مسکن، آرزویی دست نیافتنی
«سرپرست «دبیرخانه ستاد ملی توانمند سازی سکونت گاههای غیررسمی کشور» اعلام کرد هماکنون 5میلیون و 900هزار نفر در 77 شهر کشور در سکونت گاههای غیررسمی زندگی میکنند. هماکنون 27 درصد از جمعیت کل شهرها در این نوع سکونت گاهها زندگی میکنند» (روزنامه حکومتی اعتماد 2آذر 92)
اولین آرزویی که انسانها از کودکی آن را نقاشی میکنند، خانهای کوچک است. یا کلبهای کنار رودخانه و تک درختی کنار آن.
اما در ایران امروز، با رقم دهشتناک نزدیک به 6 میلیون نفر زاغه نشین، داشتن یک سر پناه تنها آرزویی کودکانه نیست، یک آرزو در ابعاد ملی است. آرزویی سخت دست نیافتنی
وقتی تورم 42 درصدی خط فقر را در کلان شهرها به بالای یک میلیون تومان برده است، یک معلم زحمتکش که 600هزار تومان حقوق میگیرد، با این حقوق چه کار میتواند بکند؟
جهش قیمتها، دست طبقه متوسط را هم از مسکن کوتاه کرده است
از ابتدای حاکمیت آخوندها، قیمت مسکن و مصالح ساختمانی فراتر از نرخ تورم رسمی خود رژیم، جهشهای سرسامآوری داشته است. بلندترین جهشها، در سالهای 68، 86 و سال 91 بود. آن چنان که جهش قیمت مسکن از جهشهای تورم هم بالاتر رفت.
معنای عبور قیمت مسکن از شاخص تورم، برای صاحبان درآمدهای ثابت، پرواز مسکن به رؤیاهای تعبیر نشدنی است. صندوق بینالمللی پول در مهر 92 اعلام کرد، ایران در صدر جدول شاخص تورم در جهان و بالاتر از برخی کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین قرار گرفته است. سپس رسانههای حکومتی هم خبر دادند که طبق پیشبینیها ایران در سال 2014 میلادی نیز در صدر جدول تورم جهانی خواهد ایستاد (تهران امروز 20مهرر 92)
مسکن نیاز مردم و محل سودجویی نجومی ایادی رژیم
یک خانم هموطن به تلویزیون حکومتی میگفت: 10سال باقرض پول برای زمین دادیم هیچ شد (شبکه اول تلویزیون رژیم ۲۳/۲/۹۲)
مسکن هم مثل دارو و درمان و مثل هر نیاز مردمی دیگری در حکومت ولایتفقیه، وسیلهیی برای خالی کردن جیب مردم شده است. مسکن به جای آنکه کانون آرامش مردم باشد، محور اصلی مشکلاتشان شده است. و این مشکل قبل ازهر چیز به سیاستهای کلان نظام حاکم بر میگردد.
در کشورهای موفق در بخش مسکن، سهم هزینه مسکن در سبد خانوار کمتر از 15درصد است، در حالی که بهطور متوسط 31درصد از هزینههای خانوادهایرانی به بخش مسکن مربوط میشود. این نرخ روندی رو به رشد دارد و برای دهکهای پایین درآمدی در کلانشهرها گاه به بیش از 70درصد نیز میرسد. افزایش این رقم موجب پایین آمدن قدرت خرید خانوار در موارد ضروری مانند تغذیه و سلامت شده است.
در حال حاضر، میانگین قیمت مسکن در مناطق مرکزی تهران و شهرهای بزرگ به ازای هر مترمربع بیش از 3میلیون تومان است. با احتساب 20میلیون تومان وام مسکن، یک خانواده 4نفره برای خرید یک واحد 70متری، باید آوردهای بیش از 190میلیون تومان داشته باشد. با فرض محال ثبات قیمتها و باز با فرض محال بالاتر بودن درآمد این خانوار از میانگین کشور، بهنحوی که بتواند ماهی یکمیلیون تومان پسانداز داشته باشد، تأمین این آورده، 19سال طول میکشد. در حالی که میانگین جهانی این انتظار 6سال است. افزایش تعداد مستاجرین به همین دلیل است. البته قشر وسیع کارگران کشور از این محاسبه خارج اند، چرا که با حقوق 3مدار زیر خط فقر، تنها به فکر زنده ماندن باید بود.
اکنون بیش از 7میلیون جوان بالای سن ازدواج بهدلیل نداشتن مسکن مجرد ماندهاند. رشد عرضه و ساخت با رشد تقاضای مسکن متناسب نیست. نیاز سالانه کشور بیش از یکونیممیلیون واحد است، در حالیکه آمار تولید مسکن در مناطق شهری حدود 800هزار واحد در سال بوده و با احتساب مسکن روستایی -که البته بخش عمده آن نوسازی مسکن موجود است- حداکثر به حدود یکمیلیون واحد میرسد. این شکاف 50درصدی در حوزه عرضه و تقاضا، با در نظر گرفتن تقاضاهای انباشته از سالهای قبل منجر به کمبود مسکن (حدود 6میلیون واحد) شده است.
نتیجه این کمبود گرانی افسارگسیخته مسکن است که داشتن یک سر پناه را حتی برای دهکهای میانی جامعه به آرزویی محال تبدیل کرده است.
رشد قارچگونهٴ حلبیآبادها
نتیجه دیگر غیرقابل دسترس بودن مسکن، پیدایش قارچ گونهٴ حلبی آبادها و حصیرآباد ها در حاشیه شهرهاست. رژیم آخوندی برای لاپوشانی این فقر سیاه، آنها را «سکونت گاههای غیررسمی» مینامد. روز شنبه دوم آذر 92روزنامههای حکومتی بهنقل از سرپرست ارگانی موسوم به «دبیرخانه ستاد ملی توانمند سازی سکونت گاههای غیررسمی کشور» اعلام کردند هماکنون 5میلیون و 900هزار نفر در 77 شهر کشور در سکونت گاهها زندگی میکنند. این کارگزار رژیم اعتراف کرد 27 درصد از جمعیت کل شهرها در این نوع سکونت گاهها زندگی میکنند.
این تصویر هولناک از بیخانمانی 27 درصد از جمعیت شهری ایران، مهر باطل بر ادعاهای رژیم برای خانهدار کردن خانوارهای ایرانی و آنروی سکة چپاول نجومی در امر مسکن و شهرسازی است.