مجلس ارتجاع در جلسه چهارشنبه (7آبان) خود، نیلی وزیر پیشنهادی روحانی برای وزارت علوم را با اکثریت قاطعی رد کرد. این چندمین بار است که وزیر پیشنهادی روحانی برای وزارت علوم رد میشود و اکنون بهدنبال برکناری فرجی دانا (وزیر قبلی) و رد کاندیدای جدید، وزارت علوم باز هم برای یک دورهٴ نامشخص دیگر بدون وزیر میماند. چرا؟
باند ولیفقیه به این سؤال چنین پاسخ میدهد که فرد پیشنهادی، از عناصر حامی فتنه است؛ کیهان خامنهای او را نسخه بدل فرجی دانا که به همین دلیل برکنار شد، توصیف میکند و سایر رسانهها و مهرههای باند خامنهای میگویند از قبل هم مشخص بود که او رأی نمیآورد و آنها در همین مورد بهکرات به روحانی هشدار داده بودند. آنها در مورد اینکه چرا روحانی بهرغم این هشدارها، باز هم نیلی را معرفی کرد، از کلمات و عباراتی نظیر لجبازی، شوخی، دستگرمی و گرفتن زهر مجلس استفاده میکنند؛ یعنی معتقدند نیلی کاندیدای اصلی و مورد نظر روحانی نیست، او آن را بهرغم اینکه میدانست رأی نمیآورد، جلو داده تا بعداً دست مجلس را برای رد نفر اصلی مورد نظرش ببندد. اگرچه روزنامههای باند رفسنجانی ـ روحانی این حرف را به سخره گرفتند و روحانی هم در مجلس با غیظ و قسم و آیه این منظور را تکذیب و انکار کرد، اما واقعیت این است که او با معرفی فردی که پیشاپیش میدانست رد میشود، به باند رقیب و به مجلس دهنکجی کرده است. به این ترتیب به نظر میسد روحانی، خیلی هم ککش از این قضیه نمیگزد و حتی شاید بدش هم نیاید، چون 3ماه دیگر وزارت علوم را با کسی که در خط خود اوست و باند ولیفقیه بیشترین ضدیت را با او دارند، یعنی نجفی اداره میکند و از طریق او خطش را پیش میبرد.
به هر حال معنی فعل و انفعالی که امروز در مجلس ارتجاع شاهدش بودیم، هر چه باشد؛ اما در یک واقعیت نمیتوان تردید کرد و آن هم جنگ فزایندهٴ باندهای حاکم است که هر چه میگذرد، شدیدتر میشود. این قضیه بهخصوص هنگامی ضریب میخورد و شدت و حدتش بیشتر آشکار میشود که بهرغم هشدارهای روحانی در مورد وضعیت بسیار حساس و خطرناک رژیم در معادلات منطقهیی و بینالمللی و بهرغم تأکیداتی که او بر لزوم نشاندادن اتحاد و همدلی و همنوایی و اینکه اگر «اندک فاصلهای ایجاد شود، دشمن از ان فاصله و شکاف استفاده میکند» اما مجلس ارتجاع با اکثریت خردکنندهیی کاندیدای او را رد کرد.
بازگردیم به این سؤال که معنی رد چندبارهٴ وزیر علوم پیشنهادی روحانی چیست؟ این علت هر چه که هست، نسبت به سایر دعواهای دو باند و حتی جنگ و دعوا بر سر سهم دزدی و غارت اولویت دارد؛ چرا که همین مجلس، با وزیر نفت روحانی، یعنی زنگنه، بهرغم تضاد و رقابت شدیدی که چپاولگران ولایی با او بر سر سهم غارت چند میلیارد دلاری از محل نفت دارند، کنار آمده است. همچنین باند رقیب، با جواد ظریف هم بهرغم اینکه او را آشکارا عامل بیگانه و آمریکا و انگلیس مینامند، فعلاً مدارا میکند؛ پس ویژگی وزارت علوم چیست که این همه کشاکش و دعوا بر سر آن جریان دارد؟ جواب یک جمله است؛ وحشت رژیم از دانشگاهها و در واقع وحشت از قیام! چرا که بنا به تجارب قبلی، خیزش تیر 78 و سلسله قیامهای سال88، باند ولیفقیه از این میترسند که آتش زیر خاکستر قیام، باز هم از دانشگاهها شعله بکشد. کما اینکه آنها در بیان علت مخالفت خود، هم با فرجی دانا، وزیر برکنار شده قبلی و هم با این وزیر پیشنهادی، اساساً بر موضع آنها در «فتنه» تکیه میکنند و روحانی هم که میخواست به دلواپسان اطمینان خاطر بدهد، بر سوابق پاسداری و سرکوبگری آنها تأکید میکرد. روحانی پیش از این هم وقتی که میخواست به هراسانهای قیام دلداری بدهد، بر سوابق ممتد امنیتی خود و حضور دائمیاش در رأس بالاترین ارگان امنیتی رژیم، یعنی شورای عالی امنیت تکیه میکند و صراحتاً میگوید از من امنیتیتر چه کسی را سراغ دارید؟! این را البته درست میگوید؛ اما دعوا از قضا در میان بالاترین مهرهها و نهادهای امنیتی و سرکوبگر بر سر دو خط و دو استراتژی متفاوت و بر سر شیوه مقابله با وضعیت انفجاری جامعه، از جمله دانشگاهها، جریان دارد. باند رفسنجانی ـ روحانی اصرار میورزد که با شیوههای قبلی دیگر نمیتوان دانشگاهها و جامعه را مهار کرد، باید از شیوههای جدیدتر، پیچیدهتر و امنیتیتر استفاده کرد. اما باند ولیفقیه استدلال میکند که کار از این چیزها گذشته است و اگر از سرکوب مطلق، یک گام فاصله بگیریم، از همانجا رژیم شکاف برمیدارد و همه چیز بر باد میرود. اما واقعیت این است که در هر حال و از هر راهی که رژیم برود، هر دو راه به یک مقصد منتهی میشود؛ به سرنگونی! و این نزدیک است، همهٴ علائم موجود دلالت بر همین دارند.
باند ولیفقیه به این سؤال چنین پاسخ میدهد که فرد پیشنهادی، از عناصر حامی فتنه است؛ کیهان خامنهای او را نسخه بدل فرجی دانا که به همین دلیل برکنار شد، توصیف میکند و سایر رسانهها و مهرههای باند خامنهای میگویند از قبل هم مشخص بود که او رأی نمیآورد و آنها در همین مورد بهکرات به روحانی هشدار داده بودند. آنها در مورد اینکه چرا روحانی بهرغم این هشدارها، باز هم نیلی را معرفی کرد، از کلمات و عباراتی نظیر لجبازی، شوخی، دستگرمی و گرفتن زهر مجلس استفاده میکنند؛ یعنی معتقدند نیلی کاندیدای اصلی و مورد نظر روحانی نیست، او آن را بهرغم اینکه میدانست رأی نمیآورد، جلو داده تا بعداً دست مجلس را برای رد نفر اصلی مورد نظرش ببندد. اگرچه روزنامههای باند رفسنجانی ـ روحانی این حرف را به سخره گرفتند و روحانی هم در مجلس با غیظ و قسم و آیه این منظور را تکذیب و انکار کرد، اما واقعیت این است که او با معرفی فردی که پیشاپیش میدانست رد میشود، به باند رقیب و به مجلس دهنکجی کرده است. به این ترتیب به نظر میسد روحانی، خیلی هم ککش از این قضیه نمیگزد و حتی شاید بدش هم نیاید، چون 3ماه دیگر وزارت علوم را با کسی که در خط خود اوست و باند ولیفقیه بیشترین ضدیت را با او دارند، یعنی نجفی اداره میکند و از طریق او خطش را پیش میبرد.
به هر حال معنی فعل و انفعالی که امروز در مجلس ارتجاع شاهدش بودیم، هر چه باشد؛ اما در یک واقعیت نمیتوان تردید کرد و آن هم جنگ فزایندهٴ باندهای حاکم است که هر چه میگذرد، شدیدتر میشود. این قضیه بهخصوص هنگامی ضریب میخورد و شدت و حدتش بیشتر آشکار میشود که بهرغم هشدارهای روحانی در مورد وضعیت بسیار حساس و خطرناک رژیم در معادلات منطقهیی و بینالمللی و بهرغم تأکیداتی که او بر لزوم نشاندادن اتحاد و همدلی و همنوایی و اینکه اگر «اندک فاصلهای ایجاد شود، دشمن از ان فاصله و شکاف استفاده میکند» اما مجلس ارتجاع با اکثریت خردکنندهیی کاندیدای او را رد کرد.
بازگردیم به این سؤال که معنی رد چندبارهٴ وزیر علوم پیشنهادی روحانی چیست؟ این علت هر چه که هست، نسبت به سایر دعواهای دو باند و حتی جنگ و دعوا بر سر سهم دزدی و غارت اولویت دارد؛ چرا که همین مجلس، با وزیر نفت روحانی، یعنی زنگنه، بهرغم تضاد و رقابت شدیدی که چپاولگران ولایی با او بر سر سهم غارت چند میلیارد دلاری از محل نفت دارند، کنار آمده است. همچنین باند رقیب، با جواد ظریف هم بهرغم اینکه او را آشکارا عامل بیگانه و آمریکا و انگلیس مینامند، فعلاً مدارا میکند؛ پس ویژگی وزارت علوم چیست که این همه کشاکش و دعوا بر سر آن جریان دارد؟ جواب یک جمله است؛ وحشت رژیم از دانشگاهها و در واقع وحشت از قیام! چرا که بنا به تجارب قبلی، خیزش تیر 78 و سلسله قیامهای سال88، باند ولیفقیه از این میترسند که آتش زیر خاکستر قیام، باز هم از دانشگاهها شعله بکشد. کما اینکه آنها در بیان علت مخالفت خود، هم با فرجی دانا، وزیر برکنار شده قبلی و هم با این وزیر پیشنهادی، اساساً بر موضع آنها در «فتنه» تکیه میکنند و روحانی هم که میخواست به دلواپسان اطمینان خاطر بدهد، بر سوابق پاسداری و سرکوبگری آنها تأکید میکرد. روحانی پیش از این هم وقتی که میخواست به هراسانهای قیام دلداری بدهد، بر سوابق ممتد امنیتی خود و حضور دائمیاش در رأس بالاترین ارگان امنیتی رژیم، یعنی شورای عالی امنیت تکیه میکند و صراحتاً میگوید از من امنیتیتر چه کسی را سراغ دارید؟! این را البته درست میگوید؛ اما دعوا از قضا در میان بالاترین مهرهها و نهادهای امنیتی و سرکوبگر بر سر دو خط و دو استراتژی متفاوت و بر سر شیوه مقابله با وضعیت انفجاری جامعه، از جمله دانشگاهها، جریان دارد. باند رفسنجانی ـ روحانی اصرار میورزد که با شیوههای قبلی دیگر نمیتوان دانشگاهها و جامعه را مهار کرد، باید از شیوههای جدیدتر، پیچیدهتر و امنیتیتر استفاده کرد. اما باند ولیفقیه استدلال میکند که کار از این چیزها گذشته است و اگر از سرکوب مطلق، یک گام فاصله بگیریم، از همانجا رژیم شکاف برمیدارد و همه چیز بر باد میرود. اما واقعیت این است که در هر حال و از هر راهی که رژیم برود، هر دو راه به یک مقصد منتهی میشود؛ به سرنگونی! و این نزدیک است، همهٴ علائم موجود دلالت بر همین دارند.