رفسنجانی: «(خامنهای) با خط خودشان اسم وزیر را مینوشتند، حتی معاونان را؛ من الآن همان سند را دارم».
در ادامه بسیج باند رفسنجانی- روحانی بر ضد باند خامنهای و در ادامه مصاحبههای زنجیرهیی، رفسنجانی، او به بهانهٴ سی وپنجمین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی طی مصاحبه مفصلی با روزنامه حکومتی جمهوری اسلامی، متعلق به باند خودش، یک ضربه اساسی دیگر به شخص ولیفقیه وارد آورد و او را منشأ و مسبب همه تباهی و فسادی که سر تا پای رژیم را فرا گرفته، معرفی کرد. رفسنجانی به شیوهٴ رندانهٴ خود و لابلای صحبتهایش به بهانة گذری بر دوران ریاست خودش، گفت: «با رهبری بسیار هماهنگ بودم، حتی برای تعیین اعضای کابینه با ایشان توافق میکردم و ایشان با خط خودشان اسم وزیر را مینوشتند، حتی معاونان را. من الآن همان سند را دارم».
رفسنجانی پیشاپیش راه انکار را بر خامنهای با تأکید و تهدید اینکه «همان سند را دارم» میبندد و روشن میکند وزرا که سهل است، حتی معاونان وزرا را هم خامنهای به رئیسجمهور دیکته میکند و وقتی او با رفسنجانی که به هر حال از او چشم میزده، چنین میکند، معلوم است که با خاتمی که موقعیت رفسنجانی را در رژیم نداشته، یا با احمدینژاد که او را از زیرقبای خودش درآورده، چگونه عمل میکرده است. یک مورد آن که از پرده بیرون افتاد، تحمیل آخوند مصلحی در سمت وزیر اطلاعات بود که قهر و خانهنشینی 11روزهٴ احمدینژاد را در پی داشت و همه آن را به یاد دارند.
روشن است که رفسنجانی با گذاشتن این سنگ پایه، هر ضربهیی که به دولت احمدینژاد میزند و از افتضاحات آن میگوید، در واقع ضربهیی به خامنهای و افشای اوست. از جمله: «در دولت گذشته آن همه فساد و تباهی براحتی از سوی مجلس و قوه قضاییه تحمل و نادیده انگاشته میشد و متأسفانه صدا و سیما و تریبونهای دیگر هم (از دولت) تعریف میکردند». هدف اصلی او در این پیکان چهار شاخه که به سوی سه قوه و صدا و سیمای حکومتی پرتاب کرده، باز خود خامنهای است؛ بهخصوص که در حال حاضر مجلس و قوة قضاییه بیشتر به رفسنجانی نزدیکند تا به خامنهای.
رفسنجانی سپس به دولت روحانی پرداخته و ضمن ابراز رضایت نسبی از چینش کابینه، به «محدودیتها» ی روحانی اشاره میکند که با سنگ پایه کذایی، معلوم است چیست و از طرف کیست و راجع به چیست.
در مورد ترکیب کابینه میگوید: «در چینش سطوح بالای حکومت، وزراء، معاونین و استانداران تا اینجا که پیش رفتهاند، قابلقبول است… از اول هم معلوم بود که محدودیتهای جدی وجود دارد».
دربارهٴ خط جام زهر هم که بعد از تسلیم ولیفقیه، عناصری از باند او هنوز سر و صدا و «بهانه گیری» میکنند هم میگوید: « «محدودیتهای جدی وجود دارد. الآن هم خودتان شاهد هستید چه بهانهگیری هایی میشود بهخاطر کار مثبتی که در مذاکرات اتفاق افتاد. به هر حال دولتی نیست که الآن آدم فکر کند که دستش باز است و هر کاری را که علاقه دارد میتواند بهخوبی انجام دهد».
در جاهایی هم که خود رفسنجانی نمیخواهد خیلی روباز صحبت کند، مصاحبه کننده (مسیح مهاجری سردبیر روزنامه جمهوری) با سؤالهای تیز خود ابهامی باقی نمیگذارد:
سؤال: «شما از محدودیتها برای دولت و کارهایی که نمیگذارند انجام بشود، صحبت به میا ن آوردید. اینکه نمیگذارند به چه علت است؟».
سؤال دیگر: «به نظر میرسد در صحنه داخلی عدهیی از وضعیتی که بعد از انتخابات 24خرداد پیش آمد ناراضی هستند. شما ریشه این نارضایتی را در چه میدانید؟».
و رفسنجانی در جواب میگوید: «… نمیخواهند آن واقعیتی را که پیش آمده، بپذیرند».
منظور رفسنجانی بهروشنی خطاب به خامنهای این است که آقاجان تو شکست خوردی، این را بپذیر و بنشین سر جایت! جایش کجاست؟ اینکه «سلطنت کند، نه حکومت!» و در کارها دخالت نکند! حرفش با باند ولیفقیه هم همین است: مزاحم نشوید! بکشید کنار!:
«در حال حاضر عمده ابزار حکومت در اختیار جناحی است که سبک دولت جدید را نمیپسندند از جمله رویکردهای اقتصادی دولت را… حتی اگر هم بدبین نباشیم که تصور کنیم این مخالفتها را فقط برای پست و مقام و قدرت میکنند باید گفت تفکری دارند و بر تفکر خودشان ایستادهاند ولی بحث این است که تفکر این عده نباید مزاحم یک دولت مشروع باشد».
به این ترتیب، میتوان گفت که بسیج و لشکرکشی باند رفسنجانی ـ روحانی، اکنون با این مصاحبه و همچنین با سخنرانی روحانی در دانشگاه ملی و مصاحبه او در سیمای رژیم به نقطهٴ بلوغ خود رسیده که همان تیز شدن نوک حمله علیه خود خامنهای است. به نظر میرسد که در آستانهٴ دور جدید گفتگوهای رژیم بر سر موضوع اتمی، باند رفسنجانی ـ روحانی قصد دارند با دست بازتر و بدون مزاحمت مسیر جام زهر را بپیمایند. این البته جنگ قدرت میان باندهای رژیم زهر خورده را اوج تازهیی میبخشد.
در ادامه بسیج باند رفسنجانی- روحانی بر ضد باند خامنهای و در ادامه مصاحبههای زنجیرهیی، رفسنجانی، او به بهانهٴ سی وپنجمین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی طی مصاحبه مفصلی با روزنامه حکومتی جمهوری اسلامی، متعلق به باند خودش، یک ضربه اساسی دیگر به شخص ولیفقیه وارد آورد و او را منشأ و مسبب همه تباهی و فسادی که سر تا پای رژیم را فرا گرفته، معرفی کرد. رفسنجانی به شیوهٴ رندانهٴ خود و لابلای صحبتهایش به بهانة گذری بر دوران ریاست خودش، گفت: «با رهبری بسیار هماهنگ بودم، حتی برای تعیین اعضای کابینه با ایشان توافق میکردم و ایشان با خط خودشان اسم وزیر را مینوشتند، حتی معاونان را. من الآن همان سند را دارم».
رفسنجانی پیشاپیش راه انکار را بر خامنهای با تأکید و تهدید اینکه «همان سند را دارم» میبندد و روشن میکند وزرا که سهل است، حتی معاونان وزرا را هم خامنهای به رئیسجمهور دیکته میکند و وقتی او با رفسنجانی که به هر حال از او چشم میزده، چنین میکند، معلوم است که با خاتمی که موقعیت رفسنجانی را در رژیم نداشته، یا با احمدینژاد که او را از زیرقبای خودش درآورده، چگونه عمل میکرده است. یک مورد آن که از پرده بیرون افتاد، تحمیل آخوند مصلحی در سمت وزیر اطلاعات بود که قهر و خانهنشینی 11روزهٴ احمدینژاد را در پی داشت و همه آن را به یاد دارند.
روشن است که رفسنجانی با گذاشتن این سنگ پایه، هر ضربهیی که به دولت احمدینژاد میزند و از افتضاحات آن میگوید، در واقع ضربهیی به خامنهای و افشای اوست. از جمله: «در دولت گذشته آن همه فساد و تباهی براحتی از سوی مجلس و قوه قضاییه تحمل و نادیده انگاشته میشد و متأسفانه صدا و سیما و تریبونهای دیگر هم (از دولت) تعریف میکردند». هدف اصلی او در این پیکان چهار شاخه که به سوی سه قوه و صدا و سیمای حکومتی پرتاب کرده، باز خود خامنهای است؛ بهخصوص که در حال حاضر مجلس و قوة قضاییه بیشتر به رفسنجانی نزدیکند تا به خامنهای.
رفسنجانی سپس به دولت روحانی پرداخته و ضمن ابراز رضایت نسبی از چینش کابینه، به «محدودیتها» ی روحانی اشاره میکند که با سنگ پایه کذایی، معلوم است چیست و از طرف کیست و راجع به چیست.
در مورد ترکیب کابینه میگوید: «در چینش سطوح بالای حکومت، وزراء، معاونین و استانداران تا اینجا که پیش رفتهاند، قابلقبول است… از اول هم معلوم بود که محدودیتهای جدی وجود دارد».
دربارهٴ خط جام زهر هم که بعد از تسلیم ولیفقیه، عناصری از باند او هنوز سر و صدا و «بهانه گیری» میکنند هم میگوید: « «محدودیتهای جدی وجود دارد. الآن هم خودتان شاهد هستید چه بهانهگیری هایی میشود بهخاطر کار مثبتی که در مذاکرات اتفاق افتاد. به هر حال دولتی نیست که الآن آدم فکر کند که دستش باز است و هر کاری را که علاقه دارد میتواند بهخوبی انجام دهد».
در جاهایی هم که خود رفسنجانی نمیخواهد خیلی روباز صحبت کند، مصاحبه کننده (مسیح مهاجری سردبیر روزنامه جمهوری) با سؤالهای تیز خود ابهامی باقی نمیگذارد:
سؤال: «شما از محدودیتها برای دولت و کارهایی که نمیگذارند انجام بشود، صحبت به میا ن آوردید. اینکه نمیگذارند به چه علت است؟».
سؤال دیگر: «به نظر میرسد در صحنه داخلی عدهیی از وضعیتی که بعد از انتخابات 24خرداد پیش آمد ناراضی هستند. شما ریشه این نارضایتی را در چه میدانید؟».
و رفسنجانی در جواب میگوید: «… نمیخواهند آن واقعیتی را که پیش آمده، بپذیرند».
منظور رفسنجانی بهروشنی خطاب به خامنهای این است که آقاجان تو شکست خوردی، این را بپذیر و بنشین سر جایت! جایش کجاست؟ اینکه «سلطنت کند، نه حکومت!» و در کارها دخالت نکند! حرفش با باند ولیفقیه هم همین است: مزاحم نشوید! بکشید کنار!:
«در حال حاضر عمده ابزار حکومت در اختیار جناحی است که سبک دولت جدید را نمیپسندند از جمله رویکردهای اقتصادی دولت را… حتی اگر هم بدبین نباشیم که تصور کنیم این مخالفتها را فقط برای پست و مقام و قدرت میکنند باید گفت تفکری دارند و بر تفکر خودشان ایستادهاند ولی بحث این است که تفکر این عده نباید مزاحم یک دولت مشروع باشد».
به این ترتیب، میتوان گفت که بسیج و لشکرکشی باند رفسنجانی ـ روحانی، اکنون با این مصاحبه و همچنین با سخنرانی روحانی در دانشگاه ملی و مصاحبه او در سیمای رژیم به نقطهٴ بلوغ خود رسیده که همان تیز شدن نوک حمله علیه خود خامنهای است. به نظر میرسد که در آستانهٴ دور جدید گفتگوهای رژیم بر سر موضوع اتمی، باند رفسنجانی ـ روحانی قصد دارند با دست بازتر و بدون مزاحمت مسیر جام زهر را بپیمایند. این البته جنگ قدرت میان باندهای رژیم زهر خورده را اوج تازهیی میبخشد.