روحانی در نمایش مانور دریایی
بهموازات جنجال و هیاهوی نمایشهایی تحت عنوان «حماسه 9دی» یک نمایش پرهیاهوی دیگر نیز تحت عنوان «مانور بزرگ ارتش»، عمدتاً در جنوب کشور جریان داشت و سردمداران رژیم و سرکردگان نظامی و رسانههای حکومتی نیز درباره آن اظهارات قدرتنمایانهٴ بسیاری بهعمل آوردند، تا در راستای اهداف این مانور نظامی، بر ضعف و درماندگی مفرط رژیم سرپوش بگذارند. نگاهی به برخی از این اظهارنظرها، موضوع را روشنتر میکند:
پاسدار حسین سلامی، جانشین سرکرده کل سپاه پاسداران در یکی از نمایشهای «9دی» در ارتباط با همین رزمایش گفته است: «امروز مشاهده میکنیم که ظرفیتهای انقلاب اسلامی از ایران به عراق متصل شده است و ما در عراق یک ارتش مردمی متصل به انقلاب داریم که دهها برابر بزرگتر از حزبالله لبنان از لحاظ کمیت است.
… در سوریه نیز بهعنوان حلقه محوری مقاومت بر روی زمین یک ارتش مردمی متصل به انقلاب اسلامی با الگوی تفکر بسیجی داریم.
… در یمن، جایی که پاشنه سیاستهای شبه جزیره آمریکا است انصارالله همانند حزبالله با منطق انقلاب اسلامی عملکننده در فضای ژئوپلتیک ما است.
… امروز شما میبینید که تحولات میدانی و سیاسی در سوریه توسط چه کسانی اداره میشود».
در همین روزها، سایر سردمداران رژیم نیز با ملاحظهیی کم یا بیش، همین حرفها را تکرار کردند.
مثلاً علی لاریجانی، رئیس مجلس ارتجاع گفت که صدور انقلاب نظام ما را در داخل حفظ میکند.
این اظهارات، بیان مکرر همان رؤیاهای شوم تروریستی و جنگافروزانهٴ خمینی است که او ولایت ضدانسانی و ضداسلامی خود را بر اساس آن پایه گذاشت و سپاه پاسداران را هم بهمنظور محقق کردن آن به وجود آورد. همان رؤیاهای شومی که قیمت آن را در وهلهٴ اول مردم محروم ایران، با فقر و گرسنگی و اعدام و اختناق و مردم عراق و سوریه و دیگر کشورهای منطقه با دریایی از رنج و خون و آوارگی و مصیبت دارند میپردازند.
اما حاصل سیاست جنگافروزانه و صدور تروریسم برای خود رژیم چه بوده است؟ از یک سو رژیم با اتکا به همین سیاست و به قیمت به تاراج دادن منابع ثروت مردم ایران و نیز به مدد سیاست ننگین مماشات کشورهای غربی، توانسته وجود خود را تا کنون بر تاریخ تحمیل کند و از کشورهای منطقه و از جامعه بینالمللی باج بگیرد. این رژیم حد اعلای بهره از این باجگیری را در عراق به دست آورد؛ به ضرب کشتارهای گسترده فرقهیی و توسط گلهیی از شبهنظامیان آدمکش و در رأس همهٴ آنها جنایتکاری به نام مالکی.
اما دورهٴ این باجگیری، نمیتوانست نامحدود باشد، چرا که نه تناسبی با قد و قامت این رژیم عقبمانده دارد و نه تناسبی با ژئوپولیتیک منطقه. کمااینکه از مدتی پیش، شاهد به حرکت درآمدن چرخهای تحولات، در جهت معکوس آن چه که مطلوب رژیم بود، بهویژه در عراق هستیم. از آن پس پافشاری دیکتاتوری آخوندی بر این سیاست که تا کنون منافع بادآورده برایش داشته، نتیجهیی جز تشدید بحرانهای همهجانبهٴ سیاسی، اقتصادی اجتماعی و درونی نداشته و نخواهد داشت. در حال حاضر رژیم هر قدر بیشتر بر ادامه این مسیر بنبست سماجت بورزد، بیشتر در باتلاقی که در آن گرفتار آمده، فرو میرود.
اجبار همین شرایط است که طناب تحریمهای بینالمللی را به گردن رژیم انداخته و آن را ناگزیر کرده برای خلاصی از خفگی اقتصادی، با «زانوان خونین» پشت میز مذاکرات حاضر شود و حتی یک جرعه زهر را هم در قالب قرارداد موقت سربکشد، مسیری که اگر ادامه یابد، منزلگاههای بعدی آن، دست برداشتن از صدور تروریسم، و به تعبیر پاسدار سعید قاسمی سرکرده لباسشخصیهای خامنهای، خداحافظی با ولایتفقیه است.
این است آن تناقض لاینحل و آن بنبست تاریخی ناگشودنی که رژیم در آن گرفتار آمده است. از یک سو برای سرپوش گذاشتن بر بحرانزدگی و درماندگی و اوضاع فلاکتبارش و برای روحیه دادن به نیروهای در حال ریزش و وارفته خود ناگزیر است، به این قبیل رزمایشها و قدرتنماییهای پوشالی بیاویزد و به رجزخوانیهایی مشابه پاسدار سلامی متوسل شود و از طرف دیگر همچون «پوردستان» سرکرده نیروی زمینی ارتش رژیم ادعا کند که پیام این مانور «صلح و دوستی» است. (خبرگزاری فارس 5دی)
این تناقض نه بین این پاسدار و آن مقام دولتی یا مقام وزارت خارجه، بلکه حتی در دوگانهگوییها و اظهارات ضد و نقیض تمام سردمداران رژیم نیز نمایان است. روحانی از یک طرف میگوید برد موشکها اقتدار نیست، اقتدار در بهبود وضعیت اقتصادی و در خودکفایی است، اما از طرف دیگر از مانور و رزمایش ارتش بازدید میکند و آن را حلوا حلوا میکند و مهمتر از آن در حالی که در شرایط ورشکستگی اقتصادی است و در حالی که در بودجه 94، بهطور واقعی از بودجه همهٴ نهادها کاسته است، بودجه نیروهای مسلح را بیش از 30درصد و بودجه سپاه پاسداران را بیش از 60درصد افزوده است.
این دوگانگی، در واقع انعکاس همان تناقض و همان بنبستی است که دیکتاتوری ولایتفقیه نتوانسته راه برونرفتی از آن بیابد و در کشاکش همین دوگانگی و بلاتکلیفی است که شکافها، سرتاسر پیکره رژیم را در نوردیده است. رژیم برای مرهم نهادن بر همین زخمها و این شکافهاست که به این مانورها و نمایشها متوسل میشود، از اینرو همانگونه که بسیاری از تحلیلگران نیز خاطرنشان میکنند، مخاطب اصلی این رزمایش و مانور نیز اساساً نیروهای خود رژیم و مرهمی است بر زخمهای عمیق ناشی از جر خوردن و شکاف رژیم؛ که البته بهدلیل متصور نبودن هیچ راه برون رفتی همین مرهم نیز خود به عامل تشدید جنگ باندی و تحریک زخمهای عمیق پیکر فرتوت نظام ولایتفقیه میانجآمد و شرایط را برای پرتاب آن به عمق زبالهدان تاریخ توسط مردم و مقاومت ایران هرچه فراهمتر میکند.
پاسدار حسین سلامی، جانشین سرکرده کل سپاه پاسداران در یکی از نمایشهای «9دی» در ارتباط با همین رزمایش گفته است: «امروز مشاهده میکنیم که ظرفیتهای انقلاب اسلامی از ایران به عراق متصل شده است و ما در عراق یک ارتش مردمی متصل به انقلاب داریم که دهها برابر بزرگتر از حزبالله لبنان از لحاظ کمیت است.
… در سوریه نیز بهعنوان حلقه محوری مقاومت بر روی زمین یک ارتش مردمی متصل به انقلاب اسلامی با الگوی تفکر بسیجی داریم.
… در یمن، جایی که پاشنه سیاستهای شبه جزیره آمریکا است انصارالله همانند حزبالله با منطق انقلاب اسلامی عملکننده در فضای ژئوپلتیک ما است.
… امروز شما میبینید که تحولات میدانی و سیاسی در سوریه توسط چه کسانی اداره میشود».
در همین روزها، سایر سردمداران رژیم نیز با ملاحظهیی کم یا بیش، همین حرفها را تکرار کردند.
مثلاً علی لاریجانی، رئیس مجلس ارتجاع گفت که صدور انقلاب نظام ما را در داخل حفظ میکند.
این اظهارات، بیان مکرر همان رؤیاهای شوم تروریستی و جنگافروزانهٴ خمینی است که او ولایت ضدانسانی و ضداسلامی خود را بر اساس آن پایه گذاشت و سپاه پاسداران را هم بهمنظور محقق کردن آن به وجود آورد. همان رؤیاهای شومی که قیمت آن را در وهلهٴ اول مردم محروم ایران، با فقر و گرسنگی و اعدام و اختناق و مردم عراق و سوریه و دیگر کشورهای منطقه با دریایی از رنج و خون و آوارگی و مصیبت دارند میپردازند.
اما حاصل سیاست جنگافروزانه و صدور تروریسم برای خود رژیم چه بوده است؟ از یک سو رژیم با اتکا به همین سیاست و به قیمت به تاراج دادن منابع ثروت مردم ایران و نیز به مدد سیاست ننگین مماشات کشورهای غربی، توانسته وجود خود را تا کنون بر تاریخ تحمیل کند و از کشورهای منطقه و از جامعه بینالمللی باج بگیرد. این رژیم حد اعلای بهره از این باجگیری را در عراق به دست آورد؛ به ضرب کشتارهای گسترده فرقهیی و توسط گلهیی از شبهنظامیان آدمکش و در رأس همهٴ آنها جنایتکاری به نام مالکی.
اما دورهٴ این باجگیری، نمیتوانست نامحدود باشد، چرا که نه تناسبی با قد و قامت این رژیم عقبمانده دارد و نه تناسبی با ژئوپولیتیک منطقه. کمااینکه از مدتی پیش، شاهد به حرکت درآمدن چرخهای تحولات، در جهت معکوس آن چه که مطلوب رژیم بود، بهویژه در عراق هستیم. از آن پس پافشاری دیکتاتوری آخوندی بر این سیاست که تا کنون منافع بادآورده برایش داشته، نتیجهیی جز تشدید بحرانهای همهجانبهٴ سیاسی، اقتصادی اجتماعی و درونی نداشته و نخواهد داشت. در حال حاضر رژیم هر قدر بیشتر بر ادامه این مسیر بنبست سماجت بورزد، بیشتر در باتلاقی که در آن گرفتار آمده، فرو میرود.
اجبار همین شرایط است که طناب تحریمهای بینالمللی را به گردن رژیم انداخته و آن را ناگزیر کرده برای خلاصی از خفگی اقتصادی، با «زانوان خونین» پشت میز مذاکرات حاضر شود و حتی یک جرعه زهر را هم در قالب قرارداد موقت سربکشد، مسیری که اگر ادامه یابد، منزلگاههای بعدی آن، دست برداشتن از صدور تروریسم، و به تعبیر پاسدار سعید قاسمی سرکرده لباسشخصیهای خامنهای، خداحافظی با ولایتفقیه است.
این است آن تناقض لاینحل و آن بنبست تاریخی ناگشودنی که رژیم در آن گرفتار آمده است. از یک سو برای سرپوش گذاشتن بر بحرانزدگی و درماندگی و اوضاع فلاکتبارش و برای روحیه دادن به نیروهای در حال ریزش و وارفته خود ناگزیر است، به این قبیل رزمایشها و قدرتنماییهای پوشالی بیاویزد و به رجزخوانیهایی مشابه پاسدار سلامی متوسل شود و از طرف دیگر همچون «پوردستان» سرکرده نیروی زمینی ارتش رژیم ادعا کند که پیام این مانور «صلح و دوستی» است. (خبرگزاری فارس 5دی)
این تناقض نه بین این پاسدار و آن مقام دولتی یا مقام وزارت خارجه، بلکه حتی در دوگانهگوییها و اظهارات ضد و نقیض تمام سردمداران رژیم نیز نمایان است. روحانی از یک طرف میگوید برد موشکها اقتدار نیست، اقتدار در بهبود وضعیت اقتصادی و در خودکفایی است، اما از طرف دیگر از مانور و رزمایش ارتش بازدید میکند و آن را حلوا حلوا میکند و مهمتر از آن در حالی که در شرایط ورشکستگی اقتصادی است و در حالی که در بودجه 94، بهطور واقعی از بودجه همهٴ نهادها کاسته است، بودجه نیروهای مسلح را بیش از 30درصد و بودجه سپاه پاسداران را بیش از 60درصد افزوده است.
این دوگانگی، در واقع انعکاس همان تناقض و همان بنبستی است که دیکتاتوری ولایتفقیه نتوانسته راه برونرفتی از آن بیابد و در کشاکش همین دوگانگی و بلاتکلیفی است که شکافها، سرتاسر پیکره رژیم را در نوردیده است. رژیم برای مرهم نهادن بر همین زخمها و این شکافهاست که به این مانورها و نمایشها متوسل میشود، از اینرو همانگونه که بسیاری از تحلیلگران نیز خاطرنشان میکنند، مخاطب اصلی این رزمایش و مانور نیز اساساً نیروهای خود رژیم و مرهمی است بر زخمهای عمیق ناشی از جر خوردن و شکاف رژیم؛ که البته بهدلیل متصور نبودن هیچ راه برون رفتی همین مرهم نیز خود به عامل تشدید جنگ باندی و تحریک زخمهای عمیق پیکر فرتوت نظام ولایتفقیه میانجآمد و شرایط را برای پرتاب آن به عمق زبالهدان تاریخ توسط مردم و مقاومت ایران هرچه فراهمتر میکند.