روزنامه جوان ارگان بسیج ضدمردمی در سرمقاله خود در روز شنبه 24اسفند تحت عنوان ”هاشمی در چه زمینی فرود آمد“، عمق رو به افزایش شقه در رژیم پوسیده ولایتفقیه را به نمایش گذاشت. مسألهای که بیانگر نفوذ بیش از پیش آثار زهر اتمی در تار و پود رژیم است.
جامعه ایران بهدلیل سرکوب و فشارهای اقتصادی کمرشکن در حال انفجار میباشد. باند رفسنجانی ـ روحانی راهحل را در این میبینند که سوپاپهای اطمینانی در جامعه تعبیه کنند تا بتوانند از این طریق قدری از فشار درونی جامعه را بهطور کنترل شده تخلیه کنند تا مانع انفجار اجتماعی شوند.
این سیاست سوپاپ اطمینان، در سه زمینه بیشتر نمود دارد، یکی در دانشگاهها که وزیر جدید علوم بر اساس این سیاست تا کنون دهها تن از رؤسای دانشگاهها و معاونان آنها را عوض کرده که بارز تر از از همه، فرهاد رهبر رئیس دانشگاه تهران بود. باند روحانی در دانشگاهها خواستار راهاندازی تشکلهای کنترل شده و هدایت مطالبات دانشجویان به مجاری صنفی و بیخطر است.
نمود دیگر این سیاست، در زمینه بهاصطلاح فرهنگی است مانند کتاب و مطبوعات و تئاتر و سینما و… که متولی آن وزارت ارشاد و وزیر مربوطه علی جنتی (پسر آخوند جنتی معروف) است.
نمود دیگر این سیاست راهاندازی احزاب دستساز است. در همین رابطه روزنامه رسالت رژیم درباره برنامه دولت روحانی نوشت: «این جریان با احیای خانه احزاب و ثبت بیش از ۲۰۰ حزب در وزارت کشور درصدد احیای احزابی است که در فتنه ۸۸ علیه نظام تا سر حد محاربه پیش رفتند و با شکست جنگ احزاب علیه نظام و مردم در ۹ دی ۸۸ مدتی در لاک خود فرو رفتند. اما اکنون دوباره از مخفیگاههای خود سر برآورده و در حال باز تولید فتنهای جدید هستند.. آنها در صددند سه نهاد حزب، رسانه و دانشگاه را در خدمت فتنه بهکار گیرند»
در زمینه کتاب و نشر هم به برخی از نشریات و کتابهایی که تا بهحال ممنوعه بود، مثل کتابهای ساعدی و شاملو و امثالهم اجازه نشر دادهاند. علی جنتی وزیر ارشاد چندی پیش گفت با وزارت اطلاعات به توافق رسیدهایم که مبنای دادن جواز نشر، محتوای کتاب باشد نه نویسنده. وی همچنین گفت: 71درصد مردم تهران از ماهوارههای غیرخودی استفاده میکنند اگر به گذشته برگردیم، کارهایی یادمان میافتد که الآن به آن فکر میکنیم خودمان خندهمان میگیرد، مثلاً استفاده از ویدئو، نوار یا حتی فکس ممنوع بود. در دنیا حدود 700میلیون نفر در فیسبوک هستند و در خود کشور ما نیز 4میلیون نفر عضو این شبکه اجتماعی هستند».
از طرف دیگر باند رفسنجانی ـ روحانی میخواهند از انزوای بینالمللی بیرون بیآیند و یگانه راه نجات رژیم را در سرمایهگذاری خارجی و کشاندن پای شرکتهای خارجی جستجو میکنند، آنها میگویند سرمایه جایی میرود که از حداقل امنیت و آرامش برخوردار باشد. بهعنوان نمونه وزیر خارجه لهستان که همراه با تعدادی از تاجران لهستانی به ایران آمده بود، گفت: «دیروز در اصفهان میخواستیم صفحهاینترنتی یکی از مهمترین روزنامههای لهستان را ببینیم که متأسفانه فیلتر بود و موفق نشدیم و این برای ما شوکآور بود و به آقای وزیر گفتم که نیاز داریم درباره حقوقبشر گفتگو کنیم» (خبرگزاری مهر 10اسفند).
این مواضع و اقدامات باند روحانی، فریاد باند ولیفقیه را به آسمان رسانده است، حرف باند ولیفقیه این است که نباید شکافی بهوجود آورد والا هر شکافی در سد اختناق موجب شکستن آن و جاری شدن سیل و قیام میشود. یعنی باند رفسنجانی ـ روحانی، باند مقابل را از انفجار اجتماعی میترساند و باند ولیفقیه باند مقابل را از جاری شدن سیل که به قیام اجتماعی راه میبرد میترساند.
کیهان (14اسفند) در یادداشت روز خود تحت عنوان: «یکی بر سر شاخ و بن میبرید!» مینویسد: «هرکس در این خط سیر حرکت کند، جاده صافکن دشمن است و اگر مستقیماً مأمور نباشد، بیمزد و مواجب پای در این راه نهاده است».
روزنامه دیگر این باند، «سیاست روز» (14اسفند) هم عیناً همین منطق را دارد و در عنوانش نیز منعکس است: «بادی که وزیر ارشاد کاشته، دولت را توفان زده نکند».
روزنامه جوان (12اسفند) ارگان بسیج نیز دولت روحانی و بهخصوص وزیر ارشاد آن را تحت: «تلاش برای براندازی نظام، ضدیت با ولایتفقیه، اعتقاد به پلورالیسم فرهنگی و اباحیگری اخلاقی و…» مورد حمله قرار میدهد.
لذا این جنگ از دو نقشه مسیر برای حفظ رژیم بیرون میآید. این دو مسیر هر چند هدفشان یکی است، اما در انتخاب راه کار برای رسیدن به این هدف متفاوت هستند. تفاوت راه کارها برای حفظ رژیم، البته فقط اختلاف سلیقه یا اختلاف عقیده سیاسی (آن طور که رژیم اغلب وانمود میکند) نیست، بلکه هر راه کار برای رسیدن به هدف، در پی میدان دادن و سپردن اهرمهای قدرت و ثروت به چنگ دستجات، باندها و طبقات وابسته به خودش میباشد. از اینرو است که این دو راه کار، سر هیچ سازگاری با یکدیگر ندارند و هر روز نیز که میگذرد این شکاف عمیقتر و جنگ نیز شدیدتر خواهد شد
بنا بر آنچه گفته شد سرمقاله جوان و حمله و هجوم بیسابقهیی که به شخص رفسنجانی میکند بیانگر همین اختلاف و شکاف است. روزنامه جوان مینویسد: ”از کجا میفهمیم هاشمی زمینی شده است؟ از آنجا که به مسائل کوچک و کف خیابانی وارد میشود. نقد صدا و سیما، ورود به نقد تأمین اجتماعی، حمله به دولت قبلی، نقد و حمله به سپاه و شورای نگهبان، روحیه انتقام از رد صلاحیت در انتخابات، کینه شتری، حمایت علنی از کاندیداها و نوع نگاه به دانشگاه آزاد، نشان میدهد که هاشمی پایین آمده است“.
بنابراین نوشته هیچ ارگانی از ارگانهای ولیفقیه رژیم نیست که هاشمی علیه آن وارد و موضع نگرفته باشد، ضمن اینکه با بیان عبارت ”کینه شتری ”مشخصا رابطه او را با خامنهای تعریف میکند. رابطهای که جای سالمی در آن وجود ندارد.
اگر هم در حقانیت این مسأله کسی شک کند، این سرمقاله از دریچه دیگر مسأله را تعیینتکلیف میکند. سرمقاله در جای دیگری میگوید ”بدون تردید تجدیدنظرطلبان، هاشمی را برای حوزهیی میخواهند که خود مهره و قدرت ورود به آن را ندارند. یا باید وی را مقابل رهبری قرار دهند یا اگر قادر به این کار نباشند، از قدرت چانهزنی آن استفاده کنند؛ به تعبیر دیگر هاشمی را در حوزه استراتژیک هزینه میکنند“.
بعبارت روشن، دعوی هاشمی با خامنهای است وبس. بیپرده بیان شقه به روشنترین شکل. برای همین است که باید به روشنترین وجههاشمی را مورد تهاجم قرارداد.
شدت این تقابل و شقه آنجا بیشتر رخ مینماید که تهاجم به رفسنجانی در این سرمقاله در عرصه سیاسی خلاصه نمیشود و برخلاف گذشته از نظر ایدئولوژیک (البته با دجالیت تمام که باند خامنهای را در موضع امام علی مینشاند) او را با طلحه مقایسه کرده و با یک تعارف از نوع آخوندی، حکم خروج هاشمی را از بیت ولایت (بخوانید حاکمیت) و.. صادر کرده است:
”نگارنده قصد قیاس آیتالله هاشمی با صحابه صدر اسلام را ندارد اما از آنجا که تاریخ معلم انسانهاست، حسن ختام این وجیزه را به این حکمت امیرالمؤمنین (ع) به پایان میبریم که «مازال الزبیر رجلا منا اهل بیت حتی نشا ابنه المشئوم عبدالله» زبیر همواره مردی از ما اهل بیت بود تا آنکه پسر نافرخندهاش عبدالله به جوانی رسید»
این سطح از تهاجم به هاشمی که به گفته بسیاری از سردمداران رژیم از ارکان نظام است، بیتردید بیانگر عملکرد بیش از پیش زهر اتمی است که هرچه بیشتر رژیم را از بالا با بحران لاعلاج شقه که در چشمانداز آن سرنگونی است مواجه کرده است
وحشت همه باندهای رژیم، چه باند رفسنجانی ـ روحانی، که با ناشیگری در پی تعبیه سوپاپهای اطمینانی هستند که هرگز ظرفیت تخلیه خشم ناشی از این حجم از تضادهای اجتماعی حل ناشده را ندارند و چه باند خامنهای که چاره را در چرخاندن شمشیر زنگزده سرکوب در بین اقشار مختلف به جان آمده جستجو میکند، وحشت هر دو، از آیندهای است که بر اثر عملکرد هرچه بیشتر زهر اتمی مهار اوضاع را از کف هر دو باند خارج کرده و شرایط را برای قیام خلق و پیشتازان مجاهد آن را فراهم نماید.
جامعه ایران بهدلیل سرکوب و فشارهای اقتصادی کمرشکن در حال انفجار میباشد. باند رفسنجانی ـ روحانی راهحل را در این میبینند که سوپاپهای اطمینانی در جامعه تعبیه کنند تا بتوانند از این طریق قدری از فشار درونی جامعه را بهطور کنترل شده تخلیه کنند تا مانع انفجار اجتماعی شوند.
این سیاست سوپاپ اطمینان، در سه زمینه بیشتر نمود دارد، یکی در دانشگاهها که وزیر جدید علوم بر اساس این سیاست تا کنون دهها تن از رؤسای دانشگاهها و معاونان آنها را عوض کرده که بارز تر از از همه، فرهاد رهبر رئیس دانشگاه تهران بود. باند روحانی در دانشگاهها خواستار راهاندازی تشکلهای کنترل شده و هدایت مطالبات دانشجویان به مجاری صنفی و بیخطر است.
نمود دیگر این سیاست، در زمینه بهاصطلاح فرهنگی است مانند کتاب و مطبوعات و تئاتر و سینما و… که متولی آن وزارت ارشاد و وزیر مربوطه علی جنتی (پسر آخوند جنتی معروف) است.
نمود دیگر این سیاست راهاندازی احزاب دستساز است. در همین رابطه روزنامه رسالت رژیم درباره برنامه دولت روحانی نوشت: «این جریان با احیای خانه احزاب و ثبت بیش از ۲۰۰ حزب در وزارت کشور درصدد احیای احزابی است که در فتنه ۸۸ علیه نظام تا سر حد محاربه پیش رفتند و با شکست جنگ احزاب علیه نظام و مردم در ۹ دی ۸۸ مدتی در لاک خود فرو رفتند. اما اکنون دوباره از مخفیگاههای خود سر برآورده و در حال باز تولید فتنهای جدید هستند.. آنها در صددند سه نهاد حزب، رسانه و دانشگاه را در خدمت فتنه بهکار گیرند»
در زمینه کتاب و نشر هم به برخی از نشریات و کتابهایی که تا بهحال ممنوعه بود، مثل کتابهای ساعدی و شاملو و امثالهم اجازه نشر دادهاند. علی جنتی وزیر ارشاد چندی پیش گفت با وزارت اطلاعات به توافق رسیدهایم که مبنای دادن جواز نشر، محتوای کتاب باشد نه نویسنده. وی همچنین گفت: 71درصد مردم تهران از ماهوارههای غیرخودی استفاده میکنند اگر به گذشته برگردیم، کارهایی یادمان میافتد که الآن به آن فکر میکنیم خودمان خندهمان میگیرد، مثلاً استفاده از ویدئو، نوار یا حتی فکس ممنوع بود. در دنیا حدود 700میلیون نفر در فیسبوک هستند و در خود کشور ما نیز 4میلیون نفر عضو این شبکه اجتماعی هستند».
از طرف دیگر باند رفسنجانی ـ روحانی میخواهند از انزوای بینالمللی بیرون بیآیند و یگانه راه نجات رژیم را در سرمایهگذاری خارجی و کشاندن پای شرکتهای خارجی جستجو میکنند، آنها میگویند سرمایه جایی میرود که از حداقل امنیت و آرامش برخوردار باشد. بهعنوان نمونه وزیر خارجه لهستان که همراه با تعدادی از تاجران لهستانی به ایران آمده بود، گفت: «دیروز در اصفهان میخواستیم صفحهاینترنتی یکی از مهمترین روزنامههای لهستان را ببینیم که متأسفانه فیلتر بود و موفق نشدیم و این برای ما شوکآور بود و به آقای وزیر گفتم که نیاز داریم درباره حقوقبشر گفتگو کنیم» (خبرگزاری مهر 10اسفند).
این مواضع و اقدامات باند روحانی، فریاد باند ولیفقیه را به آسمان رسانده است، حرف باند ولیفقیه این است که نباید شکافی بهوجود آورد والا هر شکافی در سد اختناق موجب شکستن آن و جاری شدن سیل و قیام میشود. یعنی باند رفسنجانی ـ روحانی، باند مقابل را از انفجار اجتماعی میترساند و باند ولیفقیه باند مقابل را از جاری شدن سیل که به قیام اجتماعی راه میبرد میترساند.
کیهان (14اسفند) در یادداشت روز خود تحت عنوان: «یکی بر سر شاخ و بن میبرید!» مینویسد: «هرکس در این خط سیر حرکت کند، جاده صافکن دشمن است و اگر مستقیماً مأمور نباشد، بیمزد و مواجب پای در این راه نهاده است».
روزنامه دیگر این باند، «سیاست روز» (14اسفند) هم عیناً همین منطق را دارد و در عنوانش نیز منعکس است: «بادی که وزیر ارشاد کاشته، دولت را توفان زده نکند».
روزنامه جوان (12اسفند) ارگان بسیج نیز دولت روحانی و بهخصوص وزیر ارشاد آن را تحت: «تلاش برای براندازی نظام، ضدیت با ولایتفقیه، اعتقاد به پلورالیسم فرهنگی و اباحیگری اخلاقی و…» مورد حمله قرار میدهد.
لذا این جنگ از دو نقشه مسیر برای حفظ رژیم بیرون میآید. این دو مسیر هر چند هدفشان یکی است، اما در انتخاب راه کار برای رسیدن به این هدف متفاوت هستند. تفاوت راه کارها برای حفظ رژیم، البته فقط اختلاف سلیقه یا اختلاف عقیده سیاسی (آن طور که رژیم اغلب وانمود میکند) نیست، بلکه هر راه کار برای رسیدن به هدف، در پی میدان دادن و سپردن اهرمهای قدرت و ثروت به چنگ دستجات، باندها و طبقات وابسته به خودش میباشد. از اینرو است که این دو راه کار، سر هیچ سازگاری با یکدیگر ندارند و هر روز نیز که میگذرد این شکاف عمیقتر و جنگ نیز شدیدتر خواهد شد
بنا بر آنچه گفته شد سرمقاله جوان و حمله و هجوم بیسابقهیی که به شخص رفسنجانی میکند بیانگر همین اختلاف و شکاف است. روزنامه جوان مینویسد: ”از کجا میفهمیم هاشمی زمینی شده است؟ از آنجا که به مسائل کوچک و کف خیابانی وارد میشود. نقد صدا و سیما، ورود به نقد تأمین اجتماعی، حمله به دولت قبلی، نقد و حمله به سپاه و شورای نگهبان، روحیه انتقام از رد صلاحیت در انتخابات، کینه شتری، حمایت علنی از کاندیداها و نوع نگاه به دانشگاه آزاد، نشان میدهد که هاشمی پایین آمده است“.
بنابراین نوشته هیچ ارگانی از ارگانهای ولیفقیه رژیم نیست که هاشمی علیه آن وارد و موضع نگرفته باشد، ضمن اینکه با بیان عبارت ”کینه شتری ”مشخصا رابطه او را با خامنهای تعریف میکند. رابطهای که جای سالمی در آن وجود ندارد.
اگر هم در حقانیت این مسأله کسی شک کند، این سرمقاله از دریچه دیگر مسأله را تعیینتکلیف میکند. سرمقاله در جای دیگری میگوید ”بدون تردید تجدیدنظرطلبان، هاشمی را برای حوزهیی میخواهند که خود مهره و قدرت ورود به آن را ندارند. یا باید وی را مقابل رهبری قرار دهند یا اگر قادر به این کار نباشند، از قدرت چانهزنی آن استفاده کنند؛ به تعبیر دیگر هاشمی را در حوزه استراتژیک هزینه میکنند“.
بعبارت روشن، دعوی هاشمی با خامنهای است وبس. بیپرده بیان شقه به روشنترین شکل. برای همین است که باید به روشنترین وجههاشمی را مورد تهاجم قرارداد.
شدت این تقابل و شقه آنجا بیشتر رخ مینماید که تهاجم به رفسنجانی در این سرمقاله در عرصه سیاسی خلاصه نمیشود و برخلاف گذشته از نظر ایدئولوژیک (البته با دجالیت تمام که باند خامنهای را در موضع امام علی مینشاند) او را با طلحه مقایسه کرده و با یک تعارف از نوع آخوندی، حکم خروج هاشمی را از بیت ولایت (بخوانید حاکمیت) و.. صادر کرده است:
”نگارنده قصد قیاس آیتالله هاشمی با صحابه صدر اسلام را ندارد اما از آنجا که تاریخ معلم انسانهاست، حسن ختام این وجیزه را به این حکمت امیرالمؤمنین (ع) به پایان میبریم که «مازال الزبیر رجلا منا اهل بیت حتی نشا ابنه المشئوم عبدالله» زبیر همواره مردی از ما اهل بیت بود تا آنکه پسر نافرخندهاش عبدالله به جوانی رسید»
این سطح از تهاجم به هاشمی که به گفته بسیاری از سردمداران رژیم از ارکان نظام است، بیتردید بیانگر عملکرد بیش از پیش زهر اتمی است که هرچه بیشتر رژیم را از بالا با بحران لاعلاج شقه که در چشمانداز آن سرنگونی است مواجه کرده است
وحشت همه باندهای رژیم، چه باند رفسنجانی ـ روحانی، که با ناشیگری در پی تعبیه سوپاپهای اطمینانی هستند که هرگز ظرفیت تخلیه خشم ناشی از این حجم از تضادهای اجتماعی حل ناشده را ندارند و چه باند خامنهای که چاره را در چرخاندن شمشیر زنگزده سرکوب در بین اقشار مختلف به جان آمده جستجو میکند، وحشت هر دو، از آیندهای است که بر اثر عملکرد هرچه بیشتر زهر اتمی مهار اوضاع را از کف هر دو باند خارج کرده و شرایط را برای قیام خلق و پیشتازان مجاهد آن را فراهم نماید.