با کمال تاسف و تاثر مطلع شدیم که پدر مجاهد، آقای اللهوردی مقدم، پدر مجاهدان شهید محمد مقدم، اصغر مقدم و احمد مقدم، در تهران به رحمت ایزدی پیوست.
مراسم هفتم آن شادروان، امروز در بهشت زهرا برگزار گردید.
رئیسجمهور برگزیده مقاومت، خانم مریم رجوی، درگذشت پدر مجاهد اللهوردی مقدم را به فرزندان مجاهدش ملیحه و علی مقدم و به تمامی فرزندان مجاهدش در اشرف و همچنین به خانوادههای محترم مقدم و فرزانهسا و تمامی خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی تسلیت گفت و افزود:
«درود بر این پدر مجاهد غیرتمند و استوار که در برابر 2دیکتاتوری بهویژه استبداد شیاد دینی ایستادگی کرد و سلام بر تمامی فرزندان شهیدش، بهویژه پسر ارشد او مجاهد شهید محمد مقدم و همسرش مجاهد شهید مهشید فرزانهسا، که در رکاب اشرف و موسی در حماسه 19بهمن ۱۳۶۰، عاشورای مجاهدین، تا آخرین نفس جنگیدند و جاودانه شدند».
خانم رجوی با تجلیل از پایداری پدر مجاهد اللهوردی مقدم، در برابر اعمال فشارهای دیکتاتوری آخوندی که از آغاز سرقت انقلاب مردم ایران توسط خمینی دجال تاکنون ادامه داشت، و در یک مقطع به دستگیری و شکنجه پدر نیز منجر شد، گفت: «رادمردانی چون او و همه پدران و مادران استوار شهیدان و زندانیان سیاسی و فرزندانی که تقدیم این میهن و این مقاومت کردهاند، گواهان و سندهای زرین شرف و افتخار چند نسل از جامعه ایران هستند که طی بیش از 3دهه با آموزشهای رودرروی ارتجاع خمینی، ”اشرفنشان“ ایستادگی میکنند و تا سرنگونی فاشیسم مذهبی و استقرار آزادی و حاکمیت مردم از پا نمینشینند».
رئیسجمهور برگزیده مقاومت برای پدر مجاهد شادروان اللهوردی مقدم، رحمت حق و علو درجات و برای بازماندگان، صبر و سلامتی و توفیق هر چه بیشتر آرزو کرد.
زندگینامه پدر مجاهد اللهوردی مقدم
شادروان اللهوردی مقدم که در 91سالگی دار فانی را وداع گفت، از زمان دیکتاتوری شاه که پسر ارشدش مجاهد شهید محمد مقدم زندانی سیاسی بود، وارد فعالیتهای سیاسی شد به همراه دیگر فرزندان خود در اعتراضات و تظاهرات منجر به انقلاب شرکت میکرد.
از آغاز سرقت انقلاب مردم ایران توسط خمینی دجال و شروع دوران مبارزه سیاسی علیه استبداد دینی، پدرمجاهد اللهوردی مقدم، فعالانه در میتینگهای مجاهدین و تظاهرات اعتراضی علیه انحصارطلبی و ارتجاع خمینی شرکت میکرد و خانه پدر کانون فعالی برای فعالیتهای مختلف مجاهدین بود و در هر اتاق آن، تیمهایی از میلیشیای دانشآموزی یا دانشجویی مشغول بهکار بودند.
از آن پس، با شروع مقاومت انقلابی و موج اعدامها و سرکوب وحشیانه از سوی خیمنی جلاد، پدر همواره مشوق فرزندان مجاهدش در نبرد با دژخیمان فاشیسم مذهبی بود و هنگامی که خبر شهادت پسر ارشدش، مجاهد شهید محمد مقدم را در رکاب سردار خیابانی و اشرف زنان مجاهد در 19بهمن ۱۳۶۰ شنید، با غرور میگفت: «محمد دلاورانه با مزدوران جنگید و شهید شد».
پدر از شهادت فرزند کوچکترش احمد که از میلیشیاهای پرشور دانشآموزی بود و در سال 60 و در سن 19سالگی دستگیر و در سن 21سالگی بعد از تحمل 2سال شکنجه در زندانهای خمینی در سال ۱۳۶۲ تیرباران شد، همواره با خشم و انزجار از دژخیمان یاد میکرد.
در سال ۱۳۶۴ وقتی دخترش، مجاهد خلق ملیحه مقدم که مدت 4سال در زندانهای خمینی تحت شکنجه بود، توانست از اسارت دشمن بگریزد، دژخیمان که در مقابل مرخصی استعلاجی او از پدر و خانواده ضمانت گرفته بودند، پدرمجاهد اللهوردی مقدم را به جای دخترش مدتی به زندان بردند، ولی پدر بهرغم درد زندان و شکنجه از اینکه دخترش به ارتش آزادی پیوسته تا به نبردش با دشمن ادامه بدهد خوشحال بود و مشوق او و دیگر فرزندان مجاهدش بود.
این پدر مجاهد و مقاوم در دورانی که فرزندانش در چنگال دشمن اسیر بودند، به همراه دیگر خانوادههای مجاهدین درحالیکه عکسهای فرزندان اسیر و شهیدش را به دست میگرفت، به اعتراض و روشنگری علیه رژیم میپرداخت. یک بار به یکی از دژخیمان بازجو گفت: «شماها همه مثل شمر و یزید هستید». و آن دژخیم، چنان سیلی محکمی بهصورت پدر میزند که پدر از صندلی پرت شده و از روی پلههای آنجا، به پایین میافتد. ولی پدر نه تنها روحیهاش را از دست نمیدهد بلکه با خونسردی کامل بازجوی جلاد را تهدید میکند که نوبت ما هم میشود.
پدر همواره در هر فرصتی جنایات رژیم و جلادان خمینی و وقایع سال 60 به بعد و مقاومت قهرمانانه مجاهدین و شهدایشان را بازگو میکرد.
مراسم هفتم آن شادروان، امروز در بهشت زهرا برگزار گردید.
رئیسجمهور برگزیده مقاومت، خانم مریم رجوی، درگذشت پدر مجاهد اللهوردی مقدم را به فرزندان مجاهدش ملیحه و علی مقدم و به تمامی فرزندان مجاهدش در اشرف و همچنین به خانوادههای محترم مقدم و فرزانهسا و تمامی خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی تسلیت گفت و افزود:
«درود بر این پدر مجاهد غیرتمند و استوار که در برابر 2دیکتاتوری بهویژه استبداد شیاد دینی ایستادگی کرد و سلام بر تمامی فرزندان شهیدش، بهویژه پسر ارشد او مجاهد شهید محمد مقدم و همسرش مجاهد شهید مهشید فرزانهسا، که در رکاب اشرف و موسی در حماسه 19بهمن ۱۳۶۰، عاشورای مجاهدین، تا آخرین نفس جنگیدند و جاودانه شدند».
خانم رجوی با تجلیل از پایداری پدر مجاهد اللهوردی مقدم، در برابر اعمال فشارهای دیکتاتوری آخوندی که از آغاز سرقت انقلاب مردم ایران توسط خمینی دجال تاکنون ادامه داشت، و در یک مقطع به دستگیری و شکنجه پدر نیز منجر شد، گفت: «رادمردانی چون او و همه پدران و مادران استوار شهیدان و زندانیان سیاسی و فرزندانی که تقدیم این میهن و این مقاومت کردهاند، گواهان و سندهای زرین شرف و افتخار چند نسل از جامعه ایران هستند که طی بیش از 3دهه با آموزشهای رودرروی ارتجاع خمینی، ”اشرفنشان“ ایستادگی میکنند و تا سرنگونی فاشیسم مذهبی و استقرار آزادی و حاکمیت مردم از پا نمینشینند».
رئیسجمهور برگزیده مقاومت برای پدر مجاهد شادروان اللهوردی مقدم، رحمت حق و علو درجات و برای بازماندگان، صبر و سلامتی و توفیق هر چه بیشتر آرزو کرد.
زندگینامه پدر مجاهد اللهوردی مقدم
شادروان اللهوردی مقدم که در 91سالگی دار فانی را وداع گفت، از زمان دیکتاتوری شاه که پسر ارشدش مجاهد شهید محمد مقدم زندانی سیاسی بود، وارد فعالیتهای سیاسی شد به همراه دیگر فرزندان خود در اعتراضات و تظاهرات منجر به انقلاب شرکت میکرد.
از آغاز سرقت انقلاب مردم ایران توسط خمینی دجال و شروع دوران مبارزه سیاسی علیه استبداد دینی، پدرمجاهد اللهوردی مقدم، فعالانه در میتینگهای مجاهدین و تظاهرات اعتراضی علیه انحصارطلبی و ارتجاع خمینی شرکت میکرد و خانه پدر کانون فعالی برای فعالیتهای مختلف مجاهدین بود و در هر اتاق آن، تیمهایی از میلیشیای دانشآموزی یا دانشجویی مشغول بهکار بودند.
از آن پس، با شروع مقاومت انقلابی و موج اعدامها و سرکوب وحشیانه از سوی خیمنی جلاد، پدر همواره مشوق فرزندان مجاهدش در نبرد با دژخیمان فاشیسم مذهبی بود و هنگامی که خبر شهادت پسر ارشدش، مجاهد شهید محمد مقدم را در رکاب سردار خیابانی و اشرف زنان مجاهد در 19بهمن ۱۳۶۰ شنید، با غرور میگفت: «محمد دلاورانه با مزدوران جنگید و شهید شد».
پدر از شهادت فرزند کوچکترش احمد که از میلیشیاهای پرشور دانشآموزی بود و در سال 60 و در سن 19سالگی دستگیر و در سن 21سالگی بعد از تحمل 2سال شکنجه در زندانهای خمینی در سال ۱۳۶۲ تیرباران شد، همواره با خشم و انزجار از دژخیمان یاد میکرد.
در سال ۱۳۶۴ وقتی دخترش، مجاهد خلق ملیحه مقدم که مدت 4سال در زندانهای خمینی تحت شکنجه بود، توانست از اسارت دشمن بگریزد، دژخیمان که در مقابل مرخصی استعلاجی او از پدر و خانواده ضمانت گرفته بودند، پدرمجاهد اللهوردی مقدم را به جای دخترش مدتی به زندان بردند، ولی پدر بهرغم درد زندان و شکنجه از اینکه دخترش به ارتش آزادی پیوسته تا به نبردش با دشمن ادامه بدهد خوشحال بود و مشوق او و دیگر فرزندان مجاهدش بود.
این پدر مجاهد و مقاوم در دورانی که فرزندانش در چنگال دشمن اسیر بودند، به همراه دیگر خانوادههای مجاهدین درحالیکه عکسهای فرزندان اسیر و شهیدش را به دست میگرفت، به اعتراض و روشنگری علیه رژیم میپرداخت. یک بار به یکی از دژخیمان بازجو گفت: «شماها همه مثل شمر و یزید هستید». و آن دژخیم، چنان سیلی محکمی بهصورت پدر میزند که پدر از صندلی پرت شده و از روی پلههای آنجا، به پایین میافتد. ولی پدر نه تنها روحیهاش را از دست نمیدهد بلکه با خونسردی کامل بازجوی جلاد را تهدید میکند که نوبت ما هم میشود.
پدر همواره در هر فرصتی جنایات رژیم و جلادان خمینی و وقایع سال 60 به بعد و مقاومت قهرمانانه مجاهدین و شهدایشان را بازگو میکرد.