روزنامههای حکومتی اگر چه در عنوانهای صفحات اول خود برای سیل زدگان و مردم خوزستان اشک تمساح ریختهاند، اما جنگ قدرت برای کسب کرسی ریاستجمهوری و حملات باندی به حریف را در اولویت مباحث خود قرار دادهاند:
آرمان: آزمون باخت باخت مخالفان دولت در مجلس:استیضاح دلواپسانه آخوندی
آرمان: سودای پاستوراحمدینژاد ثانی
آفتاب یزد: قاچاق زیرآبی
آفتاب یزد: فرمانده نیروی زمینی سپاه: ضدانقلاب مجدداً وارد فاز نظامی شده
رسالت: آل اسحاق: صنعت تولید کشور قفل شده است
در روزنامههای باند ولیفقیه ارتجاع به وجوه مختلف ناکارآمدی نظام در مدیریت بحران و رسیدگی به مردم سیل زده و مردم در حال خفگی از ریزگردهها در خوزستان اذعان کردهاند:
جوان: دولت با ملت آشتی کند
اکنون بخشهای مختلفی از کشور درگیر بحران ناشی از بلایای طبیعی شده است. استان خوزستان که سالهاست در مقاطع پیدرپی درگیر آلودگی ناشی از ریزگردها است، اکنون دچار بحران مضاعف شده و مردم این خطه شاهد قطعی خدماتی چون آب و برق هستند. بعضی استانهای جنوبی همچون فارس، بوشهر و کرمان گرفتار سیل ویرانگری شدهاند که هنوز ابعاد مختلف آن روشن نشده است. بخشهای دیگری از شمال و شرق کشور نیز در اثر بارش برف سنگین در خطر قطعی گاز و کمبود سوخت هستند. اینها بخشی از شرایط بحرانیای است که کشور در وضعیت کنونی با آن مواجه است.
حال نوع مواجهه دولت با شرایط بحران فعلی قابلتأمل است. حداقلیترین و اولین انتظار آن است که در کوتاهترین زمان ممکن دستگاههای مسئول ذیربط توجه خود را به سمت حادثه متمرکز کنند. متأسفانه باید گفت هر چند تلاشهایی در نهادهای محلی برای مواجهه با شرایط بحرانی انجام پذیرفته و این تلاشها درخور تحسین است، اما در روزهای ابتدایی و پیدایش بحران، عزمی در سطح ملی و عالی دولت مشاهده نشد.
در بحران سیل ویرانگر استانهای جنوبی نیز انتظار سفر مقامات مسئول عالی دولتی در سطحی مشابه میرفت که تا لحظه نگارش این یادداشت تحقق نیافته است. اینها نشان از کمتوجهی به این دست از مسائل دارد. واقعیت تلخی که اینجا رخ مینماید آن است که این کملطفی و کم توجهی ناشی از نوعی رویکرد غلط مدیریتی است که نتایج آن در برخی دیگر از حوزههای مدیریتی دولت نیز کم و بیش قابل مشاهده است.
وطن امروز: بر اساس فضایی که درباره ویرانی همهجانبه مملکت به دست نااهلان غیرخودی بیسواد نالایق ساختهاند، اگر موفق شوند کاری بکنند از شدت قدرت مدیریت و توان و عرضه و لیاقتشان است و اگر نتوانند هم، از شدت ویرانی و تقصیر قبلیهاست. حالا با گذشت نزدیک به 4سال از آن به جای خود هنوز هم گاه میشنویم مشکلات تقصیر دولت قبل است ولی از آنجایی که مشکلات زیادی هست که در همین سالها ایجاد شده است باید یک راهحل جایگزین برای حواله کرد آنها پیدا کرد. بهترین راهحل همانا فرافکنی و عوض کردن بحث است. مثل آن مدیره محترمی که در شرایطی که خوزستان در حال مدفون شدن در زیر خروارها گرد و خاک است به جای پاسخگویی در این رابطه و لااقل عذرخواهی از نبود امکان عملی حل این مشکل در کوتاهمدت (!) فرافکنانه به ریختن اشک شوق برای نجات تولهسگهای بیزبان مشغول است. شاید حق داشته باشد و پیش وجدان خودش با آرامش بتواند مدعی شود ریزگردها نه ربطی به من دارند و نه من قدرتی برای مقابله با آنها دارم ولی حق ندارد این استدلال را فقط زمانی که به منفعتش است استفاده کند... مورد ریزگردها و خوزستان و خانم ابتکار و تولهسگها را برای این مطرح کردیم که مدیره مذکور خود از خطبهخوانان اساسی حادثه پلاسکو بود و خب، آن مایه از انصاف را هم ندارد که لااقل در زمینه مدیریت بحران، معترف به ضعف و ضرورت عذرخواهی از مردم باشد. اما از این دست حوادث غیرمترقبه بحرانساز آیا در کشور در این روزها کم داشتهایم؟
برخی روزنامههای باند خامنهای فرصت را برای توجیه دخالتهای تروریستی در کشورهای منطقه تحت عنوان حمله به باند رقیب غنیمت شمردهاند:
جوان: نان سیاسی از بیآبی خوزستان
«حفظ اسد» یا «پاسداری از خوزستان» دوگانهای است که مصطفی تاج زاده، زندانی امنیتی سال 88 در مقابل هم قرار میدهد تا به مشکلات کنونی خوزستان واکنش نشان دهد! مشکلات ریزگردها و از کار افتادن نیروگاهها و قطعی آب و برق و... . تاجزاده در توئیتر خود مینویسد: «وقتی حفظ اسد مهمتر از پاسداری از خوزستان شد، دیدن چنین وضع ناگواری نیز دور از انتظار نبود.»
پاسداری از خوزستان وقتی از سپاه خواسته میشود، یعنی تأمین امنیت نظامی. اکنون هم خوزستان از این منظر امن است و همین نشان میدهد سپاه در عین حضور در سوریه برای دفاع از حرم اهلبیت علیهمالسلام و ایران و محور مقاومت و سوریه، از عهده تأمین امنیت کشور هم برآمده است و در اصل هم، حضور در سوریه در مقابل پاسداری از خوزستان و ایران نیست، بلکه اتفاقاً در راستای آن است. و البته در همه این مدت نیز، دولتیها فخر نقش ایران در تأمین امنیت منطقه و بهخصوص سوریه را در سخنان خود، در کنار تفاخر به امنیت ایران در ازدحام تروریستها و ناامنیهای منطقه فروختهاند.
در روزنامههای باند هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی برای پوشاندن نکردههای این باند، به بیعملی تمامی نظام ولایت در طول چند دهه حاکمیت در خصوص تخریب محیطزیست و غارت و چپاول منابع ملی اذعان شده است:
آرمان: آزمون باخت باخت مخالفان دولت در مجلس:استیضاح دلواپسانه آخوندی
آرمان: سودای پاستوراحمدینژاد ثانی
آفتاب یزد: قاچاق زیرآبی
آفتاب یزد: فرمانده نیروی زمینی سپاه: ضدانقلاب مجدداً وارد فاز نظامی شده
رسالت: آل اسحاق: صنعت تولید کشور قفل شده است
در روزنامههای باند ولیفقیه ارتجاع به وجوه مختلف ناکارآمدی نظام در مدیریت بحران و رسیدگی به مردم سیل زده و مردم در حال خفگی از ریزگردهها در خوزستان اذعان کردهاند:
جوان: دولت با ملت آشتی کند
اکنون بخشهای مختلفی از کشور درگیر بحران ناشی از بلایای طبیعی شده است. استان خوزستان که سالهاست در مقاطع پیدرپی درگیر آلودگی ناشی از ریزگردها است، اکنون دچار بحران مضاعف شده و مردم این خطه شاهد قطعی خدماتی چون آب و برق هستند. بعضی استانهای جنوبی همچون فارس، بوشهر و کرمان گرفتار سیل ویرانگری شدهاند که هنوز ابعاد مختلف آن روشن نشده است. بخشهای دیگری از شمال و شرق کشور نیز در اثر بارش برف سنگین در خطر قطعی گاز و کمبود سوخت هستند. اینها بخشی از شرایط بحرانیای است که کشور در وضعیت کنونی با آن مواجه است.
حال نوع مواجهه دولت با شرایط بحران فعلی قابلتأمل است. حداقلیترین و اولین انتظار آن است که در کوتاهترین زمان ممکن دستگاههای مسئول ذیربط توجه خود را به سمت حادثه متمرکز کنند. متأسفانه باید گفت هر چند تلاشهایی در نهادهای محلی برای مواجهه با شرایط بحرانی انجام پذیرفته و این تلاشها درخور تحسین است، اما در روزهای ابتدایی و پیدایش بحران، عزمی در سطح ملی و عالی دولت مشاهده نشد.
در بحران سیل ویرانگر استانهای جنوبی نیز انتظار سفر مقامات مسئول عالی دولتی در سطحی مشابه میرفت که تا لحظه نگارش این یادداشت تحقق نیافته است. اینها نشان از کمتوجهی به این دست از مسائل دارد. واقعیت تلخی که اینجا رخ مینماید آن است که این کملطفی و کم توجهی ناشی از نوعی رویکرد غلط مدیریتی است که نتایج آن در برخی دیگر از حوزههای مدیریتی دولت نیز کم و بیش قابل مشاهده است.
وطن امروز: بر اساس فضایی که درباره ویرانی همهجانبه مملکت به دست نااهلان غیرخودی بیسواد نالایق ساختهاند، اگر موفق شوند کاری بکنند از شدت قدرت مدیریت و توان و عرضه و لیاقتشان است و اگر نتوانند هم، از شدت ویرانی و تقصیر قبلیهاست. حالا با گذشت نزدیک به 4سال از آن به جای خود هنوز هم گاه میشنویم مشکلات تقصیر دولت قبل است ولی از آنجایی که مشکلات زیادی هست که در همین سالها ایجاد شده است باید یک راهحل جایگزین برای حواله کرد آنها پیدا کرد. بهترین راهحل همانا فرافکنی و عوض کردن بحث است. مثل آن مدیره محترمی که در شرایطی که خوزستان در حال مدفون شدن در زیر خروارها گرد و خاک است به جای پاسخگویی در این رابطه و لااقل عذرخواهی از نبود امکان عملی حل این مشکل در کوتاهمدت (!) فرافکنانه به ریختن اشک شوق برای نجات تولهسگهای بیزبان مشغول است. شاید حق داشته باشد و پیش وجدان خودش با آرامش بتواند مدعی شود ریزگردها نه ربطی به من دارند و نه من قدرتی برای مقابله با آنها دارم ولی حق ندارد این استدلال را فقط زمانی که به منفعتش است استفاده کند... مورد ریزگردها و خوزستان و خانم ابتکار و تولهسگها را برای این مطرح کردیم که مدیره مذکور خود از خطبهخوانان اساسی حادثه پلاسکو بود و خب، آن مایه از انصاف را هم ندارد که لااقل در زمینه مدیریت بحران، معترف به ضعف و ضرورت عذرخواهی از مردم باشد. اما از این دست حوادث غیرمترقبه بحرانساز آیا در کشور در این روزها کم داشتهایم؟
برخی روزنامههای باند خامنهای فرصت را برای توجیه دخالتهای تروریستی در کشورهای منطقه تحت عنوان حمله به باند رقیب غنیمت شمردهاند:
جوان: نان سیاسی از بیآبی خوزستان
«حفظ اسد» یا «پاسداری از خوزستان» دوگانهای است که مصطفی تاج زاده، زندانی امنیتی سال 88 در مقابل هم قرار میدهد تا به مشکلات کنونی خوزستان واکنش نشان دهد! مشکلات ریزگردها و از کار افتادن نیروگاهها و قطعی آب و برق و... . تاجزاده در توئیتر خود مینویسد: «وقتی حفظ اسد مهمتر از پاسداری از خوزستان شد، دیدن چنین وضع ناگواری نیز دور از انتظار نبود.»
پاسداری از خوزستان وقتی از سپاه خواسته میشود، یعنی تأمین امنیت نظامی. اکنون هم خوزستان از این منظر امن است و همین نشان میدهد سپاه در عین حضور در سوریه برای دفاع از حرم اهلبیت علیهمالسلام و ایران و محور مقاومت و سوریه، از عهده تأمین امنیت کشور هم برآمده است و در اصل هم، حضور در سوریه در مقابل پاسداری از خوزستان و ایران نیست، بلکه اتفاقاً در راستای آن است. و البته در همه این مدت نیز، دولتیها فخر نقش ایران در تأمین امنیت منطقه و بهخصوص سوریه را در سخنان خود، در کنار تفاخر به امنیت ایران در ازدحام تروریستها و ناامنیهای منطقه فروختهاند.
در روزنامههای باند هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی برای پوشاندن نکردههای این باند، به بیعملی تمامی نظام ولایت در طول چند دهه حاکمیت در خصوص تخریب محیطزیست و غارت و چپاول منابع ملی اذعان شده است:
جهان صنعت: همه از لزوم اقدامی عاجل میگویند. بدیهی است که مسایلی اینچنین که بهصورت مستقیم با جان انسان سروکار دارند باید در اولویت قرار گیرند. در کنار اقدامات عاجل، مسأله اما فقدان یک برنامه زیستمحیطی مشخص و جامع در کشور است؛
رویارویی با چنین مسایلی در ایران همواره مواجههای موقتی و البته سیاسی بوده است. در اینکه بروز چنین پدیدههایی دارای دلالتهای سیاسی بسیاری هستند، تردیدی نیست. در واقع سیاستهای اتخاذشده از جانب مدیران و نظامهای تصمیمگیر در چند دهه اخیر، وضعیت اقلیمی کشور را با مخاطرات اساسی مواجه کرده است. بیتوجهی به نگاه عقلانی و کارشناسی در سیاستهای مربوط به سدسازی، سیاستهای معطوف به مدیریت منابع آبی، سیاستهای ساختوساز و مواردی دیگر از این دست کشور را از نظر وضعیت اقلیمی در شرایطی بحرانی قرار داده است به این معنا تردیدی نیست که محیطزیست در نتیجه تاثیرپذیریاش از این تصمیمات سیاسی و دولتی، واجد دلالتهای بسیار مشخص سیاسی است اما این مسایل همواره بهعنوان دستاویزی برای گروههای سیاسی جهت متهم کردن یکدیگر به بیکفایتی و اهمالکاری تجلی پیدا کرده است. اما واقعیت نگرانکننده این است که در زمینه سیاستهای زیستمحیطی، با اندکی اغماض، تفاوت چندانی میان دولتهای مختلف در ایران دیده نمیشود. نه نشانی از دغدغهای جدی بوده است و نه برنامهیی مدون. در مقابل، محیطزیست و منابع آبی و خاکی آن، بدون توجه به ملاحظات علمی و البته انسانی بهعنوان منبعی برای کسب سود و سرمایهگذاری قلمداد شدهاند که در اختیار گرفتن قدرت تصمیمگیری برای کسب سود از چنین منابعی غالباً به ضرر منافع عمومی تمام میشود. سدها بدون کار علمی دقیق و برمبنای دغدغههایی کاملاً سیاسی، اقتصادی گروهی بنا و بدون مجوزهای ساختوساز قانونی ارائه شدهاند. همه اینها وضعیتی را موجب شده که امروز از آن با عنوان بحران اقلیمی در ایران یاد میشود. جدای از سطح دولتی و نهادهای قدرت تصمیمگیر، محیطزیست در آنچه جامعه مدنی خوانده میشود هم جدی گرفته نشده است
روزنامههای باند رفسنجانی با درج اظهارات ظریف بر تداوم مسیر زهرخوران و حفظ برجام تأکید کردهاند، و روزنامههای باند علی خامنهای نسبت به پیامدهای این سیاست به سوز و گداز پرداخته اند:
وطن امروز: سرقت به سبک اوباما
دادگاه کانادا علاوه بر غرامت 13 میلیون دلاری هزینههای قضایی را نیز از ایران میگیرد
روند غارت و دستبرد به اموال و داراییهای ایران در خارج از کشور را پایانی نیست. پس از دستبرد 2 میلیارد دلاری آمریکاییها به اموال ایران، به نظر میرسد کانادا که شرایط ادامه غارت اموال ایران را مساعد دیده، در تلاش است به بهانههای مختلف، اموال بلوکه ایران در این کشور را مصادره کند. به گزارش «وطن امروز»، در تازهترین دستبرد به اموال ایران، یک دادگاه در کانادا، ایران را به جبران هزینههای قضایی گروهی از شاکیان که مدعیاند برای تعقیب شکایت از ایران خرج کردهاند، محکوم کرد. بر اساس این گزارش، دادگاه «اُنتاریو» ی کانادا که خردادماه سال جاری ایران را به پرداخت 13 میلیون دلار از محل داراییهای غیردیپلوماتیک تهران در کانادا محکوم کرده بود، با رد مصونیت حاکمیتی جمهوری اسلامی، تهران را به پرداخت هزینههای حقوقی شماری از شاکیان مدعی حمایت ایران از تروریسم، محکوم کرد. به گزارش فارس، دادگاه اُنتاریو در حکم تازهاش اعلام کرد ایران باید 300هزار دلاری را که شاکیان مدعیاند برای تعقیب شکایت از ایران در روند قضایی خرج کردهاند، جبران کند. بهنوشته پایگاه «پراوینس»، قاضی «گلن هینی» که خردادماه هم در پرونده اصلی علیه ایران حکم داد، در حکم تازهاش نوشته است: «هیچ دلیلی برای محروم کردن شاکیان از دریافت هزینههایی که در پروندهیی که با موفقیت به نفع آنها پایان یافته، متقبل شدهاند، نمیبینم.»
در روزنامههای باند رفسنجانی روحانی، ضمن یادآوری شرایط تغییر دوران نسبت به تنگنای زمان برای عقبنشینیهای بعدی هشدار داده شده است:
جهان صنعت: کاربرد دیپلوماسی پسابرجامی در دوران پسااوباما
آنچه هماکنون مهم است این میباشد که با خاتمه یافتن آن روزهای حاصلخیز دیپلوماسی برجامی برای ایران، آیا هنوز همان رویکردهای سابق جوابگو خواهد بود؟! درست است که ایران در برجام صرفاً با آمریکا طرف حساب نبوده و سایر قدرتهای گروه 1+5 از جمله اروپا نیز نقش بهسزایی در آن دارا بودند ولی مسأله اصلی این بود که بدون اراده واقعی و عملیاتی در مقامات آمریکایی این توافق زمینه تحقق نداشت. ولی اکنون آن آمریکا و آن عقلانیت اوبامایی به تاریخ پیوسته است بنابراین جواد ظریف چنانچه بخواهد همان جواد ظریف دوران جان کری بماند و صرفاً بر همان کارنامه برجامی تکیه کند، راه به جایی نخواهد برد. ایران باید با سنجیدن واقعبینانه شرایط موجود و با اشراف به اقبال داخلی و جهانی ترامپ، استراتژیهای جدیدی را که البته در تعارض با برجام نیز نباشد را تدوین و طراحی کند. بهنظر میرسد در سطح مجامع بینالمللی و مهمی همچون کنفرانس امنیتی مونیخ ایران باید فعالانهتر دیپلوماسی نوین پسااوبامایی و پسابرجامی خویش را کلید بزند. انفعال بیش از حد یا صرفاً قناعت به اکتساب امتیازات برجام اوبامایی نمیتواند متضمن بلندمدت منافع ایران باشد. ایران در دوران جدید باید سعی کند ضمن پرهیز از تأمین بهانهها و خوراک تریبونهای تبلیغاتی ایرانهراسی ترامپ و دار و دسته تندرواش با بهرهگیری از دیپلوماسی تظلمخواهی و همراهی با منتقدان جهانی و آمریکایی ترامپ، خود را به لیست قربانیان زیادهخواهیهای او بیفزاید
بنابراین مغتنم شمردن فرصتهای ذیقیمتی همچون کنفرانس امنیتی مونیخ و سایر عرصههای بینالمللی در این زمینه بسیار حائز اهمیت بوده و جزو فرصتهای طلایی به حساب میآیند که خلاقیت بیشتر و واقعبینانهتری را طلب میکند.
رویارویی با چنین مسایلی در ایران همواره مواجههای موقتی و البته سیاسی بوده است. در اینکه بروز چنین پدیدههایی دارای دلالتهای سیاسی بسیاری هستند، تردیدی نیست. در واقع سیاستهای اتخاذشده از جانب مدیران و نظامهای تصمیمگیر در چند دهه اخیر، وضعیت اقلیمی کشور را با مخاطرات اساسی مواجه کرده است. بیتوجهی به نگاه عقلانی و کارشناسی در سیاستهای مربوط به سدسازی، سیاستهای معطوف به مدیریت منابع آبی، سیاستهای ساختوساز و مواردی دیگر از این دست کشور را از نظر وضعیت اقلیمی در شرایطی بحرانی قرار داده است به این معنا تردیدی نیست که محیطزیست در نتیجه تاثیرپذیریاش از این تصمیمات سیاسی و دولتی، واجد دلالتهای بسیار مشخص سیاسی است اما این مسایل همواره بهعنوان دستاویزی برای گروههای سیاسی جهت متهم کردن یکدیگر به بیکفایتی و اهمالکاری تجلی پیدا کرده است. اما واقعیت نگرانکننده این است که در زمینه سیاستهای زیستمحیطی، با اندکی اغماض، تفاوت چندانی میان دولتهای مختلف در ایران دیده نمیشود. نه نشانی از دغدغهای جدی بوده است و نه برنامهیی مدون. در مقابل، محیطزیست و منابع آبی و خاکی آن، بدون توجه به ملاحظات علمی و البته انسانی بهعنوان منبعی برای کسب سود و سرمایهگذاری قلمداد شدهاند که در اختیار گرفتن قدرت تصمیمگیری برای کسب سود از چنین منابعی غالباً به ضرر منافع عمومی تمام میشود. سدها بدون کار علمی دقیق و برمبنای دغدغههایی کاملاً سیاسی، اقتصادی گروهی بنا و بدون مجوزهای ساختوساز قانونی ارائه شدهاند. همه اینها وضعیتی را موجب شده که امروز از آن با عنوان بحران اقلیمی در ایران یاد میشود. جدای از سطح دولتی و نهادهای قدرت تصمیمگیر، محیطزیست در آنچه جامعه مدنی خوانده میشود هم جدی گرفته نشده است
روزنامههای باند رفسنجانی با درج اظهارات ظریف بر تداوم مسیر زهرخوران و حفظ برجام تأکید کردهاند، و روزنامههای باند علی خامنهای نسبت به پیامدهای این سیاست به سوز و گداز پرداخته اند:
وطن امروز: سرقت به سبک اوباما
دادگاه کانادا علاوه بر غرامت 13 میلیون دلاری هزینههای قضایی را نیز از ایران میگیرد
روند غارت و دستبرد به اموال و داراییهای ایران در خارج از کشور را پایانی نیست. پس از دستبرد 2 میلیارد دلاری آمریکاییها به اموال ایران، به نظر میرسد کانادا که شرایط ادامه غارت اموال ایران را مساعد دیده، در تلاش است به بهانههای مختلف، اموال بلوکه ایران در این کشور را مصادره کند. به گزارش «وطن امروز»، در تازهترین دستبرد به اموال ایران، یک دادگاه در کانادا، ایران را به جبران هزینههای قضایی گروهی از شاکیان که مدعیاند برای تعقیب شکایت از ایران خرج کردهاند، محکوم کرد. بر اساس این گزارش، دادگاه «اُنتاریو» ی کانادا که خردادماه سال جاری ایران را به پرداخت 13 میلیون دلار از محل داراییهای غیردیپلوماتیک تهران در کانادا محکوم کرده بود، با رد مصونیت حاکمیتی جمهوری اسلامی، تهران را به پرداخت هزینههای حقوقی شماری از شاکیان مدعی حمایت ایران از تروریسم، محکوم کرد. به گزارش فارس، دادگاه اُنتاریو در حکم تازهاش اعلام کرد ایران باید 300هزار دلاری را که شاکیان مدعیاند برای تعقیب شکایت از ایران در روند قضایی خرج کردهاند، جبران کند. بهنوشته پایگاه «پراوینس»، قاضی «گلن هینی» که خردادماه هم در پرونده اصلی علیه ایران حکم داد، در حکم تازهاش نوشته است: «هیچ دلیلی برای محروم کردن شاکیان از دریافت هزینههایی که در پروندهیی که با موفقیت به نفع آنها پایان یافته، متقبل شدهاند، نمیبینم.»
در روزنامههای باند رفسنجانی روحانی، ضمن یادآوری شرایط تغییر دوران نسبت به تنگنای زمان برای عقبنشینیهای بعدی هشدار داده شده است:
جهان صنعت: کاربرد دیپلوماسی پسابرجامی در دوران پسااوباما
آنچه هماکنون مهم است این میباشد که با خاتمه یافتن آن روزهای حاصلخیز دیپلوماسی برجامی برای ایران، آیا هنوز همان رویکردهای سابق جوابگو خواهد بود؟! درست است که ایران در برجام صرفاً با آمریکا طرف حساب نبوده و سایر قدرتهای گروه 1+5 از جمله اروپا نیز نقش بهسزایی در آن دارا بودند ولی مسأله اصلی این بود که بدون اراده واقعی و عملیاتی در مقامات آمریکایی این توافق زمینه تحقق نداشت. ولی اکنون آن آمریکا و آن عقلانیت اوبامایی به تاریخ پیوسته است بنابراین جواد ظریف چنانچه بخواهد همان جواد ظریف دوران جان کری بماند و صرفاً بر همان کارنامه برجامی تکیه کند، راه به جایی نخواهد برد. ایران باید با سنجیدن واقعبینانه شرایط موجود و با اشراف به اقبال داخلی و جهانی ترامپ، استراتژیهای جدیدی را که البته در تعارض با برجام نیز نباشد را تدوین و طراحی کند. بهنظر میرسد در سطح مجامع بینالمللی و مهمی همچون کنفرانس امنیتی مونیخ ایران باید فعالانهتر دیپلوماسی نوین پسااوبامایی و پسابرجامی خویش را کلید بزند. انفعال بیش از حد یا صرفاً قناعت به اکتساب امتیازات برجام اوبامایی نمیتواند متضمن بلندمدت منافع ایران باشد. ایران در دوران جدید باید سعی کند ضمن پرهیز از تأمین بهانهها و خوراک تریبونهای تبلیغاتی ایرانهراسی ترامپ و دار و دسته تندرواش با بهرهگیری از دیپلوماسی تظلمخواهی و همراهی با منتقدان جهانی و آمریکایی ترامپ، خود را به لیست قربانیان زیادهخواهیهای او بیفزاید
بنابراین مغتنم شمردن فرصتهای ذیقیمتی همچون کنفرانس امنیتی مونیخ و سایر عرصههای بینالمللی در این زمینه بسیار حائز اهمیت بوده و جزو فرصتهای طلایی به حساب میآیند که خلاقیت بیشتر و واقعبینانهتری را طلب میکند.