در پی سخنان روز چهارشنبه (18/6) خامنهای و هشدار دجالگرانهٴ وی درباره خطراتی که جوانان را تهدید میکند، ایادی و روزنامههای رژیم مطالب و مقالات متعددی درباره جوانان و خطراتی که از ناحیه جوانان متوجه رژیم است، گفته و نوشتهاند. البته جوانان همیشه برای رژیم یک معضل بوده، اما چرا این معضل اکنون بهصورت یک بحران بارز شده و فوریت پیدا کرده و این خطر چه ابعادی دارد؟
مبنای این بحران، شرایط مادی اقتصادی و سیاسی غیرقابل تحمل جوانان میهن ماست؛ درباره ابعاد این بحران تنها کافی است به یک مؤلفة آن اشاره کنیم که مسألهٴ اشتغال و بیکاری جوانان است و کافی است به یاد بیاوریم که نرخ بیکاری در میان جوانان بیش از 25درصد است، یعنی از هر 4جوان جویای کار یک نفر بیکار است. تازه باید دانست که شاغل بنا به تعریف نهادهای حکومتی، کسی است که یک ساعت در هفته کار کند. یعنی اگر فردی تنها یک ساعت در هفته مثلاً دستفروشی کند از نظر رژیم بیکار محسوب نمیشود، با این همه تازه مقامهای رژیم هشدار میدهند که یک سونامی بیکاری با 6میلیون بیکار افزوده تا 4سال آینده در راه است، چرا که ۴.۵میلیون نفر دانشجویان کنونی فارغالتحصیل میشوند و وارد بازار کار میشوند در حالی که با توجه به رکود مرگبار کنونی، تنها شمار ناچیزی از آنان جذب بازار کار میشوند و بقیه به ارتش بیکاران میپیوندند؛ آنچه که این ارتش را خوفانگیزتر میکند آن است که عمده آنها را تحصیلکردگان و فارغالتحصیلان دانشگاهها تشکیل میدهند.
اما آنچه که این بحران را بسان یک «سونامی» در چشمانداز رژیم قرار داده و خواب از چشمان خلیفة ارتجاع و رژیم ولایت ربوده، شرایط سیاسی و اجتماعی مرحله پس از زهرخوران است که همهٴ تحولات در آن شتاب فوقالعادهیی پیدا میکند. از اینرو میتوان دریافت که چرا ولیفقیه این چنین مضطرب است و همانگونه که در دیدار با اعضای شورای عالی مجازی رژیم صراحتاً ابراز کرد، احساس میکند که رژیمش از شرایط عقبافتاده است.
خامنهای در سخنرانی روز چهارشنبه، ضمن سوز و گداز از مجاهدین و اینکه دشمن سعی میکند جوانان ما را نسبت به انقلاب بیتفاوت بار بیاورد، صراحتاً ابراز نگرانی کرد که «نسل جوان بالندهٴ ما… بهتدریج این حوادث مهم را… از یاد ببرد… (در آن صورت) در شناخت آینده دچار اشتباه خواهند شد».
روزنامه جمهوری نیز در سرمقاله (21/6) خود روی همین موضوع را مورد تأکید قرار داده و پس از اشاره به بهاصطلاح «جنایات منافقین». خاطرنشان کرده که اگر نسل جوان این خاطرات تاریخی را نشناسد، در مورد «راهحل و آینده کشور دچار خطا خواهد شد».
روشن است که منظور جذب به مجاهدین و مقاومت ایران است و راهکار برخورد با آن نیز، همچنان که خامنهای هم آن را عملاً نشان داد، افزایش باز هم بیشتر تبلیغات و سمپاشی علیه مجاهدین است.
راهکار دیگر خلیفة ارتجاع که در همان سخنرانی آن را مورد اشاره قرار داد، تقویت و گسترش نهادهای سرکوبگر، نظیر بسیج، انجمنهای ضداسلامی و امثالهم است که خامنهای از آنها با عنوان جوانان حزباللهی اسم برد و از سایر اجزای رژیمش، بهخصوص باند رفسنجانی ـ روحانی خواست که این اوباش را مورد حمایت قرار بدهند و آنها را تحت عنوان افراطی و… نکوبند.
اتفاقی نبود که در همان چهارشنبه شب (18/6) یکی از مهرههای اطلاعاتی رژیم که از وی بهعنوان دبیرکل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان نام برده میشد، در تلویزیون ظاهر شد تا ضمن یادآوری خدمات این نهاد سرکوبگر طی دهة60 از «پاکسازی مدارس از گروهکهای التقاطی… و نهایتاً نابودی آنها» اعلام آمادگی کند که در حال حاضر نیز فعالیت آن در مدارس افزایش و گسترش پیدا کند.
راهکاری هم که باند رفسنجانی ـ روحانی برای بحران جوانان ارائه میکند هم در اساس بر سرکوب متکی است اما سعی میکند سرکوب را با شیوههای امنیتی و پوشیده پیش ببرد؛ به این معنا که با ارائهٴ یک سری امتیازات روبنایی و مظاهر بورژوایی مثل برگزاری کنسرت و فیلم سینمایی و امثالهم، تضاد جوانان را بهاصطلاح تسکین و تخفیف دهد، اما چطور میتوان با برگزاری کنسرت، جوان بیکاری را تسکین داد و قانع کرد که تنها امیدش این است که مدرک لیسانس او مزاحم استخدامش بهعنوان رفتگر شهرداری نباشد؟!
اما جالب است که دولت روحانی و وزارت ارشادش همین خط را هم نمیتوانند پیش ببرند. از بد حادثه یا یا از خوب آن، در حال حاضر دولت و قوه مجریه در قبضهٴ همین باند است و در عمل نشان داده که در دولت روحانی، بحرانهای گریبانگیر رژیم از جمله بحران جوانان، از بیکاری تا سرکوب جوانان روز به روز حادتر شده و حادتر میشود و بحران جوانان سراپا خشم و نفرت موجودیت رژیم را تهدید میکند. بیجهت نیست که روزنامه رسالت در سرمقاله (21/6) خود ضمن اشاره به مسألهٴ جوانان و ناامیدی آنها از نظام، نسبت به چشمانداز تیره و هولناک پیش رو هشدار داده و مینویسد: «ما در یک جهان شدیداً نامطلوب زندگی میکنیم که در آن، بهطور فزایندهای، اغلب چیزها در معرض خطر هستند… و آرمانها را متزلزل میسازد و رمقها برای بهبود امور را به تحلیل میبرد... اگر همه چیز همین طور که هست پیش برود، میتواند همان شرایط سقوط امپراتوری روم تکرار شود».
مبنای این بحران، شرایط مادی اقتصادی و سیاسی غیرقابل تحمل جوانان میهن ماست؛ درباره ابعاد این بحران تنها کافی است به یک مؤلفة آن اشاره کنیم که مسألهٴ اشتغال و بیکاری جوانان است و کافی است به یاد بیاوریم که نرخ بیکاری در میان جوانان بیش از 25درصد است، یعنی از هر 4جوان جویای کار یک نفر بیکار است. تازه باید دانست که شاغل بنا به تعریف نهادهای حکومتی، کسی است که یک ساعت در هفته کار کند. یعنی اگر فردی تنها یک ساعت در هفته مثلاً دستفروشی کند از نظر رژیم بیکار محسوب نمیشود، با این همه تازه مقامهای رژیم هشدار میدهند که یک سونامی بیکاری با 6میلیون بیکار افزوده تا 4سال آینده در راه است، چرا که ۴.۵میلیون نفر دانشجویان کنونی فارغالتحصیل میشوند و وارد بازار کار میشوند در حالی که با توجه به رکود مرگبار کنونی، تنها شمار ناچیزی از آنان جذب بازار کار میشوند و بقیه به ارتش بیکاران میپیوندند؛ آنچه که این ارتش را خوفانگیزتر میکند آن است که عمده آنها را تحصیلکردگان و فارغالتحصیلان دانشگاهها تشکیل میدهند.
اما آنچه که این بحران را بسان یک «سونامی» در چشمانداز رژیم قرار داده و خواب از چشمان خلیفة ارتجاع و رژیم ولایت ربوده، شرایط سیاسی و اجتماعی مرحله پس از زهرخوران است که همهٴ تحولات در آن شتاب فوقالعادهیی پیدا میکند. از اینرو میتوان دریافت که چرا ولیفقیه این چنین مضطرب است و همانگونه که در دیدار با اعضای شورای عالی مجازی رژیم صراحتاً ابراز کرد، احساس میکند که رژیمش از شرایط عقبافتاده است.
خامنهای در سخنرانی روز چهارشنبه، ضمن سوز و گداز از مجاهدین و اینکه دشمن سعی میکند جوانان ما را نسبت به انقلاب بیتفاوت بار بیاورد، صراحتاً ابراز نگرانی کرد که «نسل جوان بالندهٴ ما… بهتدریج این حوادث مهم را… از یاد ببرد… (در آن صورت) در شناخت آینده دچار اشتباه خواهند شد».
روزنامه جمهوری نیز در سرمقاله (21/6) خود روی همین موضوع را مورد تأکید قرار داده و پس از اشاره به بهاصطلاح «جنایات منافقین». خاطرنشان کرده که اگر نسل جوان این خاطرات تاریخی را نشناسد، در مورد «راهحل و آینده کشور دچار خطا خواهد شد».
روشن است که منظور جذب به مجاهدین و مقاومت ایران است و راهکار برخورد با آن نیز، همچنان که خامنهای هم آن را عملاً نشان داد، افزایش باز هم بیشتر تبلیغات و سمپاشی علیه مجاهدین است.
راهکار دیگر خلیفة ارتجاع که در همان سخنرانی آن را مورد اشاره قرار داد، تقویت و گسترش نهادهای سرکوبگر، نظیر بسیج، انجمنهای ضداسلامی و امثالهم است که خامنهای از آنها با عنوان جوانان حزباللهی اسم برد و از سایر اجزای رژیمش، بهخصوص باند رفسنجانی ـ روحانی خواست که این اوباش را مورد حمایت قرار بدهند و آنها را تحت عنوان افراطی و… نکوبند.
اتفاقی نبود که در همان چهارشنبه شب (18/6) یکی از مهرههای اطلاعاتی رژیم که از وی بهعنوان دبیرکل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان نام برده میشد، در تلویزیون ظاهر شد تا ضمن یادآوری خدمات این نهاد سرکوبگر طی دهة60 از «پاکسازی مدارس از گروهکهای التقاطی… و نهایتاً نابودی آنها» اعلام آمادگی کند که در حال حاضر نیز فعالیت آن در مدارس افزایش و گسترش پیدا کند.
راهکاری هم که باند رفسنجانی ـ روحانی برای بحران جوانان ارائه میکند هم در اساس بر سرکوب متکی است اما سعی میکند سرکوب را با شیوههای امنیتی و پوشیده پیش ببرد؛ به این معنا که با ارائهٴ یک سری امتیازات روبنایی و مظاهر بورژوایی مثل برگزاری کنسرت و فیلم سینمایی و امثالهم، تضاد جوانان را بهاصطلاح تسکین و تخفیف دهد، اما چطور میتوان با برگزاری کنسرت، جوان بیکاری را تسکین داد و قانع کرد که تنها امیدش این است که مدرک لیسانس او مزاحم استخدامش بهعنوان رفتگر شهرداری نباشد؟!
اما جالب است که دولت روحانی و وزارت ارشادش همین خط را هم نمیتوانند پیش ببرند. از بد حادثه یا یا از خوب آن، در حال حاضر دولت و قوه مجریه در قبضهٴ همین باند است و در عمل نشان داده که در دولت روحانی، بحرانهای گریبانگیر رژیم از جمله بحران جوانان، از بیکاری تا سرکوب جوانان روز به روز حادتر شده و حادتر میشود و بحران جوانان سراپا خشم و نفرت موجودیت رژیم را تهدید میکند. بیجهت نیست که روزنامه رسالت در سرمقاله (21/6) خود ضمن اشاره به مسألهٴ جوانان و ناامیدی آنها از نظام، نسبت به چشمانداز تیره و هولناک پیش رو هشدار داده و مینویسد: «ما در یک جهان شدیداً نامطلوب زندگی میکنیم که در آن، بهطور فزایندهای، اغلب چیزها در معرض خطر هستند… و آرمانها را متزلزل میسازد و رمقها برای بهبود امور را به تحلیل میبرد... اگر همه چیز همین طور که هست پیش برود، میتواند همان شرایط سقوط امپراتوری روم تکرار شود».