728 x 90

بحران آب و تالابها چرا؟

معضل کمبود آب
معضل کمبود آب

بنا‌ به آمارهای منتشر شده از سوی دستگاههای حکومتی ذیربط با موضوع محیط زیست، در شرایط کنونی بیش از 50 درصد تالابها و دریاچه‌های کشور خشک شده یا در معرض نابودی قرار دارند. (سایت حکومتی تابناک 13 فروردین 93)
مقامات رژیم در تشریح این وضعیت فاجعه‌بار ابتدا آسمان و طبیعت را مقصر دانسته و روی کاهش «نزولات جوی» دست می‌گذارند و سپس از «برخی سودجویان» و «برداشتهای بی‌رویه» سخن می‌گویند. گرچه همهٴ مردم ایران می‌دانند این «برخی سودجویان» که با «برداشتهای بی‌رویه» خود در خشکیدگی و انهدام حوزه‌های آبخیز کشور نقش داشته‌اند کسی جز ایادی رژیم ولایت‌فقیه نبوده و نیستند. و وضعیت بحرانی تالابها قبل از این‌که به کاهش باران و تغییرات جوی مربوط باشد، به تاراج آنها در نظام ولایت‌فقیه مربوط است. این تاراج با سلسلهٴ یی از کرده‌ها و نکرده‌های ایادی رژیم به‌صورت زنجیره‌یی تالابها و حوزه‌های آبخیز کشور را به روزگاری کنونی کشانده است. برخی از این اقدامات زنجیره‌یی را می‌توان فهرست کرد:


خشکاندن و بالا کشیدن اراضی تالاب ها:

خشک کردن و بالاکشیدن اراضی تالابها به‌خصوص در نواحی شمالی کشور باعث شده است که تالابهای انزلی، میانکاله، فریدونکنار، بندر کیاشهر، امیرکلایه، قوری‌گل، مجموعه آلاگل، آلما‌گل و آجی‌گل، از مرز بحران عبور کنند.


انحراف آب رودخانه‌های تأمین کننده تالاب ها:

بستن سدهای بی‌حساب توسط پیمانکاران وابسته به سپاه، که کیسه بسیاری از پاسداران را پرکرده است از دیگر عوامل خشک شدن تالابهای بزرگ است. از جمله تالابهای ارومیه، گاوخونی، هامون، شادگان، هور الهویزه و هور العظیم (مشترک با کشور عراق) و رودخانه‌های شیرین و رود میناب، رود گز و رود حرا، مجموعه رود شور از جملهٴ قربانیان این سیاست رژیم هستند. بنا‌ به آمارهای رسانه‌های حکومتی تا دی ماه سال 92، بیش از 1329 سد در فهرست سدهای رژیم ساخته ثبت شده است که نزدیک به 647 سد ساخته شده و 146 سد در حال ساخت است در حالی که اغلب کارشناسان رژیم بر بی‌حاصلی و حتی زیانباری آنها دست گذاشته‌اند. روزنامه حکومتی اعتماد در 18 دی 92 اذعان کرد که «536 سد نیز در فرقت هر چه بیشتر از دانش حقیقی در دست مطالعه است تا با اشاره هر وزیر و یا وکیل یا آقا زاده‌یی پا در عرصه ساخت و ساز سود آور بگذارد».


هدر دادن آب: دو نمونه از سد سازی بی‌حساب

الف: سد منگل: در میان این همه ناشیگری در حکمرانی آب، سد منگل اما جایگاهی ویژه دارد. این سد آن‌چنان غیرقابل توجیه بود که حتی سینه‌چاکان سدسازی با احتیاط با آن برخورد می‌کردند. نزدیک به دو دهه خبرگان آب کشور در برابر ساخت این سد مضر مقاومت کردند. سدی که بخش مهمی از جنگل هیرکان و نیز جاده سراسری آمل را زیر آب می‌برد و از آن مهم‌تر این‌که هیچ زمین بدون آب که نیاز به آبیاری داشته باشد در پایین دست آن نیست. کارشناسان دفتر فنی آب بارها از ساختگاه سد و نیز اراضی پایین دست آن بازدید کردند. مخزن سد خسارت بسیار سنگینی را بر محیط زیست و بر اموال عمومی و خصوصی وارد می‌کند. در پایین دست که قرار است سد برایش درآمدزا باشد همه اراضی به کشت برنج و مرکبات اختصاص یافته و نشانی از اراضی بی‌آب دیده نمی‌شود.
کار اجرایی این سد به‌دلیل نان آوری زیادی که برای مجریان طرح داشته و دارد در اواخر دورهٴ پاسدار احمدی‌نژاد کلید خورد در حالی که توسط کارشناسان خود رژیم تأکید شده بود: «خسارت مخزن سد منگل به‌تنهایی معادل هزینه ساخت چندین سد است و به همین دلیل بدنه کارشناسی دفتر فنی آب وزارت نیرو ساخت این سد را رد کرد. تنها هزینه تغییر مسیر جاده اصلی تهران-آمل که در مخزن سد قرار می‌گیرد آن‌چنان زیاد است که می‌تواند جلوی ساخت هر سد پردرآمدی را نیز بگیرد چه رسد به این سد که اصلاً درآمدی بر آن متصور نیست. این سد بخش قابل ملاحظه‌یی از جنگل‌های بکر مازندران را ویران می‌کند... این سد می‌تواند به نابودی شاید نزدیک به 10هزار هکتار جنگل‌های بکر مازندران چه در مخزن و چه در اطراف و در بالادست و پایین دست سد به‌انجامد».
ب: سد مروک: این سد با صرف هزینه‌های میلیاردی بر روی رودخانه تیره در لرستان ساخته شد در حالی که پیش از آن سد کمال صالح در استان مرکزی بر روی همین رودخانه ساخته شده بود. سد کمال صالح استان مرکزی در بالادست و سد مروک لرستان در پایین دست هر دو در یک حوضه آبریز و بر روی رودخانه تیره از سرشاخه‌های دز قرار دارند.


فاسد کردن منابع آب؛ تالابها محل فاضلابهای شهری و صنعتی:

سرازیر کردن زباله‌ها و فاضلابهای شهری به تالاب ها، از دیگر مظاهر بی‌کفایتی رژیم و اتلاف منابع حیاتی کشور است. تالابهای انزلی، شادگان، تالابهای اطراف رامسر و تالابهای موجود در استان گلستان، مازندران و گیلان از بارزترین قربانیان این بی‌کفایتی رژیم هستند.


تغییر کاربری منابع آب، رودخانه‌ها و اراضی تالاب ها:

بارزترین طرح ضد‌ملی آخوندهای حاکم، تغییر مسیر آبهای کارون و زاینده رو از سرشاخهٴ آن در کوهرنگ، تحت عنوان آب رسانی به یزد و استان قم و استان مرکزی و یزد است که در اساس آب رسانی به صنایع ضدملی هسته‌یی و آب بر را زیر پوش پروژه آبرسانی به شهرها مخفی کرده‌اند. خشک شدن رودخانه‌های کارون و زاینده رود و به‌دنبال آن خشک شدن تالابهای مسیر این دو رودخانه در استانهای اصفهان، لرستان، چهارمحال و بختیاری و خوزستان حاصل این طرح ضد‌ملی است. که بررسی ابعاد خسارات آن یک تحقیق مستقل می‌طلبد.


خشکاندن منابع آب کشور:

خشکیدن دریاچه ارومیه، خشکیدن کارون و تالاب‌های خوزستان، خشکیدن گاوخونی و زاینده‌رود، خشکیدن دریاچه بختگان و تخریب پارک ملی بختگان، تبخیر سالانه میلیاردها مترمکعب آب محدود کشور در دریاچه سدها، خالی ماندن بخش بزرگی از مخزن بسیاری از سدها مانند سد پیشین و ساوه و گاوشان، تخریب آبخیزها و زیر آب رفتن جنگل‌ها و عرصه‌های طبیعی در سراسر کشور از دستاوردهای مدیریت آب در نظام ولایت‌فقیه است. که حاصلی جز خشکی و بیابانزایی و تهی شدن سفره‌های زیر زمینی و نشست کردن زمین در دشتهای استانهای اصفهان، خراسان، کرمانشاه، همدان، مرکزی، فارس و کرمان به‌معنی نابودی آبخیزداری طبیعی و سنتی، از حداقلهای سیاستهای جنایت‌بار رژیم ولایت در نابودی منابع طبیعی مردم ایران است.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/77ccbe15-2245-42bc-a0ac-ad6fc223acfe"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات