بدون توجه به روانشناسی ویژه آخوندها، گوش دادن به خبرهای مختلفی که سردمداران ریز و درشت رژیم میگویند یا در رسانههای گوناگون باندی منعکس میشود، ممکن است باعث سرگیجه شود. اما اگر بشود خبرها را از فیلتر آخوندشناسی عبور داد، دود و دمها را کنار زد و کفهای روی آب را گرفت، میتوان واقعیت را از لابهلای خبرهای متناقض دریافت.
البته این بلبشوی خبری و تناقضگوییهای سردمداران نظام ولایتفقیه حاکی از بنبست همهجانبهٴ رژیم آخوندی است که در متن جنگ قدرت فزایندهٴ درونی بهصورت این تناقضگوییها ظاهر شده است.
با توجه به این نکات اگر در خبرها دقت کنیم میبینیم باند رفسنجانی، آنچنان که در روزنامه حکومتی جمهوری آمده میگوید که «روحانی، قبل از سفر و در نیویورک بارها اعلام کرد درباره مسائل این سفر دارای اختیارات کامل است» و این «سخن با تکذیب مواجه نشد». این روزنامه که مواضع رفسنجانی را منعکس میکند، خطاب به مهرههای باند رقیب اضافه کرده است: «در برخورد با آمریکا باید با حفظ اصول پیش برویم و تصمیم نهایی با رهبری است. نکته این است که شما هم به همین اصول پایبند باشید و از رهبری جلوتر حرکت نکنید».
اگر این حرف درست باشد چه عاملی باعث شده که باندهای خامنهای این چنین روحانی را مورد حمله قرار دهند و بهظاهر مسیری را که او و رفسنجانی با تأیید ولیفقیه رژیم در پیش گرفتهاند، اینگونه سد کنند؟ و بالاخره سؤال این است که خواست این باند چیست؟ نگاهی بهآنچه در روزنامه جوان ارگان بسیج سپاه پاسداران آمده میتواند ما را به جواب نزدیک کند: «بحث اصل کاری، راه رسیدن به «نرمش قهرمانانه» است، بیآن که این نرمش، جوری صورت بگیرد که مجبور باشیم از زنگ اول آن اعلام بیزاری کنیم». منظور ابراز برائت روحانی از پیشقدم شدن در تماس تلفنی با اوباما است. ارگان بسیج سپاه اضافه میکند: «چرخ زندگی دیپلوماتها باید بچرخد، به این شرط که چرخ سانتریفیوژها هم بچرخد. ما هستهیی و زندگی را با هم میخواهیم. تحریم باید برداشته شود، با «گشایش» نه «سازش».
میبینید که هم گشایش را میخواهد یعنی خارج شدن از بنبست خفهکننده کنونی را که از جمله ناشی از تحریمهاست، و هم اینکه توان پذیرش عواقب «سازش» و کوتاه آمدن (حتی اندک و بهاندازه یک قطره زهر) را ندارد.
در مقابل باند رفسنجانی ـ روحانی و سایر باندهای همسو، برای برقراری رابطه با آمریکا بسیار بیتاب و بیقرارند و آن را ابراز هم میکنند، آنها همهٴ دجالگریها و قدرتنماییهای پوشالی رژیم را هم کنار گذاشته و با صدای بلند، رابطه با آمریکا را درمان همهٴ دردها و مرهم تمام زخمهای کهنهٴ رژیم میدانند. نمونهاش مقاله روز دوشنبهٴ روزنامه حکومتی اعتماد با عنوان «خطر تردید در راه جدید!» است که تأکید میکند اکنون که آمریکا روی خوش نشان داده و «به هر دلیل سر تشنج زدایی دارد»، آن را نوشدارو و «فرصت بزرگی» بدانیم که با استفاده از آن میتوان همهٴ زخمهای کهنهٴ نظام را علاج کرد دانسته و مینویسد: «ما بهغایت نیازمند این فرصت بزرگ هستیم».
این وضعیت که زنجیرهیی از حلقههای بههم پیوستهٴ بحرانهای متعدد نفسگیر به دور گردن نظام ولایت افتاده و هر روز تنگتر میشود، بیانگر همان بنبست همهجانبهٴ این رژیم است که خامنهای اکنون با واگشت حتی در همان گام ادعایی خودش تحت عنوان «نرمش قهرمانانه»، باز هم نظام را بر سر همان دو راهی جام زهر یا انقباض و رویارویی با جامعه جهانی قرار داده است. دو مسیری که هر دو به پرتگاه سرنگونی ختم میشود.
البته این بلبشوی خبری و تناقضگوییهای سردمداران نظام ولایتفقیه حاکی از بنبست همهجانبهٴ رژیم آخوندی است که در متن جنگ قدرت فزایندهٴ درونی بهصورت این تناقضگوییها ظاهر شده است.
با توجه به این نکات اگر در خبرها دقت کنیم میبینیم باند رفسنجانی، آنچنان که در روزنامه حکومتی جمهوری آمده میگوید که «روحانی، قبل از سفر و در نیویورک بارها اعلام کرد درباره مسائل این سفر دارای اختیارات کامل است» و این «سخن با تکذیب مواجه نشد». این روزنامه که مواضع رفسنجانی را منعکس میکند، خطاب به مهرههای باند رقیب اضافه کرده است: «در برخورد با آمریکا باید با حفظ اصول پیش برویم و تصمیم نهایی با رهبری است. نکته این است که شما هم به همین اصول پایبند باشید و از رهبری جلوتر حرکت نکنید».
اگر این حرف درست باشد چه عاملی باعث شده که باندهای خامنهای این چنین روحانی را مورد حمله قرار دهند و بهظاهر مسیری را که او و رفسنجانی با تأیید ولیفقیه رژیم در پیش گرفتهاند، اینگونه سد کنند؟ و بالاخره سؤال این است که خواست این باند چیست؟ نگاهی بهآنچه در روزنامه جوان ارگان بسیج سپاه پاسداران آمده میتواند ما را به جواب نزدیک کند: «بحث اصل کاری، راه رسیدن به «نرمش قهرمانانه» است، بیآن که این نرمش، جوری صورت بگیرد که مجبور باشیم از زنگ اول آن اعلام بیزاری کنیم». منظور ابراز برائت روحانی از پیشقدم شدن در تماس تلفنی با اوباما است. ارگان بسیج سپاه اضافه میکند: «چرخ زندگی دیپلوماتها باید بچرخد، به این شرط که چرخ سانتریفیوژها هم بچرخد. ما هستهیی و زندگی را با هم میخواهیم. تحریم باید برداشته شود، با «گشایش» نه «سازش».
میبینید که هم گشایش را میخواهد یعنی خارج شدن از بنبست خفهکننده کنونی را که از جمله ناشی از تحریمهاست، و هم اینکه توان پذیرش عواقب «سازش» و کوتاه آمدن (حتی اندک و بهاندازه یک قطره زهر) را ندارد.
در مقابل باند رفسنجانی ـ روحانی و سایر باندهای همسو، برای برقراری رابطه با آمریکا بسیار بیتاب و بیقرارند و آن را ابراز هم میکنند، آنها همهٴ دجالگریها و قدرتنماییهای پوشالی رژیم را هم کنار گذاشته و با صدای بلند، رابطه با آمریکا را درمان همهٴ دردها و مرهم تمام زخمهای کهنهٴ رژیم میدانند. نمونهاش مقاله روز دوشنبهٴ روزنامه حکومتی اعتماد با عنوان «خطر تردید در راه جدید!» است که تأکید میکند اکنون که آمریکا روی خوش نشان داده و «به هر دلیل سر تشنج زدایی دارد»، آن را نوشدارو و «فرصت بزرگی» بدانیم که با استفاده از آن میتوان همهٴ زخمهای کهنهٴ نظام را علاج کرد دانسته و مینویسد: «ما بهغایت نیازمند این فرصت بزرگ هستیم».
این وضعیت که زنجیرهیی از حلقههای بههم پیوستهٴ بحرانهای متعدد نفسگیر به دور گردن نظام ولایت افتاده و هر روز تنگتر میشود، بیانگر همان بنبست همهجانبهٴ این رژیم است که خامنهای اکنون با واگشت حتی در همان گام ادعایی خودش تحت عنوان «نرمش قهرمانانه»، باز هم نظام را بر سر همان دو راهی جام زهر یا انقباض و رویارویی با جامعه جهانی قرار داده است. دو مسیری که هر دو به پرتگاه سرنگونی ختم میشود.