دژخیم پورمحمدی عضو هیأت مرگ در قتلعام ۶۷
جمهوری اسلامی هیچ آب خنکی تو این ۴۵سال نداشته
دستگاه ما درگیر بود بمبگذاریها خمپاره میانداختند چند جای تهران
با خمپاره انفجار ایجاد کردند
این عرف خیلی جاها هست که به مخالفان براندازشان مجال تاخت و تاز ندهند
مخصوصا دانشجوها یا
مجاهدین میخواهند تو ایران عملیات بکنند
حالا به شکل انتحاری و اشکال دیگر
چه کار باید کرد یعنی دست رو دست هم باید بگذاریم که عملیاتشان را بکنند
دژخیم پورمحمدی عضو هیأت مرگ خمینی در قتلعام ۶۷
امروز هم بیننده ما هستید از قاب تلویزیون اینترنتی خبرگزاری دانشجو خب ما امروز در استودیو اس ان ان تی وی در خدمت مهمان عزیزی هستیم حاج آقای پورمحمدی عزیز امروز مهمان استودیو اس ان ان تی. وی هستش دبیرکل محترم جامعه روحانیت مبارز و البته از چهرههای نام آشنای آسمان سیاست کشور که سوابق گستردهیی رو دارند در فعالیتهای مختلف سیاسی امنیتی و حالا مسائل مختلفی که از ابتدای انقلاب اسلامی شاهد حضورشون در عرصههای مختلف هستیم و امروز افتخار این رو داریم که خدمتشون باشیم حاج آقا سلام و عرض ادب داریم خدمت شما
پورمحمدی: ما ۵۱ ما اومدیم بله هفت هشت ده سال قبل از ما خب دوستان دیگری و طلاب دیگری بودند مرحوم آقای بهشتی در ابتدای و شروع مدرسه یه دو سه سالی تحت مدیریت کسی دیگه بوده پس از اون دیگه آقای بهشتی و آقای قدوسی و بزرگان دیگه آیتالله جنتی و اینها متصدی مدرسه میشن و تا منجر میشه به سفر مرحوم شهید بهشتی به آلمان فکر میکنم ۴۴ بوده ۵سال ایشون ظاهراً ۵سال ایشون به آلمان میره، من اولین دیدارم با آیتالله شهید بهشتی سال ۴۹ هست ایشون از آلمان برگشته بود.
دو سال بعد من اومدم طلبه مدرسه همین حقانی شدم، خب اونجا دیگه آشنایی مون طبعاً بیشتر بود با ایشون
مجری: سال ۱۳۶۶ از طرف آیتالله ریشهری به وزارت اطلاعات دعوت شدید این دلیلش چی بود در خصوص این موضوع هم توضیح بدهید.
ببینید من از ابتدای انقلاب خوب کار تبلیغی میکردم تا خرداد ۵۸ خرداد ۵۸ رفتیم یک گروه اعزامی حزب رو در استان زنجان تشکیل دادیم برای آموزش حزبی خودمان یک آموزش دیدیم در تهران و بعد رفتیم که اونجا برای کارهای تشکیلاتی و تبلیغات و اینجور مسائل در زنجان پس از اون توی آخر تابستون به دعوت مرحوم شهید آیتالله قدوسی آمدیم در دادستانی و مسئول کار دادستانی و اینا شدیم چند تا بخشش -۳-۴ماه بعد تو زمستان ۵۸ من دادستان انقلاب مسجدسلیمان و چند شهر دیگه خوزستان شدم دیگه تا یه مدتی هفت هشت نه ماه جنگ هم من تو خوزستان بودم از اونجا رفتم بندرعباس دادستان شدم بعد رفتم دادستان مشهد و استان خراسان شدم سال ۶۵ دیگه از خراسان آمدم ادامه تحصیل بدم قم از همون موقع هم پیگیری میکردند آقای ریشهری و دوستان دیگهای که از دوستان قضایی ما و دوستان طلبه مدرسه حقانی بودند و به کمک آقای ریشهری رفته بودم وزارت در وزارت اطلاعات دیگه اونا خیلی پیگیری کردن من یه شاید هفت هشت ماهی بود که رفتم قم و ادامه تحصیل دیگه با اصرار اونها آخر تابستون ۶۶ وارد وزارت اطلاعات شدم
بهعنوان معاون وزیر در امور ضد جاسوسی مشغول شدم علت اش هم خب من سوابق قضایی داشتم این هفت هشت سالی هم که کار قضایی میکردیم درگیر با ضد انقلاب و گروههای و فعالیتهای مخالفینی که سیاسی بودند.
مجری: دولت آقای هاشمی خوب شما جز مدیران ارشد حوزه اطلاعات بودین مهمترین چالشی که باهاش توی اون بحران دست و پنجه نرم کردین چی بود؟
پورمحمدی: با کدوم بحران؟
مجری: هر بحرانی مهمترین بحرانی که باهاش مواجه شدید مهمترین چالشی که مواجه شدید تو اون دوران چی بود؟
پورمحمدی: ما اون موقع مسائل زیادی داشتیم در حوزههای مختلف حالا من چون درسته بیشتر در کار خارجی بودم ولی خب جانشین عمومی وزیر
مجری: امنیتی مدنظر هستش دیگه؟
پورمحمدی: بله دیگه ببینید کارهای همین بخشهایی که من میگم جاسوسی سر جاش بود منافقین هنوز ترورهاشون ادامه داشت و پروندههای جاری که دستگاه ما درگیر بود بمبگذاریها حتی تو خبرا هست حتی تو کشور خمپاره میانداختن چند جای تهران همون ایام با خمپاره انفجار ایجاد کردن
مجری: منافقین؟
پورمحمدی: بههرحال میخوام بگم که ما مسائل ضدامنیتی پیوسته داشتیم یعنی جمهوری اسلامی واقعش هیچ آب خنکی تو این ۴۵سال نداشته تاریخ ایران هم همینجوری است.
ولی این عرف خیلی جاها تو دنیا هست که بههرحال به مخالفان براندازشون مجال تاخت و تاز و انجام فعالیتشان ندهند مخصوصاً دانشجوها یا منافقین میخواهند تو ایران عملیات بکنن حالا به شکل انتحاری و اشکال دیگه خب چیکار باید کرد یعنی دست رو دست هم باید بگذاریم مثلاً که اینا عملیاتشان بکنند مردم را بکشن شهید بکنن کسی که اجازه اینو نمیده ولی سعی میکنند بهخصوص ماها، ماها معمولاً رسممان این بوده حالا هم همینجوریه سعی میکنیم که با کمترین هزینه و درگیری و دخالت انجام بدیم بله یه موقع موقعیتی پیش بیاد که یه عدهیی طرفدارمان حاضر باشن هزینهشو بپردازن حاضر باشن ریسکشو انجام بدهند خب بدمون نمیاد بعدش هم یک خبر به ما میدن که آقا مثلاً ما تونستیم این کارو بکنیم خبرش پخش میشه دیگه از این حرفا هست دیگه
(خبرگزاری دانشجو رژیم ۲۹/بهمن/۱۴۰۳)