کشتند و کف زدند و جهیدند و دف زدند
پنداشتند ضربه به قلب هدف زدند
گرگان ننگ، همچو بزان در سحرگهان
از شب درآمدند و به قلب شرف زدند
گفتند کار اشرف شیران تمام شد
یاقوتها ز سینهٴ پاک صدف، زدند
اما یک و دو و سه و صد اشرف دگر
بنگر به هر کرانه چه جانانه صف زدند
حماسه «کهکشان اشرف» نه از خاطرها میرود و نه از صفحه خاطرهٴ ایران و منطقه و جهان. پرچمش بر فراز هزار اشرف در اهتزاز است و یادش در قلبهای بیشماران الهامبخش.
چون گردهٴ سنبلهای که در باد پراکنده شود. شکوفههای عزم از ارادهٴ اشرفیان به همه جا رفت. تنها چهار روز از آن قتلعام گذشته بود که در قلب تهران تصاویر و شعار گرامیداشت 52 شهید کهکشان اشرف به اهتزاز درآمد.
اما راستی رژیم ولایتفقیه چه به دست آورد؟ چه میخواست؟ و آیا به آن رسید؟
به گفته رئیسجمهور برگزیده مقاومت، جهان دید که آن زنان و مردان شجاع، با دست خالی تا آخرین قطره حیات پرفروغ خود پایداری کردند. والاترین سمبلهای آرمان « مقاومت به هر قیمت» که مرام تسلیم و عجز را از بنیاد باطل کردند و به آن قاطعانه نه گفتند».
دیدیم که سرکردگان رژیم جنایت و شقاوت، قتلعام اشرفیان را «راهبردی» تلقی کردند، و به هیاهو پیرامون آن پرداختند و یکبار دیگر افزون بر هزاران بار پیشین، وعده دادند که مجاهدین پایان یافتند.
اما دیدیم و شاهد بودیم که بعد از آن حماسه درخشان، در تمامی جبهههای مقاومت یک دو سه صد، هزار اشرف جوانه زد.
یک جلوه دیگر از تکثیر ارادهٴ مجاهدان اشرف و تأثیر آن حماسه، اعتصابغذای بزرگ 108روزه در لیبرتی و در کانونهای ایرانیان پشتیبان مقاومت و 8کشور بود که خود نمودهای آغازین رویش گل اشرف از یک به صد و هزار اشرف بود.
آری آن خون نثار شده و آن شمعهای جان، که در اعتصاب بینظیر و طولانی آب میشدند، وجدانهای بیدار بشری در سراسر جهان را برانگیخت.
در زندانهای ایران نیز پیام پایداری اشرف پیچید. غلامرضا خسرویها و مجاهدان زندانی در بندهای مقاوم تلاش کردند تا بند زندان خود را به یک اشرف دیگر تبدیل کنند.
و امروز این سخن پروفسور ولید فارس محقق و متخصص در امور خاورمیانه است:
«من میگویم و اگر اشرفی در کار نبود، ما بایستی یک اشرف و حتی ۱۰اشرف میساختیم».
اکنون بر قاب رنگینی که از آن حماسه در منظر خاطرهٴ هر کداممان آویخته، با نگاه به هر چهره، موجی از غرور در جانهایمان میریزد. و رگهی آتشینی از ارادهٴ ادامه دادن تا نابودی همهٴ جلادان ایران و تا رهاسازی مردم ستمدیده ایران در ما شعله میکشد.
و خوب میدانیم که این سنت ایستادن و نبرد و فدا شدن، سنت همان کسی است که مجاهدین با تأسی به مجاهدان قافلهٴ حسین علیهالسلام پیشهٴ خود ساختهاند و در امتداد او میروند تا دست ظلم را قطع کنند. و این بار البته تاریخ، در دوران نابودی یزیدهاست. و دیدیم که در قلب هر ایرانی اشرفی گشوده شد، و گردانهای ارتش رهایی تشکیل شد و تشکلهای جوانان هموطن در همه جا تشکیل شد. و میبینیم که آن خون همچنان میجوشد و میروید و میرویاند.
و کلام پایان، سخن مجاهد قهرمان، فاتح نبرد اشرف زهرهٴ قائمی است که گفت: «ما سوگند خوردهایم که این رژیم را با جنگ صد برابر سرنگون کنیم و این را قطعاً محقق خواهیم کرد. ای به خون خفته شهیدان به شما باد سلام. ای کفن پوش عزیزان به شما باد سلام».
پنداشتند ضربه به قلب هدف زدند
گرگان ننگ، همچو بزان در سحرگهان
از شب درآمدند و به قلب شرف زدند
گفتند کار اشرف شیران تمام شد
یاقوتها ز سینهٴ پاک صدف، زدند
اما یک و دو و سه و صد اشرف دگر
بنگر به هر کرانه چه جانانه صف زدند
حماسه «کهکشان اشرف» نه از خاطرها میرود و نه از صفحه خاطرهٴ ایران و منطقه و جهان. پرچمش بر فراز هزار اشرف در اهتزاز است و یادش در قلبهای بیشماران الهامبخش.
چون گردهٴ سنبلهای که در باد پراکنده شود. شکوفههای عزم از ارادهٴ اشرفیان به همه جا رفت. تنها چهار روز از آن قتلعام گذشته بود که در قلب تهران تصاویر و شعار گرامیداشت 52 شهید کهکشان اشرف به اهتزاز درآمد.
اما راستی رژیم ولایتفقیه چه به دست آورد؟ چه میخواست؟ و آیا به آن رسید؟
به گفته رئیسجمهور برگزیده مقاومت، جهان دید که آن زنان و مردان شجاع، با دست خالی تا آخرین قطره حیات پرفروغ خود پایداری کردند. والاترین سمبلهای آرمان « مقاومت به هر قیمت» که مرام تسلیم و عجز را از بنیاد باطل کردند و به آن قاطعانه نه گفتند».
دیدیم که سرکردگان رژیم جنایت و شقاوت، قتلعام اشرفیان را «راهبردی» تلقی کردند، و به هیاهو پیرامون آن پرداختند و یکبار دیگر افزون بر هزاران بار پیشین، وعده دادند که مجاهدین پایان یافتند.
اما دیدیم و شاهد بودیم که بعد از آن حماسه درخشان، در تمامی جبهههای مقاومت یک دو سه صد، هزار اشرف جوانه زد.
یک جلوه دیگر از تکثیر ارادهٴ مجاهدان اشرف و تأثیر آن حماسه، اعتصابغذای بزرگ 108روزه در لیبرتی و در کانونهای ایرانیان پشتیبان مقاومت و 8کشور بود که خود نمودهای آغازین رویش گل اشرف از یک به صد و هزار اشرف بود.
آری آن خون نثار شده و آن شمعهای جان، که در اعتصاب بینظیر و طولانی آب میشدند، وجدانهای بیدار بشری در سراسر جهان را برانگیخت.
در زندانهای ایران نیز پیام پایداری اشرف پیچید. غلامرضا خسرویها و مجاهدان زندانی در بندهای مقاوم تلاش کردند تا بند زندان خود را به یک اشرف دیگر تبدیل کنند.
و امروز این سخن پروفسور ولید فارس محقق و متخصص در امور خاورمیانه است:
«من میگویم و اگر اشرفی در کار نبود، ما بایستی یک اشرف و حتی ۱۰اشرف میساختیم».
اکنون بر قاب رنگینی که از آن حماسه در منظر خاطرهٴ هر کداممان آویخته، با نگاه به هر چهره، موجی از غرور در جانهایمان میریزد. و رگهی آتشینی از ارادهٴ ادامه دادن تا نابودی همهٴ جلادان ایران و تا رهاسازی مردم ستمدیده ایران در ما شعله میکشد.
و خوب میدانیم که این سنت ایستادن و نبرد و فدا شدن، سنت همان کسی است که مجاهدین با تأسی به مجاهدان قافلهٴ حسین علیهالسلام پیشهٴ خود ساختهاند و در امتداد او میروند تا دست ظلم را قطع کنند. و این بار البته تاریخ، در دوران نابودی یزیدهاست. و دیدیم که در قلب هر ایرانی اشرفی گشوده شد، و گردانهای ارتش رهایی تشکیل شد و تشکلهای جوانان هموطن در همه جا تشکیل شد. و میبینیم که آن خون همچنان میجوشد و میروید و میرویاند.
و کلام پایان، سخن مجاهد قهرمان، فاتح نبرد اشرف زهرهٴ قائمی است که گفت: «ما سوگند خوردهایم که این رژیم را با جنگ صد برابر سرنگون کنیم و این را قطعاً محقق خواهیم کرد. ای به خون خفته شهیدان به شما باد سلام. ای کفن پوش عزیزان به شما باد سلام».