«بازماندگان راهرو مرگ»
یا
تفالههای اطلاعات آخوندی و مزدور نفوذی؟
×××××
فضیحت نمایش فیلم بازماندگان راهرو مرگ
برای سفیدسازی مزدور نفوذی ایرج مصداقی
اعتراض ادیتور فیلم و دستیار فیلمبردار
روز جمعه ۷مارس ۲۰۲۵ برابر با ۱۷ اسفند ۱۴۰۳ فیلمی تحت عنوان «بازماندگان راهرو مرگ» در سالن یک سینما در استکهلم به نمایش گذاشته شد. همان فیلمی که از مدتها قبل مزدور نفوذی ایرج مصداقی برای سفیدسازی خودش در جریان دستگیری دژخیم حمید نوری در سوئد مژدگانی تولید آن را با شرکایش میداد.
طبق برنامهریزی مزدور نفوذی قرار بر این بوده که این فیلم وارد ریل فیلمهایی شود که به آن جایزهیی هم بدهند تا سفیدسازی مزدور با این ترفند به ثبت هم برسد.
گفته میشود پول ساختن فیلم را تلویزیون دولت سوئد خاصهخرجی کرده است. همان دولتی که خودش دژخیم حمید نوری را به رژیم جنایتکار آخوندی تقدیم کرد تا پاسداران و اطلاعاتیها در تهران از او بهعنوان یک قهرمان استقبال کنند و حلقهٔ گل به گردنش بیندازند!
اما شاهدان عینی میگویند که روز جمعه ۷مارس پس از پایان نمایش فیلم که در آن حدود ۵۰سوئدی و ۶۰ایرانی شرکت داشتند، در پایان نمایش که قرار بر سؤال و جواب و نقد فیلم بود، زنی به اعتراض برخاست. ولی کسانی که برای او کمین کرده بودند به گونهٔ چماقداران بر سرش ریخته و میکروفون را از او گرفتند و مانع صحبت وی شدند.
زن به زبان انگلیسی فریاد میزند که به مدت ۴سال همکار و دستیار سازنده فیلم در این پروژه بوده و مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. هر چند که چماقداران مربوطه مانع صحبت او شدند اما فضیحت به حدی بود که دورهمی بعدی تفالههای نظام و مزدور نفوذی در رستوران برهمخورد و اجرا نشد.
روز بعد عادله چراغی در فیسبوک خود ۲پست گذاشت که گوشههایی از آنچه را در این پروژه گذشته برملا میکند
پست ديگر در فيسبوك عادله چراغي به زبان سوئدي است.
در این پست که برای مسئولان جشنواره مستند تمپو، اتحادیه کارگری صحنه و فیلم سوئد، دانشگاه هنر استکهلم و عفو بینالملل سوئد نیز ارسال شده است میگوید:
زنان در این فیلم هنوز ساکت هستند ما باید صحبت کنیم.
امروز در روز جهانی زن، میخواهم این واقعیت دردناک را برجسته کنم که زنان در صنعت سینما وقتی جرأت میکنند صحبت کنند، هنوز با آزار، استثمار و سکوت مواجه میشوند.
شب گذشته در جلسه پرسش و پاسخ جشنواره فیلم مستند تمپو پس از نمایش فیلم بازمانده از مرگ نیما سروستانی سعی کردم در مورد آزار و اذیت جنسی و روانی که در حین کار بر روی این اثر تجربه کردم سؤالی را مطرح کنم.
به جای اینکه فضایی برای صحبت به من داده شود، مورد حمله فیزیکی قرار گرفتم و ساکت شدم. میکروفون را از من گرفتند و من مجبور شدم تحت حفاظت پلیس آنجا را ترک کنم...
در ادامه میافزاید: اینها نگرانیهای جدی در مورد آزار و اذیت، استثمار و بیتوجهی بیمحابا به امنیت مردم است. من به جای پاسخ گرفتن بهزور ساکت شدم.
عادله چراغی همچنین متقاضی است بداند:
* آیا جشنواره فیلم مستند تمپو سکوت و تجاوز فیزیکی به زنانی را که در مورد سوءاستفاده در صنعت صحبت میکنند نادیده میگیرد؟
* آیا پاسخگویی در مورد آنچه در این رویداد اتفاق افتاد وجود خواهد داشت؟
نامه نصرالله مرندی به تلویزیون اس وت
۱۵ مارس ۲۰۲۵
آقای اکسل آرنو
رئیس تلویزیون SVT
اینجانب نصرالله مرندی زندانی سیاسی سابق در ایران به مدت ۱۰ سال (۱۹۸۱ تا ۱۹۹۱) هستم که از سال ۲۰۰۰ در سوئد زندگی میکنم و از شاکیان در دادگاه دژخیم حمید نوری در دادگاه استکهلم بودم.
من مطلع شدم که اخیراً فیلمی تحت نام «بازماندگان راهرو مرگ» که توسط تلویزیون ای وی تی اسپانسر میشود برای اولین بار در سینما ویکتوریا اکران شده است که شامل صحنهها و تصاویری از اینجانب میباشد. بدلایلی که ذیلا باختصار به اطلاع شما میرسانم، این موضوع حیثیت مرا مخدوش میکند و بسیار آزار دهنده است لذا از شما میخواهم مقرر کنید که تمامی تصاویر مرا از این فیلم حذف کنند.
اولا- پرسناژ اصلی این فیلم فردی به نام ایرج مصداقی است و فیلم بر اساس روایت این فرد از قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۱۹۸۸ تنظیم شده است. این فرد بنا به دلایل متعدد از جمله بیانیه بیش از ۱۶۰۰ زندانی سیاسی سابق برای وزارت اطلاعات مزدوری میکند و در زندان نیز با دژخیمان و شکنجهگران همکاری میکرده است. همچنین توجه شما را بهشهادت یکی از هنرمندان مبارز ایرانی آقای فریدون ژورک در این باره جلب میکنم. او که اکنون در لسآنجلس زندگی میکند اوایل دهه ۸۰ زندانی بوده و از نزدیک شاهد همکاری مصداقی با دژخیمان در نوشتن کتاب و مقالاتی برای درهم شکستن زندانیان مقاومت بوده است.
ثانیا- این فیلم بر اساس گزارش یکی از دستاندرکاران آن در ایران ادیت شده است (لینک پست سوئدی عادله چراغی). هرکس که کمترین آشنایی با وضعیت کنونی ایران داشته باشد، بهخوبی میداند که ادیت چنین فیلمی در ایران بدون اینکه محتوایش مورد تأیید رژیم آخوندها بهویژه سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات نباشد امکانپذیر نیست.
ثالثا- به گواهی کسانی که این فیلم را دیدهاند، هم شمار اعدام شدگان را بسیار کمتر از واقعیت و هم مقاومت و پایداری زندانیان را مخدوش و از قربانیان که بیش از ۹۰درصد آنها متعلق به سازمان مجاهدین خلق ایران بودهاند هویتزدایی کرده و تلاش میکند یک مزدور لو رفته اطلاعات آخوندها را سفیدسازی کند.
دادخواهی زندانیان قتلعام شده در ایران یک ارزش ملی و مبارزاتی است. قتلعامی که پروفسورجاوید رحمان گزارشگر ویژه ملل متحد درباره وضعیت حقوقبشر آنرا نسلکشی و جنایت علیه بشریت توصیف کرده است. در چنین شرایطی این فیلم بهخصوص برای افرادی مثل من که سالها با شمار زیادی از آن اعدام شدگان زندگی کردهام، در خدمت رژیم آخوندها و خیانت به آرمان آزادی مردم ایران است. لذا این حق من هست که تصاویر و صحنههایی که من در آن هستم مورد سوءاستفاده قرار نگیرد.
پیشاپیش از توجه شما سپاسگزارم
نصرالله مرندی ۱۵مارس ۲۰۲۵
یادآوریهای ضروری
و اشاره به سوابق امر
۱-وقتی تحقیقات پلیس سوئد نشان داد و در کیفرخواست دادستان هم فاش شد که ایرج مصداقی دست کم از ۱۰ ماه قبل از دستگیری دژخیم حمید نوری با او ارتباط ایمیلی داشته، با دستپاچگی گفت نوری هول شده و دستش میخوره به ایمیل من! بهنظر میرسد این بار مزدور نفوذی هول شده و دستش خورده به ایمیل میرغضبهای حاجی خطیب و فیلم برای آنها ارسال شده!
۲-تولید این فیلم که اسم شایستهاش «تفالههای اطلاعات آخوندی و مزدور نفوذی» است ۵ سال و نیم پیش و قبل از دستگیری دژخیم به فرموده وزارت با پادویی مزدور نفوذی (ایرج مصداقی) شروع شد.
۳-این فیلم جزیی از شوی اطلاعات برای لوث کردن و مصادره جنبش دادخواهی، هویتزدایی از قربانیان قتلعام مجاهدان سربدار و سرموضع و سفیدسازی یک مزدور نفوذی بود. بیجهت نیست که در نمایش اولیه فیلم نیز همین مزدور میداندار بوده است.
۴-فیلم در اجرای دو مأموریت هویتزدایی از ۳۰ هزار شهید سربدار مجاهد خلق و انکار و مینیمزه کردن مقاومت آنان و سفیدسازی مزدور نفوذی از هیچ رذالتی فروگذار نکرده است. اما غافل از اینکه امروز این هر دو نشانه مزدوری برای اطلاعات آخوندهاست.
۵-بنظر میرسد زمان نمایش فیلم نیز بنا به نیازهای «برادران» در تهران تنظیم شده است. در نوامبر ۲۰۲۱ فیلمساز اعلام میکند در نوامبر ۲۰۲۲ اکران خواهد شد (ایندیپندنت). در ژوئیه ۲۰۲۲ میگوید در آوریل ۲۰۲۳ اکران خواهد شد (صدای آمریکا) و حالا ۱۵ ماه بعد از حکم قطعی دژخیم و ۹ ماه بعد از معامله ننگین و رفتن او به ایران به نمایش در میآید.
۶- اطلاعیه روشنگر کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران به تاریخ ۲۴ آبان ۱۳۹۸ (۱۵ نوامبر ۲۰۱۹) که همراه با کلیپ صوتی دژخیمان رازینی و مقیسه منتشر شد. قسمتی از این اطلاعیه را ذیلاً ملاحظه میکنید:
ماجرای دژخیم بازداشت شده در سوئد
جنگ گرگها و «شو» اطلاعات آخوندها برای سفیدسازی برگهای سوخته علیه جایگزین دموکراتیک
خلع ید از ایادی رژیم در پرونده حمید نوری لازمهٔ هر گونه رسیدگی جدی قضایی و عاری از زد و بند است
آخوند دژخیم محمد مقیسه ای (ناصریان): همین جمعه به او گفتم نرو... گفتم اصلاً این دسیسه است. تو را میکشانند آنجا دستگیرت میکنند
یک خلبان ایرانی آنجاست، مشکل خانوادگی با یک زنی داشته، طلاق داده، آنجا توی دادگاه گفته حمید نوری فلان و بهمان... خودش (حمید نوری) گفت که اون علیه من یک حرفهایی زده در دادگاه آنجا و در اطلاعات آنجا حرفهایی علیه من زده... این (حمید نوری) با آن خانمه که طلاق گرفته بود فامیل بودند و شوهره به پلیس داده...
آخوند سردژخیم علی رازینی رئیس شعبه ۴۱ دیوانعالی رژیم: دستگاه قضایی ما با خونسردی و خیلی آرام اعلام میکند که ایشون در گذشته و در سه دهه قبل از این، در فلان ارگان کارمند جزء بوده و بعد هم بازنشست شده و رفته، آنها نمیتوانند روی این مانور بدهند... چیزی بارش نیست
سپاه پاسداران در ۲۲ مهر ماه گذشته اعلام کرد که اطلاعات سپاه در یک «عملیات پیچیده چند وجهی» توانسته است روحالله زم را فریب داده و «به داخل کشور هدایت و بازداشت کند».
در کمتر از یک ماه تواب تشنه به خون (ایرج مصداقی) به صحنه آمده و در ۱۹ آبان ادعا میکند در یک «عملیات پیچیده چند وجهی» موفق شده است یکی از متهمان تراز اول قتلعام ۶۷ را در محدوده قضایی اروپا دستگیر کند لیکن چون «مقید به حکومت قانون» است «تا تفهیم اتهام به شخص متهم و جهت حفاظت از کرامت انسانی او» از دادن اطلاعات بیشتر معذور است!
همزمان تواب خودشیفته در همان روز در فیسبوک خود در یک دروغ ابلهانه و مضحک ادعا میکند: «فرقه رجوی به دستور شخص وی پس از مطلع شدن از پیروزی بزرگ عملیات ”دادخواهی ۶۷“ تلاشهای زیادی برای مخدوش کردن این عملیات به خرج داده است. در آخرین تلاش نماینده پلید این فرقه ضمن تماس با یکی از وکلای پرونده تلاش کرده است چهره من را بهزعم رهبر این فرقه پلید مخدوش کند که پاسخ مناسب و شایسته را دریافت کرده است». این بهوضوح استفاده ناشیانه از تاکتیک «آی دزد، آی دزد» برای در امان ماندن از افشای بعدی است.
بلوف و لاف زدن مأمور چند وجهی، تا چهارشنبه ۲۲ آبان که دادگستری سوئد طبق قانون برای رسیدگی و تصمیمگیری در مورد ادامه بازداشت معین کرده بود، بیدریغ از حساب «کرامت انسانی» دژخیم ادامه مییابد. سپس ایرج مصداقی به صحنه آمده و در بیبیسی فارسی کباده میکشد و میگوید: «در هر صورت ما هم منابع خاص خودمان را داریم! اگر نظام اسلامی مدعی است که در یک عملیات پیچیده و چند وجهی روحالله زم را به عراق کشوند و دستگیر کرد، بایستی بدونه که انگیزه ما برای پیگیری جنایت علیه بشریت بهمراتب بیشتر از انگیزه جنایتکاران برای جنایته».
بنظر میرسد در مرحله پایانی رژیم، جنگ گرگها بالا گرفته و به چنین «شو» های اطلاعاتی راه میبرد که با سوءاستفاده از خون شهیدان، قبل از هر چیز در خدمت سفیدسازی برگهای سوخته، علیه جایگزین دموکراتیک است. بهخصوص که در اثر تلاشهای بیوقفه رئیسجمهور برگزیده مقاومت کار جنبش دادخواهی در سالهای اخیر بالا گرفته و رژیم بیش از هر زمان نیازمند مقابله و فرو بردن آن در آب گلآلود است.
اظهارات آخوند دژخیم محمد مقیسهای رئیس حمید نوری در گوهردشت و سر دژخیم آخوند علی رازینی در فردای دستگیری حمید نوری در سوئد زوایا را روشن میکند.
۱- مقیسهای میگوید که پلیس و اطلاعات و دادگاه در سوئد از قبل از طریق یک خلبان ایرانی (شوهر دخترخوانده مطلقهٔ حمید نوری) از قضایا مطلع بودند.
۲-مقیسهای بهشدت با سفر کارمند خود در زمان قتلعام به سوئد مخالف بوده اما بازیگران دیگری در رژیم موضوع را مینیمیزه نموده و به نوری اطمینان خاطر میدادند.
اظهارات مقیسهای و رازینی
در نوار صوتی که کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران در اختیار دارد، مقیسهای (رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی) میگوید: «بهش گفتم نرو ها، همین جمعه بهش گفتم نرو، خودش هم دوزاریش افتاده بود خوب، آمد و گفت که من احتمالاً دستگیر بشم اینا، گفتم پس برای چی داری میری.
گفتم بهش، چند بار البته رفته بود ولی کاری بهش نداشته بودند، هر سال یک ده روزی میرود آنجا، یک اختلافی با کسی داشت، او شکایت کرده بود. گفتم نرو، برای چی داری میروی، گفتم اصلاً این دسیسه است. تو را میکشانند آنجا دستگیرت میکنند ها.
آره یک خلبانی از ایرانیها آنجاست، مشکل خانوادگی با یک زنی داشته طلاق داده، آنجا تو دادگاه آنجا گفته که مثلا حمید نوری فلان توی نظام فلان و بهمان اینها، داشت نقل میکرد این حرفها تعجب کردم گفت دادگاه مطرح شده، بعداً آن یارو توی گزارشش علیه این نوشته که این جزو گروههای سرکوب و فلان و اینها سر ایران اینها
این اختلاف خانوادگی بوده، یک زن و شوهری که طلاق گرفته بود از شوهرش و اینها و بعدش آن زنه تقریباً این آقا واسطهای بوده برای ازدواج آنها قبلاً اینها، یک بچهای هم دارند، قضیهشان اینطوری بوده، خودش گفت که اون علیه من یک حرفهایی زده مرده در دادگاه آنجا و در اطلاعات آنجا حرفهایی علیه من زده،
کارمند بود، کارمند، کارمند، و مدیر دفتر من بود، کارمند بود در دادگاه انقلاب قبلاً در سال شصت و بحبوحهٔ منافقین اینها.
تا الآن ۱۰ بار رفته بود و هیچ کاری نداشتند. مرتب به کشورهای خارجی میرفت و منعی وجود نداشت
این همسرش که زنی طلاق داده بوده و اختلاف داشتند با همدیگر. این با ان خانمه که طلاق گرفته بود فامیل بودند و اینها شوهره به پلیس داده اینها. این آقا، آره مثلاً پدر خوانده این خانم، مثلا در نظام فعاله...»
اما رازینی رئیس شعبه ۴۱ دیوانعالی رژیم که در دوران قتلعام مجاهدین ریاست سازمان قضایی نیروهای مسلح رژیم را برعهده داشته است میگوید: «ببینید، مثلاً اهمیت اطلاعاتشان چقدر بوده؟ هر چه فکر میکنم، چی گیرشان آمده؟ مثلا اطلاعات بالایی دارد؟ یا مثلاً یک بازجویی بوده در اوین سال شصت، مثلا چی ازش در میآید؟ چیزی در نمیاد که، اطلاعات سوخته.
مدرک میخواهد، این مدرک میخواد، یعنی اعلام میکنند فرض کنید دستگاه قضایی ما با خونسردی و خیلی آرام اعلام میکند که ایشون در گذشته و در سه دهه قبل از این در فلان ارگان کارمند جزء بوده و بعد هم بازنشست شده و رفته، آنها نمیتوانند روی این مانور بدهند، اگر یک سمتی چیزی داشته باشه
حالا مثلاً یک بازجویی که پروندههای محدودی از ردههای پایین دستش بوده، آن موقع هم یادتان است که چیزها چطور بوده دیگه دادسراها و شعب اش اینا، خیلی اینها اختیارات قضایی به آن صورت نداشتند، در واقع ابزار تحقیق بوده، چیزی بارش نیست، نه اطلاعاتی داره که سیستم اطلاعاتی ازش استفاده کنه. »... .
... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ...
منابع خاص و خط دهنده
درباره «منابع خاص» ایرج مصداقی که به بیبیسی گفت، این منابع خاص و خط دهنده، بنا بر تجربه و نمونههای متعدد، سر در وزارت اطلاعات رژیم دارند. وزارت در پوششهای گوناگون، به سربازان گمنام یا بدنام که از زمان گشتهای دادستانی اوین ابواب جمعی آن هستند، آنطور که میخواهد اطلاعرسانی میکند. از جمله در نوشتن «گزارش ۹۲»، در سناریوی «قتلهای مشکوک در درون مجاهدین»، در سناریوی «درگیری درونی بین مجاهدین» برای سرپوش گذاشتن بر قتلعام مجاهدین در حمله ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ به اشرف، در نسبت دادن قتل و سوزاندن صورت راهنمای مزدور این حمله به خود مجاهدین، در جعل و ساختن حسابهای مجعول اینترنتی برای اعضای شورای ملی مقاومت، در انتشار سند مجعول و نفرتانگیز اطلاعات آخوندها به امضا ارتشبد نصیری رئیس ساواک شاه علیه مسئول شورا، در انتشار «فرم تقاضای انتقال اعضای فرقه رجوی به اشرف۳ جهت ایزوله هر چه بیشتر» همزمان با انجمن اطلاعات آخوندها در مازندران، و در انتشار عکسهای ارتباطات اینترنتی مجاهدین در اشرف۳ همزمان با انجمن اطلاعات آخوندها با ادعای اینکه «در این ۴۰سال گذشته سابقه نداشته است یک عکس از درون مجاهدین بیرون بیاید» (۳ مرداد ۹۸).
حکم قتلعام و دم خروس
دجال ضدبشر در حکم قتلعام مجاهدین میگوید: «کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کـرده و میکنند محارب و محکوم به اعدام میباشند... رحم بر محاربین سادهاندیشی است... امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید».
در حکم مکمل هم میافزاید: «هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید... روحالله الموسوی الخمینی».
اکنون دم خروس اینجاست که تواب تشنه به خون طابقالنعل بالنعل با فتوای قتلعام خمینی درباره کسانی که بر موضع مجاهدی خود استوار ایستادهاند، کماکان بر طبلهای انزجار از آنها و رهبریشان میکوبد. همچون لاجوردی و مقیسهای و حمید نوری به خون مسعود رجوی که شهیدان با درود به او سر به دار میشدند، تشنه است و سالهاست مأموریت ردیابی او را در ادامه نشستن در گشتهای دادستانی برای شکار مجاهدین برعهده دارد. چند روز پیش در ۱۵ آبان در یک تلویزیون اینترنتی وزارت اطلاعات، با تحریف یک شعر، خواهان «دو گلوله» برای راهبر مقاومت شد. اطلاعات بدکار آخوندی اکنون از طریق این تواب تبهکار خون شهیدان را بر سر نیزه کرده تا با آن خون بیشتری بریزد و در ادامه شیطانسازی، شجرهٔ خبیثهٔ تروریسم آخوندی هر چه بیشتر آبیاری شود.
برگرفته از سایت ایران افشاگر