در دوئل طولانی مدت، بین خامنهای و رفسنجانی بر سر ریاست خبرگان، ظاهراً خامنهای یک بار دیگر تلاشهای رفسنجانی را برای دستیابی به کرسی ریاست خبرگان به شکست کشاند.
هر دو طرف اصلی این دوئل ابا داشتند که شخصاً آن را علنی کنند و این جنگ را، گماشتههای آنها بهطور نیابتی پیش میبردند؛ خامنهای کاملاً ساکت بود و رفسنجانی هم بهنعل و بهمیخ میزد و تا روز آخر هم صراحتاً نگفت که آیا در این رقابت شرکت میکند یا نه؟ خامنهای هم آدمهایش را درست مثل نمایش انتخاباتی ریاستجمهوری سال92، پشت سر هم به صحنه میفرستاد و آنها با شدیدترین و موهنترین کلمات سعی میکردند رفسنجانی را از دور رقابت خارج کنند. اگر خامنهای به پیروزی خود و شکست رقیب یقین داشت، نیازی به این حملات که طبعاً واکنشهای رفسنجانی و باند او را بهدنبال داشت، نبود.
به این ترتیب بهرغم ادعای مسخرهٴ خامنهای مبنی بر اینکه گویا این انتخابات «بسیار متین» برگزار شده و بهرغم تعارفها و ظاهرسازیهایی که خامنهای و رفسنجانی در رابطه با هم میکنند؛ خامنهای، رفسنجانی را کنار خودش مینشاند و مجیزگوییهای مشکوک رفسنجانی و روحانی از خامنهای، طی چند روز قبل از انتخابات، اما جنگ چقدر جدی بوده؛ نه رفسنجانی حاضر بود از اصرار برای به دست گرفتن اهرم خبرگان کوتاه بیاید و نه خامنهای حاضر بود رفسنجانی را در این موضع حساس و تعیینکننده تحمل کند.
اکنون سؤال این است که نتیجه این رأیگیری (47 رأی برای شیخ محمد یزدی، گماشته خامنهای و 24رأی برای رفسنجانی) را چگونه باید تفسیر کرد؟ آیا این نتیجه دو به یک، میتواند گویای تعادل قوای دو باند حاکم در کل رژیم باشد؟ در این صورت چرا خامنهای از رأیگیری بیمناک بود؟
نخست آن که نتیجه رأیگیری در خبرگان، نمیتواند تصویری از تعادلقوا در کل رژیم باشد، زیرا خبرگان، بیش از سایر نهادهای حکومت، زیر هژمونی و سیطرهٴ خامنهای است؛ تکتک آخوندهای آن که حدود 80نفر هستند، 3سال پیش بهدقت از سوی ولیفقیه و شورای نگهبان سرسپردهٴ او از چند غربال گذشتهاند و در میان آخوندهای دانه درشت حکومتی قاعدتاً بایستی از سرسپردهترینها باشند. کما اینکه آخوند موحدی کرمانی در نمایش جمعهٴ تهران (اول اسفند 93) گفت: «(اعضای خبرگان) باید صددرصد وجودشان پر از اطاعت از ولیامر مسلمین» باشد؛ بنابراین وقتی یک سوم اعضای چنین نهادی، بهرغم همهٴ ارعاب و تهدید و در گرماگرم جنگ میان رفسنجانی و خامنهای، پشت رفسنجانی قرار میگیرند، میتوان نتیجه گرفت که در سایر ارگانها و نهادهای حکومتی، تعادلقوا بسا بیش از این به زیان خامنهای است.
محمد هاشمی برادر رفسنجانی از موضع رئیس دفتر وی طی مقالهیی که روز پنجشنبه 21اسفند در روزنامه آرمان به چاپ رسید، بهطور روشنی به تغییر تعادل طی 3سال گذشته اشاره کرده و نوشت: «تغییر آرا در انتخابات اخیر قابل ملاحظه بود که باید بدان توجه شود». منظور آن است که اعضای خبرگان که 3سال پیش انتخاب شدند، مطیع محض خامنهای بودند، اما در حال حاضر یک سوم آنها، به رقیب او، رفسنجانی رأی میدهند، یعنی روند درون رژیم، کنده شدن از خامنهای و افزوده شدن به رفسنجانی بوده است. به این ترتیب میتوان این فرض را هم در نظر گرفت که رفسنجانی برای به ثبت رساندن همین نتیجه در این رقابت شرکت کرده است.
خود رفسنجانی طی مصاحبهیی با روزنامه شرق که بهطور معناداری در همان روز انتخابات ریاست خبرگان (19اسفند) منتشر شد، علامتی از این ارزیابی داده و ضمن آن که خبرگان را نهادی کماهمیت و کمتأثیر جلوه داده بود؛ اما در عینحال تأکید کرده بود که «فقط یک وقت، کار هیأت رئیسه خبرگان حساس میشود و آن موقعی است که بخواهد رهبری جدید انتخاب شود… برای آن لحظه حساس حتماً لازم نیست رئیس باشم… و اگر بخواهم، تأثیرگذار هم خواهم بود».
اما اگر در خبرگان، که طبق تعریف باید مطیع محض خامنهای باشند، یک سوم اعضایش در کنار رفسنجانی و رودرروی خامنهای قرار میگیرند، این تعادل در سایر نهادها و ارگانهای رژیم خیلی بیش از این، به زیان خامنهای است و این امری است که بایستی زنگهای خطر را برای خامنهای به صدا درآورده باشد.
بهاین ترتیب، خامنهای بهرغم ممانعت از دستیابی رفسنجانی به کرسی ریاست خبرگان، نه تنها از جانب او آسودهخاطر نشده، بلکه بیم و آشفتگیاش بسا بیشتر شده است که بایستی آثار آن را در بالا گرفتن تک و پاتکهای دو باند حاکم علیه همدیگر، طی روزهای آتی شاهد باشیم؛ از جمله در مقولهٴ مذاکرات هستهیی و همچنین بر سر انحصارات سپاه و نهادهای زیر مجموعه ولیفقیه.
هر دو طرف اصلی این دوئل ابا داشتند که شخصاً آن را علنی کنند و این جنگ را، گماشتههای آنها بهطور نیابتی پیش میبردند؛ خامنهای کاملاً ساکت بود و رفسنجانی هم بهنعل و بهمیخ میزد و تا روز آخر هم صراحتاً نگفت که آیا در این رقابت شرکت میکند یا نه؟ خامنهای هم آدمهایش را درست مثل نمایش انتخاباتی ریاستجمهوری سال92، پشت سر هم به صحنه میفرستاد و آنها با شدیدترین و موهنترین کلمات سعی میکردند رفسنجانی را از دور رقابت خارج کنند. اگر خامنهای به پیروزی خود و شکست رقیب یقین داشت، نیازی به این حملات که طبعاً واکنشهای رفسنجانی و باند او را بهدنبال داشت، نبود.
به این ترتیب بهرغم ادعای مسخرهٴ خامنهای مبنی بر اینکه گویا این انتخابات «بسیار متین» برگزار شده و بهرغم تعارفها و ظاهرسازیهایی که خامنهای و رفسنجانی در رابطه با هم میکنند؛ خامنهای، رفسنجانی را کنار خودش مینشاند و مجیزگوییهای مشکوک رفسنجانی و روحانی از خامنهای، طی چند روز قبل از انتخابات، اما جنگ چقدر جدی بوده؛ نه رفسنجانی حاضر بود از اصرار برای به دست گرفتن اهرم خبرگان کوتاه بیاید و نه خامنهای حاضر بود رفسنجانی را در این موضع حساس و تعیینکننده تحمل کند.
اکنون سؤال این است که نتیجه این رأیگیری (47 رأی برای شیخ محمد یزدی، گماشته خامنهای و 24رأی برای رفسنجانی) را چگونه باید تفسیر کرد؟ آیا این نتیجه دو به یک، میتواند گویای تعادل قوای دو باند حاکم در کل رژیم باشد؟ در این صورت چرا خامنهای از رأیگیری بیمناک بود؟
نخست آن که نتیجه رأیگیری در خبرگان، نمیتواند تصویری از تعادلقوا در کل رژیم باشد، زیرا خبرگان، بیش از سایر نهادهای حکومت، زیر هژمونی و سیطرهٴ خامنهای است؛ تکتک آخوندهای آن که حدود 80نفر هستند، 3سال پیش بهدقت از سوی ولیفقیه و شورای نگهبان سرسپردهٴ او از چند غربال گذشتهاند و در میان آخوندهای دانه درشت حکومتی قاعدتاً بایستی از سرسپردهترینها باشند. کما اینکه آخوند موحدی کرمانی در نمایش جمعهٴ تهران (اول اسفند 93) گفت: «(اعضای خبرگان) باید صددرصد وجودشان پر از اطاعت از ولیامر مسلمین» باشد؛ بنابراین وقتی یک سوم اعضای چنین نهادی، بهرغم همهٴ ارعاب و تهدید و در گرماگرم جنگ میان رفسنجانی و خامنهای، پشت رفسنجانی قرار میگیرند، میتوان نتیجه گرفت که در سایر ارگانها و نهادهای حکومتی، تعادلقوا بسا بیش از این به زیان خامنهای است.
محمد هاشمی برادر رفسنجانی از موضع رئیس دفتر وی طی مقالهیی که روز پنجشنبه 21اسفند در روزنامه آرمان به چاپ رسید، بهطور روشنی به تغییر تعادل طی 3سال گذشته اشاره کرده و نوشت: «تغییر آرا در انتخابات اخیر قابل ملاحظه بود که باید بدان توجه شود». منظور آن است که اعضای خبرگان که 3سال پیش انتخاب شدند، مطیع محض خامنهای بودند، اما در حال حاضر یک سوم آنها، به رقیب او، رفسنجانی رأی میدهند، یعنی روند درون رژیم، کنده شدن از خامنهای و افزوده شدن به رفسنجانی بوده است. به این ترتیب میتوان این فرض را هم در نظر گرفت که رفسنجانی برای به ثبت رساندن همین نتیجه در این رقابت شرکت کرده است.
خود رفسنجانی طی مصاحبهیی با روزنامه شرق که بهطور معناداری در همان روز انتخابات ریاست خبرگان (19اسفند) منتشر شد، علامتی از این ارزیابی داده و ضمن آن که خبرگان را نهادی کماهمیت و کمتأثیر جلوه داده بود؛ اما در عینحال تأکید کرده بود که «فقط یک وقت، کار هیأت رئیسه خبرگان حساس میشود و آن موقعی است که بخواهد رهبری جدید انتخاب شود… برای آن لحظه حساس حتماً لازم نیست رئیس باشم… و اگر بخواهم، تأثیرگذار هم خواهم بود».
اما اگر در خبرگان، که طبق تعریف باید مطیع محض خامنهای باشند، یک سوم اعضایش در کنار رفسنجانی و رودرروی خامنهای قرار میگیرند، این تعادل در سایر نهادها و ارگانهای رژیم خیلی بیش از این، به زیان خامنهای است و این امری است که بایستی زنگهای خطر را برای خامنهای به صدا درآورده باشد.
بهاین ترتیب، خامنهای بهرغم ممانعت از دستیابی رفسنجانی به کرسی ریاست خبرگان، نه تنها از جانب او آسودهخاطر نشده، بلکه بیم و آشفتگیاش بسا بیشتر شده است که بایستی آثار آن را در بالا گرفتن تک و پاتکهای دو باند حاکم علیه همدیگر، طی روزهای آتی شاهد باشیم؛ از جمله در مقولهٴ مذاکرات هستهیی و همچنین بر سر انحصارات سپاه و نهادهای زیر مجموعه ولیفقیه.