سی.ان.ان میگوید در یک تماس 14دقیقهیی با یک شهروند در حلب سوریه 17بار صدای انفجار آمد. این تصویری از بمبارانهای جنایتکارانه علیه مردم بیدفاع حلب است:
تلویزیون سی.ان.ان 5آذر 95:
سازمان مللمتحد میگوید در منطقه جنگی شرق حلب بسیاری از شهروندان نیازمند رسیدگیهای فوری پزشکی هستند و بعد از حملات متعدد هوایی دیگر هیچ بیمارستان فعالی در منطقه وجود ندارد.
تصور آن برایمان سخت است که چگونه کسی بتواند در چنین شرایطی زنده بماند. خبرنگار ما با یکی از ساکنان حلب که عملاً بمبها در اطراف او فرود میآمدند گفتگو کرده و سؤال کرده است که چرا او و سایرین در این شهر ماندهاند.
خبرنگار سی.ان.ان از استانبول: من خواستم این سؤال را از کسی که در این کابوس زندگی میکند بپرسم که چرا ماندهاید؟ زمانی که بمبها اطراف شما میریزد، کودکان کشته میشوند، مدارس مورد اصابت قرار میگیرند، بیماران کشته میشوند و در زمانی که نیروهای رژیم سوریه خطوط تدارکاتی را هدف قرار میدهند و هیچ غذا و دارویی وارد شهر نمیشود و مردم گرسنه و گرسنهتر میشوند و حتی آب هم ندارند ولی میگویند میمانند زیرا این سرزمین آنهاست.
اسماعیل عبدالله در طول مکالمه 14دقیقهای ما در زیرزمین خانهاش پناه گرفته است، من طی این مکالمه حداقل 17صدای انفجار را شمارش کردم.
این هم یک انفجار دیگر بود. صدای هر کدام بلندتر و نزدیکتر میشود. شنیدن صدای این انفجارها به نظر میرسد عادی شده است.
اسماعیل عبدالله: این برای ما عادی است در این جنگ ما را انسان محسوب نمیکنند.
یک شهروند فریاد میزند: این کشور ما است، کشور ماست. او میگوید حتی این ابعاد نابودی او را از وطنش دور نمیکند.
تلویزیون سی.ان.ان 5آذر 95:
سازمان مللمتحد میگوید در منطقه جنگی شرق حلب بسیاری از شهروندان نیازمند رسیدگیهای فوری پزشکی هستند و بعد از حملات متعدد هوایی دیگر هیچ بیمارستان فعالی در منطقه وجود ندارد.
تصور آن برایمان سخت است که چگونه کسی بتواند در چنین شرایطی زنده بماند. خبرنگار ما با یکی از ساکنان حلب که عملاً بمبها در اطراف او فرود میآمدند گفتگو کرده و سؤال کرده است که چرا او و سایرین در این شهر ماندهاند.
خبرنگار سی.ان.ان از استانبول: من خواستم این سؤال را از کسی که در این کابوس زندگی میکند بپرسم که چرا ماندهاید؟ زمانی که بمبها اطراف شما میریزد، کودکان کشته میشوند، مدارس مورد اصابت قرار میگیرند، بیماران کشته میشوند و در زمانی که نیروهای رژیم سوریه خطوط تدارکاتی را هدف قرار میدهند و هیچ غذا و دارویی وارد شهر نمیشود و مردم گرسنه و گرسنهتر میشوند و حتی آب هم ندارند ولی میگویند میمانند زیرا این سرزمین آنهاست.
اسماعیل عبدالله در طول مکالمه 14دقیقهای ما در زیرزمین خانهاش پناه گرفته است، من طی این مکالمه حداقل 17صدای انفجار را شمارش کردم.
این هم یک انفجار دیگر بود. صدای هر کدام بلندتر و نزدیکتر میشود. شنیدن صدای این انفجارها به نظر میرسد عادی شده است.
اسماعیل عبدالله: این برای ما عادی است در این جنگ ما را انسان محسوب نمیکنند.
یک شهروند فریاد میزند: این کشور ما است، کشور ماست. او میگوید حتی این ابعاد نابودی او را از وطنش دور نمیکند.