«شعله جان! شعلهی ریحانه که خاموش نشد!
گوهرم! قصهی ستار فراموش نشد!
شعله جان! آتش این خشم فروزانتر شد
گوهرم! پور تو را هم، وطنی مادر شد
من و تو مادر هر زادهی ایران شدهایم
آتش کینه بر آن بیت شریران شدهایم
سوز دلهای من و تو، تب صد اختر شد
هر پسر، پور تو، هر دخت، مرا دختر شد
گل قلب پسرم غنچهی ریحانهی تو،
آتش کینهی من سوزغریبانهی تو
ریخت در رود خروشی که هزار اخگر شد
باش تا خانهی ضحاک چو خاکستر شد»
از. م.شوق
گوهرم! قصهی ستار فراموش نشد!
شعله جان! آتش این خشم فروزانتر شد
گوهرم! پور تو را هم، وطنی مادر شد
من و تو مادر هر زادهی ایران شدهایم
آتش کینه بر آن بیت شریران شدهایم
سوز دلهای من و تو، تب صد اختر شد
هر پسر، پور تو، هر دخت، مرا دختر شد
گل قلب پسرم غنچهی ریحانهی تو،
آتش کینهی من سوزغریبانهی تو
ریخت در رود خروشی که هزار اخگر شد
باش تا خانهی ضحاک چو خاکستر شد»
از. م.شوق