چند دقیقه خیرهاش بودم. در حیرت مانده بودم و ماتم برده بود. باورش سخت بود. خیلی سخت. آنقدر که به «اشرف مخلوقات» شک کردم! نمیتوانستم نگاهم را ازش بردارم. من چه میدیدم؟ داشتم عکسی را میدیدم که پسر نوجوانی ـ حدود سیزده، چهارده ساله ـ دارد چهارپایه را از زیر پای مرد اعدامی میکشد. چهار پاسدار هم حامی و ناظرش بودند. همین!
جنایتی چنین، بیسابقه در تاریخ زندگی بشر! (افتخار رکورد بیسابقه بودنش تقدیم خمینی!) این یعنی فکر و تصور انسانی را از مغز کودک و نوجوان برداشتن و به جای آن فکر و تصور و احساس لذت بردن از کشتن و جنایت را کار گذاشتن! این یعنی دژخیمپروردن. (افتخار چنین پرورشی نثار حوزه تربیتی آخوندهای ابلیس!)
در همان دقیقه خیره و مبهوت و مات، خاطرهیی از یک خبر به سراغم آمد: سال 83 در خبرها بود که پدری دختر شش سالهاش به اسم زهرا را به زیرزمین خانه میبرد و با کوبیدن آجری بر فرق دخترک معصوم، او را میکشد! پدر در پاسخ به علت این جنایت، میگوید: نمیخواستم دخترم وقتی بزرگ شد، پاسداران در خیابان دستگیرش کنند و بعد به او تجاوز کنند!
این است میوه درخت اسلامکدهٴ خمینی ابلیس. این است محصول ایدئولوژی و مذهب و دین ضدبشری و ارتجاعی که در طول تاریخ این جهان، هرچه کشیدیم و میکشیم و خواهیم کشید، از آن است.
جنایتی چنین، بیسابقه در تاریخ زندگی بشر! (افتخار رکورد بیسابقه بودنش تقدیم خمینی!) این یعنی فکر و تصور انسانی را از مغز کودک و نوجوان برداشتن و به جای آن فکر و تصور و احساس لذت بردن از کشتن و جنایت را کار گذاشتن! این یعنی دژخیمپروردن. (افتخار چنین پرورشی نثار حوزه تربیتی آخوندهای ابلیس!)
در همان دقیقه خیره و مبهوت و مات، خاطرهیی از یک خبر به سراغم آمد: سال 83 در خبرها بود که پدری دختر شش سالهاش به اسم زهرا را به زیرزمین خانه میبرد و با کوبیدن آجری بر فرق دخترک معصوم، او را میکشد! پدر در پاسخ به علت این جنایت، میگوید: نمیخواستم دخترم وقتی بزرگ شد، پاسداران در خیابان دستگیرش کنند و بعد به او تجاوز کنند!
این است میوه درخت اسلامکدهٴ خمینی ابلیس. این است محصول ایدئولوژی و مذهب و دین ضدبشری و ارتجاعی که در طول تاریخ این جهان، هرچه کشیدیم و میکشیم و خواهیم کشید، از آن است.