دو مجاهد اشرفی دیگر ضمن روشنگری درباره سیرک خامنهای ـ مالکی در ورودی اشرف، حقایق تکاندهندهیی را در مورد جنایات وحشیانه رژیم آخوندی علیه خانوادههای مجاهدین در داخل ایران، افشا کردند.
اظهارات مجاهدان اشرفی خدیجه برهانی و راضیه خبازان در زیر آورده میشود:
خدیجه برهانی:
با سلام به هموطنان عزیزم من خدیجه برهانی هستم و افتخار این را دارم که در این شرایط حساس تاریخی در قلب کانون استراتژیکی نبرد بهعنوان یک مجاهد خلق اشرفی با فاشیستیترین حکومت قرن بجنگم.
رژیم ولایتفقیه آخوندی اقدام به آوردن تعدادی مزدور بیسروپا به درب قرارگاه اشرف کرده تحت عنوان خانواده من میخواهم برای هموطنان عزیزم عطوفت و مهر خانواده را در دستگاه آخوندی توضیح بدهم من شش بردار داشتم که بین سالهای ۶۰ تا ۶۷ توسط همین رژیم آخوندی شکنجه و به شهادت رسیدند من خودم ۱۳سالم بود که در سال ۶۰ دوم راهنمایی بودم توسط پاسداران خمینی دستگیر شدم برادر کوچکم حسن در حالی که ۱۵سال سن بیشتر نداشت در سال ۶۰ دستگیر شد و تحت شکنجههای قرون وسطایی رژیم آخوندی قرار گرفت وی که قبل از دستگیری در بازی فوتبال پایش آسیب دیده بود تو همان ناحیه آسیب دیدهاش ماکزیمم شکنجه رو اعمال کردن و در سال ۶۷ نیز به شهادت رسید.
برادر دیگهام حسین در فروردین سال ۶۰ در حالی که همه خانوادهها در حال دید و بازدید عید بودند دستگیر و روانه زندانها شد و تا سال ۶۷ هفت سال از دوران جوانیش رو در زندانهای خمینی گذارند و در سال ۶۷ در جریان قتل عامها بعد از تحمل شکنجههای وحشیانه به شهادت رسید در زمان شهادت ۲۵سالش بود.
برادرم احمد در سالهای ۵۸ و ۵۹ برای ورود به دانشگاه کنکور در رشته الکترونیک امتحان داد و در رتبه اول قبول شد ولی از آنجا که خمینی دجال اقدام به بستن دانشگاهها تحت عنوان انقلاب فرهنگی کرد نتوانست به دانشگاه راه پیدا کنه سال ۶۰ هم توسط پاسدارهای خمینی دستگیر شد و تا سال ۶۷ تحت شکنجههای قرون وسطایی خمینی قرار گرفت و در جریان قتل عامها در سال ۶۷ که ۲۷سالش بود به شهادت رساندنش.
برادر دیگرم مفید در سال ۶۷ به شهادت رسید. برادرم علی در سال ۶۰ دستگیر شد در حالی که سال آخر دانشگاه عالی معدن بود این هم با همان به اصطلاح انقلاب فرهنگیاش نتوانست دانشگاه رو تمام بکنه و با بسته شدن دانشگاهها مجبور به ترک دانشگاه شد وقتی که در سال ۶۰ دستگیرش کردن بعد از تحمل بیست روز شکنجه به جوخههای تیرباران سپرده شد بردارم مهدی که خودش یکی از زندانیان سیاسی زمان شاه بود و ۴سال از جوانیش رو البته با افتخار در زندانهای شاه خائن گذرانده بود و به همت خلق از زندان آزاد شد با این امید که بعد از شاه ایران با ایرانی آزاد مواجه میشود با ورود خمینی همه آن آرزوها ملت به باد رفت و برادر منهم بهرغم اینکه هنوز شکنجههای زمان شاه از بدنش نرفته بود این بار توسط رژیم آخوندی دستگیر شد و بعد از تحمل یک هفته شکنجه فقط یک هفته زیر شکنجه به شهادت رسوندش.
میخواهم به هموطنانم عزیزم بگم بحث عطوفت و داستان خانواده نیست رژیم کفگیرش به ته دیگ خورده طلسم اش در داخل توسط قیام آفرینان شکسته شده و چون میداند سرچشمهاش هم در اشرفه از این طریق میخواهد چه کار کنه خودش رو چند صباحی سرپا نگه داره و تاخیر در سرنگونیش ایجاد کنه شنیدم که این مزدورها عکس منو جلوی درب قرارگاه زدهاند اسمم هم دارند از بلندگو صدا میزنند خیلی مسخره است رژیمی که منو که ۱۳سالم بود دستگیر کرد و شش تا برادرم رو به شهادت رسونده یاد خانواده افتاده نمیدانم چرا؟ بحث یک چیز بیشتر نیست بحث خانواده نیست سرنگونی این رژیمه.
راضیه خبازان:
سلام و درود به اشرفنشانان و قیام آفرینان ایرانی من راضیه خبازان هستم ۲۲ساله در شهر اشرف بهسر میبرم و اخیرا با توطئه جدیدی از طرف وزارت اطلاعات در ورودی اشرف مواجه هستم اوایل امسال بود که من متوجه شدم که خواهرم یعنی در اصل ناخواهری من یک مزدور کثیف میترا که آلت دست این وزارت اطلاعات شده که سال ۸۲ من حضوری با او صحبت کردم و دقیقا از مواضع و موضع گیریهای من مطلعه مجددا به درب ورودی اشرف آمده چرا میگم مزدور؟ بدلیل اینکه اگر واقعا خانواده است چرا همین که از ایران آمد جلوی درب ورودی اشرف شروع کرد به شعار دادن علیه من؟ اگه آمده منو ببینه خوب میآمد میگفت من میخواهم راضیه رو ببینم به چه دلیل داره فحش میده؟ به چه دلیل داره تهدید میکنه به کشتن، اعدام، سوزاندن حتی مارو؟ و این نشان میده که اصلا بحث بحث خانواده نیست بحث یک توطئه و شکست که رژیم آخوندی اتفاقا بدلیل همان قیامها بدلیل همان جسارتها یی که جوانهای ایران در کوچه خیابانهای ایران دارند انجام میدهند بدلیل همین فشارهایی که رویاش هست داره این فشارها را میآورد به فشارهایی که روی رژیم آخوندی هست داره این توطئه رو اتفاقا با خانواده پیش میبره و اصلا بحث خانواده در میان نیست البته این توطئه در رابطه با خود من جدید نیست از سال ۸۲ رژیم آخوندی تلاش میکرد که از طریق خانواده این توطئهاش رو در رابطه با من انجام بده سال ۸۲ ابتدا خواهر من با تور وزارت اطلاعات به اشرف آمد در صحبتی که با او داشتم مشخص بود که کامل توجیه شده بود و از او خواسته بودند که به اشرف بیاد و منو وادار کنه که اشرف رو ترک کنم که در آنجا با پاسخ من یعنی در اصل تو دهنی که من به رژیم آخوندی در آن مرحله زدم عقب رانده شده و به ایران برگشت.
در همینجا خوبه اشاره کنم به اینکه وقتی که من متوجه شدم که این ناخواهری من به درب ورودی اشرف آمده خودم تمایلی به دیدار با اون نداشتم با ارگانهای مختلف به ارگانهای مختلف بینالمللی هم اعتراض کردم بدلیل اینکه ما ساکنین اشرف مدت ۱۵ماهه از طرف دولت عراق تحت محاصره شدید هستیم که این محاصره شدید هم فقط به خواسته خامنهای دجال و آن احمدینژاده و نشان میده که همه آن توطئههایی که داره در اشرف پیش میبره همه کارهایی که داره بر علیه اشرف میشه همه با حساب و کتاب و برنامهریزی داره انجام میده ولی باید همیجا بگم که من بهعنوان یک اشرفی تا الان هر بار از سال ۸۲ تا همین الان که سال ۸۹ هر بار که آمده بیش از ۵ الی ۶ بار این توطئه رو انجام داده ولی هر بار با تو دهنی محکمتر از قبل مواجه بوده و الان هم باید بگم که هر چقدر که میخواهی مزدورانت را بیاور جلوی درب اشرف هر چقدر که میخواهی به اشرفیان توهین کن ولی بدان که هیچ چیزی رو پیش نمیتوانی ببری با این توطئهها که انجام میدهی و هر بار تو دهنی تو دهنیهای محکمتری از اشرفیان دریافت خواهی کرد.