهد روشهای منحط شکنجه رژیم بودهاند تهیه شده است. مستندات مجاهدین در سایر کشورها قویاً مورد تأیید میباشد. در حالیکه آمریکا و سایر دولتها بفکر سیاستهایی برای جلوگیری و مهار تهدیدات و تجاوزات ایران هستند، میتوانند و باید کسانی که دستشان آلوده به خون این همه ایرانی است را به پای حسابرسی بکشانند. رویه قضایی مستحکمی برای این امر وجود دارد که رهبران نمیتوانند از مصونیت در حاکمیت بودن برای جنایاتشان علیه بشریت استفاده کنند. ما توصیه میکنیم کشورهایی که قربانی تروریسم دولتی ایران واقع شدهاند، از جمله آمریکا و همپیمانان اروپاییشان، تیمهای متخصص را برای مطالعه اسناد و مدارک در اشرف۳ گسیل دارند و در عینحال مدارک خود را برای استفاده نهایی در اقدامات دادگاه بینالمللی سازمان بدهند».
در میان امضاکنندگان اسامیرودی جولیانی، نیوت گینگریچ، سناتور لیبرمن، ژنرال جیمز جونز، مایکل موکیزی، تام ریج، لوئیس فری، لیندا چاوز، پاتریک کندی، ژنرال جورج کیسی، ژنرال جیمز کانوی، رابرت جوزف، لینکلن بلومفیلد، کنت بلکول، مارک گینزبرگ و میچل ریس به چشم میخورد.
۷۷- در سومین کنفرانس این گردهمایی خانم رجوی گفت: «تروریسم جان مایه و ذاتی این رژیم و از آن جدایی ناپذیر است . بنابراین پایان تروریسم از پایان رژیم جدایی ناپذیر است. اما میتوان با برخی تدابیر و اقدامات سیاسی و تاکتیکی آن را لااقل در خاک اروپا مهار و متوقف کرد.
۱ـ تمام مزایا و امکاناتی که این رژیم برای اعمال تروریستیاش در خاک اروپا استفاده میکند، باید از آن سلب شود. سفارتهای این رژیم باید تعطیل شوند…
۲ـ شرکتهای پوششی، مراکز فرهنگی و آموزشی، انجمنهای مذهبی و بهاصطلاح مساجدی که توسط رژیم ایران تأمین مالی و حمایت میشوند و همگی مراکز پشتیبانی جاسوسی و تروریسم رژیماند، باید افشا و بسته شوند.
۳- هر گونه تبادل مالی بینالمللی افراد وابسته یا شرکتهای پوششی اطلاعات آخوندها و نیروی قدس، باید بهکلی متوقف شود.
۴ـ عوامل و مزدوران رژیم که تحت پوشش فعالیتهای تجاری، فرهنگی، مذهبی یا در لباس خبرنگار، یا با ماسک مخالف و پناهنده و سیتیزن عمل میکنند، باید از کشورهای اروپایی اخراج شوند.
۵ـ دولتهای غرب باید سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی خود را از مراوده و تماس با وزارت اطلاعات بدنام رژیم و نیروی تروریستی قدس، که راه را برای ورود مزدوران رژیم باز میکند، برحذر دارند.
۶ـ اخبار طرحها و عملیات و اقدامات تروریستی رژیم باید بدون هر گونه ملاحظه تجاری و دیپلماتیک با جزییات منتشر شود.
۷ـ اسامی مزدوران و عوامل وزارت اطلاعات و نیروی تروریستی قدس که در خاک اروپا فعالیت میکنند و اسامی موجودیتهای پوششی و لابیهای این رژیم باید بهطور کامل منتشر شود و بهاطلاع همگان برسد.
۸-ما از همه مجالس قانونگذاری اروپا و آمریکا میخواهیم قوانین نافذی برای اخراج عوامل وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران از کشورهای خود تصویب کنند.
امیدوارم همه دولتها بهاین فراخوان پاسخ مثبت بدهند، زیرا منافع خود آنها و امنیت مردمشان در گرو این قاطعیت و اقدامات است. آنچه مردم و مقاومت ایران از این دولتها خواسته و میخواهند ایستادگی در برابر یک تروریسم غدار دولتی و نخستین حامی و بانکدار تروریسم بینالمللی است. زمان آن است که بیاعتناییها به سرنوشت و امنیت و صلح مردم جهان متوقف شود. هر قاطعیتی علیه این رژیم و هر قدمی علیه رژیم در هر کجای جهان، یاری رساندن به مبارزه مردم ایران برای سرنگونی رژیم و در خدمت صلح و امنیت بینالمللی است».
۷۸-اجلاس سه روزه شورا که از پنجشنبه ۲مرداد آغاز شد و در ۴۴نقطه در ۱۱کشور فرانسه، آلمان، انگلستان، آمریکا، سوئد، نروژ، اطریش، هلند، بلژیک، ایتالیا و آلبانی جریان داشت، در بامداد یکشنبه ۵مرداد به پایان رسید.
در اجلاس شورا تحولات و رخدادهای میهنمان بهویژه پس از قیام آبان در عرصههای گوناگون مورد بحث و بررسی و تبادل نظر قرار گرفت.
شورا گردهمایی جهانی ایران آزاد و برگزاری اجلاسهای سهگانه آن را، که در بحبوحه محدودیتهای همهگیری کرونا «بزرگترین گردهمایی آنلاین جهانی» توصیف شده است، سلسله عملیاتی بزرگ در امر ارتباطات آن هم با رعایت پروتکلهای ضروری کرونا ارزیابی کرد که حاکی از توانمندی خارقالعاده مقاومت ایران رو در روی استراتژی خامنهای برای بهرهبرداری از «فرصت کرونا»ست.
خامنهای، چنان که در اسفند ۹۸ گفت، درصدد بوده و هست تا از تهدید کرونا برای جان و سلامت مردم ایران در راستای زمینگیر کردن جامعهٔ انفجاری و متوقف کردن روند مقاومت و قیام، برای رژیمش «فرصت» بسازد. مقاومت ایران، اما، با اطلاعیهها و موضعگیریهای روشنگر روزانه، با ارائه مستمر گزارشها و آمار و ارقام از سراسر ایران، با افشا و انتشار اسناد و مکالمات درونی رژیم، با فعالیتهای وقفهناپذیر بینالمللی و با برگزاری این گردهمایی و امواج امیدبخش و انگیزاننده آن، دیوارهای سیاه کرونای ولایت فقیه و استراتژی کلان تلفات آخوندها را با پتکهای گران درهم کوبید.
این رخداد بیسابقه، چنان که مسئول شورا در پیام «قدردانی از رزمندگان و زحمتکشان کهکشان ۹۹» گفت:
قاطبهعمله و اکره رژیم را دچار وحشت و جنون کرده است. کر همآهنگ و هیستریک رژیم آخوندی و عقبه آن در خارج کشور، با مشارکت پسماندهای شاه و مرتجعان چپنما، در واکنش به همین کهکشان و پخش سخنرانی رئیسجمهور برگزیده مقاومت در رسانهها، بازتاب واضح تلخکامی و نگرانی آنها از چشمانداز قیام و سرنگونی و جایگزینی تنها آلترناتیو دموکراتیک و مستقل است؛ آنها در تحلیل نهایی، کسانی هستند که در بزرگترین و مهمترین جبههبندی سیاسی ایران امروز، رژیم آخوندها را بر شورای ملی مقاومت ترجیح میدهند.
همچنانکه خانم رجوی در یکی از سخنرانیهای گردهمایی جهانی گفت، برای شناختن هر کس و هر جریان، بهسادگی میتوان از او پرسید که انتخاب واقعی خود را بین رژیم ولایت فقیه و شورای ملی مقاومت در این نبرد سنگین و غیرقابل انکار ۴۰ساله، مشخص کند.
شورا شکست و رسوایی توطئههای تروریستی و شیطانسازی علیه مقاومت در آستانه گردهمایی جهانی ایران آزاد را مورد بحث قرار داد. این توطئهها با تیترهای درشت رسانههای حکومتی درباره جمعآوری هزاران امضا و دخیلبستن به مقامات آلبانی برای پذیرش خانوادههای وزارتی و مزدوربچگان مربوطه در اشرف۳، بهطور ناگهانی کلید خورد. نمونه دیگر، نقشه رژیم برای ربودن جنبش دادخواهی و نیرنگهای چند وجهی وزارت اطلاعات از طریق یک مزدور نفوذی بود که در آبان ۹۸ با انتشار کلیپ مکالمات دژخیمان قضاییه جلادان در اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا درهم شکست.
در اجلاس شورا، موضوع کرونا و ابعاد و آثار و آمار قربانیان، اوضاع انفجاری جامعه، زبانه کشیدن شعله قیامهایی که در آبان و دیماه ۹۸ به خاک و خون کشیده شدند، خروش مردم بهبهان و نحوهٔ مقابله رژیم با آن، مشکلات طاقت سوز معیشتی، گرانی و فقر روزافزون در بحبوحه کرونا، اعتراضهای مردمی در سراسر میهن، شورش در زندانها، اعدامهای رژیم، فریادهای میلیونی «اعدام نکنید» در فضای مجازی، و فعالیتهای کانونهایشورشی مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت. شورا در مبحث تحولات بینالمللی و منطقهیی، بهطور خاص به ضربات وارده بر استراتژی مداخلهجویی و بحرانسازی خامنهای در سوریه و عراق و لبنان پرداخت. قیام لبنان و قیام اکتبر جوانان عراقی و تنفر آنها از دخالتهای رژیم آخوندی و تنزل موقعیت و تضعیف دستنشاندگان رژیم در این کشور پس از هلاکت قاسم سلیمانی، از مهمترین وقایع این دوره بود.
در اجلاس شورا ۵0تن از اعضا درباره تاریخچه ۴0ساله شورا و پایداری و مرزبندیهای سیاسی یگانه جایگزین دموکراتیک در یکی از بغرنجترین و متلاطمترین مقاطع تاریخ ایران سخن گفتند. در این اجلاس ۸2تن از ناظران و همپیمانان شورا شرکت داشتند و شماری از آنان سخنانی ایراد کردند.
ترانه «رویش ناگزیر» از مرجان شورشگر پایان بخش اجلاس سه روزه بود. گرامیداشت فوقالعاده خانم مرجان از جانب هنرمندان و اقشار مختلف مردم در داخل و خارج ایران و پیوند او با مقاومت ایران برای رژیم به قدری گران آمد که اطلاعات آخوندها به انتشار نشریه جعلی «مجاهد» روی آورد تا شاید برخی را مرعوب کند و به فاصله گرفتن از مقاومت یا موضعگیری علیه آن وادار کند. ترفندهای رسوایی که جز بیزاری و نفرت حاصلی برای رژیم ندارد. در این نشریه تقلبی به تاریخ ۱۸خرداد ۹۹، عکسها و اسامی ۱۶تن هنرمندان داخل کشور نیز جعل شده بود.
۷۹-شکست توطئه تروریستی رژیم آخوندی علیه گردهمایی بزرگ مقاومت در تیرماه ۱۹۹۷ در پاریس و دستگیری دیپلمات تروریست کارکشته رژیم، که فرماندهی عملیات بمبگذاری را به عهده داشت، و دستگیری سه مزدور تروریست دیگر که درگیر این توطئه بودند، قطعاً یک سرفصل در جنایتهای تروریستی فاشیسم دینی در چهل سال گذشته است. اسدالله اسدی یک مأمور با سابقه وزارت اطلاعات و متخصص مواد منفجره است که سالها در عراق هدایت شماری از مزدوران و عملیات تروریستی علیه مجاهدین را بهعهده داشت.
محاکمهٔ دیپلمات تروریست و سه مزدور دیگر در جلسات مقدماتی دادگاه در ۲۵تیر و ۹مرداد ۹۹ در بلژیک شروع شد و پس از گذار از مراحل قانونی تبادل لوایح، جلسات اصلی دادگاه در آذر ماه برگزار میشود. اطلاعات مشخص حاکی از شرکت و دخالت بالاترین عناصر و مراجع تصمیمگیری رژیم به سردمداری شخص خامنهای در این بمبگذاری است. این طرح که از یک سال پیش آماده شده بود بارها در جزییات در وزارت اطلاعات مورد ارزیابی تکنیکی، خطی و سیاسی قرار گرفته و مشخصاً بعد از قیام دیماه ۹۶ کلید خورده است .
خامنهای در۱۹ دی ۱۳۹۶، بعد از تأکید بر نقش محوری مجاهدین در هدایت قیام، گفت که از مجاهدین «تقاص» خواهیم گرفت. شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت رژیم، در همان زمان گفت مجاهدین از جایی که تصور نمیکنند ضربه خواهند خورد. حسام الدین آشنا، معاون سابق دری نجف آبادی وزیر اطلاعات و داماد او و مشاور کنونی روحانی، مدتی قبل از گردهمایی که قرار بود بمب در آن منفجر شود، در یک توئیت به زبان استعاره تأکید کرد که خانم مریم رجوی بهزودی هدف قرار خواهد گرفت. حسین طائب رئیس سازمان اطلاعات سپاه نیز در مورد تقاص مورد نظر خامنهای گفت: «در وقایع اخیر نیز گروهکهای بدنام با هدایت دشمنان اصلی ملّت، از مطالبات اقتصادی به حق مردم سوءاستفاده و تلاش کردند با تولید ناامنی خواستههای ملت را منحرف کنند… البته اقدامات آنها بیپاسخ نخواهد ماند و در وقت مناسب به آنها سیلی خواهیم زد» (۲۲ بهمن ۱۳۹۶).
در مورد اسدالله اسدی و سوابق او در عراق شایان یادآوری است که در اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق ایران به تاریخ ۲۳فروردین ۱۳۸۷ آمده است: « در آذر ماه۸۶ گروهی از مأموران اطلاعات و نیروی قدس از داخل و خارج ایران، برای توطئه و شکایت و لجنپراکنی علیه مجاهدان شهر اشرف، به عراق فرستاده شدند و در هتل منصور بغداد تحتامر سفارت رژیم قرار گرفتند. برخی از این مزدوران، که به مدت سه ماه ناگزیر از اقامت و انجام مأموریت در عراق شدند از جمله، عبارتند از: مسعود خدابنده، مصطفی محمدی، رضا اکبری نسب، تیمور ختار و علیرضا بشیری. مزدوران مزبور در طبقه سوم هتل منصور مستقر شدند و تحت سرپرستی مأموران قدس و اطلاعات آخوندی به اسامی طباطبایی، نوبخت و اسدی قرار گرفتند. همه صورتحسابهای هتل توسط سفارت رژیم ایران پرداخت میشد و مزدوران ابتدا در سمینار مضحکی تحت عنوان ”مبارزه با تروریسم“ شرکت داده شدند که با حضور ۲۰نفر از عوامل و جیرهخواران رژیم برگزار گردید».
۸۰-اسدالله اسدی، یک سال قبل و همزمان با برگزاری گردهمایی پاریس در سال۱۳۹۶ به مدت ۵روز از وین به فرانسه رفته و شخصاً به شناسایی و ارزیابی موقعیت پرداخته بود. مقامات امنیتی این سفر را سفر شناسایی و آمادگی برای عملیات سال بعد تفسیر کردهاند. او در روزهای آخر ماه ژوئن در پاریس بوده و از شهرک اور سوراواز دیدن کرده است. او با برخورداری از کمک مزدوران لو رفته و لو نرفته به شناسایی محل استقرار مهمانان خارجی گردهمایی و هتلهای شهرک رواسی آن فرانس در مجاورت فرودگاه شارل دو گل و همچنین شناسایی نمایشگاههای شهرک ویلپنت در شمال پاریس مبادرت کرده است. او روز ۲۹ژوئن ۲۰۱۷ (۸ تیر ۱۳۹۶) یعنی درست دو روز قبل از گردهمایی (اول ژوئیه ۲۰۱۷) با کمک سایر مزدوران برای شناسایی در محل سالنهای ویلپنت بوده است.
یک سال بعد اسدی در روز ۳۰خرداد ۱۳۹۷ یعنی ۱۰روز قبل از گردهمایی سال۹۷ (۲۰۱۸) از وین به تهران رفت و روز اول تیر بمب را شخصاً با یک هواپیمای مسافربری اتریشی به وین منتقل کرد. کار خطرناکی که میتوانست به یک فاجعه بزرگ تبدیل شود و آشکارا مقررات بینالمللی هوایی را نقض میکرد. اسدی بعداً در روز ۵تیر همراه با زن و دو پسرش این بمب را از طریق آلمان به لوکزامبورگ برد و در ۷تیر (دو روز قبل از گردهمایی) آن را به دو مزدور تروریستی که قرار بود آن را به محل گردهمایی ببرند، یعنی نسیمه نعامی و امیر سعدونی، تحویل داد. این دو مزدور قبل از ظهر روز برنامه یعنی ۹تیر، در حالی که بمب را با ماشین خود به پاریس و محل گردهمایی منتقل میکردند در بلژیک دستگیر شدند. عصر همان روز مهرداد عارفانی نفر سوم در ویلپنت دستگیر شد. دیپلمات تروریست اسدالله اسدی نیز بعدازظهر روز بعد (اول ژوییه برابر با ۱۰تیر ۱۳۹۷) در مسیر بازگشت به وین در خاک آلمان دستگیر شد.
اسدی از سالها قبل با این دو مزدور رابطه فعال داشت و بهطور منظم آنها را در کشورهای مختلف اروپایی ملاقات میکرد و هر وقت هم لازم بود برای آموزش آنها را به ایران میبرد. آنها بهطور منظم از وزارت اطلاعات حقوق میگرفتند. در این سالها تستهای لازم بر روی آنها انجام شده و آموزشهای لازم را دیده بودند و کارآیی آنها برای بمبگذاری محرز شده بود.
۸۱- به دستور وزارت اطلاعات و صلاحدید وزارتخارجهٔ آخوندها، دیپلمات تروریست بمبگذار در جلسات مقدماتی دادگاه در تیر و مرداد امسال شرکت نکرد تا از بار انعکاسات و عواقب وخیم سیاسی کاسته شود. اما دادگاه با کیفرخواست دادستان فدرال برای محاکمه اسدی و همدستان به دو اتهام «اقدام بهعمل تروریستی با قصد قتل»و «شرکت در یک گروه تروریستی» اعلام موافقت کرد.
رژیم آخوندی طی دو سال گذشته از هیچ تلاشی برای ممانعت از محاکمه اسدی و آزاد کردن وی فروگذار نکرده و باز هم نخواهد کرد. اقداماتی از قبیل فشارهای دیپلماتیک، وعدههای اقتصادی، گروگانگیری اتباع کشورهای اروپایی و تهدید به تروریسم تاکنون به شکست انجامیده است.
در این پرونده خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده شورا، به مدت ۷ساعت با ارائهٔ اسناد و مدارک شهادت داد و مشخص کرد که این عملیات بزرگ تروریستی در شورای عالی امنیت رژیم به ریاست روحانی تصویب شده و خامنهای دستور اجرای آن را داده است. خانم رجوی تأکید کرد علاوه بر اسدی و دیگر تروریستهای دستگیر شده بهعنوان عاملان این جنایت، آمران واقعی یعنی خامنهای، روحانی، ظریف و آخوند محمود علوی وزیر اطلاعات باید محاکمه شوند. این، لازمهٔ متوقف کردن تروریسم افسارگسیختهٔ آخوندهاست. آقایان مهدی ابریشمچی، محمد محدثین و ابوالقاسم رضایی هم در این رابطه شهادت داده و اطلاعات و اسناد لازم را به پرونده افزودهاند. در دو سال گذشته شمار دیگری از مسئولان و اعضا و هواداران مجاهدین و مقاومت ایران نیز بهعنوان شاهد نزد مقامات قضایی به تفصیل شهادت دادهاند.
۸۲-علاوه بر شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران و سازماندهندگان فرانسوی گردهمایی، تعدادی از شخصیتهای سیاسی از آمریکا، اروپا و کشورهای عربی، که در گردهمایی ۹تیر ۱۳۹۷ در سالن ویلپنت حضور داشتند و قرار بود هدف قرار گیرند، بهعنوان شاکی خصوصی وارد پرونده شدند شامل آقایان و خانمها:
سید احمد غزالی نخستوزیر سابق الجزایر
سناتور رابرت توریسلی
باب جوزف معاون سابق وزیر خارجه آمریکا
اینگرید بتانکور سناتور و کاندید ریاستجمهوری کلمبیا
جولیو ترتزی، وزیر خارجه سابق ایتالیا
راجر گادسیف، نماینده سابق پارلمان بریتانیا
لیندا چاوز مدیر سابق روابط عمومی کاخ سفید
رابرت بلک من، نماینده پارلمان بریتانیا
تونه کلام، نماینده سابق پارلمان اروپا
ایوبونه استاندار، نماینده پارلمان و رئیس سابق سازمان ضد جاسوسی فرانسه
طاهر بومدرا، معاون نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل در عراق
الیزابت زامپاروتی، نماینده سابق پارلمان ایتالیا
پیر برسی، رئیس انجمن حقوقبشر نوین در فرانسه
ریاض یاسین، سفیر یمن در فرانسه و وزیر خارجه سابق این کشور
مارتین پاتسلت، نماینده پارلمان فدرال آلمان
ژان فرانسوا لوگاره، شهردار منطقه یک پاریس
آنتونیو تاسو، نماینده پارلمان ایتالیا
۸۳-خانم مریم رجوی روز ۳۰تیر ۹۹ در گردهمایی جهانی ایران آزاد توطئهٔ بمبگذاری در ویلپنت را جزء بزرگترین طرحهای تروریستی تاریخچه ۴۰ساله رژیم در اروپا خواند و گفت: این نشان میدهد که رژیم، مقاومت ایران را تهدید اصلی موجودیت خود میداند و برای مقابله با آن از ارتکاب هیچ جنایتی رویگردان نیست، بهنحوی که مقامهای رسمی خودش را هم برای نقل و انتقال و تحویل دادن بمب به صحنه میفرستد. یک سیاست قاطع تنها گزینه درست برای ممانعت از گسترش تروریسم رژیم ایران است. وی بر ضرورت بستن سفارتها و نمایندگیهای رژیم تأکید کرد و گفت عوامل و مزدوران رژیم تحت پوششهای تجاری، فرهنگی، مذهبی، خبرنگاری و یا با ماسک مخالف، پناهنده و سیتیزن باید از اروپا و آمریکا اخراج شوند.
باید توجه کرد که اسدالله اسدی یک مأمور قدیمی و سطح بالای وزارت اطلاعات است که در پوش دیپلمات عمل میکرده است. هم پست واقعی او بهعنوان یک سرکردهٔ اطلاعاتی وهم پوش وی بهعنوان یک دیپلمات نشان میدهند که او بخشی از یک سلسله مراتب نظامی و اداری است که تمامیت این سلسله مراتب از هر دو سو (وزارت اطلاعات و وزارتخارجه) نسبت بهعمل او مسئول تلقی میشوند. این زنجیرهٔ فرماندهی از دو مافوق مستقیم او در وزارت اطلاعات و وزارتخارجه شروع میشود و از یکطرف به وزیر خارجه و از طرف دیگر به وزیر اطلاعات وصل میشود. این دو وزیر تحت مسئولیت رئیسجمهور رژیم عمل میکنند. رهبر رژیم هم بالاترین مسئول در این سلسله مراتب محسوب میشود. علاوه بر این، وزارت اطلاعات بهطور خاص و مستقیم تحتامر شخص خامنهای قرار دارد و وزیر خارجه نیز مستقیماً به او گزارش میدهد.
این نمونه بهخوبی نشان میدهد که سیاست مماشات و چشمپوشی بر جنایات تروریستی و جاسوسی رژیم موجب شده که رژیم با وقاحت و ریسکپذیری بسیار زیاد به اینگونه جنایتهای بیسابقه دست بزند. دیپلماتتروریست و سلسله مراتب بالای او از یکطرف با تکیه بر مماشات و از سوی دیگر با توجه به دیپلمات بودن در فضای برجام که برای رژیم و پشتیبانانش مترادف شریک با کشورهای اروپایی است، احساس مصونیت میکردهاند. به این دلیل است که دستگیری و محکومیت جهانی او محاسبات رژیم را برهم زده و باز هم بیشتر برهم خواهد زد.
۸۴-مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در روز ۳۱مرداد ۹۹ بهمناسبت روز بینالمللی «یادآوری و احترام به قربانیان تروریسم» لیستگذاری مدیر شکنجهگاه مخوف اوین و منع ویزا برای ۱۳تن قاتلان ترور دکتر کاظم رجوی و خانواده قاتلان را اعلام کرد.
وزیر خارجه آمریکا گفت: «این اقدامات پیام حمایت به بسیاری از قربانیان جمهوری اسلامی ایران در سراسر جهان میدهد که ما از حسابرسی کسانی که دست به ترور و خشونت میزنند، حمایت میکنیم. ایالات متحده آمریکا به فشار خود علیه رژیم ایران ادامه میدهد تا که با شهروندان خود با احترام و وقار رفتار کند. رژیم ایران در خارج از مرزهایش برای گسترش سلسلهٔی تروریسم دست به آدمکشی و تروریسم در فراسوی مرزهای خود میزند. اقدام امروز شامل محدودیت ویزا برای ۱۳ مقام [ایرانی] میباشد که در طراحی ترور پیچیده و بیرحمانه سال۱۹۹۰ در سوئیس بهعنوان بخشی از کارزار جهانی تروریسم رژیم ایران دست داشتند. این ۱۳ آدمکش که خود را بهعنوان دیپلمات جا زده بودند، تحت فرمان بالاترین مقامات دولت [ایران] برای ساکت کردن اپوزیسیون عمل میکردند، تا نشان دهند هیچکس از دست رژیم ایران در امان نیست، فارغ از اینکه کجا زندگی کنند. ایالات متحده ساکت کردن منتقدان توسط رژیم ایران را از طریق خشونت و ترور تحمل نخواهد کرد».
رویترز در همان روز اعلام کرد این ۱۳نفر «عاملان ترور دکتر کاظم رجوی هستند که برادرش مسعود رجوی در همان زمان اعلام کرد رژیم ایران و سفارت آن در سوئیس مسئول این ترور هستند».
خانم مریم رجوی با استقبال از لیستگذاری مدیر شکنجهگاه اوین و منع صدور ویزا برای قاتلان و خانواده قاتلان دکتر کاظم رجوی شهید بزرگ حقوقبشر از سوی وزیر خارجه آمریکا، آن را یک گام ضروری بینالمللی در مبارزه علیه سرکوب و تروریسم، و همچنین در راستای امنیت کشورهای اروپایی توصیف کرد که بایستی با حکم جلب و محاکمه و مجازات سردمداران رژیم و عاملان جنایت، تکمیل شود. وی تأکید کرد سردمداران رژیم و مشخصاً علی خامنهای، رهبر رژیم، علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت، علیاکبر ولایتی مشاور خامنهای و وزیر خارجه وقت، و حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت رژیم، که آمران این جنایت بودند، باید در برابر عدالت قرار گیرند.
خانم رجوی افزود لیستگذاری و محاکمه و مجازات قاتلان دکتر کاظم رجوی شهید بزرگ حقوقبشر و آمران این جنایت علیه بشریت، همچنان که بسیاری جنایتهای تروریستی دیگر در کشورهای اروپایی، سالهاست به تأخیر افتاده است. چیزی که باعث جریتر شدن این رژیم در خونریزی و تروریسم در اروپا و دیگر نقاط جهان است.
در ۲۰مارس ۲۰۰۶ قاضی تحقیق سوئیسی حکم جلب علی فلاحیان وزیر وقت اطلاعات ایران را بهخاطر مشارکت در ترور صادر کرد. در حکم جلب علی فلاحیان آمده است: «اعدام کاظم رجوی با دقت تمام طراحی شده بود. تیم های کماندویی یکبار در اکتبر ۱۹۸۹، سپس در اواخر ژانویه و اوایل فوریه ۱۹۹۰ و نهایتاً از ۱۰ تا ۲۴آوریل ۱۹۹۰ به سویس آمده بودند… . تحقیقات روشن ساختند که ۱۳نفر در آمادهسازی و انجام قتل همکاری داشتند. این سیزده نفر پاسپورتهای مأموریت ایرانی داشتند که بر روی آنها عبارت ”در مأموریت“ نقش بسته بود. بعضی از این مدارک همزمان در یک روز در تهران صادر شده بودند… . همهٔ این پاسپورتها به دستور وزارتخانهٔ تحت رهبری علی فلاحیان صادر شده بودند و در هنگام بازگشت قاتلان به ایران در فرودگاه از آنها پس گرفته شد. همهٔ پاسپورتهای این ۱۳نفر در کریم خان که خیابانی در تهران است، صادر شد. دو ساختمان در این خیابان، مقر بخشی از سرویسهای اطلاعات ایران یعنی واواک است».
۸۵- از این پیشتر، دبیرخانه شورا در روز ۱۹خرداد ۹۹ از تصمیم دادستان استان وو VAUD در سویس مبنی بر «بستهشدن» پرونده ترور دکتر کاظم رجوی بهخاطر مرور زمان ۳۰ساله مطلع شده بود و اینکه پروندهٔ ۱۴تن از قاتلان (شامل علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت) بهزودی مختومه میشود.
مقاومت ایران در همان روز قویترین اعتراض خود و محکومیت بستن پروندهٔ ترور دکتر کاظم رجوی را اعلام کرد و آن را مانند فراری دادن دو تن از قاتلان دستگیر شده در فرانسه در روز ۳۱دسامبر ۱۹۹۳، بهوضوح یک معامله و زد و بند سیاسی دانست. در اطلاعیه دبیرخانه شورا به تاریخ ۱۹خرداد ۹۹ در این باره آمده است: «تروریسم و جنایت علیه بشریت که بیدریغ از جانب فاشیسم دینی حاکم بر ایران ادامه دارد مشمول مرور زمان نمیشود . هفت حمام خون و قتلعام علیه مجاهدین در اشرف و لیبرتی، دستگیری دیپلمات تروریست بمبگذار اسدالله اسدی در گردهمایی بزرگ ایران در ۳۰ژوئن ۲۰۱۸ و همچنین اخراج سفیر و دیپلماتتروریستهای رژیم آخوندها از آلبانی گواه همین حقیقت است. مرور زمان ۳۰ساله در پروندهٔ دکتر کاظم رجوی که با تعویق و تأخیرهای بسیار همراه بوده است چیزی جز ممانعت از اجرای عدالت و مماشات با رژیم ملایان و تروریسم افسارگسیخته آن نبوده و نیست. اما مردم ایران نه میبخشند و نه فراموش میکنند. مقاومت ایران قویاً از دولت و دادگستری سویس خواست تا پرونده باز بماند. حکم جلب بینالمللی آمران و عاملان صادر شود و عدالت به اجرا در بیاید».
متعاقباً خانم مریم رجوی اعلام کرد: «رژیم آخوندها با بسیج دستگاههای سیاسی و اطلاعاتیاش از یکطرف میخواهد پرونده دکتر کاظم رجوی را ببندد، از طرف دیگر قاضی دژخیم غلامرضا منصوری را در ببرد و جلاد شکنجهگر حمید عباسی [نوری] را برای تخطئه قربانی یعنی مجاهدین ”سرموضع“ و لوث کردن جنبش دادخواهی به کار بگیرد. اصل موضوع از میان برداشتن تنها جایگزین دموکراتیک بهخاطر بقای رژیم است».
خانم رجوی خاطرنشان کرد: «مقاومت ایران با تمام توان توطئههای زنجیرهیی دوران پایانی حکومت آخوندی را درهم میشکند. در پرونده ۱۷ژوئن نیز رژیم با ردیف کردن یک دوجین بریده مزدور و احسان نراقی تحت عنوان جامعهشناس و پژوهشگر و همچنین شوالریاس تحت عنوان محقق و خبرنگار و چندین خانواده و مادر پیر و دلتنگ عمل میکرد و آنها ابزار کار رژیم برای سر بریدن مقاومت بودند. طرف جنگ برای مقاومت ایران، رژیم ولایت فقیه در تمامیت آن بهویژه گشتاپوی دینی و قضاییه جلادان و وزارت دیپلماتتروریستهاست».
تصمیم به بستن پرونده ترور دکتر کاظم رجوی، در روزهای بعد با اعتراضهای گسترده در سوئیس و در سطح اروپا و در سطح بینالمللی از سوی پارلمانترها، مدافعان حقوقبشر، شخصیتهای سیاسی و مذهبی مواجه شده بود.
فصل نهم:
شیطانسازی بر ضد آلترناتیو دموکراتیک
راهبرد امنیتی رژیم در بحران سرنگونی
۸۶-راهکار رژیم ولایت فقیه در مورد مقاومت سازمانیافتهٔ مردم ایران بهطور عام و در مورد شورا و مجاهدین خلق بهطور خاص شامل دو محور سخت افزاری و نرم افزاری است. راهکار سخت افزاری رژیم بسیار مشخص است. زندان، شکنجه، اعدام، ترور، ربودن و نابود کردن، بمبگذاری، موشکپرانی تاکتیکهایی هستند که بدون توقف به کار گرفته شدهاند. راهکار نرم افزاری رژیم اما در بسیاری موارد چند لایه، متنوع، پیچیده و پرهزینهتر از روش اول برای رژیم است. در شرایطی که حکومت با بحران همهجانبه درگیر و جامعه در حال انفجار است، کابوس قیام و سرنگونی یک لحظه ولایت خامنهای را رها نمیکند. در چنین شرایطی رژیم آخوندی تنها راه نجاتش را کماکان تروریسم (سخت افزار) و جنگ روانی به شکل شیطانسازی (نرم افزار) میبیند.
شیطانسازی خط کار وقفهناپذیر این رژیم بوده اما در یکسال گذشته به دلایل زیر برای رژیم اهمیت بسا بیشتر پیدا کرده و حامیان و مزدوران گوناگون برای اجرا و پیش بردن این سیاست بسیج شدهاند:
-بر پا کردن اشرف۳، یک شهر مدرن در تپههای آلبانی، آنچنانکه در بیانیه هیأت آمریکا در گردهمایی ایران آزاد توصیف شده و برگزاری پیروزمند مراسم سالانه مقاومت ایران طی ۵روز در تیرماه ۱۳۹۸ در آنجا
- قیامهای آبان و دی ۱۳۹۸ و مداخله مؤثر مقاومت در آن
- تشدید تحریمها و فشارهای بینالمللی
- همهگیری ویروس کرونا و افشاگریهای روزمره مقاومت و فراخوانهای مسئول شورا بهخصوص فراخوان ۱۷اسفند ۹۸ در مورد بنیادها و مؤسسات اقتصادی تحت کنترل خامنهای
- شکست فضاحتبار خامنهای در نمایش انتخابات مجلس ارتجاع و بایکوت تمامعیار این نمایش از سوی مردم
راهکار نرم افزاری رژیم آخوندها علیه مقاومت به دلایل قابل فهم و همه ساله قبل و بعد از برگزاری گردهماییهای سالانه مقاومت با بسیج عوامل وزارت و اطلاعات سپاه و مزدوران نفوذی بالا میگیرد.
شورا در بیانیه مرداد ۹۸ اعلام کرد: «اشرف۳ در آلبانی طی ۵روز، از ۲۰ تا ۲۴ تیرماه شاهد، سلسلةی از گردهماییهای سالانهٔ مقاومت با حضور ۳۵۰تن از رهبران، قانونگذاران و شخصیتهای سیاسی از ۴۷کشور جهان بود. . . . . بهدنبال سلسله تظاهرات مقاومت ایران و گردهماییهای ۵ روزه در آلبانی، دستگاههای تبلیغاتی و امام جمعههای خامنهای، وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران به تکاپو افتاده و با یاوه گویی و هرزهدرایی، بیهوده کوشیدند آب رفته را به جوی برگردانند. . . . مسئول شورا نیز بارها اعلام کرده که: تغییر و سرنگونی کار ایالات متّحده نیست و نمیتواند باشد. سیاست آمریکا تغییر رفتار رژیم و وادار کردن آن به مذاکره و مصالحه است. تجربه عراق بهعنوان بزرگترین اشتباه سیاست خارجی آمریکا برای چند نسل کفایت است. . . از این رو، اگر کسی فکر میکند یا میخواهد چنین القا کند که آمریکا به واقع درصدد سرنگون کردن رژیم و پرداختن قیمت آن است، یا اشتباه میکند و یا عمد دارد برای بهرهبرداری سیاسی خودش چنین قلمداد کند. . . بنابراین، لُبّ کلام، که همان گناه اصلی مقاومت از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ به بعد است، همانا شعار سرنگونی و تبلیغ برای ”تغییر رژیم“ است؛ گناهی که ما به آن افتخار میکنیم و ربطی به امروز و دیروز و اروپا و آمریکا یا تغییرات در هیأت حاکمهٔ آمریکا نداشته و ندارد. شورا از همان روز تأسیس، خود را بهعنوان آلترناتیو دموکراتیک و مستقل رژیم حاکم اعلام کرده و سنگینترین بها را برای حفظ استقلال خود پرداخت کرده است».
ما در همان بیانیه اعلام کردیم: «تاخت و تاز به مقاومت در قالبهای میان تهی چپنمایانه، ضدّامپریالیستی و ضدّجنگ، ترفند دیگر دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم است. ادارهٴ کلّ التقاط در وزارت اطلاعات و بخش امنیتی ـ دفاعی خبرگزاری سپاه پاسداران در سایتهای داخل و خارج کشور با اسامی گوناگون، بیدریغ، گفتمانهایی از این دست را ارائه میدهند، از قبیل ”گردهمایی مجاهدین خلق در آلبانی، تأکیدی مجدّد بر وابستگی و سقوط به قهقرای اپورتونیسم!“ و اینکه ”با حمایت بولتون، سناتور سابق جان مک کین، رودی جولیانی، و مجموعهیی از اقلیت جنگطلب، مجاهدین خلق توانستند یک اردوگاه تعلیماتی بسته برای مقاصد خود در آلبانی بهوجود آورند. . . همایشِ آلبانی در پی گردهماییهای پاریس بیشتر به نمایشهای تلویزیونی و انتخاباتی غرب شبیه است که هدفی جز نمایش و خودفروشی در مقابل ارتجاعیترین نمایندگان امپریالیستی و ایجاد توهّم در بین معدود هواداران باقی ماندۀ آنها ندارد“» (بهزاد مالکی، ۱۵مرداد ۱۳۹۸).
امسال در اول تیر ۹۹ آقای مهدی سامع، سخنگوی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، در مقالهٔ «تهدیدهای ولایت، کابوسهای خامنهای و راهکارهای ولیفقیه» نوشت: «برای خامنهای و نهادهای نظامی امنیتی حکومت سازمان مجاهدین خلق ایران تهدید اصلی است. ماندگاری و داشتن تشکیلات قوی و منسجم، فعالیت پیگیر روزمره در داخل و خارج از ایران، قدرت انعطاف در رویارویی با تحولات سیاسی، پایداری و ایستادگی بر سیاست سرنگونی و آمادگی برای پرداخت هزینه در این راه، فقدان فساد اقتصادی، خاص خوری و پدیده آقازادگی، ژن خوب و پارتی بازی در درون تشکیلات و بالاخره نفوذ بهطور نسبی قابلتوجه در مناسبات بینالمللی دلایلی است که این جریان را از نظر سیاسی به دشمن اصلی نظام تبدیل کرده است. این واقعیتی است که هر نیرو و هرکس با هر میزان نزدیکی و یا دوری به این سازمان باید مورد توجه قرار دهد. برخورد نظام با مجاهدین خلق، بدون اما و اگر، قهرآمیز برای نابودی آن است. موشکباران پایگاههای مجاهدین در عراق، ترورهای سیاسی، نفوذ بهمنظور کسب اطلاعات و ضربه فیزیکی زدن، مانند توطئه خنثی شده انفجار بمب در گردهمایی پاریس، دستگیری، شکنجه و صدور احکام سنگین برای فعالان این سازمان در داخل ایران، تحریک و به کارگیری تعداد اندکی از خانوادهها بهمنظور شکنجه روانی رزمندگان مجاهد و. . . راهکارهای سخت افزاری برای نابودی و یا حداقل مهار فعالیتهای این سازمان است. البته مجاهدین گرچه تهدید اصلی نظام هستند، اما تنها تهدید نیستند. جریانها و افراد سیاسی و اجتماعی دیگر، به شمول گروهها و افراد چپ و مارکسیست و یا جریانهایی که علیه تبعیض قومی و ملی مبارزه میکنند و علیه کلیت نظام بوده و در این راه وارد سازمانیابی و عمل میشوند نیز دشمن ارزیابی شده و بستگی به میزان کارآیی آنان مورد سرکوب قرار میگیرند. . . . همزمان با سرکوبهای گسترده، کارگزاران ولایت خامنهای تلاشهای پُرشمار و البته پُرتکراری را در حوزه نرم افزاری با هزینههای کلان سامان دادهاند. هدف این حرکتها به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم حقانیت دادن به حاکمیت، ترساندن از قیام و انقلاب، مرعوب کردن مردم و قدرتمند نشاندادن حاکمیت و بیاعتبار کردن مخالفان است. ساخت فیلم سینمایی، مستند سازی، گزارشهای تصویری، برقراری نمایشگاه و جلسات سخنرانی، چاپ کتابهای گوناگون، انتشار مجلات نظری و کتابهای سیاسی تاریخی، انتشار اخبار دروغ و اسناد جعلی در رسانههای حکومتی، فعالیت دیپلماتیک و رسانهیی در اروپا و آمریکا، تزریق اطلاعات غلط به رسانههای غیرایرانی و تبلیغ گفتمان سازیهای انحرافی در این رسانهها، به خدمت گرفتن ”جدا شدگان“ و ”پشیمان“ های اپوزیسیون، مشارکت و تقویت آلترناتیو سازیهای جعلی، ترویج و تبلیغ گفتمان ”سوریهای شدن، خطر جنگ و تجزیه ایران، خطر ناامنی و جنگ داخلی“، تلاش رذیلانه برای دامنزدن به اختلاف گروههای سیاسی و. . . از جمله اقدامات نرم افزاری حاکمیت برای رویارویی با دشمنان نظام است. در این حوزه نیز جهت عمدهٴ حمله به سمت مجاهدین خلق نشانهروی میشود، هر چند دیگران هم بستگی به میزان کُنشی که دارند، بینصیب نمیشوند. طی شش ماه گذشته بدون اغراق در هر روز حداقل یک عمل نرم افزاری در مورد مجاهدین خلق انجام شده است. از نمایش فیلم تا انتشار خبر و گزارش و چاپ مقاله در نشریات و مجلههای حکومتی، از گزارش دروغ در نشریه معتبر اشپیگل تا پخش اراجیف پاچه ورمالیدهای که بِگَم بِگَم به راه انداخته، از چاپ نشریه مجاهد جعلی تا پخش شایعات و تبلیغات دروغ پیرامون دست داشتن مجاهدین خلق در این و یا آن اقدام تروریستی رژیم و. . . در هر روز تولید و پخش میشود. در مورد آن دسته از دشمنان که خامنهای آنان را چپ مارکسیستی نامید و به بسیجیان پیرامون دامنه نفوذ این جریان هشدار داد، رفتار نرم افزاری حکومت متنوع و چند وجهی بر محور جلوگیری از متشکل شدن این جریان است. ایجاد جریان دانشجویان بسیجی ”عدالتخواه“ در اساس برای مقابله با چپ است. دانشجویان عدالت خواه با تقلید از مارکسیستها با سیاست اقتصادی دولت بهشدت مخالفت میکنند و کوشش میکنند دانشجویانی که بهطور واقعی عدالتخواه و مخالف نظام هستند را جذب کرده و به ترتیب آنان را به زائده بسیج دانشجویی تبدیل کنند. برای حاکمیت کارهای تئوریک، ترجمه برخی آثار کلاسیک و وجود کانونهای بحث نظری تا جایی که به متن زندگی واقعی ربطی نداشته و به نیروی محرکه برای عمل تبدیل نشود، قابلتحمل است. آن چه برای رژیم غیرقابل تحمل است، ایجاد تشکیلات بهمنظور عملی کردن ایدهها، حضور در صحنه واقعی مبارزه و اعتقاد به ایجاد واحدهای مخفی مبارزه و شورش است. دستگاههای امنیتی رژیم بارها به رفقای چپ که در حرکتها و اعتراضهای خیابانی دستگیر شدهاند، مرز تحمل خود را گوشزد کردهاند. خامنهای که از عمق تضادهای موجود در جامعه باخبر است و میداند که این شرایط بستر مناسب برای فعالیت مارکسیستها است، برای عوامل اطلاعاتی خود این خط قرمز را ترسیم کرده است. همزمان نهادهای امنیتی حکومت با رواج برخی از گفتمان سازیهای انحرافی که در بالا چند نمونه آن را برشمردم، در ایجاد همآهنگی و اتحاد فعالان چپ کارشکنی میکند. میدان دادن به نیروی موسوم به «محور مقاومت» که تضاد اصلی را نه داخلی که خارجی ارزیابی میکند، نادیده گرفتن فعالیت برخی از مدعیان چپ که کاری جز ایجاد تفرقه در مبارزه از دستشان بر نمیآید و کسانی که مبارزه علنی را جنبه اصلی مبارزه معرفی میکنند، از دیگر اقدامات نرم افزاری حاکمیت در رویارویی با مارکسیستها و کمونیستهایی است که برای سرنگونی رژیم تلاش میکنند. یکی از ابزارهای مهم در راهکار نرم افزاری، چاپ مجلههای پُر مَلاط است. در این رسانهها با پوشش بحثهای نظری، تحقیق تاریخی، دیدگاههای فلسفی اجتماعی و. . . مقالههایی منتشر میشود که فشرده آن ضدیت با تحول انقلابی و سازمانیابی انقلابی است» (نبرد خلق شماره ۴۲۶ اول تیر ۱۳۹۹).
۸۷-از آبان ۹۸ فاشیسم دینی حاکم بر ایران با به کار گرفتن یک مزدور نفوذی مذبوحانه تلاش کرد دستگیری دژخیم حمید نوری را علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت و مسئول شورا به کار بگیرد. کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا در اطلاعیه ۲۴آبان ۹۸ خاطرنشان کرد «بهخصوص که در اثر تلاشهای بیوقفه رئیسجمهور برگزیده مقاومت کار جنبش دادخواهی در سالهای اخیر بالا گرفته و رژیم بیش از هر زمان نیازمند مقابله و فرو بردن آن در آب گلآلود است». صحت این ارزیابی در مراحل بعد گامبهگام به اثبات رسید و روشن شد وزارت اطلاعات رژیم با برنامهریزی و طرح مشخص درصدد مصادره جنبش دادخواهی و چماق کردن آن علیه مجاهدین «سر موضع» بر آمده است تا با هزینه کردن یکی از صدها و هزاران عامل شکنجه و قتلعام و با هیاهوی حداکثری پیرامون آن، ابتکارعمل را از طریق مأمور نفوذی بهدست بگیرد و تمامیت امر را به سود نظام علیه سازمان و مقاومتی برگرداند که ۹۰درصد شهیدان قتلعام و کل شهیدان ۴۰ساله از آن برخاستهاند. در سناریوی وزارت اطلاعات بایستی سوابق حمید نوری در دادگاه و در اطلاعات و در نزد پلیس سوئد و همچنین موضوع دخترخوانده و خلبان طلاق داده پوشیده باقی میماند تا موضوع تر و تازه جلوه کند گوئیا که در داخل رژیم کسی خبر نداشته که حمید نوری در این سفر دستگیر میشود. وزارت اطلاعات آخوندها هرگز گمان نمیکرد کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا بتواند ضمن یک هفته صدای مکالمات رازینی و مقیسه را برملا کند که یکی میگوید حمید نوری «یک بازجویی که پروندههای محدودی از ردههای پایین دستش بوده» است و دیگری میگوید به او گفته است به این سفر نرود و «خودش هم دوزاریاش افتاده بود. . . گفت من احتمالاً دستگیر بشم» .
متعاقباً در ۱۹آبان ۹۸ ایرج مصداقی ادعا کرد در یک «عملیات پیچیده چند وجهی» موفق شده است یکی از متهمان تراز اول قتلعام ۶۷ را در محدوده قضایی اروپا دستگیر کند. حیرتآور اینکه در همان روز با یک دروغ و ترفند پیشدستانه ادعا میکند «فرقه رجوی به دستور شخص وی پس از مطلع شدن از پیروزی بزرگ عملیات ”دادخواهی ۶۷“ تلاشهای زیادی برای مخدوش کردن این عملیات به خرج داده است. در آخرین تلاش، نماینده پلید این فرقه ضمن تماس با یکی از وکلای پرونده، تلاش کرده است چهره من را بهزعم رهبر این فرقه پلید مخدوش کند که پاسخ مناسب و شایسته را دریافت کرده است». این در حالی بود که مجاهدین و شورا اطلاع نداشتند و مطلقاً اقدامی هم نکرده بودند. همچنانکه در اطلاعیه کمیسیون امنیت آمده «این بهوضوح استفاده ناشیانه از تاکتیک ”آی دزد، آی دزد“ برای در امان ماندن از افشای بعدی است» . پلید خواندن مجاهدین نیز فقط پژواک ادبیات آخوندی اطلاعاتی برای کاستن از پلیدی رژیم و برگرداندن این صفت به جانب مقاومت است .
دژخیم مقیسهای در کلیپ صوتی افشا شده توسط کمیسیون امنیت تأکید میکند که به حمید نوری گفته بود: «گفتم اصلاً این دسیسه است. تو را میکشانند آنجا دستگیرت میکنند. . . خودش گفت که اون (خلبان ایرانی) علیه من یک حرفهایی زده در دادگاه آنجا و در اطلاعات آنجا حرفهایی علیه من زده. . . تا الآن ۱۰بار رفته بود و هیچ کاری نداشتند. مرتب به کشورهای خارجی میرفت و منعی وجود نداشت».
۸۸-آقای ابوالقاسم رضایی معاون دبیرخانه شورا در سخنرانی خود در ۱۹بهمن ۹۸ در استکهلم گفت: «همین روزها در همین سوئد تلاش مزورانه و رذیلانه برای منحرف کردن پرونده دژخیم حمید نوری از طریق مأموران وزارت اطلاعات و توابان تشنه به خون را میبینیم، دژخیمی که مجاهدین و هوادارانش و زندانیان آزاد شده از ۲۴سال پیش او را افشاءکردهاند. امروز نیز تا آنجا که به سازمان مجاهدین و مقاومت ایران برمیگردد ما در این پرونده همچنانکه در اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا آمده است، از طریق سازمانهای بینالمللی آنچه را میتوانستیم و میتوانیم انجام دادهایم و باز هم میدهیم تا این دژخیم آزاد نشود و بهخاطر جنایات ضدبشریاش محاکمه شود. حدود ۹۰۰ زندانی آزاد شده از زندانهای خمینی در اشرف۳ حضور دارند که بیشترین اطلاعات را در مورد این دژخیم دارند بسیاری از آنها توسط او شکنجه شدهاند این زندانیان در دسترس دادگاه هستند و مراجع قضایی و ارگانهای ذیربط سوئد از موضوع بهخوبی مطلع هستند، کما اینکه شمار زیادی از زندانیان سیاسی آزاد شده هوادار سازمان مجاهدین در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا نیز برای مقامات سوئدی بهخوبی شناخته شدهاند.
اما در این میان نقش مأموران وزارت اطلاعات و عواملش و توابان تشنه به خون مجاهدین چیزی جز پیش بردن خطوط رژیم یا این باند و آن باند رژیم نیست. . . این مزدوران نمیگویند و به روی خود نمیآورند که چرا و چگونه باندهای مختلف رژیم از قبل در جریان سفر این مزدور بودند، یعنی در جریان همان خبری بودند که این مزدوران و توابان میخواستند آنرا تر و تازه و بهعنوان یکسورپریز به خورد مردم بدهند . آنها در مورد اظهارات سر دژخیم مقیسهای که به دژخیم نوری توصیه کرد به خارج نرود چه میگویند؟ دست کدام باند رژیم در کار است؟کدام باند به او اطمینان خاطر داده که برو؟ موضوع خلبانی که شوهر دختر خوانده حمید نوری بوده چیست و چگونه موضوع حمید نوری را از قبل با سرویسها و با دادگاهها و مراجع سوئد در میان گذاشته؟ این خلبان کیست؟ چه شد؟ کجاست؟ دخترخوانده چه شد»؟
اینها همان سؤالات بیپاسخ بیش از ۱۲۰۰ زندانی سیاسی در شمار دادخواهان حقیقی و واقعی است که سایتهای مقاومت بیانیه آنان را منتشر کردهاند. تاکنون از آنها ۱۴کتاب خاطرات درباره زندانهای رژیم خمینی منتشر شده و بعضاً مقالات بسیار روشنگری درباره مزدور نفوذی وزارت اطلاعات نوشتهاند. [۱]
۸۹-از اوایل سال۱۳۹۹ و بهخصوص پس از شروع پاندمی کرونا و افشاگریهای مستمر و روزانه شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین، رژیم آخوندی به دور جدیدی از جنگ روانی و شیطانسازی علیه سازمان مجاهدین روی آورد. یک نمونه آن طوماری بود که در کارگاههای وزارت اطلاعات بهم بافته شده بود و مدعی بود ۸هزار نفر از خانوادههای مجاهدین در آلبانی از تهران (فقط از تهران) خطاب به نخستوزیر آلبانی فرستادهاند. این طومار که بعداً به ۱۱هزار! امضا هم رسید با تیتر درشت «فرزندان ما اسیر دست تروریستها در کشور آلبانی هستند» در رسانههای حکومتی درج شد (روزنامه ابرار۱۴ اردیبهشت). در این طومار که متن آن نیز در صفحه اول ابرار درج شده است خطاب به «آقای ادی راما، رئیس دولت جمهوری آلبانی» آمده است «سازمان مجاهدین خلق مدعو خاک کشور شما و تحت حمایت دولت شما میباشد. اما فرزندان بیگناه ما اسیر این فرقه تروریستی هستند و به لطف دولت شما هیچگونه راه ارتباطی با دنیای خارج خصوصاً با خانواده و دوستان ندارند. . . . تا کی میخواهید پدران و مادران سالخورده را از ارتباط با فرزندانشان محروم نگهدارید؟ تا کی میخواهید این تهدید امنیتی برای خود و کل اروپا را در خاک آلبانی و علیه عالیترین مصالح ملت خود حفظ نمایید؟ آیا از میزان شیوع بیماری کرونا در این اردوگاه که تهدیدی برای مردم آلبانی است با خبر هستید؟»!
همزمان لجنپراکنیهای سرانگشتان خارج کشوری رژیم آخوندی از قبیل اسماعیل یغمایی و ایرج مصداقی با غلیظترین لمپنیزم آخوندی و رکیکترین کلمات به سمت شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق و رهبری و مسئولان و اعضای آن کسرازیر شد. برخی بار دیگر به سناریوی دلتنگی و ابراز نگرانی در مورد سرنوشت خویشاوندان سر به نیست شده در آلبانی روی آوردند و پسری هم مادر خود را به بدترین اتهامات باب طبع انجمنهای نجات اطلاعات آخوندها میآلود. از ادبیات و فرهنگ این رژیم بیش از این انتظاری نیست.
اما حضور و سخنان خانم اکرم حبیبخانی، عضو شورای ملی مقاومت، در برنامه ارتباط مستقیم تلویزیون ملی ایران سیمای آزادی در روز ۲۱ اردیبهشت۹۹ و همچنین برنامههای افشاگر هفتههای بعد با شرکت زندانیان سیاسی و یاران و پشتیبانان مقاومت و هواداران و اعضاء و مسئولان مجاهدین و شورا که تا تیرماه ادامه داشت، دشمن ضدبشر و اطلاعات و عوامل آن را قویاً پس زد و در تنگنا قرار داد .
سپس در روز ۹ تیر۹۹ فراخوانی با امضای ۱۰۴تن از «روشنفکران، هنرمندان و فعالان مدنی به همدلی وجدانهای بیدار، دادخواهی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت» منتشر شد که در آن علاوه بر سفیدسازی مصداقی بهطور تلویحی و بدون ذکر نام، مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران به «کارشکنی» در پرونده حمید نوری متهم شده بودند. واضح است که هم آن سفیدسازی و هم این برچسب کارشکنی، کمال مطلوب رژیم و طراحان فراخوان مزبور بود تا همانطور که فوقاً (در ماده ۸۷) گفته شد، ابتکارعمل به دست مأمور نفوذی بیفتد و ورق علیه مجاهدین «سر موضع» و سازمانی برگردد که ۹۰درصد شهیدان قتلعام از آن برخاستهاند. به همین خاطر کسانی که چنین قصدی نداشتند و صرفاً برای دادخواهی امضاء کرده بودند، از آن فاصله گرفتند.
مقاله ۱۲تیر خانم زینت میرهاشمی، سردبیر نشریه نبرد خلق و عضو کمیته مرکزی سازمان چریکهای فدایی خلق، در این خصوص بسیار روشنگر است: «. . . وقتی به تیتر نامه و تعداد امضا کنندگان آن نگاه کردم ابتدا بهنظر م مثبت آمد و راستش خوشحال هم شدم. چه خوب که این تعداد در خارج از کشور، با نحلههای فکری و گذشته متفاوت یک حرکت مثبت انجام دهند. تجربه نشان داده که در بین امضا کنندگان این بیانیه، امکان توافق و دور هم جمع شدن بر سر یک عمل مشترک، مثلا تظاهرات در دفاع از زندانیان سیاسی، وجود نداشته است. از این تعجب کردم که واقعاً چه چیزی میتواند فصلمشترک امضا کنندگان این بیانیه باشد. اما بعد از ردیف کردن جملههای زیبا در مورد حقوقبشر، دم خروس و شگرد مصداقی پیدا شد: ضدیت با سازمان مجاهدین خلق ایران. من حدس میزنم که بر طبق سنت رایج در اینگونه امضا گیریها، برخی به قسمت پایانی بیانیه توجه نکرده و بر اساس اعتماد و طرح ”دادخواهی“ امضا کردهاند. بهخاطر آشنایی، دوستی و احترام متقابلی که با تعدادی از امضا کنندگان دارم، تصمیم گرفتم پس از خواندن دقیق بیانیه که بهنظر م مصداقی در پایان نقش اصلی دارد، آن را با صراحت چنین تعریف کنم: بیانیه ”حمایت از مصداقی، و ستیز با مجاهدین خلق در پوشش دادخواهی“ . اما چرا؟ در بیانیه آمده است: ”پیشبرد امر دادخواهی نیاز به تقابل جدی و همهجانبهتر با دروغپراکنی و افزونی تلاشها برای روشن ماندن چراغ حقیقت دارد“ . چراغ حقیقت در پایان بیانیه به شکلی بسیار ظریف اینگونه روشن میشود؛ ”مخالفتهای ایدئولوژیک و سیاسی“ که با کوشندگان (منظور مصداقی به روایت این فراخوان) اختلاف دارند، ”حاصلی جز خدمت به اهداف جمهوری اسلامی در پنهان کردن حقیقت و انکار جنایت ندارد و نخواهد داشت“ . اینکه فعالیت مستمر و پیگیر مجاهدین خلق برای دادخواهی نادیده گرفته میشود و برای مثال توجه نمیشود که حجم اصلی شهادتها و گزارشها در پرونده مأمور اطلاعات رژیم در زندان سوئد، توسط فعالان سازمان مجاهدین که زندانی بودهاند ثبت شده، جای ابهام بسیار دارد و بهنظر میرسد اطلاعات مغرضانه و البته با هدف مصداقی در این بیاطلاعی مؤثر بوده است. مصداقی که خود را همزمان ولیفقیه و شورای نگهبان همه زندانیان سیاسی میداند از موضع برتر این بیانیه را امضا نکرده تا در آن با اسم از او حمایت شود و بدین وسیله در مأموریت خود که بیش از ۷۰۰ زندانی درباره آن گواهی دادهاند ”سفید“ شود. از آن جایی که جنبش دادخواهی، و دفاع از قربانیان رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی، رنگ، نژاد، مذهب، سیاست، دین نمیشناسد و واقعاً کسی که در این امر بسیار انساندوستانه فعالیت میکند، باید توانایی گام برداشتن فراتر از این مرزها داشته باشد، میتوانم نتیجه بگیرم. این فراخوان، زیرکانه و ماهرانه، برای خاموش کردن ”چراغ حقیقت“ و ”پنهان کردن حقیقت“ و علیه هدف فراخوان است. دور زدن مجاهدین خلق در جنبش دادخواهی که هدف مصداقی است، اخلاقی و انسانی نیست و غیرممکن است. این اقدام نه تنها هیچ کمکی به ”همدلی و همیاری“ ”وجدانهای بیدار“ نخواهد کرد، بلکه انحراف و دامی است که نباید در آن افتاد» .
۹۰-کمیسیون قضایی شورا در گزارش ۱۳ تیر۹۹ در مورد پرونده دژخیم حمید نوری اعلام کرد: مقاومت ایران «از همان ابتدا به تمام و کمال به وظایف خود در پهنههای مختلف، بهویژه برای ممانعت از هر گونه زد و بند و در بردن دژخیم و جلوگیری از توطئههای رژیم و مزدورانش، قیام کرده است. در این خصوص بسیاری از جزئیات در زمان مناسب پس از حصول اطمینان از اینکه در محاکمه و مجازات دژخیم تأثیر کاهنده نخواهد داشت، به اطلاع عموم خواهد رسید. در حال حاضر سر تیتر اقدامات شایان گزارش توسط کمیسیون قضایی به قرار زیر است:
۱-چندین لیست از زندانیانی که شاهد جنایتهای این دژخیم در زندانها بوده و آماده شهادت دادن در این باره بودند و اکنون در اروپا و آمریکا و کانادا اقامت دارند و یا در صفوف مجاهدین در اشرف۳ در آلبانی بهسر میبرند، در اختیار مراجع قضایی مسئول پرونده قرار گرفته است. همچنین اعلام گردید که حدود ۹۰۰ زندانی سیاسی آزاد شده در اشرف۳ آماده شهادت دادن درباره جنایات رژیم در زندانهایش هستند.
۲- شماری از شاهدان گواهیهای دقیق و مکتوب با ذکر تاریخ و اسامی در مورد دژخیم حمید عباسی و نقش او در شکنجه و اعدام و سرکوب زندانیان به مراجع ذیربط ارسال کردند.
۳- بهرغم محدودیتهای ناشی از اپیدمی کرونا که سفر را بسیار سخت و یا ناممکن میکرد، شماری از زندانیان بهصورت حضوری و یا از طریق ویدئو کنفرانس توسط مقامات قضایی مسئول پرونده در سوئد استماع شده و برخی در نوبت هستند».
۹۱-در ۱۸تیر ۹۹، یک ماه پس از درگذشت مرجان، آقای فریدون ژورک کارگردان و فیلمساز از ناظران جلسات شورای ملی مقاومت به عهد خود وفا کرد و در یک رزم تحسینانگیز سیاسی و آرمانی با مایهگذاری از خودش، مأموریت مزدور نفوذی ایرج مصداقی را با جزئیات فاش کرد. آقای ژورک در مقاله و گواهی سرفصلی خود «یک خائن پشتپردهٴ تنظیم و نگارش کتابهای لاجوردی-کارنامه سیاه مناظره زندانیان اوین انتشارات دادستانی انقلاب اسلامی مرکز تابستان۱۳۶۲» نوشت: «لاجوردی در حسینیه اوین جلسات متعدد (مثلاً مناظره) تشکیل داد تا زندانیان را رو در روی هم قرار دهد. در این جلسات خائنان و بریدگانی مثل قاسم اثنی عشر به شرح خاطرات خود میپرداختند و زندانیان مقاوم دیگر را به مباحثه و مناظره دعوت میکردند. خلاصه پروندههای تهیهشده توسط قاسم اثنی عشری و رضا کیوان زاد، پس از تایپ توسط محمدرضا یزدی زاده، بهدفتر شعبه هفت ارسال میشد تا در اختیار نویسنده کتابها قرار بگیرد…چندی بعد برایم چهره پشت پردهٴ تنظیم و نگارش این کتابها روشن شد. نام این خائن پشتپرده ایرج مصداقی بود. او بر اساس متنهای ارسالی، خارج از مجموعه شروع به تحریر متن کتابها میکرد. اگر هم نیازی به بحث حضوری و یا بررسی مطالبی در خصوص پرونده پیش میآمد (که در چندین مورد پیش آمد) این ملاقات در دفتر بند ۳۱۱ انجام میگرفت. این جلسه با حضور ایرج مصداقی و قاسم اثنی عشری و رضا کیوان زاد و یکی از مسئولان شعبه، که اکثراً بازجوی سفاکی به نام فاضل همآهنگکننده جلسه بود، تشکیل میشد. . . تنها جلسهیی که در بند ۳۱۱ تشکیل شد و من (فریدون ژورک) حضور داشتم، جلسهیی بود با حضور مصداقی و به سرپرستی رحمانی. . . که بعدها شنیدم که نام اصلیاش محمد داوودآبادی است و به محمد مهرآئین هم معروف بود. او یکی از سفاکترین و کثیفترین سربازجوها بود که در زمان شاه به اتهام ارتباط با مجاهدین دستگیر شده که شخص محمد حنیفنژاد با پذیرفتن مسئولیت کارهای او راه آزاد شدنش را باز کرده بود. هدف جلسه بررسی فیلمنامه (توابان) بود که بر اساس طرح و نوشتهای از مصداقی توسط من بهصورت فیلمنامه تنظیم شده بود. فیلمنامه مورد تأیید مسئولان دادستانی قرار نگرفته بود و علت آن را عدم درک واقعی من از قصد ساختن چنین سریالی اعلام شد. به همین جهت طرح نوشتاری مصداقی به سازمان تبلیغات اسلامی که مدیریت آن را حاجآقا زم عهدهدار بود، ارسال شد که بعداً بهصورت یک فیلم سینمایی تولید و در سینماهای سراسر کشور به نمایش درآمد».
متعاقباً آقای ژورک در اجلاس شورا در مورد مصداقی توضیح داد: «وقتیکه من دیدمش توی زندان ابتدا به ساکن تصورم این بود که ایشان دستیار آقای فاضل هست، یکی از وحشیترین بازجوهای بند شعبه هفت اوین که مخصوص مجاهدین بود و بهش میگفتند قصابخانه. . . به این جهت سعی میکنه که هی فرار بجلو بکند راجع به من صحبت کند. . . اما تو مزدوری یعنی مأمور به خدمت بودی در اوین. . . بعد هم که کار تمام شد تحت نظارت خود وزارت اطلاعات و با کمک آنها آمدی خارج و بعد هم همین جا سعی کردی باز به این کار نفوذیات ادامه بدهی».
در ۲۰ تیر۹۹ سخنگوی مجاهدین اعلام کرد: «مقاله سرفصلی آقای فریدون ژورک درباره مزدور نفوذی ایرج مصداقی فصلالخطاب و یک گواهی ماندگار و تاریخی از بهاصطلاح «عملیات پیچیده چندوجهی» دادستانی ارتجاع در زمان لاجوردی، و سپس اطلاعات آخوندها در زمان دژخیم فلاحیان و دژخیم حجاریان (معاون وقت وزیر اطلاعات آخوندها) است که از بردن مزدور به گشتهای دادستانی و بردن بر سر پیکرهای سردار خیابانی و اشرف رجوی آغاز شده و تاکنون ادامه دارد. اطلاعات آخوندها بهگفته کارشناسانش در سال۱۳۷۰ به این نتیجه رسید که: ”راهکار انحلال سازمان در انجام عملیات و ضربه زدن نظامی نیست هر چه بیشتر به آنها ضربه بزنند، هم منسجمتر میشوند و هم نیروی بیشتری میتوانند جذب کنند و فعالیت آنها تشدید میشود، مگر اینکه سراغ عملیات روانی بروید که عمدتاً باید روی جدا شدهها متمرکز شود… در عملیات روانی هم بسیار کار کردیم که شاید امکان بیان آنها خیلی نباشد“ (رضوی-کتاب استراتژی و دیگر هیچ-صفحه ۲۰۷ و ۲۰۹). از اینرو شاگرد جلاد اوین سعید شاهسوندی، بهگفته خودش توسط حجاریان توجیه و با مأموریت اعلام شده ”محاکمه مسعود رجوی“ به اروپا فرستاده شد. همزمان مزدور ایرج مصداقی در خرداد ۱۳۷۰ آزاد و با مأموریت به زیر کشیدن رهبری مقاومت“از عرش به فرش“ برای نفوذ در مناسبات مجاهدین به خارج اعزام شد. او هم مانند امیر سعدونی، بمبگذار ویلپنت، که ۱۲سال بهعنوان سلول خفته به هواداری از مجاهدین تظاهر میکرد، به مدت دو دهه به ایفای نقش پرداخت و مراحل دگردیسی خود را طی کرد. اما اکنون فریدون ژورک با گواهی صادقانه خود، در پیوند و وفای به عهد با مرجان شورشگر، برای هر کس که قصد فهم ترفندهای رژیم را داشته باشد، نقطه پایان گذاشت و ”دیگر تمام است ماجرا. . “. . . با درود به بیش از ۱۰۰۰ زندانی از بندرسته و بعضاً در بند، که پیشاپیش بر اساس تجارب عینی خود در شکنجهگاههای دشمن ضدبشر بر این ماجرا اشراف داشتند و آن را با هموطنان و نسل جوان در میان گذاشتند» .
۹۲-در همان روز ۱۸تیر دکتر منوچهر هزارخانی که از برجستهترین روشنفکران و نویسندگان معاصر ایران و مسئول کمیسیون فرهنگ و هنر در شوراست در مصاحبه با تلویزیون ملی ایران سیمای آزادی در مورد دامگذاریهای رژیم در خارج از کشور و ابعاد بیسابقهٔ خصومت و لجنپراکنی علیه مجاهدین و شورا گفت: «در حال حاضر یک انقلاب واقعی در ایران در حال وقوع است. این انقلاب واقعی توسط سازمان مجاهدین خلق ایران رهبری میشود. . . وظیفه همه ما با هر نظری که داریم این است که سازمان مجاهدین خلق را تا آنجایی که میتوانیم کمک کنیم برای اینکه زودتر و سریعتر این انقلاب را به نتیجه برساند . در حال حاضر باید کمک کرد که مملکت از اشغال آخوندها خارج شود و هیچ چارهای ندارد الا اینکه حکومتشان سرنگون بشود. تماماً سرنگون بشود. سازمان مجاهدین الآن بهعنوان دشمن اصلی رژیم ایران توسط رژیم حاکم بر ایران شناخته شده است. آدمهای صادقی هستند، آدمهایی هستند که پای حرفشان میایستند. اول جانشان را دستشان میگیرند و بعد میآیند عضو میشوند. خوب این خیلی جاهای دیگر نیست. . . شیطانسازی اساساً در خارج کشور است، هم شیطانسازی و هم آلترناتیو سازی علیه شیطان خیالی، اینها مال خارج کشور است. علتش هم این است که در صحنه عملی انقلاب در ایران سازمان قابل ملاحظه و قابل محاسبهای وجود ندارد که فکر کنید که ممکن است از آن راه بشود جلوی مجاهدین را گرفت یا مجاهدین را در یک مجموعه وسیعتری حل کرد که خطرشان کمتر بشود و بعد از اینکه خطرشان کمتر شد آنوقت شلاق بهدست وارد میدان شد و کلکشان را کند. این دامهای خارج کشور است. . . اگر غیر از این اتفاق میافتاد تعجبآور بود که رژیم باشد، عاملان خارج کشوری هم در غرب در کشورهای مختلف باشند و این کارها را نکنند. . . من از اول نظرم این بود که در خارج کشور دامگذاری فقط میشود کرد و این هم در دسترس رژیم است. . . فقط وزارت اطلاعات نیست کل سیستم شان است».
۹۳-گردهمایی جهانی «ایران آزاد» که سه روز جریان داشت، از یکسو پایگاه گسترده مردمی مقاومت ایران و از سوی دیگر حمایت جهانی از این مقاومت را در اروپا و آمریکا و منطقه، به نمایش گذاشت. این همان چیزی بود که خشموکین رژیم و مزدوران و متحدان رسمی و غیررسمی، اعلام شده و اعلام نشدهاش را بر انگیخت و صدای همه افراد و طرفهایی را که از سرنگونی فاشیسم دینی وحشت دارند و این رژیم را به هزار زبان به مجاهدین و شورای ملی مقاومت ترجیح میدهند، در آورد. بهخصوص که فکر میکردند که امسال بهدلیل کرونا مجاهدین قدرت تحرک ندارند و از ظهور قدرتمند مقاومت در این ابعاد غافلگیر شده بودند. به همین خاطر رژیم نیروهای ذخیره خود را برای مقابله با این گردهمایی تاریخی به میدان آورد.
هنوز سخنرانی خانم رجوی در روز ۲۷تیر به پایان نرسیده بود که آه و فغان بقایای شاه، که برای پنهان کردن ماهیت واقعی خود داعیه سرنگونی دارند، به آسمان بلند شد. آنها تعارف را کنار گذاشتند و به صراحت گفتند که رژیم آخوندی را «صدبار به مجاهدین» ترجیح میدهند. این بار جلودارهای اطلاعات آخوندی و جلودارهای ارتش سایبری اطلاعات سپاه پاسداران، براندازنماهای سلطنت طلب شده بودند. اما جار و جنجالهای تبلیغاتی بقایای شاه برای التیام سوزش ناشی از گردهمایی ایران آزاد کافی نبود و چند ساعت بعد تسنیم نیروی تروریستی قدس و روزنامه جوان و خبرگزاری سپاه پاسداران و بعیدی نژاد، سفیر رژیم در لندن، و گلهای از آخوندها و پاسداران به صحنه آمدند.
از سوی دیگر افرادی با برند «کمونیستی» و شبه کارگری در یک کر همآهنگ به میدان آمدند و انگار که با مجاهدین و شورای ملی مقاومت پدرکشتگی دارند همه مرزها را در نوردیدند.
یکی از آنها دست به قلم برد تا ماهیت مجاهدین و مقاومت را برای آقای پاتسلت نماینده مجلس فدرال آلمان که در گردهمایی بزرگ ایرانیان در برلین سخنرانی کرده بود، فاش کند و در نامه سرگشاده به پاتسلت تحت عنوان «روی اسب بازنده شرط بندی نکنید» نوشت: «این سخنرانی در زندگی سیاسی شما بهعنوان سیاستی شرمآور ثبت خواهد شد. شما از یک سازمان دفاع کردید که یک سکت کاملاً مذهبی است. . . جهت اطلاع شما این سازمان در هیچ پروسهٔ مبارزه و یا جنبش اجتماعی در ایران نقشی نداشته و ندارد، این سازمان هدفش اساساً بهرسمیت شناخته شدن از سوی دولتها و یا تعدادی از سیاستمداران غربی و آمریکایی است، و دچار این توهم است که اگر تعدادی همانند شما اینها را آلترناتیو معرفی کنند، راه رسیدن به قدرت در ایران برایشان هموار میشود. . . این مردم به هیچ سازمان اسلامی و به هیچ زن محجبه بهعنوان رئیسجمهور منتخب یک سکت، روی خوش نشان نمیدهند و نخواهند داد. . . نفس حضور یک سازمان پادگانی با لباس متحدالشکل و با روسری و حجاب اسلامی برای مردم ایران و بهویژه زنان و نسل مدرن و جوان ایران زهر هلاهل است که با حضور و دفاع افرادی مثل شما و چند ده شخصیت بازنشسته و نان به نرخ روز خور، نمیتوان آنرا شیرین کرد و به مردم ایران حقنه کرد. این اتفاق با اطمینان کامل میتوانم بگویم، نخواهد افتاد. . . پس پیام من به شما و خانم ریتا زوسموت (رئیس سابق پارلمان فدرال آلمان) که از چندین و چند سال قبل، از مریم رجوی دفاع میکند، این است به خود آئید و از این سیاست دست بردارید. امیدوارم به این سؤال من و ما، پاسخ دهید که چرا شما و تعدادی دیگر همانند شما حاضر میشوید از این سکت مذهبی و عقب مانده و ارتجاعی دفاع کنید. واقعاً چرا؟» (نامه سرگشاده مینا احدی به مارتین پاتسلت ۲۰تیر ۱۳۹۹).
همه چیز طابقالنعل بالنعل، گفتمان فاشیسم دینی با مخالفانش هست، تنها چیزی که کم دارد اینکه پاتسلت را به ۱۰سال حبس تعزیری و ۱۰۰ضربه شلاق بهخاطر همکاری با سازمان منافقین محکوم میکرد!
پاتسلت در هفتهنامه آلمانی فرایتاگ در ۱۶مرداد در پاسخ به آن نامه سرگشاده نوشت: «این نامه تحریکآمیز، دقیقاً همان اتهاماتی را تکرار کرده بود، که نادرستی آنان در مقالات روزنامه فرانکفورتر آلگماینه و اشپیگل ثابت شده بود.
. . . بدنام و تقبیح کردن کسانی که متحمل رنج شدهاند، کسانی که مقاومتشان را بارز کرده و یک آلترناتیو دموکراتیک و شفاف را ارائه دادهاند، معادل دفاع از نظام استبدادی [حاکم بر ایران] است، در حالیکه هیچ دلیلی برای چنین دفاعی وجود ندارد. شما یاد و خاطره کمونیستهایی را که در سال۱۳۶۷ بهقتل رسیدهاند، لکهدار میکنید، وقتیکه مشروعیت کسانی، که سالهاست از سازمان ملل به جد خواهان رسیدگی به این جنایات میشوند، را زیر سؤال میبرید. . . شما علاوه بر این، از جانب مردم ایران صحبت نمیکنید. این یک پیش فرض احمقانه است که فکر کنید، دقیقاً میدانید، مردم ایران چگونه فکر میکنند. . . . من نمیتوانم این را بهراحتی بفهمم که چطور نماینده یک جریان سیاسی، که هواداران آن نیز قربانی روحانیان دیکتاتور شدهاند، ابزار تبلیغ همین رژیم شده و همان سازی را کوک میکند که وزارت اطلاعات ایران و دستگاه تبلیغاتی رژیم چندین دهه است که در آن میدمند و ”دلایلی“ را مطرح میکند که دادگاههای آلمان مدتهاست آنها را بهعنوان“اخبار جعلی“ رد کردهاند. این نه تنها خجالتآور و شرمآور است بلکه هیچ کمکی به مردم ایران در ادامه دادن به مبارزات خود برای آزادی نمیکند که بسا برعکس آن صدق میکند. . . از شما خواهش میکنم: اگر در مخالفت خود در برابر رژیم مستبد ایران جدی هستید، در یک رقابت سیاسی مشارکت کنید و برنامه خود را برای سرنگونی و جایگزینی ملایان دیکتاتور ارائه دهید» .
۹۴- یکی دیگر از همین دار و دسته با همان هیستری و بغض و کین زنان بسیجی نسبت به «یکی از منفورترین، حاشیهایترین و ضداجتماعیترین نیروهایی که توی صحنه سیاست ایران تلاش میکنه جایی برای خودش باز بکنه» هشدار داد و گفت که «اگر ما تقریباً بیست سال پیش گفتیم که رویای به قدرت رسیدن مجاهد ممنوعه و مجاهد نمیتونه از این کانال به قدرت برسه. امروز با گسترش جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی با رادیکال شدن هر روزه اون، با حضور قدرتمند طبقه کارگر در این جنبش این رویا ممنوع و ممنوع تر و غیرممکن و غیرممکن تر میشه» (آذر مدرسی ۳مرداد).
دیگری گفت: «سازمان مجاهدین جمهوری اسلامی در سایه است. با سرنگونی و نابودی جمهوری اسلامی سایهاش هم محو خواهد شد. آرزوی بقدرت رسیدن سازمانی مثل سازمان مجاهدین با آمال و آرزوهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه انسانها و خواست و آرزوی آزادی زن و رهایی انسان از خرافات مذهبی در تناقض است. کسانی که در قرن بیست و یکم و با داشتن یک تجربه زنده از یک حکومت اسلامی هنوز وقت و انرژیشان را صرف پراکندن توهم بقدرت رسیدن مجاهدین میکنند، هر چه نامیده شوند، نمیتوانند آزادیخواه، برابری طلب و حتی منصف و باوجدان نامیده شوند» (جلیل جلیلی ۳مرداد).
روز بعد یکی دیگر داد سخن داد که «مردم ایران باید اینها را بشناسند. اینها واقعاً جریانهای عقبماندهتر از جمهوری اسلامی ایدئولوژیک تر عقبماندهتر کله پوک تر و مضرتر بحال جامعه اگر نباشند به اندازه جمهوری اسلامی بهحال جامعه مضر هستند. بنابراین اینها برادر دوقلوی جمهوری اسلامی اند. اینها از یک جنبش هستند جنبش اسلام سیاسی. اینها منشأشان مرجع شان خاستگاه ایدئولوژیکشان همان افکار و ایدئولوژی و عقبماندگی اسلام است. یکی هستند با جمهوری اسلامی. تنها تفاوتشان این هست که اینها میخواهند خودشان در قدرت باشند آنها هم میخواهند خودشان در قدرت باشند. دعوا بر سر قدرت است. سازمان مجاهدین نه مطالبه رفاهی برای مردم تا حالا مطرح کرده و نه در برنامهاش هست. سازمان مجاهدین نه تنها به مخالفان خودش بیرون سازمان، اگر یک نفر جرأت کند از داخل سازمانشان یک کمی ناراضی باشد و انتقادی بخواهد بکند اولاً فوراً یا سربه نیستش میکنند یا بیرونش میکنند و تازه آمد بیرون فوراً اعلام میکند که اینها عامل جمهوری اسلامی اند» (آسنگران ۴مرداد).
چند هفتهیی طول کشید تا دستورالعملهای ضروری از سلسله اعصاب فرسوده فسیلهای راه توده عبور کند تا اعلام کنند «مردم ایران ابله نیستند که از مار اسلام جمهوری اسلامی به افعی مجاهدین خلق پناه ببرند» (راه توده، ۳۱ مرداد۱۳۹۹).
صدور فتوای «ممنوعیت» و «محو» و «مضرتر بودن» نیروی اصلی جنگندهٴ ضد رژیم و «افعی» شناختن آن به نسبت رژیم، بالاترین نقطهٔ وحدت و اتصال سوسیال بورژوازی ضدانقلابی را با فاشیسم دینی حاکم بر ایران بارز و برملا میکند. در این رویکرد ارتجاعی، مجاهدین حق حیات و تبلیغ سیاسی و ایدئولوژیک ندارند و «محو و ممنوع» یا چنانکه حزب توده بعد از ۳۰خرداد سال۶۰ میخواست «استرداد» و «اعدام» باید گردند.
اینها نمونههایی از اپوزیسیون نماهایی هستند که به هزار زبان میگویند رژیم ولایت فقیه را صد بار به مجاهدین و شورای ملی مقاومت ترجیح میدهند و بنابراین با پیشرفت مقاومت و آلترناتیو دمکراتیک، عنان از کف داده و وظیفه اصلی خود را مبارزه با آن میدانند. واضح است که این یاوهگوییها علیه یک مقاومت خونبار که دشمن اصلی رژیم است بالفعل بهترین وسیله تقرب به نظام منحوس ولایت است. قدر مسلم اینکه اگر مارکس حضور میداشت در برابر این قبیل افراد و جریانهای پر انحطاط، تکرار میکرد که: «مطمئناً اگر آنها مارکسیست هستند، من مارکسیست نیستم»!
۹۵-پیش از اینها، در روز ۳۰تیر بهدنبال برگزاری سه گردهمایی بزرگ، آقای مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت طی پیامی با «تبریک به آغاز چهلمین سال جنگ آلترناتیو با چراغ راهنمای ”نه شاه-نه شیخ“ که بزرگترین و طولانیترین مقاومت سازمانیافته تاریخ ایران را نمایندگی میکند»، خاطرنشان کرد: «در آغاز چهلمین سال، از روشن شدن و تعمیق مرزبندی بین آزادی با استبداد، بین مقاومت با تمامیت شیخ و شاه و فرهنگ و ایدئولوژی آنها، بهغایت استقبال میکنیم. این فرصتی مغتنم برای هر جنبش به واقع دموکراتیک و انقلابی است تا بنای استبداد و دجالیت با هر رنگ و لعابی را از بن براندازد. بگذارید شاه و شیخ با همه شکنجهگران و پاسداران و دم و دنبالچهها و همکاسهها و مزدوران هر چه میخواهند بر ما بتازند. با هر چه دشنام و رذیلت است. با رکیکترین الفاظ و با خشمی دیوانهوار. با افتخار تمام باید گفت که در تاریخ ایران این تنها نمونهایست که در این ابعاد و با این شدت و این مدت، زیر ضرب و تازیانه و در معرض برچسب و لجنپراکنی باشد و بتواند دوام بیاورد، انسجام داشته باشد و اعتلاء پیدا کند. این نشان میدهد که ما بهرغم همه برچسبها و بمبارانها و شکنجهها و اعدام و قتلعام توانستهایم دشمنان درونی و بیرونی خلقمان را به همین میزان پس برانیم، گسسته و برآشفته کنیم و در هم بکوبیم. در محک تجربه، همهٔ قول و غزلها و لاف و گزافهای آزادیخواهی و حقوقبشری مدعیان وقتی به مجاهدین میرسد رنگ میبازد. پردهها کنار میرود و درندهخویی رضاخانی یا نوع خمینی آشکار میشود. در این چارچوب مجاهدین حق آزادی عقیده و بیان و تشکل و پوشش و حتی حق پاسخگویی هم ندارند. باید جواب بدهند که چرا مسلمان هستند. چرا مبارزه و مقاومت میکنند. چرا دنبال زندگی عادی نمیروند. چرا زنان مجاهد برخلاف حکم رضاخان روسری دارند اما در صف اول دفاع از حقوق بیحجابان بودهاند. چرا در ایدئولوژی آنها جهاد اکبر با نفس و ایدئولوژی فردیت و جنسیت، عملیات جاری شده است. حرف بسیار ساده و روشن است: همین رژیم ولایت فقیه را صدبار بر مجاهدین و شورا ترجیح میدهند. در رویکرد شیخ و شاه، مجاهد را باید کشت والا نظم دنیای وحشی ارتجاع و بهرهکشی را برهم میزند و برمیشورد. زانو زدن و کاسهلیسی در برابر شیخ و شاه از یکسو و غیظ و کین میرغضبانه در برابر مجاهدین از سوی دیگر دو روی یک سکه است. اینجاست که قرآن میگوید“بر غیظ خود بمیرید“ . پیام این اندازه خصومت و دروغ و نفرت بر ضد مجاهدین و نتیجهٔ تعمیق مرزبندی، اعتلای آلترناتیو به واقع دموکراتیک و مستقل است. این نوید سرنگونی و پایان عصر استبداد و دجالیت و مژدهٴ پیروزی مقاومت و جبهه خلق است . تأکید میکنم طبق طرح جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی، مصوب شورای ملی مقاومت، هر نیروی جمهوریخواه و ملتزم به نفی کامل نظام ولایت فقیه که خواهان استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت است با ماست و ما با او هستیم».
۹۶- روز چهارشنبه اول آبان ۱۳۹۸ (۲۳ اکتبر ۲۰۱۹) مدیر کل پلیس آلبانی از کشف یک شبکه تروریستی رژیم آخوندی در آلبانی خبر داد که هدف آن انجام حملات بر روی جنبش اپوزیسیون ایران (مجاهدین خلق) بود. این شبکه تروریستی توسط نهادهای امنیتی آلبانی کشف شده بود. این شبکه علاوه بر سایر اقدامات جاسوسی و تروریستی، در مارس ۲۰۱۸ دستاندرکار طرح حمله تروریستی به گردهمایی مجاهدین در جشن نوروز ۱۳۹۷ بوده است. حملهیی که در آخرین مراحل عملیاتی کشف و خنثی شد و مدیر کل پلیس جزییات جدیدی از آن ارائه کرد.
در گردهمایی نوروزی علاوه بر خانم رجوی، شهردار جولیانی و شخصیتهای اروپایی و آمریکایی و همچنین مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران شرکت داشتند.
مدیرکل پلیس اعلام کرد این حمله از داخل ایران توسط یکی از سرکردگان نیروی قدس با نام مستعار پیمان هدایت میشد. وی افزود مزدوری بهنام علیرضا نقاش زاده متولد ۱۹۷۴ با یک پاسپورت اطریشی بهنام اروین آرام که خود را از «اعضای سابق مجاهدین» معرفی میکرد در این عملیات تروریستی دست داشته است. همین سرکرده نیروی قدس شمار دیگر از بریده مزدوران را در کشورهای اروپایی برای عملیات جاسوسی و تروریستی علیه مقاومت ایران تأمین و مدیریت میکند. علیرضا نقاش زاده که توسط نیروی قدس اجیرشده بود، به بهانه دیدار مادرش طاهره زارنجی و بردن وی از آلبانی، به این کشور سفر میکرد و به جمعآوری اطلاعات لازم برای این عملیات جنایتکارانه تروریستی میپرداخت. به گفته مدیرکل پلیس آلبانی، نیروی تروریستی قدس علاوه بر عوامل ایرانی خود، باندهای جنایات سازمانیافته در ترکیه را برای اقدامات تروریستی علیه مجاهدین بخدمت میگیرد. در همین رابطه عبدالخالق ملکزاده (با نام مستعار فرهاد) یک مأمور عملیاتی نیروی قدس بهطور مداوم با عبدالسلام تورگوت یک جنایتکار حرفهیی شناخته شده در ترکیه در تماس بود. عبدالخالق ملکزاده اهل سراوان، مدیرعامل اخراجی شرکت تعاونی قیر سبز در چابهار از مأموران وزارت اطلاعات مأمور به خدمت در مالزی و سپس مسقط و بعد از آن ترکیه در پوشش شرکت پترو پارس است.
شایان یادآوری است که در ماه مارس ۲۰۱۸ دو تروریست رژیم آخوندی برای بمبگذاری و ایجاد انفجار در مراسم نوروزی مجاهدین در پوش خبرنگار از ترکیه به آلبانی رفتند اما در حال عکس برداشتن از محل دستگیر شدند.
به موازات اعزام مأموران رژیم ایران و بریده مزدورانی مانند علیرضا نقاش زاده، چند تن از افراد باند عبدالسلام تورگوت نیز برای اجرای عملیات تروریستی به آلبانی اعزام شدند. بهگفته مدیرکل پلیس آلبانی، عبدالسلام تورگوت در سال۲۰۱۱ در آلبانی به اتهام قاچاق یک تن هروئین به زندان افتاده بود اما توانست با یک پاسپورت قلابی فرار کند. وی بهخاطر قاچاق مواد مخدر در آذربایجان و ترکیه نیز به زندان افتاده بود.
مقاومت ایران بهدنبال افشای جزییات طرح تروریستی بار دیگر به اقدامات ضروری زیر فراخواند:
-مأموران و مزدوران اطلاعات و سپاه و نیروی تروریستی قدس باید محاکمه و مجازات و از خاک اروپا اخراج شوند.
-وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران باید در لیست تروریستی اتحادیه اروپا قرار گیرند.
- سفارتها و نمایندگیهای این رژیم که مراکز ترور و جاسوسی هستند باید تعطیل شوند.
۹۷-رسانههای آلبانی در ۲۵دی ۱۳۹۸ اخراج دو دیپلمات رژیم از این کشور را به نامهای محمدعلی ارض پیما نعمتی مأمور وزارت اطلاعات و سید احمد حسینی الست رایزن فرهنگی رژیم، به جرم فعالیت تروریستی و ارتباط با قاسم سلیمانی، اعلام کردند. نیویورک تایمز (۱۵ ژانویه ۲۰۲۰) گزارش کرد: «وزارتخارجه آلبانی ۲ دیپلمات رژیم ایران را بهخاطر فعالیتهای ”خارج از چهارچوب استاتویشان“ اخراج کرد. بیانیه وزارتخارجه اعلام کرد ۲ دیپلمات محمدعلی ارض پیما نعمتی و احمد حسینی بهعنوان افرادی نامطلوب اعلام شدند و از آنها خواسته شد“فوراً“ آلبانی را ترک کنند. آلبانی همچنین در دسامبر ۲۰۱۸ دو دیپلمات رژیم ایران را بهخاطر ”نقض استاتویشان“ از طریق شرکت در فعالیتها غیرقانونی که امنیت این کشور را تهدید میکرد، اخراج کرد».
خانم رجوی اخراج این دو دیپلمات تروریست توسط دولت آلبانی را یک اقدام شجاعانه و تحسینبرانگیز در راستای مبارزه با تروریسم و امنیت مردم آلبانی و پناهندگان ایرانی توصیف کرد که باید توسط سایر کشورهای اروپایی سرمشق قرار بگیرد. خانم رجوی افزود: نمایندگیهای رژیم ایران مرکز جاسوسی و تروریسم است. اغلب دیپلماتهای رژیم یا از وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران میآیند و یا آموزش تروریستی و جاسوسی دیده و در خدمت آن هستند. در حالیکه مردم ایران در خیابانها خواستار سرنگونی آخوندها هستند. اتخاذ یک سیاست قاطع در قبال تروریسم رژیم آخوندی و تعطیل سفارتهای رژیم در سایر کشورها ضرورت مضاعف دارد.
دولت آلبانی همچنین در سوم بهمن دستور تعطیلی فوری بنیاد موسوم به سعدی متعلق به رژیم ایران را در خاک آلبانی اعلام کرد. در این دستور همه مجوزهای صادر شده به اسم این بنیاد در سالهای گذشته باطل شد.
کمیسیون امنیت و ضدتروریسم در اطلاعیه ۵بهمن ۱۳۹۸ اعلام کرد: «بنیاد فرهنگی سعدی در سال۱۳۷۳ توسط فاشیسم دینی حاکم بر ایران، بهدنبال تحولات کشورهای حوزه بالکان، در راستای صدور تروریسم و بنیادگرایی، تأسیس شد. اینگونه مؤسسات زیر پوشش آموزش زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، به جذب و استخدام افراد بومی برای اهداف جاسوسی و تروریستی میپردازند. اداره و هدایت بنیاد سعدی در کشورهای مختلف با غلامعلی حداد عادل، عضو شورای عالی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی دستگاه صدور تروریسم و بنیادگرایی رژیم آخوندی میباشد. وی همچنین عضو مجمع تشخیص مصلحت و شورای عالی انقلاب فرهنگی و از نزدیکان و بستگان خامنهای (پدر عروس او) میباشد. این بنیاد در آلبانی زیر نظر احدالله قلیزاده و احمد حسینی الست رایزن فرهنگی رژیم در آلبانی (دیپلمات اخراجی از آلبانی در سال۲۰۱۹) اداره میشد».
بااینحال اقدامات تروریستی رژیم در آلبانی و فرانسه و سایر کشورها علیه مقاومت ایران به موازات بسیج شیطانسازی ادامه دارد.
فصل دهم:
اتحاد، همبستگی و وظایف ما
۹۸-اجلاس سه روزه شورا در آغاز چهلمین سال حیات هر چند که در بحبوحهٔ کرونا و محدودیتهای ناشی از آن برگزار شد، یک اجلاس سرفصلی در تاریخچهٴ دیرپاترین و سرسختترین و پرکشاکشترین ائتلاف سیاسی میهن ما به پشتوانهٔ رزم و رنج و خون و فدای بیانتهای فرزندان این مرز و بوم بود. بنابراین ما با یک اجلاس تاریخی روبهرو بودیم که صحنهها و سخنان و موضعگیریهای درخشان اعضاء آن ماندگار و بیادماندنی است. اگر بیانیه حاضر گنجایش میداشت جای آن بود که مشروح اجلاس و سخنرانیهای آن یک به یک نقل میشد. اگرچه بسیاری از اعضاء بهخاطر کمبود وقت، فرصت صحبت نیافتند. با این همه برای اطلاع عموم هموطنان دیدن کلیپها و استماع سخنرانیهای این اجلاس را بهمنظور اشراف بر وضعیت و و ساختار و ترکیب تنها جایگزین دموکراتیک و مستقل و آشنایی با حدود ۱۰درصد از اعضاء آنکه سخنرانی کردند، توصیه میکنیم. این سخنرانیها چند نوبت برای هموطنانمان در داخل کشور از طریق ماهواره و رادیو مجاهد پخش شده و در سایتهای مقاومت در دسترس است.
شورا که بیش از نیمی از اعضاء آن را زنان مبارز و مجاهد این میهن تشکیل میدهند، شامل برجستهترین مبارزان سیاسی، افسران نظامی و فرماندهان ارتش آزادیبخش ملی، کارشناسان و متخصصان، دانشگاهیان و فرهنگیان، هنرمندان، قهرمانان ورزشی ایران، و فرزندان اقوام و عشایر گوناگون این میهن است. در یککلام شورا تاریخچه و فشرده سیاسی مبارزات ۴۰ سالهٔ این میهن در چارچوب یک آلترناتیو مرکب از یک مجلس موقت قانونگذاری، یک دولت موقت و یک ارتش آزادیبخش ملی است. این شورا از بابت پروسه مبارزاتی و تصفیه و تعالی سیاسی در پایان راهی است که کس دیگری هنوز به آغاز آن هم گام ننهاده است. همچنانکه رئیسجمهور برگزیده مقاومت برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران گفته است، ما نه برای کسب قدرت بلکه برای انتقال آن نبرد میکنیم .
از اینرو شورای ملی مقاومت ایران، در آغاز چهلمین سال حیات خود، بار دیگر بر اساس برنامه و مصوبات خود خاطرنشان میکند:
- ما بر اساس خط مشی اصولی خود مبنی بر مخالفت با هر گونه مداخلهٔ نظامی خارجی در ایران و مخالفت با هر گونه آلترناتیوسازی از جانب قدرتهای خارجی، بر ضرورت قطع همه حمایتها و امدادرسانیها به دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران، تأکید میکنیم.
- ما از مبارزه حقطلبانهٴ کارگران و مزدبگیران علیه نظام حاکم و از مطالبات معلمان، پرستاران، پزشکان و دیگر اقشار معترض و به پاخاستهٔ میهنمان، حمایت و همبستگی خود را با آنان اعلام میکنیم. خواست کارگران ایران برای حق اعتصاب و حق ایجاد تشکلهای مستقل کارگری و نظارت سازمان بینالمللی کار بر حقوق کارگران ایران و لغو کار کودکان، از خواستهای شورای ملی مقاومت ایران است.
- ما خواستار اقدام بیدرنگ شورای امنیت مللمتحد بهمنظور جلوگیری از نقض حقوقبشر در ایران و بازدید گزارشگر ویژه حقوقبشر از زندانهای ولایت خامنهای و ملاقات با خانوادهٴ شهیدان و زندانیان سیاسی هستیم و از جامعهٔ جهانی میخواهیم برای توقف اعدامهای گسترده و خودسرانه به اقدام عملی و جدی دست بزند. چشمپوشی قدرتهای بزرگ از نقض حقوقبشر در ایران به بهانهٔ توافق اتمی، محکوم و غیرقابل قبول است.
- ما بار دیگر در رابطه با قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷ بر لزوم محاکمه آمران و عاملان این نسلکشی سازمانیافتهٔ حکومتی و جنایت علیه بشریت، تأکید میکنیم و از کمیسر عالی حقوقبشر میخواهیم که یک کمیسیون مستقل برای تحقیق در مورد قتلعام سال۶۷ تشکیل دهد. انتشار نوار صوتی آقای منتظری در گفتگو با اعضای هیأت مرگ در تابستان ۱۳۹۵، سند انکارناپذیر دیگری از این جنایت بزرگ است. سند دیگر مصاحبهٴ تیرماه ۱۳۹۶ آخوند علی فلاحیان، وزیر اطلاعات پیشین رژیم، است که با استناد به خمینی گفت: «اینها اصلاً محاکمه نمیخواهند. . . اینها حکمشان همیشه اعدام است، اصلاً حکم ولایی ایشان[خمینی] بود؛ چه قبل از این جریان ۶۷ چه بعدش، حکم اینها اعدام است، حتی اگر حاکم شرعی هم حکم به اعدام نداده باشد». همچنین آخوند دژخیم مصطفی پورمحمدی عضو هیأت مرگ در قتلعام زندانیان سیاسی (وزیر کشور احمدینژاد و وزیر دادگستری روحانی) در مرداد ۹۸ مجاهدین سرموضع را به «تصفیه حساب» تهدید کرد و گفت: «دشمنی از این (مجاهدین) بدتر هم میشود؟ در تمام دنیا چهرهٔ (نظام) را تخریب کردند. هیچ تخریبی در این ۴۰سال اتّفاق نیفتاده مگر آنکه پای اصلی آن منافقین بوده است. ما هنوز تصفیهحساب نکردهایم و بعد از تصفیهحساب این حرفها را پاسخ میدهیم. شوخی هم نداریم. . . ما بهخاطر منافقین کلّی شهید دادیم، تلفات دادیم، شکست خوردیم. . . امروز هم منافقین خائنترینِ دشمنان این ملتاند و باید جواب بدهند، باید پای میز محاکمه بیایند و به حساب تکتک آنها رسیدگی شود. . . الآن وقت بهحسابرسیدن است؛ وقت زمینگیر کردن و محاکمه کردن است. . . ».
عفو بینالملل روز ۲۹مرداد ۹۹ با انتشار مجدد دو سند ”اقدام فوری“ خود در ۲۵مرداد و ۱۱شهریور ۱۳۶۷ در مورد اعدامهای جمعی در زندانهای ایران، که همان زمان برای سلسله مراتب حکومتی از جمله وزیر دادگستری و ”نمایندگیهای دیپلماتیک ایران“ارسال شده است، یک بار دیگر نشان داد همه سردمداران و باندهای رژیم از جمله دولت و نخستوزیر وقت از ابتدا در جریان قتلعام بودهاند و هیچیک را نمیتوان و نباید استثنا کرد. این موضوع خشم دستاندر کاران و مدافعان آشکار و پنهان رژیم را برانگیخت و حملات خود را به سازمان عفو بینالملل تشدید کردند. حملاتی که با گزارش این سازمان تحت عنوان «جنایت ادامهدار علیه بشریت» با «اسرار به خون آغشته» بهمناسبت سیامین سالگرد قتلعام شروع شده بود. عوامل رژیم در منتهای وقاحت معترضند که چرا عفو و گزارشگران و محققان آن مجاهدین شاهد قتلعام در آلبانی را استماع کردهاند و چرا از شهیدان مجاهدین آنطور که مطلوب رژیم است هویتزدایی نمیکنند. با یک نگاه به سؤالات هیأتهای مرگ برای تعیینتکلیف زندانیان که سازمان عفو بینالملل هم منتشر کرده است میتوان واقعیت امر و آنچه را در قتلعام گذشته دریافت.
نمونه سؤالاتی که «هیأتهای مرگ» برای تعیین سرنوشت زندانیان میپرسیدند:
آیا حاضرید «منافقین» و رهبران آن را محکوم کنید؟
آیا حاضرید در مورد عقاید و فعالیتهای سیاسی خود ابراز ندامت کنید؟
آیا به جمهوری اسلامی اعلام وفاداری میکنید؟
آیا آمادهاید برای کمک به نیروهای نظامی جمهوری اسلامی پا به میدان مین بگذارید؟
آیا آمادهاید برای جنگیدن با «منافقین» به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ملحق شوید؟
آیا حاضرید در مورد رفقای سابقتان جاسوسی کنید و با مأموران اطلاعاتی همکاری کنید؟
آیا حاضرید عضو جوخههای اعدام شوید؟
آیا حاضرید یک «منافق» را دار بزنید؟
اینچنین است که مردم و آزادیخواهان ایران، آمران و عاملان و توجیهگران جنایت بزرگ علیه بشریت و مزدورانی را که درصدد مصادره جنبش دادخواهی علیه مجاهدین «سر موضع» و رهبری آنان به سود رژیم هستند، نه فراموش میکنند و نه میبخشند.
۹۹-ما از برنامه ۱۰ مادهیی خانم رجوی حمایت میکنیم و در ایران فردا خود را متعهد به آن میدانیم:
۱-نه به ولایت فقیه. آری به حاکمیت مردم در یک جمهوری با رأی آزاد و کثرتگرا
۲- آزادی بیان، آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات و فضای مجازی
انحلال سپاه پاسداران، نیروی تروریستی قدس، لباس شخصیها، بسیج ضدمردمی، وزارت اطلاعات، شورای انقلاب فرهنگی و همه گشتها و نهادهای سرکوبگر در شهر و روستا و در مدارس، دانشگاهها، ادارات و کارخانهها
۳- تضمین آزادیها و حقوق فردی و اجتماعی طبق اعلامیه جهانی حقوقبشر
انحلال دستگاههای سانسور و تفتیش عقاید، دادخواهی قتلعام زندانیان سیاسی، ممنوعیت شکنجه و لغو حکم اعدام
۴- جدایی دین و دولت، آزادی ادیان و مذاهب
۵- برابری کامل زنان و مردان در حقوق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و مشارکت برابر زنان در رهبری سیاسی، لغو هر گونه تبعیض، حق انتخاب آزادانه پوشش، ازدواج، طلاق، تحصیل و اشتغال. منع بهرهکشی از زنان تحت هر عنوان
۶- دادگستری و نظام قضایی مستقل طبق معیارهای بینالمللی مبتنی بر اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری از محاکمه علنی و استقلال کامل قضات. الغاء قوانین شریعت آخوندی و بیدادگاههای انقلاب اسلامی
۷- خودمختاری و رفع ستم مضاعف از اقوام و ملیتهای ایرانی طبق طرح شورای ملی مقاومت برای خودمختاری کردستان ایران
۸- عدالت و فرصتهای برابر در اشتغال و در کسب و کار و بازار آزاد برای تمام مردم ایران. احقاق حقوق کارگر و دهقان، پرستاران، کارمندان، فرهنگیان و بازنشستگان
۹- حفاظت و احیای محیطزیست قتل عام شده در حکومت آخوندها
۱۰- ایران غیراتمی، عاری از تسلیحات کشتار جمعی. صلح، همزیستی و همکاریهای بین المللی و منطقهیی
۱۰۰-شورای ملی مقاومت همه زنان و مردان ایرانزمین و نیروهای سیاسی و رنگین کمان نیروهای اجتماعی و فرهنگی ایران را فرا میخواند تا پیرامون شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای» در هزار و هزاران کانون شورشی و اشرف دیگر، متحد و متشکل شوند. به باور ما راهحل عملی برای سرنگونی رژیم حاکم بر ایران در گام اول به سازماندهی و تشکل یابی حول شعار محوری مبارزه منوط است. از این رو ما زنان و مردان ایرانزمین را به ایجاد کانونهای شورشی در سراسر میهن دربند فرا میخوانیم.
جنبش بیشماران و قیام مردم ایران، در هر کوی و برزن، در هر کارخانه و شهر و روستا و در هر اداره و مدرسه و دانشگاه، قادر است نظام اهریمنی، ضدمردمی و ضدایرانی ولایت فقیه را به زیر کشیده و حاکمیت مردم را برقرار کند.
جنبش مقاومت پایدار مردم ایران با کانونهای شورشی و ارتش آزادی و جایگزینی دموکراتیک در صحنه عمل انقلابی و با مرزبندی اساسی «نه شاه ـ نه شیخ» و با تضمین و پشتوانهٔ خون یکصد و بیست هزار شهید راه آزادی، مصمّم است دیکتاتوری دینی را سرنگون و ایران آزاد آینده را بنا کند.
همچنان که مسئول شورا در ۱۶دی۹۶ اعلام کرد: «شورای ملی مقاومت، به دور از هر گونه تنگ نظری و پافشاری بر مواضع و برنامه و مصوبات خود، پیوسته به جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی فراخوان داده و آماده همکاری با همهٔ نیروهای جمهوری خواهی است که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناحها و دستهبندیهای درونی آن، برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت، مبارزه میکنند».
شورای ملی مقاومت ایران
۳۱ مرداد ۱۳۹۹
پانویس:
---------------------
[۱] دو هفته پس از تدوین بیانیه حاضر، تعداد امضاکنندگان بیانیه زندانیان سیاسی در نیمه شهریور ۹۹ به بیش از ۱۴۰۰تن رسید.