سایت ایلاف (لندن) یکشنبه اول آبان مطلبی از علاءالدین توران ـ عضو کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت ایران را منتشر کرد. در این مطلب آمده است: پنج هفته از قیام سراسری در ایران میگذرد. قیامی که روز ۱۶سپتامبر بهدنبال مرگ مهسا امینی بر اثر ضربات گشت ارشاد شروع شد بهسرعت مسیر سیاسی خود را پیدا کرد و اینک به تأیید اکثر ناظران تبدیل به انقلابی عمیق و عظیم شده که به چیزی کمتر از تغییر تام و تمام رژیم رضایت نمیدهد.
این قیام محصول و چکیده کارکرد نظام جنایتکار و فاسد و چپاولگر و تروریست حاکم از یکسو و رزم و رنج و تلاش چهل و چند ساله مردم و مجاهدین خلق علیه این رژیم است. انباشت خشم بیش از چهار دهه راهی برای کنار آمدن مردم با این رژیم باقی نگذاشته است. مقاومت پیوسته مجاهدین و رهبری آنها راهنمای عمل آنها برای مبارزه تا به آخر با این رژیم است
بیش از ۴۰۰کشته و ۲۰۰۰۰دستگیری توسط نیروهای سرکوب آخوندها نتوانسته آتش قیام را کم کند. در مقابل، قیام از خیابان به دانشگاهها راه برده و نه کمتر از ۴۸ دانشگاه کشور را دستخوش تظاهرات با شعار «مرگ بر خامنهای» و «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» کرده است. صنعت نفت و گاز را با اعتصاب آورده و حتی وکلا و صنوف مختلف دست به تظاهرات زدهاند. شعارهای مرگ بر خامنهای دیوارهای شهرهای بزرگ را پر کرده و حملات سازماندهی شده جوانان علیه مظاهر سرکوب رژیم با جسارت بیسابقهیی افزایش مییابد.
حمایت قوی جامعه ایرانیان در خارج ایران، چهرههای سرشناس فرهنگی، ورزشی، هنری و اجماع عظیم جامعه بینالمللی در حمایت از قیام بیسابقه است.
با این حال یک سؤال و یک خاطره اذهان را به خود مشغول میکند: آیا رژیم توان اینکه مانند آبان ۹۸ قیام را در خون غرق کند ندارد؟ آیا سپاه پاسداران که منطقه را به آشوب کشیده توان سرکوب این قیام را ندارد؟
برای پاسخ به این سؤال، پنج هفته بعد از اولین جرقه قیام، وقایع را مرور کنیم.
در نخستین گام، تلاش دولت این بود مانع شکلگیری تجمعات و گسترش ابعاد این تجمعات بشود. اینکار با اقدامات پیشگیرانه مانند دستگیری پیشاپیش فعالان و گسیل کردن نیروهای ضدشورش به محل و تلاش برای جلوگیری از تجمع شروع شد، ولی فایدهای نبخشید و تجمعات بزرگی تشکیل شد که نیروهای حاضر در صحنه حتی قادر به کنترل و محدود کردنشان هم نبودند.
قدم بعدی ایجاد رعب و وحشت، از طریق استفاده از ماشینهای زرهی آبپاش و یگانهای موتورسوار و پرتاب گاز اشکآور به سمت تظاهر کنندگان و ضرب و شتم آنان هم ثمر بخش نبود. خودروهای سرکوب و یگانهای موتوری هدف هجوم تظاهر کنندگان که به کمک واحدهای مقاومت سازماندهی مناسب میشدند قرار گرفتند.
با شکست این مرحله، رژیم تلاش کرد مردم را در مقابل مردم قرار دهد. این کار با تلاش برای برگزاری تظاهرات حمایت از رژیم از مبدأ نمازهای جمعه و یا نقاط تجمع دیگر همراه بود که با شکست مواجه شد و حتی در مواردی مانند اردبیل بهعکس خود تبدیل شد و تظاهرات دانشآموزان که قرار بود بهنفع رژیم شعار بدهند با شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» رژیم را ناچار از سرکوب خود آنها کرد. نهایتاً یک دختر دانشآموز قربانی خشونت سرکوب نیروی انتظامی شد.
تیراندازی با مهمات جنگی و کشتار از طریق فرستادن اعضای سپاه پاسداران با لباسشخصی به داخل تظاهر کنندگان، بهرغم بهای گزافی که بهشکل شهید و اسیر و مجروح از مردم گرفت، نتوانست شعله قیام را خاموش کند بهخصوص که با ورود دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بهشکل فعال به قیام و گسترش جنبش به دانشگاهها میدان جدیدی باز شد که نیروهای سرکوبگر در آن توان مانور کمتری داشتند.
آخرین قدم آخوندها، ایجاد شوک اجتماعی بود. آتشسوزی و حمله به زندان اوین در ۱۵اکتبر گامی در این راستا بود که با حرکت بلافاصله ساکنان تهران به سمت زندان اوین و بسیج مردم و هوشیاری آنها عملاً نه تنها تأثیر شوکآور نداشت بلکه خود تبدیل به انگیزه برای تعمیق و تقویت حرکت شد.
حکومت به این ترتیب تمامی برگهای خود در سرکوب را بازی کرده یا در حال بازیکردن است. سپاه پاسداران بهشکل کامل وارد صحنه شده و در حال حاضر کنترل امنیتی تمامی کشور در دست سپاه پاسداران است. در رأس شوراهای امنیت هر استان در حال حاضر فرمانده سپاه همان استان قرار دارد و فرمانده شورای امنیتی شهر تهران نیز سرلشگر پاسدار حسین سلامی فرمانده سپاه پاسداران است و در قرارگاه ثارالله مستقر است. معاون وی سرتیپ پاسدار نجات از سرکوبگرترین فرماندهان سپاه است.
سپاه پاسداران با تمامی توان در هر ۳۱استان کشور مسئولیت امنیت را بهعهده دارد و ارگانهای دیگر مانند نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات تحت فرمان سپاه قرار دارند. ولی سازمان کار قیام که حرکت را در بیش از ۱۹۰شهر سراسر کشور در اشکال مختلف سازماندهی میکند اجازه تمرکز بیش از این به آن نمیدهد. کانونهای شورشی مجاهدین خلق در واقع یک حرکت حساب شده سازمانیافته را در سراسر کشور به پیش میبرند.
ورود دیرهنگام خامنهای به صحنه، که برخلاف معمول با یک تأخیر ۱۸روزه صورت گرفت، بیش از آن که مسألهای حل کند عدم توان رژیم در سرکوب را نشان داد، چه این حضور صرفاً برای روحیه دادن به نیروهای روحیه باخته با دیدار خامنهای از مقر نیروی انتظامی و دلجویی از آنها صورت گرفت.
روشن است که بهرغم میل باطنی، خامنهای قدرت و توانی بیش از این برای سرکوب ندارد.
معنی این حرف این است که این قیامی است تا پیروزی.