مخاطب و هدف اصلی خامنهای از سخنرانیش در روز پنجشنبه (20فروردین) در جمع مداحان رژیم، که بود و چه بود؟ اکنون بعد از 3روز قاطعتر میتوان گفت که آن سخنرانی عمدتاً مصرف داخلی داشت و رو به نیروهای خود رژیم بود. کما اینکه طرف حسابهای خارجی اظهارات خامنهای را چندان به خودشان نگرفتند اگر چه آن را به حساب رژیم نوشتند تا در موقع مناسب قیمتش را وصول کنند. آنها همچنین برداشت خودشان از توافق لوزان را تکرار و بر آن تأکید نمودند، مثلاً اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا بدون اشاره به خامنهای گفت: بازرسیها شامل مراکز نظامی رژیم هم میشود.
اما در مقابل عناصر و باندهای درونی رژیم، هر کدام بخشی از حرفهای خامنهای را دستاویز قرار داده و با آن به رقیب تاختند.
واقعیت این است که پس از اعلام توافق لوزان، غوغایی در رژیم بهپا شد، دلواپسان و بخش وسیعی از باند خامنهای علم طغیان افراشتند و حتی گاهی طعنه و تحقیر خود را نثار خود خامنهای هم میکردند و از او با لفظ «عاقا» یاد مینمودند. در نتیجه خامنهای که از به هم خوردن تعادل رژیم احساس خطر کرده بود، برای حفظ این تعادل لازم دید که به صحنه بیاید و دلواپسان را آرام کند؛ با عباراتی نظیر «به بنده تبریک میگویند، به دیگران تبریک میگویند، بیمعنی است، چه تبریکی؟!» یا «بنده در جزییات مذاکره دخالتی نکردم، باز هم نمیکنم». یا «بههیچوجه اجازه داده نشود که به بهانه نظارت، به حریم امنیتی و دفاعی کشور، (بازرسان آژانس) نفوذ کنند، مطلقاً !». یا تکرار اینکه «تحریمها بهطور کامل یکجا بایستی لغو بشود». و غیره… تماماً امتیازاتی بود.
اما از آنجا که این حرفها و این مواضع در خلأ بیان نمیشود، طبعاً آثار و پیامدهای خودش را داشت. اگر چه خامنهای در هر جملهیی که به دلواپسان امتیاز میداد، دستی هم بهسر و گوش دولت روحانی و تیم مذاکرهکننده میکشید و از آنها تعریف و تمجید میکرد و مثلاً میگفت «من با تمام وجود از مذاکرهکنندگان حمایت کردم، الآن هم میکنم». یا مثلاً برای آرامش خاطر طرفهای خارجی میگفت «اگر توافقی باشد که منافع (ما) را تأمین کند، من کاملاً با آن موافقت خواهم کرد» و همهٴ اینها را هم با قید «کاملاً » «با تمام وجود» و امثالهم بیان میکرد؛ اما روشن است که با این شیوهها تضادی حل نشد و حل نمیشود. کمااین که هر یک از باندها، از حرفهای خامنهای به نفع خودشان استفاده کردند و باند رقیب را زیر ضرب گرفتند. باند دلواپسها که حربه ویژهیی یافته بودند، اظهارات خامنهای را بر سر باند مقابل کوبیدند و ادعای «پیروزی مشعشع تاریخی» آنها را به تمسخر گرفتند. متقابلاً باند رقیب نیز به باند رقیب تاختند.
ترکان مشاور روحانی با اشاره به داد و فریاد دلواپسان گفت: «راه خوردنشان بسته شده، صدایشان را بالا بردهاند» (روزنامه کارون 23فروردین).
روزنامه مردمسالاری (22فروردین) در سرمقالهاش بهوضوح به باند خامنهای و دلواپسان گوشزد کرد که دیگر دورهشان بهسر آمده و باید زمام کار را به ما بسپارند!
در همان روز روزنامه جمهوری که سخنگوی رفسنجانی محسوب میشود، از حرفهای خامنهای نتیجه گرفت که «تجربه این مذاکرات را میشود در مسائل دیگر هم ادامه داد و روزنامه آرمان نیز با نتیجهگیری مشابهی اظهار امیدواری کرد که: «این مذاکرات اتمی فتح بابی برای مذاکرات دیگر باشد».
به این ترتیب تا آنجا که به هدف خامنهای در آرام کردن درون رژیم برمیگردد، او نتیجه معکوس گرفتن و حرفهایش در کورهٴ جنگ و جدال درون رژیم دمید. چرا که نه میتواند با پشت کردن به مذاکرات، دلواپسان را راضی کند و نه میتواند هژمونی و فرمان را به دست دولت روحانی بدهد؛ چرا که در آن صورت، آنها قالی را از زیر پای خودش میکشند. در نتیجه، خامنهای هم چوب و هم پیاز شد. یعنی از یک طرف عواقب زهر لوزان تا همین جا به داخل رژیم ریخته و از طرف دیگر طرف حسابهای خارجی هم سخنان او را ابراز تردید نسبت به توافق لوزان تلقی کرده و سعی میکنند کارشان با رژیم را محکمتر بگیرند و فشارها را بیشتر کنند. به عبارت دیگر، آن دو راهی و بنبستی که همیشه از آن صحبت میکردیم، بار دیگر پیش روی رژیم، نمایان شده است.
اما در مقابل عناصر و باندهای درونی رژیم، هر کدام بخشی از حرفهای خامنهای را دستاویز قرار داده و با آن به رقیب تاختند.
واقعیت این است که پس از اعلام توافق لوزان، غوغایی در رژیم بهپا شد، دلواپسان و بخش وسیعی از باند خامنهای علم طغیان افراشتند و حتی گاهی طعنه و تحقیر خود را نثار خود خامنهای هم میکردند و از او با لفظ «عاقا» یاد مینمودند. در نتیجه خامنهای که از به هم خوردن تعادل رژیم احساس خطر کرده بود، برای حفظ این تعادل لازم دید که به صحنه بیاید و دلواپسان را آرام کند؛ با عباراتی نظیر «به بنده تبریک میگویند، به دیگران تبریک میگویند، بیمعنی است، چه تبریکی؟!» یا «بنده در جزییات مذاکره دخالتی نکردم، باز هم نمیکنم». یا «بههیچوجه اجازه داده نشود که به بهانه نظارت، به حریم امنیتی و دفاعی کشور، (بازرسان آژانس) نفوذ کنند، مطلقاً !». یا تکرار اینکه «تحریمها بهطور کامل یکجا بایستی لغو بشود». و غیره… تماماً امتیازاتی بود.
اما از آنجا که این حرفها و این مواضع در خلأ بیان نمیشود، طبعاً آثار و پیامدهای خودش را داشت. اگر چه خامنهای در هر جملهیی که به دلواپسان امتیاز میداد، دستی هم بهسر و گوش دولت روحانی و تیم مذاکرهکننده میکشید و از آنها تعریف و تمجید میکرد و مثلاً میگفت «من با تمام وجود از مذاکرهکنندگان حمایت کردم، الآن هم میکنم». یا مثلاً برای آرامش خاطر طرفهای خارجی میگفت «اگر توافقی باشد که منافع (ما) را تأمین کند، من کاملاً با آن موافقت خواهم کرد» و همهٴ اینها را هم با قید «کاملاً » «با تمام وجود» و امثالهم بیان میکرد؛ اما روشن است که با این شیوهها تضادی حل نشد و حل نمیشود. کمااین که هر یک از باندها، از حرفهای خامنهای به نفع خودشان استفاده کردند و باند رقیب را زیر ضرب گرفتند. باند دلواپسها که حربه ویژهیی یافته بودند، اظهارات خامنهای را بر سر باند مقابل کوبیدند و ادعای «پیروزی مشعشع تاریخی» آنها را به تمسخر گرفتند. متقابلاً باند رقیب نیز به باند رقیب تاختند.
ترکان مشاور روحانی با اشاره به داد و فریاد دلواپسان گفت: «راه خوردنشان بسته شده، صدایشان را بالا بردهاند» (روزنامه کارون 23فروردین).
روزنامه مردمسالاری (22فروردین) در سرمقالهاش بهوضوح به باند خامنهای و دلواپسان گوشزد کرد که دیگر دورهشان بهسر آمده و باید زمام کار را به ما بسپارند!
در همان روز روزنامه جمهوری که سخنگوی رفسنجانی محسوب میشود، از حرفهای خامنهای نتیجه گرفت که «تجربه این مذاکرات را میشود در مسائل دیگر هم ادامه داد و روزنامه آرمان نیز با نتیجهگیری مشابهی اظهار امیدواری کرد که: «این مذاکرات اتمی فتح بابی برای مذاکرات دیگر باشد».
به این ترتیب تا آنجا که به هدف خامنهای در آرام کردن درون رژیم برمیگردد، او نتیجه معکوس گرفتن و حرفهایش در کورهٴ جنگ و جدال درون رژیم دمید. چرا که نه میتواند با پشت کردن به مذاکرات، دلواپسان را راضی کند و نه میتواند هژمونی و فرمان را به دست دولت روحانی بدهد؛ چرا که در آن صورت، آنها قالی را از زیر پای خودش میکشند. در نتیجه، خامنهای هم چوب و هم پیاز شد. یعنی از یک طرف عواقب زهر لوزان تا همین جا به داخل رژیم ریخته و از طرف دیگر طرف حسابهای خارجی هم سخنان او را ابراز تردید نسبت به توافق لوزان تلقی کرده و سعی میکنند کارشان با رژیم را محکمتر بگیرند و فشارها را بیشتر کنند. به عبارت دیگر، آن دو راهی و بنبستی که همیشه از آن صحبت میکردیم، بار دیگر پیش روی رژیم، نمایان شده است.