728 x 90

اتمي رژيم ,

بمباران هوایی، تنها گزینه برای ممانعت از کسب بمب اتمی توسط ایران است

-

بمب افکن b1
بمب افکن b1
روزنامه نیویورک تایمز در مقاله‌یی با نام «تنها یک راه برای متوقف کردن ایران وجود دارد» نوشت: پرزیدنت اوباما نباید از این که ایران پیشنهاد هسته‌یی غرب را نپذیرفت، تأسف بخورد، بلکه بهتر است احساس راحتی کند، زیرا این معامله از همان اول هم چیز بدی بود… به این ترتیب که قرار بود ایران سوختی را که بسیار مطلوب آن بود، به‌رغم نقض قوانین بین‌المللی به‌دست آورد. در این حالت ایران طی یک سال یا حتی کمتر می‌توانست بدون شک مخاذن اورانیوم غنی شده خود را دوباره پر کند و هرگونه منافع ناشی از این معامله را در رابطه با منع تکثیر صوری آن، خنثی نماید. علاوه براین، با دادن سوخت رأکتور به رژیم ایران، طرح مزبور از دو جنبه راه تکثیر هسته‌یی را برای رژیم می‌گشود.
اول این که ایران می‌توانست با دریافت این سوخت کار رأکتور تحقیقاتی خود را استمرار بخشد، که البته به دانشمندان ایرانی برای آموزش تکنیکهای تولید سلاح اتمی مانند جداسازی پلوتونیوم کمک می‌کرد. هرچند ایران می‌گوید می‌خواهد با این رأکتور ایزوتوپهای پزشکی تولید کند، ولی تهیه این ایزوتوپها به راحتی از خارج هم مقدور است و بسیاری از کشورها هم شامل خود آمریکا همین کار را می‌کند. در حالی که در نبود این معامله، سوخت رأکتور ایران طی دو سال آینده تمام می‌شد و تنها چند کشور انگشت شمار هستند که می‌توانند به ایران سوخت بدهند. چنین شرایطی می‌تواند یک اهرم قابل توجه بین‌المللی علیه ایران جهت متوقف کردن غنی‌سازی اورانیوم شود. علاوه بر این، سوخت غنی شده که ایران به‌دست می‌آورد به آن امکان می‌داد آنرا به سطح تولید بمب برساند. در حقیقت بسیاری از متخصصین معتقدند اورانیومی که در خارج غنی‌سازی می‌شد برای تبدیل به درجه لازم برای ساختن بمب، بسیار ساده‌تر است. مقامهای دولت اوباما مدعی شده‌اند که ارسال اروانیومی که به‌صورت سوخت وارد می‌شود، به ایران اجازه نمی‌دهد آنرا به درجه تولید سلاح برساند، ولی این غلط است. جدا کردن اورانیوم از عناصر سوخت به منظور غنی‌سازی بیشتر، یک کار مهندسی سرراست است و تنها چند هفته بیشتر طول نخواهد کشید.

لذا اگر این معامله صورت می‌گرفت ایران می‌توانست در تولید اورانیوم غنی شده با درجه 90 درصد (به این معنی که 90 درصد ماده به‌دست آمده ایزوتوپ U-235 باشد) جلو بیفتد و شروع با اورانیوم خالص 20 درصد خیلی از اورانیوم خودش که هم ضعیفتر و هم آلوده‌تر است، بسیار ساده‌تر می‌بود.
حال این یک سؤال ایجاد می‌کند که اگر معامله مزبور به برنامه بمب سازی ایران کمک می‌کرد، پس چرا آمریکا آنرا پیشنهاد کرد و چرا ایران آنرا رد نمود؟ توضیح مبنایی این سؤال برای هر دو طرف سیاست داخلی آنهاست. از یک سو پرزیدنت اوباما می‌خواست انتقادات جمهوریخواهان که سیاست چندجانبه آن برای متوقف کردن ایران شکست خورده است را خنثی کند. این معامله به او اجازه می‌دهد حداقل برای یکسال یا همین حدود، ادعا کند که توانسته است بحران هسته‌یی ایران را با گرفتن اورانیوم غنی شده از آن خنثی نماید.

ولی در عالم واقع هیچ‌کس انتظار ندارد که ایران این کار را بکند، زیرا چنین سرعتی در کار بمب سازی باعث برانگیختن یک واکنش نظامی از سوی جامعه بین‌المللی می‌شد که می‌توانست برنامه بمب سازی ایران را قبل از این که به نقطه میوه دادن اصلی برسد، فلج کند.
ایران احتمالا یک سیاست قدم به قدم را طی می‌کرد ــ یک سلسله اعمال نقض قوانینی که هرکدام آنقدر کوچک هستند که یک واکنش نظامی را برنمی‌انگیزد، ولی سرجمع می‌تواند به ایران زرادخانه هسته‌یی بدهد. برای مثال در حالی که ایران اجازه بازرسیهای بین‌المللی را به سایت اعلام شده نطنز می‌دهد، از خواسته ملل‌متحد جهت بستن این سایت سرپیچی می‌کند و از این طریق می‌تواند دانش خود را برای تولید اورانیوم لازم جهت ساختن بمب اتمی در سایتهای سری دیگر نظیر سایتی که همین اخیرا در قم کشف شد، افزایش دهد.

در مجموع این پیشنهاد نمی‌توانست جلوی منع تکثیر را در کوتاه مدت بگیرد، زیرا اساسا چنین ریسکی همواره کم بوده است، ولی در طولانی مدت به آن کمک می‌کرد. این یک نمونه سیاست بازی داخلی است که امنیت ملی را زیر علامت سؤال می‌برد.
از طرف دیگر رد این معامله توسط تهران نیز همینطور به‌خاطر سیاستهای داخلی شامل انتخابات تقلب آمیز ماه ژوئن بود. احمدی‌نژاد در ابتدا از این معامله استقبال کرد، زیرا فهمید که می‌تواند به برنامه بمب سازی ایران کمک کند. ولی مخالفان سیاسی داخلی آن که تلاش کرده است آنها را عوامل خارجی به نام د، با متهم کردن او نسبت به این که میراث ایران را به غرب تسلیم می‌کند، میز را چپه کردند. زیر چنین فشار داخلی بود که احمدی‌نژاد عقب‌نشینی کرد. بهرحال ایران هنوز نیاز به سوخت رأکتور دارد، به همین خاطر او تهدید کرد که این سوخت را از طریق غنی‌سازی داخلی به سطح 20 درصد تعقیب خواهد کرد. این، البته یک بلوف است. زیرا اگر ایران حتی بخواهد اورانیوم ناخالص خود را غنی کند، توانمندی این که این اورانیوم را به عناصر سوخت تبدیل کند، ندارد. هدف اصلی او این است که جامعه بین‌المللی را وادار به دادن سوخت، بدون این که بخواهند ایران اورانیوم موجود خود را تحویل بدهد، بکند. در واقع وزیر خارجه ایران همین مسأله را پیشنهاد کرده است و گفته است که حاضر است تقریباً یک چهارم اورانیوم موجود را در ازای ارسال فوری سوخت 10سال رأکتور بدهد. چنین پیشنهادی به ایران اجازه می‌دهد راکتور خود را به‌کار بیندازد، قسمت عمده اورانیوم غنی شده خود را حفظ کند و به غنی‌سازی بیشتر ادامه دهد، معامله‌یی که حتی به صرفه دولت اوباما هم نیست.

اما مخالفت با این معامله توسط تهران یک چیز را برملا کرد. این که ایران به‌خاطر مسائل سیاسی داخلی، حتی نمی‌تواند یک امتیاز موقتی هم در مورد برنامه بمب سازی خودش، به‌رغم تحریمها یا مشوقها بدهد. از آن‌جا که چماق و حلوای صلح‌آمیز تأثیری نخواهند داشت و اشغال ایران هم یک تهور بی‌جا خواهد بود، ایالات متحده با یک گزینه سرسختی رو به روست؛ یک حمله هوایی علیه تأسیسات هسته‌یی ایران، یا تن دادن به این که ایران به بمب اتمی دست پیدا کند.
ریسک دست‌یابی رژیم ایران به بمب اتمی کاملاًً روشن است. ایران به گروههای تروریستی اسلام گرا، به‌رغم نقض قوانین و تحریمهای بین‌المللی، سلاح می‌رساند. حتی مخالفان داخلی احمدی‌نژاد هم از چنین مبادلات تسلیحاتی حمایت می‌کنند. اگر ایران بتواند زرادخانه هسته‌یی به‌دست آورد، ریسک این که این رژیم به یک قلدر محله تبدیل شود و به تروریستها سلاح واپسین و نهایی، یعنی بمب اتمی را بدهد، بسیار عظیم است.

تا آن‌جا که به بمباران تأسیسات هسته‌یی آن برمی‌گردد، باید اعتراف کرد که ممکن است کارساز نباشد. زیرا برخی از تأسیسات ایران در اعماق زمین قرار گرفته‌اند و از هوا امکان نابود کردن آنها نیست. حتی ممکن است سایتهایی وجود داشته باشد که آمریکا از آن بی‌خبر باشد. یک اقدام نظامی می‌تواند از راههای مختلف پیامدهایی داشته باشد، شامل بی‌ثبات کردن اپوزیسیون سیاسی ایران، یا تسریع برنامه بمب سازی این رژیم و یا حتی تحریک آن به اتخاذ یک اقدام تلافی جویانه علیه نیروهای آمریکایی یا متحدین آن در منطقه.
اما تاریخ نشان داده است که یک بمباران نظامی می‌تواند مؤثر باشد. اسراییل در سال 1981 به سایت هسته‌یی «اوسیراک» عراق حمله کرد و مانع شد این کشور بتواند به سرعت به بمب اتمی برپایه پلوتونیوم دست یابد و آنرا مجبور کرد که یک مسیر طولانی‌تر را برای کسب بمب اتمی بر پایه اورانیوم برگزیند. یک دهه بعد، جنگ خلیج این برنامه را کشف کرد و فعالیتهای اورانیوم را از بین برد و سرانجام صدام را از تعقیب تولید بمب اتمی منصرف نمود.
به‌طور مشابه، سایت اتمی ایران نیاز است که بیش از یکبار بمباران شود تا تهران را متقاعد کند تعقیب تولید سلاح اتمی را رها نماید.

تا آن‌جا که حمله هوایی ریسک تضعیف اپوزیسیون را داشته باشد هم، تاریخ نشان داده است که تأثیرات آن موقتی خواهد بود. برای مثال حمله هوایی ناتو به یوگسلاوی در سال 1999 باعث شد که اسلوبودان میلوسویچ، رئیس‌جمهور یوگسلاوی به‌طور موقتی از حمایت داخلی برخوردار شود، ولی اپوزیسیون دموکراتیک سال بعد او را سرنگون کرد.
بله، ایران ممکن است با کمک به مخالفان آمریکا در عراق و افغانستان تلافی کند، اما ایران بهرحال همین الان هم این کار را می‌کند. رهبران ایران جرأت اتخاذ یک اقدام تلافی جویانه خشونت‌بار علیه نیروهای آمریکایی را ندارند و همین هم خواهد بود، زیرا میترسند چنین کاری باعث یک واکنش شدیدتر از سوی آمریکا شود. حداقل در مورد عراق و افغانستان مشخص شده است که اگر آمریکا بخواهد می‌تواند طی چند هفته یک رژیم را سرنگون کند. مشوق و تحریمها هم مؤثر نخواهند بود، ولی یک حمله هوایی می‌تواند برنامه بمب سازی رژیم ایران را با هزینه نسبتاًً کمی به مراتب به عقب بیندازد و خنثی کند. بنابراین چنین گزینه‌یی ارزش آزمایش آنرا دارد. چنین حمله‌یی باید دقیق باشد و تنها اهداف هسته‌یی ایران را هدف قرار دهد تا به ایران بفهماند که اگر رژیم ایران دست به‌عمل احمقانه‌یی بزند و تلافی بکند، سایتهای باارزش دیگر هم ممکن است بمباران شوند.

اما سؤال آخر این است که بمباران هوایی باید توسط چه کسی انجام شود؟ اسراییل نشان داده است که انگیزه چنین کاری را، اگر ایران برنامه غنی‌سازی خود را متوقف نکند، دارد . برخی بازهای واشینگتن هم ترجیح می‌دهند اسراییل این کار را بکند تا از فوران احساسات ضدآمریکایی در جهان اسلام جلوگیری شود. ولی سه دلیل قانع کننده هست که نشان می‌دهد خود آمریکا باید این کار را بکند.
اول، سلاحهای پنتاگون از اسراییل برای انهدام تأسیسات زیر زمینی بهتر هستند.
دوم، برخلاف نیروی هوایی نسبتاًً کوچک اسراییل، ارتش آمریکا می‌تواند با تهدید گسترش میدان بمباران، رژیم ایران را از یک اقدام تلافی جویان منصرف کند.
درنهایت، به‌خاطر این که ارتش آمریکا گستردگی جهانی دارد، یک حمله هوایی علیه ایران می‌تواند اخطار قوی به سایر کشورهایی که به دنبال تکثیر سلاح اتمی هستند باشد.
همواره مذاکره برای جلوگیری از تکثیر تسلیحات هسته‌یی از اقدام نظامی برتر است. ولی در برابر یک سیاست شکست خورده، مسامحه همان دلجویی است. ما به نقطه‌یی رسیده‌ایم که بمباران هوایی تنها گزینه قابل تکیه با یک چشم‌انداز ممانعت از کسب بمب اتمی توسط ایران است. به عقب انداختن حمله هوایی به ایران مجال می‌دهد که برنامه خود را گسترش دهد، تأسیسات خود را در برابر یک حمله پخش و مستحکم‌تر کند. هرچه که آمریکا زودتر دست به یک اقدام بزند، بهتر است.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/522e0719-e472-42c0-a94c-4715ae80b181"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات