هفته گذشته سردژخیم قوه قضاییه آخوندها در واکنشی بسیار تأخیری و سوز آلود نسبت به تصویب شصتمین قطعنامه محکومیت رژیم در کمیته سوم مجمع عمومی، دیدگاه نظام ولایتفقیه را در این رابطه بیان کرد. بنا برخبر 13آذرتلویزیون رژیم، رئیس قوه قضاییه رژیم گفت: ”منشاء اینگونه قطعنامهها اختلاف مبنایی غرب و جهان اسلام در موضوع حقوقبشر، استناد به گزارشهای مغرضانه و دروغ معاندان و بیاطلاعی از مبانی فقهی و حقوقی است».
آخوند آملی لاریجانی در ادامه اظهاراتش گفت: «انتقاد حقوقی از یک قطعنامه بهاصطلاح حقوقبشری: رئیس دستگاه قضا در جلسه این هفته مسؤلان عالی قضایی، از تصویب قطعنامه ضدایرانی درکمیته حقوقبشر مجمع عمومی سازمان ملل، ابراز تأسف کرد و گفت: تصویب چنین قطعنامههایی علیه ایران، بهدلیل بیاطلاعی از نظام حقوق اسلام و اتکا به اطلاعات و گزارشهای مغرضانه و دروغ معاندانه است“.
در رابطه با این سؤالات که منظور آخوند لاریجانی از «اختلاف مبنایی» چیست؟ مبانی فقهی اسلام و حقوقبشر مورد نظر اسلام چیست و با آنچه در نظام آخوندی اعمال میشود چه تفاوتی دارد؟
دکتر سنابرق زاهدی، مسؤل کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت ایران میگوید: «این که آخوند صادق لاریجانی میگوید علت محکومیت رژیم آخوندی این است که بین مبانی حقوقبشر و مبانی اسلام تناقض و تضاد وجود دارد، دروغ است. واقعیت این است علت محکومیت رژیم آخوندی در مجامع بینالمللی این است که رژیم سراسر جنایت ولایتفقیه و رژیمی که آخوندها در ایران مستقر کردند که هیچ ربطی به اسلام ندارد، در تضاد ماهوی با اصول بنیادین حقوقبشر است. تا آنجا که به مبانی اسلامی و فقهی برمیگردد، فکر میکنم با توجه به اینکه این آخوند جنایتکار در رأس دستگاهی قرار گرفته که آن دستگاه در برگیرندهٴ معروفترین و مارکدارترین جنایتکاران تاریخ این رژیم و کسانی هستند که اعضای کمیسیونهای مرگ را در قتلعام زندانیان سیاسی تشکیل میدادند و از آغاز روی کارآمدن این رژیم تا به کنون، هر روز خون ریختند، آن هم خون پاکترین، رشیدترین و اصیلترین فرزندان مردم ایران، از دهنش خیلی زیاد است که راجع به مبانی اسلام صحبت بکند. برای اینکه این حرف هم بیپاسخ نمانده باشد، خطاب به آخوند صادق لاریجانی باید گفت که از الفبای اصول استنباط احکام اسلامی در بهاصطلاح متد و اسلوب کلاسیک این هست که چهار منبع برای حقوق اسلامی میشمارند که آن چهار منبع عبارت است از کتاب یعنی قرآن، سنت، اجماع و عقل.
عقل را اصولیون تعریف میکنند به اینکه «کله ما حکم به العقل حکم به الشرع» (هرآنچه که عقل به آن حکم میکند شرع نیز به آن حکم میکند)، یا میگویند که اصل «حسن و قبح عقلی». یعنی آنچه که عقول انسانها و خرد انسانها، بهطور بلاواسطه به آن فرا میخواند و به آن حکم میکند. حال سؤال این هست که اگر اصول جهانشمول حقوقبشر که در بیانیه جهانی حقوقبشر و در سایر میثاقهای بینالمللی به آن تصریح و تأکید شده است، اگر این اصول مصادیق کلما حکم به العقل حکم به الشرع (هرآنچه که عقل به آن حکم میکند شرع نیز به آن حکم میکند) نیستند، پس آخوند لاریجانی و مرشدش خامنهای میتوانند بگویند که چه چیزی مصداق این اصل است؟
واقعیت این است که حتی بر اساس منطق کلاسیک حوزهیی و فقهی هم، مبانی حقوقبشر جزء مبانی و اصول استنباط اسلامی بهحساب میآید. از طرف دیگر کافی است به اصولی که در قرآن و یا در سنت پیشوایان تاریخی اسلام است نگاه کنیم. به سنت ائمه تشیع و خود پیامبر اکرم نگاه کنیم، همه احکام بر پایه ارزشهای اصول انسانی و نگاهکردن به هر فرد بهعنوان یک انسان پایهگذاری شدهاند. بنابراین چه از پی جویی از سنت و منش و رفتار پیشوایان دین و متون اسلامی برمیگردد و همچنین بر پایه اصول کلاسیک استنباط اسلامی، بیتردید اصول جهانشمول حقوقبشر و آنچه که در بیانیه جهانی حقوقبشر و در سایر معیارهای بینالمللی آمده، همه اینها، بیواسطه اصول اسلامی هستند و بنابراین آخوند لاریجانی در اینجا هم دروغ میگوید و حقیقت بزرگی را کتمان میکند».
سردژخیم قوه قضاییه در بخش دیگری از سخنانش که در سایت واحد مرکزی خبر رژیم درج شده؛ میگوید: «انسان متأثر میشود هنگامی که میبیند همان مطالبی که در رسانههای ضدانقلاب نوشته شده یا از دهان مجاهدین بیرون آمده است، در قطعنامههای سازمان ملل مطرح میشود».
دکتر زاهدی مسؤل کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت ایران در جواب این سؤال که علت بهمریختگی لاریجانی از تأثیر روشنگریهای مقاومت ایران چیست و مگر در این قطعنامهها، بهخصوص در قطعنامه اخیر کمیته سوم مجمع عمومی، چه مواردی مطرح شده است؟ ، میگوید: «محکومیتهای رژیم آخوندی در بالاترین ارگانهای جهانی، از کمیسیون حقوقبشر سازمان ملل که در سابق بود تا شورای حقوقبشر و بهطور خاص مجمع عمومی سازمان ملل که الآن به 60 مورد رسیده، تمامی این محکومیتها، نتیجه تلاشها و کوششهای کادرهای مقاومت و نمایندگان مقاومت در کشورهای مختلف است. نمایندگان مقاومت در سراسر جهان توانستند جهان رابا جنایات رژیم آشنا بکنند و این حرف جدیدی نیست. قبل بیان تلاشهای مقاومت باید از هزاران هزار و دهها هزار از اعضا و کادرها و هواداران مجاهدین که با گوشت و پوست، خون و استخوان خودشان در زندانها و در شکنجهگاههای رژیم بهای این محکومیتها رو پرداختند، یاد کرد. بنا بر این، حرف بسیار روشن است که پیامرسانان آن خونها و آن ارزشها تونستند این پیام را برسانند و ارگانهای بینالمللی را به اقناع برسانند که این رژیم، رژیم جنایتکاری است و باید محکوم بشود. این موضوع جدیدی نیست، از سالهای آغازین دهه 60 تا کنون ادامه داشته و همواره هم آخوندها، از این موضوع ناله کردهاند و آه و فغان سر دادهاند. آخرین این سوزوگذازها، حرفی است که برادر صادق لاریجانی، جواد لاریجانی در رابطه با گزارش جدید احمد شهید گفت که احمد شهید در گزارشش به حرف تروریستها استناد کرده است. بسیار روشن است که چه میگوید. آنچه که جدید است، صادق لاریجانی اعلام میکند که متن قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل، یعنی بالاترین ارگان جهانی، بازگو کننده یا به عبارت دیگر از فرهنگ مجاهدین استفاده کرده است و این حرف است که به نظر من جدید است و این برای مجاهدین خلق افتخار است، که توانستند فرهنگ خودشان را علیه رژیم آخوندی در اثر همه این تلاشها و آن فداکاریها به جایی برسانند که سردژخیم قوه قضاییة رژیم، اعلام میکند که متن قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل، بازگو کننده و یا به عبارت دیگرتعبیراتش، تعبیرات مجاهدین و مخالفان رژیم است.
به نظرم این حرف، حرف جدیدی است و قابل ارزش گذاری است. در اینجا لازم میدانم از همه کسانی که در این راه تلاش کردند و بهطور خاص از شهید بزرگ حقوقبشر دکتر کاظم رجوی که این ساختار و بنای این قطعنامهها و محکومیتهای رژیم را پایهگذاری کرد یاد بکنم.
آخوند آملی لاریجانی در ادامه اظهاراتش گفت: «انتقاد حقوقی از یک قطعنامه بهاصطلاح حقوقبشری: رئیس دستگاه قضا در جلسه این هفته مسؤلان عالی قضایی، از تصویب قطعنامه ضدایرانی درکمیته حقوقبشر مجمع عمومی سازمان ملل، ابراز تأسف کرد و گفت: تصویب چنین قطعنامههایی علیه ایران، بهدلیل بیاطلاعی از نظام حقوق اسلام و اتکا به اطلاعات و گزارشهای مغرضانه و دروغ معاندانه است“.
در رابطه با این سؤالات که منظور آخوند لاریجانی از «اختلاف مبنایی» چیست؟ مبانی فقهی اسلام و حقوقبشر مورد نظر اسلام چیست و با آنچه در نظام آخوندی اعمال میشود چه تفاوتی دارد؟
دکتر سنابرق زاهدی، مسؤل کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت ایران میگوید: «این که آخوند صادق لاریجانی میگوید علت محکومیت رژیم آخوندی این است که بین مبانی حقوقبشر و مبانی اسلام تناقض و تضاد وجود دارد، دروغ است. واقعیت این است علت محکومیت رژیم آخوندی در مجامع بینالمللی این است که رژیم سراسر جنایت ولایتفقیه و رژیمی که آخوندها در ایران مستقر کردند که هیچ ربطی به اسلام ندارد، در تضاد ماهوی با اصول بنیادین حقوقبشر است. تا آنجا که به مبانی اسلامی و فقهی برمیگردد، فکر میکنم با توجه به اینکه این آخوند جنایتکار در رأس دستگاهی قرار گرفته که آن دستگاه در برگیرندهٴ معروفترین و مارکدارترین جنایتکاران تاریخ این رژیم و کسانی هستند که اعضای کمیسیونهای مرگ را در قتلعام زندانیان سیاسی تشکیل میدادند و از آغاز روی کارآمدن این رژیم تا به کنون، هر روز خون ریختند، آن هم خون پاکترین، رشیدترین و اصیلترین فرزندان مردم ایران، از دهنش خیلی زیاد است که راجع به مبانی اسلام صحبت بکند. برای اینکه این حرف هم بیپاسخ نمانده باشد، خطاب به آخوند صادق لاریجانی باید گفت که از الفبای اصول استنباط احکام اسلامی در بهاصطلاح متد و اسلوب کلاسیک این هست که چهار منبع برای حقوق اسلامی میشمارند که آن چهار منبع عبارت است از کتاب یعنی قرآن، سنت، اجماع و عقل.
عقل را اصولیون تعریف میکنند به اینکه «کله ما حکم به العقل حکم به الشرع» (هرآنچه که عقل به آن حکم میکند شرع نیز به آن حکم میکند)، یا میگویند که اصل «حسن و قبح عقلی». یعنی آنچه که عقول انسانها و خرد انسانها، بهطور بلاواسطه به آن فرا میخواند و به آن حکم میکند. حال سؤال این هست که اگر اصول جهانشمول حقوقبشر که در بیانیه جهانی حقوقبشر و در سایر میثاقهای بینالمللی به آن تصریح و تأکید شده است، اگر این اصول مصادیق کلما حکم به العقل حکم به الشرع (هرآنچه که عقل به آن حکم میکند شرع نیز به آن حکم میکند) نیستند، پس آخوند لاریجانی و مرشدش خامنهای میتوانند بگویند که چه چیزی مصداق این اصل است؟
واقعیت این است که حتی بر اساس منطق کلاسیک حوزهیی و فقهی هم، مبانی حقوقبشر جزء مبانی و اصول استنباط اسلامی بهحساب میآید. از طرف دیگر کافی است به اصولی که در قرآن و یا در سنت پیشوایان تاریخی اسلام است نگاه کنیم. به سنت ائمه تشیع و خود پیامبر اکرم نگاه کنیم، همه احکام بر پایه ارزشهای اصول انسانی و نگاهکردن به هر فرد بهعنوان یک انسان پایهگذاری شدهاند. بنابراین چه از پی جویی از سنت و منش و رفتار پیشوایان دین و متون اسلامی برمیگردد و همچنین بر پایه اصول کلاسیک استنباط اسلامی، بیتردید اصول جهانشمول حقوقبشر و آنچه که در بیانیه جهانی حقوقبشر و در سایر معیارهای بینالمللی آمده، همه اینها، بیواسطه اصول اسلامی هستند و بنابراین آخوند لاریجانی در اینجا هم دروغ میگوید و حقیقت بزرگی را کتمان میکند».
سردژخیم قوه قضاییه در بخش دیگری از سخنانش که در سایت واحد مرکزی خبر رژیم درج شده؛ میگوید: «انسان متأثر میشود هنگامی که میبیند همان مطالبی که در رسانههای ضدانقلاب نوشته شده یا از دهان مجاهدین بیرون آمده است، در قطعنامههای سازمان ملل مطرح میشود».
دکتر زاهدی مسؤل کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت ایران در جواب این سؤال که علت بهمریختگی لاریجانی از تأثیر روشنگریهای مقاومت ایران چیست و مگر در این قطعنامهها، بهخصوص در قطعنامه اخیر کمیته سوم مجمع عمومی، چه مواردی مطرح شده است؟ ، میگوید: «محکومیتهای رژیم آخوندی در بالاترین ارگانهای جهانی، از کمیسیون حقوقبشر سازمان ملل که در سابق بود تا شورای حقوقبشر و بهطور خاص مجمع عمومی سازمان ملل که الآن به 60 مورد رسیده، تمامی این محکومیتها، نتیجه تلاشها و کوششهای کادرهای مقاومت و نمایندگان مقاومت در کشورهای مختلف است. نمایندگان مقاومت در سراسر جهان توانستند جهان رابا جنایات رژیم آشنا بکنند و این حرف جدیدی نیست. قبل بیان تلاشهای مقاومت باید از هزاران هزار و دهها هزار از اعضا و کادرها و هواداران مجاهدین که با گوشت و پوست، خون و استخوان خودشان در زندانها و در شکنجهگاههای رژیم بهای این محکومیتها رو پرداختند، یاد کرد. بنا بر این، حرف بسیار روشن است که پیامرسانان آن خونها و آن ارزشها تونستند این پیام را برسانند و ارگانهای بینالمللی را به اقناع برسانند که این رژیم، رژیم جنایتکاری است و باید محکوم بشود. این موضوع جدیدی نیست، از سالهای آغازین دهه 60 تا کنون ادامه داشته و همواره هم آخوندها، از این موضوع ناله کردهاند و آه و فغان سر دادهاند. آخرین این سوزوگذازها، حرفی است که برادر صادق لاریجانی، جواد لاریجانی در رابطه با گزارش جدید احمد شهید گفت که احمد شهید در گزارشش به حرف تروریستها استناد کرده است. بسیار روشن است که چه میگوید. آنچه که جدید است، صادق لاریجانی اعلام میکند که متن قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل، یعنی بالاترین ارگان جهانی، بازگو کننده یا به عبارت دیگر از فرهنگ مجاهدین استفاده کرده است و این حرف است که به نظر من جدید است و این برای مجاهدین خلق افتخار است، که توانستند فرهنگ خودشان را علیه رژیم آخوندی در اثر همه این تلاشها و آن فداکاریها به جایی برسانند که سردژخیم قوه قضاییة رژیم، اعلام میکند که متن قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل، بازگو کننده و یا به عبارت دیگرتعبیراتش، تعبیرات مجاهدین و مخالفان رژیم است.
به نظرم این حرف، حرف جدیدی است و قابل ارزش گذاری است. در اینجا لازم میدانم از همه کسانی که در این راه تلاش کردند و بهطور خاص از شهید بزرگ حقوقبشر دکتر کاظم رجوی که این ساختار و بنای این قطعنامهها و محکومیتهای رژیم را پایهگذاری کرد یاد بکنم.