این روزها، فضای مملکتمان بیش از هر زمان دیگر ملتهب است،
جوانان را دستهدسته اعدام میکنند،
مدتهاست که ظرفیت زندانها سرریز کرده،
تعداد بیکاران به مرز 8 میلیون نفر رسیده،
گرانی کمر مردم را شکسته، شهردار مزدور تهران خودش چند ماه پیش گفته بود که 10 درصد تهرانیها شبها، بدون شام سر بر زمین میگذارند، در حالیکه همه میدانیم واقعیتی که پشت این اعتراف، خوابیده بسا هول انگیزتر از 10 درصد و 20 درصد است.
تا پارسال تعداد روستاهای متروکه به 33هزار رسیده بود، بیشک امسال و تا همین الان، از اینهم بیشتر شده.
صنایع و تولید داخلی آخرین نفسها را میکشند در حالکیه واردات مشابه چینی، از در و دیوار مملکت به سوی شهرها سرازیر است،
چیزی به اسم امنیت شغلی، دیگر حتی اسمش را هم در فرهنگ رسمی رژیم و رسانههایش نمیآورند.
وزارت کار پروژه آزادسازی ”کار“ قراردادی بین کارفرما و کارگر را که بازگشت به دوران بردهداری است، دارد اجرایی میکند.
خیابانها انباشته از کودکان کار و زنان خیابانی است.
اعتیاد، چهرهٴ شهرهایمان را بهشدت دگرگون کرده،
خودسوزی و خودکشی بر اثر فقر، به امری عادی و روزمره تبدیل شده،
همین دیروز روزنامههای رژیم از قول سازمان ثبت احوال کشور اعلام کردند که آمار موالید مملکت ”منفی“ شده! یعنی آمار ”مرگ و میر“ در این مملکت از آمار ”زاد و ولد“ بیشتر شده! این، به زبان ساده یعنی:
میل به زندگی و استمرار حیات، در میهن اشغال شدهمان رو به فروکش کردن است!
اینها مشکلات مردم.
اما بشنوید از مشکلات حکومتگران نابکار نظام ولایتفقیه:
آنها تضادشان رو شدن فیشهای حقوقی چند ده و چند صد میلیونی است که در جریان جنگ و دعواهای درونی خودشان، از پرده بیرون افتاد!
آنها تضادشان این است که در تقسیم قدرت حکومتی و سیطره به منابع مالی و ثروت ملی، هر باند سهمش چقدر میشود؟
آخوندها آنچنان دلخوشاند که حتی از حالا دارند زمینه میچینند که در انتخابات سال بعد، چگونه حریفشان را زمین بزنند؟ !
آنها مشکلشان این است که چگونه از دیوار خانهٴ مردم بالا بروند و آنتن ماهوارههایشان را ضبط کنند؟ تا دیگر کسی حتی نتواند ببیند بیرون از سیطرهٴ آخوندها، مردم دنیا چگونه زندگی میکنند و خلاصه یک وقت مردم ”هوایی“ نشوند!
در حالیکه مردم با شبانه روز جان کندن و عرق ریختن به سختی نان شبشان را فراهم میکنند، هیچ آخوند و پاسداری نیست که خودش و بچهها و نوادههایش حقوق چند میلیونی و چند ده میلیونی و چند صد میلیونی نگیرد.
و حالا در چنین شرایطی آنچه که بیشتر به زخم دل مردم نمک میپاشد، حرکات سبک سرانهٴ خامنهای است که در چنین بلبشویی:
یا مینشیند و شعر و قافیه به هم میبافد تا ترانه سرایی یاد شعرا بدهد!
یا به قصهٴ سند باد و داستان کارتونی ”تن تن و سگش میلو“ ! تقریظ! مینویسد.
گرچه که سطح این آخوندک نابکار و بیسواد واقعاً هم همین است که به همین چیزها تقریظ بنویسد اما...
سابقا آخوندها تقریظ به جواهر و لمعه و مکاسب فلانی مینوشتند، و تا حالا هم نشنیده بودیم کسی بر فرضا موش و گربة عبید زاکانی معرفی نامه و... نوشته باشد! اما ظاهراً حضرت آقا! دارند حسابی ساختار شکنی میکنند!
به هر حال، به بریده یکی از رسانههای آخوندی که خبر داستان خامنهای با ”تن تن و سگش میلو! “ را نوشته، نگاهی کنید، اصل خبرش را هم بخوانید و بگذرید تا روز حساب.

رونمایی از یادداشت رهبر انقلاب بر کتاب داستانی تَن تَن و سندباد
در مراسم دومین پاسداشت هنر و ادبیات انقلاب اسلامی که صبح دیروز در مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد، از یادداشت حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب داستانی «تَن تَن و سندباد» نوشته آقای محمد میرکیانی رونمایی شد.
در این مراسم که از سوی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای و با عنوان «نشست تخصصی ادبیات کودک و نوجوان از منظر رهبر انقلاب اسلامی» برگزار شد، جمعی از شخصیتهای فرهنگی و ادبی حضور داشتند.
حضرت آیتالله خامنهای در این یادداشت که در آبان ماه 1373 به نگارش درآمده مرقوم داشتهاند:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
ـ من هم همین قصّه را همیشه تعریف میکردم! حیف که خیلیها آن را باور نداشتند. حالا خوب شد، شاهد از غیب رسید! راوی این حکایت که خود همه چیز را به چشم خود دیده، حکایت تن تن و سندباد را چاپ کرده است. حالا دیگر کار من آسان شد! همین بس است که نسخه این کتاب را به همه بچهها بدهم.
جوانان را دستهدسته اعدام میکنند،
مدتهاست که ظرفیت زندانها سرریز کرده،
تعداد بیکاران به مرز 8 میلیون نفر رسیده،
گرانی کمر مردم را شکسته، شهردار مزدور تهران خودش چند ماه پیش گفته بود که 10 درصد تهرانیها شبها، بدون شام سر بر زمین میگذارند، در حالیکه همه میدانیم واقعیتی که پشت این اعتراف، خوابیده بسا هول انگیزتر از 10 درصد و 20 درصد است.
تا پارسال تعداد روستاهای متروکه به 33هزار رسیده بود، بیشک امسال و تا همین الان، از اینهم بیشتر شده.
صنایع و تولید داخلی آخرین نفسها را میکشند در حالکیه واردات مشابه چینی، از در و دیوار مملکت به سوی شهرها سرازیر است،
چیزی به اسم امنیت شغلی، دیگر حتی اسمش را هم در فرهنگ رسمی رژیم و رسانههایش نمیآورند.
وزارت کار پروژه آزادسازی ”کار“ قراردادی بین کارفرما و کارگر را که بازگشت به دوران بردهداری است، دارد اجرایی میکند.
خیابانها انباشته از کودکان کار و زنان خیابانی است.
اعتیاد، چهرهٴ شهرهایمان را بهشدت دگرگون کرده،
خودسوزی و خودکشی بر اثر فقر، به امری عادی و روزمره تبدیل شده،
همین دیروز روزنامههای رژیم از قول سازمان ثبت احوال کشور اعلام کردند که آمار موالید مملکت ”منفی“ شده! یعنی آمار ”مرگ و میر“ در این مملکت از آمار ”زاد و ولد“ بیشتر شده! این، به زبان ساده یعنی:
میل به زندگی و استمرار حیات، در میهن اشغال شدهمان رو به فروکش کردن است!
اینها مشکلات مردم.
اما بشنوید از مشکلات حکومتگران نابکار نظام ولایتفقیه:
آنها تضادشان رو شدن فیشهای حقوقی چند ده و چند صد میلیونی است که در جریان جنگ و دعواهای درونی خودشان، از پرده بیرون افتاد!
آنها تضادشان این است که در تقسیم قدرت حکومتی و سیطره به منابع مالی و ثروت ملی، هر باند سهمش چقدر میشود؟
آخوندها آنچنان دلخوشاند که حتی از حالا دارند زمینه میچینند که در انتخابات سال بعد، چگونه حریفشان را زمین بزنند؟ !
آنها مشکلشان این است که چگونه از دیوار خانهٴ مردم بالا بروند و آنتن ماهوارههایشان را ضبط کنند؟ تا دیگر کسی حتی نتواند ببیند بیرون از سیطرهٴ آخوندها، مردم دنیا چگونه زندگی میکنند و خلاصه یک وقت مردم ”هوایی“ نشوند!
در حالیکه مردم با شبانه روز جان کندن و عرق ریختن به سختی نان شبشان را فراهم میکنند، هیچ آخوند و پاسداری نیست که خودش و بچهها و نوادههایش حقوق چند میلیونی و چند ده میلیونی و چند صد میلیونی نگیرد.
و حالا در چنین شرایطی آنچه که بیشتر به زخم دل مردم نمک میپاشد، حرکات سبک سرانهٴ خامنهای است که در چنین بلبشویی:
یا مینشیند و شعر و قافیه به هم میبافد تا ترانه سرایی یاد شعرا بدهد!
یا به قصهٴ سند باد و داستان کارتونی ”تن تن و سگش میلو“ ! تقریظ! مینویسد.
گرچه که سطح این آخوندک نابکار و بیسواد واقعاً هم همین است که به همین چیزها تقریظ بنویسد اما...
سابقا آخوندها تقریظ به جواهر و لمعه و مکاسب فلانی مینوشتند، و تا حالا هم نشنیده بودیم کسی بر فرضا موش و گربة عبید زاکانی معرفی نامه و... نوشته باشد! اما ظاهراً حضرت آقا! دارند حسابی ساختار شکنی میکنند!
به هر حال، به بریده یکی از رسانههای آخوندی که خبر داستان خامنهای با ”تن تن و سگش میلو! “ را نوشته، نگاهی کنید، اصل خبرش را هم بخوانید و بگذرید تا روز حساب.

رونمایی از یادداشت رهبر انقلاب بر کتاب داستانی تَن تَن و سندباد
در مراسم دومین پاسداشت هنر و ادبیات انقلاب اسلامی که صبح دیروز در مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد، از یادداشت حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب داستانی «تَن تَن و سندباد» نوشته آقای محمد میرکیانی رونمایی شد.
در این مراسم که از سوی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای و با عنوان «نشست تخصصی ادبیات کودک و نوجوان از منظر رهبر انقلاب اسلامی» برگزار شد، جمعی از شخصیتهای فرهنگی و ادبی حضور داشتند.
حضرت آیتالله خامنهای در این یادداشت که در آبان ماه 1373 به نگارش درآمده مرقوم داشتهاند:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
ـ من هم همین قصّه را همیشه تعریف میکردم! حیف که خیلیها آن را باور نداشتند. حالا خوب شد، شاهد از غیب رسید! راوی این حکایت که خود همه چیز را به چشم خود دیده، حکایت تن تن و سندباد را چاپ کرده است. حالا دیگر کار من آسان شد! همین بس است که نسخه این کتاب را به همه بچهها بدهم.