728 x 90

-

همه آمده بودند..

-

بچه مدرسه‌ای ها در راهپیمایی نمایشی
بچه مدرسه‌ای ها در راهپیمایی نمایشی
ساعت حوالی نه و نیم صبح است.
تازه از خواب بیدار شدم، سر و صورتم را آبی زدم، لباس پوشیدم و رفتم سوپر مارکت محل تا خرید کنم.

صدای هیاهوی بچه مدرسه‌ای‌ها در خیابان می‌آمد، با خودم گفتم خدایا! روز جمعه کدوم مدرسه‌ای بازه که اینا ریختن بیرون؟ مدیر مدرسه‌شان در پیش و گروهانی از اطفال ١٢ ساله با پرچمهای القدس لنا و مرگ بر اسراییل به نبرد خیالی با استکبار جهانی می‌رفتند. آقای مدیر با تلفن صحبت می‌کند: ”آره حاجی، ما حدود ٧٠ نفر تونستیم بیاریم. معلمامون هم تو راهن، تأکید کردم بهشون که با خانواده بیان.

بیچاره بچه‌ها و معلم‌هایی که هیزم مطبخ خورشت ریاست آقای مدیر شده‌اند. چه می‌دانم؛ شاید ترفیع شغلی دندان گیری در راه باشد. یکی از بچه‌های با نمک گروه به مدیر گفت: آقا اجازه؟ یعنی هر سال تابستون که بخوایم بریم اردو باید بیایم مشت بزنیم تو دهن آمریکا؟ مدیر فقط پوزخندی می‌زند و بی‌اعتنا به کودک رو به جمع می‌گوید بچه‌ها توی صف حرکت کنید.

به سوپر مارکت رسیدم، خرید روزانه‌ام را کردم و دوباره به سمت خانه روانه شدم، مینی‌بوسی ترمز زد و تعدادی جوان کت و شلوار پوش و موقر پیاده شدند، سریع یکیشان که چفیه و ریش انبوهی داشت بنری باز کرد و داد دستشان، پایگاه بسیج بانک ملی، نمی‌دانم چرا ناخودآگاه یاد خاوری رئیس سابق بسیجی مسلک بانک ملی و کاخ نشین فعلی کانادایی افتادم. یکی از کارمندان دوربینی در دست دارد، همه هجوم می‌آورند تا درون عکس باشند. خدا می‌داند فردا روزی از پشت این کادر چند تا خاوری بیرون می‌زند.

رسیدم خانه، صبحانه بچه‌ها را دادم و لم دادم پای تلویزیون، شبکه یک سیمای میلی، مجری نیشش تا بناگوش باز بود و با آن لبخند مصنوعی رو به دوربین کرد و با وقاحت تمام گفت امسال نیز همه آمده‌اند. آری من که با چشم خود دیدم که چه کسانی آمده‌اند!

احمد از تهران.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/67b7460c-2c66-48c8-a5ab-be5bf311b417"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات