پاتریک مودیانو Patrick Modiano، نویسندهی فرانسوی بهعنوان برندهی جایزه نوبل ادبیات سال 2014 اعلام شد.
آکادمی نوبل در هنگام اعطای جایزه نوبل به او اعلام کرد: «مودیانو این جایزه را برای هنر بیان خاطرات دریافت کرد. چیزی که به واسطهی آن، دستنیافتنیترین سرنوشتهای انسانی را میتوان به یاد آورد و از موضوع جهانی اشغالگری پرده برداشت».
پاتریک مودیانو از چهرههای نوجوپرداز ادبیات مدرن فرانسه شناخته شده است. آثارش تحسین بسیاری را در میان خوانندگان و منتقدان ادبی برانگیخته. نویسندهای پرکار، که برخی از کارهای او به فیلم نیز برگشته است.
اعطا کننده جایزه نوبل در مورد او گفت: او معتقد است که راهروهایی در زمان وجود دارند با مکانهای خاصی، که شما میتوانید آن را باز کنید و شرح دهید و در ان گام بزنید و خودتان را ملاقات کنید.
مودیانو، متولد سیام ژوئن سال 1945 در «بولون بیانکور» فرانسه است. پدرش نقش مهمی در شکلگیری حافظهی او نداشت، چون پدر و مادر، او را در سالهای اولیهی بعد از جنگ رها کردند پدرش در خارج فرانسه به تجارت مشغول بود و مادرش، که یک بازیگر گمنام تئاتر بود، با گروههای تئاتری از شهری به شهر دیگر میرفت. پاتریک، دوران کودکی را با بردار کوچکترش، «رودیrudi »، در مدرسههای شبانهروزی سپری کرد. اما مرگ این برادر در نوجوانی، ضربهی روحی عمیقی برای مودیانو بود، و او همهٴ رمانهایش را تا سال 1978 به برادرش تقدیم کرد.
مودیانو در فاصلهٴ سالهای 1968 تا 1978 بهرغم آن که نویسندهی جوانی محسوب میشد تقریباً تمامی جوایز ادبی فرانسه را برد: جایزههای فئنون fe، enon و روژه نیمیه roje nimiee برای رمان میدان اتوال، جایزهی بزرگ آکادمی فرانسه برای رمان بلوارهای کمربندی در سال1972، و جایزه گنکور برای رمان خیابان مغازههای تاریک.
مودیانو خود دربارهٴ زندگیش گفته است: «مثل همه آنها که در سال 1945 به دنیا آمدند، من هم فرزند جنگ بودم و چون در پاریس به دنیا آمدم، بچهای بودم که زندگیام را به پاریس اشغالشده مدیون بودم. آنهایی که در پاریس آن زمان زندگی میکردند، دوست داشتند آن دوران را خیلی زود فراموش کنند. بعدها که فرزندانشان دربارهی پاریس آن دوران پرسیدند، سعی کردند از پاسخ بگریزند، یا سکوت میکردند. انگار میخواستند آن سالهای سیاه از خاطرشان پاک شود و چیزی را از ما پنهان کنند. اما ما که با سکوت پدر و مادرمان مواجه شدیم، آن را دوباره ساختیم، گویی خودمان در آن زمان زندگی کردهایم».
مودیانو در سال ۲۰۱۰ جایزه «دل دوکا del docka» ی انستیتوی فرانسه را به پاس یک عمر تلاش حرفهای خود به دست آورد. او در سال ۲۰۱۲ نیز موفق به کسب جایزه دولتی اتریش برای ادبیات اروپا شد.
مودیانو رمانهای بسیاری نوشته است. برخی ازمهمترین آثار او عبارتند از: ’میدان اتوال’، در کافهی جوانی گمشده، یکشنبههای اوت (1986)، گلهای ویرانی (1991)، فراتر از فراموشی (1996)، غریبهها (1999)، .، آثاری آنقدر واقعگرا، که خواننده هنگام خواندن، حس میکند در حال قدم زدن در کوچهها و خیابانهای پاریس است. نویسنده اسم تمام کوچهها، خیابانها، چهارراهها، میدانها، و ایستگاهها را با نکات ریز، میآورد و خواننده را با خود به کافهها و رستورانهای این شهر میبرد. تا بتواند به همراه قهرمان داستان دنبال چیزی از «گذشته» در زمان «حال» بگردد.
بیشتر رمانهای پاتریک مودیانو نشان میدهند که این نویسنده هیچگاه نتوانست خود را از دست آن حافظه پاریس اشغال شده خلاص کند؛ حافظهیی که پر از فجایع و خرابیهای جنگ جهانی دوم بود. در واقع، او ردپای پدرش را در طی سالهای جنگ دنبال میکرد.
در رمان «خیابان مغازههای تاریک» راوی با عکسی از گذشته در دست، روی ردپاهای نامفهوم گذشته قدم برمیدارد و دنبال هویت خود میگردد.
رمان «بیراه» را مهمترین رمان پاتریک مودیانو دانستهاند. که در سال 1972 برندهی جایزهی بزرگ آکادمی فرانسه شده و به 30 زبان ترجمه شده است. مودیانو در این رمان هم که فلسفیترین کتابش محسوب میشود، دربارهی مقولهی هویت و حافظه کنکاش میکند.
در رمانی بهنام افق، نویسندهٴ 20ساله، خاطرات جوانیاش را در پاریس دهه در سالهای 1960 بهخاطر میآورد در حالی که در کوچههایی قدم میزند که در زمان جوانیاش از آنها عبور میکرد از نظر مودیانو کتابخانه افق در پاریس نقشی برجسته دارد
مودیانودرباره رمان افق گفت: این کتابی است که هم در زمان حال و هم در گذشته است. پاریس نقش بزرگی را در این کتاب بازی میکند چونکه تمام رمان در پاریس اتفاق افتاده تمایلی وجود ندارد که پاریس در سالهای 1960 بازسازی شود. در سالهای 1960 پاریس بیدار شد... . این یک نوع احساسی است که داشتم... من در سالهای 1960 در پاریس بودم ولی الآن پاریس خیلی «به روزشده» به نظر میرسد. یادگار ها، ساختمانها، کوچههای خسته کننده و محلههای ناشناس... اشیاء در نگاه اول خسته کننده و غریبه به نظر میرسند
مودیانو رماننویسی است با اندیشههای عمیق فلسفی و هستی شناسانه. بیشتر قهرمانان آثار مودیانو از درهمریختگی شخصیت و «کیستی» خود رنج میبرند.
دنیای داستانهای مودیانو به رنجها و سؤالهایی میپردازد که در کودکی او ریشه دارند: نگرانی از تنها ماندن، بیریشه بودن، میل به نفوذ در دل معماها و دست یافتن به محرکهای رمزآلودی که باعث میشوند انسانهایی که به ظاهر رودرروی یکدیگرند، باهم ارتباط برقرار کنند.
رمان جواهر کوچولو اثر مودیانو، داستان دختری است که گذشته، حضوری بیرحمانه در زندگیاش دارد و او با تردیدها و سؤالهای دشواری دست به گریبان است. او زنی را در مترو میبیند و گمان میکند که مادرش است؛ مادری که سالها پیش در مراکش مرده.
در میان آثار او علاوه بر دهها رمان، میتوان نمونههایی از فرمهای ادبی دیگر نیز یافت: نمایشنامه (لاپولکا)، فیلمنامه (لاکومب لوسین Lacombe، Lucien که در سال 1974 فیلمی بر اساس آن ساخته شد)، گفتگو (با امانوئلبرل) و همینطور کتابهایی که کمابیش حالت زندگینامه دارند.
در هرحال، انتخاب مودیانو بهعنوان برنده جایزه نوبل ادبیات درجهان، گواه این حقیقت است که جهان هنر، به آنچه انسان میاندیشد، و حتی به اندیشهها و خاطرات کودکیهای یک نویسنده که در مورد میهن و شهر و اجتماع خود بگونهای عمقی میاندیشد، بهای کافی میدهد. او را از میان انبوه انسانها مییابد و بر کارش ارج مینهد. چرا که تلاش او تلاشی است برای به یادآوری رنجهای گذشته و ساختن حال و آیندهای بدون دردها و تنهاییها». و این امریست که میتواند برای نسلهای امروزی نویسندگان الهامبخش باشد.
پایان.
آکادمی نوبل در هنگام اعطای جایزه نوبل به او اعلام کرد: «مودیانو این جایزه را برای هنر بیان خاطرات دریافت کرد. چیزی که به واسطهی آن، دستنیافتنیترین سرنوشتهای انسانی را میتوان به یاد آورد و از موضوع جهانی اشغالگری پرده برداشت».
پاتریک مودیانو از چهرههای نوجوپرداز ادبیات مدرن فرانسه شناخته شده است. آثارش تحسین بسیاری را در میان خوانندگان و منتقدان ادبی برانگیخته. نویسندهای پرکار، که برخی از کارهای او به فیلم نیز برگشته است.
اعطا کننده جایزه نوبل در مورد او گفت: او معتقد است که راهروهایی در زمان وجود دارند با مکانهای خاصی، که شما میتوانید آن را باز کنید و شرح دهید و در ان گام بزنید و خودتان را ملاقات کنید.
مودیانو، متولد سیام ژوئن سال 1945 در «بولون بیانکور» فرانسه است. پدرش نقش مهمی در شکلگیری حافظهی او نداشت، چون پدر و مادر، او را در سالهای اولیهی بعد از جنگ رها کردند پدرش در خارج فرانسه به تجارت مشغول بود و مادرش، که یک بازیگر گمنام تئاتر بود، با گروههای تئاتری از شهری به شهر دیگر میرفت. پاتریک، دوران کودکی را با بردار کوچکترش، «رودیrudi »، در مدرسههای شبانهروزی سپری کرد. اما مرگ این برادر در نوجوانی، ضربهی روحی عمیقی برای مودیانو بود، و او همهٴ رمانهایش را تا سال 1978 به برادرش تقدیم کرد.
مودیانو در فاصلهٴ سالهای 1968 تا 1978 بهرغم آن که نویسندهی جوانی محسوب میشد تقریباً تمامی جوایز ادبی فرانسه را برد: جایزههای فئنون fe، enon و روژه نیمیه roje nimiee برای رمان میدان اتوال، جایزهی بزرگ آکادمی فرانسه برای رمان بلوارهای کمربندی در سال1972، و جایزه گنکور برای رمان خیابان مغازههای تاریک.
مودیانو خود دربارهٴ زندگیش گفته است: «مثل همه آنها که در سال 1945 به دنیا آمدند، من هم فرزند جنگ بودم و چون در پاریس به دنیا آمدم، بچهای بودم که زندگیام را به پاریس اشغالشده مدیون بودم. آنهایی که در پاریس آن زمان زندگی میکردند، دوست داشتند آن دوران را خیلی زود فراموش کنند. بعدها که فرزندانشان دربارهی پاریس آن دوران پرسیدند، سعی کردند از پاسخ بگریزند، یا سکوت میکردند. انگار میخواستند آن سالهای سیاه از خاطرشان پاک شود و چیزی را از ما پنهان کنند. اما ما که با سکوت پدر و مادرمان مواجه شدیم، آن را دوباره ساختیم، گویی خودمان در آن زمان زندگی کردهایم».
مودیانو در سال ۲۰۱۰ جایزه «دل دوکا del docka» ی انستیتوی فرانسه را به پاس یک عمر تلاش حرفهای خود به دست آورد. او در سال ۲۰۱۲ نیز موفق به کسب جایزه دولتی اتریش برای ادبیات اروپا شد.
مودیانو رمانهای بسیاری نوشته است. برخی ازمهمترین آثار او عبارتند از: ’میدان اتوال’، در کافهی جوانی گمشده، یکشنبههای اوت (1986)، گلهای ویرانی (1991)، فراتر از فراموشی (1996)، غریبهها (1999)، .، آثاری آنقدر واقعگرا، که خواننده هنگام خواندن، حس میکند در حال قدم زدن در کوچهها و خیابانهای پاریس است. نویسنده اسم تمام کوچهها، خیابانها، چهارراهها، میدانها، و ایستگاهها را با نکات ریز، میآورد و خواننده را با خود به کافهها و رستورانهای این شهر میبرد. تا بتواند به همراه قهرمان داستان دنبال چیزی از «گذشته» در زمان «حال» بگردد.
بیشتر رمانهای پاتریک مودیانو نشان میدهند که این نویسنده هیچگاه نتوانست خود را از دست آن حافظه پاریس اشغال شده خلاص کند؛ حافظهیی که پر از فجایع و خرابیهای جنگ جهانی دوم بود. در واقع، او ردپای پدرش را در طی سالهای جنگ دنبال میکرد.
در رمان «خیابان مغازههای تاریک» راوی با عکسی از گذشته در دست، روی ردپاهای نامفهوم گذشته قدم برمیدارد و دنبال هویت خود میگردد.
رمان «بیراه» را مهمترین رمان پاتریک مودیانو دانستهاند. که در سال 1972 برندهی جایزهی بزرگ آکادمی فرانسه شده و به 30 زبان ترجمه شده است. مودیانو در این رمان هم که فلسفیترین کتابش محسوب میشود، دربارهی مقولهی هویت و حافظه کنکاش میکند.
در رمانی بهنام افق، نویسندهٴ 20ساله، خاطرات جوانیاش را در پاریس دهه در سالهای 1960 بهخاطر میآورد در حالی که در کوچههایی قدم میزند که در زمان جوانیاش از آنها عبور میکرد از نظر مودیانو کتابخانه افق در پاریس نقشی برجسته دارد
مودیانودرباره رمان افق گفت: این کتابی است که هم در زمان حال و هم در گذشته است. پاریس نقش بزرگی را در این کتاب بازی میکند چونکه تمام رمان در پاریس اتفاق افتاده تمایلی وجود ندارد که پاریس در سالهای 1960 بازسازی شود. در سالهای 1960 پاریس بیدار شد... . این یک نوع احساسی است که داشتم... من در سالهای 1960 در پاریس بودم ولی الآن پاریس خیلی «به روزشده» به نظر میرسد. یادگار ها، ساختمانها، کوچههای خسته کننده و محلههای ناشناس... اشیاء در نگاه اول خسته کننده و غریبه به نظر میرسند
مودیانو رماننویسی است با اندیشههای عمیق فلسفی و هستی شناسانه. بیشتر قهرمانان آثار مودیانو از درهمریختگی شخصیت و «کیستی» خود رنج میبرند.
دنیای داستانهای مودیانو به رنجها و سؤالهایی میپردازد که در کودکی او ریشه دارند: نگرانی از تنها ماندن، بیریشه بودن، میل به نفوذ در دل معماها و دست یافتن به محرکهای رمزآلودی که باعث میشوند انسانهایی که به ظاهر رودرروی یکدیگرند، باهم ارتباط برقرار کنند.
رمان جواهر کوچولو اثر مودیانو، داستان دختری است که گذشته، حضوری بیرحمانه در زندگیاش دارد و او با تردیدها و سؤالهای دشواری دست به گریبان است. او زنی را در مترو میبیند و گمان میکند که مادرش است؛ مادری که سالها پیش در مراکش مرده.
در میان آثار او علاوه بر دهها رمان، میتوان نمونههایی از فرمهای ادبی دیگر نیز یافت: نمایشنامه (لاپولکا)، فیلمنامه (لاکومب لوسین Lacombe، Lucien که در سال 1974 فیلمی بر اساس آن ساخته شد)، گفتگو (با امانوئلبرل) و همینطور کتابهایی که کمابیش حالت زندگینامه دارند.
در هرحال، انتخاب مودیانو بهعنوان برنده جایزه نوبل ادبیات درجهان، گواه این حقیقت است که جهان هنر، به آنچه انسان میاندیشد، و حتی به اندیشهها و خاطرات کودکیهای یک نویسنده که در مورد میهن و شهر و اجتماع خود بگونهای عمقی میاندیشد، بهای کافی میدهد. او را از میان انبوه انسانها مییابد و بر کارش ارج مینهد. چرا که تلاش او تلاشی است برای به یادآوری رنجهای گذشته و ساختن حال و آیندهای بدون دردها و تنهاییها». و این امریست که میتواند برای نسلهای امروزی نویسندگان الهامبخش باشد.
پایان.