تهران – گرامیداشت یادشهیدان قتلعام در منزل مادر بهکیش
دهها تن از خانوادههای قتلعام های دهة شصت همراه با جمعی از مدافعان حقوقبشر ایران روز چهارشنبه 27مرداد در منزل مادر بهکیش خاطرهی قتلعام شدگان را گرامی داشتند.
در مورد این گرامیداشت متنی بهنقل از مادران پارک لاله ایران در اینترنت منتشر شده است که در آن از جمله آمده است:
مادران پارک لاله ایران وارد خانه که شدیم، همه جا غرق در گل و شیرینی بود با صدای سرود، صدای شعر و صدای عشق و اتحاد برای ساختن دنیایی انسانی.
مراسم با حضور جمعی همدل و دادخواه و تعدادی از مادران و خانوادههای خاوران، مادران پارک لاله، اعضای گروه مادرانه، فعالان جنبشهای زنان، دانشجویی، کارگری و دیگر دوستان و همراهان و خانوادهی بهکیش در منزل مادر بهکیش عزیزمان برگزار شد. با اینکه اطلاعرسانی عمومی نشده بود و خیلیها نیز نتوانسته بودند بیایند، حدود صد نفر در مراسم شرکت کرده و در همه جا حتی اتاقها مهمانان نشسته و شوری وصف ناپذیر فضا را پر کرده بود.
ابتدا یکی از مادران با یادآوری نام و یاد زهرا، سیامک اسدیان (همسر زهرا)، محمود، محمدرضا، محسن و محمدعلی و مهرداد پناهی شبستری (برادر همسر جعفر) و ادای احترام به همة این عزیزان و مادر بهکیش و دیگر مادران و خانوادههایی که از میان ما رفتند، از حاضران خواست که یک دقیقه سکوت کنند و همه ایستادند و یادشان را زنده کردند.
سپس منصوره بهکیش خیلی خلاصه از چگونگی دستگیری، زندان و اعدام عزیزانش گفت و همچنین از پایداری خانوادهها برای دادخواهی و اینکه به حرکت و تلاش خود ایمان بیاوریم که میتوانیم شرایط را تغییر دهیم و محیطی انسانی را به وجود بیاوریم و از تکرار جنایت جلوگیری کنیم. او از دیگر خانوادهها خواست که از خاطرات و پایداریهای خود بگویند و شعر و سرود بخوانند.
یکی از همسران، از چگونگی اعدام همسرش در تابستان ۱٣۶۷ گفت، اینکه چگونه او را از بیمارستان قلب رجایی به زندان بازگرداندند و اعدام کردند و نگذاشتند دوران استراحت مطلقاش را تمام کند. در حالیکه فقط شش ماه از محکومیتاش باقی مانده بود و همسرش باور نداشت که وضعیتِ احکام زندانیان از اینکه هست بدتر میشود.
منصوره بهکیش خیلی دلش میخواست خانوادههایی که در طی این سالها کمتر صحبت کرده بودند، لب به سخن بگشایند، خانوادههایی که عزیزشان جزو اولین افرادی بودند که در خاوران دفن شده و کانالهای خاوران را در قطعه پایینی و بالایی به چشم خود دیده بودند، یا خانوادههایی که در سالهای مختلف دهة شصت شاهد کشتارهای بیرحمانه حکومت در تهران و شهرستانها بودهاند و همچنین خانوادههایی که در تابستان سیاه ۶۷ چند ماهی در بیخبری مطلق بودند تا اینکه خبر اعدام عزیزانشان را در آبان و آذر بدون هیچ سند و مدرکی دریافت کردند، ولی متأسفانه این خانوادهها آمادگی لازم را نداشتند و کمتر صحبت کردند و امیدواریم بالاخره روزی لب به سخن بگشایند و تاریخ سراسر جنایت و شکنجه و اعدام جمهوری اسلامی را افشا کنند و همچنین از مبارزات و ایستادگی زندانیان و پایداری خانوادهها و دادخواهان بگویند تا تاریخ مبارزاتی ما به درستی ثبت شود.
پس از آن مادر اسانلو از چگونگی کشته شدن پسرش افشین گفت، سپس زهره تنکابنی راجع بهنحوة اعدام همسرش (علیرضا کیائی) در سال ۱٣۶۷ گفت و صحبت کوتاهی نیز پیرامون نوار آیتالله منتظری کرد، وی ۲٨ خرداد امسال قصد سفر به آلمان داشت که در فرودگاه ممنوع الخروج شد. گوهر عشقی از شجاعت فرزندش ستار گفت و شهین مهینفر از کابوسهای بیداریش و اینکه همیشه امیرارشد همراه اوست، حوریه فرج زاده طارانی از درد کشته شدن برادرش شهرام زیر چرخهای ماشین نیروی انتظامی گفت و اینکه دردِ کشته شدگان در زندان کهریزک و زندانیان دههی شصت که شکنجه نیز شدهاند، بسیار رنج آورتر است. شعله پاکروان درس استقامتی که از مادر بهکیش گرفته بود را بازگو کرد و سرود مرغ سحر و شش تا جوونم ای خدا شد تیرباران را با همراهی دیگران خواند. شهناز اکملی از مادر بهکیش و آشنایی با منصوره بهکیش گفت که چقدر برای ادامة راهش از آنها نیرو گرفته است، اکرم نقابی با اشک و آه از انکار دانشجو بودن فرزندش سعید گفت. پس از آن یکی دیگر از خانوادههای آسیب دیده دربارة اعدام چهار برادرش صحبت کرد.
منصورهی عزیز همچنین دلش میخواست در مورد شرایط دردناک مادر و پدرش پس از دستگیری بچهها در سوم شهریور ۱٣۶۲ در خانهی کرج صحبت شود، ولی او و خانوادهاش با بغضی در گلو توان صحبت نداشتند و به یاد مادرش ترانه «بلبل به چمن با ناز آمد» از شمس را خواندند و سایرین نیز با آنها همراهی کردند.
سپس مادر لطفی عزیزمان، با زبانی شیرین از زمان زندانی بودن انوشیروان لطفی و محمود بهکیش در زندان وکیل آباد مشهد (در زمان حکومت پهلوی) گفت و اینکه خبر تخفیف حکم محمود از اعدام به حبس ابد را از طرف انوشیروان به مادر بهکیش داده و از همان زمان با این خانواده آشنا شده است.
بعد از پایان مراسم، همگی به احترام جانباختگان ایستادند و سرود «سر اومد زمستون» را به اتفاق همدیگر خواندند و گلهای سرخ خاوران را بر سر همدیگر ریختند.
ما میدانیم که این اتحاد و همدلی روزی به بار خواهد نشست و گل خواهد داد و در شرایطی دیگر دادمان را از بیدادگران خواهیم ستاند.
یاد تمامی جانباختگان راه عدالت، برابری و آزادی گرامی و راهشان پر رهرو باد!
دهها تن از خانوادههای قتلعام های دهة شصت همراه با جمعی از مدافعان حقوقبشر ایران روز چهارشنبه 27مرداد در منزل مادر بهکیش خاطرهی قتلعام شدگان را گرامی داشتند.
در مورد این گرامیداشت متنی بهنقل از مادران پارک لاله ایران در اینترنت منتشر شده است که در آن از جمله آمده است:
مادران پارک لاله ایران وارد خانه که شدیم، همه جا غرق در گل و شیرینی بود با صدای سرود، صدای شعر و صدای عشق و اتحاد برای ساختن دنیایی انسانی.
مراسم با حضور جمعی همدل و دادخواه و تعدادی از مادران و خانوادههای خاوران، مادران پارک لاله، اعضای گروه مادرانه، فعالان جنبشهای زنان، دانشجویی، کارگری و دیگر دوستان و همراهان و خانوادهی بهکیش در منزل مادر بهکیش عزیزمان برگزار شد. با اینکه اطلاعرسانی عمومی نشده بود و خیلیها نیز نتوانسته بودند بیایند، حدود صد نفر در مراسم شرکت کرده و در همه جا حتی اتاقها مهمانان نشسته و شوری وصف ناپذیر فضا را پر کرده بود.
ابتدا یکی از مادران با یادآوری نام و یاد زهرا، سیامک اسدیان (همسر زهرا)، محمود، محمدرضا، محسن و محمدعلی و مهرداد پناهی شبستری (برادر همسر جعفر) و ادای احترام به همة این عزیزان و مادر بهکیش و دیگر مادران و خانوادههایی که از میان ما رفتند، از حاضران خواست که یک دقیقه سکوت کنند و همه ایستادند و یادشان را زنده کردند.
سپس منصوره بهکیش خیلی خلاصه از چگونگی دستگیری، زندان و اعدام عزیزانش گفت و همچنین از پایداری خانوادهها برای دادخواهی و اینکه به حرکت و تلاش خود ایمان بیاوریم که میتوانیم شرایط را تغییر دهیم و محیطی انسانی را به وجود بیاوریم و از تکرار جنایت جلوگیری کنیم. او از دیگر خانوادهها خواست که از خاطرات و پایداریهای خود بگویند و شعر و سرود بخوانند.
یکی از همسران، از چگونگی اعدام همسرش در تابستان ۱٣۶۷ گفت، اینکه چگونه او را از بیمارستان قلب رجایی به زندان بازگرداندند و اعدام کردند و نگذاشتند دوران استراحت مطلقاش را تمام کند. در حالیکه فقط شش ماه از محکومیتاش باقی مانده بود و همسرش باور نداشت که وضعیتِ احکام زندانیان از اینکه هست بدتر میشود.
منصوره بهکیش خیلی دلش میخواست خانوادههایی که در طی این سالها کمتر صحبت کرده بودند، لب به سخن بگشایند، خانوادههایی که عزیزشان جزو اولین افرادی بودند که در خاوران دفن شده و کانالهای خاوران را در قطعه پایینی و بالایی به چشم خود دیده بودند، یا خانوادههایی که در سالهای مختلف دهة شصت شاهد کشتارهای بیرحمانه حکومت در تهران و شهرستانها بودهاند و همچنین خانوادههایی که در تابستان سیاه ۶۷ چند ماهی در بیخبری مطلق بودند تا اینکه خبر اعدام عزیزانشان را در آبان و آذر بدون هیچ سند و مدرکی دریافت کردند، ولی متأسفانه این خانوادهها آمادگی لازم را نداشتند و کمتر صحبت کردند و امیدواریم بالاخره روزی لب به سخن بگشایند و تاریخ سراسر جنایت و شکنجه و اعدام جمهوری اسلامی را افشا کنند و همچنین از مبارزات و ایستادگی زندانیان و پایداری خانوادهها و دادخواهان بگویند تا تاریخ مبارزاتی ما به درستی ثبت شود.
پس از آن مادر اسانلو از چگونگی کشته شدن پسرش افشین گفت، سپس زهره تنکابنی راجع بهنحوة اعدام همسرش (علیرضا کیائی) در سال ۱٣۶۷ گفت و صحبت کوتاهی نیز پیرامون نوار آیتالله منتظری کرد، وی ۲٨ خرداد امسال قصد سفر به آلمان داشت که در فرودگاه ممنوع الخروج شد. گوهر عشقی از شجاعت فرزندش ستار گفت و شهین مهینفر از کابوسهای بیداریش و اینکه همیشه امیرارشد همراه اوست، حوریه فرج زاده طارانی از درد کشته شدن برادرش شهرام زیر چرخهای ماشین نیروی انتظامی گفت و اینکه دردِ کشته شدگان در زندان کهریزک و زندانیان دههی شصت که شکنجه نیز شدهاند، بسیار رنج آورتر است. شعله پاکروان درس استقامتی که از مادر بهکیش گرفته بود را بازگو کرد و سرود مرغ سحر و شش تا جوونم ای خدا شد تیرباران را با همراهی دیگران خواند. شهناز اکملی از مادر بهکیش و آشنایی با منصوره بهکیش گفت که چقدر برای ادامة راهش از آنها نیرو گرفته است، اکرم نقابی با اشک و آه از انکار دانشجو بودن فرزندش سعید گفت. پس از آن یکی دیگر از خانوادههای آسیب دیده دربارة اعدام چهار برادرش صحبت کرد.
منصورهی عزیز همچنین دلش میخواست در مورد شرایط دردناک مادر و پدرش پس از دستگیری بچهها در سوم شهریور ۱٣۶۲ در خانهی کرج صحبت شود، ولی او و خانوادهاش با بغضی در گلو توان صحبت نداشتند و به یاد مادرش ترانه «بلبل به چمن با ناز آمد» از شمس را خواندند و سایرین نیز با آنها همراهی کردند.
سپس مادر لطفی عزیزمان، با زبانی شیرین از زمان زندانی بودن انوشیروان لطفی و محمود بهکیش در زندان وکیل آباد مشهد (در زمان حکومت پهلوی) گفت و اینکه خبر تخفیف حکم محمود از اعدام به حبس ابد را از طرف انوشیروان به مادر بهکیش داده و از همان زمان با این خانواده آشنا شده است.
بعد از پایان مراسم، همگی به احترام جانباختگان ایستادند و سرود «سر اومد زمستون» را به اتفاق همدیگر خواندند و گلهای سرخ خاوران را بر سر همدیگر ریختند.
ما میدانیم که این اتحاد و همدلی روزی به بار خواهد نشست و گل خواهد داد و در شرایطی دیگر دادمان را از بیدادگران خواهیم ستاند.
یاد تمامی جانباختگان راه عدالت، برابری و آزادی گرامی و راهشان پر رهرو باد!