از 28خرداد که رژیم موشکهایی را به خاک سوریه شلیک کرد، هر روز خبر از اصابت یکی از آنها به نقطه جدیدی میرسد. روز جمعه دوم تیرماه چند تا از این موشکها میان نمایش حکومتی موسوم به روز قدس در تهران فرود آمد و شکاف در نظام را عمیقتر کرد. «آدمها» ی خامنهای آخوند روحانی را از صحنه این نمایش که قرار بود نماد «وحدت جهان اسلام» باشد از وسط «ام القراء» فراری دادند. با «معاون اول رئیس جمهور» نظام و «نایب اول مجلس» ارتجاع هم همین معامله را کردند.
شامگاه 28خرداد که رژیم اعلام کرد به داعش موشک شلیک کرده است، پیشاپیش به سبک و سیاق آخوندی تمام منافع آن و یا به قول کیهان خامنهای «برکات» آن را سبک سنگین کرده و کیسهها دوخته بود. البته این بار کیسه دوزی نه از سر مال اندوزی، بلکه برای علاج دردهای بیدرمان و عاجل بود و به قول معروف برای نان شب و «بود و نبود».
فهرستی از دردهای بیدرمان را که قرار بود این موشکها درمان کنند، بوقهای حکومتی در همان روز بعد از موشکپرانی ردیف کردند؛ از «ایجاد وحدت و همدلی» تا «باطل السحر وادادگیها و خمودگیهای» کسانی که «از رکس تیلرسون مدال کاسهلیسی آمریکا را دریافت کردند» (کیهان-29خرداد) تا «شلیک به «قلب پروژه برجامیزه کردن برنامه موشکی و منطقهیی» نظام (مهدی محمدی مهره پاسدار جلیلی) و «تلاش برای تاثیرگذاری در کنگره برای لغو تحریمهایی که سپاه پاسداران را هدف قرار میدهد» (تلویزیون رژیم 29خرداد) از جمله مواردی بود که طبق این فهرستها برای درمان آن به موشک درمانی روی آوردهاند.
طبیعی است اگر موشکپرانی علاج این همه دردهای بیدرمان باشد، همه «دلسوزان نظام» مثل کیهان خامنهای باید بگویند «استفاده از موشک نه فقط لازم، بلکه فراتر از واجب» است.
این محاسبات تا آنجا که «عقل آخوندی» کار میکند تا بهحال درست عمل میکرده است. بهخصوص در مواقع زهر خوری. مثلاً وقتی خامنهای از ترس مرز سرخ قیام تن به آخوند خاتمی داد، با شلیک موشک به مجاهدین تعادل درون و بیرون نظام را حفظ کرد. یا سال 92 وقتی دید طلسم ولایت از پس «مهندسی انتخابات» بر نمیآید با مهندسی جنایت در اشرف، خواست خونی به «اقتدار نظام» تزریق کرده باشد. روی همین «حکمت و مصلحت» نظام بود که خمینی جنگ را «نعمت الهی» خوانده بود. برایش سرپوش بحرانهای داخلی و اسباب بر قراری اختناق بود. الآن هم خامنهای چرتکه انداخته که هم سنای آمریکا را به عقبنشینی وادارد، هم «وادادگان داخلی نظام» را سرجایشان بنشاند و هم روحیه باختهها و ریزشیها نظام از داخل تا «عمق استراتژیک» ش را سر حال بیاورد. ولی نتیجه عکس این محاسبات شده. بعد از سنای آمریکا، کنگره هم از تحریمها حمایت کرده. در داخل هم «واداده ها» نه تنها وانرفتهاند بلکه سهم خواه جدی هم شده و میخواهند «تحمل» شوند. حتی شیرینی «موشکپرانی» را از حلقوم سپاه بیرون کشیده و به حساب خودشان میریزند تا آنجا که سپاه هم سراسیمه به صحنه میآید و میگوید نه خیر این کار «در سلسله مراتب فرماندهی» و به فرمان «فرمانده کل قوا» بوده.
الان به نظر میرسد مخ های نسخه نویس نظام در امر موشک درمانی عقلهایشان را روی هم بریزند و به این سؤال که چرا یکی از این موشک ها امروز وسط نمایش روز قدس فرود آمد و آخوند روحانی را از صحنه فراری داد، یکی دیگرش روز 31خرداد در اظهارات روحانی بود که وسط طلسم ولایت فرود آمد و سهم خواهانه علاج بقای نظام را در «تحمل دیگران» دانست (یعنی تقسیم قدرت به آخوند روحانی). و روی «مقام عظمای ولایت» هم زبان گشود که «خداوند به پیامبرش هم میگوید تو وکیل نیستی که بالای سر مردم باشی».
ظاهراً موج موشکهای منفجر شده در درون و بیرون نظام، همه بلندگوها و سران نظام را به پریشان گویی انداخته است. کیهان مسأله گوی نظام را به غفلت انداخته و یادش رفته همیشه «اصل» یکی است، نه چند تا. برداشته نوشته: «آمریکا بیتردید اصلیترین مخاطب حملات موشکی بوده است، یکی دیگر از مخاطبان اصلی پیام موشکی، برخی از جریانهای واداده داخلی هستند. این جریان باید این پیام روشن را دریافت کرده باشد...» (30خرداد). پاسدار علی لاریجانی هم موجی شده و در غم «دوران خوش اوباما» و مماشات و چشم بستن بر جنایتهای رژیم، نبرد حقوقی سهمگین مجاهدین با رژیم و حامیان مماشاتگر جهانیاش از جنس مماشات با نظام تلقی کرده و ناله میکند «چرا مجاهدین را از لیست در آوردید؟».
شاید این سؤال پاسدار لاریجانی برای نسخه نویسان موشک درمانی مفتاحی باشد که به این برسند آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. دوران عوض شده است. یکی از شاخصهایش هم همین است که حامیان بینالمللی نظام نتوانستند مجاهدین را در لیست نگهدارند.
الان به نظر میرسد دوره موشک درمانی بهسر آمده و «نگرانی آنجاست» که باند فاشیستی مؤتلفه پس از اشاره به تحولات در کشورهای همسایه آدرس میدهد: «اینک در سایه تحولات دو سال گذشته، در منطقه در کنار تیم تندرو هیأت حاکمه ایالات متحده اعم از ترامپ و مشاور امنیت ملی و وزیر دفاع این کشور و حتی مسئول میز ایران و البته فعالکردن سازمان مجاهدین، همه نمایانگر این واقعیت است که منطقه آبستن حوادث ناگواری است... نگرانی آنجاست که شرایط به مرحلهای بازگشتناپذیر برسد و در این فضا و محیط، کوچکترین اتفاق میتواند طرفهای مختلف را به میدانی گستردهتر بکشاند» (رسالت- سرمقاله- اول تیر).
شامگاه 28خرداد که رژیم اعلام کرد به داعش موشک شلیک کرده است، پیشاپیش به سبک و سیاق آخوندی تمام منافع آن و یا به قول کیهان خامنهای «برکات» آن را سبک سنگین کرده و کیسهها دوخته بود. البته این بار کیسه دوزی نه از سر مال اندوزی، بلکه برای علاج دردهای بیدرمان و عاجل بود و به قول معروف برای نان شب و «بود و نبود».
فهرستی از دردهای بیدرمان را که قرار بود این موشکها درمان کنند، بوقهای حکومتی در همان روز بعد از موشکپرانی ردیف کردند؛ از «ایجاد وحدت و همدلی» تا «باطل السحر وادادگیها و خمودگیهای» کسانی که «از رکس تیلرسون مدال کاسهلیسی آمریکا را دریافت کردند» (کیهان-29خرداد) تا «شلیک به «قلب پروژه برجامیزه کردن برنامه موشکی و منطقهیی» نظام (مهدی محمدی مهره پاسدار جلیلی) و «تلاش برای تاثیرگذاری در کنگره برای لغو تحریمهایی که سپاه پاسداران را هدف قرار میدهد» (تلویزیون رژیم 29خرداد) از جمله مواردی بود که طبق این فهرستها برای درمان آن به موشک درمانی روی آوردهاند.
طبیعی است اگر موشکپرانی علاج این همه دردهای بیدرمان باشد، همه «دلسوزان نظام» مثل کیهان خامنهای باید بگویند «استفاده از موشک نه فقط لازم، بلکه فراتر از واجب» است.
این محاسبات تا آنجا که «عقل آخوندی» کار میکند تا بهحال درست عمل میکرده است. بهخصوص در مواقع زهر خوری. مثلاً وقتی خامنهای از ترس مرز سرخ قیام تن به آخوند خاتمی داد، با شلیک موشک به مجاهدین تعادل درون و بیرون نظام را حفظ کرد. یا سال 92 وقتی دید طلسم ولایت از پس «مهندسی انتخابات» بر نمیآید با مهندسی جنایت در اشرف، خواست خونی به «اقتدار نظام» تزریق کرده باشد. روی همین «حکمت و مصلحت» نظام بود که خمینی جنگ را «نعمت الهی» خوانده بود. برایش سرپوش بحرانهای داخلی و اسباب بر قراری اختناق بود. الآن هم خامنهای چرتکه انداخته که هم سنای آمریکا را به عقبنشینی وادارد، هم «وادادگان داخلی نظام» را سرجایشان بنشاند و هم روحیه باختهها و ریزشیها نظام از داخل تا «عمق استراتژیک» ش را سر حال بیاورد. ولی نتیجه عکس این محاسبات شده. بعد از سنای آمریکا، کنگره هم از تحریمها حمایت کرده. در داخل هم «واداده ها» نه تنها وانرفتهاند بلکه سهم خواه جدی هم شده و میخواهند «تحمل» شوند. حتی شیرینی «موشکپرانی» را از حلقوم سپاه بیرون کشیده و به حساب خودشان میریزند تا آنجا که سپاه هم سراسیمه به صحنه میآید و میگوید نه خیر این کار «در سلسله مراتب فرماندهی» و به فرمان «فرمانده کل قوا» بوده.
الان به نظر میرسد مخ های نسخه نویس نظام در امر موشک درمانی عقلهایشان را روی هم بریزند و به این سؤال که چرا یکی از این موشک ها امروز وسط نمایش روز قدس فرود آمد و آخوند روحانی را از صحنه فراری داد، یکی دیگرش روز 31خرداد در اظهارات روحانی بود که وسط طلسم ولایت فرود آمد و سهم خواهانه علاج بقای نظام را در «تحمل دیگران» دانست (یعنی تقسیم قدرت به آخوند روحانی). و روی «مقام عظمای ولایت» هم زبان گشود که «خداوند به پیامبرش هم میگوید تو وکیل نیستی که بالای سر مردم باشی».
ظاهراً موج موشکهای منفجر شده در درون و بیرون نظام، همه بلندگوها و سران نظام را به پریشان گویی انداخته است. کیهان مسأله گوی نظام را به غفلت انداخته و یادش رفته همیشه «اصل» یکی است، نه چند تا. برداشته نوشته: «آمریکا بیتردید اصلیترین مخاطب حملات موشکی بوده است، یکی دیگر از مخاطبان اصلی پیام موشکی، برخی از جریانهای واداده داخلی هستند. این جریان باید این پیام روشن را دریافت کرده باشد...» (30خرداد). پاسدار علی لاریجانی هم موجی شده و در غم «دوران خوش اوباما» و مماشات و چشم بستن بر جنایتهای رژیم، نبرد حقوقی سهمگین مجاهدین با رژیم و حامیان مماشاتگر جهانیاش از جنس مماشات با نظام تلقی کرده و ناله میکند «چرا مجاهدین را از لیست در آوردید؟».
شاید این سؤال پاسدار لاریجانی برای نسخه نویسان موشک درمانی مفتاحی باشد که به این برسند آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. دوران عوض شده است. یکی از شاخصهایش هم همین است که حامیان بینالمللی نظام نتوانستند مجاهدین را در لیست نگهدارند.
الان به نظر میرسد دوره موشک درمانی بهسر آمده و «نگرانی آنجاست» که باند فاشیستی مؤتلفه پس از اشاره به تحولات در کشورهای همسایه آدرس میدهد: «اینک در سایه تحولات دو سال گذشته، در منطقه در کنار تیم تندرو هیأت حاکمه ایالات متحده اعم از ترامپ و مشاور امنیت ملی و وزیر دفاع این کشور و حتی مسئول میز ایران و البته فعالکردن سازمان مجاهدین، همه نمایانگر این واقعیت است که منطقه آبستن حوادث ناگواری است... نگرانی آنجاست که شرایط به مرحلهای بازگشتناپذیر برسد و در این فضا و محیط، کوچکترین اتفاق میتواند طرفهای مختلف را به میدانی گستردهتر بکشاند» (رسالت- سرمقاله- اول تیر).