مراسم تشییع و وداع با استاد رحمان کریمی روز ۲۵ اسفندماه در آرامستان شهر کلن با حضور خانواده و دوستان و ایرانیان آزاده و اشرفنشانها برگزار شد.
در این مراسم خانم معصومه بلورچی نماینده شورای ملی مقاومت، آقای حسین مهدوی از دبیرخانه شورای ملی مقاومت و خانم سیمین منافی و آقایان دکتر عبدالعلی معصومی، بهرام مودت، محسن عضدانلو و دکتر حمیدرضا طاهرزاده از اعضای شورای ملی مقاومت شرکت داشتند و یاد و خاطره استاد رحمان کریمی را گرامی داشتند.
خانم فرشته کریمی:
مرغ پیری که به منقارش
بار صد تجربه داشت از ته خانه گذشته
گفتم آن مرغ نتوانی قدمی پایین تر
گفت کار از حد گذشت آن مرغ پیر از سر طوفان گذشت
این شعر رو رحمان در رثای فوت دکتر محمد مصدق سال۱۳۴۶ یعنی یک ماهی بعد از فوتش در آبادان سرود بعد حالا زبان حال خودش است
از زندگیش از همه چیش شما همه خیلی خوب آگاه هستید و من چیز جدیدی ندارم که بگویم با آن همه چیزهای زیبایی که سیمای آزادی تهیه کرد و در اشرف۳ خیلی زحمت کشیدند برای کلیپها و فیلمهایی که تهیه شد. بسیار متشکر و سپاسگزار هستم. از اینکه تشریف آوردید اینجا... . روحش شاد.
یک شعر دیگه دارم چون بهاره. شعر کوتاهی است
بهارا آمدی
دلتنگ دلتنگ
همه دشت و دمن
بی بو و بیرنگ
نه گلگشتی نه عطر یاس و نارنج
کجا یک گل برآید از دل سنگ
خیلی وقتها برای بهار میخواست شعر بگه همهاش همینطور بود. چون میگفت آها عید ما وقتیه که بهار ما وقتیه که مردم ایران در آزادی باشند. خیلی خوشحالم از آمدنتان
خانم آزاده کریمی
هزاران کلمات کم هستند برای اینکه تصویر کنند که تو چه شخصیت بزرگی بودی و چه پدری... برای ما. تو مثل دیگران نبودی از هیچ نظر خوشبختانه. تو مرا برای زندگی اینقدر قوی کردی و آخرین لحظههای زندگی زیباترین لبخند دادی یک نور روشن در سیاهترین تاریکی این گرمترین و خوشبختترین چیزی بود که من تا حالا دیدم زندگی چکه میکند دریاچه خشک میشه اقیانوس بهوجود میاید... باباجون. تو آزاد هستی و من برای همیشه... آزادی. تو هستم
ناراحت نباشیم و روشن باشیم
مجری: خانم هدی عمرانی
دوستان عزیز، مهمانان گرامی یاران مقاومت
ضمن تسلیت مجدد بهمناسبت فقدان استاد گرامی آقای رحمان کریمی، از طرف خانواده ایشان و برگزار کنندگان این مراسم پرشکوه از همه شما تشکر میکنیم. ما امروز استاد عزیز مان را در اینجا به امانت میگذاریم، تا در ایرانی آزاد و عاری از استبداد، آنچنانکه شایسته او و همه هنرمندان متعهد و مردمی است از آنها تجلیل کنیم... ...
رحمان کریمی دفاع سرسختانه از رهبری مقاومت و حقانیت مبارزه مجاهدین برای آزادی میهن را تعهد هر روشنفکر انقلابی میدانست. و تا آخرین دم حیات به عهد خود با مردم و مقاومت مردم ایران وفا کرد. به رحمان کریمی از مظاهر شورش شرف و شعر و ادب ایران. و مدافع خستگیناپذیر مقاومت برای آزادی درود.
دکتر معصومه بلورچی نماینده شورای ملی مقاومت در آلمان، پیام تسلیت رئیسجمهور برگزیده مقاومت را قرائت کرد:
پیام خانم مریم رجوی – دکتر معصومه بلورچی نماینده شورای ملی مقاومت ایران در آلمان
رحمان کریمی نویسنده و شاعر والا، که سالها در دفاع از حقانیت مجاهدین و مقاومت ایران در برابر ولایت فقیه و سرانگشتان و مستخدمانش سینه سپر کرده بود، از میان ما رفت؛ اما هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق.
کلمات نافذ او، شعرهای پراحساساش و عصیان احساسات و افکار بلند او همچنان در نبرد با تاریکیها و پلیدیهای سیاسی و فرهنگی برخاسته از ارتجاع حاکم و ساختهها و بافتههای اطلاعات آخوندی و هرزگان خارج کشوری آن است.
رستگار شد و از این جهان پرکشید اما «جان شعلهورش» همچنان در ستایش از آزادی و آزادگی و مجاهدت و مقاومت بیقرار است.
از زبان یک مجاهد خلق میسرود که من یک مجاهدم، عبور کرده از خود، رسیده به شما... بر پای شما بوسه میزنم اگر، بر آزادی میهنم، یکگام رفته باشید».
در دوران پایداری اشرف مینوشت: «قهرمان شهر اشرف به حق ارزشگاه معنویت سیاسی ـ عرفانی عصر ماست»، درباره انقلاب درونی مجاهدین بر این باور بود که «این انقلاب، ... انسانی به تمام معنا متعهد به آرمان و سوگند ملی، خلق نمود. «تولدی دیگر» تحقق یافت. تولدی نو که پیکره ارتجاع حاکم را به لرزه درآورده است»
و میگفت و مینوشت که «زمان بیکار نمینشیند. برای هر تز، آنتیتز وجود دارد. قهرمانی چون مسعود رجوی را در میدان نبرد اهورا با اهریمن آماده مقابله تمام و کمال دارد... . او فرمانده و چاووش خوان آزادی و آزادیخواهان است».
راستی که از مظاهر عصیان و آزادگی و شرف شعر و ادب و نویسندگی ایران بود؛ قلماش را سلاح آتشینی علیه رژیم و دنبالچههای آن کرده بود و تجربه چند دهه فعالیت سیاسی و آنچه را بهمدت طولانی از سرد و گرم روزگار چشیده بود، توشه دفاع از مقاومت کرد.
فقدان این مبارز نستوه و خستگیناپذیر را به بستگان و نزدیکان او بهویژه همسر گرامیاش خانم فرشته کریمی، که همواره شجاع و صبور در صحنههای رزم با دشمن همراه او و در دوران سخت بیماری غمخوار و تکیهگاه او بود تسلیت میگویم و برایش آرزوی صبر میکنم. همچنین به یارانش در شورای ملی مقاومت ایران و به مجاهدان اشرفی و جامعهٔ شاعران و نویسندگان متعهد و مبارز و عموم مردم ایران تسلیت میگویم.
درود بر رحمان کریمی از مظاهر شورش و شرف شعر و ادب ایران و مدافع خستگیناپذیر مجاهدین و جنبش مقاومت
درود، درود، درود
ابوالقاسم رضایی-معاون دبیرخانه شورای ملی مقاومت
با سلام خدمت همه حاضرین.
قبل از هر چیز پرواز پلنگ بیشه شجاعت و رزم را به برادر مسعود و خواهر مریم تسلیت عرض میکنم که این یار وفادار، نویسنده و شاعری نامدار و انسانی شرافتمند و مدافعی سخت کوش و پایدار آزادی و اصول انسانی را امروز دیگر در کنار خود ندارم. هر چند که صدا و ندا و پیام برادر و رفیق عزیز مان رحمان کریمی در گوشها و قلبها و تاریخ مبارزاتی مردم ایران جاودانه است و پیوسته طنین میافکند.
رحمان کریمی یک انسان آزاده و به تمام معنای آن بود و برای من و ما که او را از نزدیک میشناختیم. بهدلیل مواضع آزادیخواهانهاش در تمامی دورانها و در ورای فراز و نشیب ها، فشرده ارزشهای مبارزاتی هفتاد سال از تاریخ مردم ایران بود. وی از آن انسانهایی بود که در همه تحولات و تغییرات فصول و طوفانهای سیاسی و حتی گردابهایی که بسیاری را به کام خود کشید، هیچگاه ریسمان شرف و آزادیخواهی و مردم دوستی و فداکاری را رها نکرد و با شجاعت تمام هر جا که لازم بود به هر قیمتی پا به میدان گذاشت و شاه و شیخ و تمام دم و دنبالچههاشون رو و همه جریانهای منحرف سیاسی و خیانت پیشه رو با شمشیر زبان و قلم به تیزترین وجه مورد حمله قرار داد و از مردم خود دفاع کرد و البته وقتی حق و حقیقت را در نسل مجاهد خلق و راهبری آن یافت یک دم آرام نگرفت و تا آخرین نفس هیچ جلاد و ستمگری نتوانست او را به سکوت وادارد. پلنگ پیر قله نشین برخلاف برخی روشنفکرنمایان عصر خود، شورش بر قاعدههای رایج را برگزید، و تا واپسین دم به آن وفادار ماند. او همواره خود را شورشی میدانست. درود بر رحمان کریمی
حسین مهدوی:
ابتدا اجازه بدید تسلیت خودم و خانم مهناز سلیمیان دبیر ارشد شورا که بسیار مایل بود در این مراسم شرکت بکند و همینطور از جانب بقیه همکاران در دبیرخانه شورای ملی مقاومت در گذشت استاد بزرگوار، یار و یاورم یارو یاور مجاهدین رو به شما خواهر بزرگوار فرشته کریمی. یار و همراه استادم به همه خانواده بزرگ مقاومت و همه حضاری که اینجا تشریف دارند تسلیت میگم.
برادر عزیزم. یارم یاورم. همه جا حاضر بود. در تمام صحنههای نبرد، شما خودتون میدونید در صحنههای اعتصابغذای اور و جاهای دیگر. و الآن چقدر زیبا دیدم عکس یک پلنگ زیر شیر و شمشیر و خورشید. چقدر که این پلنگ نام پلنگ را که خودش انتخاب کرد. من قبول نداشتم که پیر بود. هر وقت که میگفت پیرم اما پلنگم. من باور نمیکردم و به خودش هم میگفتم. به هرحال همه جا در همه صحنهها چه صحنههای پیروزی. چه صحنههای دشوار، سختی، هجمات دشمن حاضر بود. و به همین دلیل مورد هجمه و هجوم و تهمت و کینه رژیم و مزدوراش. و اینا قرار داشت اما هر چه اونا بدتر میگفتند و مینوشتند، شمشیر استاد و قلمش تیزتر میشد. او عاشق رهبری مقاومت بود، غیرممکن بود با هم صحبت بکنیم و از عشقش به دو قهرمان ملی این عین ترم خودش هست صحبت نکنه و نگه و ننویسه. عاشق مجاهدین بود. عاشق هر آدمی بود که مقاومت میکند. عاشق مقاومت بود و عاشق کانونهای شورشی. او هر کسی را که دشمن مقاومت بود با شمشیر افشا میکرد. افشاگر هر کسی بود که دشمن مقاومت بود. درود بر رحمان کریمی
دکتر عبدالعلی معصومی
به رحمان کریمی که همواره در راه آزادی ایران سخت کوش و بسیار کوشا بود. من با پیام خانم رجوی و آقای رضایی که با کوتاهترین و رساترین بیان رحمان کریمی عزیز رو بیان کردند حرفی برای گفتن ندارم.
با دلی شکسته و غمگین درگذشت آن نازنین بزرگ منش را با فرشته جان به دو رهبر قهرمان مقاومت و همه یاران با تأسف و تألم تسلیت میگویم.
من رحمان رو از نشریه ایرانزمین میشناسم. البته در ایران یادم هست که در گاهنامه صدا که رحمان خودش منتشر میکند یک شعری از خسرو جاودانه گل سرخی به نام فردا چاپ کرده بود که دیداری هم بعدش با خود خسرو گل سرخی داشت و پس از چاپ این شعر رحمان دستگیر و زندانی شد و چندی بعد هم خسرو گل سرخی جان فدای آزادی ایران گردید. در خارج کشور در روزنامه در هفتهنامه ایرانزمین از مقالاتی که رحمان رحمان عزیز ما رحمان پرواز کرده همیشه جاودان نوشته بود این شورندگیاش علیه همراهان و همکاران رژیم سفاک خمینی رو میتوانیم بهخوبی ببینیم. و بعد هم همه میدانید که در طی همه این سالها به قولی که خودش میگه میگه پلنگ هستم پیرم اما پلنگم بر قله می نشینم تا به جای ماه تاریکیها را شکار کنم و تا آخرین مقالهاش که نیروهای اهریمنی و نیروهای اهورایی را تشریح کردند و همین آخرین مقالهاش هم بود و بعد شعری رو که سال اگر اشتباه نکنم سال۹۶ در نشریه مجاهد چاپ شده بود پیرم اما پلنگم خودشون در شهریور همین سال در سیمای آزادی به شیواترین بیان خوندند بله همه عمر رحمان پلنگی بود بر قله نشسته برای شکار تاریکیها و دفاع جانانه از روشنی و در رأس اونها همانطور که خوندند خواهرمون مسعود و مریم رجوی و اشرفیان قهرمان و شورشگران آتشافروز در ایران
یاد رحمان عزیز مان هرگز در یاد همه ایران دوستان و دوستداران زیباترین وطن فراموش نمیشه.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
مانند رحمان خودمون درود درود
دکتر حمیدرضا طاهرزاده
قبل از هر چیز خدمت شما خانواده گرامی استاد عرض تسلیت دارم و سوگ این یار سفر کرده طبعاً برای هر کسی که در هر مقطعی از زندگی لحظاتی رو با ایشون گذرانده باشه میتونه احساسات ما رو در چنین شرایطی درک بکنه. در واقع این مقاومت میعادگاه ارزشهای واقعی مبارزاتی، انسانی و اونچه رو که ما مردم ایران به اون مفتخر هستیم یعنی پاسداری و حفظ ارزشهای مملکتمون که متأسفانه در حکومت ضدبشری و ضدفرهنگی و ضد همه ارزشهای ما پایمال شده اما خوشبختانه در تمامی این سالها انسانهای بزرگی بودند که در قلمرو صلاحیتهای خودشون پرچم مبارزه رو برافراشته نگهداشتند و استاد کریمی در پیشاپیش هنرمندان متعهد مملکتمون جزء قافله سالاران کاروان مبارزه در حیطه ادب در حیطه شعر و ادبیات سیاسی و واقعاً برای هنرمندان ایران این هنرمندانی که در مقاومت ایران بودند ارزش و اعتبار و شرف آفریدند.
پس بنابراین بهرسم مجاهدین که در دل ممکنه ما گریه کنیم اشک اشک خون بباریم اما در مقابل دشمن سرفرازیم که رحمان ما تا آخرین لحظه حیات پرفروغش جانانه در مقابل ارتجاع ایستاد. جانانه در مقابل مزدورها در مقابل خودفروشهای سیاسی و چقدر زیبا اونها رو توصیف میکرد و در اون جنگ بسیار قدرتمندی که خودش میتونست و اون قلم تیز و با اون بیان نافذ و با اون لهجه قشنگ شیرازیش. من وقتتون رو نمیگیرم می گن جایی که دیگر زبان از گفتار باز میماند موسیقی آغاز میشود
پس بنابراین من میخواهم به یاد استاد قطعات شاد اجرا کنم. ما برای شادی آمدیم. اصلاً هدف از مبارزه استمرار زندگی و برای شادی است همچنان که مجاهدین میکنند.
سیمین منافی عضو شورای ملی مقاومت
دوستان عزیز. بدرود با پیر پلنگ پهنه مقاومت فرهنگی ایران زمین. استاد رحمان کریمی. جاودانگی استاد رحمان کریمی. شاعر و نویسنده پرشور مبارز و مقاومت ایرانزمین را به همسر و همرزم او بانو فرشته خانم و فرزندان و خانواده گرامی او، به رهبری مقاومت. به اعضای شورای ملی مقاومت ایران و سرداران اشرف۳، شورشگران کانونهای شورشی که زنده یاد سخت دلبسته و دل نگرانشان بود. و تمامی یاران و همراهان مقاومت تسلیت میگویم. یاد و مرام آن پیر همیشه از آتش گذشته که بیپروا و سبکبال همراه مقاومت دماوند وش ایرانزمین در جستجوی قلب جهان بود، گرامی و ماندگار باد.
خاطره کریمی فرزند بزرگ استاد رحمان کریمی
سپاسگزارم خدای عزیز. و از همه یاران که در این مراسم جمع شدند و به ما دلگرمی و پشت گرمی بزرگی بهما میدهند. تسلی بزرگی میدهند. روح پدرم اینجاست و از شما سپاسگزار است.
همگام ترنمهای بیقرار تا ناگفتهها،
بیشمار پای زدی،
واژهها سبکبال سیطره آبی پندارت
بیپروا روان بودند
و دیدگانت پنجرهای راز دار حکایتی دیرین
همسوی آفاق و نور همواره گشوده بود
عبور مغز خاطرهها
گر جرقهای میافروخت
در تو اما همه رعد میشد،
فریادی سر بهفلک آنگاه
بیرخصت تا آرمانهای دوردست کلامت
با خیال بال میزد.
هنگام وداع بیهنگامهای سر رسید
و یادوارهات زیباروی رویایی را بیانتها به بدرقه رفت.
درود درود
مجید باقری از شورای ایرانیان شهر کلن
با سلام به فرشته خانم عزیز و یکایک عزیزان خانواده کریمی و دوستان و همراهان گرامی
در غربت خاک یاد و خاطره عزیزی را گرامی میداریم، که از رهروان دیرینه سر منزل عشق و آزادی و عدالت بود. شعلهای در چشم تاریکش شکفت و نام مسعود و مجاهدین بر زبانش جاری ساخت. پس پای در رکاب و سر در قدم عشق نهاد.
ای عشق در آتش تو فریاد خوشست
آنکس که در آتش تو افتاد خوش است
فریاد خوشست از تو و از هستی ما
خاکسترکی سپرده بر باد خوشست
عشقش ایران و آزادی ایران از دست اهریمنان حاکم بود و با سروهای باغ مبارزه و مقاومت و ارتش آزادی پیوندی ناگسستنی داشت.
ناصر مینایی از اعضای شورای ایرانیان در کلن
قاصدی هستم از طرف استاد جمشید پیمان، شعری سروده در این رابطه و اجازه خواستم که این شعر را برای شما عزیزان بخونم.
شبم در نبود تو پایان نگیرد. افق رنگ خورشید تابان نگیرد.
دل نا امیدم در این شام تاریک نباشی شراری از ایمان نگیرد
چه رازیست اینجا سرمن که بییاد تو هیچ سامان نگیرد.
ز شعرت چراغی به جانم بیفروز که در خلوتم تیرگی جان نگیرد.
کویرم پر از شوق نوشیدن تو دلت از چه رو عزم باران نگیرد.
به گفتم خوشا عید نوروز امسال که جز عطر تو در گلستان نگیرد
عجب سال زشتی چه خوبان که رفتند عجل گوئیا غیرخوبان نگیرد
ترا گفته بودم مرو بیرفیقان. غرور تو که پند عریان نگیرد
تو بیگانه بودی به ساحل نشینی دلت غیردریا و توفان نگیرد
شنیدی ولی گوش بستی و رفتی دگر همرهی دست پیمان نگیرد
همه دلخوشیها شد نقش برآب ولی ابر جان رنگ باران نگیرد
تو سیمرغ بودی و رفتی از البرز بجز داغ دل پوردستان نگیرد
(مراسم تشییع و وداع با استاد رحمان کریمی روز ۲۵ اسفندماه۱۴۰۰ در آرامستان شهر کلن)