الاردن الیوم ـ اردن - مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران در کنفرانس ”اسلام مدافع حکومت مردمی و مبارزه با ولایتفقیه“ در همبستگی با قرارگاه اشرف که در عراق محاصره میباشد، در سالن موزه لوور پاریس گفت: چرا شعار ”مرگ بر اصل ولایتفقیه“ تبدیل به رمز قیام مردم ایران شده است؟ زیرا ولایتفقیه از ابتدا تاکنون پایه و اساس ظلم و ستم بر علیه ایرانیان در ۳دهه گذشته در صحنههای سرکوب، شکنجه و کشتار بوده و هست.
رجوی اضافه کرد: بله، ”ولایت فقیه“ یعنی استبداد لجامگسیختهیی که در قرن بیستو یکم، فرزندان مردم ایران را فقط بهخاطرشرکت در تظاهرات و خواندن نشریه مجاهدین یا دیدار خانوادگی از اشرف، متهم به ”محاربه با خدا“ میکند و اعدام میکند و دستگیرشدگان قیام را در شکنجهگاه مخفی کهریزک مورد تجاوز قرار میدهد و به قتل میرساند“.ولایتفقیه“ یعنی تروریسم دولتی پرشقاوتی که در قرن بیست و یکم فتوای کشتار مخفی و قتلهای زنجیرهیی برای نویسندگان و روشنفکران و کشیشان شریف و بیگناه مسیحی، مانند اسقف شهید هوسپیان مهر، صادر میکند“.ولایتفقیه“ یعنی صدور فتوای نسلکشی و قتلعام سی هزار زندانی سیاسی که بسیاری از آنها دوران محکومیتشان تمام شده بود و منتظر آزادی بودند و به دستور مکتوب خمینی، در ورای تمام ترتیبات دستگاه قضایی رژیم، در زندانهای تهران و دیگر شهرهای ایران بدار آویخته شدند. اخیراً در گردهمایی بزرگ تاورنی از برادرم سید احمد غزالی شنیدم که خطاب به رهبران کشورهای عربی و اسلامی با دردمندی گفت: بدانید که هیچ حکومتی در جهان بهاندازه رژیم ایران و به سنگدلی رژیم ایران مسلمان نکشته است. وی اضافه کرد: پس اگر امشب، این افطار ماه مبارک را برای سخن گفتن با شما درباره این شرارت ضداسلامی و ضدایرانی و ضدانسانی مغتنم شمردهام، فقط بهخاطر دختران و پسران رنجدیده و شکنجه و اعدام شده در میهنم ایران نیست. بگذارید به فرزندان و خواهران و برادرانمان از افغانستان تا اندونزی و از عراق تا فلسطین و لبنان و الجزایر و تمامی کشورها و جوامع اسلامی بیندیشیم که به اشکال مختلف هدف تبهکاری و دجالیت و بحرانسازی و تروریسم صادر شده از سوی رژیم ولایتفقیه قرار دارند. من معتقدم که مهمترین تقوای سیاسی و اجتماعی و بهترین دفاع از حرمت اسلام و حقوق ملتها و جوامع مسلمان، مقابله با دجالگری و ظلم ولایتفقیه حاکم بر ایران است. اگر ”ولایت“ را با مسامحه معادل ”حاکمیت“ ترجمه کنیم، این نظریه میگوید حاکمیت حق مسلمی است که خداوند به آخوند تفویض کرده است. بر این اساس، در قانون اساسی رژیم تمام اختیارات حکومت شامل قوای مقننه، مجریه و قضاییه، نیروهای مسلح، پلیس و نیز بزرگترین بنیادهای اقتصادی کشور را در کف ولیفقیه گذاشتند. اما خمینی به این همه راضی نبود و میگفت: ”این که در قانون اساسی است، بعضی از شئون ولایتفقیه است نه همه شئون آن“. بعداً هنگامی که همان قانون اساسی را بازنویسی کردند، عنوان ولایتفقیه را به ولایت مطلقه فقیه تغییر دادند.
رجوی اضافه کرد: بله، ”ولایت فقیه“ یعنی استبداد لجامگسیختهیی که در قرن بیستو یکم، فرزندان مردم ایران را فقط بهخاطرشرکت در تظاهرات و خواندن نشریه مجاهدین یا دیدار خانوادگی از اشرف، متهم به ”محاربه با خدا“ میکند و اعدام میکند و دستگیرشدگان قیام را در شکنجهگاه مخفی کهریزک مورد تجاوز قرار میدهد و به قتل میرساند“.ولایتفقیه“ یعنی تروریسم دولتی پرشقاوتی که در قرن بیست و یکم فتوای کشتار مخفی و قتلهای زنجیرهیی برای نویسندگان و روشنفکران و کشیشان شریف و بیگناه مسیحی، مانند اسقف شهید هوسپیان مهر، صادر میکند“.ولایتفقیه“ یعنی صدور فتوای نسلکشی و قتلعام سی هزار زندانی سیاسی که بسیاری از آنها دوران محکومیتشان تمام شده بود و منتظر آزادی بودند و به دستور مکتوب خمینی، در ورای تمام ترتیبات دستگاه قضایی رژیم، در زندانهای تهران و دیگر شهرهای ایران بدار آویخته شدند. اخیراً در گردهمایی بزرگ تاورنی از برادرم سید احمد غزالی شنیدم که خطاب به رهبران کشورهای عربی و اسلامی با دردمندی گفت: بدانید که هیچ حکومتی در جهان بهاندازه رژیم ایران و به سنگدلی رژیم ایران مسلمان نکشته است. وی اضافه کرد: پس اگر امشب، این افطار ماه مبارک را برای سخن گفتن با شما درباره این شرارت ضداسلامی و ضدایرانی و ضدانسانی مغتنم شمردهام، فقط بهخاطر دختران و پسران رنجدیده و شکنجه و اعدام شده در میهنم ایران نیست. بگذارید به فرزندان و خواهران و برادرانمان از افغانستان تا اندونزی و از عراق تا فلسطین و لبنان و الجزایر و تمامی کشورها و جوامع اسلامی بیندیشیم که به اشکال مختلف هدف تبهکاری و دجالیت و بحرانسازی و تروریسم صادر شده از سوی رژیم ولایتفقیه قرار دارند. من معتقدم که مهمترین تقوای سیاسی و اجتماعی و بهترین دفاع از حرمت اسلام و حقوق ملتها و جوامع مسلمان، مقابله با دجالگری و ظلم ولایتفقیه حاکم بر ایران است. اگر ”ولایت“ را با مسامحه معادل ”حاکمیت“ ترجمه کنیم، این نظریه میگوید حاکمیت حق مسلمی است که خداوند به آخوند تفویض کرده است. بر این اساس، در قانون اساسی رژیم تمام اختیارات حکومت شامل قوای مقننه، مجریه و قضاییه، نیروهای مسلح، پلیس و نیز بزرگترین بنیادهای اقتصادی کشور را در کف ولیفقیه گذاشتند. اما خمینی به این همه راضی نبود و میگفت: ”این که در قانون اساسی است، بعضی از شئون ولایتفقیه است نه همه شئون آن“. بعداً هنگامی که همان قانون اساسی را بازنویسی کردند، عنوان ولایتفقیه را به ولایت مطلقه فقیه تغییر دادند.