بیداد شیخ تا چند؟ ای داد، داد ایران!
«آه» است تا به افلاک فریاد، داد ایران
خون در رگان غیرت دریا کند خروشان
توفان به هم بپیچد تار ـ عنکبوت شیخان
«آه» است تا به افلاک فریاد، داد ایران
خون در رگان غیرت دریا کند خروشان
توفان به هم بپیچد تار ـ عنکبوت شیخان
*** *** ***
شکافی که هرگز پر نشد و نمیشود
شکل گرفتن برقآسای تظاهرات غارتشدگان مؤسسات حکومتی در تهران، اهواز، مشهد، رشت، بابل، اردبیل، ابهر و چند شهر دیگر، نمودی جدید از بالا گرفتن تضادهای اجتماعی و صنفی مردم با حاکمیت چپاولگر آخوندی و عمیقتر شدن این فاصله و شکاف میباشد. هیچ طبقه و قشر اجتماعی نیست که از زهر این حاکمیت، کامش تلخ و جانش رنجور و مجروح نباشد. از این رو همهٴ مسائل فرهنگی و اجتماعی و صنفی در این حاکمیت، راه به سیاست میبرد.
تظاهرات اخیر، فازی جدید از تضاد آشتیناپذیر بین مردم و نظام ولایی را بارز میکند. تضاد آشتیناپذیری که هر روز و هر سال حل ناشدنیتر و برگشتناپذیر میشود. این تظاهرات نشان داد که شکاف بین مردم و این اشرافیت چپاولگر، هرگز پر نشده و نخواهد شد. این شکاف، فاصلهیی خنثی و بیاثر و «منطقة محرمه» نیست؛ که برعکس، انرژی، نیرو، امید، انگیزه و خیزش از جانب مردم بیرون خواهد داد. تظاهرات سراسری و برقآسای مال باختگان غارت شده، نمودی از این واقعیت مهم است.
پاسخ آتش به اختیار
تظاهرات اخیر، فازی جدید از تضاد آشتیناپذیر بین مردم و نظام ولایی را بارز میکند. تضاد آشتیناپذیری که هر روز و هر سال حل ناشدنیتر و برگشتناپذیر میشود. این تظاهرات نشان داد که شکاف بین مردم و این اشرافیت چپاولگر، هرگز پر نشده و نخواهد شد. این شکاف، فاصلهیی خنثی و بیاثر و «منطقة محرمه» نیست؛ که برعکس، انرژی، نیرو، امید، انگیزه و خیزش از جانب مردم بیرون خواهد داد. تظاهرات سراسری و برقآسای مال باختگان غارت شده، نمودی از این واقعیت مهم است.
پاسخ آتش به اختیار
تظاهرات اخیر پاسخ مردم به فرمان آتش به اختیار خامنهای نیز بود. نشان داد اصل این فرمان از نهایت ضعف و بنبست و درماندگی و هراس خیمه نظام بوده است. فرمانی که حتی در درون نظام هم موجب تشدید تضاد و کش و واکشها و خط و نشان کشیدن جناحها علیه یکدیگر شده است. این تظاهرات نشان داد، قاطبة مردم ایران پشیزی برای آتش به اختیار ولایت جهل و جنایت ارزش قائل نیستند. آن روی دیگرش نیز حاکی از تشتت و ضعف و وحشت نیروهای سرکوبگر از پتانسیل خشم جامعه ایران است. نشانهیی و الگویی بود از اینکه اختیار آتش مردم همواره قویتر از تا دندان مسلحترین جنایتکاران است.
یک شعار، یک قطعنامه
یک شعار، یک قطعنامه
کمیت حضور فعال مردم در این حرکت اجتماعی ـ صنفی و راهپیماییشان نشان داد پتانسیل جامعه چقدر قوی و مهیا برای مقابله با ناجمهوری ضدبشری آخوندی است. شعارهایشان نشان داد همهچیز بین مردم و این رژیم حل و فصل و تعیین تکلیف شده است. شعارها هوشیارانه و به خالزننده بود: «ای رهبر فرزانه ـ ایران شده دزدخانه / دولت اعتدالی ـ جیبها را کرده خالی». شعارها حکم قطعنامه دارند که هر دو جناح را تعیین تکلیف کردهاند. تظاهرات و شعارهای این چند روز، فرش را از زیر پای بساط رأی و رأی کشی نمایش انتخاباتی رژیم نیز کشید. نشان داد مردم وارد بازیهای جناحی حاکمیت که هیچ چیزی جز قمار بر سر کرسی و قدرت نیست، نمیشوند و این مار کشیدنها را به هیچ میگیرند.
پول و خون ایران کجاست؟
این تظاهرات نمودی از غلیان فضای سیاسی و اجتماعی علیه رژیم و ربط مستقیم آن به سرازیر کردن درآمد ایران به سوریه و عراق و یمن است. پیامدها و آثار خاصهخرجیهای این رژیم در سوریه و دیگر ممالک مجروح از تجاوز و دست اندازیاش، دیریست به سفرهٴ مردم و کام مردم ایران رسیده است. درد و رنج و مصیبت اقتصادی و اجتماعی و روانی آن به جان و استخوان و حیثیت مردم چنگ انداخته است. بهراستی که حکایت حراج و نابودی حرث و نسل ملک و ملتی است.
سالهاست مردم ایران قربانی مستقیم ولخرجیهای تروریستی و تجاوزکارانهٴ این رژیم در منطقه و جهان هستند. تمام هزینهٴ بمب و موشکسازی، دخالتهای نظامی و تأمین نیازهای گروههای مورد پشتیبانی این رژیم در سوریه و عراق و یمن، از جیب و سفره و از کام مردم ایران ربوده میشود. کورههای فقر و چپاولی که فاشیسم مذهبی آخوندی، مردم ایران را در آن میسوزاند، مصداق و آ ن روی سکة کورههای آدمسوزی فاشیسم نژادی هیتلری میباشد. آن یکی یکجا جان انسانهای بیگناه را میگرفت؛ این یکی هر روز و هر هفته و هر ماه و یک عمر، زنده و زندگی را راهرو و کورهٴ مرگ و تباهی و نیستی کرده است.
قطور شدن دیوار بنبست ولیفقیه
تظاهرات اخیر باعث بروز دردسرهای جدیدی برای ولیفقیه خواهد شد. خامنهای که حسابی سر در زهر شقه دارد، توان مواجه شدن با دردسرهای اجتماعی ـ آن هم به شکل تظاهرات متمرکز ـ را ندارد. از این رو این قبیل پارامترهای برقآسا که چند شهر را در بر میگیرد، توان ولیفقیه را بسا بیشتر از تضادهای درونی تحلیل میبرد. از طرفی باعث بروز شکافهای بیشتری میان حاکمیت میشود که خود، سازندهٴ بنبستی روی بنبستهای پیشین است.
بزدلان دشنه به دست
تاریخ این حکومت مادون تمدن، نشان داده است که کاراترین منطق در مقابل این رژیم، منطق فشار و زور است. این حکومت با آمران و عاملانش، بزدلانی دشنه به دست بر معبر حیات و معاش مردم بیپناهند. اما همین مردم بیپناه هم وقتی حتی سه هزار میشوند و چند صد متر راهپیمایی میکنند، گزمههای ولیفقیه هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. پتانسیل متکاثف در پشت این سه هزار نفر، فشار همان بهمنی است که ولیفقیه، زبان و قدرت و خشم آن را خوب خوب میفهمد. تازه این نتایج سحر خشم توده بسیار اندکی از مردم ایران است.
1 تیر 96.
1 تیر 96.