رفسنجانی در 82سالگی پس از یک حمله قلبی و ساعتهای کوتاهی پس از انتقال به بیمارستان مرد.
رفسنجانی یکی از ستونهای اصلی فاشیسم مذهبی حاکم بود و از هنگام به قدرت رسیدن خمینی، نزدیکترین دستیار او بهشمار میرفت و در همهٴ جنایتهای خمینی نقش درجه اول داشت.
رفسنجانی طي سالهاي جنگ عملاً نایب خمینی بود و در خرداد 67 بهعنوان فرماندهٴ کل قوا در جنگ ضدمیهنی منصوب و در به کشتن دادن صدها هزار تن از اتباع ایران و به روی مین فرستادن کودکان و نوجوانان، مستقیماً دست داشت.
رفسنجانی در زمان خمینی ریاست مجلس ارتجاع را به عهده داشت. از بزرگترین جنایتهای رفسنجانی نقش او در قتلعام 30هزار تن از زندانیان سیاسی در سال67 است و به همراه خامنهای و احمد خمینی، دستورات دژخیم جماران را به هیأت مرگ منتقل میکرد. رفسنجانی پیش از آن نیز از مهمترین حامیان و مشوقان لاجوردی جلاد اوین بود و از او در برابر اعتراضات منتظری دفاع میکرد و در عزل منتظری نیز ایفای نقش نمود.
پس از مرگ خمینی، او نقش اول را در بالا کشیدن خامنهای بهعنوان ولیفقیه ارتجاع داشت و پس از خامنهای ریاستجمهوری رژیم را به عهده گرفت و این سمت را تا سال 76 به مدت 8سال عهدهدار بود. اما وحدت رفسنجانی و خامنهای به طولی نیانجامید و به تضاد و جنگ قدرت پایانناپذیر بین این دو تبدیل شد.
رفسنجانی در همهٴ دورههای مجلس خبرگان ارتجاع عضو این مجلس بود و پس از مرگ آخوند مشکینی در سال 86، ریاست آن را به عهده گرفت و این کرسی را در سال 1390 در جنگ قدرت با خامنهای از دست داد.
علت بنیادی خصومت میان خامنهای و رفسنجانی آن بود که رفسنجانی حاضر به تندادن به ولایت مطلقه خامنهای نبود و بارها به اشکال مختلف بر این نکته که خامنهای حائز همهٴ ویژگیهای ولایتفقیه نیست، انگشت میگذاشت و بر شراکت خودش در قدرت اصرار میورزید و آن را در قالب تز رهبری شورایی و ولایت شورایی عرضه میکرد.
پس از پیامدهای جنگ قدرت در رأس نظام در سال88، خامنهای و باندش رفسنجانی را بهعنوان رأس فتنه بهصورت مستقیم و غیرمستقیم معرفی میکردند و مورد حمله قرار میدادند.
در جریان جنگ قدرت فزاینده میان خامنهای و رفسنجانی، خامنهای در سال 92 توانست رفسنجانی را توسط شورای نگهبان دستنشاندهٴ خود رد صلاحیت کند و مانع کاندیداتوری او شود؛ اما ناگزیر و در ترس از قیام 88 به آخوند حسن روحانی که نوچهٴ رفسنجانی شمرده میشود، تن داد و طی 4سال گذشته، رفسنجانی دوباره عملاً بهعنوان پدرخواندهٴ دولت روحانی و فرد شمارة 2 رژیم و بهطور رسمی نیز در مقام ریاست مجمع تشخیص مصلحت ایفای نقش میکرد.
رفسنجانی در تمامی ترورهای خارج کشوری رژیم چه در حیات خمینی و چه پس از آن نقش عمده داشت و از همین رو توسط دادگاه آلمان در جنایت میکونوس محکوم شده بود. و در انفجار تروریستی بوئنوسآیرس و مرگ 86تن از سوی قضاییهٴ آرژانتین و پلیس بینالمللی تحت تعقیب بود.
با مرگ رفسنجانی، ویترین مدرهنمایی رژیم نیز در هم شکست و مماشاتگران بینالمللی یکی از چهرههای مورد علاقه خود را از دست دادند. سابقه رفسنجانی در این زمینه به ماجرای کلت و کیک و معاملات مخفیانهٴ سلاح با آمریکا و اسراییل در زمان خمینی برمیگردد.
همچنین مرگ رفسنجانی در آستانهٴ نمایش انتخاباتی پیش رو، روحانی را از یک پدرخوانده و حامی و مشاور کهنهکار محروم میکند و او را در برابر حملات باند رقیب آسیبپذیرتر میسازد.
رفسنجانی یکی از ستونهای اصلی فاشیسم مذهبی حاکم بود و از هنگام به قدرت رسیدن خمینی، نزدیکترین دستیار او بهشمار میرفت و در همهٴ جنایتهای خمینی نقش درجه اول داشت.
رفسنجانی طي سالهاي جنگ عملاً نایب خمینی بود و در خرداد 67 بهعنوان فرماندهٴ کل قوا در جنگ ضدمیهنی منصوب و در به کشتن دادن صدها هزار تن از اتباع ایران و به روی مین فرستادن کودکان و نوجوانان، مستقیماً دست داشت.
رفسنجانی در زمان خمینی ریاست مجلس ارتجاع را به عهده داشت. از بزرگترین جنایتهای رفسنجانی نقش او در قتلعام 30هزار تن از زندانیان سیاسی در سال67 است و به همراه خامنهای و احمد خمینی، دستورات دژخیم جماران را به هیأت مرگ منتقل میکرد. رفسنجانی پیش از آن نیز از مهمترین حامیان و مشوقان لاجوردی جلاد اوین بود و از او در برابر اعتراضات منتظری دفاع میکرد و در عزل منتظری نیز ایفای نقش نمود.
پس از مرگ خمینی، او نقش اول را در بالا کشیدن خامنهای بهعنوان ولیفقیه ارتجاع داشت و پس از خامنهای ریاستجمهوری رژیم را به عهده گرفت و این سمت را تا سال 76 به مدت 8سال عهدهدار بود. اما وحدت رفسنجانی و خامنهای به طولی نیانجامید و به تضاد و جنگ قدرت پایانناپذیر بین این دو تبدیل شد.
رفسنجانی در همهٴ دورههای مجلس خبرگان ارتجاع عضو این مجلس بود و پس از مرگ آخوند مشکینی در سال 86، ریاست آن را به عهده گرفت و این کرسی را در سال 1390 در جنگ قدرت با خامنهای از دست داد.
علت بنیادی خصومت میان خامنهای و رفسنجانی آن بود که رفسنجانی حاضر به تندادن به ولایت مطلقه خامنهای نبود و بارها به اشکال مختلف بر این نکته که خامنهای حائز همهٴ ویژگیهای ولایتفقیه نیست، انگشت میگذاشت و بر شراکت خودش در قدرت اصرار میورزید و آن را در قالب تز رهبری شورایی و ولایت شورایی عرضه میکرد.
پس از پیامدهای جنگ قدرت در رأس نظام در سال88، خامنهای و باندش رفسنجانی را بهعنوان رأس فتنه بهصورت مستقیم و غیرمستقیم معرفی میکردند و مورد حمله قرار میدادند.
در جریان جنگ قدرت فزاینده میان خامنهای و رفسنجانی، خامنهای در سال 92 توانست رفسنجانی را توسط شورای نگهبان دستنشاندهٴ خود رد صلاحیت کند و مانع کاندیداتوری او شود؛ اما ناگزیر و در ترس از قیام 88 به آخوند حسن روحانی که نوچهٴ رفسنجانی شمرده میشود، تن داد و طی 4سال گذشته، رفسنجانی دوباره عملاً بهعنوان پدرخواندهٴ دولت روحانی و فرد شمارة 2 رژیم و بهطور رسمی نیز در مقام ریاست مجمع تشخیص مصلحت ایفای نقش میکرد.
رفسنجانی در تمامی ترورهای خارج کشوری رژیم چه در حیات خمینی و چه پس از آن نقش عمده داشت و از همین رو توسط دادگاه آلمان در جنایت میکونوس محکوم شده بود. و در انفجار تروریستی بوئنوسآیرس و مرگ 86تن از سوی قضاییهٴ آرژانتین و پلیس بینالمللی تحت تعقیب بود.
با مرگ رفسنجانی، ویترین مدرهنمایی رژیم نیز در هم شکست و مماشاتگران بینالمللی یکی از چهرههای مورد علاقه خود را از دست دادند. سابقه رفسنجانی در این زمینه به ماجرای کلت و کیک و معاملات مخفیانهٴ سلاح با آمریکا و اسراییل در زمان خمینی برمیگردد.
همچنین مرگ رفسنجانی در آستانهٴ نمایش انتخاباتی پیش رو، روحانی را از یک پدرخوانده و حامی و مشاور کهنهکار محروم میکند و او را در برابر حملات باند رقیب آسیبپذیرتر میسازد.