روحانی بزرگوار و مجاهد سیدابوالقاسم برهانی، پدر6شهید قهرمان مجاهد خلق، پس از عمری مقاومت و صبر و استقامت در برابر دو دیکتاتوری شاه و شیخ، در قزوین دعوت حق را لبیک گفت و به کنار فرزندان شهیدش در جوار رحمت حق شتافت.
این روحانی آزاده و ضدارتجاعی که از مخالفان رژیم ستم شاهی بود، در تظاهرات و قیام ضدسلطنتی شرکت فعال داشت و از همان زمان در مقابل عوامفریبی آخوندهای خمینی صفت، دست به اعتراض و روشنگری میزد و بعد از پیروزی قیام نیز در حمایت از فرزندان مجاهدش و همراهی و کمک رسانی به سازمان مجاهدین خلق ایران از هیچ تلاش معنوی و مادی دریغ نمیکرد. ارتجاع حاکم که تاب تحمل مخالفت این روحانی روشن بین و شجاع را نداشت به رذیلانهترین صورت به آزار و اذیت و اعمال فشار و محدودیت علیه او و خانوادهاش روی آورد.
پس از 30خرداد و بهدنبال دستگیری و شهادت فرزندانش، بارها از طرف دادستانی ارتجاع و به او اخطاریه دادند و بارها به خانهاش حمله کردند و اقدام به آتش زدن خانه کردند.
اما پدر در مقابل تمامی این ابتلائات مقاومت صبور بود و میگفت: من مسیر اجداد پاکم را ادامه میدهم و همانطورکه آنها همیشه تحت آزار و اذیت و شکنجه توسط دشمنانشان قرار میگرفتند، ما نیز باید مانند آنها تا هرزمان که ظلم هست، این مسیر را طی کنیم...
وی ضمیری پاک و روشن داشت و نقل میکنند که بعد از انتشار خبر انقلاب درونی مجاهدین در سال 64 شنیدن سخنرانی و صدای خواهر مریم در مراسم سی خرداد گفته بود: من میبینم که با او آینده روشن است.
این روحانی آزاده و ضدارتجاعی که از مخالفان رژیم ستم شاهی بود، در تظاهرات و قیام ضدسلطنتی شرکت فعال داشت و از همان زمان در مقابل عوامفریبی آخوندهای خمینی صفت، دست به اعتراض و روشنگری میزد و بعد از پیروزی قیام نیز در حمایت از فرزندان مجاهدش و همراهی و کمک رسانی به سازمان مجاهدین خلق ایران از هیچ تلاش معنوی و مادی دریغ نمیکرد. ارتجاع حاکم که تاب تحمل مخالفت این روحانی روشن بین و شجاع را نداشت به رذیلانهترین صورت به آزار و اذیت و اعمال فشار و محدودیت علیه او و خانوادهاش روی آورد.
پس از 30خرداد و بهدنبال دستگیری و شهادت فرزندانش، بارها از طرف دادستانی ارتجاع و به او اخطاریه دادند و بارها به خانهاش حمله کردند و اقدام به آتش زدن خانه کردند.
اما پدر در مقابل تمامی این ابتلائات مقاومت صبور بود و میگفت: من مسیر اجداد پاکم را ادامه میدهم و همانطورکه آنها همیشه تحت آزار و اذیت و شکنجه توسط دشمنانشان قرار میگرفتند، ما نیز باید مانند آنها تا هرزمان که ظلم هست، این مسیر را طی کنیم...
وی ضمیری پاک و روشن داشت و نقل میکنند که بعد از انتشار خبر انقلاب درونی مجاهدین در سال 64 شنیدن سخنرانی و صدای خواهر مریم در مراسم سی خرداد گفته بود: من میبینم که با او آینده روشن است.
6 فرزند مجاهد او که همگی از راهنماییها و حمایت مستمر پدر در مسیر مجاهدت برخوردار بودند و در همین مسیر سرفراز و جاودانه شدند، عبارتند از:
سیدمحمدعلی برهانی-شهادت در شهریور60
سیدمحمدمهدی برهانی-شهادت درمرداد61
سیدمحمدحسن برهانی شهادت در خرداد67 در عملیات چلچراغ
سیدمحمدمفید برهانی شهادت درمرداد 67در عملیات فروغ جاویدان
و سیداحمد برهانی و سیدمحمدحسین برهانی، که در جریان قتلعام زندانیان در سال67 به دست دژخیمان خمینی بهشهادت رسیدند.
فرزند دیگر این پدر بزرگوار، مجاهد اشرفی خدیجه برهانی، هماکنون در زندان لیبرتی به پیکار آزادی و مجاهدت در ر اه خدا و خلق ادامه میدهد. در سال 82، هنگامی که پدر برهانی برای دیدار با دخترش به اشرف آمده بود، مراتب مهر و محبت خود را نثار تمامی فرزندان مجاهدش میکرد و میگفت: مجاهدین هم مثل سایر اولیای خدا در مسیر انبیا حرکت میکنند و تنها سلاحتان ایمان است و با تکیه به همین ایمان و اخلاص است که مردم نیز جذب آنها میشوند و در سختیها آنها را یاری میکنند.
پدر برهانی پس از بازگشت از اشرف به قزوین، بیش از پیش با فشارها و تهدیدهای مأموران سرکوبگر و اطلاعاتی رژیم روبهرو شد. اما او با همان ایمان و صلابت همیشگی، بیاعتنا به این تهدیدها، آنچه را که در اشرف دیده بود، با مردم در میان میگذاشت.