یکی از بحرانهای گریبانگیر رژیم ولایتفقیه بحران منطقهیی است، رژیم خمینی از بدو پیدایش آن تحت عنوان صدور انقلاب از گروههای تروریستی حمایت کرد و تا توانست اموال مردم ایران را به جیب این گروههای آخوندساخته در کشورهای منطقه ریخت. در زمینه سیاست منطقهیی نیز از رژیمهای سرکوبگری مانند رژیم حافظ اسد برای دست یافتن به اهداف ارتجاعیاش حمایت کرد و پس از مرگ دیکتاتور سوریه از جانشین او بشار اسد خصوصاً بعد از شروع قیام و انقلاب سوریه حمایت کرد. بقای نظام اسد در سوریه برای رژیم آنقدر اهمیت دارد که رژیم آخوندی این کشور و عراق را عمق استراتژیکی نظام میداند و از این جهت است که بیدنده و ترمز از حکومت مالکی در عراق و رژیم بشار اسد با تمامی امکانات حمایت میکند.
بنابراین، این رژیم بدون پایگاه و بدون تکیهگاه برای اینکه بتواند خودش را سر پا نگاه دارد، عمق استراتژیک نظامش را به کشورهای منطقه مانند عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و... برده تا بتواند تروریسم افسار گسیختهاش را به قیمت حراج و برباد دادن ثروتهای مردم و به قیمت کشتار مردم بیگناه منطقه پیش ببرد.
رژیم آخوندی در تمامی این سالها عمق استراتژیکش را با حربه تروریسم حفظ کرده و این واقعیتی است که مهرههای ریز و درشت رژیم ولایتفقیه بارها به آن اذعان کردهاند.
پاسدار حسین شریعتمداری تیغ کش معروف خامنهای و نماینده او درکیهان در7بهمن 86چنین مینویسد: ”هم اکنون در سراسر جهان، بسیاری از مراکز حساس صهیونیستها، آمریکاییها و برخی از کشورهای اروپایی حامی اسراییل در دسترس مسلمانان قرار دارد؟ و مگر نه اینکه دسترسی به این مراکز حساس به آسانی امکانپذیر است؟ بنابراین کدام قاعده انسانی و حقوقی میتواند مانع از حمله به این مراکز و افراد باشد؟! آمریکا و حامیان اروپایی آنها به یقین وقتی مشاهده کنند که هزینه حمایت آنان از صهیونیستها را باید از مال و جان اتباع وابسته خود بپردازند در سیاست خود تجدیدنظر خواهند کرد. مطابق یک نظریه فقهی میتوان به کسانی که از سوی دشمن بهعنوان سپر مورد استفاده قرار میگیرند، حمله کرد. بنابراین، اگر حکام برخی از دولتهای اسلامی مانع حمله ملتهای مسلمان به صهیونیستها هستند، میتوان این سپرهای دشمن را نیز از میان برداشت“.
رحیم پور ازغدی یکی از تئوریسینهای نظام نیز در مورد صدور تروریسم و ارتجاع رژیم آخوندی در زمینه آمادهسازی برای دخالت در کشورهای منطقه و صدور تروریسم در این کشورها ،11 مهر90 در تلویزیون رژیم گفت: ”تیپهای عملیاتی میرفت محورهای غرب و جنوب. الآن تیمهای عملیاتی باید آماده بشن برن به شمال آفریقا. برن به شرق آسیا برن به غرب اروپا. باید آماده عملیاتی جهانی باشیم. ما پیر شدیم. نسل بعد باید آماده بشن. برن به کمک برادرانشون در شمال آفریقا غرب اروپا... اونجا برادرانشون رو آزاد کنن. دیگه بینالمللی شد. انقلاب صادر شد. بچههای ما در پنج قاره عالم حضور دارن و همه جا علیه استعمار میترسن. مقدمات ظهور رو باید فراهم کرد. از هیچکس هم نباید ترسید. آماده باید بشیم برای یه نبرد جهانی. بچههای اطلاعات عملیات و تخریب باید آماده بشن. محورا تو کل جهانه. باید آماده بشن برن آمریکای لاتین بجنگن. همونطور که بچههای ما پاشونو گذاشتن به لبنان قضیه لبنان و فلسطین عوض شد. وقتی رفتن بوسنی قضیه عوض شد تا اون وقت که بچههای بوسنی فقط میخوردن. سبک جهاد ما رفت بوسنی ورق برگشت. همه میگن مقاومت غزه کار ماست. خود نخستوزیر اسراییل گفت. یه جمهوری اسلامی شمال درسته شده. یه جمهوری اسلای جنوب... اینا ما رو محاصره کردن“.
بهخاطر صدور تروریسم و ارتجاع است که آخوندها در طول حاکمیت ننگینشان سرمایههای مردم ایران را خرج عملیات تروریستی کردند و سالها با این شیوه جنایتکارانه رژیم پوسیده و نامشروعشان را حفظ کردند، اما حالا که ورق علیه این نظام قرونوسطایی برگشته است، آنچه را که آخوندها برای حفظ نظامشان از تروریسم بافتند، به جای اینکه ریسمان نجاتشان شود طناب دارشان شده است، زیرا رژیم در مرحله واپسین از حیات ننگینش قرار دارد و در زمانی که بهدلیل تحریمها اقتصاد رژیم ولایت به یک اقتصاد وارادتی تبدیل شده است، بحران اقتصادی رژیم آخوندی را وادار کرده است که به گفته بعضی از افراد باند ولیفقیه با زانوهای خونین پای میز مذاکره بروند، در چنین شرایط پیچیدهای دیگر صدور تروریسم و دل بستن به عمق استراتژیک دردی از رژیم ولایت درمان نمیکند و به این دلیل است که رفسنجانی در جمع مزدوران برون مرزی رژیم در اجلاس علمای اسلامی در18بهمن 92می گوید: ”امروز در خاورمیانه و برخی کشورهای عربی شاهد تنازعی هستیم که اصلاً مبتنی بر معارف اسلامی نیست. اگر بنا را بر وحدت گذاشتهایم علمای اسلامی باید دور هم بنشینند و این مسائل را بهصورت دسته جمعی مطرح کنند و دولتهای اسلامی هم برای اجرایی شدن تصمیمات علما همت کنند تا شاید جلوی این بحران و شرایط خطرناک گرفته شود“.
همانطور که ملاحظه میشود، رفسنجانی علاوه بر اینکه رودرروی خط خامنهای از حل منازعات منطقهیی آن هم بهصورت دستجمعی حرف میزند، به نوعی به دولتهای اسلامی و در رأس آنها عربستان سعودی چشمک و چراغ میزند. رفسنجانی درجای دیگری به بمباران شیمیایی مردم سوریه توسط رژیم بشار اسد اعتراف کرد و گفت: ”خدا رحم کنه به مردم سوریه. مردم سوریه خیلی آسیب دیدن. بیش از صد هزار کشته دادن. مردم از یک طرف از طرف خود حکومتشون بمباران شیمیایی میشن و از طرف دیگه منتظر بمبهای آمریکایی باید بمونند“.
از آنجایی که بازی با سوریه و حفظ نظام بشار اسد برای خامنهای خیلی حیاتی است، در مقابل این سخنان رفسنجانی، خامنهای شخصاً به صحنه آمد و با گوشه و کنایه به رفسنجانی در جمع مجریان نمایش جمعه رژیم گفت:” ستونهای نگهدارندهٴ این نظام وظایفی دارند، نمیتوان این وظایف را در نسبت با حوادث تعریف کرد؛ یعنی حادثهای اتّفاق میافتد، ما بهصورت انفعالی در مقابل این حادثه یک حرکتی بکنیم، یک موضعی بگیریم، یک اقدامی بکنیم، این نمیشود. این موضع بهمعنی کشانده شدن نظام جمهوری اسلامی به اینسو و آنسو است که امری بسیار خطرناک است. حوادث منطقه را باید در امتداد رویارویی طولانی با دشمن دانست و با نگرش کلان با مسائل منطقه برخورد کرد والا «قطعاً سرمان کلاه خواهد رفت».
رفسنجانی که به اوضاع فلاکتبار نظام اشراف دارد و هزینه دخالتهای رژیم در سوریه و عراق خوب حالیاش است، در گامهای بعدی تعارفها را کنار گذاشت و عمق استراتریک نظام و دخالت در عراق و سوریه را برای نظام هزینهدار توصیف کرد و گفت: ”اگر مردم سوریه بپذیرند، مانعی ندارد. باید مردم بپذیرند. این حق ما نیست که دخالت کنیم. الآن وضع عراق نیز خوب نیست. باید سهم هر بخشی در حکومت بهاندازه رأیشان باشد. چه کردها، چه سنیها و چه بقیه گروهها. حضور ما در عراق نفعی برای ما ندارد. بلکه هزینه دارد“.
در جریان کنفرانس ژنو 2 در مورد بحران سوریه نیز تا آنجا که به باند رفسنجانی- روحانی برمیگشت، نمیخواستند در این کنفرانس شرکت کنند زیرا یا میبایست از خط باند خامنهای در مورد حمایت از رژیم بشار اسد دفاع کنند که این کار را به نفع نظام نمیدید.
باند رفسنجانی- روحانی درکنفرانس ژنو2 یا میبایست به تصمیمات کنفرانس ژنو1 یعنی برکناری بشار اسد از قدرت گردن میگذاشت که این کار شقه و شکاف در رژیم را بيشتر مي کرد که در این مرحله که نظام ولایت در مرحله زهران خوران اتمی است، شکاف بیشتر به نفع آنها و نظامشان نبود و از این زاویه بود وقتی که سازمان ملل دعوتش را از رژیم پس گرفت، ظریف به صحنه آمد و گفت ما اصلاً نمیخواستیم در این کنفرانس شرکت کنیم و اضافه کرد: ”ما از دو چیز متأسفیم یکی از اینکه آقای بان کیمون بر اثر فشاری که روش وارد شد. پیشنهاد خودش رو پس گرفت. چون ما چندان شایق نبودیم به این موضوع فقط چون دعوت شده بود میخواستیم شرکت بکنیم اون هم نه در سطح وزیر. چون اعتقاد داشتیم زمان دعوت برای حضور وزیر خارجه دیر شده بود. قرار بود معاون وزیر شرکت بکنه“.
خامنهای تلاش دارد که زهرخوردن را محدود به جام زهر اتمی کند تا در سایر زمینهها از جمله در زمینه سیاستهای منطقهیی رژیم ناچار به نوشیدن جام زهر نشود.
خامنهای میخواهد با لغو تحریمها و با سرکشیدن جرعه زهر، تعادل رژیم را به وضعیت قبل برگرداند و لبنان، سوریه، فلسطین و عراق را داشته باشد، اما واقعیت این است که بعد از خوردن جام زهر اتمی، چارهای ندارد جز اینکه سریال عقبنشینیها را ادامه بدهد و این عقبنشینیها بهصورت زنجیرهیی ادامه دارد، از این بابت است که موحدی کرمانی در نمایش جمعه تهران 18بهمن میگوید: ”توقعات این آمریکا خیلی بالا رفته. در یک جمله میگویند که مسأله فقط هستهیی و بمب اتمی نیست. زمزمه این را دارند که ما به سراغ موشکهای بالستیک هم میریم.عجب.در جملهای دیگر میگویند این دو مسئول فتنه 88 باید هر چه زودتر از حصر خارج شوند که دیگر آبرویی برای این دو نفر باقی نمونده. میگویند ایران باید دست از حمایت تروریستها برداره. تروریستها کیها هستند؟ اونها مقصودشون حزبالله است“.
با این تفاصیل و با توجه به آنچه که در بالا به آن اشاره شد، ماهیت بحران منطقهیی آخوندها خودش را بروز میدهد و ولیفقیه از یک طرف راهی ندارد جز اینکه پای میز مذاکره برود و از طرف دیگر میبیند که لازمه استمرا مذاکرات، عقبنشینی در سایر عرصهها از جمله در عرصه منطقهیی است که در این صورت، سلسله عقبنشینیها برای ولیفقیه و نظامش حکم طناب دار را دارد و این همان گره کوری است که آخوندها خودشان با دست خودشان به دور خودشان تنیدهاند و در این کلاف سر در گم و خود ساخته گیر کردهاند.
بنابراین، این رژیم بدون پایگاه و بدون تکیهگاه برای اینکه بتواند خودش را سر پا نگاه دارد، عمق استراتژیک نظامش را به کشورهای منطقه مانند عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و... برده تا بتواند تروریسم افسار گسیختهاش را به قیمت حراج و برباد دادن ثروتهای مردم و به قیمت کشتار مردم بیگناه منطقه پیش ببرد.
رژیم آخوندی در تمامی این سالها عمق استراتژیکش را با حربه تروریسم حفظ کرده و این واقعیتی است که مهرههای ریز و درشت رژیم ولایتفقیه بارها به آن اذعان کردهاند.
پاسدار حسین شریعتمداری تیغ کش معروف خامنهای و نماینده او درکیهان در7بهمن 86چنین مینویسد: ”هم اکنون در سراسر جهان، بسیاری از مراکز حساس صهیونیستها، آمریکاییها و برخی از کشورهای اروپایی حامی اسراییل در دسترس مسلمانان قرار دارد؟ و مگر نه اینکه دسترسی به این مراکز حساس به آسانی امکانپذیر است؟ بنابراین کدام قاعده انسانی و حقوقی میتواند مانع از حمله به این مراکز و افراد باشد؟! آمریکا و حامیان اروپایی آنها به یقین وقتی مشاهده کنند که هزینه حمایت آنان از صهیونیستها را باید از مال و جان اتباع وابسته خود بپردازند در سیاست خود تجدیدنظر خواهند کرد. مطابق یک نظریه فقهی میتوان به کسانی که از سوی دشمن بهعنوان سپر مورد استفاده قرار میگیرند، حمله کرد. بنابراین، اگر حکام برخی از دولتهای اسلامی مانع حمله ملتهای مسلمان به صهیونیستها هستند، میتوان این سپرهای دشمن را نیز از میان برداشت“.
رحیم پور ازغدی یکی از تئوریسینهای نظام نیز در مورد صدور تروریسم و ارتجاع رژیم آخوندی در زمینه آمادهسازی برای دخالت در کشورهای منطقه و صدور تروریسم در این کشورها ،11 مهر90 در تلویزیون رژیم گفت: ”تیپهای عملیاتی میرفت محورهای غرب و جنوب. الآن تیمهای عملیاتی باید آماده بشن برن به شمال آفریقا. برن به شرق آسیا برن به غرب اروپا. باید آماده عملیاتی جهانی باشیم. ما پیر شدیم. نسل بعد باید آماده بشن. برن به کمک برادرانشون در شمال آفریقا غرب اروپا... اونجا برادرانشون رو آزاد کنن. دیگه بینالمللی شد. انقلاب صادر شد. بچههای ما در پنج قاره عالم حضور دارن و همه جا علیه استعمار میترسن. مقدمات ظهور رو باید فراهم کرد. از هیچکس هم نباید ترسید. آماده باید بشیم برای یه نبرد جهانی. بچههای اطلاعات عملیات و تخریب باید آماده بشن. محورا تو کل جهانه. باید آماده بشن برن آمریکای لاتین بجنگن. همونطور که بچههای ما پاشونو گذاشتن به لبنان قضیه لبنان و فلسطین عوض شد. وقتی رفتن بوسنی قضیه عوض شد تا اون وقت که بچههای بوسنی فقط میخوردن. سبک جهاد ما رفت بوسنی ورق برگشت. همه میگن مقاومت غزه کار ماست. خود نخستوزیر اسراییل گفت. یه جمهوری اسلامی شمال درسته شده. یه جمهوری اسلای جنوب... اینا ما رو محاصره کردن“.
بهخاطر صدور تروریسم و ارتجاع است که آخوندها در طول حاکمیت ننگینشان سرمایههای مردم ایران را خرج عملیات تروریستی کردند و سالها با این شیوه جنایتکارانه رژیم پوسیده و نامشروعشان را حفظ کردند، اما حالا که ورق علیه این نظام قرونوسطایی برگشته است، آنچه را که آخوندها برای حفظ نظامشان از تروریسم بافتند، به جای اینکه ریسمان نجاتشان شود طناب دارشان شده است، زیرا رژیم در مرحله واپسین از حیات ننگینش قرار دارد و در زمانی که بهدلیل تحریمها اقتصاد رژیم ولایت به یک اقتصاد وارادتی تبدیل شده است، بحران اقتصادی رژیم آخوندی را وادار کرده است که به گفته بعضی از افراد باند ولیفقیه با زانوهای خونین پای میز مذاکره بروند، در چنین شرایط پیچیدهای دیگر صدور تروریسم و دل بستن به عمق استراتژیک دردی از رژیم ولایت درمان نمیکند و به این دلیل است که رفسنجانی در جمع مزدوران برون مرزی رژیم در اجلاس علمای اسلامی در18بهمن 92می گوید: ”امروز در خاورمیانه و برخی کشورهای عربی شاهد تنازعی هستیم که اصلاً مبتنی بر معارف اسلامی نیست. اگر بنا را بر وحدت گذاشتهایم علمای اسلامی باید دور هم بنشینند و این مسائل را بهصورت دسته جمعی مطرح کنند و دولتهای اسلامی هم برای اجرایی شدن تصمیمات علما همت کنند تا شاید جلوی این بحران و شرایط خطرناک گرفته شود“.
همانطور که ملاحظه میشود، رفسنجانی علاوه بر اینکه رودرروی خط خامنهای از حل منازعات منطقهیی آن هم بهصورت دستجمعی حرف میزند، به نوعی به دولتهای اسلامی و در رأس آنها عربستان سعودی چشمک و چراغ میزند. رفسنجانی درجای دیگری به بمباران شیمیایی مردم سوریه توسط رژیم بشار اسد اعتراف کرد و گفت: ”خدا رحم کنه به مردم سوریه. مردم سوریه خیلی آسیب دیدن. بیش از صد هزار کشته دادن. مردم از یک طرف از طرف خود حکومتشون بمباران شیمیایی میشن و از طرف دیگه منتظر بمبهای آمریکایی باید بمونند“.
از آنجایی که بازی با سوریه و حفظ نظام بشار اسد برای خامنهای خیلی حیاتی است، در مقابل این سخنان رفسنجانی، خامنهای شخصاً به صحنه آمد و با گوشه و کنایه به رفسنجانی در جمع مجریان نمایش جمعه رژیم گفت:” ستونهای نگهدارندهٴ این نظام وظایفی دارند، نمیتوان این وظایف را در نسبت با حوادث تعریف کرد؛ یعنی حادثهای اتّفاق میافتد، ما بهصورت انفعالی در مقابل این حادثه یک حرکتی بکنیم، یک موضعی بگیریم، یک اقدامی بکنیم، این نمیشود. این موضع بهمعنی کشانده شدن نظام جمهوری اسلامی به اینسو و آنسو است که امری بسیار خطرناک است. حوادث منطقه را باید در امتداد رویارویی طولانی با دشمن دانست و با نگرش کلان با مسائل منطقه برخورد کرد والا «قطعاً سرمان کلاه خواهد رفت».
رفسنجانی که به اوضاع فلاکتبار نظام اشراف دارد و هزینه دخالتهای رژیم در سوریه و عراق خوب حالیاش است، در گامهای بعدی تعارفها را کنار گذاشت و عمق استراتریک نظام و دخالت در عراق و سوریه را برای نظام هزینهدار توصیف کرد و گفت: ”اگر مردم سوریه بپذیرند، مانعی ندارد. باید مردم بپذیرند. این حق ما نیست که دخالت کنیم. الآن وضع عراق نیز خوب نیست. باید سهم هر بخشی در حکومت بهاندازه رأیشان باشد. چه کردها، چه سنیها و چه بقیه گروهها. حضور ما در عراق نفعی برای ما ندارد. بلکه هزینه دارد“.
در جریان کنفرانس ژنو 2 در مورد بحران سوریه نیز تا آنجا که به باند رفسنجانی- روحانی برمیگشت، نمیخواستند در این کنفرانس شرکت کنند زیرا یا میبایست از خط باند خامنهای در مورد حمایت از رژیم بشار اسد دفاع کنند که این کار را به نفع نظام نمیدید.
باند رفسنجانی- روحانی درکنفرانس ژنو2 یا میبایست به تصمیمات کنفرانس ژنو1 یعنی برکناری بشار اسد از قدرت گردن میگذاشت که این کار شقه و شکاف در رژیم را بيشتر مي کرد که در این مرحله که نظام ولایت در مرحله زهران خوران اتمی است، شکاف بیشتر به نفع آنها و نظامشان نبود و از این زاویه بود وقتی که سازمان ملل دعوتش را از رژیم پس گرفت، ظریف به صحنه آمد و گفت ما اصلاً نمیخواستیم در این کنفرانس شرکت کنیم و اضافه کرد: ”ما از دو چیز متأسفیم یکی از اینکه آقای بان کیمون بر اثر فشاری که روش وارد شد. پیشنهاد خودش رو پس گرفت. چون ما چندان شایق نبودیم به این موضوع فقط چون دعوت شده بود میخواستیم شرکت بکنیم اون هم نه در سطح وزیر. چون اعتقاد داشتیم زمان دعوت برای حضور وزیر خارجه دیر شده بود. قرار بود معاون وزیر شرکت بکنه“.
خامنهای تلاش دارد که زهرخوردن را محدود به جام زهر اتمی کند تا در سایر زمینهها از جمله در زمینه سیاستهای منطقهیی رژیم ناچار به نوشیدن جام زهر نشود.
خامنهای میخواهد با لغو تحریمها و با سرکشیدن جرعه زهر، تعادل رژیم را به وضعیت قبل برگرداند و لبنان، سوریه، فلسطین و عراق را داشته باشد، اما واقعیت این است که بعد از خوردن جام زهر اتمی، چارهای ندارد جز اینکه سریال عقبنشینیها را ادامه بدهد و این عقبنشینیها بهصورت زنجیرهیی ادامه دارد، از این بابت است که موحدی کرمانی در نمایش جمعه تهران 18بهمن میگوید: ”توقعات این آمریکا خیلی بالا رفته. در یک جمله میگویند که مسأله فقط هستهیی و بمب اتمی نیست. زمزمه این را دارند که ما به سراغ موشکهای بالستیک هم میریم.عجب.در جملهای دیگر میگویند این دو مسئول فتنه 88 باید هر چه زودتر از حصر خارج شوند که دیگر آبرویی برای این دو نفر باقی نمونده. میگویند ایران باید دست از حمایت تروریستها برداره. تروریستها کیها هستند؟ اونها مقصودشون حزبالله است“.
با این تفاصیل و با توجه به آنچه که در بالا به آن اشاره شد، ماهیت بحران منطقهیی آخوندها خودش را بروز میدهد و ولیفقیه از یک طرف راهی ندارد جز اینکه پای میز مذاکره برود و از طرف دیگر میبیند که لازمه استمرا مذاکرات، عقبنشینی در سایر عرصهها از جمله در عرصه منطقهیی است که در این صورت، سلسله عقبنشینیها برای ولیفقیه و نظامش حکم طناب دار را دارد و این همان گره کوری است که آخوندها خودشان با دست خودشان به دور خودشان تنیدهاند و در این کلاف سر در گم و خود ساخته گیر کردهاند.